نقد رمان معرفی و نقد رمان لانه ی ویرانی | بهارگل کاربر انجمن نگاه دانلود

بهارگل

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/06/21
ارسالی ها
829
امتیاز واکنش
326,685
امتیاز
1,251
  • پیشنهادات
  • zahra.sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/06/09
    ارسالی ها
    372
    امتیاز واکنش
    5,876
    امتیاز
    531
    محل سکونت
    ابادان
    به نام خداوند یکتا
    سلام خدمت نویسنده عزیز
    نقد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    لانه ویرانی
    اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :نام انتخابی شما لانه ی ویرانی بود که در ابتدای دیدنش خواننده بهاین فکر میکنه که با نگـاه دانلـود عاشقانه شاید کمی جنایی و اجتماعی و تراژدی و پر درد و غم رو به رو هست ،تصور خاصی از محتوا و روند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به نظر من خواننده نمیتواند بکند و همین گنگی باعث جذابیت و جذب خواننده میشود.
    لانه ی ویرانی تا حدودی با محتوا و مفهوم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما همراه بود،مردن پدر شخصیت و به حراج رفتن اساسی خونه و عشق ناکام و این چیز ها خوب یک تصوری درباره خانه ویران شده را در ذهن ایجاد میکند که باعث ارتباط با اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    می شود. همچنین اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بیان گر ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هست و آن را به خوبی نشان میدهد، اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما جذاب و مناسب است
    جلد: در جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما رنگ های تیره و سرد زیادی وجود دارد که ژانرمعمایی را نشان میداد ولی به جا نشان دادن ژانر عاشقانه بیشتر ژانر ترسناک را به تصویر میکشید.پس زمینه دیوار ترک خورده خانه ی ویران شده را نشان میدهد که با اسم رابـ ـطه دارد. تصویر مهو خانه نیزبا اسم رابـ ـطه برقرار میکند.وجود دختر با حالت غمگین و نابودی شخصیت دختر داستان را به نمایش میکشد.
    ژانر:ژانر های انتخابی شما اجتماعی،معمایی و عاشقانه بود.
    عاشقانه:این ژانر در اسم و محتوا مشهود است ولی در جلد خیر. احساس گلبرگ به محمد و احساس مهرو به هرمز و احساس محمد به مهرو جزو ژانر عاشقانه به حساب میایند.
    معمایی: حالت معمایی را تا حدودی اسم وجلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به دلیل داشتن رنگ های تیره القا میکند و همچنین ژانر معمایی به طور کل در محتوا
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما هست و به خوبی از آن استفاده کردید.
    اجتماعی: چندان درباره این ژانر نه در جلد و نه در اسم و محتوا به چشم نمیخورد بهتر است به این موضوع بیشتر بپردازید.
    خلاصه: در خلاصه تان بیشتر محتوا رمانتان را لو داده است یعنی گفته است که شخصیت هویتش را تغییر میدهد، یک عمارتی وجود دارد که باید به اونجا بره و شخصیت را نیز تعریف کردید همچنین خلاصه شما بیشتر شبیه یک توضیح درباره رمانتون بود تا خلاصه. بهتر خلاصه را بهتر و جذاب تر بنویسید
    مقدمه:مقدمتون زیباست و خواننده را از نظر احساسی اماده نگـاه دانلـود عاشقانه میکند ولی از اونجایی که این مقدمه طولانی هست ممکن است گـه حوصله خواننده را سر ببرد.
    شروع: شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما جدید و جذب کننده بود و مرور یک خاطره رو بیان کردید که خطی از گذشته گفتید و قسمتی از حال بیشتر شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مونولوگ بود.این شروع بسیار خوب و زیبا بود.
    شخصیت پردازی:شخصیت های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما گلبرگ،مهرو،تیمور،محمد و....بودند
    گلبرگ: گلبرگ کهکشهان اسم انتخابی شما برای شخصیت است ولی گلبرگ چندان به اسم و رسم خانوادگیش نمیخوره.کهکشان یک فامیل خاصه و همچنین خانوادش یک خانواده با اصل و نسب بهتر بود یک اسم خاص تر انتخاب میکردید همچنین دیالوگ های شخصیت چندان مناسب نیست چون گلبرگ تقریبا یک شخصیت منزوی است ولی دیالوگ هاش اجتماعی هست.
    مهرو:شخصیت مهرو دو گانگی و تضاد دارد یک چرا حیلی غمگین وخوب هست و یک جا خیلی بد و بی پروا بهتره این دو گانگی ها کمی کمتر بشه بقیه چیزهای مهرو و شخصیتش خوب و به جاست.
    محمد:شخصیت گنگی داره و شخصیت پردازی خوبی براش نکردید.
    دیالوگ و مونولوگ:دیالوگ هایی که نوشتید در ابتدا یعنی تا صفحه 2معلوم نیست که چه کسی این حرف ها رو میزند و همین باعث گیج شدن خواننده میشود.
    بعضی دیالوگ ها رو بعد از خط تیره نوشتید و بهضی ها رو بین""بهتر این ها رو یکسان سازی کنید،چون اینطوری نظم متن بهم میخورد.
    در کتاب های الکترونیک و
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های مجازی معمولا دیالوگ ها را بعد از خط تیره میذارن و در کتاب های چاپی به صورتی که شما استفاده کردید .
    هر دو صورت درست است فقط صورت مجازی که با خط تیره است باعث راحتی در خواندن میشود که به این صورت هست:
    ببین وقتی اسمی میارن باید دو نقطه بزارن مثلا :
    مهرو:...
    ولی نه وقتی دو نفرن خط تیره میاد مثلا :
    _ هی یارو
    _ من ؟
    _ اره با توام
    و وقتی شخصیت با خودش فکر میکنه باید اینتر کنی بیای پایین
    ودر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های چاپی و کتاب های معمولی به شیوه شما ست
    یعنی دیالوگ ها ما بین منالوگ ها قرار میگیرند ولی اشکال شما:
    شما دیالوگ ها رو بین مونولوگ ها و درون ("") قرار دادین. این روش، ایرادی نداره، اما به جای (") باید از ( :«» ) استفاده کنید.
    دیالوگ های استفاده شده در رمانتان بیشتر از مونولوگ هاست به خاطر همین توصیفاتتون کاهش پیدا کرده.بهتره که کمی مونولوگ ها رو افزایش دهید
    غلط های املایی و نگارشی: غلط های تایپی در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما کم بود،این ها را پیدا کرده و اصلاح کنید
    تابی به سیبیل داد ....... تابی به سیبیلش داد
    گفتن بودن اخلاق نداری.......گفته بودن اخلاق نداری
    کهکشانو.......کهکشان رو به جای ایستافاده از ^و^ از ^رو^ استفاده کن تا متن قشنگ تر و بهتر بشه.
    از علامت های نگارشی مثل . ، ؟ ! در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خود کم استفاده کردید وجود این علامت ها باعث درک بهتر متن میشود.
    توصیفات
    توصیف چهره:توصیف چهره در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما تدریجی و کم بود.از قیافه تیمور تا صفحه ۴ تنها میدانستیم که پر از ابله است و قیافه مهرو و گلبرگ هم که از روی عکس دست تیمور توصیف کردید به خوبی قابل تصور نبود.بهتر است بر روی توصیف خود کار کنید
    توصیف مکان: توصیف مکان در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما به چشم نمیخورد،خیلی جاهایی هستند که شما آن ها را توصیف نکردید مثل ارامگاه خانوادگی کهکشان، عمارت ، اتاق گلبرگ، دفتر تیمور و...
    توصیف حالت:توصیف حالات نشستن، ایستادن،راه رفتن، گریه کردن و خندیدن و... در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما کم بود ولی همان مقدار کم را به خوبی نوشتید.
    توصیف احساس:شما در بیان احساسات بسیار خوب عمل کردید.احساس های ترس و نگرانی مهرو و گابرگ نفرت و خشم تیمور،هــ ـو*س هرمز و عصبانیت ها و گریه ها و خنده های گلبرگ به خوبی درک و حس میشد فقط این وسط احساسات محمد کمی غیر قابل درک بود
    سیر :در رمانتون پرش های زمانی به چشم میخورد مثلا دارید درباره زمان حال صحبت میکنید بعد یکدفعه بعد از یک دیالوگ یک خاطره وتکه از گذشته رو بیان کردید،این باعث قاطی شدن موضوعات میشود .
    بهتر وقتی از شخصیت ها پرش میکنید، اسم آن ها را بالای پارت بنویسید در بعضی پست ها ننوشتید.
    سیر رمانتون خوب بود و گره هایی رو ایجاد کرده بود که باعث اشتیاق بیشتر خواننده میشود.

    زاویه دید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما از زبان دو نفر بیان میشد و نسبت گلبرک به تیمور بیشتر بود ، به طور کل ایتفاده از یک زاویه دید صحیح تر و بهتر است و شما میتوانید برای توصیف همه حالات از سوم شخص استفاده کنید.
    نثر: در بعضی جاها اشتباهت فعلی و زمانی داشتید و یا دو نثر ادبی و محاوره ای را قاطی می کردید.
    فندک طلایی ام که سال هاست یادگار روح مرده ام بود
    فندک طلایی ام که سال ها یادگار روح مرده ام بود
    لطفا ابتدا برای قلم و متن خودتان انتخاب کنید که میخواهید محاوره ای باشد یا ادبی بعد از آن اشکالات را پیدا کنید و اصلاح کرده برای مثال در اینجا که متن ادبیست باید به جای رو از را استفاده کنید تا متن از نظر نگارشی و دستوری درست شود در خیلی جاهای دیگر هم این اشکال وجود داشت. چون در بیشتر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما کلمات و نوع چیدمان آن ها ادبی هستن
    تکیه به صندلی روشن کردم تا با کشیدن کمی پیپ عطرش رو دوباره...
    هوای خانوادت و داشته باشی.
    هوای خانوادت رو داشته باشی.
    باورپذیری
    اگه هویت گلبرگ و مهرو عوض شده و شناسنامه و ...عوض کردن باهم ، چطور میشه که بقیه متوجه این تغییر نشدن؟! از عکس شناسنامه باید متوجه بشن که این دو نفر جاهاشون رو عوض کردن . گفتی تاج الملوک قبلا هم گلبرگ رو دیده ، چطور پس نشناخته و متوجه نشده که عوض شده؟
    ایده: این که یک دختر پدرش رو از دست بده و بعد به دلیل های مختلف تغییر هویت بده ... کمی تکراری هست ولی با قلم خوبی که شما دارید و موضوع پردازی خوبتان توانستید نگـاه دانلـود جذاب را بنویسید.
    با آرزوی موفقیت های بیشتر برای شما
    v147_155t_شعار_شورای_نقد.jpeg

