همه چیز از داریوش بزرگ !

  • شروع کننده موضوع MILAD_A
  • بازدیدها 1,956
  • پاسخ ها 38
  • تاریخ شروع

MILAD_A

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
27,940
امتیاز واکنش
17,247
امتیاز
995
محل سکونت
تجریش
3Jokes_Daryoosh.jpg
 
  • پیشنهادات
  • MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]متن وصیت نامه داریوش كبیر[/h]
    اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد.
    اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان .
    مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .
    ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود .
    هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.
    کانالی که من می حواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .
    اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
    توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت .
    افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .
    امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .
    همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
    بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.
    زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.
    هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آبادکردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده .
    عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .
    بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضراند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است .
     

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]داريوش بزرگ نخستين سازمان اطلاعاتي جهان را بنيان نهاد[/h]
    در حالي كه قدمت سازمان هاي جاسوسي در اروپا و آمريكا از قبيل «سيا» و «ام آي 6» به بيش از 200 سال نمي رسد، اولين و بزرگترين سازمان جاسوسي ايران در 2500 سال را داريوش با نام «اسپرگان و گاوشگان» بنا نهاد.
    سازمان «اسپزگان و گاوشگان» يا به قول يونانيان «افدالموس بازيلئوس» نام سازمان جاسوسي داريوش بزرگ است. در ايران به اين سازمان، سازمان چشم و گوش شاه مي گفتند. يونانيان نام «بازيلئوس اوتا» هم روي آن گذاشته اند. اسپزگان به معني «آنانكه دزدانه يا مخفيانه مي نگرند» و گاوشگان به مفهوم «آنانكه دزدانه گوش مي دهند، يا استراق سمع مي كنند» است.
    وجود «اسپزگان و گاوشگان» يا «چشم و گوش شاه» به علت شورش ها و ناآرامي هاي بعد از به تخت نشستن داريوش الزامي بود. داريوش براي مقابله با ناآرامي ها و شورش هاي سرزمين هاي تحت حكومت خود، افرادي را به كار گرفت تا اخبار هر شهري را مخفيانه به اطلاع او برسانند. ايجاد چنين سازماني موجب شد تا شورش هاي زمان او در عرض كمتر از يك سال فرو نشيند. داريوش براي سهولت كار افراد سازمان جاسوسي خود،* كشور را به بيست يا بيست و دو استان يا ولايت يا ساتراپ تقسيم كرد. او اين تقسيم را به خاطر ايجاد سهولت در وصول ماليات، كنترل بر اوضاع ايالات، ايجاد امنيت و تشكيل ارتش منظم انجام داد. اخبار مربوط به امور مملكتي از جمله توطئه ها توسط اين ماموران جاسوس جمع آوري مي شد و توسط پيك هاي سريع السير به مركز و به شخص شاه انتقال داده مي شد. پيك ها در كاروانسراهاي بين راه توقف كرده و اطلاعات و اخبار را به افرادي كه به آنها دبير گفته مي شد و در كاروانسراها مستقر بودند، تسليم مي كردند. ماموران در اين كاروانسراها استراحت كرده و اسب هاي تازه نفس دريافت مي كردند و بدين ترتيب اخبار به پايتخت مي رسيد. اما اين اخبار در پايتخت، نخست به شخص دوم مملكت يا «هزارپت» گزارش مي شد. «هزارپت» اين اخبار را خلاصه كرده و به استحضار شاه مي رساند. شاه هم پس از دريافت خبر دستورات لازم را مي داد.
    اين سازمان زير نظر مدير يا رياستي بود كه شاه تعيين مي كرد. اولين رييس اين سازمان «اتانا» يكي از 7 يار داريوش بود. او يكي از 7 تني بود كه داريوش را در نشستن به تخت ياري كرده بود.
    عده اي باني سازمان امنيت و جاسوسي را «ديااكو» اولين پادشاه ماد مي دانند و عقيده دارند كه داريوش متحول كننده آن است. اما آنچه روشن است اين است كه چنين سازماني بدين شكل پيشرفته و منظم ابتكار شخص داريوش بزرگ بوده است.
    اين ايده نبوغ آميز او، باعث شد كه هر كدام از مقامات لشكري و كشوري جداگانه و مستقيما در برابر شاه مسئول باشد. زيرا با وجود «چشم و گوش» هاي شاه كوچكترين خطايي از طرف مسئولان از نظر آنها مخفي نمي ماند. افراد اين سازمان، افرادي تعليم ديده بودند. آنها در استراق سمع، تخصص داشتند و براي مخفيانه نگاه كردن، آموزش ديده بودند. افراد اين سازمان، تحت آزمايش هاي مختلف قرار گرفته و پس از اثبات وفاداري آنها به شخص شاه به كار گماشته مي شدند.
     

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]داریوش بزرگ[/h]
    نویسنده : یزدان صفایی


    داریوش نخست، پسر ویشتاسپ و نوه ی ارشام از دودمان هخامنشی و شاخه ی پارسی است. او شاهی دانا و با اراده بود که ماندگاری شاهنشاهی هخامنشی را میتوان پیامد فرمانروایی او دانست چنانکه بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که کمتر کسی را میتوان می یافت که پیش از آغاز شاهی و در سالهای نخست پس از آن، مشکل هایی که داریوش با آنها، رو به رو بوده؛ را از سر گذارنده باشد.
    پیش از فرمانروایی داریوش و در زمانیکه کمبوجیه در مصر بود،فردی مادی به نام گئومات که خود را بردیا، پسر کورش و برادر کمبوجیه، میخواند؛ تخت شاهی را به تصرف در آورده بود.کمبوجیه پس از شنیدن این خبر از مصر به سمت ایران رهسپار شد اما پیش از رسیدن به ایران،در شام، جان خود را از دست داد.گئومات نیز از فرصت سود جسته و جای خود را استوار کرد.در این میان کسی نبود که راستی را از دروغ بازشناساند چرا که مردم به شدت از این میترسیدند که گئومات،کسانی که بردیا را میشناسند؛ از دم تیغ بگذراند.در چنین شرایطی داریوش که از این رویداد آگاه گشته بود، به کمک یارانش،در دژ "سیکَ یَ وُوَتیش" در سرزمین ماد،گئومات را شکست داد و بار دیگر،شاهنشاهی را به دودمان هخامنشی بازگرداند ودر نخستین روز از روزهای جشن مهرگان در 10 مهر (دوم اکتبر) 522 سال پیش از زایش،به شاهی رسید.از کارهای او در جهت جبران زیانهای گئومات، میتوان به آباد کردن پرستشگاههایی که او ویران کرده بود اشاره کرد.داریوش همچنین چراگاه ها و رمه ها و خانه هایی که گئومات از مردم ستانده بود به آنها بازگرداند.
    به شوند سستی که گئومات در دوران فرمانروایی اش نسبت به کشورهای تابع از خود نشان داده بود،شورش ها و بی نظمی هایی به وجود آمده بود که سال نخست فرمانروایی داریوش خودش را نشان داد.همه ی این شورش ها که جنبه ی لشگری و سپاهی (و نه مردمی) داشتند، به گفته ی داریوش،در 19 جنگ و در همان سال نخست فرو خوابانده شده است. برخی از آنها را خود مردم با دستگیری فرد شورشی ،خنثی کرده اند که از این میان میتوان به نخستین شورش که از سوی خوزیان و به رهبری فردی به "آثرین" آغاز شده بود اشاره کرد که به فرمان داریوش ، اورا دستگیر کردند و به نزد شاه فرستادند.و همچنین شورش فرد دیگری در خوزستان به نام "مَرتی یَ" که مردم آن را سرکوب کردند.برخی دیگر از شورش ها توسط فرماندهی از فرماندهان هخامنشی که مورد اعتماد داریوش بوده، فرو خوابانده شده است که میتوان شورش سپاه ارمنستان اشاره کرد که "دادَرشیش" آن را خنثی کرد.برخی دیگر از شورش ها مانند شورش سپاه بابل و سپاه "فَروَرتیش" در ماد را،سپاه داریوش خنثی کرده است.
    در این میان دو نکته وجود دارد نخست آنکه هیچگاه مردم بر داریوش نشوریده اند و این سپاهیان بوده اند که آهنگ نافرمانی از داریوش را میکردند و بر همین اساس نیز سپاه داریوش و یا سردارانش،تنها با سپاه شورشی جنگیده و آنها را شکست می داده اند.دوم آن که توانایی بالای داریوش در کنترل شورش ها و رساندن کشور به شرایط آرامش بسیار ستودنی است و او براستی با این کار خدمت بزرگی به ایران هخامنشی از خود نشان داد.
    کارهای ساختاری داریوش:
    داریوش را نباید تنها با جنگها و نبردهایی که کرده است، شناخت .او کارهای زیربنایی بسیاری در جهت سازماندهی بزرگ ترین شاهنشای جهان باستان انجام داده که بی شک برای دوام فرمانروایی هخامنشیان، بسیار بایسته بوده است. در زیر به برخی از آنها اشاره میشود:
    1.بخش کردن کشور به چند استان که برای هر یک، شهربان یا "خشترَپَوان" گماشت.استان های هخامنشی را یونانیان ساتراپ یا ساتراپی نامیده اند.شمار ساتراپی های هخامنشی بر اساس سنگ نوشته ی داریوش، به سی می رسیده است و آشکار است که اداره ی همه ی آنها، نیازمند سامانه ای بسیار دقیق بوده است که می بایست توانایی اجرایی بالایی داشته باشد.نظارت بر شهربانان در چنین شاهنشاهی گسترده ای بر عهده سر دبیران و یا دبیرانی بوده که از سوی پایتخت برگزیده میشدند تا پیوند مستقیم با مرکز داشته باشند و گاه دستور مستقیم از مرکز دریافت میکرده اند. علاوه بر آن سالی یکبار، کسانی با فرنام "چشم و گوش شاه " به استانها فرستاده میشدند تا کار نظارت دقیق تر انجام شود.
    2.ارتباط و پیوند در هازمانی با گستردگی ایران هخامنشی بسیار مهم شمرده میشده است و از همین روی، چاره جویی هایی برای افزایش توان ارتباطی،در این دوره دیده میشود. به فرمان داریوش راه هایی در سراسر شاهنشاهی ساخته شد که از نامور ترین آن ها میتوان به راهی که سارد را به شوش و آنجا را به پایتخت پیوند میداد،اشاره کرد.درازای این راه را دو هزار و چهار سد کیلومتر یا نزدیک چهار سد فرسخ برآورد کرده اند.و برای افزایش کیفیت آمد و شد در راهها، کاروانسرا ها و چاپارخانه هایی نیز ساخته میشد که امکانات رفاهی برای مسافران و همچنین افزایش سرعت پیام رسانی را در پی داشت.
    3.سپاه جاویدان: توان نظامی همواره بسیار مهم شمرده میشد و از همین روی به فرمان داریوش بزرگ،سپاهی ده هزار نفره ،فراهم شد که هیچگاه از شمار آن کاسته نمیشد و جاهای خالی به سرعت پر میشد.نام سپاه جاویدان نیز به همین شوند بر آن نهاده شده است.همچنین نیرویی چهار هزار نفره از پیاده و سواره،از کاخ شاهی و پایتخت پاسداری میکرده اند.
    4.پیش از داریوش،در شهرها و استان ها،فرمانروایان محلی ،به دلخواه خود از مردم،خراج(مالیات) می ستاندند .اما داریوش فرمان داد که به کار خراج سر و سامان داده شود به این صورت که برای هر استان، خراج ثابتی مشخص بشود تا زمینه ی رفاه مردم فراهم شود.به نوشته ی پلوتارک، پس از آن، داریوش در پی آن بر آمد که دریابد آیا پرداخت خراج تعیین شده در توان مردم هست یا نه؟ که دریافت میزان تعیین شده، در اندازه توان مردم است اما با این وجود بازهم از میزان آن کاست.
    5.در سال شش صد و نه پیش از زایش،کانالی ساخته شده بود تا دو دریای سرخ و مغرب را به هم پیوند دهد که کانال نام بـرده در زمان داریوش بزرگ، پر شده بود. داریوش این مشکل را دریافت و دستور داد که کانال نام بـرده را پاک و خالی کنند تا آماده استفاده شود و به یادگار خود کتیبهای در آنجا نصب کرد که کهن ترین سند دنیا به شمار میرود و البته نام خلیج فارس را نیز در خود جای داده است. این کتیبه اکنون در موزه لوور نگهداری میشود.
    6.برای آسانتر شدن داد و ستد،داریوش دستور زدن سکه را داد، این سکه ها را "دَریک" می نامیده اند.
    نظام اداری داریوش به اندازهای پیشرفته بوده است که حتی برخی جنبه های آن امروزه هم به کار میرود.7
    در نظام اداری داریوش در 2500 سال پیش، تمامی کارکنان دولت دارای شرح وظایف بوده و روند و روال دستورهای اداری ودستمزد ها کاملاً سازماندهی شده، بوده است.
    دیگر نبردهای داریوش:
    گذشته از نبردهایی که در آغاز جستار به آن اشاره شد داریوش نبرد هایی دیگری نیز داشته است.
    پس از آرام کردن شورش ها و سامان بخشیدن به کشور،چند جنگ دیگر در دوران داریوش رخ داد که در پی آن ها دو استان مهم هند "سند" و" پنجاب" به قلمرو ایران هخامنشی پیوست شد. پس از آن داریوش متوجه سکاییانی شد که در استپ های شمالی سکنی داشتند و ایران را از شمال مورد تاخت و تاز قرار میدادند.لشگر ایران از دانوب گذشته و به زیستگاه سکا ها یا "استپ" نیز درونشد کرد اما سکاها از روبه رو شدن با داریوش پرهیز کردند و از پیش داریوش فرار کردند.داریوش نیز از راهی که به اروپا رفته بود به سارد بازگشت اما هشتاد هزار نفر را به سرکردگی "بغابیش" در اروپا گمارد و او نیز تراکیه و مقدونیه را گشود و تا دریای آدریاتیک نیز پیش فت تا جاییکه پادشاه مقدونی "آمین تاس" پیرو ایران شد.
    از دیگر جنگهای داریوش می توان به جنگ با یونان اشاره کرد اما درباره کیفیت آن بسیار تناقض گویی دیده میشود و توسط یونانیان به افسانه و داستان آمیخته شده است و از شرح آن در اینجا میگذریم.
    منش و روش داریوش:
    منش و روش داریوش را میتوان از روی سنگ نوشته هایی که از او به جای مانده دریافت.براستی که او همواره دروغ را سرزنش میکند و به ستایش راستی میپردازد و از این رو نیکوکار را پاداش نیک میدهد و دروغزن را سخت پادافره میکند. شاهنشاهی اش را از اهورامزدا میداند و او را یار خویش در انجام کارها میبیند. نیز داریوش را پیرو دین زرتشت دانسته اند.
    او به پیروی از رفتار کورش،همواره به باورها و آیین های مردمی که در قلمرو فرمانروایی او زندگی میکرده اند؛احترام میگذاشته است بطوریکه به مصریان اجازه داد که آموزشکدهی پزشکی معبد ساییس را دوباره بر پا سازندو از فرمانروای آنجا میخواست که در کارها با روحانیان دینی همپرسگی کند.
    چهار سال پس از جنگ با یونان،داریوش در حالی که برای جنگی دیگر با آنها آماده میشد در 486 پیش از زایش، در گذشت و پس از سی و شش سال، فروامانروایی هخامنشی را به پسر خود خشایارشا سپرد.در زیر نقشه ای از ایران در زمان داریوش بزرگ دیده میشود:
    1002map.jpg


    بن مایه ها:
    1.حسن پیرنیا،تاریخ ایران،کتاب فروشی خیام،بهار 1370
    2.رلف نارمن شارپ،فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی،موسسه پازینه،زمستان 1384


     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]كشورداری داریوش بزرگ[/h]
    63263.jpg

    از طرفی كمبوجیه بحرف بزرگان و مشاورین زیاد توجهی نداشت. داریوش سرنوشت دولت هخامنشی را میدید كه یكجا میانجامد، اما نمیتوانست در آن تغیری بدهد. هنگام مراجعت كمبوجیه از مصر، داریوش...
    پیش از آنكه بموضوع اصلی یعنی ((كشورداری داریوش بزرگ)) بپردازیم – باید خاطر خوانندگان محترم را باین نكته مهم متوجه نمایم كه از مدارك و آثار آنچه راجع بدوران هخامنشی در دست ماست بیشتر بقلم بیگانگان نوشته شده و طبیعی است كه این نویسندگان در آثار و نوشتههای خود خالی از عرض نماندهاند. از طرف دیگر مرزوبوم ایران، این كشور كهن سال ما آسیب و صدمه فراوان دیده است.
    روزهای سهمگین فراوان، از قبیل تاخت و تاز اسكندر گجستك، دست یافتن تازیان و حمله مغول و تاخت و تاز اقوام دیگر بر ایران گذشته است و هیچ چیز از روزگاران باستان، آن چنان كه باید، بر جای نمانده است و یا اینكه رنگ و روی دیگر بخود گرفته است. اما خوشبختانه در مدت نیم قرن اخیر و با كوشش باستانشناسان، گاه و بیگاه در میان ویرانهها، اسناد و آثاری از روزگاران سرافرازی و عظمت ایران بدست میآید چنانكه با خوانده شدن كتیبههای هخامنشی بسیاری از نكات تاریك تاریخ ایران هخامنشی روشن شده و آنچه كه تا چند ده سال پیش جزو افسانه و باور نكردنی بوده بصورت حقیقت درآمده است. با عرض معذرت و ذكر مقدمه كه شاید طولانی هم شد اكنون بموضوع اصلی میپردازم.


    تولد و كودكی داریوش

    در زمانی كه كورش بزرگ دولت جهانی خود را بنیانگذاری مینمود و هر روز بر قلمرو فرمانروائی خویش میافزود – یعنی در سال 550 ق. م – در خانة ویشتاسب پسر آرشام از بستگان خاندان هخامنشی، فرزندی از مادر بزاد كه او را داریوش نام نهادند. داریوش در كتیبة بیستون نسبت نامة خود را اینطور شرح میدهد: ((منم داریوش،شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمین پارس، شاه كشورها پور ویشتاسب - نوه آرشام هخامنشی)) داریوش شاه گوید: ((پدر من ویشتاسب، پدر ویشتاسب آرشام، پدر آرشام آریارمنا – پدر آریارمنا چپش پش – پدر چپش پش هخامنشی بود)).
    هنوز داریوش خرد ساله بود كه مادر و دایگان خود را در پارس ترك گفت و به دربار كورش رفت. در دربار شاهی با منسوبین و عموزادگان خود كه از خاندان مستقیم پادشاهی بودند و هم چنین با نجیبزادگان و بزرگزادگان ایرانی آشنا شد و در میان آنها و با آنها دوره كودكی و آغاز جوانی را گذرانید. با همان بزرگزادگان كمانداری و نیزهداری بیاموخت. در انواع ورزشها داریوش بزودی از هم سالان خود پیشی گرفت. بموازات تعلیمات سربازی، بجوانان فرهنگ و دانش و تعلیمات مذهبی نیز میآموختند. در هنگام فرا گرفتن دانش و فرهنگ و سایر ورزشهای لازم داریوش از خود نشان داد كه دارای قدرت فكری و روشنبینی عجیبی است. بواسطة همین استعداد در همان دوران، رهبری جوانان دربار بعهده داریوش سپرده شد. داریوش در روزگار جوانی با سایر بزرگزادگان دربار كوروش بار آمد و آنچه در طی سالهای جوانی و روزگار كودكی فرا گرفته بود می توان اینطور خلاصه نمود، قدرت، دلیری، وفا، صمیمیت، دشمنی با دروغ، رفاقت و وفاداری با رهبران آینده ملت و نیز شرف و افتخار نژادی كه او را با سایر بزرگزادگان كشور بهم پیوسته بود.


    شروع خدمت دولتی و پایان تعلیم و تربیت

    هنگامیكه كوروش كبیر عازم آخرین لشكركشی خود بر ضد پاساژتها (ماساگتها) بود، تربیت درباری داریوش نیز تقریبا پایان یافته بود و دیگر چیزی نمانده بود وارد خدمت دولتی شود، در آن هنگام داریوش پا بسن بیست سالگی میگذاشت و مانند سایر نجیبزادگان میبایست وارد در خدمت لشكری و سیـاس*ـی شود. بدین ترتیب داریوش مشاغل لشكری و سیـاس*ـی خود را با تاجگذاری كمبوجیهآغاز كرد. اینك دیگر داریوش در ردیف مردان بشمار است و از لحاظ ساختمان جسمی و روحی بهترین نمونه و نماینده آزاده سوار ایرانی است. برتری داریوش در هنگام تعلیم و تربیت از همگنان خود و همچنین اصل و نسب بلند او امكان پیشرفتهای زیاد، در دولت كمبوجیه بوی داد. وقتی كمبوجیه بمصر میرفت داریوش نزهدار شاه یعنی ((آجودان مخصوص)) پادشاه بود در مصر داریوش تازگیها را بدقت تمام میدید و بخاطر میسپرد. چه پیش از پادشاه، خود روشن بین و موشكاف بود.
    اندیشه و توجه داریوش نسبت بسرنوشت دولت كوروش كبیر روزبروز بیشتر میشد آنچه داریوش در مصر میاندیشید نمیتوانست در تطور و تكامل و پیشرفت امور دولت كمبوجیه مؤثر باشد زیرا جوانی و مقام داریوش باو اجازه نمیداد كه در شخص پادشاه یعنی كمبوجیه زیاد مؤثر و متنفذ باشد.
    از طرفی كمبوجیه بحرف بزرگان و مشاورین زیاد توجهی نداشت. داریوش سرنوشت دولت هخامنشی را میدید كه یكجا میانجامد، اما نمیتوانست در آن تغیری بدهد. هنگام مراجعت كمبوجیه از مصر، داریوش نیز بجانب ایران رهسپار گردید و در مرگ كمبوجیه حضور داشت. پس از مرگ كمبوجیه در میان آزاده سواران و سپاه ایران پراكندگی و بینظمی بوجود آمد. داریوش توانست بزودی نابسامانی را سر و سامانی دهد.


    برتخت نشستن داریوش بزرگ

    با از میانبردن بردیای دروغی، تخت شاهی بار دیگر بخاندان هخامنشی برگشت یاران داریوش او را بر تخت كوروش نشاندند. آرشام و ویشتاسب هر دو به نفع نوه و پسر خود داریوش از حقوق سلطنت چشم پوشیدند و او را فرمانروای خود شناختند.
    پیداست كه سایر بزرگان با به سلطنت رسیدن داریوش متفق بودند، زیرا او برتری خود را قبلا ثابت كرده بود. وانگهی كسی میبایست بر اورنگ پادشاهی تكیه زند كه از خاندان شاهی باشد و داریوش بود. خودش در كتیبه بیستون میگوید: ((داریوش شاه گوید: هشت تن از خاندان من پیش از این شاه بودهاند و من نهمین هستم. ما پشت در پشت شاه بودهایم )).
    بدین ترتیب در پاسارگاد، در پارس و بر سر آرامگاه كوروش بزرگ، تاج سلطنت ایران بزرگ را بر سرنهاد و در جامع شهریاری ایران خود را در برابر پیكر كوروش متبرك ساخت و از غذای ساده دیرین پارسیها چشید تا پیوستگی ملی را نسبت بقم خود به نحو بارزی نشان داده باشد. بدین گونه و در سال 522 ق. م. داریوش شاهنشاه ایران بزرگ شد.
    در همان اوقاتی كه داریوش بزرگ پس از برگزاری مراسم تاجگذاری خود رهسپار پایتخت دولت هخامنشی – هگمتانه – میشد، در خوزستان و بابل شورشهائی بر خواسته بود و اهالی بسیاری از كشورهای تابعه با رسیدن خبر مرگ گئومات موقع فرصت را برای بدست آوردن آزادی غنیمت شمردند و در صدد بدست آوردن آزادی و تجدید دولت قدیم خود برآمدند. در اثنای این احوال داریوش شخصا فرماندهی سپاه را برای خوابانیدن شورش و سركوبی یاغیان بعهده گرفت و نظم و آرامش و امنیتی خاص بكشورهای تابعه برگردانید. سركوبی یاغیان و برگردانیدن نظم و آرامش مجدد در مملكت یكسال بطول انجامید. این كار بین سالهای 521 – 520 ق. م. بود. بقیه دوران فرمانروائی داریوش بزرگ برای برقراری تشكیلات جدید شاهنشاهی ایران صرف شد كه بطور اختصار بعرض خواهد رسید.


    سازمان كشوری و دارائی

    چنانكه گذشت داریوش بزرگ پس از برگردانیدن نظم و آرامش در كشور و پس از وحدت كامل كشور و پس از وحدت كامل كشور، ممالك تابعه را با ملاحظات سیـاس*ـی و ملی و موقعیت جغرافیائی به سی بخش قسمت كرد و از میان سرداران و بزرگان ایران، مردان كاردان و شایستهیی را بفرمانفرمائی هر بخش بر میگماشت اینگونه فرمانروایان را ((خشتن پاون )) یا شهربان میگفتند. پدر داریوش بزرگ، ویشتاسب هخامنشی، خود یكی از آن شهربانان و فرمانروای سرزمین پارت (خراسان) بود. برای آنكه شهربانان از حدود اختیارات خود بیشی نجویند و به ستمكاری و آزار مردم نپردازند، با هر كدام از آنها ماموری فرستاده میشد كه در ظاهر دبیر مخصوص شهربان بود، ولی در معنی كارهای او را بازرسی میكرد و اخبار وقایع حوزه فرمانفرمائی شهربان را بمركز گزارش میداد. این مقام حتی در ایران پس از اسلام هم برجای بود داریوش در هر سال دوبار دوتن را از پایتخت برای بازرسی به هریك از شهرها میفرستاد كه این دو نفر بنام چشم و گوش شاه شناخته شده بودند.


    روش پرداخت مالیات

    پیش از داریوش بزرگ پرداخت مالیات در ایران روش درستی نداشت و ملتهای تابعه هر سال هدایائی بدر بار شاهنشاه ایران میفرستادند. اما داریوش برای هر یك از ملتها با ملاحظات ثروت و وسعت مملكت مالیات بوجه نقد معین كرد. او آنقدر نسبت به پرداخت مالیات تخفیف قائل شده بود كه در این باره پلوتارك مینویسد: ((داریوش چون مقدار مالیات هر شهری را معین میكرد، در پی تحقیق بر میآمد كه آیا مردم میتوانند این مبلغ معین شده را بپردازندیا خیر؟ چون از هر كجا پاسخ موافق میرسید، باز هم پادشاه دستور میداد مالیات تعیین شده را نصف كنند – چون سبب را پرسیدند – پادشاه جواب داد كه شهربانان هم برای مصارف خود چیزی از مردم خواهند گرفت و باید از مالیات اخذ شده كاسته شود تا بر مردم تحمیلی نشده باشد)).


    پست و چاپار

    در هر ایالتی، ساتراپها، مالیات را را جمعآوری میكردند و سربازان پیاده و سوار را نگهداری مینودند، تشكیلات وسیعی برای این عمل لازم بود. مركز این تشكیلات شهر شوش بود كه تقریبا در قلب كشور قرار داشت. از شوش به تمام كشورهای تابعه دستور صادر میشد و از تمام نقاط اطلاعات به شوش میرسید. برای این كه شاهنشاه بتواند با تمام ادارات و ممالك تابعه به سهولت رابـ ـطه داشته باشد و اطلاعات را زود دریافت نماید، پیكهای سریعی ایجاد كرده بود كه مورد تحسین یونانیها واقع شد. در نقاط معینی، در تمام جادهای بزرگ وسایل بخصوصی فراهم كرده بودند تا پیك شاهنشاهی یا چاپار بتواند بدون توقف به مقصد برسد. پیكها از میان اشخاص محترم برگزیده میشدند، چنانكه در تاریخ آمده است كه داریوش سوم پیش از رسیدن به پادشاهی چندی چاپار مخصوص بود. در حقیقت هخامنشیها مخترع پست و چاپار بودند. این طریقه را ابتدا مصریها و بعد رومیها از ایران اقتباس كردند – سپس در تمام مغرب زمین در طول قرنهای متمادی معمول گردید.


