نقد رمان معرفی و نقد رمان سرابی در مه( جلد دوم)| سروش شایگان کاربر انجمن نگاه دانلود

آیدا.ف

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/02/07
ارسالی ها
5,830
امتیاز واکنش
35,457
امتیاز
1,120
سن
20
به نام خدا
«نقد رمان سرابی در مه»
نقد رمان بر اساس پست های گذاشته شده توسط نویسنده می باشد؛
ضمن خسته نباشید خدمت شما دوست و نویسنده ی عزیز:

نام رمان
نام رمان «سرابی در مه» بود. اسمی زیبا و پرمعنا که سوال‌هایی توی ذهن خواننده ایجاد می‌کرد. سراب در لغت به معنای آبیه، که در اثر خطای دید انسان بوجود میاد و وجود خارجی نداره. از طرفی مه می‌تونه باعث پوشیده شدن و به چشم نیومدن اون سراب بشه و انسان رو از اون خیال بیهوده رها کنه. از طرفی اگه سراب رو به یک امید یا آرزو تشبیه کرد که باتوجه به سرگذشت آندلس، اون رویا می‌تونه پس گرفتن آندلس برای مسیحی ها باشه که در اون زمان می‌شد گفت چیز حدودا غیر ممکنی بوده. البته باتوجه به چیزی که من درباره سرگذشت آندلس خوندم، مسلمون‌ها در آخر شکست می‌خورند، اما اوایل فتح آندلس قدرتمند بودند و شکست آندلس برای دشمناش مثل یک سراب در مه می‌موند. اسمتون جذاب بود و خواننده رو به خوبی جذب می‌کرد.


جلد
جلد رمانتون متشکل از مجسمه حضرت مسیح که در ریودوژانیرو-برزیل قرار داره و یک عمارت یا کاخ بود. جلدتون ژانر تاریخی رو به خوبی نشون میده. راستش نظر شخصی من درباره جلد این بود که اون عمارت یا کاخ درواقع نمادی از سرزمین
آندلس باشه و مجسمه‌ی حضرت مسیح می‌تونه نشون دهنده این باشه که سرانجام مسیحی‌ها این سرزمین رو پس گرفتند و مسلمون‌ها رو بیرون کردند. جلدتون در کل با داستان مطابقت داشت و حس و حال فضای تاریخی رو به خواننده القا می‌کرد. همچنین مِهی که روی جلد کار شده، اشاره‌ای به اسم هم می‌کنه. با این حال جلدتون کمی توی جذب خواننده مورد داره و ممکنه نتونه اون‌طور که باید جذبش کنه ولی خب در کل انتخاب خوبی بود.


خلاصه
راستش این‌طور به نظر می‌رسه که برای رمانتون خلاصه‌ای قرار ندادید. خیلی خوب میشه اگه خلاصه‌ای مطابق با استانداردهای انجمن بنویسید. پست اول رمان رو (۱#) بیشتر به مقدمه و پیشگفتار اختصاص داده بودین. اگه بخوایم از اون متن خلاصه‌ای انتخاب کنیم، می‌تونیم قسمت آخر مقدمه رو انتخاب کنیم که بازهم اون بخش زیاد مناسب نیست. چون همون‌طور که اول پست ذکر کردین برای مقدمه نوشته شده نه خلاصه. خلاصه‌ای خوبه که بخشی از داستان رو برای خواننده بازگو کنه، بازی با کلمات درش دیده بشه و سعی بشه به طور مستقیم به مسایل داخل رمان نپردازه. برای مثال اگه یک شخصیت قراره بمیره، مستقیم نگه: «و اما المیرا که دو روز بعد از عروسی‌اش پدرش را از دست...» می‌تونه بگه که: «غافل از اینکه دور گردون چرخید و دو روز بعد از عروسی المیرا داغی بر دلش نشست که...» حالا نمی‌دونم درست منظور رو رسوند یا نه؟ اینطوری خواننده کنجکاو میشه که چه اتفاقی افتاد و سوال‌هایی از این قبیل هم توی ذهنش ایجاد میشه.


مقدمه
متن قبل از مقدمتون بیشتر در حد یک «پیش گفتار» یا «سخنی با خواننده» بود. و اما اگه بخوایم خود مقدمه رو بررسی کنیم، مقدمتون در کل متن خوبی بود و خواننده رو با فضای رمان آشنا می‌کرد و می‌تونست اون رو به خوبی جذب رمان کنه.


شروع
شروع رمانتون شروعی آروم و در عین حال جذاب بود. برای خواننده هایی که جلد اول رو نخونده بودند، سوال هایی از قبیل این که بین سمیر و کارلا دقیقا چی گذشت یا اون خیانتی که سمیر انجام داد، چی بود ایجاد می‌شد. در ادامه شما توصیف احساسات و حالات رو هم در شروعتون به کار بردین که باعث می‌شد همزادپنداری خواننده فعال بشه. همچنین حقایقی از زندگی کارلا بیان کردین(که البته چون نتونستم جلد اول رو بخونم، مطمین نیستم که توی جلد اول ذکر شده بود یا نه) مثل ازدواجش با آدریان منسوب به صدراعظم، و پدرش که قبلاً صدراعظم بود و... در کل شروع جالب و جذابی داشتین.


سیرداستان
سیر داستانتون نه تند بود که خواننده متوجه داستان نشه و نه کند بود که خواننده حوصلش از خواندن رمان سر بره. وقایع به خوبی پشت هم چیده شده بودند و کاملا واضح بود که با برنامه رمان رو پیش می‌برین. و قایع تاریخی خیلی خوب بیان شده بودند و خواننده حس و حال اون زمان رو به راحتی درک می‌کرد. اما خب برای کسی که جلد اول رو نخونده بود، صفحه اول کمی گیج کننده بود و ممکن بود رمان رو رها کنند. البته از صفحه دوم به به اتفاقات جالبی افتاد(مثل دزدیده شدن فرج و یا اون زن ناشناس، زهرا و...) و خواننده کم‌کم با شخصیت ها خو می‌گرفت. در کل سیرتون خوب بود.


توصیف
توصیفات به چهار بخش تقسیم میشه:
*توصیف احساسات:
این توصیف زیبا و قوی بود و در رمان حس می‌شد. خواننده احساسات شخصیت ها رو درک و همزادپنداری می‌کرد. با اینکه زاویه دید رمان سوم شخص بود و توصیف احساسات درش سخت‌تره، ولی تونسته بودین به خوبی این توصیف رو انجام بدین.
*توصیف حالات:
این توصیف هم در رمان به خوبی دیده می‌شد و خواننده خیلی راحت حالات شخصیت‌ها رو تصور می‌کرد و از این طریق رمان قابل لمس‌تر می‌شد.
*توصیف چهره:
راستش کمی توی این توصیف کم‌کاری کردین، هرچند که کمی دیده می‌شد. مثل دختر و پسر کارلا که گفتین دخترش بور بود و موهای پسرش هم مشکی. البته توصیفات کلی از قبیل میزان زیبایی افراد هم داشتین، مثل زن‌های ابوالحسن که می‌گفتین همشون زیبا هستند.
—توصیف ظاهر
این توصیف هم تاحدودی دیده می‌شد. شما ظاهر زن‌های ابوالحسن و لباس‌هایی که می‌پوشیدند و یا آرایش‌هایی که می‌کردند و نوع ظاهرشون رو توضیح می‌دادین و توی این مورد خوب عمل کرده بودین. مثلا اون زمانی که ابوالحسن تیرخورده بود و عایشه ظاهری آشفته پیدا کرده بود و نگران و غمگین بود. اما اگه بشه بیشتر روش کار کنین بهتر میشه.
*توصیف مکان:
توی این توصیف کمی کم‌کاری دیده می‌شد. توی رمانتون مکان‌های زیادی برای توصیف بودند که می‌تونستید توصیفشون کنید. البته توصیف فضا خوب صورت گرفته بود و جاهایی بود که سعی می‌کردین یک دید کلی از فضای رمان به خواننده بدین، ولی توصیف مکان به اون صورت دیده نمی‌شد. توصیف مکان رو اگه سعی کنین آروم آروم توصیف کنین و خط به خط پیش برین، زیباتر و تاثیر گذار تر میشه.


دیالوگ و مونولوگ
*دیالوگ:
در دیالوگ شخصیت‌ها تفاوت دیده می‌شد. برای مثال در نوع حرف زدن ابوالحسن و سمیر تفاوت دیده می‌شد و اگه حتی اسم گوینده رو هم ذکر نمی‌کردین، خواننده خودش متوجه می‌شد کدوم شخصیت داره صحبت می‌کنه.
دیالوگ‌های ماندگار، زیبا یا حتی تأثیرگذار هم تا حدودی دیده می‌شد. برای مثال دیالوگ زیر:
«- خیر ملکه...آن وقت که گفتم به عقد من در آی، فکر کردی در آسمان باز شده و سلطان فقط به تو عشق می ورزد، گوش نکردی و حالا آمده ای و می خواهی روی ویرانه های قلبم خانه ی عشقت را بنا کنی؟»
دیالوگ‌هاتون ساده یا روتین(گفتگوهای ساده و روزمره) نبودند.
*مونولوگ:
مونولوگ‌های رمان هم خوب بودند. جایی از متن گنگ و یا نامفهوم نبود و خواننده به راحتی با متن رمان خو می‌گرفت.


شخصیت پردازی
شخصیت پردازی قوی‌ای داشتین. بین شخصیت‌های رمان تفاوت دیده می‌شد. حتی بین شخصیت مسیحی و مسلمون، مثل آدریان و سمیر. بین زن‌های ابوالحسن هم این تفاوت دیده می‌شد. حس می‌شد که عایشه زن باتجربه‌تر و بزرگ‌تریه.
در شناسوندن شخصیت‌ها خوب پیش رفته بودین و هر کدوم گذشته‌ای داشتند که در طول رمان بهشون پرداخته بودین.
برای مثال سمیر مردی بود که پدرش سرآشپز یا رییس آشپزخونه بود و مادرش هم مرده بود. زهرا خاله‌اش بود، در حالی که نمی دونست و پدرش هم بهش چیزی نگفته بود.
یکی از نکات مثبت رمان این بود که شخصیت‌های رمانتون خاکستری بودند. برعکس خیلی از رمان‌های امروزی که یک شخصیت خیلی آدم خوبیه و شخصیت منفی داستان، از همه بدتره و هرگناه و هرکار خلافی که دلش می‌خواد انجام میده. شخصیت های شما میانه این دو بودند، حالا بعضی ها خوب تر و بعضی ها بدتر. توی بعضی از رمان‌ها شخصیت اصلی رو خیلی کامل نشون میدند که حتی خطایی هم ازش سر نمی‌زنه که این قابل باور نیست. اینکه شخصیت هاتون خاکستری بودند رمان رو باورپذیرتر و طبیعی تر نشون می‌داد.


زاویه دید
زاویه دید رمان شما سوم شخص بود. تقریبا هر پست صحنه عوض می‌شد و شما اول هر پست ذکر می‌کردین که این بار داستان کدوم شخصیت رو دنبال می‌کنه.
اواسط بعضی از پست‌ها دیده می‌شد که به جای سوم شخص، از اول شخص استفاده کرده بودین که بهتره موقع ویرایش درستشون کنید. زاویه دید سوم شخص کاملا مناسب رمانتونه چون خیلی جاها نیاز می‌شد، افکار چند نفر رو هم زمان بگید و همچنین مدام صحنه رو عوض کنید. در کل انتخاب مناسبی بود.


ژانرهای انتخابی
ژانرهای انتخابی رمانتون «معمایی، تاریخی و عاشقانه» بود.
*معمایی: این ژانر در رمان دیده می‌شد و در طول رمان سوال‌های مختلفی در ذهن خواننده بوجود اومده بود که در طول رمان به بعضی هاتون پرداختین و بعضی ها هنوز پاسخ داده نشدند که طبیعیه و تا آخر رمان فرصت پرداختن بهشون رو دارین.
*تاریخی: این ژانر اصلی رمانتونه که در سرتاسر رمان دیده میشه و در اصل دارین یک واقعه‌ی تاریخی رو در قالب رمان می‌نویسید با شخصیت‌های واقعی و وقایعی که واقعا اتفاق افتادند. مثل فتح آندلس توسط مسلمون‌ها و در آخر رمان هم به احتمال زیاد به فتح آندلس توسط مسیحی ها می‌پردازین.
*عاشقانه: این ژانر هم تا حدودی در رمان دیده می‌شد. این احتمال می‌ره که در آینده پررنگ تر بشه، ولی الان به اندازه کافی دیده نمیشه و ما فقط شاهد عشق سمیر و کارلا هستیم که هنوز زیاد بهش پرداخته نشده.


نثر رمان
توی نثر رمانتون یکی دوجا بود که زمان فعل‌هاتون به حال تغییر کرده بود. مثل پست ۱۱# که توی «مونولوگ» گفته بودین:
«مگر در آن بخور و بچاپ دربار ابولحسن، فرصتی هم برای عزاداری پیدا می شود؟»
نثر رمانتون ادبی و دیالوگ‌ها هم ادبی بودند. انتخاب مناسبی بود. مخصوصا با توجه به اینکه قلم قوی و خوبی دارین و یک متن ادبی بی‌نقص می‌نوشتین. نثر ادبیتون و دیالوگ‌های ادبی خواننده رو با فضای تاریخی رمان وفق می‌داد. همچنین پست های آرایه دار و زیبا نیز دیده می شد. مثل:
«خورشید به تلخی با آسمان روز وداع می کرد و سرما دوباره به دشت هجوم می آورد.»


ایده
ایده رمانتون برگرفته از سرگذشت آندلس بود که مسلمون‌ها آندلس رو فتح کردند و مسیحی ها برای پس گرفتن دوباره سرزمینشون تصمیم گرفتند مردم آندلس رو از راه دین خارج کنند(مثل تهاجم فرهنگی که امروزه در ایران هم به چشم می‌خوره) و وقتی مسلمون‌ها دینشون رو از دست دادند و کشور و مردمش در گـ ـناه غرق شدند، به اونجا حمله کردند و سرزمینشون رو پس گرفتند. شما شخصیت‌هایی رو خلق کردین و داستان جدیدی ساختید که تاریخ آندلس هم در اون گنجوده شده بود. ایده رمانتون جذابه و خواننده رو به خوبی جذب رمان می‌کنه. ایده رمان قویه و مشخصه وقت زیادی رو صرفش کردین و خواننده نمی‌تونه پایان رمان رو حدس بزنه که از نکات مثبت ایده محسوب میشه. در کل خیلی خوب بود.


علامت و اشتباهات نگارشی
متن رمان با دقت تایپ شده بود و کمتر اشتباهات تایپی یا غلط املایی درش دیده می‌شد. اما اگه سعی کنین کمی روی علامت های نگارشیتون بیشتر کار کنین، بهتر میشه.


دوست عزیز،
قلمت هنوز جای پیشرفت داره؛
زیاد بنویس و زیاد هم بخون.
موفق باشی.

«عضو شورای نقد»
photo_2017-06-26_13-50-43.jpg
 
  • پیشنهادات
  • Forgettable

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/28
    ارسالی ها
    2,354
    امتیاز واکنش
    11,844
    امتیاز
    796
    سن
    32
    محل سکونت
    یزد
    بسمه تعالی

    نقد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    "سرابی در مه (جلد دوم)" بر اساس متون ارائه شده، نوشتهء یه شخص شاخص متشخص :)

    ● عنوان:
    واژهء "سراب" در ترکیب عنوان
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما، بدون شک هیچ اشاره ای به سراب و یا در حقیقت خطای دید انسان نداره؛ بلکه می خواد مفهوم تخیل ذهن رو بگه. به این منظور که -در صورتی که خواننده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو مطالعه نکرده باشه،- در تصورش فردی میاد که دچار اشتباه و خطایی در شیوهء تفکر و تخیلش شده. چیزی که نیست، اما در ذهن فرد به حضور مبدل شده. آمیخته شدنش با "مه" که به منظور لایه ای ابر در زمین هست، می تونه چند فرضیه در ذهن مخاطب ایجاد کنه و اولینش بی شک می تونه این باشه که -اگر ما سراب رو به رویا و یا هدفی تشبیه کنیم،- رویایی میان مه، کم پیداست؛ در حالی که اون رویای ناپیدا ناپایداره و وجود نداره. عنوان جذاب و خلاقی که انتخاب کردی، یک حس شکست، غم و جدایی رو داره برای خواننده ای که هنوز از چیزی آگاه نیست. و این حس و حدس، بعد از خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به درستی ثابت میشه. شکستی که سمیر از کارلا می خوره، بهانهء خوبی برای انتخاب این عنوانه. اگر این رو نادیده بگیریم، نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اشارهء مستقیمی به قیام مسیحی ها در آندلس داره. در این باره باید هوشیاریت رو تحسین کرد. به ژانر عاشقانه و معمایی مربوطه و به خوبی ارتباط برقرار کرده با ژانر و سبک و سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    . نام سنگین و قابل تاملت، از هر لحاظی بدون ایراد بود!

    ● ژانر:
    سبک رمانت، رئال بود. داستانی بر اساس حقیقت اما با پردازش و تغییر و تخیل نویسنده. اولین ژانری که مخاطب در برخورد با جلد و خلاصه و عنوان در ذهنش ایجاد میشه، ژانر "معمایی"یه که در سیر و متن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    جلوه داده شده. سرتاسر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    پر از معما و گره و چراست و من فکر می کنم انتخابی دقیق تر از این نمی شد داشت برای ژانر این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    . حتی در عنوان هم این ژانر جلوه می کنه، از اون جهت که سراب در روشنایی به وجود میاد و مه در تاریکی. یک حس ابهام و رمزآلود پشت این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    گم شده و این جز دسترنج شما نیست! در طول سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هم شاهد مسائل دیوانی حول سمیر و جاسوس هایی که آدریان در پرتغال گذاشته بود و اخباری که می رسوندن، بودیم و دیدیم که گره ها آهسته باز می شدن. ژانر بعدی عاشقانه ست، عشقی که بین کارلا و سمیر بود و بیشتر در جلد اول نمود داشت و در این جلد هم در حال اوج گرفتنه، نشون دهندهء عاشقانه بودن رمانه. عشقی فعلا به طور علنی در میان نیست، اما با شیوهء بیان احساسات دو شخصیت اصلی کارلا و سمیر، عشقی در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    سرازیر هست. انگار که این عاشقانه بودن از ابتدا بی این که خواننده متوجه بشه یا با واژه ای در این رابـ ـطه برخورد کنه، وجود داشته و من قلم و نوشتارت رو تحسین می کنم که تونستی به خوبی از پس پردازش به احساسات بر بیای. تاریخی هم که جزء اصلی و بنای رمانه، و نبودش، موجب خلاء. در تک تک کلمات این ژانر جلوه پیدا کرده،
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بر اساس حقایق نوشته شده و اخلاق شخصیت ها، شیوهء لباس پوشیدنشون، روابطشون و اعمالشون تماما بر مبنای تاریخ اون دوره ست. ژانر ها رو هم درست انتخاب کردی، هم به خوبی به قلم آوردی.

    ● خلاصه:
    خلاصهء
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، چیز دقیقی نبود، همون طورکه گفته بودی، مقدمه ای بود بر جلد دوم، نه خلاصه ای که داستان این جلد رو دقیق توضیح بده. همون رو مورد نقد قرار می دیم، اما شما هم سعی داشته باش متنی با انسجام و تخلیص کلیت داستان بنویسی. اگر فکر می کنی که لازمه خواننده ابتدا جلد اول رو بخونه -که من فکر نمی کنم نیازی باشه-، بنویس، و مقدمه ت رو شفاف سازی کن. شما فقط واسهء خواننده های جلد قبلی که همه چیز
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو می دونن مقدمه نمی نویسی، شما برای یک انجمن می نویسی؛ باید به طریقی باشه که اگر من از همه جا بی خبر، بیام و صفحهء تایپت رو ببینم، اشتیاق پیدا کنم و یک تصویر کلی از رمانت توی ذهنم جا باز کنه، با خوندن خلاصه! خب؟ مثل جلد اول که خلاصه ای مختصر و مفید ارائه داده بودین شما و خانم رستا65.
    در مقدمه ای که نوشته بودی، که همون خلاصه تلقی میشه، گفتی که مسلمین خودشون خواستند و آندلس رو به یک شهر و منطقهء اسلامی تبدیل کردن طوری که هنوز هم آثار اون دعوت و تبدیل هست؛ و گره رو ایجاد کردی که اگر می خواید از تاریخ سر در بیارید همراه باشید، ولی من فکر می کنم این اطلاعات کافی، کافی نیست! به نظرم کمی باز تر کن عرصه رو، و توضیح کوتاهی هم که شده راجع به شخصیت ها و اتفاقاتی که در این چند سالی که گذشته افتاده، بنویس. اصولا یک خلاصهء درست، می بایست اطلاعات کلی داستان رو به همراه جزئیات کمی در اختیار خواننده بذاره که خواننده بتونه تجسم کنه فضای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو؛ مثلا؛
    (زال پسرکی 13 ساله است که پدرش به دلایلی او را ترک کرده و وی در کنار آرایشگر سمجی زندگی می کند...)
    مثلا تو این خلاصه ما از وضعیت شخصیت اصلی با خبر می شیم و تا حد زیادی در جریان فضای داستان قرار می گیریم. به نظرم خلاصه ت رو از بعد از معرفی اثر (حقیقی،ساختگی) ببر که هم شکیل تر باشه هم استاندارد های لازم رو رعایت کرده باشه.

    ● جلد:
    تصویر ریودوژانیرو، منظورم مجسمهء عیسی مسیحه (ع)، ادغام شده با مهی که ساختمونی رو فرا گرفته، که حدس می زنم قصرالحمرا باشه. تصویر و سبک و تم جلد، ژانر های رمانت رو به خوبی نشون میدن. متن زیر تصویر هم معماگونه بودن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو فریاد می زنه. جلد، ارتباط کافی با موقعیت و وضعیت کنونی رمانت رو بر قرار کرده و تصویر و پیام اولیه رو به خوبی به خواننده می رسونه و برای خواننده ای که آگاهی ای از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نداره، می تونه با طیف رنگ های تیره و تم قهوه ای رنگش ارتباط برقرار کنه و فضای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو مجسم کنه. انتخاب دقیقی بود اما برای خواننده چندان جذاب به نظر نمیومد.

    ● شروع:
    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، با افکار کارلا از باب نگرانیش دربارهء زندگی کنونیش، همچنین نقطهء مرکز و اصل تفکراتش به که به سمیر و مدثره خاتمه پیدا می کرد، بود. یک شروع آهسته، ولی با هیجانات هموار و پس از اون دیالوگ هایی که به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رنگ می بخشیدن. یک شروع ناب، همراه با توضیحات، ایجاد آمادگی برای خواننده در خوندن باقی متون، و جذب مخاطب با کلماتی آمیخته به آرامش؛ من نقصی در این رابـ ـطه نمی بینم!

    ● ایده:
    خب، اگر بخوایم مروری بر انقلاب و جنگ آندلس که در اسپانیا و پرتغال توسط مورو های مسلمان به وقوع پیوست داشته باشیم و به مسائل جزئی هم کاری نداشته باشیم، می رسیم به این که مسلمین تونستن به مدت هشت قرن و یا حدودا نه قرن، در اسپانیا و پرتغال حکومت کنن که ابتدای این حکومت ایبری بود و انتهاش رکونکیستا. مورو ها در قرن هشتم یا نهم (من دقیق نمی دونم)، بعد از جنگ های متداوم با مسیحی های اسپانیا و پرتغال که حتی به خاک فرانسه هم کشیده اما شارتل مارتل کیش و ماتشون کرد، تونستن اونجا رو در دست خودشون بگیرن و حکومت کوردبا توسط اعراب ایجاد شد. در جلد اول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به چگونه مسلمون شدن مسیحی های دوران و عشق کارلا که دختری مسیحی بود، به پسر مسلمونی به نام سمیر، پرداخته شد. در اینجلد شما با داستان تازه ای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو شروع کردی، باز پس گرفتن منطقه توسط فردیناند سوم که ابته قبل از اون هم قیام ها و برخاست هایی صورت گرفته بود و در اصل این فروپاشی ای که فردیناند کرد، بر می گرده به متحد نبودن مسلمون ها بعد از نبود موحدون و مرگ محمد الناصر. در این بین که درست و دقیق به ماجرای سقوط کوردبا پرداختی و نوشتی، داستان کارلا و سمیر هم ادامه داره، با این تفاوت که حالا کارلا با صدراعظم سانچز ازدواج کرده و سمیر هم با مدثره، و تقریبا تمام پل های پشت سرشون تخریب شدن. یک ایدهء ناب، با پردازشی خاص، چاشنی یک عشق خالص و پاک و شیرینی تاریخ و انقلاب. هیچحرفی اصلا برای گفتن نمی مونه!

    ● سیر:
    سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خیلی خوب و به اندازه بود. نه سریع و تند پیش می رفت، نه آهسته و خسته کننده. جایی که لازم بود، هیجان به خرج دادی، و جایی که نیاز به مکث و نگارش بیشتر داشت، با سیاست نوشتی و اشاره کردی. نکتهء مثبت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    !

    ● زاویه دید:
    زاویهء دید این جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، بر خلاف جلد قبل ثابت و سوم شخصه. از این زاویهء دید به خوبی استفاده کردی و اطلاعات اوضاع و احوال شخصیت ها و وقایع رو به خواننده منتقل کردی. ابتدای هر پست عنوان شخصیت رو ذکر کردی و مخاطب رو مطلع؛ منتها پیش اومده مابین زاویهء شخص سوم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، شخص اول ظاهر بشه. در این صورت باید ویرایش بشه؛ مورد دیگه ای نبود.

    ● دیالوگ ها و مونولوگ ها:
    دیالوگ های شخصیت های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    قوی بودن و اطلاعات رو واضح به مخاطب انتقال می دادن، دو تمام دیالوگ ها هم گوینده معین بود که نکتهء مثبتیه. از (-) استفاده کرده بودی اما قبل از دیالوگ بعضی جاها پیش میومد که (:) نمی ذاشتی؛ مثلا؛
    قاضی الجماعه، نگاهی گذرا به فرج انداخت و او را مخاطب قرار داد (:)
    - بسیار خب جناب فرج... هنوز هم نمی خواهید نام همدستانتان فاش شود. ... (#31)
    خب این یه مورد بود و این روال از ابتدا وجود داشت. که نیاز به ویرایش داره.
    مونولوگ های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هم هماهنگ با دیالوگ ها بودن و از ارزش معنایی بالایی برخوردار بودن.

    ● نثر:
    نثر ادبی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، از پست ها و کلمات اول هویدا بود. انتخاب کاملا درستیه چرا که تونستی به خوبی از پس نوشتنش بر بیای و حسی که باید و شاید رو در حین خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به مخاطب القا کنی، کردی. همچنین این که نثر ادبی توانایی انتقال مفاهیم تاریخی رو داره و من فکر می کنم اگر نثرت رو عامیانه یا رسمی انتخاب می کردی،
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    این عزتمندی کنونی رو نداشت. پوئن مثبتت در این باره هم بر می گرده به پایدار بودن نثر که تا به الآن جا ننداختی کلمه ای رو و تونستی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو کاملا ادبی بنویسی.

    ● توصیفات:
    در مجموع، توصیفاتی که به چهار دسته تقسیم میشه رو به دو دستهء توصیف درونی و توصیف برونی تقسیم می کنن. در جلد قبل، درست مثل همین جلد، توصیفات درونی رو به خوبی به کاغذ کشیدی اما در توصیف بیرونی یا کم کاری کردی، یا به تدریج انجام دادی. یک بررسی کوتاه، همراه با مثال؛
    *توصیف مکان: توصیف مکان جزء توصیف بیرونی محسوب میشه. توصیف ساختمان ها خیلی نیست، شما همون مقدار کم رو دقیق توصیف کردی اما اینجا مخاطب کیفیت و کمیت رو همراه با هم می خواد. توصیف قصر الحمرا، خونهء کارلا، قصر فردیناند، اتاق کار سمیر، و به مراتب اماکنی که بعد از این ها به تصویر کشیده میشن، به حد کافی توصیف نشده بودن. در این باره، لازم نیست مکان حاضر ریز به ریز توصیف بشه، شما همین که فضاسازی و تخیلت رو طوری بنویسی که خواننده بدون دیدن بتونه اون ها رو تصور کنه، کافیه. این مورد جای کار داشت!
    *توصیف ظاهر: توصیف ظاهر رمانت قوی بود. ظاهر افراد رو به تدریج و آهسته توصیف کردی، لباس ها همچنین خوب بودن؛ اما باز هم این مورد جای پیشرفت بیشتر داشت. مثلا لباس سمیر در برخی مکان ها خوب توصیف نشده بود، یا چهرهء آدریان و فردیناند و ایزابل. توصیف ظاهر و مکان رابطهء تنگاتنگی به هم دارن، می تونین همراه با اون این توصیفات رو هم بالا ببری، البته به این موضوع هم توجه کن که یکهو همه چیز رو توصیف نکنی و به آهسته و به مرور به مونولوگ بپردازی.
    *توصیف حالت: توصیف حالات
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خیلی خوب بود. خیلی خوب حالت چشم ها، لحن گفتار شخصیت ها، و حالت چهره ها رو بیان کرده بودی که لایق تحسینه!
    *توصیف احساس: توصیف احساسات
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما خیلی قوی بود، خیلی. در ژانر ها هم اشاره کردم که عاشقانه ای که در پس داستان خودنمایی می کنه از اوایل هویداست. هیجان ها و استرس ها و ناراحتی ها هم خیلی خوب جلوه داده بودی. قوی بود. دستت درد نکنه!

    ● شخصیت پردازی:
    شخصیت های اصلی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    در این جلد، سمیر و مدثره و کارلا و آدریان بودن که حضور پایداری تا به این جا داشتن. شخصیت ها اخلاق و رفتار یکدست و استواری داشتن و مدام تغییر موضع نمی دادن. کاملا مثل انسان های عادی بودن و مخاطب به خوبی با اون ها انس می گیره. همچنین به اخلاق و ذاتشون طوری پرداختی که مخاطب به خوبی می تونه تفاوت بین شخصیت ها رو حس کنه، متوجه میشه که این اخلاق منحصر به فرد این شخصه و عادات تکراری مابینشون نبود که برمی گرده به کیاست شما.
    کارلا؛ دختریه که از خــیانـت مردش در گذشته رنجوره و الآن سعی داره انتقام بگیره. قبلا از مسلمان ها متنفر بود، با خیانتی که از یه پسر مسلمون دید، راه شک به قلبش باز شد و خیلی بد تر از قبل از مسلمون ها متنفر شد. همسر صدراعظم کنونی و دختر صدراعظم سابق که الآن در بستر بیماریه و اون رو پریشان می کنه. احساساتش ملموسن، شخصیت موثریه.
    آدریان؛ صدراعظم و همسر کارلا، رابطهء خوبی با فردیناند داره و سعی می کنه که روابطش رو با کارلا هم بهتر کنه. زندگی خوبی دارن و اون سعی داره که اسپانیا رو به کمک جاسوس هایی که در پرتغال هم حضور داشتن، از مسلمون ها بازپس بگیره. شخصیت مرد قوی ای بود.
    سمیر؛ پسری که شکست خورده و الآن در قسمت قضایی مشغول به کاره. مشتاق کارلاست ولی کارلا الآن کاملا ازش دور شده و هیچ راه بازگشتی نیست براش. ناراحتیش و نگرانیاش خوبه ومخاطب برای این مرد احساس دلسوزی می کنه.
    در مجموع شخصیت پردازی قوی ای داشتی!

    ● اصول نگارشی:
    غلط املایی در سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خیلی به ندرت پیش میومد، اما بود؛ برای مثال "ایزابلا که بر اثر دقت زیاد چشمانم جمع شده" (پست دوم تایپ)، خب این جا می بایست به جای ضمیر اول از ضمیر شخص سوم استفاده می کردی، یعنی "چشمانش". علائم نگارشی هم خوب رعایت کرده بودی. در مجموع فقط غلط های تایپی بودن که بیشتر همون پست های ابتدایی بود.

    به عنوان یک کتاب، برای یک خواننده، نه یک منتقد،
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خیلی خوبی بود. امیدوارم بتونی به درجات بالاتری در هنر نویسندگی برسی و آثار هدفمندت رو برای رونمایی ببینم =)

    "عضو آزمایشی شورای نقد"

    225846_photo_2017-06-26_13-50-43.jpg
     

    سروش73

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/27
    ارسالی ها
    671
    امتیاز واکنش
    40,021
    امتیاز
    888
    سن
    29
    محل سکونت
    قم
    به به ببین کی نقد کرده؟ آقای خاص و فیلسوف انجمن!
    مرسی فرشاد جان بابت نکاتی که ذکر کردی. مواردی هم که ایراد فرمودید در اسرع وقت ویرایش خواهد شد.
    فقط یه نکته ای رو باید بگم و اون اینکه مدثره با سمیر ازدواج نکرده بلکه مدثره همسر سوم سلطانه و سمیر مشاوره ویژه ی اونه و به همین دلیل خیلی به هم نزدیک هستند!
     
    آخرین ویرایش:

    Mohammadi.m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/21
    ارسالی ها
    239
    امتیاز واکنش
    12,120
    امتیاز
    679
    محل سکونت
    یه گوشه زمین دوار
    سلام،رمانتون عالیه خیلی دوسش دارم ولی بعد تاریخیش بیش از حدزیاده و یکمی خشک و کسل کننده شده لطفا مثل جلد اول یمقداری عاشقانه هاشو ببرید بالاتر
    بازم ممنون از زحمات شما
    قلمتان روان و پاینده...
     

    سروش73

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/27
    ارسالی ها
    671
    امتیاز واکنش
    40,021
    امتیاز
    888
    سن
    29
    محل سکونت
    قم

    fatemehzahramp

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/28
    ارسالی ها
    7
    امتیاز واکنش
    57
    امتیاز
    71
    محل سکونت
    بابل
    رمانتون خیلی خوبه من برخلاف نظر دوستمون میگم به این شیوه تاریخی ادامه بدین و عاشقانه هاتون همینقدر ملایم باشه تا کی باید از نویسنده هامون توقع رمان های بی محتوا و تکراری که به زعم دوستان عاشقانه است رو بخونیم
    ممنون از این که اینقدر به خواننده هاتون احترام میزارین و مرتب پست میزارین
     

    سروش73

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/27
    ارسالی ها
    671
    امتیاز واکنش
    40,021
    امتیاز
    888
    سن
    29
    محل سکونت
    قم
    سلام دوست عزیز.
    والا من بارها گفتم نوشتن تو همچین فضایی کار سختیه. اینکه باید به سلیقه های مختلف پاسخ بدی و همه رو هم راضی نگه داری مشکله. من خیلی از نویسنده های صاحب سبک رو میشناسم که به دلیل فشار مخاطب بالاخره عقب نشینی کردن و برای جمع کردن طرفدار رو اوردن به نوشته های تجاری پسند. اینکه من تا کی دووم بیارم خدا می دونه.
    ضمن اینکه به نظر خانم محمدی مبنی بر عشق بیشتر داستان احترام میذارم.
    با تشکر از هر دو عزیز. سروش
     

    Mohammadi.m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/21
    ارسالی ها
    239
    امتیاز واکنش
    12,120
    امتیاز
    679
    محل سکونت
    یه گوشه زمین دوار
    عذر میخوام ولی من قصدم اذیت کردن شما نبود رمان سما مضمون و محتواش تاریخیه و من دوسش دارم شما چه عاشقانه وارد این رماتون بکنید یا نکنید من دنبال میکنم و تا اخرش همراهتونم و موفقیت شما و همه نویسنده های محبوبم رو از خداوند خاستارم
     

    سروش73

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/27
    ارسالی ها
    671
    امتیاز واکنش
    40,021
    امتیاز
    888
    سن
    29
    محل سکونت
    قم

    برخی موضوعات مشابه

    بالا