- عضویت
- 2015/11/16
- ارسالی ها
- 476
- امتیاز واکنش
- 4,568
- امتیاز
- 573
- محل سکونت
- بهشت ایـــــران ... مازندران :)
به نام یگانه خالق هستی
نقد بیرونی :اسم : اسم رمانتون " آماج " که واژه ی آماج به معنای نشان، نشانه و هدف هست که به ژانر و محتوای نمی خوره ولی اسمی غیر تکراری و جالب اما وقتی من اسم رمانتون رو اولش دیدم چیز دیگه ای فکر میکردم و بعد خوندن نظرم عوض شد، وقتی اسم رمانتون رو دیدم فکر کردم شخصیت اصلی داستان دنباله روی یک هدف هست و تمام ماجرا بر پایه ی همین هست اما خب بعد خوندن فهمیدم که فرضیه ام اشتباه بوده اما درکل اسم جذابیِ و کنجکاو کننده است اما مناسب با محتوی و ژانر رمانتون گفته بودم که نیست . پیشنهاد میکنم دوست گلم یه تجدید نظر راجع به اسم رمانت داشته باشی .
جلد : جلد رمانتون خیلی زیباست و بی کسی و تنهایی و خود کفا بودن سارا رو به خوبی نشون میده و ژانر درام توش حس میشه ولی به ژانر عاشقانه و اجتماعی که انتخاب کردید نمی خوره و همینطور به اسم رمانتون اما ترکیب رنگ جالبی داره، پیشنهاد می کنم که جلد دیگه ای رو در نظر بگیرید تا مورد هایی که ذکر کردم بهتر توش دیده بشه .
خلاصه : خلاصه خوبه اما میتونست بهتر باشه، خلاصه شما به خوبی محتوای رو نشون میده و کوتاهِ و این خیلی خوبه چون که خواننده از خوندنش خسته نمیشه اما گنگ نیست، گره تو ذهن خواننده ایجاد نمی کنه ولی در عین حال خلاصه ای که نوشتید جذاب اما ویژگی یک خلاصه ی خوب اینه که چکیده ای از گذشته، حال و آینده ی شخصیت اصلی رو دارا باشه و دارای گنگی و ابهام باشه تا خواننده برای سوال های شکل گرفته تو ذهنش رو دنبال کنه ؛ پیشنهاد میکنم با کمی تغییر خلاصه ی بهتر و جذاب تری بنویسید .
ژانر : ژانر های انتخابی شما عاشقانه، اجتماعی و درام هست که خیلی خوبه و درست انتخاب شده و در رمانتون هم مسئله های اجتماعی هست و هم عاشقانه و ژانر درام هم که به معنای رو به رویی شخصیت ها با مشکلات احساسی هست ، هم در رمانتون به خوبی نشون دادید اما اگر ژانر " تراژدی " رو هم به ژانر ها اضافه کنید خیلی خیلی بهتر میشه دوست عزیزم .
مقدمه : باید تبریک بگم چون مقدمه ی کاملا مناسبی برای رمانتون انتخاب کردید و هم به ژانر و هم به محتوای میخوره، فقط یک ایراد خیلی خیلی کوچیک دوست خوبم بهتر بود که شکلک نمی گذاشتی وسط جمله، اما در کل کاملا خواننده رو از نظر احساسی در برابر حوادث آماده میکنه .
نقد درونی :
شروع : شروع جدید بود و خیلی خوب بود که شروع رو با مشکلات شخصیت اصلی آغاز کردید و همین باعث شد تا در ذهن من سوال هایی ایجاد بشه ، شروع به ژانرها میخورد و دیالوگ ها مناسب بود یعنی نه کم بود و نه زیاد و به خوبی حالت های شخصیت هارو توصیف کردید یعنی نه توصیفات زیاد بود که خواننده خسته بشه و نه کم که نشه شخصیت هارو درک کرد ، خیلی خوب بود .
توصیفات : دوست عزیزم مجموعه ای از توصیفات بلند و دیالوگ های کوتاه هست ، به نظر من شما می تونستید و موقعیت های خیلی خوبی داشتید برای شرح توصیفات اما متاسفانه استفاده نکردید ، نویسنده ی عزیز لطفا توصیف کردن رو جدی بگیرید چون فیلم نیست که بشه با دیدن درکش کرد ؛ خواننده باید با تصوراتش رو درک کنه و دوست داشته باشه و بهتره توصیافت تدریجی باشه تا خواننده خسته نشه .
توصیف مکان : شما به جزء یک یا دوجا اصلا مکان ها و موقعیت هایی که شخصیت ها هستند رو توصیف نکردید پیشنهاد میکنم در توصیف مکان بیشتر دقت کنید .
توصیف ظاهر : دوست گلم من 54 پست شاید هم بیشتر از رمانتون رو مطالعه کردم ولی هنوز هیچ تصور درستی از چهره ی شخصیت های اصلی و ... ندارم ! پیشنهاد میکنم از این به بعد به طور تدریجی شروع به توصیف ظاهر شخصیت ها بکنید .
توصیف احساس : باید بهتون تبریک بگم چون خیلی خیلی عالی احساس شخصیت ها و حالت هاشونو نشون دادید و هیچ جای حرفی نیست .
توصیف حالت : بازهم آفرین بهتون ، چون خیلی خیلی خوب بود و من با حالت هایی که توصیف کردید خیلی خوب تونستم شخصیت هارو در اون حال تصور کنم ؛ در کل خیلی در توصیف حالت و احساس موفق بودید .
نثر : نثر شما محاوره ای هست که این به خودی خود خیلی خوبه اما در بعضی از جاها نثر ادبی هم قاطی نثر محاوره شده مثل : " نزدیک شد و دست های مردانه اش را حصار تن منبقض شده ام کرد و سمت زمین روونه ام کرد . " این یک ایراد از نثر نوشته شده ی شما بود که با کمی دقت می تونید به راحتی حلش کنید ؛ به این جمله دقت کنید : " چاره ی عاشق بعد فراموش شدنش ، تنها اینکه که فکر کنه " این جمله بی ربط بود و یه کلماتی رو اضافه و کم داره ، درستش این بود که می گفتید : " چاره ی عاشق بعد فراموش شدنش، تنها اینه که فکر کنه " مورد بعدی اینه : " یه گوشت رو درِ ، یه گوشت رو دروازه " بهتر بود که " رو " یا " را " رو نمی گذاشتید چون ضرب المثلی که استفاده کردید صحیح نیست اونوقت ، به جز همین سه مورد ایراد دیگه ای نداشتید عزیزم .
زاویه دید : شما از زاویه ی دید شخص اول استفاده کردید و این که تا حالا راویتون عوض نشده خیلی خوبه چون وقتی که راوی هی عوض شه خواننده سردرگم میشه ، از مزایای زاویه ی دید شخص اول اینه که نویسنده به راحتی میتونه همه چیز رو توصیف کنه و همه چیز رو بهتر شرح بده و اگر هم بخواد سری به باقی شخصیت ها بزنه میتونه از زاویه دید دانای کل استفاده کنه ، آفرین به شما که انقدر خوب پیش رفتید .
علائم نگارشی : شما تا اینجا از علائم نگارشی نسبتا به درستی استفاده کردی اما بهتر بود در بعضی از جاها از کاما یا ، این در جای بهتری استفاده میکردی و اینکه علائم نگارشی به کلمه ی قبلی می چسبند و از کلمه ی بعدی فاصله می گیرند اما شما به این نکته توجه نداشتید، پیشنهاد میکنم از این به بعد به درست گذاشتن علائم دقت کنید و همینطور این اصل رو رعایت کنید؛ از این ! هم به درستی استفاده کردید ولی از : این چون جایی نیاوردید که مثلا : « امیر گفت : چه هوایی شده ! » احتیاج به نقل قول نداشتید، تا به حال استفاده نکردید ولی اگر در ادامه خواستید استفاده کنید از این نوع جمله ها حتما از نقل قول استفاده کنید؛ از این ؛ هم به جا و به درستی استفاده کردید .
غلط املایی : شما غلط املایی خاصی نداشتید اما دو مورد بود که من براتون مثال میزنم و شیوه ی صحیحش رو هم میگم : می ندازی غلط و می اندازی صحیح ، مورد دیگه : " پای بس غلط و پای بست صحیح؛ مورد دیگه ای به چشمم نخورد .
اشکالات تایپی : چندتایی شما اشکالات تایپی داشتید که خب با یه بار نگاه انداختن به رمانتون به سادگی میتونید اصلاحشون کنید مثل : " ذدستمو ، تیکه زد : درستش اینه : تکیه زد ؛ ماخذه ، درستش : مواخذه . این چندتا مورد رو مثال زدم پیشنهاد میکنم یه دور برای ویرایش اشکالات تایپی و ... بخونید پست های رمانتون رو .
شخصیت پردازی : شما درشخصیت پردازی خیلی خوب عمل کردید، شخصیتی رو نیمه رها نکردید و به همه ی شخصیت ها توجه کافی شده ولی یه اشکالی هست و اون اینه که اطلاعات کافی از تحصیلات، چهره، گذشته و خانواده شخصیت ها داده نشده .
سارا : شخصیت سارا رو خیلی خوب جلوه دادید و قشنگ میشه فهمید که نقش حامی داره و از خودش میگذره تا بقیه در آرامش باشند، اما خب به دلیل شخصیت اصلی بودنش انتظار می رفت اطلاعاتی راجع به گذشته و خانواده اش داده میشد و همینطور چهره اش اما خب متاسفانه اطلاعاتی داده نشده، دیالوگ ها و رفتارهاش هم مناسب سن و فرهنگی که در اون بزرگ شده ، هست .
آژمان : نویسنده ی عزیز شخصیت آژمان رو خیلی خوب نشون دادید ولی چون تازه وارد داستان شده ایرادی نداره که اطلاعاتی از خانواده و گذشته اش داده نشده ولی در ادامه امیدوارم این اصلاعات رو برای خواننده ها شرح بدید ، شما تونستید خیلی خوب آژمان رو که یک مرد محکم، جدی و آرومِ شخصیتش رو نشون بدید و در دادن اطلاعات از چهره و تحصیلات این شخصیت هم موفق بودید و دیالوگ ها و رفتارهاش هم مناسب سن وموقعیت اجتماعی اش هست .
ساحل : شخصیت ساحل خوب نشون داده شده و میشه شیطنت ها و ترس های یه دختر 18 ساله رو در ساحل حس کرد اما متاسفانه اطلاعتی از خانواده، گذشته و چهره اش داده نشده و دیالوگ ها و رفتارهاش مناسب سن و فرهنگی که در اون بزرگ شده ، هست .
مژگان : شخصیت مژگان خوب نشون داده شده و تونستید خوب نشون بدید که دختر شیطون و سرزنده ای هست ولی اطلاعات کافی از تحصیلات و چهره اش داده نشده، دیالوگ ها و رفتارهاش مناسب سن و فرهنگی که دراون بزرگ شده، هست .
سایه : شخصیت سایه میتونست بهتر پردازش بشه، اوایل نشون داده شد که دختر کم حرف و آروم و سر به زیری اما کم کم گستاخ و سرکش شد و این یه جورایی خواننده رو دچار دوگانگی میکنه، اطلاعات کافی از گذشته، تحصیلات، چهره و خانواده اش داده نشده، دیالوگ ها و رفتارهاش مناسب سن و فرهنگی که دراون بزرگ شده هست .
ایمان : شخصیت ایمان خوب جلوه داده شده و خیلی خوب تونستید در عین غمگین بودن ، ایمان رو به خاطر خوب بودن حال اطرافیانش شاد جلوه بدید که یه جورایی برای سارا حامی هست ولی خب اطلاعات کافی از گذشته، چهره و تحصیلات و خانواده اش داده نشده، دیالوگ ها و رفتار هاش مناسب سن و فرهنگی که دراون بزرگ شده، هست .
بهناز : خب بهناز شخصیت خیلی پررنگی نداره ولی بهتر بود از چهره و گذشته و خانواده اش و تحصیلاتش اطلاعات کافی داده میشد، اما خیلی خوب تونستید نشون بدید که زن آروم، مهربون و صبوری هست، دیالوگ ها و رفتارهاش هم مناسب سن و فرهنگی که دراون بزرگ شده، هست .
سیر : شما یکنواخت نیست ولی از بعضی از موضوع ها به سادگی می گذرید و پرش موضوعی در رمانتون دیده میشه ولی خیلی خوبه که هی پرش به حال و گذشته ندارید، شما در ایده ی اصلی روند کندی داره و در رخ دادن اتفاقات تند پیش می رید، رمانتون کسل کننده نیست اما هیجان هم نداره ولی خوبه که آرامش ها و تنش ها به اندازه است .
ایده : خب من تا اینجا فهمیدم سارا پدر و مادر و برادرش رو از دست داده و فقط الان خواهراش و همسر برادرش براش باقی موندند و چون هیچ منبع در آمدی ندارند بعد از مرگ سامان ( برادرش) مشغول به کار میشه تا زندگی نسبتا راحتی داشته باشند اما به دلیل بازی گوشی و دردسر هایی که خواهراش ایجاد می کنند خیلی تحت فشارِ، از اون سمت مردی به اسم آژمان وارد زندگی اش میشه که حضورش کم کم خیلی داره پررنگ میشه، خب من همینقدر از رمانتون میدونم ؛ بهتر بود کمی از گذشته و خانواده ی شخصیت ها هم گفته می شد اما درکل آفرین به شما موضوع زیبایی رو انتخاب کردید که خصوصا تکراری و کلیشه ای نیست و قلم روان و خوبی دارید ، پیشنهاد میکنم که کم کم کمی از ایده ی اصلی رو بازگو کنید .
دیالوگ ها و مونولوگ ها : دیالوگ های بین شخصیت ها واقعا خوبه یعنی نه زیاده و نه کم و دیالوگ های هر شخصیت مناسبش هست، محتوا دیالوگ ها مناسب و تکراری نیست و به موضوع هایی که در اتفاق میافتد مرتبط هستند و همینطور گره های ذهن خواننده و مشکلات شخصیت هارا برطرف میکند. راجع به مونولوگ ها هم باید بگم که خوبه، نه خیلی زیاد و دور از باور مثل این های آبکی که طرف با وجدانش صحبت میکنه و نه خیلی کم که همش دیالوگ باشه .
باورپذیری : تا اینجا که قابل باور بوده و اصلا شما سبک رئال رو انتخاب کردید که به معنای نوشتن در سبک واقع گرانه هست خیلی خوب پیش رفتید تا به اینجا امیدوارم در ادامه هم همینطور پیش برید .
پایان .
عضو آزمایشی شورای نقد نگاه دانلود
تالار نقد نگاه دانلود
انجمن کتاب و رمان نویسی نگاه دانلود
آخرین ویرایش توسط مدیر: