همان طور که میبینید در شعر نهاد جای مشخصی ندارد برای به دست آوردن نهاد
کافی است به اول فعل چه چیزی یا چه کسی اضافه کنیم مانند
از لانه پرنده ی خوش آواز بگشوده دوباره بال پرواز
چه چیزی بگشود ه؟پرنده خوش اواز
کرد بازرگان تجارت را تمام
چه کسی تمام کرد ؟بازر گان نهاد
زمان فعل ها را هم کار کنید
سجع
تضمین
گاهی شاعران و نویسندگان در ضمن شعر یا نوشته خود مصراع یا بیتی از شعر شاعری دیگر ویاسخنی از نویسنده ای را می آورند به این کار تضمین گفته می شود مانند درس شعر خوانی جلوه ی روی خدا که محمود کیانوش در شعرش شعر سعدی را به کا ربرده است واز تضمین استفاده کرده است .
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار این شعر سعدی که کیانوش از آن بهره بـرده است
هر گاه شاعر یا نویسندهای، بخشی از نوشته فردی دیگر را در میان اثر خود جای دهد، آن شعر یا نوشته راتضمین نمودهاست.
مثال بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم
چه خوش گفت فردوسی پاک زاد که رحمت برآن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است که جان داردو جان شیرین خوش است
این دو بیت بخشی از بوستان سعدی است و سعدی بیتی معروف از فردوسی را در میان شعر خود عیناً نقل کردهاست.
پروانه ز من، شمع ز من، گل ز من آموخت افروختن و سوختن و جامه دریدن
هر گاه با شنیدن بیت یه عبارتی به یاد داستان و افسانه، رویدادی تاریخی و مذهبی یا آیه و حدیثی بیفتیم، بدون آنکه آن موضوع مستقیماً تعریف شده باشد، آن بیت یا عبارت دارای آرایه تلمیح است.
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملک جهان را به جویی نفروشم
(اشاره به داستان حضرت آدم و رانده شدن او به خاطر خوردن گندم.)
ارکان تشبیه
یعنی مانند کردن چیزی به چیز دیگر که به جهت داشتن صفت یا صفاتی با هم مشترک باشند .
هر تشبیه دارای چهار رکن یا پایه است :
۱- مشبه : کلمه ای که آن را به کلمه ای دیگر تشبیه می کنیم .
۲- مشبه به : کلمه ای که کلمه ی دیگر به آن تشبیه می شود .
۳- ادات تشبیه : کلمات یا واژه هایی هستند که نشان دهنده ی پیوند شباهت می باشند و عبارتنداز : همچون، چون، مثل، مانند، به سان، شبیه، نظیر، همانند، به کردار و ... .
۴- وجه شبه : صفت یا ویژگی مشترک بین مشبه و مشبه به می باشد . ( دلیل شباهت )
مثال : علی مانند شیر شجاع است . به ترتیب: مشبه (علی)؛ ادات تشبیه(مانند)؛ مشبه به(شیر)؛ وجه شبه(شجاع) اگر تشبیهی ادات تشبیه داشته باشد تشبیه را مرسل میگویند.
تنها همان رتبه های بالا را وعده بگیر و مابقی را نقداً خط بکش
با حال استیصال پرسیدم پس چه خاکی بر سرم بریزم؟
در جمله های بالا دو عبارت مشخص شده دارای دو معنی نزدیک و دور هستند اما معنی دور ان ها مورد نظر است . خط بکش در اصطلاح یعنی نادیده بگیر و چه خاکی به سرم بریزم یعنی چه کار باید بکنم در جمله های ذکر شده این معانی دور مورد نظر است و معانی نزدیک و واقعی مقصود نویسنده را نمی رساند و به این کار برد کنایه می گویند[۱] مثال هنوزم از دهانت بوی شیر می اید : بوی شیر کنایه از خردسال بودن هست
تشخیص(جان بخشی)
هر گاه صفات انسان را به غیر جاندار ربط بدیم از تشخیص استفاده کردیم مثال: من این کتاب را می خوانم
این کتاب من را به خواندنش دعوت می کند نکته: اگر اشیا یا موجودات غیر انسان را با حرف ای مورد خطاب قرار دهیم مانند