زبان پرتغالی زبانی رومی است که از زبان گالیسیایی-پرتغالی توسعه یافته است و در سدههای میانه در پادشاهی گالیسیا صحبت میشده است. پرتغالی یکی از زبانهای رسمی اتحادیه اروپا، سازمان کشورهای آمریکایی، اتحادیه آفریقا و انجمن کشورهای پرتغالی زبان میباشد. این زبان با ۲۴۰ میلیون سخنگو، ششمین زبان پراستفاده جهان است. پرتغالی در کشورهای آنگولا، برزیل، کیپ ورد، تیمور شرقی، گینه بیسائو، ماکائو، موزامبیک، پرتغال، سائوتومه و پرنسیپ صحبت میشود.
شباهت با اسپانیایی پرتغالی، زبانی بسیار نزدیک به زبان اسپانیایی است به طوری که گویشوران این دو زبان تا حد زیادی میتوانند با هم صحبت کنند. افزون برآن مانند زبان اسپانیایی، واژگان زیادی از زبانهای یونانی، لاتین و عربی در خود دارد[۱]
ورود این زبان به برزیل به قرن شانزدهم میلادی باز میگردد. در آن زمان پرتغالی رواج چندانی نداشت اما ا آنجا که به عنوان زبان میانجی رایج گردید و جمعیت کثیری از سیاهان نیز به عنوان بـرده وارد برزیل شدند و مجبور بودند برای برقراری ارتباط زبان اولیه خود را کاملاً فراموش کنند و به زبان جدید سخن بگویند زبان پرتغالی را در این منطقه رواج داد و تا اوایل قرن نوزدهم زبان پرتغال زبان اکثریت قاطع مردم کشور برزیل بود. همچنین در قرن هجدهم فشارهای زیادی از جانب دولت پرتغال برای گسترش این زبان وارد شد که بیشتر جهت مقابله با فرهنگ و زبان اسپانیایی بود که در هشتاد درصد برزیل و سایر کشورهای آمریکای جنوبی بسرعت در حال رشد بود.
تفاوتهای زبانی برخی پژوهشگران تفاوت میان اسپانیایی و پرتغالی را در حد تفاوت زبان انگلیسی رایج در بریتانیا و آمریکا دانستهاند. اما برخی دیگر این تفاوت هارا بسیار بیشتر از این میدانند. برای نمونه ۱۵٪ از واژگان دو زبان با هم متفاوت هستند. میان زیادی از این تفاوتها به پیش زمینه غیر اروپایی شمار زیادی از متکلمین این زبان باز میگردد که واژهها و اصطلاحات بومی خود را به زبان جدید یعنی پرتغالی نیز وارد کردهاند. ضمن اینکه مهاجران برزیل نیز همگی پرتغالی نبودند و واژگانی با ریشههای متفاوت در آنها وجود دارد. گویش برزیلی نسبت به گویش رایج در پرتغال کهنه تر بنظر میرسد. تفاوت در نگارش و تلفظ و آواشناسی و حتی در دستور هم دیده میشود.
شیوه نگارش نگارش زبان پرتغالی در برزیل شبیه آنچه بود که در قرون وسطی اسپانیایی را بدان مینوشتند. در قرن نوزدهم مدلهای جدیدی برای نگارش اسپانیایی برزیل پیشنهادشد و در قرن بیستم اعضای فعال و طرفداران جنبشهای ملی گرایانه برزیل شیوه نگارش را تا حدی تغییر دادند که برای برزیلیها مناسب تر باشد. بدین شکل زبان پرتغالی برزیل تا حد زیادی از زبان پرتغال رایج در اروپا استقلال گرفت.
نمونه تفاوتهای زبانی
برزیل پرتغال فارسی
banheiro، toalete، toilettes، sanitário casa de banho، lavabos، sanitários حمام
café da manhã، desjejum، parva pequeno almoço، desjejum صبحانه
câncer cancro سرطان
carteira de habilitação، carteira de motorista، carta carta de condução گواهینامه رانندگی
carteira de identidade، RG (from "Registro Geral") bilhete de identidade کارت اعتباری
telefone celular (or simply and most common "celular")، aparelho de telefonia celular telemóvel گوشی موبایل
canadense canadiano کانادایی
time، equipe equipa، equipe تیم
estrada de ferro، ferrovia caminho de ferro، ferrovia راه آهن
fila bicha، fila محور
fones de ouvido auscultadores، auriculares هدفون
gol golo گل (در فوتبال))
grama، relva relva علف
Irã Irão ایران
Islã Islão اسلام
israelense، israelita israelita اسرائیلی
mamadeira biberão، biberon شیشه شیر
metrô metro، metropolitano مترو
Moscou Moscovo مسکو
ônibus autocarro اتوبوس
polonês، polaco polaco لهستانی
rúgbi، rugby râguebi، rugby راگبی
secretária eletrônica atendedor de chamadas پاسخگوی خودکار
زبان پرتغالی یکی از زبانهای رومیایی است، یعنی با زبانهای اسپانیایی، ایتالیایی و فرانسوی همخانواده است. همانند زبانهای دیگر این گروه از زبان لاتین، یعنی زبان قدیم اروپا، زاده شده است. این زبان ابتدا در شمال غربی اسپانیا و شمال پرتغال بوجود آمد و بعدها در تمام سرزمین پرتغال گسترش یافت.
زبان پرتغالی در میان خانوادهی زبانهای رومیایی بیش از همه به زبان اسپانیایی شباهت دارد و مانند آن واژههای بسیار زیادی با ریشهی عربی را دارا میباشد، البته همانند دیگر زبانهای جدید اروپایی، واژههای بسیار زیادی با ریشهی لاتین و یونانی را نیز دارا میباشد. این زبان در کشور پرتغال، گالیسیا (شمال غربی اسپانیا و با لهجهی گالیسیایی)، کشور برزیل (در قارهی آمریکا)، مجمعالجزایر آسور و مادیرا در اقیانوس اطلس، کشورهای آنگولا، سائوتومه و پرنسیپ، کیپورد، گینهی بیسائو و موزامبیک (در قارهی آفریقا)، تیمور شرقی (در قارهی آسیا و در مجاورت اندونزی) و سرزمین ماکائو (در جنوب چین) صحبت میشود و در مجموع بیش از 240 میلیون نفر در سراسر جهان با این زبان صحبت میکنند که از این نظر ششمین زبان بزرگ دنیا بهحساب میآید.
پرتغالی تنها زبان رسمی برزیل است. این زبان زبانی است که تمام جمعیت برزیل به آن سخن میگویند و تنها زبانی است که در مدارس، روزنامهها، رادیو، تلویزیون و برای تمامی گروههای تجاری و اداری مورد استفاده قرار میگیرد. علاوه بر این برزیل تنها کشور پرتغالیزبان در قاره ی آمریکاست، که بدین ترتیب زبان پرتغالی یکی از مهمترین بخشهای هویت ملی برزیل است. زبان پرتغالی که در برزیل به آن سخن میگویند به صورت مستقل از زبان مادری اروپایی تحول یافته و این زبان در مقایسه با زبانی که در پرتغال بدان سخن میگویند دچار تغییرات آوایی کمتری شده است، بنابراین همواره گفته میشود که زبان کاموها، که در قرن شانزدهم میزیستند، بیشتر شبیه برزیلی امروز بوده، تا زبانی که امروزه در پرتغال بدان سخن میگویند و در نتیجه آثار ادبی کاموها زمانی که به برزیلی خوانده شود کاملتر است. زبان پرتغالی برزیل تاثیرات چشمگیری از زبان سرخپوستان و آفریقاییان و نیز همگونسازیهای متعدد زبان ایتالیایی پذیرفتهاست. در واقع تفاوت بین زبان پرتغالی رایج در اروپا با زبان پرتغالی در برزیل همانند تفاوت بین انگلیسی بریتانیایی و انگلیسی آمریکایی است و پرتغالی زبانها از هر کشوری بدون هیچ مشکلی با هم صحبت می کنند.
البته در کنار زبان رسمی پرتغالی، زبان های اقلیت ها نیز در برزیل وجود دارد. بسیاری از زبانهای سرخپوستان در جوامع بومیان، به خصوص در شمال برزیل تکلم میشود. گرچه بسیاری از این جوامع تماسهای مهمی با پرتغالی دارند، اما امروزه انگیزههایی برای تدریس زبانهای بومی وجود دارد. نوادگان مهاجران که اغلب دو زبانه هستند نیز در جوامع کوچک روستایی در جنوب برزیل به زبانهای دیگر سخن میگویند. مهمترین آنها عبارتاند از گویشهای آلمانی برزیلی، همچون ریوگرندنسر، هانشروکیش و زبان پامرانین، و نیز تالیان بر اساس زبان ونیزی ایتالیا. در شهر سائوپائولو، در محلات مهاجرنشینی همچون لیبردادِ افرادی به زبان ژاپنی تکلم میکنند. اگر چه زبان انگلیسی به طور رسمی در مدارس برزیل تدریس میشود، اما شمار اندکی از مردم برزیل قادر به تکلم به زبان انگلیسی هستند، البته همان گونه که اشاره شد به دلیل شباهت این زبان با زبان اسپانیایی، برزیلی ها تا حدودی به خصوص در مناطق مرزی آرژانتین، پاراگوئه و اوروگوئه قادر به درک زبان اسپانیایی هستند.
به عنوان اولین گام در جهت یادگیری زبان پرتغالی، به معرفی حروف الفبای آن و تلفظ آنها می پردازیم و در مطالب بعدی به تدریج واژه ها و دستور زبان آن ارائه خواهد شد.
الفبای زبان پرتغالی مانند زبان انگلیسی دارای 26 حرف می باشد که شامل 21 حرف صامت (بی صدا) و 5 حرف صدادار است. البته حروف K، W و Y از آغاز سال 2009 میلادی وارد این زبان شده اند و در اسمها (مثل Wagner، Wilson، Yara و Amaury) و واحدهای بین المللی (همانند kg، km و watt) بکار بـرده شدهاند. تلفظ برزیلی حروف الفبای زبان پرتغالی به صورت زیر است:
الف ) معرفی کشورهای پرتغالی زبان و پراکندگی جمعیتی آنها
در دنیا چیزی حدود ۲۲۰ میلیون نفر پرتغالی زبان وجود دارد . از این حیث این زبان در مرتبه ی هفتم در دنیا از نظر تعداد صحبت کنندگان قرار گرفته است . هشت کشور در دنیا ، پرتغالی صحبت می کنند که عبارتند از : پرتغال در اروپا که مرکز این زبان است ، برزیل در آمریکای جنوبی ، پنج کشور در آفریقا با نام های آنگولا ، موزامبیک ، گینهیبیسائو ، کاپهورده و سائوتومه و نهایتا ً تیمورشرقی در استرالزی که مراد از اصطلاح استرالزی ، کشور استرالیا به همراه سرزمین هایی است که به عبارت نزی ختم می شوند مانند اندونزی ، پلی نزی و غیره .
از جمعیت بالا چیزی حدود ۲۰۰ میلیون نفر در برزیل به سر می برند و به همین خاطر ، برزیل پرجمعیت ترین کشور پرتغالی زبان است و مابقی آن در هفت کشور اروپا ، آفریقا و آسیا گسترده شده اند .
البته زبان پرتغالی به صورت پراکنده در بخش های دیگری از دنیا تکلم می شود به عنوان مثال در مجمع الجزایر مادیرا و آزورس در اقیانوس اطلس شمالی . در واقع این دو جزایری خودمختار هستند که جز مستعمرات پرتغال به حساب نمی آیند بلکه در طول قرن پانزدهم میلادی توسط ساکنان اروپا به ویژه دریانوردان پرتغالی تحت سکونت در آمدند . همچنین ساکنان شهر مالاکا در غرب مالزی ، پرتغالی تکلم می کنند و یا اینکه در شهر گوا در هندوستان این زبان استعمال می شود و یا در ماکائو و یا بخش هایی از چین سخن گفتن به این زبان رایج است .
و نهایتاً اینکه زبان پرتغالی به مانند بسیاری از زبان های زنده در بخش های مختلفی از دنیا در شهرهای بزرگ و کوچک کشور ها تکلم می گردد و این فی الواقع امری بدیهی و طبیعی به نظر می رسد .
ب ) تفاوت های کوچک در پرتغالی اروپا و پرتغالی برزیل
در زبان پرتغالی که در اروپا تکلم می شود و آنچه که در برزیل رایج است اندکی تفاوت وجود دارد و این پدیده از لحاظ تاریخی این گونه تحلیل می گردد که همزمان با استعمار برزیل توسط پرتغالی ها و انتقال زبان آنان به بومیان برزیل ، بومیان این کشور این زبان را اندکی برای خویش ساده کردند به عنوان مثال در صرف افعال مشاهده می شود که در برزیل برای صیغه ی های دوم شخص جمع و سوم شخص جمع ، یک صیغه به کار گرفته می شود در حالی که در پرتغالی اروپا تمامی شش صیغه ی صرف فعل متفاوت هستند. عده ای از زبان شناسان بر این باورند که این تفاوت لهجه ای ، چندان مساله ساز نخواهد بود ، آنان بر این باورند که همان طور که در آمریکا لهجه های مختلفی از زبان انگلیسی وجود دارد و در کل این زبان نسبت به زبان انگلیسی اروپا اندکی ساده تر است ، تفاوت زبان های پرتغالی اروپا و پرتغالی برزیل نیز به این صورت قابل رتق و فتق است .
و اینکه پرتغالی در کشور های آفریقا و آسیا بسیار شبیه به آن چیزی است که در پرتغالی اروپا وجود دارد .
ج ) منشأ زبان پرتغالی
منشأ این زبان با تاریخ کشور پرتغال و به تعبیری تاریخ شبه جزیره ی ایبری که دو کشور پرتغال و اسپانیا را شامل می شود مرتبط می گردد .
پرتغالی نیز مانند سه زبان ایتالیایی ، اسپانیایی و فرانسه ، فرزند زبان مرده ی لاتین محسوب می گردد . اصالت آن هم به موقعی بر می گردد که سربازان روم باستان پا در شبه جزیره ی ایبری نهادند. البته ی با گسترش اسلام در سرزمین ایبری در قرن سوم هجری قمری باعث شد که این زبان با برخی لهجه های شمال آفریقا مخلوط گردد. به عنوان مثال این زبان مانند زبان اسپانیایی دارای کلمات بسیاری است که با حروف al شروع می گردد که خود ناشی از منشأ زبان عربی اقوام مهاجر به این شبه جزیره است .
کافی است تورقی کوچک در قاموس های اسپانیایی و پرتغالی بیندازیم تا واژگانی که از عربی به این دو زبان راه یافته اند را رصد نماییم و اگر عربی ستیزی حاکمان اسپانیا در قرن های یازدهم ودوازدهم میلادی و بعد از جنگ های صلیبی نبود چه بسا که در این سرزمین ها به جای زبان های اسپانیایی و پرتغالی هم اکنون زبان عربی رایج می بود .
در خلال قرون وسطی ، ملغمه ای از زبان لاتین و پاره ای از لهجه های موجود در شبه جزیره ی ایبری سبب شد که هسته ی اولیه ی زبان پرتغالی که به صورت پرتغالی – گالیسی بود شکل بگیرد . گالیسی لهجه ای بود که در غرب این شبه جزیره وجود داشت و هم اکنون به صورت یک زبان مستقل در آمده است که در شمال غرب اسپانیا و ایالت گالیسیا به کار گرفته می شود .
پرتغال در سال ۱۱۴۳ میلادی توسط آفونسو هنریکز(AfonsoHenriques) از غرب شبه جزیره ی ایبری که هم اکنون اسپانیا را در خود جای داده است ، مستقل شد . نزدیک به دو سده بعد یعنی در سال ۱۳۲۵ زبان پرتغالی رسماً از زبان گالیسی جدا گشت .
در مجموع می توان چنین گفت امروزه در شبه جزیره ی ایبری که شامل دو کشور اسپانیا و پرتغال است چهار زبان وجود دارد :
پرتغالی در پرتغال ، کاتالان در شمال شرق اسپانیا در ایالت کاتالان و به مرکزیت بندر بارسلون ، زبان گالیسی در ایالت گالیسیا در شمال غرب اسپانیا به مرکزیت شهر سانتیاگوی کامپوستلا و نهایتاً زبان اسپانیایی کاستیل در شمال ، مرکز و جنوب اسپانیا که زبان رسمی این کشور و چه بسا دیگر کشور های اسپانیایی زبان دنیا است که تعداد آنها حدود ۲۱ کشور است که از حوزه ی کارائیب و آمریکایی مرکزی تا جنوب آمریکایی جنوبی گسترده شده اند .
در دنیا حدود ۶۰۰ میلیون نفر اسپانیایی کاستیل صحبت می کنند .
در دنیا حدود ۱۰ میلیون نفر ، کاتالان صحبت می کنند که در ایالت کاتالان در اسپانیا و در کشور آفریقایی آندورا محصور شده اند .
و اینکه در دنیا چیزی حدود ۳ میلیون نفر گالیسی صحبت می کنند که در ایالت گالیسیا واقع در شمال غرب اسپانیا مستقر شده اند . ایالت گالیسیا به همراه ایالت کاتالان ، خود مختار بوده و پرچم و حاکمیت مستقل دارند.
در قرن چهاردهم میلادی و همزمان با جهانگردی پرتغالی ها ، آن ها در چهار گوشه ی دنیا به راه افتادند و به فتح و کشف سرزمین های شناخته شده و ناشناخته روی آوردند . از ژاپن در خاور دور گرفته تا برزیل در آن سوی دنیا ، نشان از پراکندگی سرزمین هایی است که پرتغالی زبان ها به آن ها گام نهاده بودند .
داستان حضور آنان در جنوب ایران و خلیج فارس نیز ، برگ هایی از تاریخ دوران صفویه است که از حوصله ی این یادداشت خارج است و علاقه مندان ، خود می تواننداین مورد را از منابع معتبر تاریخی پیگیری نمایند .
د ) ادبیات پرتغالی در قرن شانزدهم میلادی
در این دوران بر پرتغال ، شاعری چون لوئیس واز دکاموئس (Luís Vaz de Camões ( ظاهر می شود که سیمایی چون شکسپیر در انگلستان دارد . این شاعر ، مبدأ مهمی در شکل گیری ادبیات پرتغال است و بعد از وی ، زبان پرتغالی در دنیای شعر و فلسفه جایی برای خویش باز می کند و به دلیل پیوند های این زبان با زبان های لاتین و یونانی ، زمینه های شکوفایی آن در جهان بیشتر و بهتر می شود تا اینکه امروزه می بینیم که در کشور های پرتغالی زبان ، شاعران و نویسندگان ممتازی قرار گرفته اند که نه تنها در کشور خود بلکه در دنیا نیز نامی برای خود دست و پا کرده اند .
ه ) مروری بر شاعران و نویسندگان پرتغالی زبان
قدیمی ترین سند شعر در پرتغال به قرون وسطی برمی گردد و آن هم مجموعه ای از ترانه های تغزلی است تحت عنوان cancioneiros، البته سراینده ی این ترانه ها مشخص نیست .اما پس از این مورد خاص ، ادبیات پرتغال با دکاموئس نضج گرفت . دکاموئس به تأثیر از شاعران کلاسیکی چون هومر و ویرژیل ، اثری حماسی تحت عنوان Os Lusiadas به رشته ی تحریر در آورد که در آن داستان واسکو دا گاما (Vasco da Gama )دریانورد شهیر پرتغالی را شرح می دهد که عازم دریا برای رسیدن به سرزمین هندوستان است .
در قرن نوزدهم میلادی ، نهضت رمانتیسیم توسط آلمیدا گارت ( Almeida Garret) ، کامیلو کاستلو برانکو ( Camilo Castelo Branco) ، ژولیو دانیز (JúlioDiniz)و آگوستو کاستیلیو ( Augusto Castilho) که این اخیر خود پایه گذار مکتب رئالیسم نیز در این کشور است شکل می گیرد .
در قرن بیستم ، فرناندو پسوآ ( Fernando Pessoa) که یکی از مهم ترین شاعران این کشور و جهان است در این کشور معرفی می شود. البته خاطر نشان می کنیم که در پرتغال چیزی بالغ بر ۶۰ نام فرناندو پسوآ در طول تاریخ این کشور ثبت گردیده است که همه ی آن شاعر و نویسنده بوده اند که این خود یکی از شگفتی های پیرامون این شاعر بحث برانگیز پرتغالی است . اما این فرناندو پسوآ که مطمح نظر ماست همانی است که شاهکاری به نام ” کتاب سرگشتگی ” ( Livro do desassossego) دارد که این کتاب در ایران توسط شادروان جاهد جهانشاهی از روی رونوشت آلمانی ترجمه شده است . این فرناندو پسوآ جدا از بین خیل عظیمی از هم نام های خود ، شاعری ارزشمند است و شعرهای فلسفی وی که برخی از آنها در مجموعه شعر ” پیغام ها ” ( Mensagem) به طبع رسیده اند ، گواهی از وجود شاعری پراهمیت و تاثیرگذار در شعر معاصر جهان است .
همچنین نویسندگانی چون ژوزه ساراماگو (José Saramago) برنده ی نوبل ادبیات به سال ۱۹۹۸ ، لیدیا ژورژه (Lídia Jorge) ، آگوستینا بسا – لوئیس ( Agustina Bessa-Luís) ، هلیا کوریا (HéliaCorreia) از دیگر افراد سرشناس در ادبیات معاصر پرتغال هستند .
حال به سراغ کشور برزیل می رویم . برزیل اگر چه در ورزشی چون فوتبال در دنیا شهره ی خاص و عام است اما از حیث ادبیات و به ویژه ی شعر چندان قدمت و قامتی در دنیا ندارد . ادبیات برزیل همزمان با توسعه ی مدل های ادبیات پرتغال در سال ۱۸۶۵ شکل گرفت . در این سال ژوزه دِآلنکار (José de Alencar) با انتشار حماسه ی Guaraniو رمان Iracemaرسماً کلنگ ادبیات را در این کشور پهناور به زمین زد که در این دو اثر سعی می شود از بومیان این کشور ، تصاویری رمانتیک خلق گردد .
همزمان با تلاش مکتب هایادبی در اروپا در برزیل شاهد شکل گیری مکاتبی نیز بوده ایم . در سال ۱۹۲۰ در برزیل ، اسوالد دِ آندراده ( Oswald de Andrade) ، بیانیه ی آدم خواری (Manifesto Antropófago) را نوشت .
در میانه ی سده ی بیستم ، ژورژه آمادو (Jorge Amado) به خاطر رمان هایش معروف گشت که در آنها به جوامع شمال شرقی برزیل که دارای آداب و رسوم محلی و مخصوص به خود هستند پرداخت .
از دیگر نویسندگان برزیل می توان اشاره نمود به : راکل دِ کیروش (Raquel de Queirós)، گراسیلیانو راموش (Graciliano Ramos) و ژوزه لینش دو رگو (José Lins do Rego) .
البته یک نویسنده ی نام آشنای برزیلی برای ما ایرانی ها شاید پائولو کوئلیو (Paulo Coelho) باشد که دیگر نیازی به معرفی ندارد .
در میان کشور های آفریقا ، ادبیات تحت تاثیر جو سیـاس*ـی و نشیب و فرازهای اجتماعی و فرهنگی گریبان گیر آن کشور ها قرار گرفته است . از میان نویسندگان آنگولا می توان به کسترو سورومنیو (Castro Soromenho) اشاره نمود که در رمان های خویش به تم های اصیل آفریقا و هویت جمعی مردم کشور خویش می پردازد .
از شاعران موزامبیک می توان به ژوزه کراویرینیا (José Craveirinha ) که ملک الشعرای این کشور است اشاره کرد، همچنین در این کشور ، میا کوتو (Mia Couto)وجود دارد که با داستان های کوتاه خود به تبیین رویاهای ساده ی مردم موزامبیک می پردازد که به نوعی زندگی بعد از استقلال کشور خویش را تجربه کرده اند .
و از سوی دیگر در این کشور ، لینا ماگایا (Lina Magaia)حضور دارد که از ترس و التهاب دوران جنگ در این کشور صحبت می کند و به دنبال زندگی صلح آمیز و عاری از هر گونه جنگ می گردد .
و البته پرواضح است که اسامی بسیاری از شاعران و نویسندگان پرتغالی در فهرست بالا نیامده اند . ما در مرور خود سعی داشته ایم صرفاً کلیتی از ادبیات و پاره ای از شاعران و نویسندگان را به میان بیاوریم .
برنامه ی ما برای آینده آن است که در خلال زبان پرتغالی ، پاره ای از شاعرانی را که در بالا مرور کرده ایم و چه بسا شاعرانی دیگر که اسم آنها از قلم افتاده است معرفی و برخی از اشعار آن ها را نیز به زبان فارسی ترجمه نماییم .
پیروی از رسم الخط جدید زبان پرتغالی از روز چهارشنبه ۱۳ ماه مه سال ۲۰۱۵ میلادی در کشور پرتغال اجباری شد.
این رسم الخط جدید مبتنی بر توافقنامه ای است که در ۱۶ دسامبر سال ۱۹۹۰ میلادی به تصویب بسیاری از کشورهای پرتغالی زبان رسیده است و آنها خود را ملزم به اجرای آن دانسته اند.
توافقنامه رسم الخط جدید زبان پرتغالی، یک پیمان بین المللی است که هدف آن ایجاد یک رسم الخط واحد و یکپارچه برای املای کلمات به زبان پرتغالی در تمام کشورهایی است که از این زبان به عنوان زبان رسمی خود استفاده می کنند. این توافقنامه در لیسبون، پایتخت پرتغال به امضای نمایندگان بخش عمده ای از کشورهای پرتغالی زبان جهان از جمله آنگولا، برزیل، کیپ ورد (دماغه سبز)، گینه بیسائو، موزامبیک، پرتغال و جمهوری دموکراتیک سائوتومه و پرینسیپ رسید و از سال ۲۰۰۹ میلادی استفاده از آن بتدریج آغاز شد.
زبان پرتغالی ششمین زبان جهان محسوب می شود و در حال حاضر بیش از ۲۴۰ میلیون نفر در سراسر جهان به این زبان سخن می گویند.
هدف اصلی این توافقنامه، استاندارد سازی زبان پرتغالی بوده است. ایده کار این بود که زبان نوشتاری تا جای امکان به زبان محاوره ای نزدیکتر شود. به عبارت دیگر از این به بعد در زبان پرتغالی به همان گونه ای که سخن می گویند، می نویسند. در این حالت حروفی که در کلمات مختلف تلفظ نمی شوند، حذف می گردند. با این وجود گفته می شود که با رسم الخط جدید، تنها املای ۱.۵ درصد از کل کلمات پرتغالی در سراسر جهان تغییر می کند.
در کشور پرتغال از سال ۲۰۰۹ تا سال ۲۰۱۵ میلادی هر دو رسم الخط قدیم و جدید مورد قبول بودند. از سال ۲۰۱۱ میلادی نوشتن بر اساس قوانین جدید در برخی مدارس پرتغال آغاز شد و از ماه مه سال ۲۰۱۲ میلادی اسناد رسمی و اداری متعلق به نهادهای دولتی، صرفا با املای جدید نوشته می شد.
اما اکنون و از روز چهارشنبه دوره گذار به قوانین جدید املای کلمات در پرتغال به پایان رسید و رسم الخط جدید به تنها رسم الخط حاکم در این کشور تبدیل شد.
این دوره گذار در کشور کیپ ورد (دماغه سبز) در ماه اکتبر و در برزیل (که حدود هشتاد درصد پرتغالی زبانها در آنجا ساکنند) در سال ۲۰۱۶ به پایان خواهد رسید. دیگر کشورهای پرتغالی زبان هنوز درباره تاریخ لازم الاجرا شدن این توافقنامه تصمیم قطعی نگرفته اند. به عنوان مثال، کشور موزامبیک در انتظار تصمیم گیری پارلمان در این باره است.
دیدگاه موافقان و مخالفان رسم الخط جدید
مدافعان این توافقنامه بین المللی می گویند با ایجاد یک رسم الخط واحد برای تمام کشورهای پرتغالی زبان، می توان موقعیت این زبان را در سطح بین الملل بهبود بخشید و به هرج و مرج نوشتاری که در این زمینه در کشورهای پرتغالی زبان در سه قارۀ اروپا، آمریکا و آفریقا بوجود آمده پایان داد.
پیشنهاد دهندگان تهیه این پیمان نامه قصد داشتند املای واحدی برای کلمات، همانند آنچه در زبان اسپانیایی دیده می شود، بوجود آورند. در زبان اسپانیایی این یکپارچه سازی املایی بخوبی در تمام کشورها رعایت شده است. به این معنی که اگرچه گاه معنی و تلفظ کلمات اسپانیایی در کشور اسپانیا با دیگر کشورهای اسپانیایی زبان آمریکای لاتین بسیار متفاوت است، اما همه این کشورها در نوشتن و املا، از یک رسم الخط واحد پیروی می کنند یعنی رسم الخطی که به تایید انجمن آکادمی های زبان اسپانیایی رسیده است.
اما محتوا و ارزش این توافقنامه مورد تایید همگان نیست. شماری از زبان شناسان، فلاسفه، دانشمندان، روزنامه نگاران، نویسندگان، مترجمان و حتی وبلاگ نویسان، همچنین گروهی از شخصیتهای هنری و فعالان عرصه سیاست یا تجارت در هر دو جامعۀ برزیل و پرتغال با این توافقنامه مخالفند.
به عنوان مثال، گروهی در پرتغال معتقدند که این کار مغایر قانون اساسی است و صرفا در راستای تامین منافع برزیل در حوزه جغرافیای سیـاس*ـی و اقتصادی تهیه شده چراکه این رسم الخط جدید تنها به میزان ۰/۵ درصد روی املای کلمات برزیلی تاثیر می گذارد اما تاثیر آن روی املای کلمات پرتغالی زبانها در دو قاره اروپا و آفریقا ۱/۶ درصد است.
مخالفان، این کار را دخالت دولت در امور فرهنگی می دانند و با جمع آوری هزاران امضاء از پارلمان پرتغال خواستند مانع از اجرای این قانون شود.
منتقدان می گویند صرف تهیه پیمان نامه ای درباره استانداردسازی رسم الخط نمی توان موفق به بهبود وضعیت یک زبان در سطح بین الملل شد. دیگر اینکه تلفظ کلمات پرتغالی در کشورهای مختلف، متفاوت است به این ترتیب حذف حروفی که تلفظ نمی شوند و تغییر دیکته کلمات برای تمام کشورهای پرتغالی زبان به یک شیوه ممکن نیست و گاه حتی منجر به ابهام بیشتر در کلمات می شود.
همچنین به نظر مخالفان، این کار مطالعه ادبیات کلاسیک پرتغال را دشوار می کند و به این ترتیب بتدریج خواندن آثار قدیم توسط نسل جدید مشکل خواهد شد زیرا املای کلمات باستانی گاه کاملا متفاوت است. آنها اختلاف در املا را نیز نشانه ای از زنده بودن یک زبان می دانند و معتقدند این تصمیم، مغایر با تفکر آزاد و تنوع فرهنگی در کشورهای پرتغالی زبان است.
گروه زبان و ادبیات اسپانیایی دانشگاه مطالعات زبانهای خارجی در سال 1952 و گروه زبان پرتغالی در سال 1961 تاسیس شده است و این دو گروه جزء اولین گروههای آموزش زبان خارجی بعد از به وجود آمدن جمهوری خلق چین به حساب می آیند. به مدت 60 سال، گروه زبان و ادبیات پرتغالی و اسپانیایی برای ی چین وپرتغالی و اسپانیایی زبان در مبادلات سیـاس*ـی، اقتصادی و فرهنگی نقش قابل توجهی را ایفا است.
در سال 1979، برای اولین بار مجوز حق اعطای ی ارشد زبان اسپانیایی را به دست آورده وجزء اولین دانشجویان مقطع ی ارشد در سراسر این رشته بودند. سال 1996، گروه زبان اسپانیایی اولین بار حق اعطای ی این رشته را به دست آورد. سال 2010، این گروه به یی از زمینه هاییدی علمی آموزشی زبان و ادبیات اسپانیایی در تبدیل شد.
اهداف اداره ی آموزشی گروه زبان اسپانیایی، پرورش استعدادهایی با دستاوردهای علمی بالا، داشتن مهارت های پایه ای و قوی زبان خارجی، مستعد برای شغلهایی مانند دیپلماسی ، تجارت خارجی، آموزش و پرورش، فرهنگ، علوم وی، مطبوعات و بخش های دیگر با سطح یفی بالا و توانایی همه جانبه می باشد. در حال حاضر دارای 25 نفر مدرس در میان آنها 4 نفر استاد، 5 نفر دانشیارمی باشد و هر ساله از 2 استاد خارجی دعوت به ی می . گروه زبان پرتغالی در حال حاضر 8 استاد دارد در میان آنها 6 استاد چینی و 2 استاد خارجی می باشد.
مدت زمان ی گروه زبان اسپانیایی 4 سال و مدت زمان ی ارشد آن 3 سال می باشد و دارای رشته های زبانشناسی، ادبیات، مترجمی و تاریخ و فرهنگ اسپانیا و دیگر رشته های تحقیقاتی است. مدت زمان مقطعی ارشد و 3 الی 4 سال در زمینه های مطالعه ادبیات آمریی لاتین و ترجمه ی محاوره ای می باشد. مدت زمان ی گروه زبان پرتغالی 4 سال است، دانشجویان در سال اول و دوم و سال چهارم در چین و سال سوم در خارج از آموزش می بینند. مدت زمان ی ارشد زبان پرتغالی 3 سال می باشد و دارای دو زمینه ی مترجمی و سیاست ها ی خارجی برزیل و روابط چین و برزیل می باشد.
سطح پژوهشی گروه زبان و ادبیات پرتغالی و اسپانیایی همیشه در رده های اول بوده است. گروه زبان اسپانیایی برای تعداد 2500 نفر متخصص تربیت در میا آنها بیش از 2200 نفر در مقطع ی، بیش از 150 نفر در مقطع ی ارشد و بیش از 12 نفر در مقطع می باشند. گروه زبان و ادبیات پرتغالی 500 فرهیخته را تربیت بسیاری از آنها دیپلمات ارشد، مترجم، استاد و خبرنگار هستند.
گروه زبان و ادبیات پرتغالی و اسپانیایی بسیار به گسترش روابط با دانشگاههای مشهور اسپانیا و پرتغال اهمیت می دهد. قراردادهای دو جانبه ی مهمی محتوای اصلی آن تبادل استاد و دانشجو بوده است را امضا نموده، هر ساله تعداد زیادی از دانشجویان به خارج از اعزام می . گروه زبان و ادبیات پرتغالی با ی دانشگاه دولتی ی، تحقیقات ی به طور فعالانه به انجام مبادلات دانشگاهی و فعالیت های ارتقاء فرهنگی می پردازد را تاسیس است.
دانشگاه مطالعات زبانهای خارجی با ی دانشگاه لیسبون، به راه اندازی مبادلات و ی های فرهنگی زبان چین و پرتغالی به منظور ترویج و ی در زمینه آموزش زبان پرتغالی و چینی برای این دو پرداختند.
این دو زبان دارای شباهت هایی هستند که برخی افراد آن را خواهر خوانده و یا Sister Languages می نامند. ولی این تشابهات به قدری نیست که بتوان این دو زبان را یکسان دانست. خواندن این مطلب می تواند به شما کمک شایانی بکند تا بتوانید فرق بین این دو زبان را تشخیص دهید.
تلفظ
یکی از مهم ترین تفاوت هایی که بین دو زبان اسپانیایی و پرتغالی وجود دارد نحوه بیان لغات می باشد. عموما اگر این دو مطلب را کنار یکدیگر قرار دهید می توانید هر دوی آن ها را بخوانید. هر کسی اگر یکی از این دو زبان را بلد باشد می تواند متن های زبان دیگر را به راحتی بخواند. ولی مشکل در بیان آن بسیار زیاد می باشد به قدری این مشکل زیاد است که اگر دو نفر با این دو زبان با یکدیگر صحبت کنند به سختی می توانند متوجه تلفظ لغات همدیگر بشوند.
کلمات
بعضی از کلمات در دو زبان با دیکته های فراوانی وجود دارند ولی معانی آن ها باهم فرق می کند. مانند کلمه Abone که معنی آن در زبان پرتغالی سپرده و یا بیعانه می شود ولی همین کلمه در زبان اسپانیایی یعنی کود شیمیایی. یکی دیگر از کلماتی که می توانیم مثال بزنیم کلمه ی Acreditar می باشد که در زبان اسپانیایی به معنی یادآور بودن و یا موافق بودن است ولی در زبان پرتغالی معنی باور داشتن می باشد. این مدل کلمات در این دو زبان کم نیستند. علاوه بر اینکه بین زبان های پرتغالی و اسپانیایی تفاوت هایی وجود دارد بین زبان های پرتغالی اروپایی و پرتغالی برزیل تفاوت های زیادی وجود دارد. البته بین زبان های اسپانیایی اروپایی و اسپانیایی آمرکای لاتین هم فرق هایی وجود دارد.
گرامر
تفاوت های گرامر خیلی خیلی کم می باشد و به چشم نمی آید. حدودا تمام قواعدی که در گرامر این دو زبان وجود دارد شباهت زیادی به یکدیگر دارند.
سه حرف Y,W,K در زبان پرتغالی وجود ندارند به این معنی که کلمه ای که ریشه پرتغالی داشته باشد این سه حرف در آن کلمات به کار نرفته است. مگر آنکه کلمه از خارج این زبان وارد شده باشد. این سه حرف در الفبا وجود دارند. به عنوان مثال Kiwi (کیوی) صدای k در زبان پرتغالی به حروف دیگر بیان میشود.