وضعیت
موضوع بسته شده است.

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
ممکن است که پرسیده شود: چرا در فعل‌هایی که صفت مفعولی آن‌ها صفت است، ساخت مجهول را نمی‌توان مجهول دانست؟. مثلن در جمله‌ی «در گشوده شده است» که گرچه "گشوده" مسند است، اما چه اشکال دارد که آن را فعل مجهول بگیریم؟

واقعیت این است که چنان‌که گفتیم، اگر صفت مفعولی، فعل صفت باشد، یعنی کاربرد صفتی داشته باشد، واژه‌ای مستقل است و در فعل مجهول در نقش مسند است. بر خلاف مورد اول که صفت مفعولی گروه مستقلی نیست بلکه با فعل "شدن" یک گروه فعلی تشکیل می‌دهد. برای مثال جمله‌ی «فرهاد مجلس را آراست» را با ساخت مجهولی می‌آوریم که می‌شود: «مجلس آراسته شد». "آراسته" صفت مشترک با اسم است و در این‌جا نقش مسندی بر عهده دارد و جدا از "شد" است، زیرا می‌توان گفت: «مجلس آراسته‌تر شد» یعنی "آراسته" گروه مستقلی است و می‌تواند وابسته بگیرد. همچنین چون "آراسته" گروه مستقلی است، می‌توان گفت: «مجلس آراسته‌ی آراسته شد» (یعنی کاملن آراسته شد). همچنین فعل جمله‌ی «پروین سفره را خواهد گسترد» را اگر با ساخت مجهول بیاوریم می‌شود: «سفره گسترده‌تر خواهد شد». در این جمله نیز "گسترده" گروهی مستقل است و می‌توان گفت: «سفره گسترده‌تر خواهد شد». اما صورت مجهول جمله‌ی: «رضا خانه خریده است» می‌شود: «خانه خریده شده است». "خریده شده است" یک فعل است، لذا نمی‌توان گفت: «خانه خریده‌تر شده است».


البته بیش‌تر صفت‌های مفعولی‌یی که صفت هستند با پسوند"تر" به عنوان وابسته‌ی پسین نمی‌آیند. مانند بسته، گشوده، دوخته، ساخته و غیره. زیرا معمولن دارای درجاتی نیستند. مثل "بسته" که صفت تفضیلی "بسته‌تر" ندارد، زیرا درجاتی ندارد، "در" یا باز است یا بسته، همان‌گونه که واژه‌ی "جاوید" گرچه صفت است، با پسوند "تر" گسترش پیدا نمی‌کند.
به هر حال اگر ضابطه‌ی وابسته پذیری با پسوند "تر" در تشخیص صفت مفعولی‌ای که صفت قرار می‌گیرد، معمولن کارایی ندارد، اما آمدن صفت مفعولی با موصوف، ضابطه‌ی دقیقی است برای تشخیص صفت‌بودن یا نبودن آن است.

اکنون برخی از صفت‌های مفعولی را که صفت واقع می‌شوند، می‌آوریم:

آراسته، آزرده، آزموده، آسوده، آشفته، افروخته، آلوده، آویخته، پیوسته، پسندیده، چیده، ساخته، سنجیده، سپرده، سروده، فرستاده، فریفته، شمرده، آمیخته، فشرده، کوفته، گداخته، یافته و ...
برخی از صفت های مفعولی که صفت قرار نمی‌گیرند:
آورده، آموخته، انگیخته، بـرده، ربوده، پنداشته، توانسته، داشته، دیده، ستوده، کاسته، گرفته (به معنی اخذ شده)، نواخته، نامیده، نگریسته، زده، زاییده و ...(وحیدیان ١٣٧٦صص ٢٦٩-٢٨٢)

در پایان گفتنی است که در زبان فارسی، فعل مجهول زیاد کاربرد ندارد زیرا:
اولن به‌جای فعل مجهول به‌ویژه اگر نهاد نامشخص باشد، از تک واژه‌ی «-اَند» با فعل معلوم استفاده می‌شود. مثلن به‌جای «از قدیم گفته شده است» می‌گویند «از قدیم گفته‌اند». هم چنین به‌جای «جیبش زده شده است» می‌گویند: «جیبش را زده‌اند».


استفاده از تکواژ «-اَند» در آخر فعل معلوم برای مجهول ساختن، همیشه در فارسی معمول بوده است. در کلیله بهرامشاهی فعل مجهول حُکی عربی به صورت "آورده‌اند" ترجمه شده نه "آورده شده است" یا "حکایت شده است".
تکواژ «-اَند» را که کار فعل مجهول را انجام می‌دهد، می‌توان "تکواژ مبهم" نامید. اما در موردی هم که نهاد کاملن مشخص باشد، کاربرد دارد. مثلن به‌جای «زمین و آسمان آفریده شد»، می‌گویند: «زمین و آسمان را آفریدند».
دوم این که در صورتی به کار می‌رود که نهاد مشخص نباشد یا کاملن مشخص باشد. اما نخواهیم نهاد را مشخص کنیم و یا گفتن آن ضرورتی نداشته باشد یا از گفتن نام فاعل اکراه داشته باشیم. مثلن: «نامه فرستاده شده است»، «زمین و آسمان آفریده شد»، «به‌زودی کتابی در زمینه‌ی آمار نوشته خواهد شد»، «نسخه‌ی دیگری هم از این کتاب در آن زمان نوشته شده است».


در زبان فارسی اگر نهاد مشخص باشد، بر خلاف زبان انگلیسی، فعل را به صورت مجهول به کار نمی‌بریم. مثلن ترجمه‌ی درست جمله‌ی: This man was killed by a murderer
این است: «جنایتکاری این مرد را کشت» و ترجمه‌ی تحت الفظی آن: این مرد به وسیله‌ی جنایتکاری کشته شده است، که با روال زبان فارسی مطابقت ندارد.
ضمنن برخی از فعل‌ها مثل "داشتن" گرچه گذرا به مفعول (متعدی) هستند، اما مجهول نمی‌شوند. فعل "کردن" نیز معمولن مجهول نمی‌شود.
همچنین اگر مفعول واژه‌ی خود یا خودم، خودت... باشد، فعل گذرا مجهول نمی‌شود. مانند: «من خود را در آینه دیدم» که ساخت مجهول آن «خود در آینه دیده شد» یا «خودم در آینه دیده شد» کاربرد ندارد. علت آن است که مفعول در حقیقت همان نهاد است.


منابع و مأخذ:
١-دبیر مقدم، محمد، مجهول در زبان فارسی، مجله زبان‌شناسی، سال دوم، شماره‌ی اول، ١٣٦٤.
٢. Moyne john. 1974 .(so called passive in Persian). Foundations of language 12.
٣. وحیدیان کامیار، تقی، بررسی صفت مفعولی و اهمیت آن در زبان فارسی، مجله زبان‌شناسی، سال نهم شماره‌ی دوم، ١٣٧٠.
همچنین در مجموعه مقاله‌ی "در قلمرو زبان و ادبیان فارسی"، وحیدیان ١٣٧٦، ٢٨٢- ٢٦٩.

پایگاه نور- شماره8 ١
 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    حسن ذوالفقاری


    درست بنویسیم


    هنگام سخن گفتن برای القا به تر معنی ها از تكیه, آهنگ و تأكید بهره می گیریم. رعایت این موردها به سخنور كمك می كند به آسانی بتواند با شنونده اش ارتباط برقرار كند. رعایت شیوه ی خط فارسی نیز در یك نوشته موجب گویایی, سادگی و سهولت خواندن و نوشتن می شود. به كمك شیوه ای یك دست از دوگانگی پرهیز می شود.
    در شیوه ی خط فارسی اصل بر چند مطلب است:
    ۱- رعایت موازین دستور زبان فارسی
    ۲- رعایت استقلال واژه ها
    ۳- همخوانی نوشتار با گفتار
    ۴- پی روی واژگان بیگانه از شیوه ی خط فارسی
    ۵- آسانی خواندن و نوشتن
    ٦- گزینش به ترین شكل نوشتاری
    ۷- انعطاف پذیری
    ۸- چشم نوازی و زیبایی خط


    اکنون به این چند جمله دقت كنید:
    ۱- این سخن توسّط استاد گفته شد.
    ۲- كتاب مدیر مدرسه نوشته ی جلال آل احمد كه مبین مشكلات آموزشی ایران است را خواندم
    ۳- فینال آخر مسابقات جام جهانی را دیدم.
    ۴- ظرفیت مسافر این اتوبوس بسیار محدود است.
    ۵- اخوان اعزّه مستحضرند كه قرائت رسالات عدیده موجب رفعت فكر و وسعت نظر می گردد.
    هر یك از این جمله های بالا دچار نارسایی هایی در نگارش هستند .
    در جمله ی نخست با وجود نهاد (استاد) فعل (گفته شد) مجهول به كار رفته است. جمله ی درست چنین است: استاد این سخن را گفت یا این سخن گفته شد.
    در جمله ی دوم «را» نشانه ی مفعول بدون فاصله پس از آن قرار نگرفته است. جمله ی درست چنین است: كتاب مدیر مدرسه نوشته ی آل احمد را كه مبین مشكلات آموزشی ایران است، خواندم.
    در جمله ی سوم" فینال" یعنی پایان و به كار بردن آن با كلمه ی "آخر" زاید است. باید گفت: پایان مسابقات (یا آخر مسابقات، یا فینال مسابقات). البته به تر است از كاربرد واژه های بیگانه مانند "فینال" پرهیز كنیم و برابر فارسی آن را به کار بگیریم.
    در جمله ی چهارم، ظرفیت مسافر نادرست است و مقصود ظرفیت اتوبوس است.
    جمله ی پنجم را به فارسی روان و بدون بهره گیری از واژه های عربی دشوار چنین می توان نوشت: برادران گرامی آگاهند كه خواندن كتاب های فراوان سببب پرواز اندیشه و وسعت نظر می شود.
    در زبان فارسی امروز نمونه های این كاربردهای نادرست در نوشته ها و گفته ها بسیار دیده می شود. شرط یك نوشته ی خوب جز درون مایه ی علمی و دقیق آن، خالی بودن از علط های زبانی است. ما در این جا شماری از پر كاربردترین غلط های نگارشی را ذكر می كنیم تا از كاربرد این گونه مواد پرهیز كنیم و یا در صورت دیدن در نوشته های دیگران آن ها را درست كنیم.

    ۱- از كاربرد واژه های زاید و بی نقش در جمله پرهیز كنیم:
    به جمله های بی نقش «حشو» می گویند. نمونه هایی از حشوهای پركاربرد در زبان فارسی عبارتند از:
    سیر گردش كار، سال عام الفیل ، شب لیلةالقدر، فرشته ی ملك الموت، فینال آخر، استارت شروع، نیم رخ صورت، سوابق گذشته، حسن خوب، درخت نخل خرما، دستبند دست، ریسك خطرناك، مدخل ورودی، پس در این صورت ، پارسال گذشته، مسلح به سلاح، بازنویسی دوباره، اوج قله ی كوه، سن .....سالگی، از قبل پیش بینی كردن، نزول به پایین، عروج به بالا، سقوط به پایین، ابر هوا، مرغك كوچك، عسل شیرین، تخم مرغ كبوتر، رایحه ی بوی خوش، روغن چرب، مفید فایده، مثمر ثمر، روزنامه های روزانه، متحد شدن با هم، دوباره بازگشتن، احاطه از هر طرف ، سایر... دیگر، دیشب گذشته و...


    ۲- جمله ها باید آن چنان روشن و گویا باشند كه از آن ها دو یا چند برداشت نشود:
    مثال ۱: آن ها هشت خواهر و برادرند.
    الف) آن ها هشت خواهر و هشت برادرند؟
    ب) آن ها جمعن هشت خواهر و برادرند؟
    مثال ۲: سرقت خرگوش ها از باغ وحش افزایش یافت.
    الف) سرقت خود خرگوش ها؟
    ب) خرگوش های سارق كه از باغ وحش دزدی می كنند؟
    مثال ۳: حسین دوست بیست ساله ی من است.
    الف) حسین بیست سال با من دوست است؟
    ب) حسین دوست من است و بیست سال دارد؟


    ۳- از كاربرد تعبیرهای نامناسب و تكلّف های كلامی و الگوهای بیگانه پرهیز كنیم و نوشته ها و عبارت ها گویا و قابل فهم باشند:
    □ او می رود تا به نتایج عالی دست یابد- او نزدیك است به نتایج عالی دست یابد.
    □ خیابان ها از كثیفی رنج می برند- خیابان ها كثیف است.
    □ در راستای كاهش پیشرفت مطالعه و كتاب خوانی- برای كند شدن پیشرفت مطالعه و كتاب خوانی.
    □ می توانیم روی او حساب كنیم- می توانیم از او استفاده كنیم .(بهره بگیریم)
    □ جوانان به فوتبال پر بها می دهند- جوانان به فوتبال توجّه می كنند.
    □ اسرار به بیرون نشت كرد- اسرار به بیرون راه یافت.
    □ امسال بهار خوبی را تجربه كردیم- داریم امسال بهار خوبی داشتیم.
    □ زلزله ی منجیل از تلفات زیادی برخوردار بود- زلزله ی منجیل تلفات زیادی داشت.


    ۴- تكیه كلام های گفتاری نباید در نوشته راه یابد:
    □ عرض كنم كه كتاب عامل رشد و شكوفایی جامعه است.
    □ گلستان سعدی به عنوان بزرگ ترین اثر منثور فارسی است
    □ به قول معروف او دانش آموز زرنگی است.
    «عرض كنم كه» ، «به عنوان» و «به قول معروف» تكیه كلام است و باید در نوشته حذف شود.


    ۵- از كاربرد جمله های دراز پرهیز كنیم:


    اگر جمله ای با كوتاه ترین كلمه ها مفهوم می شود آن را بی علت بلند نكنیم.
    دانش جوی خوب تمام سعی و كوشش و همّ و غمّ خود را مصرف آن می سازد كه برای كشوری كه در آن زندگی می كند و همه ی افراد جامعه و انسان ها مثمر ثمر و مفید فایده باشد چنان كه همه از او سود و فایده و بهره بگیرند.
    این جمله ی بلند را می توان خیلی كوتاه نیز بیان كرد: دانش جوی خوب می كوشد برای جامعه سودمند باشد.


    ٦- کوشش كنیم چند جمله را با یك فعل به هم عطف نكنیم:
    هر چه شمار فعل هاو جمله ها بیش تر باشد، جمله ها كوتاه تر و قابل دریافت تر می شوند:
    پدرش عبدالله از مردم بلخ در روزگار نوح پسر منصور سامانی كه در آن عهد از شهرهای بزرگ بود، كار دیوانی در روستای خرمیثن در نزدیكی روستای افشنه پیشه و با دختری به نام ستاره ازدواج كرد.
    این جمله بلند و نامفهوم را می توان به چند جمله ی كوچك تر تبدیل كرد:
    پدرش عبدالله نام داشت. وی از مردم بلخ بود و در روزگار نوح پسر منصور سامانی می زیست. بلخ در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. وی كار دیوانی را در روستای خرمیثن پیشه كرد. این روستا در نزدیكی افشنه بود. عبدالله در روستای افشنه با دختری به نام ستاره ازدواج كرد...


    ۷- از به كار بردن واژه های دور از ذهن و عبارت های متكلّفانه ی عربی پرهیز كنیم:
    □ فی الواقع تأسف زیادتر از این نمی شود كه كسی سال های متمادی وقت خود را صرف تتبّع دیوان شاعری مثل حافظ و مقابله ی آن با نشخ مختلف و مقایسه ی آن با دیوانهای شعرای معاصر یا مقاربةالعصر و تصفّح در كتب تاریخ بنماید و سپس نتیجه ی جمیع این زحمات با آن همه امكانات متنوعه و در هم فشرده را به طور فهرست گوشزد خوانندگان نماید و مابقی را به بهانه ی این كه افسانه است یا ظنّیات اسقاط نماید.
    به جای این عبارت می توان چنین نوشت:
    □ بی گمان تأسف زیادتر از این نمی شود كه كسی سالیان دراز عمر خود را صرف پژوهش در دیوان حافظ و مقابله ی آن با نسخه های گوناگون و دیوان های شاعران هم زمان یا نزدیك به زمان او كرده، در كتاب تاریخ پژوهش كند و سپس نتیجه ی این كوشش ها را فشرده به خوانندگان گوشزد کند و از بقیه به این بهانه كه افسانه اند و یا بر گمان استوارند، بگذرد.


    ۸- كوتاه كردن جمله آن اندازه كه ساختمان صرفی و نحوی كلام آسیب ببیند، جایز نیست:
    □ از دقّت شما تشكر و استدعا دارد این كتاب را مطالعه و تصحیح و به موقع ارسال داشته، ان شاءالله حقالزحمه ی شما پرداخت می گردد.
    حذف های نا به جا در این جمله سبب شده است ساختمان جمله آسیب ببیند. در اصل جمله چنین است:
    از دقّت شما تشكر می كنم و استدعا دارم این كتاب را پس از مطالعه تصحیح كنید و آن را به موقع ارسال کنید. ان شاءالله حقّالزحمه ی آن پرداخت می شود.

    ۹- جز در نوشتنه های داستانی، آن هم هنگام نقل قول، هیچ گاه نباید به شیوه ی گفتاری، شكسته نویسی كنیم:
    □ مهم ترین بخش مقاله، متن اصلی اونه كه به بررسی جوانب مختلف می پردازه و می كوشه كه جوابی منطقی برا موضوع عرضه كنه.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    □ همچنین از واژه هایی كه عوام به غلط تلفظ می كنند باید پرهیز كرد:
    عباس سر نزده وارد شد و پس از عرض خواهی، گفت: استیفا داده است
    منظور نویسنده از سر نزده، ناگهانی و از عرض خواهی، عذر خواهی و از استیفا، استعفا بوده است. از كاربردهای دیگر عامیانه ی معمول:
    زهله - زهره ، گرام - گرامی، با این وجود ـ با وجود این، خوار و بار ـ خواربار، واگیر دار ـواگیر، صبح ناشتا ـ ناشتا، خورده فروشی ـ خرده فروشی، قتل و عام ـ قتل عام.
    كاربرد کلمه های عامیانه نیز در نوشته نادرست است:
    «در سخنوری نباید روده درازی كرد زیرا پرچانگی باعث می شود خواننده چرت بزند.» که باید این چنین نوشت:
    در سخنوری نباید زیاده سخن گفت؛ زیرا زیاده گویی باعث می شود خواننده به خواب رود.

    ۱۰- تغییر جای هر یك از واژه ها در جمله اگر به قصد تأكید یا برخاسته از سبك نویسنده نباشد، جایز نیست:
    □ باید تن به سختی ها داد - باید به سختی ها تن داد
    □ باید از هرگونه ابهام دور باشد آن چه كه می نویسیم - آن چه كه می نویسیم باید از هر گونه ابهام دور باشد.


    ۱۱- از افعال در جای خود و به گونه ی درست باید بهره گرفت:
    □ دوچرخه ای عابری را زیر گرفت و مرد - دوچرخه ای عابری را زیر گرفت و كشت.
    □ اكنون این صحنه را داشته باشیم - اكنون این صحنه را ببینیم.
    □ او دیوارها را رنگ اما پرده نیاویخته است - او دیوارها را رنگ كرده اما پرده ها را هنوز نیاویخته است.
    □ خانه ی ما كنار خیابان می باشد - خانه ی ما كنار خیابان است.


    ۱۲- در جمله های همپایه زمان فعل ها باید مطابقت داشته باشد:
    □ دانش جوی پر تلاش بسیار مطالعه كرده و حاصل مطالعات خود را با یادداشت برداری حفظ خواهد كرد – دانش جوی پر تلاش بسیار مطالعه كرده، حاصل مطالعات خود را با یادداشت برداری حفظ می كند.


    ۱۳- از واژگان (فعل ها، نام ها، صفت ها و....) نباید به شیوه ی دستور تاریخی بهره گرفت:
    □ او در این مسابقات حق خود را ادا تواند كرد - او می تواند در این مسابقات حق خود را ادا كند.
    □ گفته آمد كه زبان و تفكر ارتباط محكمی با هم دارند - گفته شد كه زبان و تفكر ارتباط محكمی با هم دارند.
    □ شادی روح شه یدان را صلوات - برای شادی روح شه یدان صلوات
    □ در زمان های گذشته ارتباط مردم با یكدیگر اندك بوده بود - در زمان های گذشته ارتباط مردم با یكدیگر اندك بود.


    ۱۴- در صورت مشخص بودن فاعل از كاربرد فعل مجهول خودداری كنیم:
    □ این مدرسه توسط آقای خیرخواهی رایگان ساخته شد - این مدرسه را آقای خیرخواهی به رایگان ساخت.


    □ این كتاب توسط جمال زاده نوشته شد - این كتاب را جمال زاده نوشت.


    ۱۵- واژه های فارسی را با نشانه های جمع عربی جمع نمی بندیم:
    كارخانجات ـ كارخانه ها، گرایشات ـ گرایش ها، پروانه جات ـ پروانه ها، بازرسین ـ بازرسان، دسته جات ـ دسته ها، بنادر ـ بندرها، دستورات ـ دستورها، اساتید ـ استادان، باغات ـ باغ ها، بساتین ـ بستان ها، آزمایشات ـ آزمایش ها، میادین ـمیدان ها.


    ۱٦- در زبان فارسی صفت هایی كه برای نام های مؤنث می آوریم لازم نیست نشانه ی تإنیث بگیرند:
    زنان شاعره ـ زنان شاعر، متون قدیمه ـ متون قدیم، والده ی مكرمه ـ والده ی محترم (مادر گرامی)، این جانبه ـ این جانب.
    كاربرد صفت مؤنث در برخی تركیب ها صورت اصطلاحی یافته است، مانند مكه ی مكرمه، مدینه ی منوره ، قویه ی مجریه و....


    ۱۷- «یت» نشانه ی مصدر جعلی عربی است و نباید با واژه های فارسی به كار رود:
    خوبیت ندارد - خوب نیست. دوئیت - دوگانگی


    ۱۸- «ال» نشانه ی معرفه ی عربی است و كاربرد آن همراه واژه های فارسی درست نیست:
    حسب الفرمان ـ حسب فرمان، حسب الدستور ـ حسب دستور، حسب السّفارش ـ حسب سفارش
    در زبان فارسی حتّا «ال» تركیب های عربی نیز برداشته می شود
    دارالملك - دار ملك، فارغ البال - فازغ بال.


    ۱۹- «را» نشانه ی مفعول باید بدون فاصله پس از مفعول بیاید. آوردن آن به دنبال فعل، متمم و یا هر جزء دیگر نادرست است.
    □ خانه ای كه اكنون در آن ساكن هستم را پس از مدتی خریدم – خانه ای را ...
    □ كتابی كه به دوستم امانت داده بودم را از او پس گرفتم - كتابی را كه ...


    ۲۰- به کارگیری «تا» و »الی» با هم نادرست است:
    او از صبح تا الی شب مطالعه می كند - او از صبح تا شب مطالعه می كند.


    ۲۱- در برخی جمله ها به تأثیر ترجمه ، واژه ی «یك» بدون آن كه نیاز باشد در ابتدای جمله می آید:
    یك دانش جو هیچ گاه از پژوهش بی نیاز نیست – دانش جو هیچ گاه از پژوهش بی نیاز نسیت .


    ۲۲- كلمه های عربی كه بر وزن افعل تفضیل هستند و در فارسی معنی صفت تفضیلی می دهند و لازم نیست با «تر» و «ترین» به كار روند:
    اعلمتر ـ اعلم، افضلتر ـ افضل


    ۲۳- آوردن دو حرف ربط وابستگی در یك جمله ی مركب درست نیست:
    اگرچه او انسان خوبی است، ولی این عیب را هم دارد - اگرچه انسان خوبی است، این عیب را هم دارد.
    همچنین: هر چند... اما، هر چند ...لذا، اگر چه .... با وجود این، چون ....اما.


    ۲۴- ساختن قید در زبان فارسی با نشانه ی تنوین عربی نادرست است:
    ناچاراً ـ به ناچار، گاهاً ـ گاه گاه، جاناً ـ جانی، تلفناً ـ تلفنی .


    ۲۵- ضمیر و مرجع آن یك جا به كار نمی روند:
    اگر انسان كار خوبی از او سر بزند - اگر كار خوبی از انسانی سر زند.


    ۲٦- کوشش كنیم به جای واژگان بیگانه از برابرهای جاری بهره بگیریم:
    سیستم – نظام، فول تایم - تمام وقت، كامپیوتر – رایانه، علی كلّ حال - در هر صورت، امتلا – انباشتگی، جمهور ناس همه ی مردم.


    ۲۷- در یک جمله از دو كلمه ی پرسش استفاده نمی كنیم:
    آیا چه گونه...؟، آیا چرا... ؟


    ۲۸- برخی از قعل ها حرف اضافه ی ویژه ی خود دارند. (در كاربرد فعل به حرف اضافه ی ویژه ی آن دقّت كنیم.)
    او به شنیدن این سخن عصبانی شد - او از شنیدن این سخن عصبانی شد
    تیم آمریكا از ایران باخت - تیم آمریكا به ایران باخت.


    ۲۹- هر واژه دارای معنی مستقلی است و در جمله نقشی دستوری دارد. پس استقلال آن هنگام نوشتن باید حفظ شود.


    در موارد زیر به تر است دو بخش تركیب، جدا نوشته شود:


    ۱- كلمه های مركب:
    شورایعالی - شورای عالی، دلداده - دل داده، چشمپوشی - چشم پوشی، سخندان - سخن دان، جستجو - جست و جو ، نگاهداشت - نگاه داشت، برونگرا برون گرا، زبانشناسی - زبان شناسی، تصنیفخوان - تصنیف خوان، دانشپژوه - دانش پژوه، رواننویس - روان نویس، پنجپایه - پنج پایه، خرمنكوب - خرمن كوب، تكمحصولی - تك محصولی، غولاسا - غول آسا.
    □تركیب های عربی:
    عنقریب - عن قریب، معهذا - مع هذا، انشاءالله - ان شاءالله، منجمله - من جمله، علیحده - علی حده، معذلك - مع ذلك □ «را» نشانه ی مفعول:
    آنرا - آن را، كتابرا - كتاب را، كرا - كه را، ترا - تو را.
    □ «ها» نشانه ی جمع :
    كتابها - كتاب ها، آنها - آن ها، قلمها - قلم ها، ایرانیها - ایرانی ها.
    □ كه:
    آنكه - آن كه، چنانكه - چنان كه، همینكه - همین كه، اینستكه، این است كه
    □ «می» نشانه ی استمرار یا نشانه ی اخباری بودن فعل:
    میبرد - می برد، میروم - می روم، میشنود- می شنود، میگذرد - می گذرد
    □ تر و ترین:
    آسانتر - آسان تر، مهربانتر - مهربان تر، كوچكتر - كوچك تر، بهتر - به تر
    □ این و آن:
    آنگاه - آن گاه، آنسو - آن سو، اینگونه - این گونه، اینطور - این طور، ازینرو - از این رو، اینجانب - این جانب
    □ هم:
    همكلاس - هم كلاس، همشاگردی - هم شاگردی، همسال - هم سا، همبازی - هم بازی
    توجه: چون «هم» در كلمه های چون همسر, همسایه, همشیره و ... با جزء دوم خود آمیختگی معنایی پیدا كرده است پیوسته نوشته می شود.
    □ چه :
    آنچه - آن چه، چقدر - چه قدر، چطور - چه طور، چكاره - چه كاره، چگونه - چه گونه
    □ بی:
    بیحال - بی حال، بیچون و چرا - بی چون و چرا، بیكس - بی كس، بیآزار - بی آزار، بیكار - بی كار
    □ ای :
    ایخدا - ای خدا، ایكاش - ای كاش
    □ یك:
    یكطرفه یك طرف، از یکسو – از یک سو
    □«ب» صفت ساز و قید ساز:
    بنام - به نام، بویژه - به ویژه، براحتی - به راحتی، بسزا - به سزا
    □ «ب» حرف اضافه:
    بعكس - به عكس، لابلا - لا به دلا، باو - به او، دربدر - در به در


    ۲- «ها» ی بیان حركت («ها» ی غیر ملفوظ)
    علاقمند - علاقه مند، گلمند - گله مند، یونجزار - یونجه زار، بهرمند - بهره مند
    توجه ۱: كلماتی كه به «ـه» بیان حركت ختم می شوند, در صورتی كه با «ان» جمع بسته شوند یا «ی» مصدری بگیرند «ـه» را از دست می دهند و با «گان» جمع بسته می شوند و با «گی» حالت مصدری یا نسبت پیدا می كنند و پیوسته نوشته می شوند.
    تشنه گی- تشنگی، شركت كننده گان - شركت كنندگان، طلبه گی - طلبگی، طلایه گان - طلایگان، نخبه گان - نخبگان، دیده گان - دیدگان، شنوندگان - شنوندگان
    توجه ۲: این قاعده شامل «ه» ملفوظ نمی شود. كلمه هایی كه به «هـ» ملفوظپایان می یابند, به جزء دوم خود می پیوندند:
    مه وش – مهوش، ده گان - دهگان، مه شید - مهشید، به داشت - بهداشت، زه تاب - زهتاب، به تاب - بهتاب، كه تر - كهتر، شه پر - شهپر، ره بر - رهبر، كه ربا - كهربا، مه سا - مهسا، مهتاب - مهتاب
    □ «ی» نكره یا وحدت پس از «ها» بیان حركت به «ای» بدل می شود:
    دسته یی - دسته ای، خانه یی خانه ای، آزاده یی آزاده ای ، روزنامه یی روزنامه ای
    ۳- «ة»
    «ة» منقوط كه در پایان برخی كلمه های عربی وجود دارد, در فارسی به «ت» بدل می شود:
    رحمة – رحمت، زكاة - زكات، نعمة - نعمت ، صلاة - صلات، نصرة - نصرت، حشمة - حشمت
    توجه: «ة» در پایان برخی كلمه ها به همان شكل باقی می ماند: دایرةالمعارف, عاقبةالامر و...، و گاه به صورت « ـه یا ه» نوشته می شود: علاقه, معاوضه, خیمه, معاینه, اشاره و......
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    - پساوندها
    پساوندهای فارسی پیوسته نوشته می شوند: گل زار - گلزار، تنگ نا - تنگنا، نمك دان - نمكدان ، گرم سیر - گرمسیر، سوگ وار - سوگوار.

    ۴- ضمیرهای ملكی ( ـــَ م, ــَ ت, ــَ ش, ــِ مان, ــٍ تان, ـــٍ شان)
    ضمایرهای ملکی پیوسته نوشته می شوند:
    صدای مان - صدایمان، دست تان - دستتان، عموی ام - عمویم، صندلی مان - صندلیمان
    توجه: این ضمیرها اگر پس از كلمه هایی درآیند كه به «ه» ی بیان حركت (= جامه), مصوت ُ (= تابلو), مصوت ی (=بارانی) پایان یابند, به صورت ام, ات, اش, امان, اتان, اشان, به كار می روند: جامه م - جامه ا، تابلوت - تابلوات، بارانیش - بارانی اش


    ۵- فعل های اسنادی (ام, ای, است, ایم, اید, اند)
    این فعل ها در صورتی به كلمه های پیش از خود می چسبند كه این كلمه ها به صورت صامت ختم شده باشند:
    خوشحال ام - خوشحالم، پاك اید - پاكید، خشنودایم - خوشنودیم
    توجه: افعال ربطی پس از كلمه هایی كه به «ـه» بیان حركت و «ی» پایان می یابند, به صورت جدا نوشته می شوند:
    فرزانهام - فرزانه ام، ایرانیاید - ایرانی اید


    ۶- همزه
    □ همزه ی پایان برخی كلمه های عربی در فارسی حذف می شود:
    انشاء - انشا، املاء - املا، ابتداء - ابتدا و: انتها, صحرا, اعضا, رجا, شعرا, فضلا, بیضا و...
    توجه۱: این گونه كلمه ها هرگاه مضاف و موصوف واقع شوند, به جای كسره ی اضافه به آن ها «ی» می افزاییم:
    ابتداء كار ابتدای كا، انشاء روان انشای روان، و: اعضای بدن, شعرای نام دار, فضلای ایران, اقتضای حال, انتهای راه. توجه۲: این گونه كلمه ها هرگاه مضاف و موصوف واقع شوند, به جای كسره ی اضافه به آن ها «ی» اضافه می شود:
    ابتدائی - ابتدایی، شعرائی - شعرایی
    توجه ۳: همزه ی برخی كلمه ها اصلی است و نباید حذف شود: جزء, رأس, سوء,
    □ همزه معمولن در زبان فارسی برای آسانی تلفظ به «ی» بدل می شود:
    شائق - شایق، زائد - زاید، دائره - دایره و : دایم, فواید, عجایب, دلایل, علایم, ملایك, معایب ...
    توجه: برخی از همزه ها با شكل اصلی خود به كار می روند. مانند: قرائت, قائم, رئیس, جزئی, صائب و....
    □ همزه ی كلمه های بیگانه روی كرسی «ئـ» نوشته می شود:
    زئوس, پنگوئن, ژوئن, ئوفیزیك, كاكائو, لائوس, ناپلئون, لئونارد, سوئد, رافائل, سوئز, كافئین, بمبئی, تیروئید، تئاتر, رئالیست و....
    □ همزه ی ماقبل مفتوح «ــــَـــ» در وسط یا پایان كلمه روی كرسی «ا» نوشته می شود: رأس, مأخذ, تأثیر, ملجأ, تألیف, رأفت, یأس و...
    □ همزه ی ماقبل مضموم «ــــُـ» روی كرسی «و» نوشته می شود: مؤمن, رؤیا, مؤدب, فؤاد, رؤسا, مؤاخذ و......
    □ همزه ی ماقبل مكسور «ــــٍــ» روی كرسی «یـ» نوشته می شود: تبرئه, سیئه, تخطئه, توطئه, بئر, لئام و...


