- عضویت
- 2017/03/18
- ارسالی ها
- 1,624
- امتیاز واکنش
- 60,983
- امتیاز
- 1,039
- سن
- 22
[HIDE-THANKS]
در چشم من طلوع کن
اسم رمان معرف یه رمان عاشقانه است و اثری از پلیسی توش دیده نمی شه. اسم از آخرین کلمات رمان گرفته شده و برای همین، به نظرم نویسنده از لحاظ حرفه ای اتخاب موفقی نداشته. چراکه نویسنده می تونست اسمی انتخاب کنه که ژانر پلیسی رو هم تحت پوشش بگیره. رمان راجع به زن متأهلیه که همراه پسر شش ماهه اش با اتوبوس به سفر می ره. در اتوبوس هوازده می شه و تو حال خودش نبوده که اتوبوس توقف می کنه. چند تا پلیس می ریزن تو و شروع به بازرسی می کنن. (به مناسبت هفته مبارزه با مواد مخـ ـدر) یکی از بازرسای زن با دیدن حال و روز خراب غزاله بهش مشکوک می شه و با خودش اونو می بره. اما این تازه اول ماجراست... بقیه رو خودتون بخونید.
این رمان پلیسی مال یه مدت کوتاه بعد از جنگه. به طور دقیق به تاریخ اشاره نشده اما از اون جایی که شخصیت مرد رمان که سی سالشه در جنگ شرکت کرده، همه چیز مشخص می شه. ایده رمان نابه. کمتر رمانی مشابه این دیدم. و همین من رو بیشتر از هرچیزی به اون علاقه مند می کنه. این رمان دلنشین، با ژانر پلیسی و عاشقانه نوشته شده و نویسنده از هر دو موضوع به خوبی بر اومده. از اون جایی که تاریخ وقوع داستان مال بعد از دوران جنگه، می شه اوضاع مذهبی رو حدس زد. (اون موقع ها که تهاجم فرهنگی این قدر گسترده نبود!)
منطق توی رمان حکم فرمایی می کرد. هیچ اتفاقی بدون دلیل نیفتاده و نویسنده ابداً در هپروت و خیال سیر نمی کرده. سیر این رمان سیصد و خورده ای صفحه خیلی عالی و مناسبه و آدمو به همراهی مجبور می کنه. البته هر چند یه جاهایی سیر رمان کند شد، اما نویسنده به خوبی می تونه خواننده رو غافلگیر کنه. نثر رمان محاووره ای ادبی بود و از زاویه دانای کل روایت می شد. و همین آدمو به وجو میاورد.
خلاصه هرچی از خوبی این رمان بگم کم گفتم. زیادی عالی و دلنشینه. شاید بعد از رمان تا تلاقی خطوط موازی به این رمان علاقه داشته باشم و به همتون پیشنهاد می کنم.
[/HIDE-THANKS]
در چشم من طلوع کن
اسم رمان معرف یه رمان عاشقانه است و اثری از پلیسی توش دیده نمی شه. اسم از آخرین کلمات رمان گرفته شده و برای همین، به نظرم نویسنده از لحاظ حرفه ای اتخاب موفقی نداشته. چراکه نویسنده می تونست اسمی انتخاب کنه که ژانر پلیسی رو هم تحت پوشش بگیره. رمان راجع به زن متأهلیه که همراه پسر شش ماهه اش با اتوبوس به سفر می ره. در اتوبوس هوازده می شه و تو حال خودش نبوده که اتوبوس توقف می کنه. چند تا پلیس می ریزن تو و شروع به بازرسی می کنن. (به مناسبت هفته مبارزه با مواد مخـ ـدر) یکی از بازرسای زن با دیدن حال و روز خراب غزاله بهش مشکوک می شه و با خودش اونو می بره. اما این تازه اول ماجراست... بقیه رو خودتون بخونید.
این رمان پلیسی مال یه مدت کوتاه بعد از جنگه. به طور دقیق به تاریخ اشاره نشده اما از اون جایی که شخصیت مرد رمان که سی سالشه در جنگ شرکت کرده، همه چیز مشخص می شه. ایده رمان نابه. کمتر رمانی مشابه این دیدم. و همین من رو بیشتر از هرچیزی به اون علاقه مند می کنه. این رمان دلنشین، با ژانر پلیسی و عاشقانه نوشته شده و نویسنده از هر دو موضوع به خوبی بر اومده. از اون جایی که تاریخ وقوع داستان مال بعد از دوران جنگه، می شه اوضاع مذهبی رو حدس زد. (اون موقع ها که تهاجم فرهنگی این قدر گسترده نبود!)
منطق توی رمان حکم فرمایی می کرد. هیچ اتفاقی بدون دلیل نیفتاده و نویسنده ابداً در هپروت و خیال سیر نمی کرده. سیر این رمان سیصد و خورده ای صفحه خیلی عالی و مناسبه و آدمو به همراهی مجبور می کنه. البته هر چند یه جاهایی سیر رمان کند شد، اما نویسنده به خوبی می تونه خواننده رو غافلگیر کنه. نثر رمان محاووره ای ادبی بود و از زاویه دانای کل روایت می شد. و همین آدمو به وجو میاورد.
خلاصه هرچی از خوبی این رمان بگم کم گفتم. زیادی عالی و دلنشینه. شاید بعد از رمان تا تلاقی خطوط موازی به این رمان علاقه داشته باشم و به همتون پیشنهاد می کنم.
[/HIDE-THANKS]