متون ادبی کهن شخصیت های شاهنامه

رَشنو

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/12
ارسالی ها
2,002
امتیاز واکنش
47,756
امتیاز
905
محل سکونت
مازندران:)
شهرناز

نام شهرناز
نژاد کیانیان
دودمان پیشدادیان
آئین مزدیسنا
ملیت ایران، (عجم)
خانواده
نام نیا تهمورث
نام پدر جمشید
همسران ضحاک، فریدون
فرزندان تور، سلم
خواهران ارنواز
شهرناز یا شهرنواز یا شه‌نواز یکی از دو دختر جمشید است که در ابتدا به همسری ضحاک درآمد و پس از پیروزی فریدون بر ضحاک، همسر فریدون شد.

شهرناز در شاهنامه
طبق متون شاهنامه به نظر می‌رسد ارنواز خواهر بزرگتر است چون در مصاحبت و گفتگوها این ارنواز است که مشارکت دارد و شهرناز اگر هم در جمع حضور دارد ساکت و خاموش فقط می‌شنود. بار اول مباحثه ارنوار با ضحاک آن زمانی است که ضحاک از خوابی که دیده بود هراسان بیدار گشت و نعره بر‌آورد و از بانگ هولناک آن هر دو خورشیدرو نزد او آمده و ارنواز به طعنه به پادشاه هفت کشور می‌گوید چه شده که شاه جهان چنین هراسان گشته است.

بار دیگر زمانی که فریدون بر پایتخت ضحاک بابل سیطره یافت داخل کاخ صد ستون شد همهٔ نگهبانان و نرّه دیوان ضحاک را با گرز نقش زمین کرد چهار نعل به درون کاخ تاخت کلاه کیانی را گرفته بر سر نهاد آنگاه دختران جم به استقبال او آمدند از اصل و نسب فریدون پرسیدند نشان او را یافتند و فهمیدند که خواب‌های پریشان ضحاک بی‌سبب نبود. فریدون مخفیگاه ضحاک را پرسید و باز این ارنواز است که پاسخ آورد و شهرناز خاموش است.

چو بشنید ازو این سخن ارنواز
گشاده شدش بر دل پاک راز
بدو گفت شاه آفریدون تویی
که ویران کنی تنبل و جادویی
. .
ز پوشیده رویان یکی شهرناز
دگر پاک دامن به نام ارنواز
به ایوان ضحاک بردندشان
بر آن اژدها فش سپردندشان
بپروردشان از ره جادویی
بیاموختشان کژی و بد خویی
ندانست جز کژی آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن
 
  • پیشنهادات
  • رَشنو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/12
    ارسالی ها
    2,002
    امتیاز واکنش
    47,756
    امتیاز
    905
    محل سکونت
    مازندران:)
    ارمایل

    نام
    ارمایل
    لقب پارسا
    نژاد کیان
    تبار جمشید
    ملیت ایران
    شناخته شده ایثار و ابتکار
    خانواده
    دوست گرمایل
    ارمایل، در شاهنامه نام گران مایه‌ای پارساست که صفت پاکدین دارد. او به همراهی گرمایل (کرمایل) پیش بین، برای رهانیدن نیمی از جوانانی که قربانی ماران ضحاک می‌شدند، به خوالیگری (آشپزی) شاه تازی درآمدند و با استفاده از مغز گوسفندان هر شب یکی از دو جوان را نجات داده و چون شمارشان به دویست می‌رسید، آنان را همراه چند میش و بره راهی صحرا می‌نمودند.

    ارمایل در شاهنامه
    به گزارش شاهنامه، کردان، از نسل همان جوانانی هستند که با یاری ارمایل و گرمایل از ضحاک گریختند. فردوسی در بیتی از شاهنامه، از ارمایل و گرمایل چنین یاد می‌کند:

    چنان بد که هر شب دو مرد جوان
    چه کهتر چه از تخمهٔ پهلوان
    خورشگر ببردی به ایوان شاه
    همی ساختی راه درمان شاه
    بکُشتی و مغزش بپرداختی
    مر آن اژدها را خورش ساختی
    دو پاکیزه از گوهر پادشاه
    دو مرد گرانمایه و پارسا
    یکی نام ارمایل پاکدین
    دگر نام، گرمایل پیش بین
    هر پگاه هنگامی‌ که نگهبانان دو جوان ایرانی به سلاخ می‌سپردند تا سلاخی شده مغز آنان خورشت اژدها گردد، ارمایل و گرمیل در خفا یکی را کشته و بجای دومی گوسفند جایگزین می‌کردند. بدین ترتیب به نجات نسل ایرانی برآمده و ایثار می‌نمودند، چون اگر از اسرار و مأموریت‌ ضحاک آگاهی می‌یافت جانشان در خطر می‌افتاد. شاهنامه قربانیان هر روز را از نژاد کـُرد برمی‌شمارد و بدین منوال یکی از شناخته شده‌ترین قوم ایران کـُردها هستند.

