رنج من چون خنجری خط میکشد بر روی من
میزند آتش بر اوقات و به خلق و خوی من
نوبهار همچون زمستان میشود بر نوجوان
عمر من رفتهست و چوگان خورده زیر گوی من
گفت پیر می فروش از عافیت جامی بنوش
پاک کن در میکده اندوه با جادوی من
روشن اندیشان چراغ فکرشان بر آسمان
آنکه خاموش است فکرش، سقف او زانوی من
نیش و نوش از کندوی ایام گاهی میرسد
نوش جانت نوش و گم کن نیش با جاروی من
ذرهای عشق و محبت، پرسهای در کوی دل
عیب و عادت را زدودن، جادو و داروی من
میزند آتش بر اوقات و به خلق و خوی من
نوبهار همچون زمستان میشود بر نوجوان
عمر من رفتهست و چوگان خورده زیر گوی من
گفت پیر می فروش از عافیت جامی بنوش
پاک کن در میکده اندوه با جادوی من
روشن اندیشان چراغ فکرشان بر آسمان
آنکه خاموش است فکرش، سقف او زانوی من
نیش و نوش از کندوی ایام گاهی میرسد
نوش جانت نوش و گم کن نیش با جاروی من
ذرهای عشق و محبت، پرسهای در کوی دل
عیب و عادت را زدودن، جادو و داروی من
دانلود رمان های عاشقانه