نقد رمان معرفی و نقد رمان"یار سست وفا"| Kiarash70 کاربر انجمن نگاه دانلود

پژواک

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/22
ارسالی ها
2
امتیاز واکنش
12
امتیاز
26
سن
33
سلام نویسنده عزیز
رمان یکسری ابهاماتی داره امیدوارم تو ادامه روشن بشه! اینکه لیلا میدونسته کار ناصر چرا حرف نزده و در حق حسام و معصومه ظلم کرده ، فکر کنم برا همین از خدا طلب بخشش میکرده اونقدرا هم نشون میداد پاک نبوده و ناصر که پسرش رو دوست داره چرا همون اوایل یا حتی بعد صیغه هم به حسام نگفته ، شاید میگفت این مشکلات نبود. حسام هم طی این سالها از معصومه بخشش نخواسته واقعا منفعل عمل میکنه در واقعیت، چنین مسائلی پیش بیاد حتما یه بلایی به سر ناصر میاورد خیلی خونسرد هست. اینکه از موضوع مهناز نویسنده راحت گذشت یعنی پارسا عذاب وجدان نداره هیچ اشاره ای نشده.
 
  • پیشنهادات
  • Kiarash70

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/02
    ارسالی ها
    574
    امتیاز واکنش
    58,708
    امتیاز
    901
    سن
    29
    محل سکونت
    تهران

    سلام بانوی ارجمند
    خیلی ممنون بابت همراهی و ریزسنجی شما
    بله مطمئن باشید در آینده به کلیه سوالاتتون پاسخ داده خواهد شد.لطفا کمی صبور باشید:)
    تا حدودی اینجا یه سری مسائل رو ذکر می کنم و امیدوارم مفید باشه:
    1.اینکه لیلا موضوع رو می دونسته و حرفی نزده ،یکی از سوالات ذهنی حسامه که در متن رمان ذکر شده و یقینا مشخص خواهد شد.
    2.در خصوص علاقه ناصر به پسرش، نمیشه یه طرفه قضاوت کرد. از اتفاق اون شب (تعدی نسبت به لیلا)در حال حاضر تنها ناصر خبرداره و حسام اون شب هوشیار نبوده.
    3.اگر به خاطر داشته باشید قرار بود برادر بزرگ لیلا(عماد)، خواهرش و حسام رو سر ببره و به قول خودش مجازات شرعی کنه! و اون ها به دست ناصر نجات پیدا کردند. هر لحظه این امکان وجود داشته که عماد پیداشون کنه و دوباره برای نابودیشون اقدام کنه. اگر شما به جای ناصر باشید به گناهتون اعتراف می کنید؟ تجـ*ـاوز چیز کمی نیست و ممکنه هر بلایی سر فرد متجاوز و موردتجاوز قرار گرفته پیش بیاد. بعلاوه من به طور مستقیم اشاره ای به مدت زمانی که ناصر فهمیده پارسا پسرشه نکردم. در متن نوشته شده "چند سال" و این عبارت ابهام زمانی داره و لزوما بیست و پنج سال پیش نیست.
    4.اگر شما به جای ناصر باشید و بفهمید که پارسا پسر شماست ،راحت می رید و فرزندتون رو طلب می کنید؟ زن و بچه شما می تونند با یه فرد نامشروع کنار بیاند؟ در ثانی اگر پارسا چیزی از هویت اصلیش بفهمه ممکنه به هرکاری دست بزنه. دیدگاه جامعه به افرادی نظیر پارسا رو هم در نظر بگیرید.
    موارد بعدی در آینده داستان روشن تر خواهند شد.
    از مرگ مهناز فقط دو پست گذشته! لطفا کمی صبر پیشه کنید. حتما به پارسا هم می رسیم.
    سپاس بابت نظرات ریزبینانه و مفید شما
     
    آخرین ویرایش:

    پریزاد@

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/29
    ارسالی ها
    17
    امتیاز واکنش
    169
    امتیاز
    111
    سلام.
    سلول های خاکستری مغزم ارور دادن واسه پیدا کردن یه ایراد جانانه از رمان و این که بهونه ای برای اومدن به صفحه ی نقد داشته باشم و پیامم اسپم نباشه.
    یه چند تا مورد کوچیک هم بود که دوستان بیان کردن؛ یکی همون توصیفات بصری ؛ یکی جلد رمان که راجع بهش توضیح دادید ( و تعجب میکنم از این روند ؛ مسلما دیدگاه و سلیقه ی نویسنده ی رمان باید مهم ترین فاکتور برای طراحی جلد باشه و چرا ... ؟)
    ----------------------------------

    "یار سست وفا "
    یه قصه ی جذاب ؛ با روایتی جذاب تر و با اتفاقاتی غیرقابل پیش بینی.و صحنه های تاثیرگذار(من خودم دوتا صحنه ی درگیری حسام و پارسا(بخاطر جلسه اولیا) و صحنه ملاقاتشون تو دفتر مدیر مدرسه خیلی تحت تاثیر قرارم داد...و صحنه ی برخورد برادرای معصومه با معصومه ی بیچاره و حسام و...
    شخصیت پردازی هم که گفتن نداره ! بیست! مخصوصا شخصیت حسام خیلی خوب از آب دراومده.
    انتخاب راوی های متفاوت هم حرکت خوبیه ؛ البته من خودم دانای کل رو بیشتر میپسندم ولی میدونم که بیشتر خواننده ها اول شخص رو خیلی بیشتر دوست دارن... بعضی بچه ها گفتن پرش های سریع رمان از یه راوی به راوی دیگه آزار دهنده س که یه کوچولو البته فقط یه کوچولو موافقم ، به نظرم اگه یه کم طولانی تر بشه بهتره ؛ الانم که دیگه مهناز نیست و تعداد راویا کم شدن !
    البته من هنوز باورم نمیشه مهناز مرده!!!! خیلی غم انگیز بود.
    حالا پارسا میخواد با عذاب وجدان وحشتناک و احتمالا عشق نافرجامش چه کنه! ؟؟
    ---------------------------------
    در آخر خسته نباشید میگم به خاطر اشتراک قلم حرفه ای و زیباتون و امیدوارم "یار سست وفا " خوش بدرخشه.
     

    Kiarash70

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/02
    ارسالی ها
    574
    امتیاز واکنش
    58,708
    امتیاز
    901
    سن
    29
    محل سکونت
    تهران

    سلام بانوی محترم
    خیلی ممنون از نگاه و تحلیل زیباتون
    باعث خرسندی و دلگرمی ست که داستان مورد توجه شما قرار گرفته.
    *در خصوص توصیفات بصری، شخصا اعتراف می کنم که اوایل داستان وسعتی نداشته و بیشتر توصیفات حسی است. در پست های اخیر تلاشم بر روشن کردن توصیفات بصری بود و ان شاءلله در آینده این روند رو بیشتر ادامه خواهم داد.
    *در خصوص جلد هم، اون چیزی که مدنظر من بود خیلی جامع و زیبا بود که متاسفانه باهاش موافقت نشد و از طرح من فقط دوعروس و یک داماد به تصویر کشیده شد. جلدی که پیش روی شماست، حاصل دوبار ویرایش جلد اولیه ست که فوق العاده فونت شادی داشت و با اصرار من کم نورتر شد.
    *در خصوص روند داستان و صحنه های احساسی، لطف دارید و من خوشحالم که مورد پسندتون قرار گرفته.
    *در رابـ ـطه با بقیه موارد هم سعی می کنم مقبول تر بنویسم و تا حد امکان نواقص رو برطرف کنم.
    #خیلی ممنون، من هم امیدوارم تا پایان داستان بتونم نگاه زیبا و توجه شما رو به رمان حفظ کنم.#
    در پناه حق شاد و پیروز باشید
     

    maral.abbasi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/11
    ارسالی ها
    426
    امتیاز واکنش
    3,956
    امتیاز
    451
    محل سکونت
    اهواز
    سلام رمان واقعا عالی و دوست داشتنی بود از اون دسته رمان هایی که به یاد و خاطر آدم میمونن
    ولی یه چیزی به نظرم مشکل داره
    اینکه وقتی من به عنوان خواننده دارم رمان شما رو میخونم نمیتونم هیچ تصویری از مهناز ،مهلا،معصومه و... داخل ذهنم بسازم
    دیشب هرچقدر شعی کردم لااقل یک قیافه ی تخیلی درست کنم بازم نشد
    به نظرم توی رمان قیافه ی افراد رو توصیف کنید و اگه میتونید عکسی برای اونها انتخاب کنید

    یه مورد دیگه هم بود چرا پارسا اینقدر بی خیال بود؟لااقل با اون اخلاقی که داشت باید افسردگی رو میگرفت
     

    Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671
    به نام خدا

    نقد رمان یار سست وفا

    ***
    سلام و خسته نباشید

    اسم :

    یار سست وفا اسمی بود که برای رمانتون انتخاب کردید . خوب این اسم ، با این که یک ترکیب ساده به حساب میاد ، اما مفاهیم زیادی رو در ذهن تداعی میکنه . مثل جدایی ، خــ ـیانـت ، غم ، و دیگر حس های منفی ... خوشبختانه اسمی که برای رمانتون انتخاب کردید کاملا با اون میخونه و روابط رو در اون به نمایش میکشه . چند ضلعی های عشقی و افرادی که در پی انتقام دیگران در رمان شما صدمه میبینن ، دقیقا نشون دهنده ی نام خوبی هست که برای رمانتون انتخاب کردید .


    جلد :

    جلد رمان شما میتونست خلاقانه تر باشه ... کراپی که دختر سمت چپ شده بود ، به راحتی مشخص بود و لباس عروسی و کت شلواری که تن دو فرد انتهای جاده بود ، از طبیعی بودن و زیبایی اون کم میکرد . از طرفی ابعاد دو فرد دست در دست هم ، با مقیاس جاده نمیخوند و اگر دستی روی اون دو فرد گذاشته میشد ، این جاده بسیار طولانی تر از اونی میشد که در جلد شما نشون داده شده . در کل میتونم بگم که جلد کمی مصنوعی طراحی شده بود ...
    با توجه به جو حاکم بر فضای مجازی ، عکس هایی از این قبیل ، با کیفیت مطلوب تر و طبیعی تر هم پیدا میشد . اما از لحاظ رنگ بندی و هارمونی رنگ ها ، استفاده از رنگ های پاییزی مثل قهوه ای و نارنجی و زرد و اکر و غیره ، باعث شده بود تا حال و هوایی که مد نظرتون هست به خواننده وارد بشه ...


    خلاصه :

    توی خلاصتون ، چیز های زیادی رو لو دادید ؛ در واقع گذشته ی رمانتون در خلاصه مشخص بود . خلاصه باید تصویری از اینده و گذشته ی رمان باشه و در کنار همه ی این ها ، گنگ باشه !


    (قضای الهی آن چنان مقدر می شود که فرزندان این دو نفر به هم علاقه مند شده)

    این جمله میتونست به صورت های دیگه ای گفته بشه تا هم نا مفهوم و هم راهنما باشه ! میتونستید به این اشاره کنید که تاوان کار پدر و مادر رو فرزندانشون میدن و یا از یه جوونه ی عشق بگید که قرار نیست به ثمر برسه ؛ و حالا جملات دیگه ای که شمای نویسنده اون ها رو برای رمانتون بهتر میبینید . در کل صراحت کلامتون در خلاصه ، زیاد جالب نیست و خواننده ها بازی با کلمات رو بیشتر ترجیح میدن . برای مثال این قسمت (حسام پس از بیست و پنج سال درمی یابد که خود نیز بازیچه دست فرد دیگری بوده است و می فهمد که ثمره بیست و پنج سال از زندگی اش چیزی جز سراب نیست.) در کنار این که چیز زیادی رو لو نداده ، اشاره ی کوچکی به این که خود حسام هم قربانیه کرده و از یه دروغ بیست و پنج ساله خبر میده .

    مقدمه :

    مقدمتون زیبا بود ، با اسم و جلد و خلاصه و ژانرتون هماهنگ بود ، اما در ادامه خواننده متوجه میشه که موضوع رمان از عشق خالی میشه و بیشتر به مسائل اجتماعی و معمایی پرداخته میشه ... در واقع ، با این که مقدمه ی استانداردی هست ، اما اون سطح و کیفیتی که از رمان انتظار میره رو براورده نمیکنه ! به روایتی خوب هست ، اما بهترین نیست ...
    و این که مقدمه با این که از زبون شخصیت اوله ، اما نمیشه حدس زد که چه کسی داره اون و برای دیگری میخونه ! معصومه برای حسام ؟ پارسا برای مهناز ؟ مهناز برای پارسا ؟ لیلا برای حسام ؟ حسام برای ناصر ؟ مهلا برای بهنام ؟


    شروع :

    شروعتون ، با این که جذاب و گره انداز بود ، ولی میتونست خیلی بهتر باشه ! مثلا میتونست با یه دیالوگ که (این کتابیه که میگفتم ...) ، کنجکاوی خواننده بیشتر بشه و بعد درباره ی موضوع که کتاب و خواستگاری و اینا هست گفته بشه . مسئله ی بعدی ، توی نگاه مادر دختر مورد علاقه ی پارسا هست ! خواننده اولین باره که با این فرد رو به رو میشه و فقط میدونه که بد نگاه میکنه ، ولی نمیتونه تصور کنه خوب داره چی جور نگاه میکنه که بد تعبیر شده ؟ توصیفات شما ، وقتی که دارید از نگاه کسی صحبت میکنید باید از همون ابتدا شروع بشه !

    در شروع شما ، مونولوگ ها خیلی بیشتر از دیالوگ هاتون هستن و این که هیچ اینتری بین اون ها نیست ، چشم رو خسته میکنه و گم کردن مکرر خطوط رمان توسط چشم ها ، باعث میشه تا توجه خواننده به جای مفهوم متن ، صرفا روی خود کلمه ها و خط ها دقت کنه و چیز زیادی از مضمون شما از نوشتن این سطر ها رو متوجه نشه . پس گذاشتن اینتر خیلی مهمه ! و همچنین وجود دیالوگ ! دیالوگ ها ، یکی از مهم ترین چیز هایی هستن که باعث جذب خواننده میشن ، اما در ابتدای رمان شما ،دیالوگ ها بسیار بسیار کمتر از مونولوگ ها هستن و این ، عامل دافعه برای رمان شما محسوب میشه .


    ایده :

    حسام ، 25 ساله که به خاطر گـ ـناه نکرده ، بار ها و بار ها توسط خودش مورد سر زنش قرار میگیره و معصومه که میخواد انتقامش رو از حسام بگیره و پارسا که میخواد از همه طرف انتقام بگیره !

    یکی از نقاط قوت رمانتون ، ایده ی بسیار جالب و نوعیه که دارید ! کمتر کسی چنین کاری رو انجام میده . نوشتن از زبون افراد میان سال و جوان ، زن و مرد ، گناهکار و بیگناه ، اگاه و نا اگاه ... همه ی این ها باعث میشن تا خواننده هر لحظه با موضوع جدیدی اشنا بشه و خلق اتفاقات جدید برای اشنایی شخصیت ها و غیره ، باعث میشن تا ایده ی رمانتون منحصر به فرد باشه . از این لحاظ تبریک میگم .


    سیر :

    رمان سیر مطلوب و خوبی رو در خودش داشت . اگه بخوایم اون رو به صورت یه نمودار خطی توصیف کنیم ، پستی ها و بلندی های رمانتون باعث میشدن که خواننده خسته نشه و همیشه منتظر یه اتفاق جدید باشه . البته به غیر چند قسمت که به دلیل پرش راوی این خصوصیت رو از دست داد و از حالت حرفه ای خودش خارج شد که در ادامه دربارش توضیح خواهم داد . در کل اگر بتونید که این سیر پر فراز و نشیب رو حفظ کنید ، میتونه کمک شایانی در جذب خواننده و مخاطبتون بکنه .


    شخصیت :

    حسام : به عنوان شخصیت اصلی مرد ، زیاد فرد "باز" ی نبود . یعنی به عنوان یه راوی ، باید چیز های بیشتری درباره ی خصوصیات فردی حسام ، تا به اینجا فاش میشد اما بیشتر رفتار ها و عکس العمل های اون مد نظر شما و داستانتون بود . از همون ابتدا ، بحث خواستگاری پارسا و بعدش تصادف و بعد فاش شدن راز و مرگ مهناز . در تمامی این اتفاقات و صحنه ها ، حسام نقش یه بازیگر رو داشت که مدام از اشتباه 25 سال پیش خودش ابراز پشیونی میکرد و عصبانی بود از دست رفیقی که بهش نارو زده . چیزی از درون واقعی حسام پیدا نمیشد ... این که اون واقعا چه فردیه ، علایق و عادات واقعیش چیا هستن ... البته خوش بختانه سن اون باور میشد به عنوان یه فرد بزرگ سال ، اما بهتره که از اینجا به بعد رو کمی به خود درونی حسام بپردازید ، نه اتفاقاتی که براش افتاده با میوفته .

    ناصر : میشه حدس زد که ضد قهرمان داستانتونه ! یکی از افرادی که هنوز در رمان مبهم باقی مونده . معلوم نیست قصد و نیتش چیه و چه چیزی رو از حسام پنهان میکنه . هدفش از تعـ*رض به لیلا چی بوده و ایا قصد خاصی از درخواست ازدواج پارسا با یلدا داره یا نه ... شخصیت جالبیه ! اگه بشه همین طور تا اواخر داستان نگهش داشت ، میتونه با وجود منفور بودنش ، یه یکی از نقاط قوت رمان تبدیل بشه . سوالی هم که درمورد اون وجود داره اینه ... با توجه به این که بعد از جدایی معصومه و حسام ، سراغ معصومه هم رفته ، ایا قصد خاص یا حسادت خاصی رو نسبت به حسام داره ؟

    مهناز : دختر 21 ساله ای که بازیچه ی پارسا شده بود ! راستش ، عشقی که نسبت به پارسا داشت کمی غیر قابل باور بود . احتیاج به توضیح بیشتری داشت و اون هم مثل حسام احتیاج داشت که به میزان بیشتری به شخصیت درونیش پرداخته میشد تا عشق خالص و بچه گانه ای که نسبت به پارسا داره بهتر و بیشتر خودش رو نشون بده . و مرگش ، خیلی سریع بود . خودکشی احتیاج به یه درگیری بزرگ درونی داره و این مسئله به خوبی درون مهناز نشون داده نشده ...

    پارسا : در ابتدا این انتظار میرفت که پارسا یه قربانی باشه که عشقش رو به خاطر اشتباه حسام و ناصر از دست میده ، اما بعدش متوجه شدیم که خود اون هم در واقع یکی از یار های سست وفای داستان شما بوده ! که البته باز هم در اواخر متوجه میشیم که اون هم علاقه ی کوچکی یا حداقل حس مسئولیتی رو در برابر مهناز حس میکرده . با این که پارسا شخصیت مهم و اصلی داستان بوده ، اما حضور کمی در داستان داره و به شدت فرد مرموزیه ... در واقع بر عکس دیگر شخصیت ها ، حتی عکس العمل های اون هم گنگ و غیر قابل پیش بینی باقی مونده . و این مجهولی شخصیت ، تا یه جایی جذابه . باید حواستون باشه که این موضوع بیش از حد کش پیدا نکنه .