    عضو ازمایشی شورای نقد نگاه دانلود
     

    بهارگل

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/21
    ارسالی ها
    829
    امتیاز واکنش
    326,685
    امتیاز
    1,251
    سلام ممنون از نقدتون دوست عزیز...:aiwan_lggight_blum:.
    ولی دقیقاااا میشه بگید کدوم پارت گفتم تاج الملوک گلبرگو دیده؟؟؟
     

    zahra.sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/06/09
    ارسالی ها
    372
    امتیاز واکنش
    5,876
    امتیاز
    531
    محل سکونت
    ابادان

    پارت۷

    از لفظ تاکیدی تاج الملوک، شصتم خبر دار شد که این زن عمه هرمزه!. همان کسی که باید مارو تایید کنه!. حالا به خاطر آوردم کجا دیدمش؛ روز خواستگاری همراه هرمز بود!

    من از این قسمت این برداشت رو کردم که شخصیت ها باهم ملاقات داشتن.

    حالا یا شما کامل توضیح ندادید و باعث اشتباه من شدید
    یا توضیحاتتون از هم گسسته بودهیا کلا خودتون متوجه نشدید که این اشتباه در متن رمانتون پیش اومده
     

    بهارگل

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/21
    ارسالی ها
    829
    امتیاز واکنش
    326,685
    امتیاز
    1,251
    عزیزممم......
    روز خواستگاری بوده اگر خط بعد یا قبلش رو درست میخوندین متوجه میشدی...
    گلبرگ خودشو جای یک مستخدم جا زده...روز خواستگار هرمز به همراه عمه اش اومده...و این اونام جاهاشونو عوض کرده بودند ....
    چند پست بعدم( زمانی که هرمز اومده خونه باغ) گلبرگ اشاره میکنه اون چای بـرده و میگه از نگاه هرمز حس بدی نگرفتم....
    من متوجه هستم چی مینویسم این دقت یا به قول شما از هم گسستگی بستگی به خواننده داره....مطمینا یکم حواسش جمع باشه و بادقت بخونه نیازی نیست مدام نوبسنده بگه فلان جا همین جا بود...یا یادتون باشه این قسمت مربوط به همون قستمه...!!

    درضمن این جمله اولم ...
    اصلا هم ربطی به دیدن تاج الملوک نداشت که با یک خواستگاری بفهمه این گلبرگه که شما میگید دیدش....! برداشت شما دلیل بر نقص قضیه نمیشه...!
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    mina68

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/25
    ارسالی ها
    28
    امتیاز واکنش
    195
    امتیاز
    131
    سن
    34
    رمان عالیه هم نثر روانی داره هم شخصیت پردازی دقیقی
    فقط گاها غلط املایی توش هست که بخاطر جذابیت زیاد رمان به چشم نمیاد
    تنها نقدی که میتونم داشته باشم راجع به قسمتیه که تیمور میره خونه فکوری و منتظره فکوری کتشو دربیاره
    باشخصیت سازی که واسه تیمور کردی این رفتار بهش نمیاد میتونستی یه جور دیگه اذیت کردن فکوری توسط تیمورو نشون بدی
    درکل عالیه من که بی صبرانه منتظر پستای جدید هستم
    قلمت ماندگار
     