    چو گرد آمدی از ایشان دویست
    بر آنسان که نشناختندی که کیست
    خورشگر بدیشان بزی چند و میش
    سپردی و صحرا نادند پیش
    کنون کـُرد از آن تخمه دارد نژاد
    که ز آباد ناید به دل برش یاد
     

    رَشنو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/12
    ارسالی ها
    2,002
    امتیاز واکنش
    47,756
    امتیاز
    905
    محل سکونت
    مازندران:)
    گرمایل

    نام گرمایل
    لقب پارسا
    نژاد کیان
    تبار جمشید
    ملیت ایران

    شناخته شده ایثار و ابتکار

    خانواده
    دوست ارمایل
    گرمایل (کَرمایل)، در شاهنامه نام گران مایه‌ای پارسا می‌باشد که صفت پیش‌بین دارد. او به همراهی ارمایل پاکدین، برای رهانیدن نیمی از جوانانی که قربانی ماران ضحاک می‌شدند، به خوالیگری (آشپزی) شاه تازی پرداختند و با استفاده از مغز گوسفند، هر شب یکی از دو جوان قربانی را نجات داده و او را پنهان می‌نمودند. چون شمار این جوانان به دویست نفر می‌رسید، آنان را همراه چند میش و بره راهی صحرا می‌نمودند.

    گرمایل در شاهنامه
    به گزارش شاهنامه، کردان، از نژاد همان جوانانی هستند که با یاری ارمایل و گرمایل از مهلکهٔ ضحاک گریختند.. فردوسی در بیتی از شاهنامه اش، از ارمایل و گرمایل چنین یاد می‌کند:

    چنان بد که هر شب دو مرد جوان
    چه کهتر چه از تخمهٔ پهلوان
    خورشگر ببردی به ایوان شاه
    همی ساختی راه درمان شاه
    بکُشتی و مغزش بپرداختی
    مر آن اژدها را خورش ساختی
    دو پاکیزه از گوهر پادشاه
    دو مرد گرانمایه و پارسا
    یکی نام ارمایل پاکدین
    دگر نام، گرمایل پیش بین
    هر پگاه هنگامی‌ که نگهبانان دو جوان ایرانی به سلاخ می‌سپردند تا سلاخی شده مغز آنان خورشت اژدها گردد، ارمایل و گرمیل در خفا یکی را کشته و بجای دومی گوسفند جایگزین می‌کردند. بدین ترتیب به نجات نسل ایرانی برآمده و ایثار می‌نمودند، چون اگر از اسرار و مأموریت‌ ضحاک آگاهی می‌یافت جانشان در خطر می‌افتاد. شاهنامه قربانیان هر روز را از نژاد کـُرد برمی‌شمارد و بدین منوال یکی از شناخته شده‌ترین قوم ایران کـُردها هستند.

    چو گرد آمدی از ایشان دویست
    بر آنسان که نشناختندی که کیست
    خورشگر بدیشان بزی چند و میش
    سپردی و صحرا نادند پیش
    کنون کـُرد از آن تخمه دارد نژاد
    که ز آباد ناید به دل برش یاد
     

    رَشنو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/12
    ارسالی ها
    2,002
    امتیاز واکنش
    47,756
    امتیاز
    905
    محل سکونت
    مازندران:)
    آبتین

    نام آبتین
    نام‌های دیگر آثویه، آپتیه
    منصب پدر فریدون
    لقب پرگاو
    آئین مزدیسنا
    ملیت ایران
    شناخته شده گفتارنیک، پندارنیک، کردارنیک
    دوره پیشدادیان
    دوران ضحاک
    خانواده
    نام پدر همایون
    همسر فرانک
    فرزندان فریدون، برمایه، کیانوش

    آبتین (آتبین) نام پدر فریدون، پادشاه پیشدادی است. او دومین کسی است که گیاه مقدس هوم را می‌فشرد و به پاس آن فرزندی شایسته‌ای چون فریدون به او عطا می‌شود. آبتین توسط سربازان ضحاک گرفتار و کشته شده مغز سرش را خوراک ماران ضحاک می‌کنند.


    نام
    نام او در اوستا به صورت آثویه و در سانسکریت آپتیه آمده‌است. در برخی از کتب اوستایی و پهلوی و عربی و فارسی نیز به شکل اثوی، اسپیان یا اثفیان آمده‌است که هم نام او و هم لقب خاندانش است. برخی نیز نام او را «پرگاو» نوشته‌اند.
    در لغتنامهٔ دهخدا این نام به معنای روح کامل و انسان نیکوکار آمده‌است. همچنین آبتین به معنای کسی است که به تعالیم زردشت عمل می‌کند و خوش‌کردار، خوش‌گفتار و خوش‌پندار است. صاحب برهان قاطع، معنی آن را نفس کامل و نیکوکار و صاحب گفتار و کردار نیک و اسعدالسُّعَداء آورده‌است.
    نام همسر آبتین، فَرانَک بود. آبتین نام یکی از فرماندهان و پهلوانان ایرانی نیز بوده‌است. .

    نسب آبتین در منابع
    در کتاب مجمل‌التواریخ و القصص، نام پدر آبتین، همایون ذکر شده‌است که همایون نَسَبش به طهمورث می‌رسد. در آثار الباقیه، در خصوص نسب فریدون (و به‌تَبَعِ آن آبتین) چنین آمده: «افریدون بن اثفیان بن گاو بن اثفیان نیکاو بن اثفیان بن شهرکاو بن اثفیان».

    فرانک بدو گفت ای نامجوی
    بگویم ترا هر چه گفتی بگوی
    تو بشناس کز مرز ایران‌زمین
    یکی مرد بد نام آبتین
    ز تخم کیان بود و بیدار بود
    خردمند و گرد و بی‌آزار بود
    ز طهمورث گرد بودش نژاد
    پدر بر پدر بر همی داشت یا
    د
     

    رَشنو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/12
    ارسالی ها
    2,002
    امتیاز واکنش
    47,756
    امتیاز
    905
    محل سکونت
    مازندران:)
    فرانک

    نام فرانک
    نژاد کیانیان
    دودمان فریدونیان
    آئین مهر
    ملیت دودمان شیلا
    شناخته شده مالک گاوی هفت‌رنگ بنام پرمایه(برمایه)
    شناخته شده سپردن فریدون در کودکی به مردی عابد برای آموختن فن جهانداری
    خانواده
    همسر آبتین
    فرزندان فریدون، کیانوش، برمایه
    فرانک در کوشنامه دختر پادشاهشیلا است که با آبتین ازدواج میکند. در شاهنامه، مادر فریدون و همسر آبتین است. فرانک و آبتین احتمالا در دهکده‌ای از اراضی ایران‌زمین که دسترسی ماموران ضحاک کمتر محتمل بود، با دامداری و شکار زندگی می‌نمود. آبتین عاقبت به دست کارگزاران حکومت گرفتار و مغزش خوراک مارهای ضحاک شد.



    شرح حال فرانک
    ضحاک پیش از تولد فریدون در خواب دیده بود که پایان سلطنتش به دست فریدون است، وقتی تعبیر خواب و علت دشمنی فریدون را از موبدان پرسید آنها در جواب اظهار نمودند چون حیات پدرش توسط مأموران تو پایان خواهد یافت. ضحاک عزم جزم کرد با تمام قوای نظامی خانواده فریدون را پیش از تولد فریدون یافته نابود نماید. فرانک از بیم روزبانان ضحاک کودک و گاو پرمایه را به بیشه‌زاری برد و هر دو را به دشتبان بیشه‌زار سپرد تا از آسیب عوامل ضحاک در امان باشند. او از دشتبان خواست فریدون را با شیر آن گاو بپرورد. آنگاه فرانک پس از سه سال، کودک را از دشتبان پس گرفت .

    بدو گفت کاین کودک شیرخوار
    ز من روزگاری به زنهاردار
    وگر باره خواهی روانم تراست
    گروگان کنم جان بدانکت هواست
    روزبانان ضحاک هیچگاه از جستجوی گاو و خانواده فریدون آرام نگشتند، شهرت گاو تن‌پیرایه دهان بدهان شهره آفاق گشت آنگاه فرانک مجبور شد نزد دشتبان رفته گاو را به او واگذارد طفل را برداشته و بگریزد تا جان هر دو در امان باشد. به تعبیر فرانک از سرزمین جادوستان به مرز هندوستان روانه گردد و با فرزندش در کوه البرز به پیرمرد پارسایی پناه بـرده تا فریدون بالیده و بزرگ شود.

    زنی بود آرایش روزگار
    درختی کزو فرّ شاهی به بار
    فرانک بدش نام و فرخنده بود
    به مهر فریدون دل آکنده بود
    چو آگاهی شوی بشنود زن
    ز بی دادها، بر سرش آمدن
    دوان، داغ دل، خسته روزگار
    همی رفت پویان سوی مرغزار
    مرد عابد کوهستان‌نشین که دور از دنیا و مافیای آن تنها زندگی می‌کرد به فرانک و پسرش پناه داد و هیچگاه باد سرد یا سخن سختی بر آنان نزد، فرانک چون نزد او شد به او گفت من زنی سوگوار و این کودک خردسال سرانجمن، از ایران‌زمین هستیم. طبق متون فرانک بچه را به او سپرد ولی احتمال اینکه خود نیز نزد آن مرد عابد، دور از رصد مأموران ضحاک پنهان شده روزگار گذرانده باشد، بسیار زیاد است. آنچه از متون استنباط می‌گردد شرایط سخت زندگی و آوارگی یک زن همراه با کودک صغیر است. مرد عابد، منشأ و منبع کیش مهر، هر را دو پذیرفت و به تربیت فریدون اهتمام کرد ظاهراً فرانک نیز نزد آن مرد بزرگ در دامان دماوند روزگار سپری کرد تا اینکه فریدون هیجده سال تمام یافت.

    فرزندان دیگر فرانک
    فرانک صاحب دو پسر به اسامی کیانوش و برمایه نیز بود، شاهنامه فریدون را کوچکتر نام می‌برد. شاهنامه در بیتی از دو مهتر یکی کهتر سخن می‌راند که بزرگتران، همان کیانوش و برمایه هستند که فریدون را در میان گرفتند. البته چنین صحنه‌ای واقعیت نداشته صحنه مزبور در خواب ضحاک وقوع یافته بود و سبب پریشانی وی نیز شده بود. امّا کمی بعد شاهنامه بیت اصلی را که فریدون برادر بزرگتر است چنین بازگو می‌کند:

    کیانوش و پرمایه بر دست شاه
    چـو کهتـر بـرادر ورا نیک خـواه
    دو فرزند مزبور در آوارگی فرانک حضور ندارند در ضمن چون تجسس روزبانان ضحاک مختص به فریدون نبود، آنها هر کودک و نوجوانی را یافته به تجویز ابلیس مغز آنها تغذیهٔ ماران می‌کرند امکان دستگیری و اعدام کیانوش و برمایه دور از احتمال نبود. به نظر می‌رسد دو برادر بعد از فریدون متولد شده باشند. فریدون در هیجده سالگی آماده قیام به کین پدر شد امّا فرانک توصیه نمود تا به وقتش صبور باشد. مدت صبر را شاهنامه قید نمی‌نماید ولی تا زمان قیام بر علیه ضحاک و اتحاد با کاوه آهنگر حداقل یکی دو دهه سپری شد و در آنزمان فریدون به سی سالگی رسیده بود. دوران مزبور یعنی تا آغاز قیام، فریدون و مادرش در یکی از درّه‌های حاصلخیز و پر از نعمت شکار در البرزکوه نزد مرد مهرکیش، که مرزبانان ضحاک نیز بدان سرزمین دسترسی نداشت، سپری گشت.

    قیام کاوه به یاری فریدون با نماد درفش کاویان به سلطه هزار ساله ضحاکیان بر ایران خاتمه داد و فریدون پادشاهی از نسل ایرانیان بر تخت کیان جلوس نمود. فرانک دیر زمانی پس از پیروزی فریدون بر ضحاک از او بیخبر بود و چون از پیروزی فرزندش آگاه شد گنجینه‌های نهان را گشود به بخشیدن اموالش به نیازمندان پرداخت و جشن‌ها ساخت و میهمانی‌ها داد سپس به نزد فریدون به شهر بابل رفت.[۴]

    پس آگاهی آمد ز فرّخ پسر
    به مادر که فرزند شد تاجور
    نیایش کنان شد سر و تن بشست
    به پیش جهانداور آمد نخست
    نهاد آن سرش پست بر خاک بر
    همی خواند نفرین به ضحاک بر
    همی آفرین خواند بر کردگار
    بر آن شادمان گردش روزگار

    نسب فرانک
    در بندهشن چنین آمده که مادر فریدون، فرانک نام داشت و دختر یکی از تورانیان بود فرکیانی از یک نی که در دریاچه ووروکش رسته بود به گاو سحرناکی که مالک آن گاو، پدر فرانک بود حلول کرد سپس بوسیله شیر آن گاو فرکیانی نخست به فرانک و آنگاه به فریدون رسید . امّا فرانک در شاهنامه خویش ایرانی می‌نامد:

    فرانک بدو گفت کای پاک دین منم سوگواری ز ایران‌زمین
    آبتین به همراه پدرش از ایران به چین فرار میکند اما پادشاه چین به دستور ضحاک در پی دستگیری آنها میرود وآنها به کشور بسیلا یا همان شیلا که امروزه شبه جزیره کره نامیده میشود فرار میکنند و در آنجا او عاشق شاهدخت شیلا شده و با او ازدواج میکند که حاصل این ازدواج پسری به نام فریدون میشود که ضحاک را از تخت پایین کشیده و خود پادشاه ایران میشود(بر اساس داستان های کوشنامه)
     

    رَشنو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/12
    ارسالی ها
    2,002
    امتیاز واکنش
    47,756
    امتیاز
    905
    محل سکونت
    مازندران:)
    فریدون
    یکی از شخصیت‌های اساطیری ایران است. او پادشاه پیشدادی بود که بر پایه شاهنامه فردوسی پسرآبتین و از تبار جمشید بود و با یاری کاوه آهنگر بر ضحاکستمگر چیره شد و او را در کوه دماوند زندانی کرد. سپس خود پادشاه جهان شد. فریدون، جهان را میان سه پسرشسلم، تور و ایرج تقسیم کرد. او ایران را به ایرج داد ولی سلم و تور به ایرج رشک بردند و نیرنگ کردند و ایرج را کشتند. فریدون پس از آگاهی از این رخداد ایران را بهمنوچهر، نوه ایرج داد.

    فریدون
    220px-Faridun_by_Hajji_Agha_Jan.jpg

    فریدون اثر حاجی آقاجان

    اطلاعات کلی
    نام
    فریدون
    لقب فرّخ، اژدهاکُش
    منصب پادشاه
    آئین کیش‌مهر
    زادگاه تمیشه
    تخت‌گاه آمل و ساری و تمیشه
    ملیت ایران
    شناخته شده پیروزی بر ضحاک
    دشمنان ضحاک
    دوره پیشدادی
    پیش از ایرج
    پس از ضحاک
    خانواده
    نام پدر
    آبتین
    نام مادر فرانک
    همسران ارنواز، شهرناز
    فرزندان سلم، تور، ایرج
    نام‌های دیگر ثْرَئیتَونَه، فریتون
    آفریدون، اَفریدون
    برادران برمایه ، کیانوش

    پایتخت‌های فریدون

    پادشاهان پیشدادی اغلب مقرّ سیـاس*ـی و نظامی خود را شهر آمل قرار داده بودند. آمل در شاهنامه از زمان فریدون پیشدادی پایتخت شاهان و نخستین مرکز سیـاس*ـی ایرانیان باستان بود. چنانچه از ابیات شاهنامه پیداست، فریدونضحاک را در دماوند کوه به بند کشید و قله دماوند درآمل امروزی قرار دارد و همین نشان دهنده نزدیکی یا یکی بودن موقعیت جغرافیایی آمل در شاهنامه با دماوند کوههست.

    بیامد هم آنگه خجسته سروش
    به خوبی یکی راز گفتش به گوش

    که این بسته را تا دماوندکوه
    ببر همچنان تازیان بی‌گروه

    مبر جز کسی را که نگزیردت
    به هنگام سختی به بر گیردت

    بیاورد ضحاک را چون نوند
    به کوه دماوند کردش ببند

    به کوه اندرون تنگ جایش گزید
    نگه کرد غاری بنش ناپدید
    سپس فردوسی بروشنی بلافاصله در بیت شعری قید کرده که فریدون از آمل به تمیشه (یکی از شهرهای طبرستانقدیم) رفته و در آنجا پایتخت داشته‌است. این نیز نشان دهنده نزدیکی آمل در شاهنامه با تمیشه بوده که شهرهای طبرستان قدیم بوده‌اند.

    وزان پس فریدون به گرد جهان
    بگردید و دید آشکار و نهان

    هر آن چیز کز راه بیداد دید
    هر آن بوم و برکان نه آباد دید

    به نیکی ببست از همه دست بد
    چنانک از ره هوشیاران سزد

    بیاراست گیتی بسان بهشت
    بجای گیا سرو گلبن بکشت

    از آمل گذر سوی تمیشهکرد
    نشست اندار آن نامور بیشه کرد

    کجا کز جهان‌گوش خوانی همی
    جز این نیز نامش ندانی همی
    همچنین در شاهنامه ساری نیز پایتخت فریدون پیشدادی قید شده‌است و آنجا که منوچهر سر سلم را برای فریدون به پایتخت و نزدیک تمیشه و ساری و در کناره دریای گیلانمی‌آورد و فردوسی مردم ساری را که به پیشواز سام رفته‌اند گیل مردان خوانده‌است، و چنین آورده‌است:

    چو آمد به نزدیک تمیشه باز
    نیا را به دیدار او بد نیاز

    ز دریای گیلان چون ابر سیاه
    دُمادُم به ساری رسید آن سپاه

    چو آمد بنزدیک شاه آن سپاه
    فریدون پذیره بیامد براه

    همه گیل مردان چو شیر یله
    ابا طوق زرین و مشکین کله

    پس پشت شاه اندر ایرانیان دلیران و هر یک چو شیر ژیان
    نزدیکی شهرهای آمل و ساری (شهرهای استان مازندرانامروزی) در این ابیات شاهنامه کاملاً روشن هست. وقتی که سام با لشگرش به ساری و پایتخت منوچهر می‌رود و فردوسی به برآمدن خروش از ساری و آمل اشاره می‌کند و تشبیه فردوسی از به جوش آمدن دریای سبز همان اشاره به سرسبزی دو شهر آمل و ساری هست که در خطه سرسبزطبرستان قدیم (استان مازندران امروزی) واقع بوده‌اند و فردوسی شهرهای تمیشه و ساری و آمل را در کناره دریای گیلان نشان داده‌است.

    سوی بارگاه منوچهر شاه
    به فرمان او برگرفتند راه

    منوچهر چون یافت زو آگهی
    بیاراست دیهیم شاهنشهی

    ز ساری و آمل برآمد خروش
    چو دریای سبز اندر آمد به جوش
    و باز هم در داستان خسرو پرویز، گستهم از ساری و آملگذر کرده و به گرگان می‌رسد که هر سه شهر از خطه طبرستان بودند و این دلیلی دیگر بر این که آمل شاهنامه در خطه طبرستان و در نزدیکی ساری بوده‌است.

    چو گستهم بشنید لشکر براند
    پراگنده لشکر همه بازخواند

    چنین تا به شهر بزرگان رسید ز ساری و آمل به گرگانرسید



    فریدون در شاهنامه

    در شاهنامه، فریدون از نژاد جمشید معرفی شده‌است. آبتین پدر فریدون از قربانیان ضحاک است، مادرش فَرانکاو را به دور از چشم ضحاک به یاری گاو ناموری به نامبرمایه (پُرمایه) در بیشه‌ای پرورش می‌دهد. تا هنگامی کهکاوه با عاصیان به نزد فریدون می‌روند و وی را به رزم باضحاک می‌کشانند.فریدون چرم‌پارهٔ کاوه را با پرنیان و زر و گوهر می‌آراید و آن را درفش کاویانی می‌نامد و به کین‌خواهی برمی‌خیزد. برادران فریدون به فرمان اوپیشه‌وران را وامی‌دارند که گرزی برای او بسازند که بالای سر آن گاوی شکل باشد. چون گرز گاوسر ساخته می‌شود، فریدون با سپاهش سوی کشور ضحاک حمله می‌برد.

    سروش راز باطل شدن جادوی ضحاک را به فریدون می‌آموزد. فریدون به کاخ وارد می‌شود و از شبستان ضحاک شهرنواز و ارنواز، دختران جمشید و خوبرویان گرفتار در آنجا را رها می‌سازد.هنگام مواجهه با ضحاک، گرز گاوسر را بر سر او می‌کوبد ولی پیک ایزدی او را از کشتن ضحاک بازمی‌دارد و فرمان می‌دهد او را با بندی که از چرم شیر درست شده باشد دست و پای ضحاک را ببندد و در غاری در کوه دماوند زندانی کند. سپس فریدون بر تخت ضحاک جلوس کرده بر جهان حکمرانی می‌کند.

    برخی جشن مهرگان را یادبودی از به تخت نشستن فریدون می‌دانند.فریدون پس از غلبه بر ضحاک برای واپسین‌بار با دیوان روبه‌رو می‌شود، یا به دیگر سخن با غول‌ها به مبارزه برمی‌خیزد و پس از این مبارزه، همه چیز به اندازه‌های انسانی سوق داده می‌شود.

    همسران و پسران فریدون
    220px-Firdawsi_-_Faridun_and_Jamshid%3Fs_Daughters_Arnavaz_and_Shahrnavaz_-_Walters_W60127B_-_Full_Page.jpg

    فریدون به همراه شهرنواز و ارنواز
    فریدون شهرنواز و ارنواز دختران جمشید را که در اسارت ضحاک بودند را به همسری برمی‌گزیند و سه پسر حاصل این ازدواج‌ها است. سلم و تور از شهرناز و ایرج از ارنواز. سلم پسر بزرگتر، تور پسر میانی و ایرج پسر کهتر است.
     

    رَشنو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/12
    ارسالی ها
    2,002
    امتیاز واکنش
    47,756
    امتیاز
    905
    محل سکونت
    مازندران:)
    کاوه آهنگر

    کاوهٔ آهنگر شخصیتی اسطوره ای در شاهنامهٔ فردوسی است. او قیامی مردمی علیه فرمانروایی به نام ضحاک را پی می‌ریزد. نشان جنبش او درفش کاویانی، پیشبند چرمی‌اش است که بر سر نیزه‌ای می‌آویزد. کاوه نماد انسان‌های زحمت کش و ستم دیده‌ای است که از قشرها متوسط و پایین جامعه سر برآورده اند و زندگیشان پایمال ستم دستگاه حاکمان شده‌است.

    کاوه آهنگر
    290px-Derafsh_Kaviani.png

    درفش کاویانی در زمان ساسانیان

    نام کاوه
    نام کامل کاوه آهنگر
    پیشه آهنگر
    لقب آهنگر
    محل کار بابل
    درفش کاویانی
    ملیت ایران
    سایر اطلاعات
    شناخته شده
    آغازگر خیزش مردمی علیهضحاک
    درفش کاویانی
    دوره پیشدادی
    مخالفان ضحاک
    خانواده
    فرزندان
    قارن، قباد
    نوه کشواد

    کاوه که بود؟!

    300px-Kaveh_magazine_logo.jpg

    روی جلد کاوه (مجله) که در زمان جنگ جهانی اول در برلین آلمان چاپ می‌گردید. اما در اصل؛ درفش کاویانی کاوه تکه چرم ساده‌ای بود که وی در هنگام کار بر خود می‌بست.

    کاوه یکی از خاندان‌های معروف پهلوانی دورهٔ اساطیری ایران است. بر اساس منابع باستانی، کاوه آهنگری از منطقه فریدن اصفهان بود. برخی منابع، دهستان مشهد کاوه فریدن را که امروزه در حدودِ جغرافیایی استان اصفهان است بعنوان زادگاه کاوه می‌شمارند. به روایتفردوسی از کاوه دو پسر بازمی‌ماند: یکی قارن و دیگری قباد. قارن سپهسالار منوچهر و نوذر بود و از پهلوانان بزرگ شمرده می‌شد.

    برخی از ایرانشناسان به این دلیل که نام کاوه در متنهایاوستا و پهلوی نیامده است آن را به صورت شخصیت یافتهٔ صفت کی می‌دانند که بعدها لقب فرمانروایان سلسلهٔ کیانی می‌شود.
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    14
    بازدیدها
    522
    پاسخ ها
    39
    بازدیدها
    1,606
    پاسخ ها
    39
    بازدیدها
    1,671
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    106
    پاسخ ها
    172
    بازدیدها
    5,182
    بالا