نقد رمان معرفی و نقد رمان امید رهایی| deimos کاربر انجمن نگاه دانلود

deimos

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/17
ارسالی ها
1,092
امتیاز واکنش
118,349
امتیاز
1,176

نام
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
: امیـدِ رهــایی


نام نویسنده: deimos

ژانر: عاشقانه، تراژدی، اجتماعی.

نام ناظر: ^moon shadow^

لینک رمان:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


خلاصه:
این یه داستان نیست که بخونید و بگید فقط یه داستان بود. این یه زندگی نامه اس که لحظه به لحظه اش برای یه دختر اتفاق افتاده. دختری معمولی با سرنوشتی متفاوت و خاص. می گم معمولی، چون مثل همه تصمیمات اشتباه می گیره، خطا میره، دروغ می گـه، پاشو کج می ذاره و گـناه می کنه؛ گـناه های غیر قابل جبران. اما چرا خاص؟ چرا متفاوت؟ چی باعث شد یه دختر معصوم دست به این گـ ـناه ها بزنه؟



از دوستان عزیز خواهش می کنم، از پیش داوری تصمیمات رها و قضاوت شخصیت های رمان اجتناب کنند.
خوشحال می شم منو با نقدای سازنده تون همراهی کنید.


 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
    147342_lsbj_nqd.jpg
     

    atena.vd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/16
    ارسالی ها
    779
    امتیاز واکنش
    10,114
    امتیاز
    704
    محل سکونت
    البرز
    رمان خیلی خوبیه
    با توجه به این که داستان بر حسب واقعیته خیلی سخت میشه حس واقعی شخصیتو فهمید برای نوشتن
    اما خوب نمیدونم قبلا هم دست به قلم شده بودید یا نه اما خیلی خوب احساسات رها و گاهن امیدو بیان کردین
    شیوایی و روانی قلمتون باعث شد تا خاننده ارتباط خوب و عمیقی با احساسات و شرایط رها بر قرار کنه
    تنها مشکل وجود نداشتن عکس شخصیت هاست که البته فکر میکنم در حال گشتن برای پیدا کردن عکس هایی شبیه به رها و ...هستین
    *************************
    ی سوالی میمونه برام
    اینکه ایا رها اومد و زندگیشو براتون تعریف کرد
    و اینک بهتره قیافه رها و ... رو بیشتر و بازتر توضیح بدین تا بدون عکس هم بشه تصورشون کرد
     

    deimos

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    1,092
    امتیاز واکنش
    118,349
    امتیاز
    1,176
    خیر در زمینه رمان نویسی این قلم اول و آخرم هست.
    خیر رمان داره بر اساس منابع موثق و دست نوشته های خود رها نوشته می شه.
    در مورد بازگو کردن قیافه هم حتما ویرایش می کنم.
    سپاس از توجه و نقدتون.
     

    atena.vd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/16
    ارسالی ها
    779
    امتیاز واکنش
    10,114
    امتیاز
    704
    محل سکونت
    البرز
    به نظرم قلمتون برای بار اول عالیه
    و پیشنهاد میکنم ادامه بدین
    مطئنا پیشرفت چشم گیری میکنید البته این به خودتون بستگی داره و اونجور که معلومه دوست ندارین ادامه بدین
    و درمورد قیافه ها هم به نظرم ویرایش فقط به درد کسانی میخوره که تازه میخان رمانو شروع کنن و برای ما زیاد جالب نیست
    به نظرم بهتره یک فرصتی ایجاد کنید توی رمان که بتونید قشنگ قیافه هارو توضیح بدین
    مصلا برای امید " دلتنگش شده بودم ، چشمامو بستمو صورتشو با اون لبخند همیشگیش تصور کردم..."بعد هم صورتو شرح بدین
    البته بنده نه دست به قلم خوبی دارم نه میدونم چ اتفاقاتی میخاد در بین رمان بیوفته
    اما اینجوری بهتره .. ماهم میتونیم بفهمیم چ شکلین:)
     

    deimos

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    1,092
    امتیاز واکنش
    118,349
    امتیاز
    1,176
    ممنون از توجه و دلگرمی تون
    به هرحال رمان یه ویرایش کلی می خوره اما اطمینان می دم این ویرایش هیچ کدوم از دنبال کننده های قدیم و جدید رو دلسرد نمی کنه.
    در مورد پیشنهادتون هم ممنونم. توصیف سرجاش، اما به جای گذاشتن عکس شخصیت ها، تصمیم دارم یه کلیپ براش بسازم که مطمئنا به تصویر سازی شما خواننده های گرامی کمک می کنه.
    با تشکر.
     

    FATEMEH_R

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2015/09/05
    ارسالی ها
    9,323
    امتیاز واکنش
    41,933
    امتیاز
    1,139
    سلام نویسنده ی عزیز:)

    نام رمان: در اولین نگاه برداشت من از اسم رمانتون اینه که احتمالا شخصیت اصلی رمان دچار یک مشکل یا اشتباهی شده و یا در تنگنا قرار داره و به دنبال راهی برای خلاص شدن از اون وضعیت هست. بعد از خوندن رمانتون و با توجه به وضعیت رها و کاری که در حق امید کرده و عذاب وجدانی که داره، حدسم درست بود و اسم رمان با موضوع رمان متناسبه و مناسبه.

    جلد: رنگ پس زمینه ای که انتخاب شده، با فضای غم انگیز رمان و ژانر تراژدی متناسبه و دختر و پسری که رو به روی هم قرار گرفتن، خبر از وصال می ده و متنی هم که استفاده کردین، با ژانر عاشقانه رمان متناسبه. با دیدن عکس تفنگ که به طور محو تو جلد استفاده شده، انتظار یه رمان جنایی رو داشتم و با توجه به ژانر جنایی_مافیایی که ازش اسم بردین، می تونه مناسب باشه و در کل جلد رمانتون مناسبه.

    خلاصه: خلاصه در واقع باید در عین کوتاه بودن جامع باشه و ذهنیت کلی در مورد موضوع و روند رمان به نویسنده بده. خلاصتون به نظرم اولش اضافه گویی زیاد داشت و لزومی نداشت خیلی روی معمولی بودن رها مانور بدین. با توجه به خلاصتون رمان در مورد دختریه که دچار یک گـ ـناه و یا اشتباه می شه و داره تاوانشو پس می ده و سوالاتی مثل اینکه اون گـ ـناه چی بوده؟ چی باعث شده که مرتکب اون گـ ـناه بشه؟ آیا واقعا مقصره؟ این گـ ـناه اونو به کجاها می کشونه؟ چه تاوانی باید پس بده؟ در ذهن خواننده ایجاد می کنه و مناسبه.

    مقدمه: باید به گونه ای باشه که نشون دهنده ی فضای رمان باشه و ذهن خواننده رو برای خوندن رمان آماده کنه. باتوجه به مقدمه رمانتون قراره با رمانی رو به رو بشم که شخصیت اصلیش در حسرت عشقی ناکام هست و مرگ رو در چند قدمی خودش می بینه و شاید هم چند بار باهاش دست و پنجه نرم کرده و با ژانر عاشقانه و تراژدی رمانتون متناسبه و دقیقا حالت رها، شخصیت اصلی رمانتون رو نشون می ده و مناسبه.

    ژانر: عاشقانه یعنی بروز حس علاقه بین دو نفر و از اواخر صفحه 4 تا حدودی بهش اشاره شده؛ ولی اونطور که باید و شاید، روش مانور ندادین و در ادامه هم بیشتر می شه. تراژدی یعنی فضای رمان حالت غم انگیز داشته باشه و یا پایانش تلخ باشه. با توجه به اتفاقات دردناکی که چه در گذشته چه الآن برای رها افتاده، این ژار مناسبه و به خوبی تونستین ازش بهره ببرید. ژانر جنایی یعنی وجود خشونت و درگیری و اینکه از مافیایی استفاده کردین؛ یعنی درگیری بین دوگروه خلافکارو در واقع بد و بدتره و پلیس نقش پررنگی توش نداره؛ البته تا آلان خشونت و درگیری تو رمانتون ندیدم و احتمالا در ادامه رمانتون بهش اشاره می کنید. با توجه به اینکه اشاره کردین رمانتون بر اساس واقعیت هست و اغراق و تخیلی در کار نیست، می تونید از ژانر رئال هم استفاده کنید.

    شروع رمان: رمان رو از جای مناسبی شروع کردین؛ ولی ریتمش یه ذره تند بود و اگه روی فضا سازیش بیشتر کار می کردین، بهتر بود؛ مثلا کابوسش بهتر بود یه ذره طولانی تر می شد و حالتش بعد از بیدار شدن، بیشتر و کامل تر توصیف می شد، قابل لمس تر و تاثیرگذارتر بود؛ مثلا بعد از کابوس دیدن و بیدار شدن، اون شخص عرق می کنه، نفس نفس می زنه، گلوش خشک می شه، گریه می کنه، ممکنه جیغ بکشه، بالش و ملافه رو مچاله کنه و ... اشاره کردن به بعضی از جزئیات می تونه احساس همزادپنداری رو بیشتر کنه و خواننده جذب بشه و هر چقدر هم قابل لمس تر باشه، بهتره.

    دیالوگ: در دیالوگ های دو نفره از خط تیره استفاده شده و در دیالوگ های چند نفره هم که البته تعدادش هم زیاد نبود، به اسم شخصیت ها اشاره کردین. نظم دیالوگا هم به خوبی رعایت شده. از حروف به طور کشیده استفاده نکردین و خوبه. لحن و تن صدای شخصیت ها هم خوب بود و در کل دیالوگاتون مشکل خاصی نداشت.

    مونولوگ: یعنی بیان احساسات درونی شخصیت رمان و در این مورد به خوبی عمل کرده بودین و به خوبی تونستم با رها ارتباط بگیرم.

    علائم نگارشی: متاسفانه در این مورد کمی ضعیف عمل کردین و بهتره بیشتر روش کار کنید؛ مخصوصا کاربرد نقطه ویرگول(؛) و ویرگول.

    غلط های املایی و اشتباهات تایپی: تعدادشون زیاد نبود؛ ولی چند موردی به چشمم خورد که بهتره اصلاح بشه.
    دی گـه (دیگه) نمی تونستم...
    شماردم...(شمردم)

    *هر جا که برای توضیح بیشتر از پرانتز استفاده کردین، باید حذف بشه.
    همونی که حالمو پرسیده بود(که از پرستارا فهمیدم فامیلش صادقیه) رفت...
    *بعضی جاها به جای رو از و استفاده کردین.
    هیچ وقت نمی تونم امید و (رو) پیش بینی کنم.

    شخصیت پردازی: تا الان رمانتون شخصیت های زیادی داشته که هر کدوم یه سری خصوصیات داشتن.
    *رها: دختریه که اوایل بی بند بوده و مشکل قلبی داره و نیازمند به عمل پیوند قلبه. ۱۶ سالشه و دانش آموزه. اوایل لال بوده و به همی دلیل قدرت شنوایی و لب خوانی قوی داره و به خوبی تونستین روش مانور بدین. از طایفه هم طرد شده. اخلاقش مردونه ست. به خوبی تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. چند مورد در رابـ ـطه با رها واسم ابهام داشت؛ مثلا چطور ممکنه یه دختر 6 ساله تنها در یک خونه زندگی کنه؟ با توجه به اینکه رها 4 سالش بوده و تقریبا زیاد با دنیای بیرون در ارتباط نبوده، چطور زمان تصادف به ذهنش رسیده که نبض رویا و سام رو بگیره؟! هر چقدر هم ضریب هوشی بالایی داشته باشه، بازم در اون شرایط چنین چیزهایی از یک دختر بچه بعیده.
    *آرمان: آرمان رضایی، 23 ساله، متولد ریاض، فوق لیسانس عمران، با دوسال سابقه کار تو لس آنجلس. برادر ناتنی رها.شخصیتی غیرتی و به شدت مستبد و مغرور داره و شبیه پدرشونه و در برخورد با رها این خصوصیاتش کاملا قابل لمسه. به خاطر موقعیت پدر سهیلا می خواد باهاش ازدواج کنه. در پست 6 اشاره کردین که ارمان تا حالا اصلا مریض نشده بود و... به نظرم اغراق و غیرقابل باور بود. یه جا هم گفته شده رها از هوش رفت و بعد یهو تو بیمارستان بیدار شد؛ ولی آرمان با وجود دوربین مداربسته و دقت زیادی که برای جلوگیری از فرار کردن رها داشت، هم خبر نداشت و متوجه نشده بود که رها توسط زیور به بیمارستان منتقل شده، دور از ذهن به نظر می یاد.
    *دکتر رفیعی: جراح مغز و اعصاب و دوست پدر رهاست و رها رو از پرورشگاه مدتی به خونه ی خودش آورد و سرپرستیشو به عهده گرفت. رفتارش با رها کاملا پدرانه بود؛ ولی به خاطر همسرش مجبور شد رها رو از خونش به جای دیگه ای منتقل کنه. دیالوگا و رفتارش با سن و موقعیت اجتماعیش متناسب بود و همونطور بود که انتظار داشتم.
    *رویا: خواهر ارمان که کشته شده و آرمان رها رو مسئول مرگش می دونه و چند سال از رها بزرگتر بود.
    *سامی ریاحی: برادر تنی رها که خیلی دوستش داره و به همراه رویا تو تصادف جونشو از دست داد.
    *مریم: مادر رها که به شدت از رها متنفره و با آزارهایی که به طور جسمی و روحی در حق رها داشته، نفرتش کاملا مشهوده و آخرشم رها رو از خونه بیرون کرد و کارش به پرورشگاه کشید. اینکه تو 5 سالگی پدر رها عاشقش می شه و قرار می ذاره به شرطی که فقط یه پسر داشته باشن، باهاش ازدواج می کنه و زمان به دنیا اومدن رها هم پای این حرفی که در کودکی زده می مونه، زیاد باور نیست.
    *زهره: مادر ناتنی رها که ابتدا ازش متنفر بوده و بعدش اونو بیشتر از مادر واقعیش دوست داره. از مریم متنفر بوده و بر خلاف پدر رها، عاشقش بوده. توصیف چهره اش هم کامل بود. تا جاییکه فهمیدم وضعیت مالی خوبی داشته و رها رو هم خیلی دوست داشت؛ ولی اینکه سرپرستیش رو قبول نکرد و فرستادش پرورشگاه، واسم عجیب بود.
    *امید: پسر 13ساله ای که تو پرورشگاه با رها آشنا می شه و از همون زمان حس علاقه و کم کم عشق بینشون ایجاد شده و حتی به خاطر رها حاضر نشد با خانواده پولداری که سرپرستیش رو قبول کردن، زندگی کنه. دیالوگا و توصیف احساساتش خوب بود.

    سایر شخصیت ها نقش پررنگی در رمان نداشتن.

    توصیفات: توصیف سی سی یو، بیمارستان، اتاق رها و در کل توصیف مکانتون خوب بود. توصیف چهره ی بیشتر شخصیت ها کامل نبود. توصیف چهره رو هم بهتره تیکه تیکه و با فاصله انجام بدین؛ مثلا اینکه همون اول رمان چهره ی رها رو کامل توصیف کردین، درست نیست؛ چون خواننده بدون اینکه بخونه، ازش می گذره. توصیف حالت و احساسات شخصصیت ها خوب بود و خواننده به خوبی می تونست باهاشون ارتباط برقرار کنه.

    زاویه دید: شما از اول شخص استفاده کردین که پرطرفدار هم هست و رمان از زبون رها روایت شده و به خوبی تونستین ازش بهره ببرید.

    نثر: واسه دیالوگ ها و مونولوگ ها از نثر محاوره استفاده کردین و تا حد زیاد یکدست بوده و خوبه.

    سیر رمان: شروع رمان با کابوسی بود که رها دید و بعدش بستری شدنش تو بیمارستان و آشنا شدن با دکتر صادقی و کم کم روشن شدن گذشته ی رها به واسطه ی فلش بک های پی در پی. به نظرم سیر رمان کمی بی نظم بود و اینکه تو همون صفحات اول مداوم و به طور طولانی و همینطور بدون مقدمه، به گذشته برمی گشت و خیلی از ابهامات همون اولش رفع شد، زیاد جالب نیست و ممکنه کشش لازم رو ایجاد نکنه. بهتره بین روایت زمان حال و گذشته تناسب باشه.

    ایده رمان: ایده رمانتون در مورد دختریه که برخلاف موارد گفته شده در خلاصه، چندان هم معمولی و مثل سایر دخترها نیست. در گذشته مرتکب یک اشتباه یا گـ ـناه شده و حدس می زنم به امید مربوط می شه و در حال حاضر هم عذاب وجدان داره و دنبال راهی برای خلاص شدن از این مشکله و احتمالا آخرش با هم ازدواج می کنن. ایده کاملا جدید نیست و با توجه به اینکه اشاره کردین یه جورایی زندگی نامه ست و واقعیته، اینکه سرنوشت امید چی شده و اون گـ ـناه چی بوده و قراره چه اتفاقی برای رها بی افته، کشش لازم رو برای خوندن ادامه رمان ایجاد می کنه. ایده حتی اگه تکراری هم باشه ضعف محسوب نمی شه و نویسنده با قلم و توصیفات مناسب، می تونه خواننده رو جذب کنه.

    متفرقه: بعضی جاها اطلاعات اضافی به خواننده دادین و فرصت فکر کردن و تجزیه تحلیل رو ازش گرفتین و بهتره اجازه بدین خواننده خودش نتیجه گیری کنه.
    لباسام با یه بلوز بلند و شلوار گشاد صورتی ملایم بیمارستان عوض شده بود و این یعنی خیلی وقته که اینجا بستریم!
    اون فریادها و کشمکش ها و ضعفی که هنوز برطرف نشده بود، باعث شد یه لحظه متوجه نشم چه خبره و دوباره از هوش برم. این بار وقتی بهوش اومدم حتی جون نداشتم انگشتم رو تکون بدم و به شدت خوابم می اومد. حدس این که از چه مسکن های قوی و سنگینی واسه کنترلم استفاده کردن و از حال رفتنم به خاطر ضعف خودم نبوده، همچین هم سخت نبود!

    *بهتره رو اصطلاحاتی که استفاده می کنید، بیشتر کار کنید تا رمانتون علاوه بر سرگرمی جنبه ی آموزشی هم داشته باشه.
    دستگاه های قلبو(چِست لیدهای دستگاه مانیتورینگ رو) با ضرب از خودم جدا کردم.


    در کل به نظرم رمان و قلمتون خوبه و حتما بهتر هم می شه و بهتون تبریک می گم. همونطور که قبلا هم بهتون گفتم من نقد اصولی بلد نیستم و مواردی که اشاره کردم فقط نظر شخصیم بوده و حتما بی عیب هم نیست. بابت تاخیر هم عذرخوام.

    قلمتون مانا
     

    deimos

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    1,092
    امتیاز واکنش
    118,349
    امتیاز
    1,176
    سلام خیلی ممنونم از وقتی که گذاشتید.
    خلاصه: کمی خام بودن خلاصه رو قبول دارم و حتما در ویرایش جدید اصلاح خواهم کرد.
    ژانر: یه نکته ی کوچیک اینه که ژانر عاشقانه اصلا هنوز در رمان شروع نشده! رمان با تراژدی خالص شروع شده و کم کم داره به جنایی_ مافیایی کشیده می شه و ژانر عاشقانه کم کم در رمان نمود پیدا می کنه.
    پاسخ به ابهامات:
    تنها زندگی کردنش در ۶ سالگی: لازمه این موضوع رو از دید سرپرستش، دکتر رفیعی ببینید! کسی که رهارو به چشم یه خانزاده می دیده و از بچگی اونو به یه خدمتکار خبره سپرده که گاها از وضعیت رها براش خبر ببره؛ اما این که رها به مرور این وضعیت رو به نفع خودش تغییر داده و با به دست اوردن دل این خدمتکار اونو سمت خودش کشیده شرایط رو عوض کرده.
    گرفتن نبض: یک نکته ی ریز رو جا انداختید و اونم مستند هایی بوده که از اول پدرش بهش می داده! در واقع برای بچه ی باهوشی که از ارتباط با دنیای بیرون دور بوده؛ اونا خواه ناخواه ملکه ی ذهنش می شن و در مواقع مواجه با شرایط یکسان، ناخواسته برای رفتارش از اونا الهام می گیره. درست مثل باز کردن در پشت بوم پرورشگاه!
    اما این که باز کردن در با الهام از همون مستندا براتون سوال نشده و چک کردن نبض براتون سوال شده، از ضعف توصیف منه نویسنده است و حتما اصلاحش خواهم کرد.
    ارمان:
    ۱) این که می گـه اصلا مریض نشده یک اصطلاح هست! به این معنی که به اندازه ی خود رها مریض نشده که قادر به شناسایی جای زخم ها و... باشه. اگر سوتفاهم ایجاد کرده حتما ویرایش می کنم.
    در نوشتن خاطرات خیلی جاها از زبان عربی عامیانه جنوبی( اهوازی) و عربی کشورهای عربی( زبان رسمی) استفاده شده که من به فارسی تغییرش دادم اما یه سری از نکات موقع ترجمه قابل بیان نیستن و خواننده رو دچار سوتفاهم می کنن. درست مثل همین اصطلاح! برای این که به واقعی بودن رمان لطمه نخوره توی ضرب المثل های به کار رفته دست نبرده بودم اما از این به بعد از معادل فارسی استفاده خواهم کرد.
    ۲) نکته ای که وجود داره اینه که آرمان نمی دونه رها از وجود دوربینا باخبره و وانمود به ندونستن جزئیات در مورد رها می کنه. رها هم از وجود دوربینا باخبره و وانمود به ندونستن در مورد دوربینا می کنه!
    یا توضیحش از قلم افتاده و یا در رمان انقدر پررنگ نبوده که سوال ایجاد کرده ولی در هر صورت ویرایش می شه.
    مریم: این فقط یه شوخی در بچگی بوده! در رمان کاملا مشهود ذکر کردم که شوخی بوده! این که مریم بعد از ازدواج هنوز اینو یادش بوده صرفا جنبه ی خاطره داره نه یه قول و قراره عاشقانه! همون طور که گفتین همچین چیزی اصلا منطقی نیست!
    در مورد علت نفرتش از دخترش( رها) هم باید بگم که خود رهای حال حاضر در رمان هم هنوز علتش رو نمی دونه اما کم کم متوجه می شه.
    زهره: کاملا غیر مستقیم در رمان اشاره شده که رها کردنش علت داره و نمی تونه سرپرستی شو قبول کنه. حالا چراشو رها هم هنوز نمی دونه.
    این ابهامات زهره و مریم برای رها هم مبهمه و قراره در روند رمان علتش مشخص بشه.
    در مورد این توضیحات اضافه درسته که بعضی جاها فرصت فکر کردن رو از مخاطب گرفته اما هدف نشون دادن تجزیه تحلیل های ذهنی رها بوده.
    بقیه نکاتی که ذکر کردید مثل: فضاسازی، علائم نگارشی، غلط های املایی و اشتباهات تایپی، پرانتزها و تناسب بین زمان حال و گذشته؛ کاملا به جا و درست بوده و حتما اصلاح خواهد شد.
    بازم ممنونم که وقت گذاشتید و با این دقت اشتباهاتم رو یاداوری کردید.
     
    آخرین ویرایش:

    آدینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/26
    ارسالی ها
    1,025
    امتیاز واکنش
    53,320
    امتیاز
    1,026
    محل سکونت
    اصفهان
    سلام نویسنده عزیز، بابت تاخیر معذرت می‌خواهم!
    این نقد براساس تمامی پست‌های جلد اول می‌باشد.
    ♤نام رمان: نام رمان ‌شما امیدِ‌رهایی است. نام رمان‌تان در مرحله اول ژانر اجتماعی و تراژدی را به نمایش می‌کشد. با خواندن نام رمان، در ذهنم تصوراتی شکل گرفت؛ این‌که کارکتر اصلی از چیزی رنج می‌برد و برای نجات خود از آن منجلاب، یک امید، برای خلاصی از این بحران دارد. هر دو نام متشکل اسم، تکراری بوده و در رمان‌های دیگر قبلا به آن‌ها پرداخته شده است؛ با این حال اسم هم‌چنان جذاب است و باعث جذب خواننده می‌شود. نام با محتوا ارتباط تنگاتنگی دارد و ژانر اجتماعی و تراژدی را می‌رساند. با این‌که اسم رمان ژانر پلیسی را نمی‌رساند و در خود جای نداده است. نام رمان نو و جدید نیست؛ اما زیبا و دل‌نشین است.

    ♧جلد: در بک‌گراند جلد از رنگ بنفش و سیاه استفاده شده بود. دختر و پسری که روی چمن درازکش‌اند و پسر با دست راست و دختر با دست چپ، آسمان را نشانه گرفته‌اند. آسمانی پر از ستاره که سایه‌ی‌دختر و پسری که مقابل هم قرار گرفته اند و با دست‌هایشان قلب ساخته‌اند؛ قابل روئت است. که ژانر عاشقانه را به تصویر کشیده است. جمله‌ی پایین جلد «فقط دوست داشتن کافی نیست! گاهی باید ابراز کرد...» بخاطر انتخاب چنین جمله‌ هوشمندانه‌ای، به شما تبریک می‌گویم. این جمله به صورت خیلی ریز دارد به ژانر تراژدی اشاره می‌کند. اسم با جلد رمان و محتوا مرتبط است. اما در جلدتان، ژانرهای انتخابی‌تان (تراژدی، جنایی_مافیایی) را به جز ژانر تراژدی، تصویر نمی‌کشد.

    ♤خلاصه: خلاصه رمانتان خوب است؛ اما عالی نیست! خلاصه‌تان جامع و کوتاه بود؛ اما گره‌هایش محکم نبود! زیرا شما با کلمات بازی نکرده بودید. دقت کن!
    این یه داستان نیست که بخونید و بگید فقط یه داستان بود. این یه زندگی نامه اس که لحظه به لحظه اش برای یه دختر اتفاق افتاده. دختری معمولی با سرنوشتی متفاوت و خاص. می گم معمولی، چون مثل همه تصمیمات اشتباه می گیره، خطا میره، دروغ می گـه، پاشو کج می ذاره و گـناه می کنه؛ گـناه های غیر قابل جبران. اما چرا خاص؟ چرا متفاوت؟ چی باعث شد یه دختر معصوم دست به این گـ ـناه ها بزنه؟
    اون گناهی نداشت ولی دست روزگار اونو به جاهایی کشوند که حتی فکرشم برای من و تو سخته، اما یه لحظه...پس گناهکار واقعی کیه؟✘
    شجره‌نامه دختری است؛ که با تمام وجود ثانیه به ثانیه آن را لمس کرده است. سرنوشتی متفاوت و خاص برای دختری که ناخواسته گـ ـناه‌کار می‌شود و گناهان کبیره انجام می‌دهد! دختری که آرزو دارد مثل مردمان عادی زندگی کند. اما چه چیز باعث تفاوت‌ها شد که روزگار او را به جایی می‌رساند که قابل درک نیست! گناهکار واقعی کیست؛ که منجلاب‌ها زیر سر اوست.✔
    این فقط یک مثال بود که بدانید چجوری می‌توانید با ویرایش خلاصه بهتری ارائه دهید.

    ♧مقدمه: مقدمه شما کاملا حس و حال حاکم برفضا را می‌رساند و خواننده را آماده خواندن می‌کند. مقدمه رمانتان ژانر عاشقانه، اجتماعی و تراژدی را می‌رساند؛ با این‌که فقط ژانر تراژدی از ژانرهای انتخابی‌تان است.
    در مقدمه‌تان چند ایراد کوچک دارد که در بخش اصول نگارش بیان می‌شود.

    ♤شروع: شروع رمانتان نو و جدید نبود. شروع‌هایی زیادی هستند که با دیدن کابوس و بیدار شدن از خواب‌ شروع می‌شوند. اما استفاده به موقعه از توصفیات توانسته‌اید شروع قابل قبولی داشته باشید؛ چرا که شروع‌تان دارای گره‌های محکمی بود.

    ♧نثر: نثر رمان‌تان شکسته یا همان محاوره‌ای بود. نثر محاوره عموما بخاطر آسانی بیان طرفداران زیادی دارد. این نثر مناسب رمان‌شما بود و خواننده با آن خو می‌گرفت. در نثرتان، کلمات محاوره‌ای با ادبی قاطی نشده بود. اشکالاتی دیده می‌شد که در بخش اصول نگارش به آن پرداخته می‌شود.

    ♤سیر: سیر رمان‌تان در تعادل بود. نه آن‌قدر کند که باعث کسلی و دل‌زدگی بشود؛ نه آن‌قدر تند که خواننده گیج و سردرگم بشود. شما بعد از هر اتفاق اجازه یک تنفس می‌دادید و حادثه بعدی رخ می‌داد. فراز و نشیب‌های به موقع در حال و گذشته، باعث کنجکاوی خواننده می‌شد. فقط لطفا از سه ستاره *** برای جدایی زمان حال و گذشته استفاده کنید.
    ♧ایده: ایده رمانتان در مورد دختری به اسم رها بود. دختری کر و لال که نابغه بود. دختری که با خوردن سم از دست مادرش فلج می‌شود و بعد از فوت پدر و رویا و سامی هیچ‌کس او را نگه نمی‌دارد و راهی پرورشگاه می‌شود و در آن‌جا... جدید و نو بود. همین‌طور با صلابت ادامه بده.

    ♤زاویه دید: زاویه ‌دیدتان اول شخص مفرد از زبان رها بود. شما در انتخاب زاویه دیدتان موفق بودید؛ زیرا داستان از زبان محور اصلی که اتفاقات برایش رخ داده است، بیان می شود. شما به خوبی ما را از احساسات درونی کارکتر اصلی با خبر کردید. بهرمندی شما از این زاویه دید باعث شده کمبودی دیده نشود و نیازی به راوی‌های دیگر نباشد.

    ♧دیالوگ‌ومونولوگ: مونولوگ‌ها دارای اطلاعات مفید و به خوبی در راهبرد رمان موفق بود. قبل از هر دیالوگ درمونولوگ‌ها از توصیفات بهره گرفته‌ شده بود. دیالوگ‌ها های هر شخص متناسب با شخصیت، سن، موقعیت اجتماعی، سطحی، فرهنگی و مذهبی... بود. در دیالوگ‌ها جملات ماندگار به چشم نمی‌آمد. قبل از هر دیالوگ از علائم اختصاری (_) بهره گرفته بودید؛ که از گیجی و سردرگمی جلوگیری کند. اما باید به جای علامت (_) از علامت (-) استفاده بشود.


    ♤شخصیت پردازی: رمان شما دارای شخصیت‌های زیادی بود. به سه شخصیت اصلی می‌پردازیم. شما در شخصیت‌پردازی موفق بودید.
    رها: دختری نابغه، تخس و لجباز، زبان‌دراز، سرکش، 18 ساله، متولد خوزستان و دارای دیپلم ریاضی، قد 164 و... .
    آرمان: غد، یک‌دنده، لجباز، خودخواه، مستبد، ریلکس، بزرگ‌شده‌ی خارج، برادر ناتنی بزرگ رها، دست به خیر و... .
    امید: بچه پرورشگاهی، 13 ساله و حال 26 ساله، عاشق ویلون، تنها کسی که بعد‌ از محمد پدر‌رها، رها را درک می‌کرد. مهربان، دلسوز، پاک و مظلوم... .

    ♧باور پذیری: تنها مورد غیرقابل باور رمانتان، دختر 6 ساله‌ای که تنها زندگی می‌کند. در غیر این صورت رمان‌تان نکته غیرقابل باوری ندارد.

    ♤توصیفات:
    ظواهر: توصیفات ظاهر و چهره‌تان خوب بود. مثلا نوع لباس پوشیدن رها، نوع پوشش آرمان، چهره امید، نینا، سن و قد، هیکل و... پرداخته شده بود.

    احساسات: در این بخش موفق عمل کردید و احساسات رها را به گونه‌ای نوشتید که من به عنوان خواننده با رها همزاد پنداری کنم؛ بعضی مواقع هم به حالش گریه سر دهم. مواقعی که خودش را با دیگران مقایسه می‌کند. در مورد بیماریش و... .

    حالات: در این بخش متوسط عمل کردید. این بخش تکمیل کننده‌ی احساسات بود. مثلا خودکشی و زدن تیغ‌ها، نشستن روی پشت بام، کتک زدن بچه‌ها و... .

    مکان: در این بخش به صورت متوسط کار کردید. در توصیف مکان سعی کرده بودید؛ ولی نیاز به بهتر شدن دارد. مثلا خونه رفیعی چه شکلی بود؟ دنبال تفاوت بین کوچه و خیابان‌های خوزستان و اصفهان، می‌گردم؟ خانه‌ی رها و آرمان چه شکلی بود؟ و... .

    ♧ژانرها: ژانر‌های انتخابی‌تان به ترتیب؛ تراژدی، جنایی، مافیایی.
    تراژدی: اصلی ترین ژانرتان، که کل رمانتان را پوشش داده بود. اتفاق تلخ و دردناک از کودکی‌رها، مادر ‌رها، پدر رها و... .
    جنایی: این ژانر هم دیده می‌شد و کم کم این ژانر را به خورد خواننده دادید. دار و دسته نینا، کشتن فرزاد و... .
    مافیایی ژانر فیلم هستش دوست عزیز، بهتر است جنایی همراه ژانر پلیسی بیاید؛ زیرا جنایی زیر شاخه مجموع پلیسی است.
    به شما پیشنهاد می‌کنم ژانر اجتماعی و عاشقانه را بین ژانر‌هایتان بگنجانید.

    ♤اصول‌نگارشی و غلط‌املایی:
    خوشبختانه در رمانتان، غلط‌املایی و اشکالات تایپی زیادی مشاهده نشد.
    مسنتد← مستند
    ریه← گریه
    شماردم☜ شمردم
    در نثر محاوره‌ای بهتر است به جای جمع ادبی، کاملا روان فعل را بیان کرد.
    بهتر است «را» مفعولی که در نثرشکسته می‌نویسیم «رو» را کامل نوشته «ر» را حذف نکنیم.
    مدادمو← مدادم رو
    درو← در رو
    خودشو← خودش رو
    دستامو← دستام رو
    باغو← باغ رو
    آرمانو← آرمان رو
    قرمزمو← قرمز رو
    سرمو← سرم رو
    سوپمو← سوپم رو
    دهنشو← دهنش رو
    در علائم نگارش فارسی از علامت «» به جای " " استفاده می‌شود.
    "من" ☜ «من»
    "تو" ☜ «تو»
    "هین" ☜ «هین»
    "چه عجب فکر کردیم لالی" ☜ «چه عجب فکر کردیم لالی»
    "بیمارستان کثیفه" ☜ «بیمارستان کثیفه»
    نباید ضمیرفعل را شکسته به کار بریم.
    کوله مو←کوله‌ام رو
    باید آ کلاهدار با کلاه نوشت تا شکل صحیحش حفظ شود.
    می‌اوردن← می‌آوردن
    اسمون← آسمون
    دانش اموز← دانش آموز
    تحقیر امیز← تحقیر آمیز
    گوشی اوردن← گوشی آوردن
    اوردی← آوردی
    طعنه امیز← طعنه آمیز
    اروم← آروم
    اقای← آقای
    لس انجلس← لس آنجلس
    ارزو← آرزو
    اشنا← آشنا
    در علائم نگارشی موفق بودید؛ جز چند مورد!
    گومپ گومپ گومپ...✘
    گومپ!
    برای تایید بهتر است یک‌بار همراه علامت ! بیاید.

    و ساعت...اوه! ۳۰ :۱✘
    و ساعت... اوه! ۱:۳۰✔
    زندگی‌ها از هم پاشید .✘
    زندگی‌ها از هم پاشید. ✔
    علائمی مانند (. و ، و ! و ؟ و ؛ و ...) باید به اسم قبل خود بچسبند و از اسم بعدی فاصله بگیرند.

    -با شما بودم خانوم✘
    -با شما بودم خانوم!✔
    -برو بیرون✘
    -برو بیرون.✔
    -آرمان چیه؟ بگو دیگه✘
    -آرمان چیه؟ بگو دیگه!✔
    در آخر هر جمله باید علامت مخصوص آن جمله بیاید.

    دختراشون، و بعضا✘
    دختراشون و بعضا✔
    شاگرد اول بود، و همچنین✘
    شاگرد اول بود، همچنین✔
    نباید بعد از (،) کلمه واو را آورد.

    امیدوارم از نقد بنده در جهت پیشرفت قلمتان بهره بگیرید.
    عضو شورای نقد
    232135_B50EC425-3345-46BB-A4B5-7D8F2F279ACF.jpeg

     

    deimos

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    1,092
    امتیاز واکنش
    118,349
    امتیاز
    1,176
    سلام وقت بخیر
    نام رمان: نظرتون در مورد نام رمان، کاملا به جا و محترمه. اما هرچی دنبال اسمی درخور روایت رمان گشتم، فقط به همین نام رسیدم. درسته که ژانر پلیسی در نام رمان نمود نداره، با این حال به نظر مناسب ترین اسمی بود که به ژانر تراژدی و حس و حال رمان جون می داد. قبول دارم که این ایراد به اسم رمان وارده، اما همچنان فکر می کنم این مناسب ترین اسم برای فضای رمانه.

    جلد: دختر و پسری که در تصویر هستند به دو دختربچه و پسربچه ی دیگه اشاره می کنند که یا از قلم شما افتاده یا دیده نشده. این دوبچه ای که محو شدن، مورد اشاره ی دختر و پسر تصویر هستند و قرار بوده نمایی از بچگی رها و امید در بچگی رو به تصویر بکشه. ولی به هر حال این نکته تغییری در این که در جلد به ژانر جنایی_مافیایی اشاره نشده، ایجاد نمی کنه و من این رو قبول دارم. دلیلش هم اینه که تصمیم گرفتم ژانر قالب رو در جلد و نام رمان به تصویر بکشم. در جلد دوم که ژانر مافیایی- پلیسی پررنگ تر می شه، در جلدش نمود پیدا می کنه.

    خلاصه: سعی می کنم خلاصه رو کوتاه تر و مفیدتر کنم.

    باور پذیری: این مورد به توضیح مختصری نیاز داره که حتما در ویرایش اصلاح می شه. در قوانین طایفه ای وقتی خان زاده ای به هر دلیلی خانواده ی خودش رو از دست می ده، همچنان ارج اربـاب رو داره و هیچ عزت و احترامی رو از دست نداده و حتی به جانشینی پدر خودش هم می رسه، اما این در صورتیه که خان زاده پسر باشه.
    در مورد رها قضیه متفاوته. پدر رها از وقتی که خودش رو شناخته از طایفه کنار گذاشته شده. خود رها هم دختری بوده که در طایفه به ناقص( کر و لال) بودن معروف بوده. این دو مورد رو که کنار هم بذاریم، هیچ احترام و جایگاهی برای رها در طایفه نمی مونه. یا مجبور به ازدواج در سن کم به عنوان دارایی می شد و یا...
    اگر به طایفه بر می گشت، چه طایفه ی خودش و چه طایفه ی پدرخوانده اش، رفیعی، باید یک زندگی اجباری طبق قوانین سنتی رو تحمل می کرد. علت این که رفیعی هم به خواسته ی رها احترام گذاشت و بهش این اجازه رو داد، دور نگه داشتنش از همچین سرنوشتی بوده. هرچند در مورد رها نتیجه ی خوبی نداد.

    ژانر: منم این نکته رو یادآور شدم، اما گفتن تنها ژانر های درست، ژانر های ذکر شده در این تاپیکه.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    در مورد علام نگارشی و غلط های املایی حق با شماست و حتما سعی می کنم اصلاح کنم.

    ممنون از وقتی که گذاشتید. نقدتون کاملا به جا و منطقی بود.
    سپاس.
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا