در پایان میخواهیم یک بار دیگر تأکید کنیم که زبان فارسی، زبان یک قوم و یا حتی یک ملت نیست، که میراث مشترک اندیشه ورزی بخش گستردهای از ملل مشرق زمین، در هزارههاست؛ میراثی که دربردارنده غنیترین گونههای اندیشه فلسفی، عرفانی، زیبایی شناسی کلام و لذات سمعی، بصری، خط و سنن و آداب و رسوم ماندگار انسانی است، تاریخ ملت هاست، شکوه توانایی انسان در بروز احساسات و افکار از راه شعر و کلام شاعرانه است. بخش مهمی از تلاش بشریت در رسیدن به انسانیت و انسان شدن است؛ اوج معرفتی است که گوته و نیچه و انگلس و پوشکین در برابر آن زانو میزنند و به ستایشش مینشینند، تا بدانجا که آن را لایق و مستحق انتخاب به عنوان زبان مشترک مردم جهان میدانند (نامه انگلس به مارکس).
این زبان (فارسی) به عنوان گنجینه همه بشری، متعلق به همه است، به ویژه اقوامی که بر بستر زندگی ایشان، توانسته است ببالد و بپاید و بپروراند؛ ثروتی است که هر قومی و هر گروه از مردمی، چه در هند و پاکستان و افغانستان و چه در تاجیکستان و ایران و... تمامی آسیای میانه و ترکیه، خود را از آن محروم کند، به واقع به خود ستم کرده و خویش را از آنچه هویت فرهنگی و تاریخی میخوانندش محروم ساخته است.
اقوام گوناگون که اکنون گویشها و زبانهای متفاوتی دارند، باید عمیقا این نکته را دریابند که نسلهای گذشته ایشان، نقشی اساسی در تکامل زبان فارسی و غنای اندیشه در این کالبد داشتهاند. آنان نیز باید به اندازه فارسی زبانان، در حفظ و گسترش زبان فارسی بکوشند و از سهم گذشتگان خویش در شکل گیری این گنجینه، پاسداری کنند که اگر چنین کنند، در واقع از هویت، تاریخ و افتخارات گذشته خویش پاسداری کردهاند، نه از زبان و فرهنگ یک قوم و یا یک ملت خاص که اکنون بدین زبان سخن میگویند.
زبان در کوتاهترین تعریف، یک ساختار کلامی در اندیشه ورزی و بیان آن است. از آنجا که یک ساختار است، پس بر پایه عوامل و مختصات گوناگون شکل گرفته است. این عوامل عبارتند از:
۱ ـ. هویت صوتی
۲ ـ. هویت مستقل هجایی
۳ ـ. هویت مرکب واژگانی
۴ ـ. هویت ارتباطی در آهنگ بیان جمله
۵ ـ. هویت در معنا؛ مضمون و موضوع
۶ ـ. آهنگ هویت ارتباطی در معنا
۷ ـ. هویت فرهنگی
۸ ـ. هویت تاریخی
این زبان (فارسی) به عنوان گنجینه همه بشری، متعلق به همه است، به ویژه اقوامی که بر بستر زندگی ایشان، توانسته است ببالد و بپاید و بپروراند؛ ثروتی است که هر قومی و هر گروه از مردمی، چه در هند و پاکستان و افغانستان و چه در تاجیکستان و ایران و... تمامی آسیای میانه و ترکیه، خود را از آن محروم کند، به واقع به خود ستم کرده و خویش را از آنچه هویت فرهنگی و تاریخی میخوانندش محروم ساخته است.
اقوام گوناگون که اکنون گویشها و زبانهای متفاوتی دارند، باید عمیقا این نکته را دریابند که نسلهای گذشته ایشان، نقشی اساسی در تکامل زبان فارسی و غنای اندیشه در این کالبد داشتهاند. آنان نیز باید به اندازه فارسی زبانان، در حفظ و گسترش زبان فارسی بکوشند و از سهم گذشتگان خویش در شکل گیری این گنجینه، پاسداری کنند که اگر چنین کنند، در واقع از هویت، تاریخ و افتخارات گذشته خویش پاسداری کردهاند، نه از زبان و فرهنگ یک قوم و یا یک ملت خاص که اکنون بدین زبان سخن میگویند.
زبان در کوتاهترین تعریف، یک ساختار کلامی در اندیشه ورزی و بیان آن است. از آنجا که یک ساختار است، پس بر پایه عوامل و مختصات گوناگون شکل گرفته است. این عوامل عبارتند از:
۱ ـ. هویت صوتی
۲ ـ. هویت مستقل هجایی
۳ ـ. هویت مرکب واژگانی
۴ ـ. هویت ارتباطی در آهنگ بیان جمله
۵ ـ. هویت در معنا؛ مضمون و موضوع
۶ ـ. آهنگ هویت ارتباطی در معنا
۷ ـ. هویت فرهنگی
۸ ـ. هویت تاریخی