همگانی آموزش الفبای انگلیسی | کاربران نگاه

Negin.k

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/05
ارسالی ها
3,432
امتیاز واکنش
23,507
امتیاز
746
سن
21
موارد استفاده و کاربرد حروف اضافه At

1️⃣ در مورد زمان :

at ten o'clock
at night
at midnight
at noon
at dawn
at midday
at sunrise
at sunset
at dinner
at that time
@afaqfallah
2️⃣ قبل از آدرسهای دقیق هنگامی که پلاک منزل نوشته شود:

He lives at 18,Hafez street

3️⃣ در مورد مکان :

at the office
at home
at work
at the door
at the window
at dinner
at the cinema

4️⃣ کلمات زیر نیز همراه با حرف اضافه ی at به کار میروند :

at least
حداقل
at last
در آخر
at first
در ابتدا
at any moment
در هر لحظه ای
 
  • پیشنهادات
  • Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    موارد استفاده و کاربرد حروف اضافه On

    1️⃣ در مورد زمان:

    on Sunday
    On December, 4th
    on Good Friday
    on Easter Sunday
    on my birthday
    on the morning of September

    2️⃣ به معنی روی:

    on the wall
    on the desk
    on page 10

    3️⃣ در آدرس های تقریبا معین با نام خیابان:
    on saba street

    4️⃣ کلمات زیر نیز همراه با حرف اضافه ی on به کار میروند :
    On the phone
    با تلفن
    On holidays
    در تعطیلات
    On sale
    حراج
    On time
    درست سر موقع
    On the left or right
    در سمت چپ (راست) برای آدرس دادن
     

    Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    موارد استفاده و کاربرد حروف اضافه In

    1️⃣ در مورد زمان:

    in July
    in 1985
    in summer
    in the summer of 69
    in the morning
    in the afternoon
    in the evening
    in a minute
    in two weeks
    in the nineteenth century

    2️⃣ در مورد مکان:

    in my pocket
    in the drawer
    in England
    in class
    in building
    in the kitchen

    3️⃣ کلمات زیر نیز همراه با حرف اضافه ی in به کار میروند :

    in time
    به موقع
    in fact
    در حقیقت
    in public
    در ملاءعام
    in the end
    بلاخره
    in danger
    در خطر
     

    Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    پركاربردترين صفت ها در انگليسي
    Most common Adjectives in English
    .
    این لیست بر اساس بیشترین كاربرد مرتب شده است
    different:مختلف،متفاوت
    used:استفاده شده
    important:مهم
    every:هر،هرکس
    large:بزرگ
    available:قابل دسترس
    popular:محبوب
    able:قادر
    basic:اساسی
    known:شناخته شده
    various:گوناگون
    difficult:دشوار
    several:چندين
    united:متحد
    historical:تاریخی
    hot:داغ
    useful:مفید
    mental:روانی، ذهني
    scared:ترسيده
    additional:اضافی
    emotional:عاطفی
    old:قدیمی
    political:سیـاس*ـی
    similar:مشابه
    healthy:سالم
    financial:مالی
    medical:پزشکی
    traditional:مرسوم
    federal:فدرال
    entire:تمامي
    strong:قوی
    actual:واقعی
    significant:قابل توجه
    successful:موفق
    electrical:وابسته به الكتريك
    expensive:گران
    pregnant:حامله
    intelligent:هوشمند
    interesting:جالب
    poor:فقیر
    happy:خوشحال
    responsible:مسئوليت پذير
    cute:زیبا
    helpful:مفید
    recent:اخیر
    nice:خوب
    wonderful:شگفت انگیز
    impossible:غیر ممکن
    serious:جدی
    huge:کلان
    rare:نادر، كمياب
    technical:فنی، تكنيكي
    typical:نوعی، معمولي
    competitive:رقابتی
    critical:بحرانی
    electronic:الکترونیکی
    immediate:فوری
    aware:مطلع
    educational:آموزشی
    environmental:محیطی
    global:جهانی
    legal:قانوني
    relevant:مرتبط
    accurate:دقیق
    capable:توانا، لايق
    dangerous:خطرناک
    dramatic:دراماتيك، نمايشي
    efficient:موثر
    powerful:قوی
    foreign:خارجی
    hungry:گرسنه
    practical:عملی
    psychological:مربوط به روانشناسي
    severe:شدید، ،سخت گير
    suitable:مناسب
    numerous:متعدد
    sufficient:کافی
    unusual:غیرعادی
    consistent:استوار
    cultural:فرهنگی
    existing:موجود
    famous:معروف
    pure:خالص، بكر
    afraid:ترسیده
    obvious:واضح
    careful:مراقب
    latter:پسين، دومی
    obviously:بدیهی
    unhappy:ناکام، نا خوشنود
    acceptable:قابل قبول
    aggressive:مهاجم
    boring:خسته کننده
    distinct:متمایز
    eastern:شرقی
    logical:منطقی
    reasonable:معقول
    strict:سخت گير، يك دنده
    successfully:با موفقیت
    administrative:اداری، اجرايي
    automatic:اتوماتیک
    civil:مدنی، مربوط به مدنيت
    former:سابق
    massive:عظیم
    southern:جنوبی
    unfair:غیر عادلانه
    visible:قابل رویت
    alive:زنده
    angry:خشمگین
    desperate:از جان گذشته
    exciting:مهیج
    friendly:دوستانه
    lucky:خوش شانس
    realistic:واقع بین
    ugly:زشت
    unlikely:بعید
    anxious:مشتاق
    comprehensive:جامع
    curious:کنجکاو
    impressive:موثر
    informal:غیر رسمی
    inner:داخلی
    pleasant:دلپذیر
    sudden:ناگهانی
    terrible:وحشتناک
    unable:ناتوان
    weak:ضعیف
    wooden:چوبی
    confident:مطمئن
    conscious:هوشیار
    decent:نجیب
    embarrassed:خجل
    guilty:گناهکار
    lonely:تنها
    nervous:عصبی
    odd:عجیب و غریب
    remarkable:قابل توجه، عالي
    substantial:اساسي
    suspicious:مشکوک
    tall:بلند، قد بلند
    tiny:کوچک، ريز
    .
     

    Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    پرکاربردترین لغتهای مورد نیاز در کار و شغل

    .
    A full-time job
    یک شغل تمام وقت
    .
    A part-time job
    یک شغل نیمه وقت
    .
    A regular job
    کار عادی/ معمولی/ نرمال
    .
    Application
    تقاضای کار
    .
    Application form
    فرم تقاضای کار
    .
    Apply
    اقدام برای کار
    .
    Apprentice
    کار آموزی کردن
    .
    Trainee
    کار آموز/ شاگرد
    .
    Apprenticeship
    دوره کار آموزی
    .
    Benefit
    منفعت/ مزیت
    .
    Boss
    رییس
    .
    Career
    حرفه
    .
    Employee
    کارمند
    .
    Employer
    کارفرما
    .
    Fire
    اخراج کردن/ اخراج
    .
    Full-time
    تمام وقت
    .
    Interview
    مصاحبه
    .
    Job
    کار/ شغل
    .
    Layoff
    اخراج/ تعدیل
    .
    Manager
    مدیر
    .
    Minimum wage
    کمترین میزان حقوق ساعتی
    .
    Occupation
    اشتغال
    .
    Part-time
    نیمه وقت
    .
    Pay slip
    فیش حقوقی
    .
    Profession
    تخصص
    .
    Promotion
    ترفیع رتبه
    .
    Raise
    ترقی کردن/ ترفیع
    .
    Reference
    مرجع
    .
    Salary
    حقوق ماهانه
    .
    Sick leave
    مرخصی استعلاجی
    .
    Skilled worker
    کارگر/نیروی ماهر
    .
    To apply for a job
    اقدام کردن برای یک شغل
    .
    To work in shifts
    کار کردن به صورت شیفتی
    .
    To work overtime
    اضافه کاری کردن
    .
    Trade
    تجارت/ داد و ستد
    .
    Training
    دوره آموزشی
    .
    Training course
    درس آموزشی
    .
    Unemployment
    بیکار
    .
    Vacancy
    موقعیت شغلی خالی
    .
    Vacation
    تعطیلات
    .
    Wage cut
    کاهش دستمزد
    .
    Worker
    کارگر
    .
    Assessment
    ارزیابی
    .
    Background
    پیش زمینه تحصیلاتی
    .
    Bonus
    پاداش / مزایای اضافی
    .
    Curriculum vitae
    رزومه آکادمیک
    .
    Dismiss
    اخراج
    .
    Employee
    کارمند
    .
    Employer
    کارفرما
    .
    Fringe benefits
    پاداش و مزایا
    .
    Hire
    استخدام کردن
    .
    Make redundant
    تعدیل کردن
    .
    Maternity leave
    مرخصی زایمان
    .
    Notice
    تذکر/ اخطار کتبی
    .
    Personnel
    پرسنل
    .
    Promotion
    ترفیع/ پیشرفت در کار
    .
    Recruit
    نیرو گیری
    .
    Resign
    استعفا
    .
    Retire
    بازنشسته
    .
    Staff
    کارکنان
    .
    Strength
    نقطه قوت
    .
    Strike
    اعتصاب کاری
    .
    Unemployment benefits
    مزایای بازنشستگی
    .
    Weakness
    نقطه ضعف
    .
     

    Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    پيشوند re در انگلیسی به معنی: دوباره/ تكرار

    redecorate دوباره آراستن
    reinvent: دوباره اختراع کردن
    refold: دوباره تا زدن
    regain: باز يافتن/ دوباره به دست آوردن
    reiterate: تكرار كردن/ تصريح كردن
    rejoin: دوباره پيوستن
    relive: دوباره تجربه کردن
    remarry: ازدواج دوباره كردن
    repay: باز پرداخت کردن
    resell: دوباره فروختن
    rewarm: دوباره گرم کردن
    rewrite: بازنويسی کردن
    reimburse عودت دادن
    review: بازبینی کردن
    reelect دوباره انتخاب کردن
    redo: دوباره انجام دادن
    reissue دوباره صادر کردن
    renew دوباره تمدید کردن
    revisit: دوباره ملاقات کردن
    rebuild: دوباره ساختن
    repeat: تكرار کردن
     

    Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    پسوندهای Less و Ful

    Less: معنا و مفهوم فقدان یک ویژگی رو به صفت اضافه میکند

    ✅tubeless لاستیک بدون تیوب
    ✅endless بی پایان
    ✅harmless بی خطر
    ✅heartless سنگدل
    ✅merciless بی رحم
    ✅countless بی شمار
    ✅witless نفهم و بی شعور
    ✅nameless بی نام و نشان
    ✅powerless ضعیف و بی قدرت
    ✅flawless بی عیب و نقص
    ✅spotless بی لکه, تمیز
    ✅homeless بی خانمان
    ✅artless بی هنر
    ✅careless بی دقت
    ✅defenseless بی دفاع
    ✅motionless بی حرکت
    ✅priceless بسیار گرانبها
    ✅sleepless بی خواب
    ✅useless بی فایده و به درد نخور
    ✅aimless بی هدف
    ✅tasteless بی مزه, بی سلیقه
    ✅fearless نترس و بی باک
    ✅weightless بی وزن یا کم وزن

    Ful: معنا و مفهوم دارا و حاوی یک ویژگی رو به صفت اضافه میکند

    ✅beautiful زیبا, دارای زیبایی
    ✅colorful رنگارنگ
    ✅careful با دقت
    ✅harmful زیان بار
    ✅powerful قوی, با قدرت
    ✅fearful ترسو
    ✅thoughful متفکر
    ✅joyful شاد
    ✅skillful ماهر, داری مهارت
    ✅painful دردناک
    ✅plentiful فراوان
    ✅useful مفید
    ✅tasteful خوشمزه, با سلیقه
    ✅merciful بخشنده و مهربان
    ✅truthful صادق, راستگو
    ✅hopeful امیدوار
    ✅aimful با هدف, هدفمند
    ✅forgetful فراموشکار
    ✅helpful مفید, کمک کننده
    ✅wonderful خارق العاده, شگفت انگیز
    ✅thankful
    ✅helpful کمک کننده
     

    Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    کاربرد و توضیح پسوند ist در انگلیسی

    دقت داشته باشید که این پسوند، انسان ساز است
    یعنی چی؟؟؟
    یعنی اینکه از کلمه آدمی رو میسازه که در اون کار فعالیت؛ و یا بر یک تئوری باور و یا اعتقاد داره.
    .
    مثالز:
    art - artist
    هنر؛ هنرمند
    .
    violin-violinist
    ویولن - ویولنیست/ کسی که ویولن مینوازد
    .
    piano-pianist
    پیانو- نوازنده پیانو
    .
    guitar-guitarist
    گیتار-نوازنده گیتار
    .
    racist
    نژاد پرست
    .
    marxist
    مارکسیست
    .
    feminist
    ط‌رفدار حقوق‌ زنان‌
    .
    psychiatrist
    روانپزشک
    .
    colorist
    رنگ زن/ نقاش
    .
    atheist
    خدا ناباور
    .
    moralist
    معلم اخلاق
    .
    dentist
    دندانپزشک
    .
    fascist
    فاشیست
    .
    chemist
    شيمي‌ دان‌ ، داروساز
    .
    physicist
    فیزیکدان
    .
    nihilist
    منكر همه‌ چيز ، پوچ‌ گرا
    .
    capitalist
    سرمايه‌ دار ، سرمايه‌ گراي‌
    .
    protagonist
    پيشقدم‌ ، پيش‌ كسوت‌
    .
    misogynist
    ضد زن
    .
    deist
    خدا پرست
    .
    diplomatist
    دیپلمات
    .
    egotist
    خود پرست
    .
    futurist
    آینده نگر
    .
    dramatist
    نمایشنامه نویس
    .
    jurist
    فقیه
    .
    oculist
    چشم پزشک
    .
    ophthalmologist
    چشم پزشک
    .
    orthopedist
    ارتوپد
    .
    annalist
    تاریخچه نویس
    .
    apologist
    مدافع
    .
    evangelist
    مبلغ
    .
    extremist
    افراطی
    .
    ornithologist
    پرنده شناس
    .
    somnambulist
    خواب گرد/ کسی که در خواب راه میرود
    .
    altruist
    نوعدوست
    .
    bigamist
    مرد دو زنه
    .
    linguist
    زبان شناس
    .
    metallurgist
    فلز کاری
    .
    meteorologist
    هواشناس
    .
    opportunist
    فرصت طلب
    .
    psychiatrist
    روانپزشک
    .
    psychologist
    روانشناس
    .
    radiologist
    رادیولوژیست
    .
    separatist
    تجزیه طلب
    .
    zoologist
    جانورشناس
    .
    chemist
    شیمیدان
    .
    caricaturist
    کاریکاتوریست
    .
    archaeologist
    باستان شناس
    .
    lobbyist
    لابی گر
    .
    prohibitionist
    طرفدار منع مسکرات
    .
    socialist
    سوسیالیست
    .
    sociologist
    جامعه شناس
    .
    propagandist
    مبلغ مذهبی
    .
    motorcyclist
    موتور سوار
    .
    semifinalist
    کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
    .
    finalist
    کسیکه بمرحله مسابقات نهایی رسیده
    .
    typist
    تایپیست
    .
    florist
    گلفروش
    .
    guitarist
    گیتاریست
    .
    machinist
    کسی که با ماشین ابزاری کار میکند
    .
    journalist
    روزنامه نگار
    .
    assist
    کمک/ دستیار
    .
    cartoonist
    کاریکاتوریست
    .
    environmentalist
    محیط زیست
    .
    geologist
    زمین شناس
    .
    realist
    واقع گرا
    .
    tourist
    گردشگر
    .
    bicyclist
    دوچرخه سوار
    .
    vocalist
    خواننده
    .
    scientist
    دانشمند
    .
     

    ღ motahareh ღ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    14,789
    امتیاز واکنش
    46,711
    امتیاز
    1,286
    محل سکونت
    تهــــران
    از حروف اضافه (prepositions) که در زبان انگلیسی بسیار رایج هستند برای بیان ر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بطه بین دو کلمه استفاده می شود.

    An actor from Berlin

    بازیگری از برلین

    در این مثال حرف اضافه from رابـ ـطه بین actor و Berlin را نشان می دهد.

    A book about life

    کتابی درباره زندگی

    در مثال بالا about رابـ ـطه بین book و life را نشان می دهد.

    A bird in the sky

    پرنده ای در آسمان

    در این مثال حرف اضافه in رابـ ـطه بین bird و sky را نشان می دهد.
     

    ღ motahareh ღ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    14,789
    امتیاز واکنش
    46,711
    امتیاز
    1,286
    محل سکونت
    تهــــران
    در جدول زیر لیستی از رایج ترین حروف اضافه ی زبان انگلیسی به همراه معنی قرار داده شده است:

    Meaning معنی / preposition حرف اضافه

    بالای / above
    قبل از before
    در مقابل / against
    بعد از / after

    (در) کنارِ، پیش / beside
    پشتِ، در پشتِ، پشت سرِ / behind

    پایین / down
    به غیر از، به جز / besides

    به جز / except
    در، در طول / during
    از / from
    برای / for
    دور از (محلی)، در مرخصی/ off
    در، درون، داخل / in
    روبرویِ، مقابلِ / opposite
    روی / on
    بیرون، خارج / outside
    بیرون / out
    به، تا، تا این که، به طرف/ to
    تا، تا این که / till
    زیر / under
    به سوی، نسبت به / toward
    تا، تا این که / until
    در زیر، زیر / underneath
    با / with
    از طریق / via
    بدون / without
    در، درون / within
     

    برخی موضوعات مشابه

    تاپیک قبلی
    تاپیک بعدی
    بالا