رمان کوتاه کاربر رمان کوتاه زیبایی سیاه | *lady soz *کاربر نگاه دانلود

وضعیت
موضوع بسته شده است.

*Stephanie*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/03/12
ارسالی ها
1,273
امتیاز واکنش
6,302
امتیاز
658
سن
20
محل سکونت
Gothom City
نام رمان: زیبایی سیاه
نام نویسنده: *lady soz*/ کاربر نگاه دانلود
ژانر: عاشقانه، رئال
خلاصه: ارچی متلیس، خوانند مشهور و پر اوازه ایی است که هیچی در دنیا نیست که او نداشته باشد؛ اما زمانی ورق بر می گردد که ارچی متوجه پسری می شود که با دخترش دوست است. این پسر وسیله ایی برای یاداوری ظلم بزرگ ارچی به دختر عاشق پیشه ایی به نام ورونیکا می شود.
میگن که عشق قشنگه... اما این همان چیزی نبود که انا کارنیلا را به باتلاق کشوند؟
ان چیزی نبود که سبب ان همه نفرت در بلندی های بادگیر شد...
و انچه نبود که همه عشاق را سوزاند؟
با تشکرر از طراح دوست داشتنیم
176182


با سلام ضمن خسته نباشید به دوستان گرامی
می دونم که منتظر پایان سالواتورید ولی لازم دونستم که این رمان رو اغاز کنم
دوستتون دارم
ف.ج
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • *Stephanie*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/12
    ارسالی ها
    1,273
    امتیاز واکنش
    6,302
    امتیاز
    658
    سن
    20
    محل سکونت
    Gothom City
    مقدمه :
    تو، عاشق و من معشوق
    تو، دوا و من درد
    تو، خوشبختی و من بدبختی
    ایا این سزای من بود و پاداش تو؟
    زیبایی؛ اما سیاه!
    دلپذیری اما تلخ!
    دل رحمی اما عوضی...
    تو، زیبایی سیاه هستی!
    عینک سیاه رنگش را بر چشم زد و با لبخند مصنوعی از کنار طرفدارانی که از سر و کول یکدیگر بالا می رفتند، گذشت و تنها به دست تکان دادنی اکتفا کرد و وارد استودیوی بزرگ و مشهور شد. پایش را روی پای دیگرش قرار داد و با پوزخندی به باب که در حال چک کردن میزان فروش البوم جدید او بود، زد:
    - بس کن باب، هر کاری کنی که امار فروش البوم جدیدم، پایین نمیاد.
    باب با لبخند مضحکی به چهره خونسر ارچی خیره شد و تبلتش را کنار گذاشت و به صندلی اش تکیه داد:
    - بهت تبریک می گم، البوم" مرگ شبدرها" خیلی فروش داشته و احتمال نامزد گرمی شدنت هم زیاده.
    ارچی با لبخند کجی به باب خیره شد و درون لیوان شیشه ایی رو به رویش کمی نوشیدنی ریخت:
    - این حرف همون بابی نیست که می گفت که دیگه جا برای مرد های پنجاه ساله نیست.
    باب کرواتش را شل کرد و با لکنت گفت:
    - بس کن!...کلی خواننده جوون هست اما تو هنوز همون ارچی، سی و دو سال پیش هستی!
    ارچی لیوان را محکم بر زمین زد و از صندلی اش بلند شد:
    - می خوام قراردادم رو فسخ کنم! کار من با شما تمومه!
    باب در جایش وا رفت اما کنترلش را در دست گرفت و با عصبانیت فریاد زد:
    - این جایگاهی که داری فقط به لطف من و کمپانیمه!
    ارچی پایش را روی میز شیشه ایی گذاشت و با جدیت رو به روی باب، ایستاد:
    - موفقیت من فقط بخاطر اهنگ معروفم " زیبایی سیاه" هستش، نه بخاطر تو و کمپانیه ادم فروشت!
    با عصبانیت از دفتر باب بیرون امد و در را با شدت پشت سر خود بست و از پله های مرمری و زیبای کمپانی پایین امد. درست روی پله اخر ایستاد و تفی بر سنگ های مرمری انداخت و با نیشخند گفت:
    - اینم اخرین فعالیتم داخل این خراب شده!
    ***
    در چوبی را گشود و خودش را به درون ویلای بزرگ و دلبازش پرتاب کرد و با صدای بلند فریاد زد:
    - کارولای عزیزم، بابا برگشت.
    از چارچوب در دخترک ریز نقشی با موهای پسرانه پدیدار شد که سراسر بدنش از وجود ارد، سفید و خمیری شده بود:
    - سلام پاپا، تونستی دهن باب رو سرویس کنی؟
    ارچی کتش را روی مبل پرت کرد و روی صندلیه متحرک چوبی نشست و مشغول روشن کردن سیگاری برای خود شد:
    - خوب از اول کوبیدم و ساختمش!
    کارولا با لبخند به سمت پدرش رفت و سیگاری از جا سیگاری برداشت و به سمت پدرش خم شد تا او با فندکش، سیگارش را روشن کند:
    - پاپای خودمی!
    ارچی در سیگارش پکی زد و با خنده گفت:
    - پس چی! من پاپای قلدر تو نباشم کی باشه؟
    کارولا پیشبند نارنجی رنگش را در اورد و به مبل کرم رنگ مخملی تکیه زد و پاهایش را روی میز گذاشت. ارچی به بلوز سفید و شلوار کوتاه دخترش خیره شد و پرسید:
    - بیرون بودی؟
    کارولا لبخندی به پدرش زد و پکی در سیگارش زد:
    - پیش لوییس بودم.
    "لوییس" این اسم برای ارچی ناشناس بود و دخترش هیچ وقت درباره این فرد به او نگفته بود. در جایش سیخ شد و با جدیت به چهره خونسرد کارولا خیره شد:
    - لوییس کیه؟ من می شناسمش؟
    کارولا سیگارش را خاموش کرد و به چهره عصبی پدرش، نگاه معصومانه ایی انداخت:
    - دیروز باهاش اشنا شدم، پسر خوبیه.
    ارچی سیگارش را خاموش کرد و به صندلی اش تکیه داد و مشغول به نگاه کردن به پرستو های مهاجر شد.
     

    *Stephanie*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/12
    ارسالی ها
    1,273
    امتیاز واکنش
    6,302
    امتیاز
    658
    سن
    20
    محل سکونت
    Gothom City
    خوش نویس براق را در دستش چرخاند و با دقیق شدن به ورقه، اشتباه بزرگی در میان نوشته هایش پیدا کرد. خط بزرگی بر کل جمله کشید و دوباره مشغول شد؛ اما چند لحظه بعد، دوباره نوشته اش را خط زد. صدای در باعث شد تا سرش را از روی برگه پر از خط خردگی بردارد و با صدای بلند بگوید:
    - بیا داخل.
    کارولا برای اولین بار دامن پوشیده بود و همین باعث شده تا ارچی با حیرت و تعجب به دخترش خیره شود و خودش را ویشگون بگیرد. کارولا لب پایینش را گاز گرفت و با خنده زورکی به پشت بازگشت و گفت:
    - لویی، خجالت نکش بیا.
    ارچی نگاهی به شلوارک چهارخانه و بلوز صورتی اش انداخت و سپس با نگاه معناداری به دختر گفت:
    - الان چه وقت اشنایی با my friend بود؟
    از چهارچوب در پسر رنگ پریده ایی با چشمان زیتونی وارد شد و نگاه بی تفاوتی به ارچی که پاهایش را با یک پتو پوشانده بود، انداخت و به سردی گفت:
    - سلام، از اشنایی با شما خوش بختم.
    ارچی عینک مطالعه اش را برداشت و جایش عینک طبی اش را زد و به لوییس دقیق شد. این پسر عجیب ارچی را به سی و دو سال پیش پرت می کرد، زمانی که ارچی هجده سال بیشتر نداشت ولی به شدت جذاب و دختر کش بود:
    - (( ارچی متلیس، تو یک عوضی هستی!))
    ارچی با شدت از جایش بلند شد و گلویش را در دست گرفت و مشغول نفس نفس زدن شد. لوییس بی تفاوت به او خیره شده بود ولی کارولا با سرعت دست در کیفش کرد و قرص های پدرش را بیرون اورد و با لیوانی اب به سمت ارچی دوید. نفس های ارچی تازه منظم شده بود و او با لبخند کمرنگ به لوییس که در حال دست زدن به مجسمه بلوری بود زد و ارام گفت:
    - ببخشید که اشناییمون انقدر بد شد.
    - مسئله ایی نیست.
    ارچی سرش را تکان داد و با نگاه موشکافانه به او خیره شد که ناگهان صحبت دیروز کارولا مثل صاعقه در مغزش ظاهر شد:
    - (( من ترانه نویس گروه دانشگاهم و لوییس داخل مترو، اواز می خونه))
    ارچی حالت تهوع گرفت، این پسر نقشه کثیفی در سر داشت. ارچی ختم روزگار بود و می دانست این پسر چه می خواهد: دخترش را به بازی بگیرد و با متن های اهنگ او مشهور بشود. از صندلی اش بلند شد و در کنار لوییس رفت و با جدیت گفت:
    - می دونی که من ختم روزگارم؟
    - نه!
    ارچی با عصبانیت جلو امد و با صدایی که شبیه غرش بود، تکرار کرد:
    نه! نه!
    لوییس به شکل تحقیر بر انگیزی به چشمان خاکستری ارچی خیره شد و پوزخند زد:
    - بهتون بر خورد که کسی تحویلتون نگرفته؟
    ارچی انگشت اشاره اش را جلوی صورت لوییس گرفت و با چشمان به خون نشسته در چشمان گستاخ او خیره شد:
    - اگه فکر می کنی می زارم با دخترم بازی کنی و اون رو پله طرقی ات کنی در اشتباهی!
    لوییس قدمی جلو امد و نگاهی به ارچی که از خشم، کبود شده بود انداخت و با نیشخند گفت:
    - مگه خودتون از این راه مشهور شدید که به همه مشکوکید؟
    صورت ارچی رنگ ازدست داد و باعث شد تا او قدمی عقب بردارد؛ اما لوییس نزدیک تر امد و با جدیت گفت:
    - مگه شما یه دختر رو بازی دادید و اون رو پله ی طرقیتون کردید و مثل یه اشغال پرتش کردید اونور؟
    ارچی میز را تکیه گاهش قرار داد و به ارامی، و صدایی که بیشتر شبیه وز وز مگس بود گفت:
    - نه...
    اما صدایی در گوشش نجوا کرد و باعث شد تا او دست از گوش هایش بگیرد و چشمانش را، محکم ببندد و فقط به تاریکی مطلق خیره شود:
    - (( ارچی متلس، تو یک عوضی هستی!))
     

    *Stephanie*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/12
    ارسالی ها
    1,273
    امتیاز واکنش
    6,302
    امتیاز
    658
    سن
    20
    محل سکونت
    Gothom City
    با خستگی گیتارش را به دوش می کشید و به دلار های پاره ایی که مردم در جلویش، انداخته بودند خیره شد و اه بلندی کشید. به کافه ایی نزدیک شد و از در ان وارد شد که صدای دلنواز دخترانه ایی سبب شد تا به گوشه سالن خیره شود. دختری قد بلند در حالی که در پشت میکروفن می خواند، یک تره از مو های حنایی رنگش را پشت گوشش بیاندازد و با چشمان ابی رنگش به ارچی خیره شود:
    - چرا؟...
    تو بیشتر می خوای...
    چرا؟...
    تو یک آرت دِکو هستی...
    پسرک کوچک چرا انقدر زیاده خواهی...
    عزیزم این روشش نیست...
    چرا بیشتر می خوای...
    به خاطر اینکه دوستانت می گویند؟...
    عزیزم تو یک آرت دِکویی...
    زیبا و پیچیده...
    دوستانت فقط من هستم...
    چرا...
    ارچی با تعجب به دخترک که به او اشاره می کردند خیره شد و با انگشت به خودش اشاره کرد:
    - من؟!
    - تو یک آرت دِکویی...
    ارچی حتی نمی دانست که ارت دِکو چیست، چه برسد که یکی از ان ها باشد. شانه اش را بالا انداخت و در پشت میز کافه نشست و با دست درخواست یه لیوان نوشیدنی کرد که کسی خیلی ارام به شانه اش زد. بازگشت و با تعجب به همان دختر که با لبخند به او خیره شد بود، خیره شد و پرسید:
    - مشکلی پیش اومده؟
    دخترک سرش را تکان داد و با خنده گفت:
    - به خاطر اینکه تو یک آرت دِکویی...
    ناگهان همه کافه مشغول کف زدن شد و ارچی به وضوع دید که مرد چاقی که روی گونه اش جای بخیه داشت، گوشه چشمش را پاک کرد و بینی اش را بالا کشید:
    - من یه آرت دِکوام؟
    با برخورد موهای دختر به صورتش احساس که ناگهان تمام صورتش داغ شده است و با تعجب به او که یک وجبی صورت او بود خیره شد:
    - می دونی آرت دِکو چیه؟
    ارچی سرش را عقب برد و با جدیت گفت:
    - نه.
    دخترک جلو امد به طوری که نوک بینی اش به نوک بینی ارچی برخورد کرد؛ ارچی احساس کرد که ناگهان گرما از بینی اش به دیگر اعضای بدنش کشیده می شود:
    - آرت دِکو، یک سبک نقاشی خیلی مشهوره، اگه داخل انترنت سرچ کنی می تونی ببینی.
    از ارچی دور شد و در کنار او نشست و با لبخند به پیش خدمت گفت:
    - همیشگی.
    ارچی با خنده به دخترک خیره شد و دستش را تکیه گاه سرش قرار داد و در چشمان وحشی دخترک خیره شد:
    - اسمت چیه؟
    دخترک چشمکی زد و مو های حنایی رنگش را پشت گردنش فرستاد و با خنده گفت:
    - ورونیکا، می تونی وِرو صدام کنی.
    ارچی لبخند کجی زد و نگاه به صورت و گونه های سرخ او انداخت:
    - ورونیکا قشنگ تره.
    ورونیکا دستش را مانند ارچی تکیه گاه سرش کرد و با چشمان افسونگرش به او خیره شد:
    - اسم تو چیه؟
    - ارچی.
    - برای من همون آرت دِکویی.
    هردو به هم لبخند زدند. لبخندی که زمانی برای یکی موفقیت می شود و برای دیگری مرگ.
     

    *Stephanie*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/12
    ارسالی ها
    1,273
    امتیاز واکنش
    6,302
    امتیاز
    658
    سن
    20
    محل سکونت
    Gothom City
    متاسفم !محتوا مخفی شده است. محتوا فقط به کاربران ثبت نام شده نمایش داده میشود.
     

    *Stephanie*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/12
    ارسالی ها
    1,273
    امتیاز واکنش
    6,302
    امتیاز
    658
    سن
    20
    محل سکونت
    Gothom City
    پیشنهاد میشه

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    متاسفم !محتوا مخفی شده است. محتوا فقط به کاربران ثبت نام شده نمایش داده میشود.
     
    آخرین ویرایش:
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    11
    بازدیدها
    630
    بالا