رمان اولش مثل یک سرگرمی میمونه بعدش به یک سیگار تبدیل میشه که تو رو لحضه های کوتاهی از این دنیا دور میکنه و باعث پرت شدن حواست از مشکلات روز انت میشه به خاطر همین خیلی کوتاه احساس آرامش میکنی ولی رفته رفته تبدیل میشه به مواد برای یه معتاد و بهش وابستگی پیدا میکنی و روزت شب نمیشه اگه نخونی ولی بعد یه مدت کلا ازش زده میشی اما اگه کنترل داشته باشی یه سرگرمی جالبیه من برای این که حواسم و کمی پرت کنه می خونم مگر این که واقعا از داستانش خوشم بیاد
سلام وقت همگی دوستان بخیر
من در حال حاضر 32سال دارم ،تا یک سال و نیم پیش اهل رمان های عاشقانه نبودم ،کتاب غیر درسی هم خیلی کم می خوندم اون هم مربوط به اجتماع فلسفه و ...بود از رمان های عاشقانه اصلا خوشم نمی اومد حتی در سنین نوجوانی همش از این واقعیات مربوط به زنان که در مجله ها می نوشتند می خوندم ،تا اینکه به مرور ژکان مشکلات زیادی تو محیط کار و زندگی برایم بوجود آمد ومخصوصا در نیمه دوم سال 95,تو محیط کار ،تو همین خیر و ویر تو یکی لژ کانال های اجتماعی داشت رمان اگر چه اجبار بود رو می گذاشت خوشم آوند دانلودش کردم ،نمی دونم چرا بعد دنبل رمان هایی تو همین ژانر همخونه ای گشتم و کم کم برای اینکه از مشکلات فرار کنم ،به رمان های عاشقانه مجازی پناه می آوردم ،بعضی وقتها از دست خودم عصبانی میشدم چرا همچین رمان هایی میخونم ،چون تو سن من با تجربیات کاری مختلف مفهوم این رمان ها از اعماق ،جز چیزهای مزخرف که آدم رو از زندگی و واقعیات می ندازه نبود ،ولی دیگه نمی تونستم ترکش کنم حتی دیگه به کتاب های فلسفی هم که قبلا می خوندم ذوی نمی آورم حتی از رمان هایی که پایانش تلخه متنفرم ،من برای فرار از زندگی به این رمان ها روی میارم برای فرار از واقعیات
به معتاد له مواد مخـ ـدر در نظر بگیرید ،مطمئن باشید خیلی از اون ها می تونند درد رو تحمل کنند و ترک کنند اما دوباره چرا بهش روی نیارند ،چون می خوان از واقعیات فرار کنند و در دنیای دیگه باشند
من واسه سرگرمی و واسهی گذروندن وقتم رمان میخونم! البته میشه گفت چون خودمم در حال نوشتن یه رمان هستم دوست دارم ببینم که مثلا نویسندهها چجوری ژانرها رو مینویسن!
چون عاشق کتاب خوندن ام و معتقدم کسی که کتاب میخواند بیش از یک بار زندگی میکند اما کسی که کتاب نمیخواند فقط یک بار زندگی کرده است ۱- کتاب خواندن تجربه ادم رو زیاد میکنه ۲-ذهن انسان را پرورش میده ۳-کسی که کتاب نمیخونه ذهن قوی فرد کتاب خوان را ندارد و از مغزش استفاده ای نبرده باید روی سر مردم بجای بمب ، کتاب بریزند :)
معتادم به اینکه چیز جدید بخونم و آدم جدید بشناسم و اگه بتونم درطول روز حداقل با ده نفر جدید آشناشم هیچ نیازی به رمان نیست اما اگه روزی هیچ آدم جدیدی نباش...