    ایجاد راهها
    برای اینكه اخبار كشور زودتر بمركز برسد و هم چنین روابط بازرگانی و اداری و سیـاس*ـی و لشكری میان مراكز و نواحی دوردست باقی بماند، داریوش به ساختن راههای مختلف پرداخت. از آن جمله راه شاهی بود كه از تمام كشورهای تابعه میگذشت. هرودوت مینویسد كه طول این راه 2900 كیلومتر بوده و تمام وسایل آسایش و راحتی در طول راه برای مسافران آماده بوده است و حتی مینویسد كه در هر چهار فرسنگ مهمانخانهأی ساخته شده بود و همه جا خوراك و اسب و لوازم سحر مهیا بوده و این راه دراز را با وسایل آن زمان كاروانها در یكصد و یازده روز و مسافران پیاده، در مدت نود روز میپیمودند. داریوش بساختن راههای دریائی نیز همت گماشت چنانكه برای متصل كردن دریای مدیترانه به دریای احمر دستور به حفر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    داد و این واقعه بر روی كتیبه بدست آمده و چنین نوشته شده است: ((منم داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، پادشاه كشورهائی كه مسكن همه نژادهاست، شاه این سرزمین بزرگ، تا كشورهای دوردست، پسر ویشتاسب هخامنشی، داریوش شاه گوید: من پارسیام، از مصر را گرفتم، امر كردم این كانال را بكنند، این كانال كنده شده چنانكه فرمان دادم، كشتیها روانه شدند، چنانكه اراده من بود)) یك مورخ اروپائی در این خصوص میگوید: ((واقعا باید نظر بلند استقامت داریوش را در اجرای منویاتش تقدیر كرد ))


    دادگستری
    داریوش بر همه دادرسان كشور خویش سمت ریاست داشت و احكام نهائی از جانب شخص شاهنشاه صادر میشد. مجازات نسبت به گـ ـناه مجرم تغییر میكرد و شاهنشاه هخامنشی در برابر هیچ گناهی و در هیچگونه مجازاتی برای دفعه اول حكم اعداد گناهكاری را صادر نمیكرد.
    چنانكه وقتی یكی از گناهكاران كه سمت دولتی نیز داشت در دادگاهی محكوم به اعدام شده بود ولی شاهنشاه حكم نهائی را لغو كرد و دستور داد از كشتن او صرفنظر شود و گفت این شخص پیش از این خدماتی هم انجام داده است. شاهنشاه ایران از گرفتن رشوه (پارك) سخت بیزار بود، چنانكه كمبوجیه نیز از این كار بسیار نفرت داشت و داستان قاضی كه رشوه گرفته بود و كمبوجیه امر كرد پوستش را كنده و بر روی تخت دادرسی انداختند و پسر همان قاضی را بر تخت نشاندند مشهور است كمبوجیه به پسر قاضی كه جانشین پدر شده بود خطاب كرد و گفت: هرگاه میخواهی بیداد كنی و از مردم رشوه بستانی بر پوست پدرت نگاه كن و عاقبت شوم این كار زشت را در نظر گیرید.
    در خصوص دادگستری و رعایت كامل حقوق ضعیف و قوی و پاداش نیكوكاران و كیفر بدكاران، شاهنشاه داریوش خود چنین گوید (نه من و نه دودمانم درغگو و بیانصاف و بدقول نبودیم، من برابر حق و عدالت رفتار كردم نه ناتوان و نه توانا را نیازردم، نیكوكار را نیك نواختم و بدكار را سخت كیفر دادم ) داریوش نخستین شاهنشاهی است كه یك قانون كامل مدنی تدوین كرد و برای ملتهای تابعه به تناسب احوال و اوضاع كشور وضع نمود. معتقدات مذهبی كشورهای تابعه را با دیده احترام مینگریست، چنانكه داستان رفتن او به معابد مصریها و جایزهأی كه برای یافتن (گاو آپیس) تعیین نمود در تاریخ مشهور است.


    سازمان لشكری

    در زمان داریوش بزرگ سازمان لشكری نیز به صورت بهتر و آبرومندی در آمد و به آن نظم و ترتیب صحیح داده شد. دستههای سپاهی از ده هزار سرباز زبده و اصیل ایرانی درست كرد كه از عهده آنها هیچوقت كاسته نمیشد و آنان را سپاه جاویدان میگفتند این سپاه همیشه آماده به خدمت بود و افراد آن همگی جنگ آزموده و دلیر و در تیراندازی و سواری سرآمد دیگران بودند. همچنین در پایتخت هر یك از كشورهای تابع پادگانهایی برای حفظ امنیت گذاشته بود.


    بازرگانی و كشاورزی

    با ساختن راهها، در زمان شاهنشاهی داریوش بزرگ، بازرگانی نیز تغییر فوقالعادهای كرد هر شهربان و یا ساتراپی كه هر شهر را آبادتر نگهداری مینمود، داریوش بر وسعت فرمانروایی او میافزود. و به عكس اگر مشاهده مینمود كه استانی كم جمعیت و بیحاصل است معلوم میشد كه این وضع از ستمكاری و سهل انگاری شهربان پدید آمده است و معلوم است كه آن شهربان را به سختی مجازات میكرد یكی از كارهای شایان توجه شاهان ایران كه در امر تجارت بسیار موثر بود، رواج سكه است. پیش از داریوش بزرگ در ایران باستان معامله با جنس انجام میگرفت حتی حقالزحمه پزشكان نیز با جنس پرداخت میشد. داریوش برای آنكه كار معامله و داد و ستد تسهیل تر كرده باشد با اهمیت مسكوك پی بـرده بود و دستور داد از طلا و نقره سكههایی ساختند و پول را در كشورهای تابعه رواج داد. تنها پیش از داریوش بزرگ لیدیها بودند كه به اهمیت مسكوك واقف بودند و در حدود قرن هفتم پیش از میلاد سكه زده بودند اما سكه آنها در تمام ممالك رایج نبود.


    دانش و فرهنگ

    گرچه از ادبیات و علوم روزگار داریوش بزرگ اثر گویایی نمانده است، اما همین مقدار كتیبهها و قرائنی كه در دست است میرساند كه داریوش به فرهنگ و دانش و هنر توجهی خاص داشته است. چنانكه برروی مجسمه یكی از حكمرانان دست نشانده داریوش بزرگ این طور خوانده میشود: (پادشاه مصر و دیگر كشورها داریوش بزرگ، به من امر كرد كه به مصر روم مقصود این بود كه معابد مصر كه ویران شده بود بسازم … به مؤسسات كتاب بدهم …… و جوانان را برای تعلیم و تربیت به اشخاص كار آزموده سپردند و برای آنان چیزهای مفید و آلات و ادوات موافق كتابهای ایشان فراهم ساختند. چنین بود اقدام اعلی حضرت چو او فایده علم پزشكی میدانست كه میخواست جان بیماران را از بیماریها رهایی بخشد).
    پر واضح است شاهنشاهی كه برای كشور تحت الحمایه چنین او امری صادر فرماید بی شك برای كشور خودش بیشتر و بهتر كرده است در زمان داریوش علمای یونانی در خدمت شاهنشاه ایران در شوش به سر میبردند یكی از این دانشمندان سیكیلاكسSkylax جغرافیدان معروف بوده كه در تاریخ 519 قمری میلادی داریوش او را معمور كرد تا جریان سفلای رود سند را با كشتی بپیماید.
    حضور اطبای خارجی چه در زمان داریوش بزرگ و چه بعد از آن در دربار پادشاهان هخامنشی برای ما مسلم است.
    اولین و معروفترین آنها جراح قابلی از اهل كروتون دموسدس نام دارد كه بدربار داریوش دعوت شد. در آن هنگام اطبای رسمی داریوش مصری بودند و چون روزی یكی از او سخنهای شاهنشاه ایران در رفتگی پیدا كرد و اطبای مصری از معالجه عاجز ماندند مورد غضب قرار گرفتند در این هنگام دموسدس كه در دربار بود به آسانی پادشاه را معالجه كرد، از آن پس داریوش آنی او را از خود جدا نكرد. هر چند او اندیشهای جز بازگشت به وطن نداشت و حتی موفقیتش در معالجه شاهنشاه سبب اسارت بیسرانجام او گردید، ولی موفقیت دیگری آنرا او را به وطن بازگردانید. بدین شرح كه روزی ملكه آتوسا به مرض سختی دچار شد و طبیب یونانی او را معالجه نمود و در مقابل از او تقاضا كرد كه از شاهنشاه خواهش كند تا اجازه دهد به كشور خود برگردد. داریوش این تقاضا را پذیرفت و دموسدس در ضمن مسافرت همراهانش را اغفال كرد و خود را به كروتن رسانیده و علم طب را در آن شهر رواج داد.
    این اطلاعات را طبیب دیگر یونانی كتزیاس Ctesias كه در دربار هخامنشی طبابت میكرد برای ما نقل كرده و كتابی كه وی راجع به اوضاع ایران نوشته بسیار قابل توجه بوده است اما حیف كه قسمت مهم آن مفقود شده و به دست ما نرسیده است.
    اگر چه، به علت نبودن مدارك، ما نمیتوانیم سهم ایرانیان را در علوم زمان هخامنشی معین كنیم، ولی لااقل میتوانیم بگوییم كه ایران در تاریخ علوم است سهم بسیار مهمی در پیشرفت علوم در دنیای قدیم داشته است.

    رفتار داریوش نسبت به پیروان سایر مذاهب

    رفتار كوروش كبیر نسبت به قوم یهود در تاریخ مشهور است عملا كوروش كبیر در سال تسخیر بابل (539 ق.م) دستوری صادر كرد كه یهودیان به بیت المقدس برگردند و معبد خود را از نو بسازند. باین ترتیب كاروانهای تعبید شدگان به مملكت خود برگشته و تحت نظارت ساتراپ ماورای فرات، كشور یهود تدریجا احیا گردید. مهذا مشكلات از هر طرف برخاست. در سال 522 قمری میلادی در ابتدای سلطنت داریوش اول (بزرگ شد، معبد یهودیها هنوز تمام نشده بود، داریوش بزرگ اجازه ساختمان را كه كوروش كبیر داده بود مجددا تایید كرد و در سال 515 ق.م یهودیها رسما معبد خود را افتتاح كردند.
    نه تنها داریوش با قوم یهود چنین معامله نمود بلكه همانطور كه عرض كردم در مصر نیز برای یافتن (گاو آپیس) مبلغ یكصد تالان (دویست هزار تومان به پول امروز) جایزه معلوم كرده بودند و نیز معابد مصریان دیدن كرد و به خدایان آنها احترام نمود نه تنها داریوش خود به معتقدات و آیین ممالك تابعه با دیده احترام مینگریست بلكه سرداران و ساتراپهای او نیز موظف بودند كه معتقدات كشورها را مقدس و محترم بدارند. حتی این سیاست صحیح را پس از بیست قرن امپراطوری انگلیس در هندوستان به مورد اجرا گذاشت و فایده زیاد از آن به دست آورد.


    پایان كار

    داریوش بزرگ هنگامیكه، مقدمات كار را برای عظمت به یونان فراهم مینمود در همین هنگام نیز، بر طبق رسوم كهن، جانشین خود را تعیین نمود. خشایارشا پسر ارشد وی كه بزرگترین فرزند ملكه آتوسا دختر كوروش كبیر بود به جانشینی انتخاب شد. در آستانه نبرد با ملت بزرگ یونان و در هنگامیكه آماده لشكركشی مجدد به مصر بود یعنی در پاییز 486 ق.م ناگهان دست اجل، شاهنشاه بزرگ را از ملت وی ربود، بدین ترتیب داریوش پس از هفتاد و چهار سال زندگی و سی و شش سال سلطنت (486 – 522 ق.م) چشم از جهان پوشید آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم و در چهار كیلومتری تخت جمشید واقع است.


    خصال داریوش

    داریوش بزرگ پادشاهی بود عاقل، با اراده و دانا رفتارش با ملل تابعه معتدل بود. در انتخاب حكام و شهردارها نظر صائب داشت و كمتر در دادن پاداش و یا مجازات به خطا میرفت. داریوش بزرگ، سلطنت ایران را از نو بنیاد نهاد و اگر پس از مرگ كمبوجیه او به تخت سلطنت ننشسته بود، به طور مسلم در آن قائله خطرناك، دولت هخامنشی نیز مانند دولت ماد در همان جا پایان میپذیرفت.
    داریوش بزرگ، چنان پایه و اساسی برای تشكیل شاهنشاهی خود استوار نمود كه در آن زمان و در آن محیط بهتر از آن عملی نبود. تشكیلاتی كه داریوش بنیانگذاری كرده بود، دولت وسیع هخامنشی را با وجود بی لیاقتی اكثر پادشاهان بعد از داریوش، تقریبا دویست سال به پا داشت. در زمان داریوش بزرگ، دولت ایران باعلی درجه وسیعت خود رسید. دانشمندان داریوش را یكی از بزرگترین پادشاهان ایران دانسته و او را با عنوان واقعی (شاه بزرگ) خواندهاند.
    نلیدكه دانشمند آلمانی كه خودش صراحتا میگوید از ایرانیان خوشش نمیآمد، راجع به داریوش بزرگ این چنین نوشته است:(داریوش مهمترین پادشاه هخامنشی و بی شك در میان پادشاهان ملی ایران از همه انها نمایانتر است. فقط خسرو اول ساسانی (انوشیروان) و شاه عباس كبیر صفوی را میتوان با او مقایسه كرد ). یكی از مورخین جدید اروپایی او را با فراعنه نامی مصر و پادشاهان بزرگ آشور به پادشان بابل مقایسه كرده و به این نتیجه رسیده كه داریوش بزرگ بزرگترین پادشاه مشرق بوده است.
    این بود خلاصه بسیار مختصر از سیمای شاهنشاهی كه مدت سی و شش سال با قدرت توأم با عدل و انصاف فرمانروایی كرده است.


    گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
     

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]کتیبه داریوش بزرگترین کتیبه جهان[/h]
    بیستون كوهی كه همیشه یادآور دلیریها و افسانههاست، در ایام نوروز پذیرای گردشگران بسیاری است كه از سراسر جهان به شوق تماشای گره خوردن هنر و شكوه در این اثر جهانی به كرمانشاه آمدهاند. نقش برجسته و كتیبه داریوش یكی از مهمترین آثار مجموعه جهانی بیستون است. این نقش برجسته كه یكی از زیباترین یادگارهای ادبی و تاریخی ایران است، در 30 كیلومتری شمال شرقی شهر كرمانشاه بر روی صخره معروف به بیستون حجاری شده است.

    به گفته كارشناسان میراث فرهنگی، كتیبه داریوش بزرگترین، پر اهمیت ترین و معتبرترین كتیبهای است كه تاكنون در جهان شناسایی شده است.
    کتیبه داریوش

    در سال 522 قبل از میلاد داریوش، شاه هخامنشی نقشی از خود، فروهر، دو تن از بزرگان پارسی، گئومات، مغ و 9 تن از شاهان مغلوب را بر دیواره كوه بیستون حك میكند و علاوه بر این نقش فرامین و اندرزهای خود را به صورت كتیبهای بر دل كوه بیستون حجاری میكند. داریوش شاه در این كتیبه شرح فتوحات خود را به خط میخی و سه زبان پارسی باستان و عیلامی و بابلی بر دل سنگ نگاشته است.
    کتیبه داریوش

    عظمت این كتیبه به گونهای است كه فقط زبان پارسی باستان آن دارای 414 سطر است. در سنگ نگاره داریوش كه شش متر طول و 20/3 مترعرض دارد، تصویر داریوش به ارتفاع 78/1 متر در سمت چپ صحنه حجاری شده است.

    وی تاج گنكره داری بر سر و پیراهن بلندی بر تن دارد، او دست راست را به علامت احترام بالا بـرده و در دست چپ كمانی را گرفته است.
    کتیبه داریوش

    در این صحنه داریوش پای چپش را بر روی سـ*ـینه گئومات مغ نهادهاست. در پشت سر داریوش "وینده فرنه " كمان دار و " گئو بروه " نیزه دار ایستادهاند كه از جمله هفت تنانیاند كه در براندازی گئومات شركت داشتند.

    در زیر پای چپ داریوش گئومات مغ بر پشت خوابیده و به علامت التماس دست هایش را بالا بـرده است.

    پشت سر او صف اسیران با گردنها و دست های از پشت بسته دیده میشود، در بالای سر هر یك از این اسیران و در زیر تنه گئومات مغ و بر روی دامن اسیر نام و نقش پادشاه شورشگر و جایی كه در آن شورش كرده ذكر شده است.

    در بالای سر اسیران تصویر نمادینی از اهورامزدا در حال اهدای حلقه قدرت به داریوش حجاری شده و داریوش دست راستش را به نشانه نیایش اهورامزدا بلند كرده است.

    در این نقش داریوش به معرفی خود و خاندانش میپردازد و در حقیقت با این نوشته مشروعیت خود را اعلام میكند، پس از آن شرح فتوحاتش را به خط میخی عیلامی در سمت راست سنگ نگاره و در مرحله بعد با خط میخی بابلی در سمت چپ سنگ نگاره حك میكند.

    کتیبه داریوش

    در مرحله نهایی در زیر نقوش برجسته شرح فتوحاتش را به خط میخی و به زبان فارسی باستان حك میكند.

    سنگ تراشان هخامنشی در حال نوشتن خطوط بر سـ*ـینه كوه بودند كه سكاها دوباره سر به شورش گذاشتند.

    داریوش در سال 519 قبل از میلاد "سكونخا" شاه سكاها را شكست داد و این رویداد را بیدرنگ به سنگ نبشته اضافه كرد.

    چون جایی برای اضافه كردن تصویر شاه سكایی باقی نمانده بود، داریوش دستور داد بخشی از متن عیلامی را پاك و آن را در سمت چپ قسمت پایین كنار متن فارسی باستان از نو حك كنند و به جای متن عیلامی تصویر "سكونخا" را حجاری كنند. در این سنگ نوشته داریوش ابتدا به معرفی خود و خاندانش میپردازد و سپس واقعه قتل گئومات مغ را كه پس از مرگ كمبوجیه سلطنت را غصب كرده بود شرح میدهد.

    پس از آن به شرح جنگهایی كه بر ضد بزرگان و امرای یاغی كرده بود می پردازد و در خاتمه به هركس كه این كتیبه بزرگ را محو نماید، نفرین میكند.

    منبع: سایت ایران هتل
     

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]کارهای شگفت آوری که داریوش و کوروش انجام داده بودند[/h]
    آیا میدانید: اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت ۴۰ سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران پایه گذاری کرد.

    آیا میدانید : کمبوجیه فرزند کورش بدلیل کشته شدن ۱۲ ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با ۲۵۰ هزار سرباز ایرانی در روز ۴۲ از آغاز بهار ۵۲۵ قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد. اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد. او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود
    آیا میدانید : داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار ۵۲۰ قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر نهاد و برای همین مناسبت ۲ نوع سکه طرح دار با نام داریک (طلا) و سیکو (نقره) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد

    آیا میدانید : داریوش کبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت
    آیا میدانید : داریوش در پاییز و زمستان ۵۱۸ - ۵۱۹ قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغذ آورد
    آیا میدانید : کوروش بعد از تصرف بابل ۲۵ هزار یهودی بـرده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد
    آیا میدانید : داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت
    آیا میدانید : اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس ۳ سال طول کشید و کل ساخت کاخ ۸۰ سال به طول انجامید
    آیا میدانید : داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده ۲۵ هزار کارگر به صورت ۱۰ ساعت در تابستان و ۸ ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر ۵ روز یکبار یک سکه طلا (داریک) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه ۲۵۰ گرم گوشت همراه با روغن - کره - عسل و پنیر میداده است و هر ۱۰ روز یکبار استراحت داشتند
    آیا میدانید : داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است
    آیا میدانید : تقویم کنونی ( ماه ۳۰ روزه ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی "دنی تون" بسیج کرده بود. بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای ۵ عید مذهبی و ۳۱ روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است
    آیا میدانید : داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند
    آیا میدانید : داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه - وزارت آب - سازمان املاک - سازمان اطلاعات - سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد
    آیا میدانید : اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد
    آیا میدانید : داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد
    آیا میدانید : فیثاغورث که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش کبیر دارای یک زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد
    آیا میدانید : در طول سلطنت داریوش کبیر ۲۴۲ حکمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با ۲۴۲ مورد شورش مقابله کرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه ۱۰ میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت
    آیا میدانید : داریوش در سال ۵۲۱ قبل از میلاد فرمان داد : من عدالت را دوست دارم ، از گـ ـناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پایین اجتماع خشنود نیستم
     

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]ترجمه قسمتی از کتیبههای داریوش[/h]
    کتیبه بیستون در نزدیکی کرمانشاه.


    من داریوش، شاه بزرگ، شاه، شاه پارس، شاه سرزمینها (کشورها)، پسر وشتاسب، نوه ارشام هخامنشی هستم. پدر من وشتاسب، پدر وشتاسب ارشام، پدرارشام اریارمن، پدر اریارمن، چیش پیش و پدر چیش پیش هخامنش بود.

    ما بدلیل این که از دیرگاهان از خاندانی اصیل و شاهانه بودیم، هخامنشی خوانده شدیم .۸ نفر از خاندان ما پیش از این شاه بودهاند و من نهمین هستم. ما ۹ نفر پشت سر هم شاه بوده و هستیم. به خواست اهورامزدا، من شاه هستم و او شاهی را به من، هدیه داد.

    ای که این نوشتهها و این نقشها را که من تهیه کردهام، میبینی از آنها حفاظت و مراقبت کن.

    اگر تا زمانی که توانایی داری از این نوشتهها و نقشها مراقبت کنی، اهورامزدا یارت باد و دودمان و زندگیت بسیار باشد و همه کارهایت مورد قبول اهورامزدا باشد.

    امیدوارم اگر این نوشتهها و نقشها را در هنگام توانایی مراقبت و حفاظت نکنی، اهورامزدا یارت نباشد و دودمانت تباه باشد و آنچه میکنی، اهورامزدا ضایع کند.​
     

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]آرزوی مشهور داریوش شاه در کتیبه تخت جمشید[/h]
    آرزوی مشهور داریوششاه
    در کتیبه تختجمشید


    "به این کشور نیاید، نه سپاه دشمن، نه خشکسالی و نه دروغ"
    فراوانی کتیبههای بازمانده از داریوش بزرگ (یکم) هخامنشی به تنهایی بیش از مجموع کتیبههای دیگر پادشاهان ایران است. همچنین داریوش بزرگ را میتوان به سبب نگاشتن کتیبه بزرگ و تاریخی بیسْتون، کهنترین تاریخنویسِ شناختهشده ایرانی دانست.
    در بیرون از محوطه اصلی تختجمشید و بر بدنه سنگیِ جبهه جنوبی آن (جایی که در زمان داریوش قرار بوده در ورودی اصلی تختجمشید باشد)، چهار سنگنبشته در کنار یکدیگر جای دارند که همگی به فرمان او نگاشته شدهاند.
    نخستین سنگنبشته از سمت چپ (DPd) به خط و زبان فارسی باستان، دومین سنگنبشته (DPe) نیز به خط و زبان فارسی باستان، سومین سنگنبشته (DPf) به خط و زبان عیلامی و چهارمین سنگنبشته (DPg) به خط و زبان اَکَدی (بابلی نو) هستند. هر چهار سنگنبشته، چهار متن مستقل و متفاوت هستند و هیچکدام ترجمه دیگری نیست.
    dpe.jpg

    بخشی از سنگنبشته داریوش بزرگ بر جبهه جنوبی تختجمشید (DPe)
    عکس از ر. م. غیاثآبادی، 1376
    سنگنبشته چهارم داریوش بزرگ در تختجمشید (DPd) که از سمت چپ، نخستین کتیبه از کتیبههای چهارگانه یادشده در بالا است، در 24 سطر نگاشته شده و در وضعیت سالم و فرسودهنشدهای تا به امروز بازمانده است.
    این سنگنبشته دربردارنده یکی از مشهورترین سخنان داریوش بزرگ و درخواست و دعای او به پیشگاه اهورامزدا و دیگر خدایان است. آرزو و دعای داریوش در بند سوم و سطرهای پانزدهم تا بیستم آن کتیبه آمده است. در اینجا متن اصلی این آرزونامهٔ بیست و یک کلمهای همراه با آوانوشت، ترجمه و توضیحات آورده میشود.
    متن اصلی:
    dpd.gif

    متن اصلی و کامل آرزونامه داریوش بزرگ در سنگنبشته چهارم او در تختجمشید (DPd)
    بازنویسی از ر. م. غیاثآبادی
    آوانوشت:
    (1) ایـمـام (2) دَهـیـائـوم (3) اَهـورَمَـزداهْ (4) پـاتـووْ (5) هَـچـا (6) هَـئـیـنـایـا (7) هَـچـا (8) دوُشْ-یـارا (9) هَـچـا (10) دْرَئـوگَـه (11) اَبـیْ (12) ایـمـام (13) دَهـیـائـوم (14) مـا (15) آجَـمـییـا (16) مـا (17) هَـئـیـنـا (18) مـا (19) دوُشْ-یـارَم (20) مـا (21) دْرَئـوگَـه.
    ترجمه واژه به واژه:
    (1) این (2) کشور/ سرزمین (3) اهورامزدا (4) بپاید/ بپایند (5) از (6) سپاه مهاجم/ دشمن (7) از (8) بد سال (9) از (10) دروغ (11) به (12) این (13) کشور/ سرزمین (14) نه (15) بیاید (16) نه (17) سپاه (18) نه (19) بدسالی (20) نه (21) دروغ.
    ترجمه مضمون:
    اهورامزدا این کشور را بپاید از سپاه دشمن، از خشکسالی و از دروغ. به این کشور نیاید، نه سپاه دشمن، نه خشکسالی و نه دروغ.
    توضیحات:
    - در آغاز و پایان بند سوم این کتیبه که در بردارنده عبارتهای بالا است، بجز اشاره و یادکرد از اهورامزدا، از «بَـگَـئـیـبـیـش» به معنای «بغان/ خدایان» نیز یاد کرده شده و این آرزو از آنان نیز درخواست شده است. داریوش در این بند، خدایان دیگر و نظام چندخدایی را بدون اینکه از آنان نام ببرد به رسمیت شناخته است. این سنت را برخی پادشاهان متأخرتر هخامنشی با یادکرد از نام آن خدایان ادامه دادند. اردشیر دوم در کتیبههای متعددی و از جمله در کتیبه پیداشده در همدان (A2Ha) از دو بغ یا خدای «اَنَـهـیـتـا» (آناهید/ آناهیتا) و «مـیـتـرَه» (میترا/ مهر) یاد میکند و اردشیر سوم در چهار سنگنبشته خود در تختجمشید (A3Pa,b,c,d) درخواست و دعای خود را بجز اهورامزدا، تقدیم به خدا «مـیـثـرَه» (میترا/ مهر) نیز میکند. (تفاوت در نگارشهای دوگانهٔ «میتره» و «میثره» بخاطر وجود همین تفاوت در اصل کتیبهها است).
    - معنای اصطلاحی دقیقِ واژه فارسی باستان «دهیائوم» که با واژه اوستایی «دَهْـیـو» همریشه است، به درستی دانسته نیست. ممکن است «دهیائوم» معنای اصطلاحی سیـاس*ـی و برابر با «کشور» داشته باشد و یا معنایی اقلیمی و برابر با «سرزمین» یا «ناحیه». واژه فارسی «دِه» با معنای نوین خود، بازماندی از همین واژه کهن است.
    - آوانوشت «اَهـورَمَـزداهْ» (به عنوان نام خاص خدای بزرگ ایرانیان و نه الزاماً زرتشتیان) بر اساس پیشنهاد والتر هینتس (Walther Hinz) در Neue Wege im Altpersischen, Wisbaden, 1973 انتخاب شده است. قرائت متداول و متکی به رونالد کنت (R. G. Kent) عبارت است از: «ائـورَمَـزداهْ». نگارنده گمان میبرد که با توجه به ساختار ترکیبی این نام، آوانوشت « اَهـورَهمَـزداهْ» قابل بررسی باشد.
    - واژه «دوُشْیـارا» که عامداً و بخاطر تکیه بر دو بخش جداییناپذیرش، آنرا به شکل «دوُشْ-یـارا» نوشتم؛ از دو پاره «دوش» به معنای «بد» (قیاس شود با همین واژه و همین معنا در زبان اوستایی و نیز تا حدودی در زبان فارسی همچون «دُشمن») و «یار» به معنای «سال» (قیاس شود با واژههای «یار/ یِـر» و ساختهای دیگر آن با همین معنا در بسیاری از زبانهای آریایی و هندواروپاییِ قدیم و جدید) تشکیل شده است. منظور از «بدسالی/ سال بد» در آن زمان (چنانکه در دوران معاصر نیز تا اندازهای متداول است)، ظاهراً سال کمباران و خشکسالی بوده است. با گسترش معنای اصطلاحیِ این واژه مرکب، ممکن است بتوان آنرا برابر با «گرسنگی» نیز گرفت.
    معنا و کارکرد واژه «دْرَئـوگَـه» (دروغ) در این کتیبه و دیگر کتیبههای بازمانده از داریوش بزرگ به درستی دانسته نیست. نمیدانیم که آیا داریوش از واژه «درئوگه» برابر اوستایی آن یعنی «دروج» را در نظر دارد که برای تباهکنندگان سامان هستی و هرگونه نیروی شر که در تقابل با اهورامزداست بکار میرفته؛ یا روحانیان و مغان پرنفوذ و تمامیتخواه را در نظر داشته (قابل قیاس با جشن مَغوژتی/ مَگوفونیا یا مغ کشی در شانزدهم ماه بغیادی/ مهرماه)؛ و یا چنانکه از محتوای کتیبه دیگرش در بیستون برمیآید، «شورش» و «شورشگران» را در نظر دارد. همچنین دانسته نیست که در این صورت آیا منظور کسانی هستند که فتنه و آشوب در کشور بر پا کنند و یا اینکه جنبشهای مردمی را نیز چنین مینامیده است. در هر صورت، معنای واژه «دْرَئـوگَـه» یا «دروغ» در آن زمان برابر و منحصر به معنای فعلی آن یعنی سخن کژ و نادرست و خلاف واقع نبوده است.
    چنین خواستها و آرزوهایی، بی گمان برگرفته از اندیشه خردمندان ایرانزمین و رنجهای فراوان و طولانیمدت مردمان این سرزمین بوده است. مردم رنجکشیدهای که بیش از هر چیز از هجوم جهانگشایانِ مسلح و غارتگر، خشکسالی و کمبود مواد غذایی، و سلطه دینگرایان آزار میدیدهاند.
     

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    سنگنبشتهها و فرمان داریوش بزرگ
    برای ساخت آبراه سوئز در مصر
    رضا مرادی غیاث آبادی
    سرزمین مصر در سال 525 پیش از میلاد به تصرف کبوجیه/ کمبوجیه دوم، دومین پادشاه هخامنشی در آمد. با اینکه مصریان چندین بار شوریدند تا استقلال خود را باز یابند و یکبار نیز برای کوته زمانی موفق به این کار شدند، اما دوران فرمانروایی هخامنشیان بر مصر که به غلبه اسکندر مقدونی پیوسته شد، دوران پایان تمدن درخشان و دیرینهٔ مصر و پادشاهی بومی فراعنه بود.
    از دوران فرمانروایی هخامنشیان بر مصر، آثار و یادمانهای پرشماری برجای مانده است که بیشترین آنها از زمان داریوش بزرگ است. این آثار، از کوشش هخامنشیان برای سازندگی و اصلاحات اداری در مصر و نیز از روحیهٔ مدارای مذهبی آنان حکایت دارد. یکی از مهمترین آثار بجای مانده از زمان داریوش در مصر، آبراهی است که رود نیل را به دریای سرخ پیوند میدهد. در طول مسیر این آبراه، تاکنون پنج ستون سنگی یادمانی از این پادشاه شناسایی شده است.
    ساخت آبراهی که دریای سرخ (احمر) را به رود نیل و دریای مدیترانه متصل کند، سرگذشتی طولانی دارد. فراعنه مصر دستکم از هزاره دوم پیش از میلاد (و شاید از هزاره سوم) در اندیشه ساخت چنین آبراهی بودهاند و در زمان فرعون نخائو/ نخو (609 تا 594 پیش از میلاد) ساخت آبراه تا اندازه زیادی پیش رفته بود.
    ابوریحان بیرونی در «تحدید نهایات الاماکن»، از نخستین فرعونی که فرمان ساخت آبراه را داد با نام «ساسسطراطیس» یاد میکند؛ در حالیکه هرودوت (کتاب دوم، بندهای 158 و 159) نخائو را آغازگر ساخت آبراه میداند. هرودوت همچنین نقل میکند که کار ساخت آبراه را داریوش به پایان رسانید؛ اما بیرونی و دیودور سیسیلی (کتاب یکم، بند 33) آوردهاند که داریوش از بیم اینکه تفاوت سطح دریاها موجب آبگرفتگی مصر شود، از ادامه کار خودداری کرد و آبراه را نیمهتمام گذاشت. این دو تاریخنگار متفقاً گزارش کردهاند که ساخت آبراه در زمان بطلمیوس دوم/ فیلادلفوس (285 تا 246 پیش از میلاد) دومین پادشاه سلسله بطالسه (بطلمیوسیان) به پایان رسید. اما گزارش هرودوت مطابق با سنگنبشته داریوش است و از پایان ساخت آبراه و روان شدن کشتیها در زمان همین پادشاه حکایت میکند.
    نظر استرابو در این باره مطابق با بیرونی است. او گزارش میدهد که حفر این آبراه را نخستین بار «سوستریس» پیش از جنگهای تروا آغاز کرد و داریوش آنرا دنبال نمود. اما به همان دلیل پیشگفته از ادامه کار خودداری کرد (کتاب هفدهم، بند 25). نام پادشاهی که استرابو نقل میکند، شباهت فراوانی با نامی دارد که بیرونی آورده است.
    چنانکه در نقشه دیده میشود، بخشی از مسیر این آبراه باستانی با مسیر فعلی کانال سوئز (در عربی «قناة السُوَیْس») که در سال 1869 میلادی ساخت آن به پایان رسید، متفاوت است. کانال فعلی سوئز از شهر سوئز در شمال خلیجی به همین نام که در انتهای بنبست دریای سرخ/ احمر (دریای قلزم) واقع است، آغاز میشود و پس از عبور از دریاچههای تلخ و تمساح به بندر پورت سعید در کنار دریای مدیترانه (دریای مغرب) میرسد. اما مسیر آبراه باستانی فقط تا دریاچه تمساح با مسیر فعلی کانال مطابقت دارد و از این دریاچه به سمت غرب میپیچد و به شهر زقازیق (بوباستیس) میرسد که در کنار شاخابهای از رود نیل واقع است.
    تفاوت مسیر آبراه باستانی با امروزی در اهداف سازندگان آنها نهفته است. هدف از ساخت این آبراه در دوران باستان- برخلاف منظور سازندگان کانل سوئز امروزی- تنها پیوند دریای مدیترانه با دریای سرخ و اتصال آبهای آزاد سرزمینهای شرق و غرب نبوده است. بلکه هدف اصلیتر، پیوند دریاییِ شهرها و روستاهای بزرگ و پرشمار مصر و حاشیه رود نیل با سرزمینهای شرقی و ایجاد راه آبی تجاری بوده است. به همین دلیل نیز هست که مسیر آبراه، دریای سرخ و رود نیل را به یکدیگر متصل میسازد.
    darius-suez_map.jpg

    مسیر آبراه باستانی و محل کتیبه های داریوش بزرگ
    بازنگاری از غیاث آبادی، 1388
    عکس هوایی کانال سوئز را در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ببینید.
    آبراهی که در زمان فراعنه و داریوش برای اتصال دریای سرخ به رود نیل و دریای مدیترانه ایجاد شده است، دارای چهار بخش طبیعی و سه بخش مصنوعی است. بخشهای طبیعی آبراه عبارتند از: 1- دریاچه بزرگ تلخ، 2- دریاچه تمساح، 3- شاخابهای از رود نیل، 4- رود نیل. بخشهای مصنوعی و حفاری شدهٔ آبراه عبارتند از: 1- فاصله میان شهر سوئز تا دریاچه تلخ، 2- فاصله میان دریاچه تلخ تا دریاچه تمساح، 3- فاصله میان دریاچه تمساح تا شاخابه نیل که از وادی تومیلات میگذرد و به کنار شهر زقازیق میرسد. از اینجا به بعد کشتیها از طریق شاخابه نیل به سوی رود نیل میرفتهاند و سپس سوار بر نیل به شهرهای گوناگون عزیمت کرده و یا به دریای مدیترانه وارد میشدهاند.
    نظریهای نیز وجود دارد که دریاچههای تلخ و تمساح بخشی از مسیر نبودهاند و آبراهه از کنار این دریاچهها میگذشته است. در این باره استرابو نظر دیگری دارد. او نقل میکند که چون دریاچه تلخ بخشی از مسیر آبراه بوده است، آب شیرین رود نیل موجب رفع تلخی آن و عزیمت ماهیها و پرندگان به آنجا شده است (کتاب هفدهم، بند 25).
    اکنون بخشی از این آبراه باستانی در ساخت کانال آبرسانی اسماعیلیه بکار رفته است.
    داریوش پنج کتیبه بر روی سنگ گرانیت سرخرنگ (سنگ سماق) در کنار این آبراه مهم نگاشته است که یادمانی از انجام این برنامه بزرگ و شگفت مهندسی و زمینپیمایی در عصر باستان است. سنگها بلندایی در حدود 3 متر دارند و بومی استقرارگاه خود نیستند؛ بلکه از جای دیگری تهیه شده و پس از پایان سنگتراشی در محل فعلی خود نصب گردیدهاند. ظاهراً هر پنج نسخه رونوشتی از یکدیگر هستند و تفاوتی در مضمون با هم ندارند.
    نخستین کتیبه در ابتدای آبراه و در نزدیکی شهر فعلی سوئز قرار دارد. دومین کتیبه در شهر شَلوف/ الشَلوفه است که امروزه در میانهٔ میدانی در این شهر جای دارد. سومین کتیبه در ابتدای دریاچه تلخ و در محل شهر فعلی کبریت/ کِبرِِت برپا شده است. چهارمین کتیبه در نزدیکی شهر سرابیوم/ سرابهاوم و پنجمین کتیبه نیز در نزدیکی تل مسخوطه/ تلالمسخوطه قرار دارد.
    هیچیک از این پنج کتیبه سالم باقی نماندهاند و آگاهی از محتوا و مضامین آنها با قیاس با یکدیگر و اصلاح بخشهای منهدم شده هر کدام با بخشهای سالم مانده در نسخهای دیگر ممکن میشود.
    نخستین کتیبه را شارل دولسپس Charles du Lesseps در سال 1866 میلادی و در روند ساخت کانال سوئز شناسایی کرد و رونوشتهای دیگر آن به مرور تا سال 1913 میلادی به دست آمدند.
    سنگهای یادمانی داریوش بجز کتیبه و فرمان او، دربردارندهٔ نقوش و نگارههایی نیز هستند. شخص داریوش در یک سمت سنگ یادمانها در جامه ایرانی و در برابر خدای ایرانی (اهورامزدا) و در سمت دیگر، در جامه فراعنه مصر و در برابر خدای مصری (خدابانو «نـوت/ نِت») دیده میشود. در هر دو سوی سنگ یادبودها، نشان خورشید/ گوی بالدار بر بالای سر او و خدایان در اهتزاز است. در بخش مصری کتیبه و در زیر نقش داریوش و نوت، نگارههایی از نمایندگان سرزمینهای تحت حاکمیت او در حالیکه زانو بر زمین زدهاند، همراه با نام سرزمین متبوعه آنان به خط و زبان مصری ثبت شده است. مشابه این نگارهها در پایهٔ تندیس سنگی داریوش که در مصر ساخته شد و در شوش بدست آمد نیز دیده میشود.
    حضور داریوش در سنگ یادمانها با تشریفات دوگانهٔ ایرانی و مصری، و نیز یادکرد توأمان او از خدایان ایرانی و مصری، نشانهای دیگر از احترام ایرانیان به آیینها و باورداشتهای ملتها و اقوام دیگر و حتی ملل مغلوب است.
    سنگنبشتههای یادمانی داریوش بزرگ در کنار این آبراه با نام کلی کتیبه داریوش در سوئز و با نشان DZ شناخته میشوند. هر تختهسنگ دو رو دارد که در یک روی آن کتیبههایی به خطها و زبانهای میخی فارسی باستان، عیلامی، اَکَدی (بابلی نو) و در روی دیگر، کتیبهای به خط هیروگلیف و زبان مصری نویسانده شده است. متنهای اکدی که در پایینترین بخش سنگها قرار داشتهاند، تقریباً بطور کامل از میان رفته و متنهای عیلامی نیز بسیار آسیب دیده است. در متن هیروگلیف مصری که بخشهایی از آن سالم مانده است، مضامین و تعابیری وجود دارد که در متن فارسی باستان دیده نمیشود.
    سالمترین متن بازمانده به هیروگلیف در میان کتیبههای داریوش، نسخهای است که در نزدیکی تل مسخوطه قرار دارد.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    سنگنبشته داریوش در آبراه سوئز، نسخه تل مسخوطه، متن هیروگلیف
    طرح از کتاب داریوش و ایرانیان، نوشته والتر هینتس، ترجمه پرویز رجبی به نقل از پوزنر G. Posener
    از آقای دکتر پرویز رجبی برای اهدای این کتاب و از آقای بهزاد فرهانیه برای آمادهسازی و گرافیک آن سپاسگزارم.
    در این متن، نام داریوش به آوای مصری آن یعنی «تریوش» در یک قاب بیضوی در میان تصویر او و تصویر خدابانو «نوت» نوشته شده است. او خود را و خدای خورشید را پسران نوت میخواند و یادآور میشود که به یاری و پشتیبانی نوت و کمانی که او تقدیم داشته، توانسته است همه دشمنانش را شکست دهد و همگان برایش خراج آورند و در خدمتش باشند. او همچنین تبار خود را یادآور میشود و میافزاید که نوت دستان خود را برای یاریاش دراز کرده است.
    darius_Hieroglyph.jpg

    نام داریوش به هیروگلیف مصری: تریوش
    بخش بزرگ شدهای از کتیبه بالا
    در ادامهٔ متن هیروگلیف نام شماری از پادشاهان پیشین مصر و ایران و از جمله نام کورش آمده است که البته تا حد زیادی از میان رفتهاند. نامبرداری و یاد نیک از پادشاهان پیشینِ یک ملت مغلوب و شکستخورده، کاری جوانمردانه و بسیار نادر و استثنایی در جهان باستان و حتی در دنیای امروز است.
    اما سالمترین متن فارسی باستان در میان رونوشتهای گوناگون این کتیبه متعلق به نسخههای شَـلوف و کبریت است.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    سنگنبشته داریوش در آبراه سوئز، نسخه کبریت، متن فارسی باستان و عیلامی
    طرح از همان منبع به نقل از منان J. Ménanat
    بخش نخستِ این متن، یک سطر و یک واژه دارد که همانا نام داریوش به تنهایی است. این نام همانند متن هیروگلیف در یک قاب بیضوی در میان تصویر او و تصویر خدا (در اینجا اهورامزدا) نوشته شده است. بخش دوم دارای هفت سطر به فارسی باستان در سمت راست نگارهها و پشت سر داریوش، و نیز چهار سطر به عیلامی و سه سطر به اکدی است که در سمت چپ نگارهها و پشت سر اهورامزدا نوشته شده است. بخش سوم که در بر گیرنده متن اصلی فرمان ساخت آبراه است در زیر نگارهها، دارای دوازده سطر به فارسی باستان و هفت سطرِ بازمانده به عیلامی است که ادامه متن عیلامی به همراه کل متن اکدی آن از میان رفته است. روی دیگر این تخته سنگ به مانند نسخه تلمسخوطه دارای متنی آسیب دیده به هیروگلیف است.
    نخستین آوانویسی و ترجمهها از متن فارسی باستان را کایتان آندرهویچ کاسوویچ C. Kossowicz در سال 1872 در سن پترزبورگ، تولمن H. C. Tolman در سال 1908، ویسباخ F. H. Weissbach در سال 1911 و کنت R. G. Kent در سال 1942 به زبانهای فرانسه، انگلیسی و آلمانی منتشر کردند. این آوانویسی و ترجمهها تا زمان رونالد کنت به مرور درستتر و تکمیلتر شدهاند. ترجمه این نگارنده به ویژه بر خوانش کاسوویچ از متن اصلی و پیشنهادهای والتر هینتس W. Hinz برای تلفظ واژگان فارسی باستان و بازنگری در برگردان پیشین خود در کتاب کتیبههای هخامنشی (چاپ چهارم، 1388) استوار است.
    ترجمهٔ فارسی سنگنبشتهٔ فارسی باستان داریوش بزرگ در سوئز:

    بخش نخست (DZa)، بند 1:
    داریوش [فارسی باستان: دارَیَـوَهـوش].
    بخش دوم (DZb)، بند 1، سطرهای 1 تا 7:
    شاه بزرگ، شاهانْ شاه، شاه سرزمینها، شاه در این زمین بزرگ، پسر ویشتاسپ [ویـسْـتـاسْـپَـه]، هخامنشی [هَـخـامَـنـیـشـیَـه].
    بخش سوم (DZc)، بند 1، سطرهای 1 تا 4:
    خدای بزرگ است اهورامزدا [اهـورامَـزداه]، که بیافرید آن آسمان را. که بیافرید این زمین را، که بیافرید آدمی را، که بیافرید از برای آدمی شادی را، که داریوش را شاهی فرا داد، که داریوش را شهریاریای فرا داد بزرگ، با اسبان خوب، با مردمان خوب.
    بخش سوم، بند 2، سطرهای 4 تا 7:
    من داریوش، شاه بزرگ، شاهانْ شاه، شاه سرزمینهایی با گوناگون مردمان، شاه در این زمین بزرگ، پهناور و دورکرانه، پسر ویشتاسپ، هخامنشی.
    بخش سوم، بند 3، سطرهای 7 تا 12:
    گوید داریوش شاه، من پارسیام، از پارس [پـارسَـه] مصر [مودرایَه] را گرفتم، من فرمان دادم به کندن این آبراه [یَــوْیـا]، از رودی به نام نیل [پـیـراوَه] که در مصر روان است، به سوی دریایی که از پارس میرود، پس آنگاه این آبراه کنده شد، چنانکه فرمان من بود، و کشتیها [نـاوْیـا] در این آبراه از مصر به سوی پارس رفتند، چنانکه خواست من بود.


    مقدمه داریوش در این کتیبه تفاوتهایی با دیگر کتیبههای او دارد. برای نمونه در اینجا آفرینش آسمان پیش از آفرینش زمین آمده است و یا اینکه از آوردن عبارت معروفش «یک شاه از بسیاران، یک فرمانروا از بسیاران» خودداری شده است.
    داریوش در کتیبه سوئز با آوردن عبارت «از رودی به نام نیل که در مصر روان است، تا دریایی که از پارس میرود» ابتدا و انتهای آبراه را که رود نیل و دریای سرخ باشد، مشخص کرده است. در اینجا خواننده انتظار دارد که بجای «تا دریایی که از پارس میرود»، جمله «تا دریایی که به پارس میرود» نوشته شده باشد. اما گویا این متن در حالی دیکته شده که داریوش در پارس (ایران) بوده و بجای واژه «اَبــیــیْ»، واژه «هَــچــا» را بکار بـرده است. در نتیجه متن کتیبه در یکجا از دید گویندهٔ مقیم در مصر و در جای دیگر از دید گویندهٔ مقیم در ایران نوشته شده است
    نکته دیگر در کتیبه داریوش اشارهٔ او به «گرفتن» مصر است؛ در حالیکه میدانیم مصر در زمان کبوجیه/ کمبوجیه دوم تصرف شده بود. این نه یک اشتباه است و نه انتساب دستاورد پیشینیان به نفع خود. بلکه این سخن داریوش اشاره به تصرف دوباره مصر پس از مرگ مشکوک کمبوجیه و نبردش با حاکم ایرانی مصر دارد.
    سنگنبشتههای ارجمند داریوش بزرگ هخامنشی در سوئز به همراه بیش از یکصد کتیبه دیگر هخامنشی در مصر و آثار فراوان دیگری که از آنان در مصر بجای مانده است، اسناد مهمی از حضور سازنده آنان در کشورها و سرزمینهای دیگر است. شاید نتوان از حمله هخامنشیان به کشورهای دیگر دفاع کرد؛ اما رویکرد آنان به آبادانی و سازندگی و احترام به ادیان و باورداشتها، در قیاس با تباهکاریها و ویرانگریهای جهانگشایان دیگر، ارزنده و ستایش برانگیز است.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا