It is hard for him to put up with children
این برای او سخت است که بچه ها را تحمل کند
Ring off = Hang off
(مکالمه تلفنی) قطع کردن
He rang off before I reply
او قبل از اینکه من جواب بدهم تلفن را قطع کرد
Run into
به طور تصادفی کسی را ملاقات کردن
I ran into my uncle yesterday
دیروز عمویم را به صورت تصادفی دیدم
Run away
فرار کردن
این برای او سخت است که بچه ها را تحمل کند
Ring off = Hang off
(مکالمه تلفنی) قطع کردن
He rang off before I reply
او قبل از اینکه من جواب بدهم تلفن را قطع کرد
Run into
به طور تصادفی کسی را ملاقات کردن
I ran into my uncle yesterday
دیروز عمویم را به صورت تصادفی دیدم
Run away
فرار کردن