    ۷- نشانه ها (كسره ی اضافه, تنوین)
    □ «ی» نشانه ی اضافه بر روی «ه» بیان حركت معمولن با «ء» بالای «ـه» نشان داده می شود كه به آن «ی» میانجی كوچك می گویند و چون ممكن است علامت با همزه اشتباه شود, می توان به جای آن از «ی» میانجی بزرگ استفاده كرد:
    پارچه نخی - پارچه ی نخی، پوشه سبز - پوشه ی سبز، كاسه آش - كاسه ی آش، نامه دوستان - نامه ی دوستان
    □ نشانه ی اضافه «كسره» در حكم یك حرف مستقل است و باید به دنبال موصوف و مضاف قرار گیرد. در این صورت, خواندن آسان تر خواهد شد: كتابِ حسن, درسِ ادبیات, گلِ زیبا
    □ تنوین ویژه ی كلمه های عربی است، بنابراین كاربرد آن با واژه های فارسی درست نیست: بخشاً, زباناً


    ۸- الف مقصوره
    □ الف مقصوره در پایان كلمه ها به صورت «ا» در می آید: اعلی - اعلا، کسری - كسرا, کبری - كبرا, تقوی - تقوا

    از: شورای گسترش زبان فارسی
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    عباس اقبال آشتیانی


    قلط املاعی


    به جز مردم لاابالی و بیمبالات، هیچکس نیست که پیش از بیرون رفتن از خانه و گام نهادن در کوچه دست کم روزی یک بار، خود را در آیینه نبیند و وضع سر و لباس و کفش و کلاه خود را تحت مراقبت نیاورد، و ایرادها و بی‏نظمی‏ها و آشفتگیهای شکل ظاهر خویش را به شکلی بر طرف و درست نکنند.


    چرا ؟
    برای آن که انسان، در ذات خودخواه است و خود را از هیچکس کم تر و پستتر نمی‏شمارد، و بر او بسی ناگوار است که با اندامی ناساز و شکل و ریختی منکر در برابر دیگران جلوه کند و دیگران در ظاهر او عیب و نقصی قابل سرزنش و خرده‏گیری ببینند و بر او بخندند.
    این توجه و دقت در رفع عیب های ظاهری به هر نظر که تعبیر شود، به شرط آن که به حد خودآرایی و ظاهرسازی نرسد، ستودنی است. چه برای انسان دردی بدتر از آن نیست که مورد عیبجویی هرکس و ناکس قرار گیرد و به علت عیبی که رفع آن بسیار آسان بوده، انگشت نمای این و آن واقع شود.
    اما شگفت در اینجاست که غالب همین مردم که برای رفع عیبجویی دیگران، درحفظ ظاهر گاهی از حد اعتدال نیز گام فراتر میگذارند، هر روز در گفته و نوشتهی خود، مرتکب هزار غلط انشایی و املایی می‏شوند و متوجه نیستند که به علت نوشتن نادرست و بی‏اندام، تا چه حد مورد طعنه و ریشخند خاص و عامند و چون تأثر و تألّمی هم از این بابت ندارند به هیچ روی درصدد رفع این عیب بزرگ نیز بر نمی‏آیند.
    ممکن است که انشاء کسی سست و نارسا و مبهم و دور از قاعده های فصاحت و بلاغت باشد، اگرچه رفع این عیب ها نیز تا حدی به یاری جست و جو در آثار بزرگان ادب و گوشش در خواندن و به یاد سپردن گفته‏های فصیح و بلیغ فراهم می‏آید، لیکن چون نویسندگی هم مانند شعر تا حدی وابسته به استعداد و طبع ذاتی است، باز می‏توان صاحب چنین نوشته‏ای را بخشود و از او چیزی را که ندارد و جز به اکتساب شدنی نبوده، نخواست. اما غلط املایی چنین نیست، اصلاح آن به کلی به دست خود انسان است و در مرحلهی چیز نویسی، اتفاقن از هر کار دیگری آسانتر است.
    ذوق، تنها آن نیست که انسان فریفته و دلدادهی هر منظرهی زیبا و هر شکل موزون و هر آهنگ دلنواز شود، بلکه یک درجه از ذوق سلیم هم است که انسان طبعن از هر منظرهی زشت و هر شکل ناموزون و هر آهنگ ناساز، تنفر و بیزاری به دست آورد و آنها را با اکراه و ناخوشی تلقی کند، تا طبعش به پستی و زشتی نگراید و همیشه جویای زیبایی و رسایی و درستی باشد.
    کسانی که در نوشته‏های خود، پیوسته مرتکب علط های املایی می‏شوند و به این عیب بزرگ که به دست ایشان پرداخته می‏شود، پی نمی‏برند، افزون برآنکه از آن درجه از ذوق که مانع انسان از همراهی با زشتی و نادرستی است بی بهره اند، از درک ننگ و عار نیز بی‏نصیبند و آن همت را ندارند که زشتی و نادرستی را که در وجود ایشان هست و مسبب آن نیز خود آنانند و به خوبی می‏توانند آن را رفع کنند، از میان بردارند و درست و سالم چیز بنویسند.
    در کشورهای متمدن دنیا، هر روزنامه‏ای را که بخرید، اگرچه ممکن است که نوشته های آن سخیف و تهوع آور و خلاف حقیقت و بر ذوق ناگوار باشد، اما کم تر اتفاق می‏افتد که یک غلط املایی در آن دیده شود، و به اندازه ای غلط املایی برای هرکس که قلم به دست می‏گیرد در این کشورها ننگ است که علط های املایی را که ما در نوشتهی کارکنان اداره ها و پاره‏ای از بزرگان بلند مرتبهی خود هر روز می‏بینیم، ایشان «غلط‏های زنان رخت شوی» میگویند، زیرا که زنان رخت شویند که به علت بی‏سوادی تمام به این شغل پست سر فرود آورده و به هنگام برداشتن صورت ِ جامه‏هایی که برای شستن می‏گیرند، مرتکب این گونه غلط ها می‏شوند.
    روزی به یکی از همین آقایان که در نوشتن املای کلمه ها بسیار بی‏مبالات است و اتقاقن مایه و استعدادی طبیعی نیز برای نویسندگی دارد، گفتم که : املای فلان کلمه و فلان کلمه غلط است. در پاسخ گفت که : من مخصوصن آنها را به این شکل ها نوشتهام و چون یقین دارم که دنیا زیر و زبر نخواهد شد، در این کار تعمد کرده‏ام.
    من دیگر به او چیزی نگفتم، چه مسلم میدانستم که اگر کسی املای درست کلمهای را که همه در ضبط آن اتفاق کرده و اهل لغت آن را به همان وضع قرار داده‏اند، بداند محال است که شکل درست آن را که همه می‏شناسند و معنی آن را می‏فهمند، و اگر هم نفهمند به یاری واژه نامه ها به معنی آن پی خواهند برد، رها کند و به جای آن از خود شکلی تازه که معروف و مفهوم هیچکس نیست، به کار برد و با این حرکت خود خواهانه، درک آن معنی را هم که کلمات قراردادی برای بیان آنها وضع شده اند، بر دیگران دشوار یا محال کند.
    این گونه بی‏مزگیها، اگر هم به گفته آن رفیق، واقعن عمد شمرده شود و ناشی از نادانی و عجز و بی‏همتی در راه رفع عیب نباشد، اگرچه دنیا را زیر و زبر نمیکند، ولی باز زشت و خنده آور است و اگر کسی در دنبال کردن آن لجاج و اصرار به خرج دهد، هیچچیز دیگری از آن، جز خفت عقل و سبک مغزی فاعل آن برنخواهد آمد.
    قرار همه ی مردم عادی و عاقل بر این است که کلاه را بر سر بگذارند و کفش را در پا کنند. اگر کسی پیدا شود که به عقیدهی نادرست و گمان سست خود بخواهد برخلاف عادت و قرار عام برود و کلاه را در پا و کفش را برسر قرار دهد البته دنیا زیر و زبر نمی‏شود، لیکن او با این حرکت، خود را مضحکه و مسخرهی عموم می‏سازد، و همه بر سبکی عقل و اختلال حواس او اتفاق می‏کنند.
    از این گذشته اگر بنا شود که هرکس به هوای نفس و تفنن شخصی در املای کلمه ها تصرف کند، چون هوای نفس و تفنن هرکس به شکل ویژه ای است، دیگر میزانی برای تشخیص درست و نادرست برای کسی باقی نمی‏ماند و هرج و مرج غریبی پیش میآید که هیچکس معنی نوشتهی دیگری را نمی‏فهمد، و غرض اصلی از وضع خط و لغت که تفهیم و تفاهم باشد، یکباره از دست می‏رود.
    اگرچه غلط املایی برای هرکس عیب است لیکن، هرقدر اهمیت مقام شخص بیش تر و رتبهی او درمقامات دنیایی بالاتر باشد، این عیب نمایان‏تر و ننگ و رسوایی صاحب آن واضحتر می‏شود. البته غلط املایی یک رخت شوی را مردم معذورتر میشمارند تا غلط املایی یک امیر یا وزیر را.
    بسا شده است که بر اثر مشاهدهی یک چنین غلطی، تمام هیبت و شوکت وزیر یا امیری برباد رفته است.
    وقتی در مجلس «شمس ‏الدین درگزینی» وزیر «سلطان مسعود بن محمد بن ملکشاه سلجوقی»، هنگامی که «کمال‏الدین زنجانی» (که بعدها وزیر طغرل سوم شد) از بغداد به اصفهان رسیده بود «شمس‏ الدین درگزینی» او را مخاطب ساخته گفت : «با وجود ناامنی راهها، چه گونه بوده است که به سلامت ماندی مگر از جعده نیامدی ؟»
    «کمال الدین» گفت : «ایها الوزیر جاده است نه جعده.»
    گفت: راست گفتی، جعده آنست که تیرکمان، در آن می‏گذارند و مقصود او جعبه بود که این معنی اخیر را دارد.
    تمام حضار مجلس بر «شمس‏ الدین» وزیر خندیدند و وزیر چون دریافت که نه املای صحیح جاده را می‏داند نه شکل درست جعبه را، شرم بسیار برد و تا مدتی جسارت آنکه در روی حضار نگاه کند نداشت.
    یکی از مغلطه بازی این گونه آقایان، وقتی که ایشان را در غلط نوشتن املاها سرزنش کنید این است که املاهای فارسی، آمیخته به عربی مشکل است و به آسانی نمی‏توان آن را آموخت. فرض کنید که این گفته ی بی‏ پایه درست باشد. چون زبان فارسی امروزی با همین املاء و انشاء زبان ما و وسیلهی امتیاز ما از دیگر ملت ها و با ثروت گران بهایی از نظم و نثر که دارد مایهی سرافرازی ما در جهان است، باید آن را با هر اشکالی که دارد همان گونه که گذشتگان ما آن را درست و راست فرا می‏گرفته و تا حد توانایی در تکمیل و ستایش آن می‏کوشیدند فرا بگیریم و اگر نمیتوانیم چیزی بر کمال و جمال آن بیافزاییم، دست کم تیشهی ستم بر پیکر زیبای آن نزنیم و شکل موزون آن را به ناخن نادانی و خودخواهی نخراشیم.
    اگر قدری تامل کنیم و انصاف به خرج دهیم می‏بینیم که این عذر بدتر از گـ ـناه این معترضان نیز پذیزفتنی نیست، زیرا که همه ی لغت های دشواری که املای آنها نیازمند آموختن و ضبط است و در نوشتهی‏ این گونه آقایان می‏آید، شاید از هزار تجـ*ـاوز نکند. آیا ضبط درست هزار کلمه و به خاطر سپردن آنها چنان کار دشواری است که از عهدهی یک شخص عادی برنیاید و اگر اشکال و زحمتی دارد تا آن اندازه باشد که از تحمل ننگ بیسوادی و مضحکه شدن در پیش هرکس و ناکس سخت‏تر و ناگوارتر به شمار آید ؟


    - - -

    مجله ی یادگار، سال اول، شماره ی4
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    زهرا ابوالحسنی چیمه


    پژوهشی در "فعل های نمودی" در فارسی



    "نمود" مقوله ای از چند مقوله‌ی درهم‌پیچیده‌ی تصریف فعل است كه آن‌قدر در دو مقوله‌ی دیگر، یعنی زمان و وجه فعل، حل شده كه تا این اواخر، یعنی تا نزدیک به سه تا چهار دهه‌ی پیش، به وجود آن در زبان فارسی تصریح نشده، چه رسد به این كه پژوهشی فراگیر و مستقل در این‌باره ارایه شده باشد. تنها منبع جدید و مستقل در این‌باره پایان‌نامه‌ی نگارنده (۱۳۷۵) به راهنمایی جناب آقای دكتر حق‌شناس است كه به تفصیل به این مفهوم پرداخته است. مقاله ی زیر بسط بخش كوچكی از این اثر با عنوان «فعل های نمودی» است.


    نمود: ویژگی واژگانی یا دستوری در فعل ها
    ب. كامری در تعریف "نمود" می‌گوید: «نمود راه های گوناگون نگرش به ساختار زمانی و درونی یك موقعیت است» (۱۹۷٦، برگ ۳). این تعریف خود (به نقل از كامری) بر تعریف هولت استوار است كه نمودها را راه های گوناگون دریافت جریان فرایندها می‌داند. از انواع اصلی نمود می‌توان به تمایز نمود كامل/ ناقص اشاره كرد. نمود كامل كلیت یك موقعیت را بدون اشاره به عناصر زمانی درونی آن نشان می‌دهد، در حالی‌كه نمود ناقص به ساختار زمانی درونی موقعیت اشاره می‌كند و آغاز و پایان عمل را مورد نظر قرار نمی‌دهد. این تفاوت در جمله‌ی زیر به ترتیب در دو فعل «رسید» و «داشتم می‌شستم» نشان داده شده است.
    «وقتی علی رسید، داشتم ظرف می‌شستم.»
    تركیب نمود دستوری از این دست با آن دسته از مشخصه‌های معنایی كه لاینز (۱۹۷۷) آن ها را ویژگی نمودی و كامری (۱۹۷٦) معنی ذاتی می‌نامد، خود پیامدهای معنایی و نحوی خاصی به دنبال دارد. تفاوت نمود واژگانی (ویژگی نمودی) با نمود دستوری تمایز واژگانی شدن و دستوری شدن واحدهای زبانی است. فعل های حاوی نمود واژگانی بدون اخذ نشانه‌ی دستوری خاص، مبین نمود معینی هستند كه ناشی از مشخصه‌های معنایی آن ها بوده و طرح زمانی خاصی را از نظر آغاز، ادامه و یا پایان حقیقت نشان می‌دهند.
    در این راستا، در زبان فارسی تعدادی فعل وجود دارد كه كاربرد آن ها در جملات و یا ساختارهای خاص، باعث عملكردی نمودی در آن ها می‌شود، به گونه ای ‌كه وجود آن ها به طرح زمانی موقعیتی اشاره می‌كند كه در متمم آن ها وجود دارد. این فعل های، كه فعل های نمودی (aspectual verbs) خوانده می‌شوند و به نقل از خمیجانی (۱۹۹۰) در زبان انگلیسی توسط فرید (Freed) شناخته شده‌اند، از نظر نحوی نیز رفتاری ویژه از خود نشان می‌دهند. بدین معنا كه ساخت متمم این فعل های را «اسم ذات»، «اسم مشتق» و یا «عبارت مصدری» تشكیل می‌دهد.

    انواع فعل های نمودی

    ۱- فعل های آغازی (۱)
    ۱) علی نامه را آغاز كرد.
    ۲) علی آزمایش را آغاز كرد.
    ۳) علی درس خواندن را آغاز كرد.
    فعل «آغاز كرد» در جمله های بالا بیانگر آغاز موقعیتی است كه به صورت متمم این فعل جلوه‌گر می‌شود. همان‌ گونه كه از جمله ی ۳ برمی‌آید، در فارسی متمم جمله‌ای وجود ندارد، بلكه مصدری به كار می‌رود كه تقریبن نقش جمله را دارد. جمله‌ی اول كه متمم را در ساخت «اسم» نشان می‌دهد، دو تعبیر در بر دارد كه هر دو تعبیر معنا را به ساخت مصدری مربوط می‌كند:
    «علی نامه نوشتن را آغاز كرد.»
    «علی نامه خواندن را آغاز كرد.»
    در جمله‌ی دوم هم «اسم مشتق» می‌تواند تعبیر مصدری داشته باشد، به طوری‌كه می‌توان به جای آن گفت: «علی آزمایش كردن را آغاز كرد.»
    این ساخت فعل های نمودی را می‌توانیم در مبحث بسیار كوتاه «فعل های آغازی» خانلری (۱۳۵۱- ۴٦۸) ببینیم. وی در توضیح این فعل ها می‌گوید: «فعل های آغازی كلماه هایی را می‌گوییم كه بر آغاز جریان فعلی دلالت می‌كنند و فعلی كه منظور اصلی است، غالبن به صیغه‌ی مصدر است:
    سر گنج های كهن باز كرد / سپه را درم دادن آغاز كرد».
    اگرچه از چند فعلی كه خانلری به عنوان فعل های آغازی نام می‌برد، بیش ترشان در فارسی امروز منسوخ شده‌اند، اما ردپای آن ها به شکلی در نمود واژگانی برخی از فعل ها بازتاب یافته است. از این فعل ها می‌توانیم موارد زیر را نام ببریم كه نگارنده مواردی نیز بر آن افزوده است:

    گرفتن
    «جستن گرفتند هیچ جای خبر نیافتند»؛ خانلری این فعل را یكی از فعل های آغازی در نظر می‌گیرد. ویندفور (۱۹۷۹) اشاره‌ای به این مضمون دارد كه فعل «گرفتن» می‌تواند دو معنی داشته باشد: جنبه‌ی كامل و جنبه ی آغازی. از فعل "گرفتن" در فارسی امروز در ساخت های تركیبی ساختی جدید پدید آمده كه به صورت «نمود كامل» با فعل اصلی ظاهر می‌شود و معنی آغاز فعل اصلی را می‌رساند:
    ۴) بگیر بخواب.
    ۵) گرفتند خوابیدند.
    ٦) گرفتم حسابی كتكش زدم.
    فعل «از سر گرفتن»، نیز كه از «گرفتن» مشتق شده است، فعلی نمودی است. بنابراین، مانند «آغاز كردن» در تمامی ساخت های فعل نمودی شركت می‌كند:
    ۷) علی كار را از سر گرفت.
    ۸) علی دیدار را از سر گرفت.
    ۹) علی نوشتن را از سر گرفت.
    جهان‌پناه تهرانی (۱۳٦۳) در تحلیل فعل های لحظه‌ای اشاره می‌كند كه ساخت ماضی مطلق فعل لحظه‌ای آغاز کار یا حالتی را كه در گذشته رخ داده است، می‌رساند. در واقع، قاعده‌ای كه وی ارایه می‌دهد تنها ویژه‌ی فعل های آغازی است، یعنی در مورد فعل های آغازی صدق می‌كند و همه‌ی فعل های لحظه‌ای چنین تعبیری را نشان نمی‌دهند. وی می گوید كه «برای آن كه بتوانیم آغاز عملی یا حالتی را كه در زمان مشخصی در گذشته صورت گرفته است برسانیم، یكی از امكان های زبان آنست كه فعل لحظه‌ای را در ساخت ماضی مطلق به كار ببریم. اگر چنین فعل لحظه‌ای وجود نداشته باشد، معمولن از ساخت ماضی مطلق فعل غیربسیط و لحظه‌ای "شروع كردن به"، به علاوه‌ی فعل تداومی معادل همان فعل لحظه‌ای، استفاده می‌شود». وی در مثالی كه از این موارد می‌آورد، فعل «خندیدن» را به عنوان فعل تداومی و فعل «خنده‌اش گرفت» را به عنوان فعل لحظه‌ای در نظر می‌گیرد. اما نگارنده بر این باور است كه در فارسی فعل «گرفتن» دارای نمودی است كه آغاز را می‌رساند؛ یعنی، «خنده‌اش گرفت = آغاز به خندیدن كرد.» به عبارتی این استثناها و تمایزات چیزی نیست جز نمود آغازی كه در فعل «گرفتن» نهفته است.

    افتادن
    از فعل های دیگری كه به صورت واژگانی آغاز یک موقعیت را می‌رساند، «افتادن» است كه از لحاظ نحوی دقیقن رفتاری مشابه «گرفتن» را نشان می‌دهد، مگر در پاره‌ای موارد كه می‌توان متمم اسمی آن را، بدون ساختار بلاتكلیف فعل مركب، به كار برد:
    ۱۰) علی از این حرف به گریه افتاد= علی از این حرف گریه‌اش افتاد = علی از این حرف افتاد به گریه.
    ۱۱) ماشین به راه افتاد؛ اما * ماشین افتاد به راه.
    معادل متعدی این فعل، یعنی «انداختن»، نیز جزو این طبقه قرار می‌گیرد و درست ویژگی های «افتادن» را از خود نشان می‌دهد:
    ۱۲) علی بچه را به گریه انداخت./ علی بچه را انداخت به گریه.
    ۱۳) علی حسن را به خنده انداخت./ علی حسن را انداخت به خنده.

    آمدن
    «آمدن» یكی دیگر از فعل های آغازی است. این فعل در بیش تر موارد كاملن واژگانی شده و به صورت جزو فعلی فعل های مركبی به كار می‌رود كه معنی آغازی خود را به كلی از دست داده‌اند. اما در مواردی هنوز هم ردپایی از آغازی بودن را در فعل هایی مانند فعل های زیر می‌توان دید:
    ۱۴) سماور جوش آمد: «شروع كرد به جوشیدن»
    ۱۵) بچه گریه‌اش آمد: «شروع كرد به گریه كردن»
    اگر فعل «درآمدن» را فعل پیشوندی از «آمدن» به شمار آوریم، می‌توان برای آغازی بودن آن مصداق هایی یافت. این فعل در فهرست فعل های خانلری هم دیده می‌شود. اما در فارسی معاصر، به ویژه در محاوره، می‌توان ردپای این فعل را دید (مثال ۱٦)؛ این فعل در اغلب اوقات (مثال ۱۷) با فعل اصلی «گفتن» همراه می‌شود.
    ۱٦) درآمد هرچه از این و آن شنیده بود كف دست من گذاشت.
    ۱۷) درآمد گفت: «نمی‌روم».
    این فعل با متمم اسمی هم معنای آغازی دارد:
    ۱۸) پرچم ایران به اهتزاز درآمد؛
    كه غالبن به همراه بخش اسمی در ساخت هایی شبه‌مركب مانند: «به اهتزاز درآمدن»، «به جنبش درآمدن»، «به خروش درآمدن»، «به صدا درآمدن»، «به رقـ*ـص درآمدن» دیده می‌شود.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376

    ایستادن
    این فعل آغازی اگرچه در فارسی قدیم كاربرد فعل نمودی داشته، اما در فارسی كنونی كاربردی بسیار محدود دارد.
    ۱۹) علی به تماشای منظره ایستاد.
    ظاهرن در این جمله خلط معنای «ایستادن» با «نمود آغازی» آن، جداسازی آن ها را از یكدیگر مشكل ساخته است.
    این فعل نمودی بیش تر در نثرهای ادبی به كار می‌رود. اما آن چه در محاوره دیده می‌شود، صورت پیشاوندی این فعل، یعنی «وایستادن»، است كه آن‌هم موارد كاربردی محدودی داشته و به مرور از این صحنه نیز حذف می‌شود.
    ۲۰) وقتی این حرف را شنید، وایستاد به گریه.

    بنا كردن
    «بنا كردن» هم فعلی نمودی است كه ویژگی آغازی دارد:
    ۲۱) علی با دیدن حسن بنا كرد به داد و بیداد.
    كاربرد ساختاری این فعل نیز مانند «وایستادن» است، با این تفاوت كه پس از آن، علاوه بر «اسم»، ممكن است مصدر كامل نیز به كار رود:
    ۲۲) بچه تا مادرش به خانه آمد، بنا كرد به گریه كردن.
    ۲۳) علی تا رسید بالای كوه، بنا كرد به فریاد زدن.
    آن چه از تحلیل این فعل نمودی به دست می‌آید، نشان می‌دهد كه در این فعل مشخصه‌ی معنایی منفی وجود دارد كه كاربرد آن را به مواردی محدود می‌كند كه از ساخت جمله تعبیری ناخوشایند به دست می‌آید.

    گذاشتن
    این فعل در ساختارهای متفاوت، معناهای متفاوتی را القاء می‌كند:
    ۲۴) تا این رفتار را دید، گذاشت به شكوه.
    فعل به‌ظاهر مركبِ «بنا (ی كاری را) گذاشتن» نمود آغازی دارد:
    ۲۵) علی بنای ناسازگاری گذاشته است./ خوب است با هم بنای دوستی بگذاریم.
    معنای «شروع» و «آغاز» در این جملات ناشی از نمود آغازی فعل به‌ظاهر مركب «بنا گذاشتن» است كه خود حاصل جمع عناصر موجود در این تركیب است.
    اما در ساختارهایی مثل «كنار گذاشتن»، «معلق گذاشتن» و «گذاشتن» در ساختارهایی مثل «گذاشت رفت»، معنی پایانی دیده می‌شود كه در جای خود مطرح خواهد شد.
    از آن چه تا این جا گفته شد، برمی‌آید كه نمود در فعل های نمودی، یا واژگانی شده است و یا هنوز واژگانی نشده است. به طور مثال، «شروع كردن» فعل نمودی است كه هنوز واژگانی نشده، اما «افتادن» فعل نمودی واژگانی است.
    از ویژگی های نحوی فعل های آغازی كه تا به حال برشمردیم و گفتیم واژگانی شده‌اند، این است كه با هم‌آیی آن ها با «فعل های نمودی» كه هنوز واژگانی نشده‌اند ناسازگار است و تولید ساختی غیردستوری می کند. به طور مثال، «به خنده افتادن»، كه حاوی فعل نمودی و واژگانی‌شده‌ی آغازی «افتادن» است، نمی‌تواند در ساختی كه فعل آغازی غیرواژگانی «شروع كردن» در آن به كار رفته، شركت کند؛ اما همراهی «خندیدن»، كه فعل تداومی است و نمود آغازی ندارد، با این فعل سازگار است:
    ۲٦) حسن با این حرف شروع كرد به خندیدن؛ اما * حسن با این حرف شروع كرد به خنده افتادن.
    همان‌گونه كه گفتیم، فعل های آغازی بر شروع یك موقعیت مداوم دلالت دارند و به این ترتیب عبارت نمودی متن را تشكیل می‌دهند. از فعل های نمودی از نوع آغازی كه هنوز واژگانی نشده‌اند، موارد زیر را می‌توان نام برد:
    آغاز كردن/ شروع كردن/ از سر گرفتن

    ۲- فعل های پایانی
    «فعل های پایانی» – نامی كه نگارنده برگزیده است– با همان رفتار نحوی فعل های آغازی و در كل فعل های نمودی، بر پایان یافتن موقعیت مشخص شده در متمم خود دلالت می‌كنند. این فعل ها عبارتند از:
    كامل كردن/ پایان دادن/ به پایان رسانیدن
    تمام كردن/ خاتمه دادن/ كنار گذاشتن
    متوقف كردن/ به اتمام رسانیدن/ رها كردن
    ترك كردن/ به انجام رسانیدن/ معلق گذاشتن
    این فعل ها بر پایان یافتن موقعیت گفته شده در جمله دلالت می‌كنند. اما این پایان یافتن ضرورتن مثل نمود كامل، بر پایان حقیقی موقعیت دلالت نمی‌كند، بلكه ممكن است در مواردی، مثل «متوقف كردن» یا «ترك كردن»، پایانی ساختگی برای این موقعیت پدید آید. اما در برخی از موارد، نقطه‌ی پایانی طبیعی مشهود است، به گونه ای‌كه برای بیان معنی نمود كامل، كه بر كامل‌شدگی دلالت می‌كند، می‌توان از این فعل های نمودی استفاده كرد، مثل «كامل كردن»:
    ۲۷) علی آزمایش را كامل كرد.
    ۲۸) مریم لباس را كامل كرد.
    ۲۹) حسن خوبی (كردن) را كامل كرد.
    همان‌ گونه كه قبلن گفتیم، فعل هایی مثل «كنار گذاشتن» و «معلق گذاشتن»، كه فعل های مركب از «گذاشتن» هستند، نیز دارای نمود پایانی هستند. فعل «گذاشتن» در تركیب «گذاشت رفت» یا «بگذار بریم» نیز نمود پایانی را از خود نشان می‌دهد، به طوری‌كه در معنی «گذاشتن» در این تركیبات عنصر «رها كردن» وجود دارد كه خود مبین نمود پایانی است. معنی «گذاشتن» در ساختار زیر، علاوه بر معنی پایانی، بیان کننده ی نوعی رویداد ناگهانی و غیرمنتظره است:
    ۳۰) داشتیم به توافق می‌رسیدیم كه گذاشت رفت.
    تركیب «گذاشتن (و) رفتن» نه تنها از لحاظ نمودی و معنایی مانند «رها كردن» است، بلكه از لحاظ رفتار نحوی نیز در تمامی ساختارهایی كه از لحاظ نمودی «رها كردن» وارد می‌شود، این تركیب نیز ساختار دستوری تولید می‌كند:
    ۳۱) علی كتاب را رها كرد. مثل: علی كتاب را گذاشت (و) رفت.
    ۳۲) علی آزمایش را رها كرد. مثل: علی آزمایش را گذاشت (و) رفت.
    ۳۳) علی درس خواندن را رها كرد. مثل: علی درس خواندن را گذاشت (و) رفت.
    «گذاشتن» با همین مفهوم در ساختارهایی مثل «گذاشتی حالا اومدی»، نیز به كار می‌رود.

    ۳- فعل های استمراری
    این فعل های نمودی بر استمرار موقعیت گفته شده در جمله دلالت می‌كنند و مانند نمود دستوری استمراری یا ناقص نشان می‌دهند كه موقعیتی جریان دارد. فعل های فارسی كه از این ویژگی برخوردارند، شامل فعل های زیر هستند: ادامه دادن، تكرار كردن.
    «تكرار كردن» نمود تكراری را به نمایش می‌گذارد كه آن را می‌توانیم نمودی ناقص در نظر بگیریم.
    ۳۴) حسن كار را ادامه داد.
    ۳۵) علی كار را تكرار كرد.
    نكته‌ای كه قبلن در مورد عدم با هم‌آیی فعل نمودی واژگانی با فعل نمودی غیرواژگانی به آن اشاره رفت، در مورد فعل های پایانی و استمراری نیز صدق می‌كند.
    ۳٦) حسن با این حرف خندیدن را ادامه داد؛ اما * حسن با این حرف خنده افتادن را ادامه داد.
    ۳۷) حسن با این حرف خندیدن را تمام كرد؛ اما * حسن با این حرف خنده افتادن را تمام كرد.
    در واقع این رفتار، ناسازگاری قاعده مند و قابل انتظاری است كه نشان می‌دهد، نمودهای متفاوت در توزیع تكمیلی قرار دارند و نمی‌توانند در یك جایگاه و هم‌زمان ظاهر شوند كه این رفتار از لحاظ منطقی نیز توجیه‌پذیر است.


    - - -
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    دکتر پرویز رجبی


    تدوین: آریا ادیب


    فارسی گویی فارسی زبانان


    حیات زبان فارسی در كوچه و خیابان را میزان آشنایی و درك ما از این زبان رقم می زند. تابلوهای تبلیغاتی، دست نوشته های پشت شیشه ی مغازه ها، پارچه نوشته های سازمان های گوناگون و مجموعه اعلان ها و ابزاری كه برای اطلاع رسانی در سطح شهر، چند جمله كوتاه را یدك می كشند، برآیند همان درك كلی مردم و مسئولان از زبان فارسی است.
    با مطالعه و تفكیك نوشته های در و دیوار و مغازه ها و خیابان ها به آسانی می توانیم به دسته بندی قبیله های زبانی گوناگون دست پیدا كنیم كه در آن ها می توان سطح های زبانی صتف ها و قشرهای گوناگون را بازشناخت.
    عبارت "نهار موجود می باشد" كه با خطوطی ابتدایی و كج و كوله نوشته شده است به ما می فهماند صاحب رستوران ِ پرت و دور افتاده ی وسط جاده، نمی داند نهار یك كلمه عربی و به معنای ظهر است و آن چه به عنوان وعده ی غذایی مورد نظر او بوده "ناهار" است.
    دور از انصاف است كه صاحب این رستوران را برای فعل "می باشد" محاكمه كنیم، چرا كه استفاده از این فعل غلط نزد بسیاری از سازمان های ریز و درشت فرهنگی و غیرفرهنگی نیز مرسوم است. وقتی مطبوعات یا رسانه ملی صدا و سیما كه در طول شبانه روز بارها در اخبار و دیگر برنامه های خود به فراوانی از این واژه استفاده می كند، توقع تشخیص درست و نادرست بودن چنین فعلی از صاحب یك رستوران توقع نابه جایی است.
    در زبان فارسی مصدر "باشیدن" اصلن وجود ندارد و این فعل غلط، اغلب به جای فعل های "است" و "هست" به كار می رود.
    شاید همین سهل انگاری ها و شلختگی های زبانی سبب شده است كه برج مخابراتی میلاد را "دو متخصص" به تنهایی بسازند. اگر به تابلویی كه در بزرگراه همت و در کنار این برج عظیم پا در زمین سفت كرده نگاه كنیم با این عبارت رو به رو می شویم: «برج میلاد، نماد عزم ملی متخصصین ایرانی است» . واژه ی "متخصصین" كه بنا به نیت نگارنده اش قرار بوده به گروه بسیاری از متخصصان اطلاق شود، از آن جا كه با "ین" جمع بسته شده فقط به معنای دو متخصص است و آن چه مورد نظر او بوده با آسانی از جمع بستن واژه ی متخصص با علامت جمع الف و نون (متخصصان) به دست می آمده است.
    عبارت "لطفا شئونات اسلامی را رعایت نمایید" چیزی نیست كه هر ایرانی روزانه در اماكن عمومی بارها با آن رو به رو نشود. معنی این جمله در حقیقت این می شود: "لطفا شأن هاهای اسلامی را رعایت نمایش دهید" . واژه شئون خود جمع شأن است و دیگر نیازی به دوبار جمع بستن آن نیست. فعل نمایید ، نمود ، نمودند و... در رسانه ها، مكاتبات اداری و نزد عموم مردم به ترتیب به معنای فعل های كنید ، كرد و كردند به كار می رود، در حالی كه بن فعل نمود، نما است و همه ی شكل های گوناگون این فعل چیزی جز معنای "نمایش دادن" را نمی رسانند.
    فعل "می گردد" نیز سرنوشتی مشابه شكل های گوناگون فعل نمود را دارد. این فعل نیز در معنای "می شود" به كار گرفته می شود كه كاملن غلط است. فعل می گردد به معنای می چرخد، گردش (نه به معنای تفریح) یا جست وجو كردن است.
    مثال: "زمین به دور كره خورشید می گردد" یا "می گردیم پیدایش می كنیم" . از این رو عبارت "همایش آسیب شناسی زبان فارسی برگزار می گردد" . در حقیقت یعنی: "همایش آسیب شناسی زبان فارسی برگزار می چرخد."
    در همه ی ایستگاه های مترو در یك اعلان دیواركوب، دستورالعمل ایمنی مسافران كه در ۲۵ بند تنظیم شده تمامی نكته هایی كه مسافران برای داشتن سفری امن باید رعایت كنند، آمده است. در این ۲۵ بند دقیقن ۲۸غلط نگارشی وجود دارد كه ۴ بار فعل "می باشد" ، ۱۰ بار فعل "نمود" و "نمایید" ، ۹ بار كلمه ی "درب" ۳ بار واژه ی "مسئولین" و دو بار نیز ركن اول فعل مركب با چند كلمه فاصله از ركن دوم فعل آمده است.
    جالب تر این كه در لوح یادبودی كه در مراسم آغاز به كار مترو پرده برداری شده آمده است: « ... با حضور ... رئیس محترم... افتتاح گردید. »
    یعنی در واقع: مترو با حضور... رئیس محترم... افتتاح چرخید.
    واژه ی خلأ (با همزه روی الف) در بسیاری از پوسترهای نصب شده در بیمارستان ها و سازمان های گوناگون و حتا در مطبوعات به صورت خلاء (با همزه پایین الف) نوشته می شود كه به معنای آبریزگاه است.
    برخی از رانندگان روی تكه كاغذی كه به داشبورد ماشین چسبانده اند نوشته اند: "كرایه را پول خورد بدهید". واژه ی "خورد" به معنای ریز ریز شده است و واژه ی درست مورد نظر آنان "خرد" است.
    اگر همین چند نمونه ی كوچك و دم دستی را در كوچه ها و خیابان های شهر دنبال كنید، به غلط های بسیاری برمی خورید كه نه تنها در دست نوشته های یك سوپرماركت یا خیاطی بلكه از سوی روابط عمومی سازمان های عریض و طویل كشوری و حتا دانشگاهی نوشته شده است. فرهنگستان ایران توان خود را صرف برابر گذاری برای واژه های بیگانه كرده و غلط های مشهور چنان خود را به زبان فارسی تحمیل كرده اند كه به هیچ روی نمی توان آن ها را از ذهن مردم فارسی زبان بیرون راند. حضور قدرتمند غلط های مشهور تا اندازه ای است كه بسیاری از كسانی كه به غلط بودن كاربرد این واژگان آگاهی دارند نیز شكل درست آن ها را به كار نمی برند چرا كه ممكن است از سوی دیگران به بی سوادی متهم شوند.
    نخستین علت تاسیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی برابر سازی برای واژه های فرنگی بوده و این امر كه در سال ۱۳۱۴ش به تاسیس فرهنگستان اول منجر شد تا به امروز جزو سرلوحه اصلی كار فرهنگستان بوده است.
    فرهنگستان به عنوان مرجع و منبع ضرب واژه و اصلی ترین نهاد سیاست گذار زبان فارسی شناخته می شود؛ از این رو شورای عالی انقلاب فرهنگی طی بخشنامه مورخ ۲۹/۹/۸۳ مصوب هیئت دولت، همه ی دستگاه های دولتی را نسبت به استفاده از واژه های مصوب فرهنگستان در مكاتبه های اداری مكلف كرده است.
    وزارت فرهنگ نیز طی آیین نامه ای اجرایی، قانون ممنوعیت به كارگیری اسامی، عنوان ها و اصطلاح های بیگانه در تابلوهای سردر مغازه ها را به واحدهای صنفی ابلاغ كرده است. بر پایه ی این آیین نامه استفاده از تابلو یا نوشته هایی كه فقط به خط غیر فارسی تنظیم شده باشد، به استثنای نشانه های بین المللی، ممنوع است و نیروی انتظامی موظف است از نصب و ادامه ی استفاده از آن ها جلوگیری كند. از سویی مجلس شورای اسلامی نیز ۱۰۰ میلیون ریال اعتبار برای كمك به اجرای این قانون اختصاص داد. حداد عادل رییس مجلس شورای اسلامی- خواستار منع كامل كاربرد كلمه های خارجی در بسته بندی كالاها شده بود. چنان كه پیداست توان و حساسیت فرهنگستان بیش تر نسبت به برابر سازی و جلوگیری از پخش واژه های بیگانه متمركز شده است و نسبت به غلط های مصطلح و مشهور زبان فارسی و خطاهای فاحش در نوع به كارگیری واژه ها و فعل ها، املای درست كلمه ها و استخوان بندی جمله در زبان فارسی چندان توجهی ندارد و حتا در كتاب ها، خبرنامه ها و مكاتبه های خود نیز مرتكب برخی از خطاهایی كه برشمردیم می شود.
    وقتی با حسن قریبی مدیر روابط عمومی فرهنگستان زبان و ادب فارسی درباره ی این شكل نادرست از حضور زبان فارسی در اماكن عمومی، دولتی و خصوصی گفت و گو می كنم و واكنش فرهنگستان را در این باره جویا می شوم، می گوید: «فرهنگستان پس از مدت ها رایزنی دستور خط و شیوه نامه ای تهیه كرده كه در آن شكل صحیح واژه های نادرست آمده و این شیوه نامه در اختیار بسیاری از سازمان ها و همچنین مردم قرار گرفته است» .
    نكته جالبی كه قریبی به آن اشاره می كند این است كه در رعایت شیوه نامه های فرهنگستان، ارتش و نیروی انتظامی رتبه های نخست را دارند و صدا و سیما نیز در این رتبه بندی جزو تنبل ترین نهادهاست.
    قریبی می گوید: « ارتشی ها و نظامی ها اصولن به خاطر نظم خاصی كه در ساختار مدیریتی خود دارند و به كلماتی نظیر دستور حساسیت ویژه ای نشان می دهند، بیش ترین استفاده ها را از دستور خط فارسی مصوب فرهنگستان می كنند، اما صدا و سیما به واسطه ی وسعت و تنوع برنامه ها دچار نوعی پریشان گویی شده است و فقط در بخش خبر به مصوبات فرهنگستان توجه نشان می دهد» .
    در طبقه ی ششم فرهنگستان و پیش از آن كه به روابط عمومی وارد شوم، نامه های داخل تابلو اعلانات را می خوانم: «از همه همكاران عزیز دعوت می شود كه در جشن كوچك صمیمانه ای كه به مناسبت انتشار جلد اول دانشنامه زبان و ادب فارسی برگزار می شود شركت فرمایند» . و نامه بعدی: «كار گروه ورزش فرهنگستان در نظر دارد به مناسبت دهه فجر یك دوره مسابقات در رشته های فوتبال، شطرنج و... و نیز گردش یك روزه برگزار نماید، همكارانی كه مایلند در این برنامه ها شركت كنند با ما تماس حاصل نمایند».
    در نامه ی نخست، "كه" یک بار بدون دلیل آمده است و فعل "نماید" و "نمایند" نیز در نامه ی دوم كاربرد درستی ندارد. در دیگر نامه نگاری ها و پاره ای از مطالب خبرنامه ی فرهنگستان نیز استفاده ی نادرست از فعل "می گردد" و برخی دیگر از واژه ها به روشنی دیده می شود. اما این عبارت كه: «این آسان بر فقط در این طبقات توقف می كند» نشان می دهد كه فرهنگستان چنان محو ضرب واژگان جدید و برابر سازی شده است كه ساده ترین اصول درست نویسی فارسی را در متن های خود رعایت نمی كند؛ وسواسی كه برای استفاده نكردن از كلمه ی "آسانسور" وجود دارد، برای برگزیدن درست فعل ها در متن های این نهاد وجود ندارد.
    فرهنگستان زبان و ادب فارسی باید به عنوان اصلی ترین و مشروع ترین نهاد علمی زبان فارسی، این زبان را از كلكسیون خطاهای زبانی بپیراید و شكل درست این خطاها را به صورت تصویب شده به همه ی نهادها اعلام كند.
    صدا و سیما نیز با استفاده ی دایم از شکل های درست این خطاهای زبانی و تهیه ی برنامه های گوناگون با حضور متخصصان زبان فارسی، می تواند بسترهایی را فراهم كند تا رفته رفته غلط های مشهور كه در ظاهر، نشان از فرهیختگی اداری و كارمندمابانه دارند، از زبان فارسی جارو شوند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    اکنون به نمونه های گوناگون دیگری از نادرست گویی در زبان فارسی نگاه می کنیم:


    - درجه ی سانتیگراد و چهل درجه تب


    «گراد» همان «درجه» است. از این رو به جای گفتن: «دمای هوا به ۲۵ درجه ی سانتیگراد خواهد رسید»، باید گفت به ۲۵ سانتیگراد خواهد رسید. این اشتباه یادآور «سنگ حجرالاسود» است. و به جای، مثلن «چهل درجه تب»، باید گفت: «سه درجه تب»!


    - ساختن


    ناگفته پیداست که ساختن به معنی مثبت «درست کردن» ، «آبادکردن» و «سامان دادن» و... است. پس شایسته است که به جای «ویران ساختن» و «نابودساختن» و «پایمال ساختن» و... بگوییم: «ویران کردن» و «نابودکردن» و «پایمال کردن» و...


    - چالش


    چندی است که بیش تر در گفت و گوهای سیـاس*ـی، برای رساندن مفهوم «برخورد ناخواسته»، به گونه ای روزافزون، واژه ی ترکی «چالش» به معنی «زد و خورد» و «جنگ» به کار می رود. پیداست که در این جا پای واژه ی به ظاهر فارسی «چالش» به معنی «همبستری» و «سیری ناپذیر در همبستری» و یا « چالیدن» به معنی «خرامیدن» و «راه رفتن با ناز و خودبزرگ بینی» در میان نیست.


    - هر از گاهی یا گهگاهی؟


    در سال ۱۳۴۲ سازمان کتاب های جیبی کتابی منتشر کرد به نام «لبه ی تیغ» از سامرست موآم که مهرداد نبیلی آن را ترجمه کرده بود و در زمان خود از ترجمه ی ارزشمندی برخوردار بود. من با خواندن این کتاب چنان شیفته ی آن شدم که بی درنگ به تقلید از راهی که «لاری» شخصیت اصلی داستان پیموده بود پرداختم و شاید هنوز هم پیرو این راهم...


    در این کتاب مهرداد نبیلی همواره از اصطلاح «هر از چندی» و «هر از گاهی» استفاده کرده بود که مرا به دل نشست. من از آن روزگار به گونه ای ناخودآگاه و بدون توجه به درستی و نادرستی ساختار دستوری آن از آن سود جسته ام و همچنان می جویم.


    امروز نامه ای داشتم از استاد نام دار سخن دکتر جلیل دوستخواه که آن را در این جا می آورم:


    «شما در رونوشت ها نکته های زبانی چشم گیری را مطرح و درباره یس آن ها روشنگری می کنید. از سوی دیگر دیدم در «سیمرغ» ترکیب به باور من بدترکیب «هراز گاهی» را به کار بـرده اید. کاربرد این ترکیب پیشینه ی درازی ندارد و من نمی دانم نخستین بار چه کسی و بر چه پایه ای آن را به کار بـرده است که بسیار زود هم رواج یافت و همگانی شد. اما هنوز که هنوز است، ساختار این ترکیب بر من روشن نیست و من هیچ گاه آن را به کار نبرده ام و به جای آن «گاهی» یا «گاه گاه» یا «گاه گاهی» یا «گـه گاه» یا «گـه گاهی» یا «هر چندگاه یک بار» می نویسم».


    «خواهشمندم اگر توجیه ساختاری برای کاربرد «هر از گاهی» دارید، مرا هم از آن آگاه فرمایید».


    اعتراف می کنم که با خواندن یادداشت استاد یکه خوردم. بیش از شش ساعت از درهای بسیاری درآمدم و توجیحی نیافتم جز همان برداشتی که از نخست داشته ام:


    «هر از گاهی» می تواند قید استمراری باشد. برای نمونه:


    در برلین گاهی زمین می لرزد. نه همیشه. گاهی. و ممکن است مدت ها و دهه ها زلزله ای پیش نیاید. اما در بم هر از گاهی (به طور مستمر) زلزله می آید. یعنی بم زلزله خیز است.


    ظاهرن این اصطلاح همان است که ابوالفضل بیهقی به صورت «گاه از گاه» می آورد: منوچهر بن قابوس «مردی که وی را حسن محدث گفتندی نزدیک امیرمسعود فرستاده بود، تا هم خدمت محدثی کردی و هم گاه از گله نامه و پیغام آوردی و می بردی».


    - کاندیدا، نه کاندید. کاندیداتور، نه کاندیداتوری


    شایسته است که در استفاده از واژه های بیگانه نیز اندکی دقیق تر باشیم. به ویژه هنگامی که معنای واژه ای با اندکی دگرگونی کاملن از منظور ما فاصله می گیرد.


    «کاندیدا» یعنی داوطلب، خواستار (داوطلب انتخاب شدن به مقامی معین) و «کاندید» در لاتینی و فرانسه یعنی ساده دل و صاف و صادق (بیش تر با معنایی منفی، مانند نادان و ساده لوح) و [با کاندیدا (در فرانسه: candidat و در انگلیسی: candidate) به معنای «داوطلب و کسی که خواهان مقامی است یا کسی و چیزی که برای کاری در نظر گرفته شده» بسیار متفاوت است.
    کاندیدا از ریشه‌ی لاتین candidatus یا candidus می‌آید به معنای سپیدپوش و علت نیز آن است که در روم باستان کسانی که خواهان مقامی بودند و مثلن می‌خواستند وارد مجلس سنا شوند، لباس سپیدی بر تن می‌کردند. (Senate به معنای مِهان و بزرگان با senior مرتبط است. در زمان اشکانیان، ایران نیز مجلس مشابهی داشت که به نام مجلس «مِهستان» خوانده می‌شد و دقیقن همین معنا را دارد یعنی جایی که مِهان و بزرگان جمع می‌شوند.] ¤


    در زبان فارسی واژه ی «کاندید» با معنای حقیقی خود اصلن کاربردی ندارد، ولی اغلب دیده می شود که به جای «کاندیدا» گفته می شود «کاندید».


    همچنین [در زبان فرانسه و انگلیسی (به ویژه انگلیسی بریتانیا) اسم مصدر candidate می‌شود candidature (در انگلیسی امریکایی بیش تر candidacy استفاده می‌شود.) اما برای پارسی‌زبانان گویی واژه‌ی «کاندیداتور» نشانی از اسم مصدر ندارد. برای همین خودشان یک «یای مصدری» نیز به پایان آن چسبانده‌اند و واژه‌ی عجیب «کاندیداتوری» را به معنای «کاندیدا شدن یا کاندیدا شدگی» ساخته‌اند.] ¤
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    - ورزشگاه، نه مجتمع ورزشی!


    به تازگی با فراوان شدن ورزشگاه ها، نام «مجتمع ورزشی» بر آن ها نهاده می شود. با برداشتی نادرست از «مجتمع» و گویا منظور «مجموعه» است. شایسته است که به «ورزشگاه»، واژه ی زیبای فارسی، بسنده کنیم و در این اندیشه نباشیم که اصطلاح «مجتمع» کیفیت ورزشگاهمان را بالا می برد!


    «مجتمع مسکونی» نیز داستانی است از این دست است. گویا تا پیداشدن نامی درخور، «سرای» کفایت نمی کند! مثلا «سرای گلستان»!


    - استفاده ی بی مورد از "مورد"


    این اصطلاح «مورد» هم از آن موارد است!


    خیلی کم پیش می آید که ما ناگزیر از به کار بستن واژه ی عربی «مورد» باشیم. اما اغلب دیده می شود که برخی این واژه را بی آن که نیازی باشد به کار می بندند. برای نمونه:


    «مورد استفاده قرار داد» . به جای «استفاده کرد».


    «مورد عفو قرار گرفت» . به «جای بخشیده شد».


    «مورد دلخواه» . به جای «دلخواه».


    «مورد ستایش قرار گرفت» . به جای «ستوده شد».


    «مورد استقبال قرار گرفت» . به جای «استقبال شد».


    «مورد نوازش قرار گرفت» . به جای «نوازش شد».


    آیا مگر ما به جای«بوسیده شد» می گوییم: «مورد بوسیده شدن قرار گرفت»!


    و یا به جای«کله پاچه خورده شد»: «کله پاچه مورد خوردن قرار گرفت»!


    - کاربرد نادرست اصطلاح نادرست «حیات وحش»


    این که اصطلاح «حیات وحش» ساختاری درست ندارد بماند. اما همین اصطلاح نادرست هم اغلب در برنامه های تلویزیونی، نادرست به کار گرفته می شود. برای نمونه:


    «شکار غیر قانونی حیات وحش»!


    «آزار حیات وحش»!


    «محیط بان ها دو نفر را که در حال شکار حیات وحش بودند دستگیر کردند»!


    «با شکار بی رویۀ حیات وحش نسل برخی از جانوران در حال انقراض است»!


    شگفت انگیز است که در سازمان رادیو تلویزیون کسی به این کاربرد نادرست اعتراض نمی کند. گویا نه مترجم یا نویسنده به معنی درست «حیات وحش» کاری دارد، نه ویراستار، نه تهیه کننده و کارگردان و نه گوینده. شنوندگان و بینندگان هم بیش تر متوجه ی بازیگوشی های شیرین بچه شیرها در کنار مادرشان هستند، تا زبان مادری خود و قند پارسی!


    - سؤال پرسیدن


    به گونه ای فزاینده، به ویژه در رادیو و تلویزیون شنیده می شود که می گویند: «می خواهم یک سؤال بپرسم» به جای: «پرسشی دارم» یا «سوالی دارم»


    - دستشویی و توالت داشتن


    دستشویی و توالت را نمی شود داشت، اما به دستشویی و توالت می توان رفت و حتما هم باید رفت!


    - واگیردار


    گاهی از برخی و حتا از رادیو و تلویزیون اصطلاح نادرست «واگیردار» را می شنویم. در حالی که یک بیماری «واگیر» است نه «واگیردار». همچنان که آدمی می تواند «باسواد» باشد نه «باسواددار»! و همچنان که نمی گویم: بانمک دار!


    - مثل این می ماند که!


    که درستش این است که بگوییم: «مثل این است که» یا «به این می ماند که».


    - انیستیتو


    اغلب از همه و حتا از دانش آموختگان شنیده می شود که واژه ای را که خود institute «انستیتو» (تلفظ فرانسوی) نوشته اند، «انیستیتو» می خوانند. این گروه بزرگ حتا در نام های خاص خارجی نیز دچار همین نادرستی می شود. برای نمونه، نام «گیرشمن»، باستان شناس نامی فرانسوی را که در ایران به دلیل کاوش ها و دستاوردهای ارجمندش در شوش و سیلک کاشان آوازه ای بلند دارد، «گیریشمن» می گویند.


    - پُرفُسور


    عنوان و یا واژه ی Professor «پروفسور» اغلب به ناروا «پُرفُسور» خوانده می شود. حتا از سوی دانش آموختگان.


    - بلوک


    امروز انتظار می رود که دست کم دانش آموحتگان آشنا به زبان های اروپایی واژه ی Block «بلُک» را «بلوک» ( blook) تلفظ نکنند. «بلُک» در بیش تر زبان های اروپایی به معنی «قطعه» است: یک بلُک سیمانی، یک بلُک ساختمان... و در فارسی «بلوک» به ناحیه ای دارای چند روستا گفته می شود.


    - شوکولات


    و در این جا تنها نادرستی تلفظ «شکلات» به صورت «شوکولات» مطرح نیست. تقریبن از همه، حتا از تحصیل کرده های دانشگاهی می شنویم که به انواع آب نبات پیچیده، با خاطری آسوده "شکلات" می گویند.


    شاید این نادرستی شناخت، چندان آزاردهنده نمی بود، اگر برای کودکانمان هرجنبده ی کوچک را کرم و هر روینده ی کوچک را علف نمی نامیدم و نمی خواندیم و تصور نمی کردیم که دندانمان را کرم خورده است!


    - پوستر


    کم نیستند تحصیل کرده های دانشگاهی که با واژه ی بیگانه ی «پُست» آشنا هستند، اما به Poster «پُستر» به نادرست «پوستر» Pooster می گویند. متاسفانه حتا گاهی گویندگان و مجریان رادیو تلویزیون.


    - بوتون


    از کارگران ساده ی ساختمانی که نمی دانند که بتُن Beton واژه ای فارسی نیست، انتظار نمی رود که به این واژه به نادرست «بوتون» نگویند. از تحصیل کردگان، مهندسان و معماران چرا !


    - مشما


    «مشمع» پارچه ای است موم اندود که در گذشته مصرفی بهداشتی داشته و همراه دارو بر روی پوست چسبانده می شد. امروز این هنجار به کلی منسوخ شده است. در گذشته از پارچه ای با اندود پلاستیک در قنداق بچه استفاده می شد تا رطوبت به بیرون قنداق رخنه نکند و پدر و مادر چند ساعتی، به جای کودک، نفسی راحت بکشند! بعدها با پیدایش پوشک و همانندهای آن، این هنجار نیز منسوخ شد و این نوع پارچه ی به اصطلاح «مشمع» بیش تر برای سفره و رومیزی معمول شد، تا تاب چرک را بیاورد و از بار گران بانوی خانه دار بکاهد!


    اما، اینک این «مشمع» که نامش را از پارچه های شمع اندود روزگاران بسیار دور دارد، با تلفظ تازه ی «مشما» کاربرد تازه ای پیدا کرده است که حتا تحصیل کردگان دانشگاهی حاضر به چشم پوشی از آن نیستند! برای آنان «مشما» یعنی هر نوع کیسه ی پلاستیک !!
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    62
    بازدیدها
    4,040
    بالا