وه که دامن می کشد آن سروناز از من هنوز
ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز !
───── #وحشی_بافقی
بازآ که چشمِ بد ز رُخت دفع می کند
ای تازه گل ! که دامن از این خار می کشی
───── #حافظ
اسرار غمش گفتم در سـ*ـینه نگه دارم
رسوای جهانم کرد این رنگ پریدن ها
───── #مولانا
ای آنکه به اقبال تو در عالم نیست !
گیرم که غمت نیست ، غم ما هم نیست ؟!
───── #سعدی
بر دوستانِ رفته چه افسوس می خوریم ؟
ما خود مگر قرار اقامت نهاده ایم ؟!
───── #صائب_تبریزی
ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز !
───── #وحشی_بافقی
بازآ که چشمِ بد ز رُخت دفع می کند
ای تازه گل ! که دامن از این خار می کشی
───── #حافظ
اسرار غمش گفتم در سـ*ـینه نگه دارم
رسوای جهانم کرد این رنگ پریدن ها
───── #مولانا
ای آنکه به اقبال تو در عالم نیست !
گیرم که غمت نیست ، غم ما هم نیست ؟!
───── #سعدی
بر دوستانِ رفته چه افسوس می خوریم ؟
ما خود مگر قرار اقامت نهاده ایم ؟!
───── #صائب_تبریزی