نقد رمان معرفی و نقد رمان جزای انتقام | شیرین کیومرثی کاربر انجمن نگاه دانلود

Jupiter

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/01/27
ارسالی ها
719
امتیاز واکنش
34,110
امتیاز
1,144
منتقد در حال اموزش نگاه

وقت بخیر :)
خدا قوت بابت اتمام داستان .
نقدی که در ادامه میبینید بر اساس پست های قبلیتون هست ( قبل از ویرایش ) البته سعی کردم دوباره چک کنم رمانتون رو و نقدمو با توجه به ویرایشتون تغییر بدم ولی از اونجایی که کامل چک نکردم اگر نکته ای رو در نقدم دیدید و قبلا ویرایش کرده بودید ولی من از قلم انداختم پیشاپیش عذر خواهم .

نام
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

نکته منفی : اولین چیزی که با خوندن این داستان به ذهن من به شخصه اومد این بود که بازم یه
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
تکراریه دیگه . اسم نگـاه دانلـود تقریبا یکی از مهم ترین عناصر در نوشتن یک داستان و جذب مخاطب هست . با خوندن اسم داستان من خودم به شخصه خوشم نیومد چون این روز ها شاهدیم که چقدر به شدت
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
هایی با مضمون انتقام که متاسفانه اکثرشون کپی پیست هستند رواج پیدا کردند . مخصوصا اینترنتی شون . پس شاید اگر این داستان برای نقد نبود به محض شنیدن اسمش می زاشتمش کنار .
نکته مثبت : جدا از بحث کلیشه ای بودن اسم
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
، اسم جالب بود . چون اگر کمی دقت به خرج میدادی ( قبل از شروع
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
‌ ) اسم داستان می تونست به خوندن ترغیبت کنه . جزای انتقام اسم این
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
بود . وجود کلمه ی انتقام این فکر رو به خواننده میده که به احتمال نود و نه درصد قراره داستانی باشه با این مضمون : دختر یا پسری که گذشته ی تلخی داره ، از اون زمان مدت زیادی گذشته و اون در این مدت روی خودش کار کرده و حالا برای انتقام از مسببین زندگی بد حالاش برگشته .
از طرفی قرار گرفتن جزا در اول این انتقام چیزیه که توجهم رو با کمی تامل جذب کرد . جزا کلمه ای هست که دو معنی داره . معنی لغویش پاداش هست اما در بین عامه به عنوان مجازات جا افتاده . در نتیجه من به عنوان خواننده فکرم درگیر شد که ایا روند انتقامی که در داستان خواهم خوند پایان خوبی داره یا نه ؟ نکنه این
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
متفاوت باشه ؟ کدوم از این دو حالت پیش میخواد بیاد ؟
۱. شخصیت داستان میره جلو و انتقام میگیره و ارامش به زندگیش برمیگرده ( جزا در معنی پاداش )
۲. یا اینکه شخصیت داستان زندگیش بدتر خراب میشه ؟ ( جزا در معنی مجازات )
به هر حال به طور کلی انتخاب اسم داستان خوب بود .

جلد

جلد داستان بدون در نظر گرفتن هیچی قشنگه . یه دختر کلت به دست که اتفاقا ظاهر قشنگی هم داره ! قبل از خوندن موضوع داستان ، این حس به خواننده القا میشه که شخصیت اصلی حتما یک دختره و ژانر هم باید جنایی در سبک احتمالا انتقام باشه . اما من شخصا با این جلد مخالفم چون با سیر داستانتون مغایرت داره . دختر توی داستان شانلی درسته برای انتقام برگشته اما این انتقام قتل نیست . جلد باهاش مغایرت داره چون نیاز به صحنه ی بزن بزن و البته کشت و کشتار رو به خواننده القا میکنه. در صورتی که حتی داخل خود
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
هم صحنه های اکشن به ندرت دیده میشند .
دوما متن انتخابی پایین جلد ، اصلا به داستان نمیخوره نویسنده ی گرامی. به تنهایی متن قشنگی هست اما با یک نگاه کلی به داستان دیده میشه که عاشقانه بودن ژانر مکمل هست و نه اصلی ! شاید بهتر بود متنی رو انتخاب می کردید که بیان گر سختی های کشیده شده باشه نه صرفا به خاطر قشنگی یک متن. ثالثا داستان حول ایدن هم می گرده منتها شانلی به خاطر ایدن که از چیز خاصی دست نمیکشه یا گذشت بزرگی انجام نمیده ! دوباره متن با داستان مغایرت داره

خلاصه

نکته منفی :‌ کلیشه ای بودن خلاصه . هر چند بحث کلیشه زیاد مسئله ی جدی ای نیست چه بسا خیلی از داستان های کلیشه ای که مخاطبان زیادی رو به خودشون جذب کردند ولی این قدر این روزا خواننده با این مضمون تکراری ( انتقام ) ، دختر و پسری سرنوشتشون در این مسیر به هم گره میخوره که دست بر قضا هر دو جذاب ، خوشگل و کار درست هستند ، روبه رو شدند خلاصه میتونه میل خیلی از خواننده ها رو در خوندن
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
سرکوب کنه .
نکته مثبت : جدا از اون خوندن خلاصه این علامت سوال رو ایجاد میکنه که زخم ها چی بودند ؟ چرا باید بهترین سال های عمر یک دختر و پسر سیاه بشه ؟و چطور عشق التیام میبخشه به زخم این سال های پر درد ؟ ایا قراره عاشق هم بشن یا شخص دیگری ؟ این التیام باعث میشه از خواستشون بگذرند ؟‌
خلاصتون به نسبت خوب بود . اگر بخوایم از نقطه ی دیگه ای بهش نگاه کنیم ، خلاصتون میتونه کشش و انگیزه ی کافی به یک خواننده برای خوندن
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
رو بده ! در کل بد نبود

مقدمه
مقدمه رو خوب نوشتید . چیزی از سیر داستان رو لو نداد و جامع و خوب بود . از مقدمه ی اولتون خیلی بهتر نوشته شده . در جذب خواننده توی این مقدمه بهتر عمل کردید و نکته ی مهم تر اینکه مقدمه رو از حالت کلیشه کاملا دور کردید . فقط یک نکته نگارشی کوچک در مقدمه قابل ذکر هست :
اونم اینکه چنان رو از داخل جمله حذف کنید . این طوری بافت منسجم تری به خودش می گیره.

شروع
داستان با رخ دادن یک فاجعه بر سر شخصیت اصلی شروع میشه . که این برای شروع یک داستان و جذب مخاطب ایده ی خوبی هست . این مدل از شروع کردن ها باعث ایجاد هیجان و عطش دونستن ادامه ی داستان میشه و شاید بتونه بهتر از داستان هایی که شروع عادی ای دارند ( مثلا سر صبح توی تختشون ) خواننده رو جذب کنه .
با خوندن پارت اول علاقه ام جذب شد . چرا باید دختر داستان رو بی هوا بیرون بیاندازند ؟ چرا باید کسی زندگیش رو بی دلیل خراب کنه ؟ چی میشه ؟ چه بلایی سرش میاد ؟ میتونه برگرده به اغوش خانواده ؟
و بعد پرش بی هوای داستان به صحنه ی بعدی اونم بعد از صحبت با پدرجون .
پرش زیاد دقیق نبود . تا چند بند اول من فکر کردم باباجونش داره میفرستش لندن ( همون طور که خودش چند سطر بالاتر گفته بود باید بری پیش فرهاد )
و البته وقتی شانلی ( شخصیت داستان ) میخوره به مردی در فرودگاه که اتفاقا روسی هم ازش عذر خواهی میکنه این ایده تقویت شد . اما این ایده شروع به خراب شدن میکنه زمانی که راه رسیدن به اون خونه رو بلده - که اگر لندن رفته بودند خیلی غیر قابل باور بود - و هم اینکه داخل خونه میگه دیزاین کاملا شبیه به خونمون توی لندنه .
خب این یه جورایی نقطه ی ضعف داستان و نقطه ی قوت هست . بیشتر خواننده کنجکاو میشه که از زمان بیرون انداخته شدن تا حالا که برگشته ایران چی شد ؟
ولی از طرفی گیج میکنه چون من خودمم هم تا چند بند پرش زمانی رو متوجه نشدم . ( البته اشتباهات نویسنده در پرش زمانی تنها این مورد نبود و در قسمت سیر داستان بهش پرداخته میشه )
در پارت اول نویسنده یک ضعف بزرگ رو به نمایش میگذاره اونم اینکه در توصیف عصبانیت پدر ، تعجب و درد دختر ، قلب شکسته و درموندگیش نتونسته گام خوبی برداره . از کلمات و جملاتی برای انتقال حس استفاده کرده بود اما نتونستند حس رو منتقل کنند . کاملا مصنوعی بودن در نوشته حس می شد . من به عنوان خواننده نه حس کردم واقعا فاجعه اتفاق افتاده نه عصبانیت پدرش قلبم رو به تپش انداخت و نه درد و درموندگی دختر دلم رو به رحم .
مثلا یک ایده میتونست این باشه که دختر برگرده و به در بکوبه التماس کنه گریه کنه نه اینکه یک کاره راهشو بکشه بره .
سعی شده بود به داستان توصیفات مکان اضافه بشه اما متاسافانه جای این
توصیفات در پارت اول نبود نویسنده ی عزیز ! چرا که وقتی پدرش عصبانیه و دختر بی شک ترسیده ، چطور میتونه خونشون رو توصیف کنه !!! این به شدت یک ضعف هست برای شروع داستان . خواننده رو دلزده میکنه . تمام توصیفات دو پارت اول رو اگر حذف کنید خیلی بهتر میشه . چون اصلا جاشون اونجا نیست و البته ضروری هم نیستند .
سیر داستان
چند پارت اول که انگار داستان روی دور تند بود . در دو پارت فاجعه ای که بر سر شانلی اومده بود توصیف شد و بعد صحنه عوض شد و فرودگاه و انتقام و ما بقی .
و این شاید انتخاب نویسنده بوده نمیدونم منتها کاملا خواننده رو گیج میکنه و بار ها و بار ها شاهد این هستیم که از صحنه ای به صحنه ی دیگه پرش داریم و تا چند سطر و حتی بند خواننده متوجه نمیشه صحنه عوض شده .
مثال بخوام بزنم : همین شروع داستان و بعد یهو فرودگاه
غرق شدن شانلی در خاطرات کودکی با پدرش
یا همون پارت های اول از داخل خونه بی هوا به جلوی در خونشون .
از مهمونی دانیار به صحنه ای که مشغول کشیدن نقشه هستند .
بهتر بود پرش های مکانی و زمانی رو با ستاره جدا می کرد .
غیر از اون بعدش سرعت داستان پایین میاد و بیشتر به عشق وعاشقی شانلی و انتقام پرداخته میشه که بدک نبود . همین که کار شانلی حتی به بیمارستان کشیده میشه هم خوب بود. اما خیلی جای کار داشت. بعضی از وقایع انگار مصنوعی بودند و نشئت گرفته از قبلی ها نبودند . مثلا چند جا دیده شد‌ : اوایل داستان که شانلی ایدن رو تازه میبره خونه اش تا با بقیه اشنا کنه . و بعد ایدن زنگ میزنه به دوستاش تا بیان. نویسنده میگه یک ربع طول کشید . یعنی از روی یک ربع پرید که اینجا نباید . چون شما وقتی اولین بار یکیو میبینی اونم دزدی از دانیار دشمنت ، باید کنجکاو باشی . حداقل ازش سوال بپرسی اما شانلی اصلا کنجکاو نبود . انگار نه انگار مهم باشه . یا برای روشا الین مهرداد و سینا . نباید توی این یک ربع ایدین رو سوال پیچ کنند ؟ اصلا شانلی روی چه حسابی به ایدن اعتماد میکنه ؟ حالا ایدن قابل باوره چون بعد ها می فهمیم که کسی که به ایدن کمک کرده ( دوست پدرش ) پدر بزرگ شانلی هست .
( از این مثال ها زیاد هست که در قسمت باور پذیری بهش می پردازم . )
و بعد که سیر انتقام هست و که اخر هم به عروسیشون ختم میشه .
غیر از این ها سعی کرده بود فراز و فرود های زیادی رو به داستانتون اضافه کنید اما این فراز و فرود ها نتونسته بودند جذابیت رو به همراه خودشون بیارند . یعنی با وجود حوادث مهیج ، هیجان در داستان دیده نشد ! قلمتون در این قسمت مشکل داره . چرا که از توصیف این صحنه ها به درستی و البته ایجاد کشش لازم عاجز بود . داستانی خوبه که حتی اگر هیچ اتفاق خاصی ! هم درش نمی افته بتونه خواننده رو تشنه ی ادامه ی اتفاقات بعدی بکنه ، متاسفانه در جزای انتقام من به عنوان خواننده جدا از دید منتقدی هیچ شور و علاقه ی خاصی نداشتم

توصیفات
توصیف مکان : در این قسمت تقریبا نویسنده خیلی جای کار داره . درسته توصیفات زیاد مثلا اینکه دکوراسیون اتاق شخصیت اصلی چطوره اونم همون اوایل داستان باعث خسته شدن خواننده میشه اما از طرفی برای خیال پردازی تصور داستان خواننده به کمی توصیف از مکانی که داستان توش اتفاق می افته نیاز داره .
مثلا چند جا واقعا توصیف برای ارتباط گیری بهتر با داستان لازم بود . جایی که شانلی میره دزدی ( اوایل داستان ) ، نیاز به اینکه خونه ( البته بهتر بود بگم کاخ ) دانیار چه شکلی هست حس میشه . یا اینکه اولین مهمونی ای که میره . به نظرم اونجا هم لازم بود و چندین و چند مثال دیگه .
یا مثلا گفته بود که خونه دقیقا کپی خونه ی لندن هست . نباید حداقل کمی توصیف می داشت ؟ جز قسمتی که چشم انداز پنجره رو توصیف میکنه هیچ چیز دیگه ای در کار نبود .

این نقد من قبل از ویرایشتون بود و حالا بعد از ویرایش
توصیف مکان برای ارتباط گیری بهتر خواننده با داستان لازمه ! مخصوصا در بعضی قسمت ها تونسته بودید در ویرایشتون توصیفات مکان رو اضافه کنید و این کمبود رو جبران کنید . منتها بعضی از توصیفات نا به جا بودند . همون طور که بالاتر گفتم توصیفتون در دو پارت ابتدایی
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
کاملا غیر ضروری بود . خودتون بگید وقتی همچین اتفاقی حتی شده در مکانی غریبه نه خونه ی خودتون براتون اتفاق بیفته و بعد ها کسی ازتون بپرسه اون جا چه شکلی بود جوابی غیر از این که توی اون هول و ولا کی حواسش به دکور بود میدید ؟ پس به نظرم اگر بتونید توصیفاتی که نوشتید رو تغییر بدید یا حتی غیر ضروری ها رو حذف کنید بهتر بشه !

توصیف حالات و احساسات :
اوایل داستان که اصلا هیچی . این توصیف یعنی وقتی شخصیت داستان داره مثلا با فلانی بحث میکنه بقیه دارن چیکار میکنن چون این طوری نیست که وقتی شخصیت اصلی مشغوله بقیه مثل مجسه خشکشون زده باشه .
توصیف احساسات و عواطف هم که به شدت جای کار داره . مثلا من غم ، عشق‌ ، شادی ، سردرگمی رو با هیچ صحنه ای حس نکردم .
که واقعا این ضعف ها داستان رو به شدت مصنوعی جلوه داد .
تنها حسی که شاید توصیفش بهتر از بقیه بود عصبانیت بود . اونم فقط در شانلی !
توصیف عشق افتضاح ترین توصیف داستان بود . یهویی و الکی عاشق شدند . روی هوا ایدن روی شانلی غیرت عذر میخوام خرکی به خرج میده . ( در قسمت شخصیت ها بیشتر توضیح دادم )
و بعد هم هنوز ندیده و نشناخته میل جنـ*ـسی بین این دو نفر بیداد میکنه . این طرز نوشتن برای رمانی که میدونیم اکثریت مخاطبینش رو نوجون های در حال بلوغ و چه بسا نابالغ تشکیل میده یک جور ضعفه .
دوباره تکرار میکنم من خودم به شخصه نه عشق رو در
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
حس کردم نه غم ، نه شادی و نه غرور تحکمی که ازش برای شخصیت ها دم زد .
یه مثال بخوام بزنم : جایی که ایدن و شانلی بعد از دزدی سوار موتور ایدن میشن . نویسنده میخواد توضیح بده در عین اینکه شانلی از پشت ایدن روی موتور نشستن ارامش می گیره ، کلافه هم هست . پارت بیست وپنج بود . من این ارامش و کلافگی رو که اصلا حس نکردم .
توصیف ظاهر و چهره :
موقع نقد جلد
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
گفتم که انتخاب نقاشی اب رنگ خوبه . چون چالشیه برای خواننده و نویسنده . برای نویسنده در توصیف ظاهر شخصیت ها و برای خواننده در تصور اون ها .
چند جایی این توصیفات به چشم میخورد . مثلا به ایدن ،همون اوایل که شخصیت مغرور داستان رو روی هوا به خودش جذب میکنه ، کمی پرداخته بود . که قدش بلنده ، هیکلش فلانه ‌، ته ریش داره و از این حرفا .
کمی هم به شانلی که چشمش ابیه و موهاش طلایی (‌ تو ایران !! ) ولی لنز می زاره و موهاش رو سیاه کرده .
غیر از اون دیگه چیزی به چشم نخورد .
توصیف ظاهر یعنی هر شخصیت بعد از یه اتفاقی چه ظاهری داره . این ظاهر میتونه در منتقل کردن غمگین بودن ، خوشحال بودن ، خسته بودن و..... شخصیت در اون لحظه به خواننده کمک کنه اما اصلا از این دست توصیفات چیزی به چشم نمی خورد .
چند جا توضیح داده بودید که لباس چی میپوشه میره بیرون اما کافی نبود اصلا .
مثلا بخوام یه نمونه ی موفق در توصف ظاهر و چهره مثال بزنم داستان زام بی از دارن شان هست .
توی توصیف کاپیتانی که به بچه ها گرایش داشت کار دارن شان واقعا عالی بود . تا اسم این شخصیت رو میخوندم یاد کلاهش ، لباس کوتاش که شکمش ازش میزنه بیرون ، دندون های کثیفش ، پیپ و کفش های زشتش می افتادم .
یا موقع خوندن دقیقا میدونستم بی چه شکلیه . کچل ، دندون های عجیب غریب داره ، ناخون های بلند و سر تا پاه سیاه پوشیده .
:) این خیلی حس خوبی موقع خوندن میده .

شخصیت پردازی

شانلی : داستان که شروع میشه بعد از لوکیشن فرودگاه تا چندین پست ( قبل از دزدی از خونه ی دانیار ) خواننده شانلی رو این طوری میشناسه : دختری که مشکلات دوری از وطن و خانواده و اتفاقی که در گذشته براش افتاده بی حوصله و کم حرف هست . این برای خواننده کاملا قابل باوره که دختر ضعف اعصاب هم داشته باشه .
اما نویسنده تمام تصورات خواننده رو با روبه روی شانلی و ایدن خراب میکنه .
بدون اینکه حتی قیافش رو دیده باشه جذب پسری میشه که یهویی میپره وسط کار . اونم کسی که تا قبل از او به بی تفاوتی شناختیمش . مخصوصا با رفتاری که با سینا ( عاشق سـ*ـینه به چاکش ) داشت . و بعد هم داخل خونه بعد از دزدی بی دلیل به ایدین اعتماد میکنه . ایدن شروع میکنه به وسط ریختن زندگی خودش داخل بالکن . دختر داستان حتی متعجب هم نمیشه . و بعد شخصیتی که اصلا ازش ابهت ندیدم ( ایدن ) رو شروع میکنه به با ابهت جلوه دادن اونم اینکه دو تا داد میزنه نوچه های طرفین ( خودش و شانلی ) ساکت میشن !!
غیر از اون شانلی به نظر میرسید دختر سرسختی باشه اما چندین بار توسط ایدن خفت میشه . مثلا توی تخت که صداش بلند میشه وشانلی خفه میشه یا وقتی میفهمه شانلی میخواد بره خونه ی دانیار و غیرت به خرج میده اونم برای دختری که هنوز اصلا نمیشناسه !!!!!
بحث شانلی و ایدن در باور پذیری مفصل تر بهش پرداخته میشه .
با این جا شخصیت شانلی بیشتر به یک نوجون میخوره تا دختر زخم خورده و سرسختی که توصیف کردید . مثال میزنم : لجبازی ، اعصاب ضعیف ، قلدر بازی ، وابستگی شدید به دوستانش ، کسی که حتی نمیشه بهش گفت بالای چشمت ابرویه ، بی حوصله و..
حالا همچین شخصیتی میاد و یهویی جلوی ایدین موش ، مهربون و از خود گذشته میشه .
!! این همه تضاد اخه ؟

شخصیت های دیگه که همراه های شانلی بودند روشا و الین . نویسنده سعی کرده بود این دو شخصیت رو محکم جلوه بده اما اصلا موفق نبود . برای مثال اوایل داستان وقتی از خرید بر میگردند و کلی شوق و ذوق دارند ادم حس میکنه این دو هنوز کمی بچه اند ولی بعد با شانلی بیرون رفتند و میزنند دو تا پسر لندهور رو سرویس میکنند !!! یهو از کودک به کماندو ؟ و بعد هم دعوای یکشیشون بعد از اینکه ایدین و شانلی تازه رو به رو شدند . کلا رفتار این دو به سنشون نمیخوره . انگار که نویسنده همون شخصیت نوجون بودن خودش رو در شخصیت های داستان هم قرار داده .

مهرداد : تنها شخصیتی که به خوبی بهش پرداخته شده بود همین مهرداد بود . شوخ بودن و لودگیش حتی در مواقع حساس کاملا حس می شد. با این حال اینم ایراد داشت . ۲۵ سالش بود ؟ این رفتار ها مناسب یه شخصیت بیست وپنج ساله نبود . اینم بیشتر به نوجون ها میخورد .

سینا :‌ من نفهمیدم این سینا شانلی رو دوست داره یا نه . اگر دوستش داره و حتی اوایل سعی میکنه که شانلی رو از نقشه اش منصرف کنه چطوریه که توی اولین مهمونی دانیار وقتی که باید پیش عشقش باشه که خطری تهدیدش نکنه میزاره میره ؟‌ بعدش هم که تیکه هاست که روانه ی ایدن میشه !! غیر از اون من کلا هیچی از شخصیت سینا نفهمیدم . الان مهربون و جنتلمن بود ؟ خودخواه بود ؟ چی بود ؟

شخصیت مهم دیگه ی داستان ایدن که در بالا کمی بهش اشاره کردم : سعی شده بود ایدن رو با ابهت ، محکم ، غیرتی نشون بده . اما بیشتر چیزی که من از ایدن دیدم غیرت الکی خودش هر کاری میخواد با دختر مردم انجام میده بعدش میاد شال می اندازه رو موهاش دیده نشن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ تخس بودن / هــ ـوس باز بودن ( به خاطر الکی الکی جلو بردن رابـ ـطه جنـ*ـسی با شانلی ) / کمی محکم بودن .
ولی اون ابهتی که شانلی توی توصیفات هی ازش دم میزنه کو؟؟؟ من که ندیدم .
خیلی مصنوعی توصیف شده بود . سعی شده بود ایدن رو خیلی مرد نشون بده اما باور کنید مرد بودن به زور بازو ، صدای بلند ، تو گوشی زدن ( به شانلی ) نیست !!
داستان خوب اونیه که خواننده به این نتیجه برسه فلان شخصیت این شکلی فلان شخصیت اون شکلی نه اینکه نویسنده زور بزنه اینو اثبات کنه و هیچی به هیچی .
و مورد اخر : اسماشون خیلی عجیب غریبه . من نمیگم بزارید تقی نقی صغری کبری اما با توجه به زمان تولد هر کدوم ( بر اساس سنشون میگم ) این اسم ها اصلا رایج نبوده


دیالوگ و مونولوگ

دیالوگ:
شنیدید میگن میشه ادم رو از حرف زدنش شناخت ؟ این اهمیت دیالوگ های حتی شده روزمره و پیش پا افتاده رو نشون میده . این یعنی با دیالوگ هایی که بین شخصیت ها اتفاق می افتده باید به ویژگی های شخصیتشون پی برد . اما این در
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
به چشم نمیخورد . مگر در شانلی اونم خب چون شخصیت اصلی بود و ناخواداگاه هم که شده نویسنده بهش بهتر پرداخته .
گاهی از بین دیالوگ ها میشه عواطف و احساسات رو منتقل کرد اما نویسنده در این کار هم خوب نبود .
غیر از اون تفاوت چندانی بین دیالوگ های ایدن ، روشا ، الین ، مهرداد و سینا حس نمی شد . انگار نه انگار جایگاه این ها در داستان متفاوته و جنسیت های متفاوتی هم دارند . گاها حس می شد همشون دخترند .

مونولگ :
مونولوگ بهتر از دیالوگ بود . ایراد های خیلی خیلی کمتری داشت .ولی یه سری جاها باید از بعضی توصیفات کم و به بعضی دیگه اضافه بشه. چون نویسنده نتونسته بود خوب احساسات رو منتقل کنه از کلمات استفاده شده بود اما همین کلمات هم نتونستند باور پذیرش کنند .


باور پذیری

این قسمت که جا برای نقد براش زیاد هست .
ترسیدن بیش از اندازه ی مهرداد اونم از ضربه ی ساده ای که شانلی بهش می زنه . که می افته زمین ، پاپ کورن ها از دستش می افتن و..... !!!! اخه این قدر ترس زیاد قابل باور نبود .شاید خنده دار بود اما باور نمیشه کردش .
موتور سواری شانلی . دعوا با سینا در خونه اش و بعد هم اینکه سینا می گـه موتورم هست . انگار یه چیز عادیه . شاید اگر لوکیشن داستان کشور خارجی بود بله . اما این جا ایرانه . خیابون های همیشه شلوغ تهران چطور موتور سواری یک دختر اونم با مانتو قابل توجیه هست ؟ بهتر میشد اگر نویسنده صحنه هایی از تعجب مردم و حتی شاید تیکه انداختنشون به شانلی رو هم توصیف می کرد .
دعوای روشا و الین وقتی که رفتن با شانلی بیرون و بهشون تیکه می اندازند چندتا پسر .اخه بزنن لت و پارشون کنن که هیچ یه تیکه خیلی غیر قابل باوره شانلی میگه( #۱۶ ) از مشت الین به فک یارو خون پاشید توی صورتم . چندشم شد !!
در این حد ؟ امکان نداره . تازه شانلی با خونسردی هم رفتار میکنه وتنها چندشش میشه .
مهمونی دانیار و شانلی ای که همیشه کتونی پوشیده !! چطوریه با کفش به اون پاشنه بلندی راه میره و حتی تلو تلو هم نمیخوره ؟؟؟ افتادن که پیش کش .
میکرفون هایی که مهرداد میگه قایم کرده . شانلی خیلی راحت بعد از عصبانیت دست میکنه توی یقه اش و درشون میاره .!! اخه مگه مهرداد گفت کجای لباسه ؟؟ حداق باید یکم که شانلی می گشت تا پیداشون میکرد . ( #19/#18 )
#۲۳ لباساشو با لباسای خدمتکار عوض میکنه . لباسای خودش چیکار میشن ؟؟ نقابش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
#۲۵ سوار موتور ایدن میشن و ایدن دوتا کلاه داره . یکی روی سر خودش و یکی هم میده به شانلی . والا ایدن تنها اومده . کلاه دومی از کجا اومد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

#۳۱ روشا یا الین دست میکنن توی چشم شانلی و لنزشو در میاره . مگه میشه ؟ مگه داریم ؟ الکی الگی ؟ لنز و چشم به اون حساسی . ادمی که لنز میزاره میدونه چقدر حساسه خودش حتی دست هاشو میشوره موقع استفاده بعد دوستش بیاد دست بکنه توی چشمش بی هوا و لنز رو در بیاره ؟ تازه بعدشم معلوم نیست لنزه کجا میشه.

ماشین روشا فراری قرمز و ایدن اپولو arrow !! جالبیش اینه فقط یک بار توصیف میشن و بعد انگار ماشین هاشون تبدیل میشن به پراید و پیکان . این ماشین ها به ندرت در ایران دیده میشن دوست عزیز .

عشق بین ایدن و شانلی :
دختری که بی تفاوته عاشق کسی میشه که اول از پشت نقاب می بینتش و بعد هم که اصلا نمیتونه بهش نه بگه . چند روز پس از اشنایی هم که راش میده به تختش . اونم با این اتفاق که غمگین و ناراحته پسره میاد بغلش میکنه میبرش اتاقش .
گیریم که اینا دو روزه عاشق شدن اصلا ولی پسری که واقعا عاشق یه دختره بلافاصله این کارو باهاش نمیکنه و دختری مثل شانلی هم نباید اجازه میداد اما مثل اینکه نمیتونه به ایدنی که چند روز هست دیدتش نه بگه !!!!
صحنه های عشقی هم بینشون که به شدت زیاده . همش در حال بـ ـوسـ و بغـ*ـل اند.
شانلی و ایدین از صحنه ی اشنایی و بعدش از فردای اون روز این حس رو به من میدادن که انگار ده پارت اون وسط حذف شده . اشنا میشن ده پارت که توش کم کم بهم دل میبندن حذف شده و بعد ایدن میاد خونش و .....
ایدن هر کاری میخواد باهاش میکنه و بعد فردای اون روز وقتی شانلی با موهای باز میره بیرون ، ایدن روی سرش شال می اندازه ؟ و میگه موهات مال منن ؟!! عجب .

احترام بین دانین و شانلی هم که اصلا حس نشد در صورتی که گفتید یه جورایی دانین برای شانلی اسطوره ی زندگیشه .

برای اینکه قیافه ی شانلی رو نشناسند ، تغییر قیافه داده بود . عوض کردن رنگ مو و چشم تغییر قیافه است ؟ وقتی میمیک صورت همونه تغییر قیافه نمیشه که . روزانه هزاران انسان موهاشون رو رنگ میکنند اما اشنایان بازم میشناسنشون .

نفهمیدم بالاخره مهرداد و شانلی برادر و خواهر هستند یا نه . اگر نیستند چرا گفته هستند و اگر هستند پس کو غیرت مهرداد ؟ نباید حداقل یه نیمچه اخم به رابـ ـطه ی باز این دوتا بکنه ؟ یا اینکه اگر محرمه دیگه شال گذاشتن جلوش چه صیغه ای هست ؟ ( البته اینجا دیدم کمی ویرایش انجام دادید )

اوایل داستان شانلی توصیف کرد حسابدار شرکت داره چیکار میکنه . جایی که میگه الان داره قهوه میخوره و.... ! میدونید این برای خواننده باور پذیر نیست . شاید حرفه ای بودن شانلی رو نشون بده اما ابدا باور پذیر نیست .

علائم و اشتباهات نگارشی و املائی

این دست اشتباهات که زیاد بود . و حتی چند جا باعث اشتباه خوندن می شد . مثلا و مهرداد رو نشون میده .
که بعد از چند سطر متوجه میشی مهرداد با لپ تابش عکس دوستای ایدن رو نشون میده .
یا مثلا سمم بک ؟ یعنی چی ؟ منظور صم بکم بوده ؟
بقیه اش رو حضور ذهن ندارم و یادم رفت یاد داشت کنم اما تکرار شده بود .


زاویه دید

انتخاب زاویه اول شخص خوب بود . چون نویسنده در این کار هم حرفی برای گفتن داشت . اصولا منتقد ها میگن که نباید زاویه دید عوض بشه که خواننده گیج میشه . در
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
همچین چیزی اتفاق نمی افته .و از طرفی شخصیت اول اسون تره . با اینکه باید حواست باشه گزاف گویی نکنی ولی از طرفی خیلی جاها توضیح نمیخواد بدی . چون خواننده همون چیزیو می فهمه که شخصیت اول میفهمه .

ژانر انتخابی
عاشقانه : این ژانر برازنده ی
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
بود . چون شاهد مثلث عشقی بین ایدن ، سینا و شانلی بودیم .
جنایی : ژانر جنایی برای داستانتون منابسه . چون سر تا سرش این ژانر دیده میشه .
کلا دو ژانر نوشته شده دقیقا ژانر های درست هستند .

نثر
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


از اول تا اخر محاوره ای بود . و مثل خیلی از
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
های دیگه از محاوره ای به ادبی نپریده بود . اما گاها چندتا اشتباه دیده میشد مثلا کلماتی مثل : می امد ، امد ، فرمان ، لاکچری و.....
این ها عوض بشن بهتره .

ایده ی رمان

ایده اتون متاسفانه جدید نبود و شبیه اش زیاد وجود داره . البته این ایراد نیست چه بسا کلیشه های زیادی که پر مخاطب شدند . اما حتی اگر این قسمت رو درباره ی داستانتون کنار بگذاریم
نتونستید به خوبی اتفاقات رو بهم ربط بدید و یه داستان بسازید. هیجان در
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
دیده نمیشد با اینکه خیلی جاها میتونست قلب خواننده رو به تپش بندازه و ته دلش رو خالی کنه .

پیشنهاد من : به عنوان کار اول خوب بود . همین که قلم به دست شدید و صد البته پذیرای نقد نوشتتون شدید نشان از شجاعت شما داره !
این نقد صرفا در جهت کمک به شما نوشته شده و نه هیچ چیز دیگه ای .
امیدوارم در اینده شاهد پیشرفت در قلمتون باشیم .
حتما کتاب بخونید و بنویسید . چرا که این دو در مسیر نویسنده شدن بسیار کمک کننده هستند .
خدا قوت .
 
  • پیشنهادات
  • Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671
    با سلام
    ویرایش رمان بر اساس نقد تایید شد
    امید است در ادامه رمان نیز همه موارد ذکر شده را رعایت فرمایید
    با تشکر
    مدیریت نقد – Dictator


    Dictator- مدیریت نقد.jpeg
     

    Shirin.kiyoumarsi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/10/28
    ارسالی ها
    126
    امتیاز واکنش
    1,123
    امتیاز
    346
    سن
    23
    محل سکونت
    گیلان

    برخی موضوعات مشابه

    بالا