۰Kiaya۰

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/06/19
ارسالی ها
1,413
امتیاز واکنش
3,463
امتیاز
570
محل سکونت
شـهربـازے...¤
& کنایه های
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
با
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
فا
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
سی &


نطقش کور شدن:

براثر گفتگو وجنجال سخن کسی قطع شدن، از ادامه صحبت بازماندن.

میان دعوا نرخ معین می کند:

مقصود خود را در موقعی نامناسب و غیر منتظره بیان داشتن

میان دعوا حلوا خیر نمی کنند:

منتظری در حین دعوا و زد و خورد حرف خوش و خوردنی نثار هم کنند، نتیجه دعوا خسارت و زیان است.

میان دعوا اوقات تلخی نکن:

به شوخی، چون کسی خشمگین گردد و بنای بد حرفی بگذارد برای آرام کردن و خندانیدن او چنین می گویند.

میان حرف کسی دویدن:

حرف کسی را بریدن، به میان حرف کسی حرف آوردن

میان تهی تر از طبل:

شخص پرمدعا و بی هنر

میان بستن:

برای انجام کاری آماده شدن

میان دو سنگ آرد خواستن:

آدم طمعکاری است، در پی سودجویی و استفاده است.

میان زمین و آسمان ماندن:

سرگردان کار خود بودن ، سرگشته و حیران ماندن

میان دو نفر را بهم زدن:

ایجاد نفاق و کدروت بین دو نفر

چرتش پاره شده :

یکه خوردن و بسختی پریدن از خواب

چراغ هیج کس تا صبح نسوزد:

روزهای خوش و خوشبختی های انسان دایمی و پایدار نیست.

چراغ پای خودش را روشن نمی کند:

همانند: کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد.

چر اندر چار گفتن:

سخنان بی معنی و بی سروته گفتن ، یاوه گویی کردن

چاه نکنده منار دزدیدن:

بدون تهیه نقشه و مقدمات امر دست به کار شدن

چشمت را درویش کن:

نظر پاک باش و حرمت را نگهدار، شتر دیدی ندیدی

چشم آب نخوردن:

انتظار درست شدن کاری را نداشتن ، باور نکردن

چشم بسته غیب گفتن:

سخن گفتن از بدیهیات ، صبحت چیزی که شنونده قبلا از آن اطلاع دارد.

چشمت روز بد نبیند:

همان بهتر که نبودی و ندیدی که چقدر تاثرآور بود.

چشم کسی آب نخوردن:

تصور انجام کاری یا امری را مشکل دانستن، امید نداشتن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • ۰Kiaya۰

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/19
    ارسالی ها
    1,413
    امتیاز واکنش
    3,463
    امتیاز
    570
    محل سکونت
    شـهربـازے...¤
    کاسه چه کنم در دست داشتن:

    دچار درماندگی و سرگردانی بودن، همیشه از بخت خود شاکی بودن.

    کاسه و کوزه را سرکسی شکستن:

    دق دلی خود را به سرکسی خالی کردن.

    کاسه و کوزه کسی را بهم زدن:

    وسایل زندگی کسی را بهم زدن، سبب آزار و اذیت کسی شدن

    کاسه همان کاسه است و آش همان آش:

    چیزی تغییر نیافته و کارها برهمان منوال پیشین است.

    کاش پاهایم شکسته بود:

    اگر می دانستم نتیجه کار اینطور است هرگز نمی رفتم.

    کاش دوقلو بودی:

    به شوخی، خودت تنها اینقدر لوس و بی مزه بودی.

    کاسه از آش گرمتر:

    به دلسوزی بیش از اندازه تظاهر کردن

    کاسه ای زیر نیم کاسه بودن:

    سری در پشت پرده وجود داشتن، راز مهمی در کار بودن

    کاسبی کاه سابی است:

    زیرا به اندک سودا و خرید و فروشی قانع است.

    کار یک شاهی صنار نیست:

    آن طور هم که تصور کرده ای کار آسانی نیست.

    کاری را پخته کردن:

    مقدمات انجام و اجرای کاری را فراهم کردن

    کار یکبار اتفاق می افتد:

    در هر کاری باید شرط احتیاط و پیش بینی را فراموش نکرد.

    کار و بارش چاق بودن:

    دارای ثروت ومال فراوان بودن، همانند: دماغش چاق بودن

    کاری بکن بهر ثواب ، نه سیخ بسوزد نه کباب:

    اگر واسطه کار خیری هستی انصاف و عدالت و حق را رعایت کن.

    میخ دوز شدن (میخکوب شدن):

    محکم در جای خود ماندن، بشدت مات و مبهوت شدن.

    میخ دو شاخ برزمین فرو نرود:

    با دوئیت و نفاق کاری از پیش نمیرود و منافع مشترک را از بین میبرد.

    میخش قایم است:

    اساس کارش استوار است، پشتیبانش پر زور و قوی است.

    میخ طویله پای خروس:

    کسی که قد کوتاه و پستی دارد، آدم قد کوتاه

    میخواهد از آب بگذرد و پایش هم تر نشود:

    در پی سودجودیی می افتد ولی کمترین زحمت و خرجی را متحمل نیست.

    میخواهی عزیز شوی یا دور شو یا کور شو:

    همانند: آب که در گودال بماند می گندد، دوری و دوستی.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    62
    بازدیدها
    4,041
    بالا