    معصومه : همسر اول حسام که به خاطر اشتباه ناصر زندگیش نابود میشه و بعد دست سرنوشت اون دوباره به نابودگر سرنوشتش میرسونه ! رفتار معصومه با اتفاقاتی که براش افتاده نمیخونه . خواننده انتظار سیاست بیشتر و درگیری بیشتری رو داره . اما معصومه یا بهتره بگ راوی اون ، بیشتر برای شرح وقایعی که در گذشته اتفاق افتاده ، استفاده شده . به عنوان یه راوی و شخصیت اصلی ، حضور بیشتر "شخصیت" معصومه در رمان لازمه ...

    مهلا : فرزند همسر دوم معصومه که احتمالا گذشته ی سختی رو هم داشته ! خامی و حماقتی که در زمینه ی بهنام به خرج داده باعث شده تا زندگیش در معرض خطر بزرگی قرار بگیره و شخصتش ، فوق العاده عبرت اموزه ! اما یه زمان هایی غیر قابل باور میشه ... حس میشه که ثبات شخصیتی نداره ! اینکه گاهی اوقات قوی و گاهی اوقات ضعیف هست ؛ یا انرژی عجیبی که با یه خاطره بهش وارد میشه و غیره ! در کل ، اون هم مثل ما بقی شخصیت های داستانتون نقش مهمی رو داره و باید بیشتر شناخته بشه !

    بهنام : احتمالا فردی مثل ناصر که قراره مشکلاتی رو برای شخصیت ها به وجود بیاره و فرد اشنایی در رمان های این روز هاست . بهتره که کمی خصوصیات جدید و رفتار های عجیب تر به خورد داستان و رفتار اون بدید یا خواننده حس نکنه که با شخصیتی قدیمی روبه رو شده .


    دیالوگ و مونولوگ :

    یکی از بزرگ ترین مشکلات رمان شما ، کمبود دیالوگه ! میشه گفت فقط یک چهارم از رمان شما رو دیالوگ ها تشکیل میدن و همون ها هم بیشتر حکم مکالمات بین فردی رو دارن . دیالوگ ها ، یکی از مهم ترین بخش های یه رمان هستن که به باور پذیری اون و شخصیت هاش کمک میکنن . از طرفی خصوصیات اخلاقی شخصیت ها با حرف هاشون بیشتر و بهتر نشون داده میشه و درواقع این دیالوگ ها هستن که به شخصیت جون میدن ! اما رمان شما از این کلید استفاده ی خیلی کمتری کرده و بیشتر روی مونولوگ ها زوم کرده . تایپیک دیالوگ های ماندگار و تایپیک هایی در زمینه ی نمایش نامه نویسی میتونن به شما کمک کنن تا دیالوگ های بهتری رو برای رمانتون ارائه بدید .

    مونولوگ ها ، نقش اساسی و بسیار مهمی در رمان شما داشتن و با توجه به کم بودن دیالوگ ها ، دقت بیشتر خواننده ها روی اون ها میره که باید بگم درموردشون خوب عمل کردید . با این که زیاد بودن و گاها باعث میشدن تا خواننده کمی زده بشه ، اما همشون لازم بودن . درواقع میشد گفت که جور دیالوگ ها رو ، مونولوگ ها کشیدن . اما نکته ای که باید درموردشون دقت بکنید وجود اینتر هست که در شروع به اندازه ی کافی درموردشون توصیح دادم ، حالا دوباره در بخش اشتباهات املایی و نگارشی بهشون اشاره میکنم .


    توصیف :

    مکان : توصیف مکان ، یکی از چیزیایی بود که رمان شما ضعف درش دیده میشد . من برای شما مثال میزنم .
    خواننده ، چیزی از اتاق مهناز ، کلاس درس ، خونه ی حسام ، پارکینگ ، خیابون و دیگر مکان های رمان توی ذهنش درک نمیکنه و تصویر ذهنی برای اون ها در ذهنش نمیسازه . این یکی از مشکلاتیه که در ادامه باعث میشه تا خواننده از خوندن خسته بشه . در توصیف مکان رمان ، باید طوری عمل بشه که صحنه ها و لوکیشن ها مثل یه فیلم توی ذهن ما نقش ببندن و بتونن به ما توی درک اتفاقاتی که در حال افتادنه کمک کنن . سعی کنید توی این موارد بیشتر دقت کنید . تایپیک نقدکده و یا قلم به توان اصول میتونه کمک خوبی در این زمینه بهتون بکنه !

    احساس : احساس شخصیت ها به خوبی در رمان به نمایش گذاشته شده ... میشه با شخصیت ها ارتباط بر قرار کرد و حس های درونیشون مثل خشم ، ناراحتی ، سردرگمی ، مهربونی ، انجام وظیفه ، ترس و غیره به خوبی احساس میشه و این یکی از نقاط قوت برای رمانتون محسوب میشه .

    ظاهر : چهره ی شخصیت هاتون ، چیزایی که پوشیدن و غیره ، در رمان شما به خوبی توصیف شده بودن . لباس و چهره ی شخصیت ها ، در لا به لای اتفاقات مهم داستان به طرز استادانه ای بیان شدن که هم در ذهن ماندگار هستن و هم باعث خستگی خواننده نمی شن . از این لحاظ واقعا حرفه ای عمل کردید .

    حالت : یکی از نقاط قوت توی توصیفات شما ، توصیف حالت بود ! کاملا مشخص بود که شخصیت ها با چه لحن و حالتی در حال گفت و گو هستن و در یک صحنه ، مشغول انجام چه حرکاتی هستن . برای مثال ، در صحنه ی (انگار نوبت اون بود که حالا با نیش و کنایه حرف بزنه. مقابله به مثل کرده بود و مثل من بخش آخر کلامشو متفاوت به زبون آورده بود. ولی تنها تفاوت لحن ما این بود که من تاکیدی و اون با تمسخر حرفشو ادا کرده بود.) کاملا میشه صدای شخصیت ها رو در ذهن تصور کرد و حرکاتشون ، مثل یه فیلم میتونن از جلوی چشم خواننده عبور کنن . سعی کنید این سطح کیفی رو در تمام نقاط رمان حفظ کنید و این که دقت کنید ، چنین توصیفاتی برای قسمت های هیجان انگیز یا اکشن مناسب نیستن و همین طور زیاده‌روی در اون اونها باعث میشه تا خواننده از خوندن اون ها زده بشه .


    ژانر :

    ژانرتون رو عاشقانه و اجتماعی اعلام کردید . تا اینجای رمان ، عاشقانه های کمی دیده شده ، اما انگار ژانر غالب شما ، بر عکس اکثریت رمان ها ، اجتماعی بوده !

    به خوبی مسائل اجتماع رو به نمایش کشیدید ، مشکلات مردم ، خامی های جوانان و نوجوانان ، اداب و رسوم نادرست ، خــ ـیانـت ها و خنجر های از پشت خورده ! همه ی چیز هایی که به نمایش کشیدید جزئی از ژانر هاتون بودن و تا اینجا زیاده روی یا اضافه گویی در اون ها گفته نشده ...

    اما باید به فضایی که در اون رمانتون رو مینویسید هم دقت کنید . « فضای مجازی » ... بعضی از نکاتی که نا محسوس بهشون اشاره میکنید و اتفاقاتی که بین شخصیت هاتون میوفتن ، مناسب برای سنین پایین نیستن و متوجه شدم که چرا در پست ابتدایی تون نوشتید افراد زیر 16 سال نخونن . اما اکثریت خواننده های شما رو همین محدوده ی سنی تشکیل میدن . بیان مسائلی که بهش اشاره کردید ، ممکنه در اینده باعث ف/یلتر شدن سایت یا حتی بسته شدن رمان شما بشه ... بهتره که این مسائل رو اگر واقعا لازم هستن ، نا محسوس تر کنید و یا تا حد امکان حذفشون کنید .

    درباره ی ژانر عاشقانه ، واقعا تشخیص این که دو شخصیت اصلی و عاشق رمانتون چه کسایی هستن سخته ! چون تمام عشق ها تا به اینجا نابود شدن و یا به نحوی امکان درست شدنشون از بین رفته ! بنابراین اگر در ذهن خودتون قصد ندارید که عاشقانه ی پایداری به رمان اضافه کنید ، بهتره که اون رو از بین ژانر ها تون جدا کنید .


    نثر :

    نثر رمانتون محاوره هست . اما یه نکته ای که وجود داره اینه که ترکیب ها ، ارایه ها ، صفت ها و در کل جمله بندی ها شما ، برای نثر ادبی مناسب تره ! مثال : (سوی نگاهم از عنوان صفحه اول پا فراتر گذاشت و ...) یا (با پسرم یار و ایاغ نبودم که حالا ...) ، (ناگهان طوفان شدیدی به پا خواست و جلوی دیدگانمو گرفت .) (خودمو پرت کنم تو چاه ضلالت؟)

    تمام جملاتی که با رنگ قرمز مشخص شدن ، مناسب نثر ادبی هستن ! نه نثر محاوره ...
    این طور که با متنتون نشون دادید ، توانایی بیشتری در نوشتن با نثر ادبی دارید . با توجه به این که هنوز حجم رمانتون سنگین نشده ، توصیه میکنم حتما هستید به نثر ادبی برگردید ، که هم از لحاظ کیفی بهتره ( مثلا برای روزی که رمان بخواد چاپ بشه ) و هم اینکه با توجه به قلمتون تا اینجا ، تبحرتون در این زمینه بیشتر بوده ...


    زاویه دید :

    زاویه دید رمان شما اول شخصه ، اما از زبون چندین نفر ! وقتی که این طور قصد دارید به همه ی شخصیت ها سر بزنید و از زبونشون بنویسید ، زاویه ی دید "دانای کل نامحدود" ، بهترین زاویه دید برای شماست ! توضیحات کافی در مورد این زاویه ها در نقد کده و قلم به توان اصول داده شده . این که از زبون اول شخص و چند نفر داستان رو روایت کنید ، ارتباط برقرار کردن رو با شخصیت ها و روند اصلی رو سخت میکنه ، اما از اونجایی که متوجه شدم به همه ی این راوی ها احتیاج دارید ، بهتره که از دانای کل نامحدود استفاده کنید .


    علائم نگارشی و غلط املایی :

    این که نثر شما عامیانست ، باعث نمیشه که کلمات رو نصفه نیمه ، یا همون جوری که گفته میشه بنویسید . مثل واژه ی (یهو) که در پست های ابتدایی رمانتون بوده ... و همچنین "واو" که جدا از کلمتون اون رو نوشتید . مثال :
    (بهنامو و یا بهنام و =» بهنام رو) یا (لبهامو غنچه کردمو =» لب هام رو غنچه کردم و)

    و یه سری اشتباه تایپی که با یکبار نگاه کردن میتونید پیدا و ویرایششون کنید . مثل واژه ی
    (سـ*ـینه مسی روبروم قرار گرفت.) به جای (سینی مسی) در پست 34 و اشتباهات تایپی دیگری که کم هم نبودن . نکته ی بعدی درباره ی ضمایر متصل هست که اون ها رو جدا از کلمه استفاده میکردید . ضمایر متصل همون طور که از اسمشون پیداست ، باید به کلمه وصل بشن یا اگه ترکیب نا متعارفی رو تشکیل میدن ، از واژه ی مترادف دیگه برای اون متن استفاده بشه . مثال : (این تنها کاری بود که در قبال هشت ماه آشنایی مون باید انجام می داد! =» آشناییمان یا اشناییمون یا اشنا شدنمون)

    علائم نگارشی رمانتون ، به نسبت دیگر رمان ها بیشتر و بهتر رعایت شده بود ، اما هنوز مشکلاتی رو داشت . مثال : (سجده کردن براش سخت و دردناکه. ولی انگار چیزی نبود که مانعش بشه برای ارتباط با معبودش =» در این جا به جای نقطه بعد از واژه ی سخت و دردناکه ، باید از نقطه ویرگول (؛) استفاده کنید !) تایپیک های زیادی در اینترنت و حتی خود سایت هستن که میتونن در این زمینه بهتون کمک کنن . البته این مثال کوچکی بود و نمونه های بیشتری هم در متنتون پیدا میشد .

    نکته ی بعدی درمورد اینتر ها یا همون بند نویسی در رمان ! اینکه مونولوگ های بین دیالوگ هاتون که کم هم نیستن ، پشت سر هم و بدون بند نویسی نوشته بشن ، باعث میشه تا چشم هیا خواننده خسته بشه و پس از مدتی ازخوندن منصرف بشه . بهتره که هر چهار یا پنج خط ، یه فاصله به خطوطتون بدید .


    موارد اضافه :

    لطفا برای رمانتون و برای خواننده هاش ، سن تعیین نکنید ! اگر منظور شما ، این بوده که رمان از لحاظ محتوای ج/ن/س/ی برای افراد زیر 16 سال مناسب نیست ؛ باید بگم محتوایی که برای این افراد مناسب نباشه ، اصلا در سایت غیر قانونیه ! و اصل وجود چنین جمله ای ، باعث میشه که این فرد زیر 16 سال بیشتر بخواد درباره ی محتوای نا مربوط با سنش بدونه و رمانتون رو بخونه ... پس اگه به فکر خواننده ها کم سن و سال هستید ، بهتره که این جمله رو پاک کنید یا به شیوه ی دیگه ای اون رو بیان کنید .

    بین پست سه و چهارتون : در اخر پست سه ، درباره ی این که حسام چیزی از پارسا نمیدونه و از رفتارش پشیمونه گفتید و در ابتدای پست چهار ، حسام در حال خواب دیدن بود ! ببینید ، از اونجایی که این دو قسمت درون تایپیک هستن ، مشکلی ایجاد نمیکنن اما وقتی که تبدیل به PDF بشه و بره برای دانلود ، این دو قسمت که پشت هم هستن ، باعث از هم گسیختگی متن شما میشن و انسجام نوشتتون رو از بین میبرن ... توصیه میکنم متن رابطی بین این دو قسمت بزارید و یا در ابتدای پست چهار بنویسید مثلا (5 ساعت بعد). در هر صورت بهتره که گذر زمان رو نشون بدید .

    شما توی قسمت خواستگاری معصومه گفتید که
    (شاید به قول دوستان دوره ی دبیرستانم"پاچه بزی!") بیست و خورده ای سال پیش ، رفتن به دبیرستان بسیار سخت تر از حالا بوده . مخصوصا که فرد مورد نظر ما دختر هم باشه ... این قسمت میتونه تغییر کنه ...

    این که برای متنتون پی نوشت میزارید و توضیحاتی رو درباره ی رمان ارائه میدید ، خیلی خوبه ؛ اما بهتره که این توضیحات بدون لینک باشن ... چون با باز کردن لینک ، تنها صفحه ی رمان باز میشه و هیچ ارتجاعی به متن مورد نظر شما پیدا نمیشه .

    ادامه بدید و موفق باشید

    " عضو شورای نقد انجمن نگاه دانلود "

     
    آخرین ویرایش:

    Kiarash70

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/02
    ارسالی ها
    574
    امتیاز واکنش
    58,708
    امتیاز
    901
    سن
    29
    محل سکونت
    تهران

    سلام بانوی گرامی
    باعث خرسندیه که داستان مورد توجه شما قرار گرفته
    *در خصوص توصیفات بصری در پست های پیش توضیح دادم و بهتون اطمینان میدم که در آینده توصیفات بصری رو وسعت خواهم داد.
    *تصویر فرض کردن برای شخصیت ها رو نمی پسندم چون مجبورم از چهره افراد مشهور و مدل ها استفاده کنم. داستان من، زندگی انسان های عادیه با چهره های عادی و شرایط عادی
    *در خصوص سوال دومتون باید عرض کنم که کمی صبور باشید! داستان به پارسا هم خواهد رسید.
    سپاس بابت تحلیل زیبا و ریزبینانه شما
    در پناه حق موفق و پیروز باشید
     

    maral.abbasi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/11
    ارسالی ها
    426
    امتیاز واکنش
    3,956
    امتیاز
    451
    محل سکونت
    اهواز
    ولی باید بگم به هیچ وجه باورم نمیشد یک مرد بتونه به خوبی ناراحتی ها و نگرانی های یک زن رو به تصویر بکشه
    این یک نقطه قوت محسوب میشه من نمیتونم اصولی نقد کنم ولی همین که وقتی میخوندم حس میکردم واقعا از زبون همون شخصیت هست باعث میشد رمان خیلی بهتر داخل ذهنم نقش ببنده
     

    Kiarash70

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/02
    ارسالی ها
    574
    امتیاز واکنش
    58,708
    امتیاز
    901
    سن
    29
    محل سکونت
    تهران

    سلام بر شما
    سپاس بابت زمان و دقتی که صرف مطالعه و تحلیل رمان بنده کردید.

    *در ابتدا باید صادقانه اعتراف کنم که از نقدتون شدیدا دلخور شدم. بار اول که متن نقد رو خوندم حس کردم شما تمام تلاشتون رو کردید تا از هر چیزی که می بینید ایراد بگیرید و به نوعی از درخواستم برای نقد رمان پشیمونم کردید. با این حال ترجیح دادم زود جبهه گیری نکنم و دوباره و سه باره متن رو بخونم و راجع به حرف هاتون فکر کنم. در نهایت هم با اعصابی آروم به نقدتون پاسخ بدم.
    #پس ازتون درخواست دارم شما هم زود قضاوت نکنید و با حوصله این متن رو مطالعه بفرمایید#
    *در خصوص جلد در پست های پیشین گفتم که طرح مدنظر من چیز دیگری بود و من حتی عکس های دیگری پیشنهاد داده بودم که متاسفانه مورداستفاده قرار نگرفت.
    با این حال به منظور احترام به حرف منتقدین ارجمند انجمن از جمله شما دوست عزیز، برای ویرایش جلد اقدام کردم که موافقت نشد.
    *خلاصه: مورد بعدی خلاصه رمان هست که یک بار ویرایش شده و واقعا حرف هاتون برام غیرقابل هضمه. داستان من جنایی نیست که بیش از حد مبهمش کنم. رابـ ـطه بین مهناز و پارسا در همون پست آغازین عیان میشه و نیازی به معماسازی نداره.
    با این حال من بازهم سعی می کنم درموردش فکر کنم و -در صورت امکان- ویرایش انجام بدم.

    *مقدمه:رمان من درخصوص دوفرد خاص نیست. زندگی چندین نفره و مقدمه باید نقطه مشترکی بین تمام این افراد باشه. در واقع شما در پست های بعد درمی یابید که این متن می تونه از زبان همه زن های رمان من باشه.
    عاشقانه نوشتن یه مرد با قلم عاشقانه یه زن فرق داره و قلم هیچ دونفری یکی نیست.

    *پست آغازین:روی شروع رمان یک روز فکر کردم و سه متن متفاوت نوشتم که ایده شما یکی از اون ها بود. ولی در آخر متن موجود در تایپیک رو انتخاب کردم.مسلما قلم من با سلیقه یه سری از افراد سازگار نیست ولی این امر یه ضعف تعبیر نمی شه.
    *کاراکترها:در خصوص شخصیت ها، قبول دارم که یه سری موارد مبهمه و یه سری نیاز به واکاوی و توضیح بیشتر داره و در این مورد حق با شماست.
    *دیالوگ و مونولوگ: نمایشنامه با داستان فرق داره و من اصلا علاقه ای به نمایشنامه نویسی ندارم. در شیوه بیان به طریقه دانای کل، دیالوگ ها نقش موثری دارند زیرا راوی باید در عین حال تمامی شخصیت ها رو تفسیر کنه و با دیالوگ ها این امر راحت تر خواهد شد.
    ولی راوی داستان من دانای کل نیست و هرکس مسئول تعریف احساسات شخصی خود و اطرافیانشه.
    شاید دیالوگ ها جلوه کم تری نسبت به مونولوگ ها داشته باشند، ولی به هیچ عنوان نمی تونم بپذیرم که در حد "ربع" اون ها قرار داشته باشند.
    سبک داستان نویسی من بیشتر توصیف احساسات و حالات روحی کاراکترهاست و دیالوگ درش کمتر خودنمایی می کنه.
    با این حال باز هم سعی می کنم موارد لازم رو اصلاح کنم.

    *در خصوص توصیفات بصری خدمت سایر دوستانتون عرض کردم که به ضعف خودم معترفم و این موارد رو تا حد توان ویرایش خواهم کرد.
    * خواهر عزیزم، اینکه من در خلاصه محدودیت سنی برای رمان اعلام کردم، به هیچ عنوان با نیت بدی همراه نبوده. من در سنی نیستم که بخوام با ذکر محدودیت سنی برای مطالعه رمانم، جذب خواننده کنم. مطمئن باشید که من چیزی جز صلاح نوجوانان عزیز وطنم رو نخواستم.
    رمان بنده در خصوص معضلات جامعه و تاثیرات اشتباهات انسانیه. سن نوجوانی سن بلوغ و دوران زیبایی برای رویا پردازی و مثبت اندیشیه. خودتون مستحضرید که اکثر کاربران انجمن رو خانم ها تشکیل می دند. روحیه خانم ها در دوران بلوغ بسیار شکننده و حساسه و رویارویی با معضلات جامعه از طریق حوادث مکتوبی که لمسش نکردند، باعث آسیب رسیدن به روح و روانشون خواهد شد. قصد من تنها دور نگه داشتن ذهن نوجوانان از مشکلاتی ست که نباید این سن باهاش روبرو بشن.
    بعلاوه این نکته محدودیت سنی به توصیه یکی از منتقدین روی خلاصه قرار گرفت.
    از شما می پرسم: آیا در رمان من صحنه رکیک و زشتی وجود داشت؟
    اگر اینطور بود مطمئن باشید مدیران سایت قبل از اینکه شما متوجهش بشید حذفش می کردند.
    خواهشا منصف باشید. درسته بغـ*ـل کردن و بوسیده شدن پیشانی بین دو نامحرم صحیح نیست، ولی من هم تاییدش نکردم.
    به دفعات در رمان هایی که در همین انجمن تایپ شده، موارد بازتر و ملموس تری رو دیدم. رقـ*ـص بین افراد، بوسیدن، روابط خارج از عرف و...
    بعلاوه خیلی از رمان های مجازی به معضلات جامعه پرداختند و بسیاری از مسائل رو بیان کردند و به جای توبیخ شدن، مورد تشویق و تقدیر قرار گرفتند.

    مثال: اسطوره، بن بست، ناگفته ها، سایه ها سیاه نیستند،آبرویم را پس بده ، آینه برابر آینه ات می گذارم، جان و شوکران و...
    سایت منتشر کننده این رمان ها به هیچ وجه ف.ی.ل.ت.ر نشد و شما الان هم می تونید اون ها رو از اینترنت دانلود کنید.
    *در خصوص اشکالات و علائم نگارشی هم در بازخوانی مجدد رمان، به ویرایش و اصلاح خواهم پرداخت. ممنون
    *استفاده از آرایه های ادبی فقط مختص به متون ادبی نیست.
    • با این حال طبق نظرشما و یکی از منتقدین دیگر و سرکارخانم کهربای عزیز، پس از بررسی رمان رو به شیوه ادبی بازنویسی می کنم. ممنون از اشاره تون به این موضوع
    *زاویه دید من مختص به قلم شخصی منه و امکان تغییر به دانای کل وجود نداره.
    *من تا به حال چندین داستان نوشتم و با بیان دانای کل آشنایی نسبی دارم. با این حال ضعف های منطقی داستانم رو می پذیرم ولی زیرساخت این رمان با بیان دانای کل سازگار نیست و باید احساسات کاراکترهای اصلی از زبان خودشون بیان بشه. عذر میخوام ولی در این باره نمیتونم تغییری ایجاد کنم.


    ازتون عذرمیخوام. فکر کنم علی رغم تمام تلاشم بازهم جدی و کمی بیش از حد نرمال صریح حرف زدم.
    این رمان اولین تجربه من در فضای انجمن هست و خداروشکر تونسته تا الان رضایت نسبی گروهی رو جلب کنه.
    سعی می کنم اشکالات روتصحیح کنم و از دوستانی که تجربه بیشتری دارند درس بگیرم.

    خانم منتقد گرانقدر، با وجود سن کمی که دارید از قابلیت بالایی در زمینه توصیف عقایدتون برخوردارید و این امر واقعا جای تشویق داره.
    من مایلم که رمانم قبلا از اقدام برای چاپ در این انجمن مورد مطالعه قرار بگیره ولی متاسفانه نمیتونم تمام انتظارات شما رو به عنوان منتقد برآورده کنم و قلمم رو کامل تغییر بدم.
    حداکثر تلاشم رو در جهت رفع نواقص منطقی انجام خواهم داد و امیدوارم از درخواستم برای نقد پشیمون نشم.


    ان شاءلله موفق و موید باشید


     
    آخرین ویرایش:

    Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671

    ممنونم از جوابی که در خصوص نقد دادین .

    *** اگر از متن من ، احساس بدی بهتون دست داد متاسفم ، اما کار من اینه که بیام و ریز به ریز مشکلات رمان رو بیان کنم . شاید در قسمت هایی لحن صحبتم تند باشه ، اما هدف من و تمامی افراد تیم نقد ، صلاح شماست . ممکنه که گاها نویسنده احساس بدی بهش دست بده ، این اتفاق زمان نقد رمان خودم هم افتاده و یه چیز طبیعیه ...

    من میتونم از این نکات کوچک بگذرم و در واقع ، متوجهم که کسی به اونها توجه نمیکنه ، اما اگر من ریز به ریز مشکلات رمان رو بیان نکنم ، توجه نویسنده به سمت و سوق مشکلش نمیره . بار ها و بار ها این مشکل ایجاد شده و من به همین خاطر بود که از هر نکته ای که دیدم ، مثال اوردم و صحبت کردم . اگر جایی در نقد ، لحن من تند بوده ، عذر میخوام . اما تمامی نکاتی که بهشون اشاره کردم ، چیز هایی بودن که حس کردم در رمان شما مشکل دارن . پس اگه در نهایت ، باز هم مشکلی در خصوص نقد احساس کردید ، میتونید اطلاع بدید تا توسط مدیریت بخش نقد برسی بشه ...

    *** متاسفم اما برای ما ، بهتره که در صورت امکان نقد های دیگران رو نخونیم . چون در اون صورت به طور ناخوداگاه از اون ها تاثیر میگیریم و نقدمون شبیه اون ها میشه . به همین خاطره که من اطلاعی از پاسخ های قبلی و نقد های قبلی ندارم . درمورد جلد ، بله . درخواست ویرایش متاسفانه پذیرفته نمیشه و ما هم فقط میتونیم ایرادات رو بگیم تا در رمان های بعدی این مشکلات پیش نیان .

    درمورد خلاصه ، از سطح خوبی برخوردار بودید ، اما بنده باید از دیدگاه های مختلف برسی کنم و یکی از اون دیدگاه ها ، افرادی هستن دوست دارن با دانسته ها و افکارشون در رمان بازی بشه و فطرتا به این نوع سبک علاقه دارن . افراد ، علایق ، دیدگاه ها و ... متفاوت هستن و میتونن با هم مخالف باشن . اگر مایل هستید ، میتونید اون رو تغییر بدید و یا ندید . در هر صورت همیشه گروهی هستن که ممکنه 100% لـ*ـذت رو نبرن .

    *** درباره ی مقدمه ، اگر دقت کنید من گفتم که سطح خوبی رو داره ، اما میتونه بهتر هم باشه . و درباره ی این قسمت : (و این که مقدمه با این که از زبون شخصیت اوله ، اما نمیشه حدس زد که چه کسی داره اون و برای دیگری میخونه ! معصومه برای حسام ؟ پارسا برای مهناز ؟ مهناز برای پارسا ؟ لیلا برای حسام ؟ حسام برای ناصر ؟ مهلا برای بهنام ؟ ) من نگفتم که این ابهام بده . اتفاقا این موضوع باعث جذب مخاطب میشه تا بخواد ادامه ی داستان رو بدونه . اگر از این قسمت متن ، بداشت بدی کردید ، متاسفم .

    *** صد در صد سلیقه در نویسندگی و نقد دخیله . همون طور هم که در قبل گفتم ، وظیفه ی من اینه که از تمامی دیدگاه ها برسی کنم . در واقع من به عنوان "خودم" رمان شما رو نقد نمیکنم . بلکه جای علایق مختلف میشینم و سعی میکنم از طرف تمامی افراد رمان رو بخونم .

    *** صد در صد داستان با نمایشنامه فرق میکنه . و نکته ای هم که درمورد داستان وجود داره اینه که داستان ترکیبی از دیالوگ و مونولوگه در صورتی که در نمایشنامه فقط 10% از نکات رو مونولوگ ها تشکیل میدن . در رمان نویسی و داستان نویسی ، باید تعادل بین این دو رعایت بشه و این نقطه ی تعادل در رمان شما به سمت مونولوگ ها مایل شده . شخصیت های شما ، بیشتر افراد درون گرایی هستن و اگر دقت کنید ، گفتم که مونولوگ هاتون تونستن جای دیالوگ ها رو پر کنن . اما بهتره که هر چیز در جای خودش باشه ...

    *** در رمان شما ، به هیچ عنوان صحنه ی رکیکی وجود نداشت ! این رو در خلال نقد متوجه شدم ، اما بر عکس خیلی از رمان هایی که نام بردید ، (و فکر نمیکنم که کسی اون ها رو به "این" صورت نقد کرده باشه) رمان شما به معضلات واقعی جامعه اشاره میکنه که گاها زیبا نیستن . حرف من اینه که اگر فردی زیر سنی که اعلام کردید بخواد بخونه ، به خاطر جمله ی شما بیشتر جذب رمان میشه . به همین علته که اگر این جمله نباشه و در توضیحات رمانتون بتونید اون رو نشون بدید ، خیلی بهتر میشه ...

    *** ارایه ها مختص به نثر ادبی نیستن ، اما اون طور که از متن شما و توانایی هاتون در نوشتن متوجه شدم ، میتونید از بس این نثر خیلی راحت تر و زیبا تر بر بیاید ! به همین دلیل اون رو پیشنهاد دادم .

    *** در خصوص زاویه ی دید ، همون طور که گفتم ، چون رمان شما به همه ی راوی های ذکر شده احتیاج داره و توانایی شما در جذب مخاطب خوبه ، این زاویه رو پیشنهاد دادم که دست شما رو برای نوشتن باز تر میزاره . در نهایت شما مختارید اما توصیه میکنم حتما خودتون تحقیقاتی رو درباره ی این زاویه ی دید انجام بدید و بعد تصمیم به ویرایش بگیرید .

    *** نهایتا ، منونم از روحیه ی نقد پذیر شما . هیچ کس نمیتونه قلم فرد دیگری رو به طور کامل تغییر بده و در واقع توانایی و اجازه ی این کار رو نداره .
    من سعی میکنم به لحن افراد توجه نکنم و مقصود درونی مطلب رو پیدا کنم ؛ اما امیدوارم که شما هم خودتون رو جای "همه" ی افراد بزارید و رمان رو بخونید ...

    موفق باشید .
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا