متون ادبی کهن شاه بیت های معاصر

[Mårzï¥ē]

در نقطه نقطه‌ی دل من پا گذاشتی ؛
خوش باد خانه‌ای که در آن ردپای توست
───── #احسان_نصری
حرف را می‌شود از حنجره بلعید و نگفت
وای اگر چشم بخواند غمِ ناپیدا را ...
───── #مهدی_فرجی
عشق ، یک شیشه‌ی انگور کنار افتاده‌ست
که اگر کهنه شود ، مـسـ*ـت‌ترت خواهد کرد
───── #امیر_سهرابی
چون عابری - خلاصه بگویم - در این مسیر
ماندیم زیر چرخ زمانه ؛ همین و بس ...
───── #سهیل_محمودی
چنان به دام عزیز تو بسته است دلم ،
که خود نه پای گریزش بُود نه میل گریز
───── #حسین_منزوی

 

[Mårzï¥ē]

برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود ؛
دست‌های خویش و دامان توام آمد به یاد ...
───── #سهیل_محمودی
بیتی که یاد و نام تو در آن نوشته شد ،
یک بیت ساده نیست ، که بیت‌المقدس است
───── #علی_فلاح
در چشم دیگران منشین در کنار من
ما را در این مقایسه بی‌آبرو مکن !
───── #فاضل_نظری
گر تو را با ما تعلق نیست ، ما را شوق هست
ور تو را بی ما صبوری هست ، ما را تاب نیست
───── #رهی_معیری
میان جاده بدون تو خوب می‌فهمم
نوشته‌های غم‌انگیز کامیون‌ها را ...
───── #نجمه_زارع
○●

 

[Mårzï¥ē]

هر روز بیشتر به تو دلبسته می شوم
عشق از شناخت میگذرد ، اتفاق نیست ...
───── #فاضل_نظری
همیشه چون صدفی بوده ام که امواجت
مرا به خویش کشانده ست و از خودش رانده ست ...
───── #حسین_دهلوی
چیست در فلسفه ی عشق که دور از درک است
یک نظر دیدن و یک عمر به فکرش بودن ...
───── #امیر_اکبرزاده
به این امید که شاید به دیدنم آیی ،
به رغم حرف پزشکان ، مریض مانده دلم !
───── #آرش_شفاعی
نگاه از منِ بی جان شده دریغ نکن ؛
چقدر مرده که با یک نگاه برگشته ست ...
───── #حمزه_کریم_تباح_فر
○

 

[Mårzï¥ē]

بس که از بیراهه‌ها رفتند مردم ، امن شد !
گنجِ خود را در میان راه پنهان می‌کنم ...
───── #حسین_جنتی
شاﯾﺪ ﺟﻨﻮﻥ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ عقل ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ !
ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ‌ﺳﺖ ، ﺍﻟﺰﺍﻣﺎ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ...
───── #اصغر_عظیمی_مهر
مثل خورشید نشد ماه ، ولی ثابت کرد
هر که دل را حرمش کرد ، تماشایی شد ...
───── #مهدی_نورقربانی
کاری که دوست با من بیچاره کرده است ،
بیگانه کِی مقابل بیگانه می کند ؟!
───── #مصطفی_محسنی
به همانقدر که چشم تو پر از زیبایی‌ست ،
بی تو دنیای من ای دوست ! پر از تنهاییست
───── #بهروز_یاسمی

 

[Mårzï¥ē]

سال‌ها گوشه‌ی چشم تو بلاتکلیفم ؛
یا بفرما نظری یا بگذارم بروم !
───── #قاسم_صرافان
خدا كناد كه ای دوست ! بين ما چيزی
به هم اگر بخورد ، استكان ما باشد !
───── #حسین_جنتی
حتی طنین زلزله ویران نمی‌کند
دیوارهای فاصله‌ای را که بین ماست !
───── #پانته‌آ_صفایی
چون موريانه بيشه‌ی ما را ز ريشه خورد
كاری كه كرد تفرقه با ما ، تبر نكرد !
───── #حسین_منزوی
از من به زندگی برسانید اینکه مرگ
دارد علیه عشق ، سند جمع می‌کند
───── #صالح_سجادی
○

 

[Mårzï¥ē]

حدود پر زدنم را به من نشان داده‌ست
همان كه بال نداده‌ست و آسمان داده‌ست !
───── #حسین_جنتی
ای عمر رفته ! خاطرِ تقویم مانده‌ای
از تو هزار هفته و ساعت گذشته است ...
───── #آرش_پورعلیزاده
تنها تو فقط حالِ مرا می‌پرسی
ای درد ! رفیقِ خوبِ چندین ساله !
───── #وحید_اشجع
گر زبان بیست کشور را بلد باشی به عمر
گر زبان دل نفهمی ، زندگی را باختی ...
───── #شهرام_نصیری
رقیب گفت : "بهار از تو سیر شد" ، هیهات !
به حرف مفت ، کسی متهم نخواهد شد ...
───── #ملک_الشعرای_بهار
○

 

[Mårzï¥ē]

جسمم اینجاست ولی روح و روانم آنجا
چقدَر فاصله انداخته از من تا من ...
───── #محمد_میلانی_شاکر
من که هر بار در این شهر "اناالحق" زده ام
باد هم زوزه نمی زد به هم آوایی من ...
───── #غلامرضا_طریقی
یک خار ، بین این همه گُل داد می زند
یک بار هم مرا بطلب ؛ بدپسند باش ...
───── #رضا_قاسمی
بارگاهی در میان مردمی غم پرورم
هر کسی آمد ، فقط آمد که چشمی تر کند
───── #پیمان_برنا
ما گمشده در گمشده در گمشده هستیم !
"شاید کسی از ما خبری داشته باشد ..."
───── #یدالله_گودرزی
○

 

[Mårzï¥ē]

رد شدی از برگ‌های خشکِ پاییزی و بعد
جنگ برپا شد میان تک تک فراش‌ها !
───── #محسن_مرادی
برگی شده ، افتاده‌ام از شاخه به کویی
چون باد مرا می‌بری ، اما به چه سویی ؟
───── #یاسر_قنبرلو
من هرچه اندیشیده‌ام ، عشق تو برهم ریخته ؛
گُر در بهشت انداخته ، یخ در جهنم ریخته !
───── #غلامرضا_طریقی
من هرچه مولانا شدم ،‌ او شمسِ تبریزم نشد
ای شمسِ ناتبریزی‌ام ! هرگز فراموشم مکن
───── #رزیتا_نعمتی
مانند شیشه‌ای که خریدار سنگ بود ،
این دل شکستن تو برایم قشنگ بود ...
───── #رضا_نیکوکار

 

[Mårzï¥ē]

گاه دلسوز است و گاهی سخت می‌سوزانَدم
عشق گاهی مادر است و گاه هم نامادری‌ست !
───── #حسین_دهلوی
همیشه حرف حق تلخ است ، باور کن که می‌دانم ؛
همان روزی که گفتی "نه" ، چشیدم طعمِ تلخی را ...
───── #سعید_شیروانی
من از آن کِشم ندامت که تو را نیازمودم
تو چرا ز من گریزی که وفایم آزمودی ؟!
───── #رهی_معیری
نفرین به این زمانه که در روزهای آن
خورشید هم بدون غرض سر نمی‌زند ...
───── #غلامرضا_طریقی
چیزی که میان من و تو نیست ، غریبی‌ست
صد بار تو را دیده‌ام ای غم ! به گمانم ... !
───── #فاضل_نظری

 

[Mårzï¥ē]

غم نیست گر جهان همه بیگانگی کند
وقتی تو بی‌مضایقه با من یگانه‌ای ...
───── #محمد_زکایی
ماه را جای تو می‌گیرم ، نمی‌دانم چرا
اینقدَر این روزها سوءتفاهم می‌شود !
───── #جواد_منفرد
امتحان کردم ببینم سنگ می‌فهمد تو را ؛
از تو گفتم با دلم ، کوتاه آمد ، گریه کرد
───── #کاظم_بهمنی
در سـ*ـینه دلم گم شده ، تهمت به که بندم ؟
غیر تو در این خانه کسى راه ندارد ...
───── #محمدعلی_بهمنی
تنِ من ، قایق لنگرزده در طوفان است
خودم اینجا ، دلِ من پیش تو سرگردان است
───── #فاضل_نظری
○●