    بهارگل

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/21
    ارسالی ها
    829
    امتیاز واکنش
    326,685
    امتیاز
    1,251
    سلام عزیزممم مرسی ازنظرت:aiwan_light_blumf::aiwan_light_blumf::aiwan_light_blumf:.... غلط املاییا به زودی نگارش میشه...برای اون قسمتم فکر میکنم یک نفردیگه ام گفت تا جایی که بتونم ویرایشش میکنم ولی بیشتر بااین کار میخواست شخصیت فکوریو پایین بیاره:NewNegah (3):
     

    بهارگل

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/21
    ارسالی ها
    829
    امتیاز واکنش
    326,685
    امتیاز
    1,251
    ممنون عزیزمم :aiwan_light_give_rose::aiwan_light_blfbum:بله متاسفانه تو صفحه نقدم زدم اما نقد کامل میکنن و از چندماه قبلا میدونستم این رمان گنگ و طولانیه ولی این وسط گاهی صبر ادم به انتها میرسه و باعث ناراحتی میشه :aiwan_light_blumf::aiwan_light_blumf::aiwan_light_blumf::aiwan_light_blumf:به هرحال موضوع سرچیزه دیگه ای بود که امیدوارم حل شده باشه...خوشحالم نظرتون مثبت بود برای غلط املایی هم به زودی نگارش میشه...:aiwan_light_crazy::aiwan_light_crazy::aiwan_light_crazy::aiwan_light_cray::aiwan_light_cray::aiwan_light_cray2:
     

    بهارگل

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/21
    ارسالی ها
    829
    امتیاز واکنش
    326,685
    امتیاز
    1,251
    واقعا خودمم خسته شدم به خصوص با وضع چشمام ولی تمام سعیمو کردمو میکنم اصلاا دوست ندارم پر غلط املایی باشه و به زودی حتما ویرایش میکنم :aiwan_light_dirol::aiwan_light_dirol::aiwan_light_dirol::aiwan_light_dirol:حالا گلبرگ :aiwan_light_crazy: اگر از تیمور میگفتی بهت میگفتم کی میفهمه:aiwan_light_fgfgblum::aiwan_light_fgfgblum:ولی اینجور که حساب کردم تقریبا پونزده تا بخشه که این هفته نه هفته اینده رمان تو سراشیبی میره...اونم میگم باتوجه به نوشته هام میگم و برای ویرایش نمیدونم چند صفحه بشه...:aiwan_light_bdslum::aiwan_light_bdslum::aiwan_light_bdslum::aiwan_light_bdslum::aiwan_light_bdslum:صبور باشید:aiwan_light_bdslum:

    اطلاع ندارم فکرمیکنم زمانی که پیگیری زیاد داشته باشید همه پیاما نمیاد.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    Goleroz^_^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/10/12
    ارسالی ها
    76
    امتیاز واکنش
    2,309
    امتیاز
    346
    محل سکونت
    شيراز
    سلام بهار عزيز
    رمان خيلي خوبي نوشتين
    به نظرم توصيفاتتون كاملا اندازس اگه بيشتر بود كسل كننده ميشد كه خوشبختانه اين طور نشده
    متن خيلي پختس قلم خيلي خوبي داريد انتخاب اسم تيمور هم خيلي جالب بود فقط من گاهي حس ميكنم اين رمان مربوط به گذشتس...اخه كلاهو پيپو اسم تيمور الان خيلي رايج نيست راستش هيچ جاي رمانم نگفته كه زمانش ماله الانه يا قبلا واسه همين من يكم گيج شدم ميشه لطفا اينو مشخص كنيد؟
    و اينكه يه سري ابهامات داخل رمان به نظرم ايجاد شده مثلا اون قسمت كه ايلا ميگفت گلبرگ پاكه...يعني ايلا ميدونست جاشون عوض شده؟؟ يا مثلا براي تاج الملوك عجيب نيست كه خدمتكار زن تيمور شبيه زن كهكشانه؟!
    البته عزيزم ديدم كه توي نقدا پاسخ داده بودين كه اين رمان دقت بالايي ميخواد خوندنش البته حق با شماست اما كمي هم اين طوري به حق بدين كه شما از روند كلي خبر دارين ولي ما نه:)
    در كل من كه خيلي خوشم اومد خيلي از مساعل اجتماعي ريزي كه مطرح كرده بودين جالب بود مثلا اين ك تيمور هواي مهتاب و از دور داره يا اينكه حس احترام به پدرش كه ظاهرا ادم شريفي بوده حس ميشه اينكه انقدر قشنگ مسايلو مطرح كردين كه خواننده دوست داره بدونه چه خبره هم به نظرم نكته مثبتيه ك باعث ميشه داستان كسل كننده نباشه
    ممنون بابت رمان خوبت اميدوارم موفق باشي:)
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا