مرگی که الکی باشه و نویسنده فقط بخواد مخاطب رو احساساتی کنه اصلا خوب نیست در عوض مرگی که هیچ باگی درش نباشه و هیچ راه دیگه ای نباشه براش قدرت نویسنده رو نشون میده
اگه مرگش صرفا واسه احساساتی کردن خواننده داستان باشه ارزشی نداره و پوچه پشت کشتن شخصیتها یک هدف و نقشه داستانی داشته باشین و اینجوری نباشه که مرده و زنده شخصیت فرقی نکنه و قصدتون فقط در آوردن اشک خواننده داستان باشه
کیفیت و هدف مرگ و میر هم خیلی مهمه مثلا یه نفر ممکنه با مرگش به پیش رفتن روند داستان کمک کنه ؛مثلا پدربزرگ پولداری که یه عده میراث خور برای مال و املاکش دندون تیز کردن و...
فقط یه نقد خیلی جدی دارم اونم زیبا و رمانتیک جلوه دادن عمل زشت و زننده خودکشی کردن .
به نظرم شخصیتی که اینکارو میکنه یا باید خیلی ضعیف النفس باشه یا مریض .
خلاصه واسه تاثیر گذاری تا حد امکان از اینکار اجتناب کنید .من ترجیح میدم شخصیت داستان پاش بره رو پوست موز بعد با کله بره تو جوب و سرشو نتونه از تو آت و آشغالا و لجنهای تو اون بیرون بکشه و همونجا تو آب نفس کم بیاره و خفه بشه ولی اقدام به خودکشی نکنه ، والا !