متون ادبی کهن جاوید نامه

*~SAEEDEH~*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/11/16
ارسالی ها
4,075
امتیاز واکنش
70,793
امتیاز
1,076
سن
21
*نوای سروش*

ترسم که تو میرانی زورق به سراب اندر
زادی به حجاب اندر میری به حجاب اندر
چون سرمه رازی را از دیده فروشستم
تقدیر امم دیدم پنهان بکتاب اندر
بر کشت و خیابان پیچ بر کوه و بیابان پیچ
برقی که بخود پیچد میرد به سحاب اندر
با مغربیان بودم پر جستم و کم دیدم
مردی که مقاماتش ناید بحساب اندر
بی درد جهانگیری آن قرب میسر نیست
گلشن بگریبان کش ای بو بگلاب اندر
ای زاهد ظاهر بین گیرم که خودی فانی است
لیکن تو نمی بینی طوفان به حباب اندر
این صوت دلاویزی از زخمهٔ مطرب نیست
مهجور جنان حوری نالد به رباب اندر
 
  • پیشنهادات
  • *~SAEEDEH~*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/11/16
    ارسالی ها
    4,075
    امتیاز واکنش
    70,793
    امتیاز
    1,076
    سن
    21
    *طاسین گوتم*

    «توبه آوردن زن رقاصهٔ عشـ*ـوه فروش»
    گوتم
    می دیرینه و معشوق جوان چیزی نیست
    پیش صاحب نظران حور جنان چیزی نیست
    هر چه از محکم و پاینده شناسی گذرد
    کوه و صحرا و بر و بحر و کران چیزی نیست
    دانش مغربیان فلسفه مشرقیان
    همه بتخانه و در طوف بتان چیزی نیست
    از خود اندیش و ازین بادیه ترسان مگذر
    که تو هستی و وجود دو جهان چیزی نیست
    در طریقی که به نوک مژه کاویدم من
    منزل و قافله و ریگ روان چیزی نیست
    بگذر از غیب که این وهم و گمان چیزی نیست
    در جهان بودن و رستن ز جهان چیزی هست
    آن بهشتی که خدائی بتو بخشد همه هیچ
    تا جزای عمل تست جنان چیزی هست
    راحت جان طلبی راحت جان چیزی نیست
    در غم همنفسان اشک روان چیزی هست
    چشم مخمور و نگاه غلط انداز و سرود
    همه خوبست ولی خوشتر از آن چیزی هست
    حسن رخسار دمی هست و دمی دیگر نیست
    حسن کردار و خیالات خوشان چیزی هست
    رقاصه
    فرصت کشمکش مده این دل بیقرار را
    یک دو شکن زیاده کن گیسوی تابدار را
    از تو درون سـ*ـینه ام برق تجلئی که من
    با مه و مهر داده ام تلخی انتظار را
    ذوق حضور در جهان رسم صنم گری نهاد
    عشق فریب می دهد جان امیدوار را
    تا به فراغ خاطری نغمهٔ تازه ئی زنم
    باز به مرغزار ده طایر مرغزار را
    طبع بلند داده ئی بند ز پای من گشای
    تا به پلاس تو دهم خلعت شهریار را
    تیشه اگر بسنگ زد این چه مقام گفتگوست
    عشق بدوش می کشد این همه کوهسار را

    طاسین زرتشت : آزمایش کردن اهریمن زرتشت را »
     

    *~SAEEDEH~*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/11/16
    ارسالی ها
    4,075
    امتیاز واکنش
    70,793
    امتیاز
    1,076
    سن
    21
    *طاسین مسیح*

    در میان کوهسار هفت مرگ
    وادی بی طایر و بی شاخ و برگ
    تاب مه از دود گرد او چو قیر
    آفاب اندر فضایش تشنه میر
    رود سیماب ، اندر آن وادی روان
    خم به خم مانند جوی کهکشان
    پیش او پست و بلند راه هیچ
    تند سیر و موج موج و پیچ پیچ
    غرق در سیماب مردی تا کمر
    با هزاران ناله های بی اثر
    قسمت او ابر و باد و آب نی
    تشنه و آبی به جز سیماب نی
    برکران دیدم زنی نازک تنی
    چشم او صد کاروان را رهزنی
    کافری آموز پیران کنشت
    از نگاهش زشت خوب و خوب زشت
    گفتمش تو کیستی نام تو چیست
    این سراپا ناله و فریاد کیست
    گفت در چشمم فسون سامری است
    نامم افرنگین و کارم ساحری است
    ناگهان آن جوی سیمین یخ ببست
    استخوان آن جوان در تن شکست
    بانگ زد ای وای بر تقدیر من
    وای بر فریاد بی تأثیر من
    گفت افرنگین «اگر داری نظر
    اندگی اعمال خود را هم نگر
    پور مریم آن چراغ کائنات
    نور او اندر جهات و بی جهات
    آن فلاطوس آن صلیب آن روی زرد
    زیر گردون تو چه کردی او چه کرد
    ای بجانت لـ*ـذت ایمان حرام
    ای پرستار بتان سیم خام
    قیمت روح القدس نشناختی
    تن خریدی نقد جان در باختی»
    طعنهٔ آن نازنین جلوه مـسـ*ـت
    آن جوان را نشتر اندر دل شکست
    گفت «ای گندم نمای جو فروش
    از تو شیخ و برهمن ملت فروش
    عقل و دین از کافریهای تو خوار
    عشق از سوداگریهای تو خوار
    مهر تو آزار و آزار نهان
    کین تو مرگ است و مرگ ناگهان
    صحبتی با آب و گل ورزیده ئی
    بنده را از پیش حق دزدیده ئی
    حکمتی کو عقدهٔ اشیا گشاد
    با تو غیر از فکر چنگیزی نداد
    داند آن مردی که صاحب جوهر است
    جرم تو از جرم من سنگین تر است
    از دم او رفته جان آمد بتن
    از تو جان را دخمه میگردد بدن
    آنچه ما کردیم با ناسوت او
    ملت او کرد با لاهوت او
    مرگ تو اهل جهان را زندگی است
    باش تا بینی که انجام تو چیست»
     

    *~SAEEDEH~*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/11/16
    ارسالی ها
    4,075
    امتیاز واکنش
    70,793
    امتیاز
    1,076
    سن
    21
    *طاسین محمد*

    سـ*ـینهٔ ما از محمد داغ داغ
    از دم او کعبه را گل شد چراغ
    از هلاک قیصر و کسری سرود
    نوجوانان را ز دست ما ربود
    ساحر و اندر کلامش ساحری است
    این دو حرف لااله خود کافری است
    تا بساط دین آبا در نورد
    با خداوندان ما کرد آنچه کرد
    پاش پاش از ضربتش لات و منات
    انتقام از وی بگیر ای کائنات
    دل به غایب بست و از حاضر گسست
    نقش حاضر را فسون او شکست
    دیده بر غایب فرو بستن خطاست
    آنچه اندر دیده می ناید کجاست
    پیش غایب سجده بردن کوری است
    دین نو کور است و کوری دوری است
    خم شدن پیش خدای بی جهات
    بنده را ذوقی نبخشد این صلوت
    مذهب او قاطع ملک و نسب
    از قریش و منکر از فضل عرب
    در نگاه او یکی بالا و پست
    با غلام خویش بر یک خوان نشست
    قدر احرار عرب نشناخته
    با کلفتان حبش در ساخته
    احمران با اسودان آمیختند
    آبروی دودمانی ریختند
    این مساوات این مواخات اعجمی است
    خوب میدانم که سلمان مزدکی است
    ابن عبدالله فریبش خورده است
    رستخیزی بر عرب آورده است
    عترت هاشم ز خود مهجور گشت
    از دو رکعت چشم شان بی نور گشت
    اعجمی را اصل عدنانی کجاست
    گنگ را گفتار سحبانی کجاست
    چشم خاصان عرب گردیده کور
    بر نیائی ای زهیر از خاک گور
    ای تو ما را اندرین صحرا دلیل
    بشکن افسون نوای جبرئیل
    باز گوی ای سنگ اسود باز گوی
    آنچه دیدیم از محمد باز گوی
    ای هبل ، ای بنده را پوزش پذیر
    خانهٔ خود را ز بی کیشان بگیر
    گلهٔ شان را به گرگان کن سبیل
    تلخ کن خرمایشان را بر نخیل
    صرصری ده با هوای بادیه
    «انهم اعجاز نخل خاویه»
    ای منات ای لات ازین منزل مرو
    گر ز منزل میروی از دل مرو
    ای ترا اندر دو چشم ما وثاق
    مهلتی ، ان کنت ازمعت الفراق»
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    148
    بازدیدها
    1,625
    پاسخ ها
    4
    بازدیدها
    161
    پاسخ ها
    80
    بازدیدها
    5,594
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    191
    پاسخ ها
    62
    بازدیدها
    1,577
    پاسخ ها
    143
    بازدیدها
    3,034
    پاسخ ها
    131
    بازدیدها
    6,292
    بالا