نقد رمان معرفی و نقد رمان وقتی قوانین شکسته می شوند، جلد اول | ژوپیتر نویسنده ی انجمن نگاه دانلود

Jupiter

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/01/27
ارسالی ها
719
امتیاز واکنش
34,110
امتیاز
1,144
نون و القلم و ما یسطرون


نام کتاب : وقتی قوانین شکسته می شوند، جلد اول
نویسنده : بولو ژوپیتر نویسنده ی انجمن نگاه دانلود
ناظر : DENIRA
خلاصه :
هر ادمی گذشته ای داره ولی دنیل استایلز‌، یاد گرفته در گذشته زندگی نکنه . با وجود تمام اتفاقات پشت سرش زندگی بهش اموخته که هر اتفاقی هم بیفته، چرخش بازم می چرخه . اما مثل اینکه این بار دست خودش نیست . هر چقدر اون بخواد گذشته رو توی گذشته نگه داره ، چرخ دنیا این بار برعکس می چرخه و یک دختر ساده ی نیویورکی رو به دنیای مرموز شب می کشونه ! دنیای شب جایی که بر پایه قوانین سفت و سخت اداره میشه اما برای این دنیا هم قراره چرخ برعکس بچرخه چرا که خون اشامی هزار ساله از زندگی در خفا خسته شده .


دوستان عزیر ورودتون رو به تاپیک نقد رمان دنیای شب خوش امد می گم .
این کار اصلا کپی برداری از این فیلم و هیچ فیلم خون اشامی دیگری نیست . هر چند از بعضی فیلم ها و کارهای موفق الهام گرفته شده .
از جمله مجموعه خون اشامان در امریکا و خون واقعی
همین طور که میدونید نوشتن نقد نباید صرفا کوبیدن ضعف های یک کار به صورت نویسنده باشه . پس نقد های سازندتون باعث دلگرمیه . خوش حال میشم برای تاپیک نقد وقت گذاشته و نظراتتون رو در راستای قوی تر شدن کار به اشتراک بگذارید .
یا حق
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
    147342_lsbj_nqd.jpg

     
    آخرین ویرایش:

    wolf_B.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/31
    ارسالی ها
    400
    امتیاز واکنش
    41,130
    امتیاز
    741
    محل سکونت
    شیراز :)
    به به سلام بر بلک انجل
    چطوری ؟؟؟
    خب خب تا اینجایی که خوندم چندتا نقد پیدا کردم
    بعضی جا ها از کتابی خارج شدی محاوره نوشتی(غیر از دیالوگ ها توی متن اصلی) این یه ایراد خیلی ریز هست درستش کن.
    نقد بعدی: توی دیالوگ شخصیت ها (مخصوصا بلا ) اصطلاحات ایرانی دیدم مثل
    چشاتو درویش کن
    تلگرافی حرف نزن
    و....
    اینم درست کن.
    یه چیز دیگه! نشانه های نگارشی توی متن فراموش نشه! من اشتباهی دو تا جمله رو یکی خوندم. به نقطه و ویرگول وقت کن!
    و اینکه اتفاقات رمان رو خیلی سریع پیش می بری. مثلا جایی که ناخن هاش توی دستش فرو میره (آهان! ناخون نه و ناخن! ) من درست نفهمیدم مایکل چیکار کرد؟ اول دعواش کرد یا دستمال گذاشت رو دستش یا کشیدش تو اتاق؟
    به امید پیشرفت رمانت
    قلمت پایدار
    رو این ضعف ها هم حتما کار کن
    پستای بعدی رو می خونم اگه بازم چیزی یافتم می ام می گم
    تا درودی دیگر بدرود!
    :biggfgrin::biggfgrin::aiwan_light_blumf:
     

    Jupiter

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/27
    ارسالی ها
    719
    امتیاز واکنش
    34,110
    امتیاز
    1,144

    nastaran*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/18
    ارسالی ها
    18
    امتیاز واکنش
    77
    امتیاز
    71
    سلام دوست عزیز!
    راستش رمانتون رو چند وقتی بود میخواستم بخونم تا این که دیشب بلاخره تا جایی که نوشتید خوندم.
    قبل از اینکه برم سر نقد یه چیزی رو بگم. دوست عزیز من منتقد حرفه ای نیستن ادعایی هم توی این زمینه ندارم. چیزایی که مینویسم صرفا نظرم به عنوان یه خواننده ی نسبتا سخت گیر هست. با نقدم یه سری پیشنهادات هم برای ادامه ی رمان مینویسم. هیچ اجباری نیست، اگه دوست داشتید به پیشنهادات عمل کنید اگه هم دوست نداشتید که هیچی.
    خب بریم سر نقد:

    نثر:

    اولین چیزی که توی هر رمانی به چشم میخوره نثرشه. جوری که اگه نثر خوب نباشه مخاطب نمیکشه ادامه ی رمان رو بخونه. به نظرم نثر شما خوب بود. نه خیلی ساده و کسل کننده بود نه سعی کرده بودین خیلی ادبیش کنید. با اینکه خیلی ادبی نبود اما همینکه سطح کلماتتون نسبتا خوبه باعث میشه مخاطب کشش کافی برای خوندن ادامه ی رمان داشته باشه.

    زاویه دید:

    خب راستش پست اول و دوم رو که دیدم میخواستم بگم آفرین استفاده تون از زاویه دید اول شخص هم مناسبه. تا اینکه دیدم شما دارید هم از اول شخص استفاده میکنید هم از سوم شخص. ببین میدونم بعضیا میگن توی نویسندگی اصلا هیچ قانونی نیست و هر نویسنده ای باید بتونه هرجوری میخواد بنویسه! اما یه دلیلی داره که اکثر نویسنده های به نام و شناخته شده هم به این قانون ثابت بودن زاویه دید پایبند هستن. دلیلش اینه که برای مخاطب آزار دهنده هست که هی از اول شخص به سوم شخص بپره.
    تصمیم گیری برای زاویه ی دید کاملا ساده هست. اگه یک یا دو شخصیت دارین که به صورت ثابت میخواین از اول تا آخر دوربین روی اونا بچرخه بهشون زاویه دید اول شخص میدید. اگه میخواید به غیر از شخصیت های اصلی، زاویه دید روی سر بعضی از شخصیت های فرعی هم بچرخه، در اون صورت از سوم شخص استفاده میکنید.
    استفاده تون هم از اول شخص هم از سوم شخص خوب بود. منتها اینکه این دوتا رو کنار هم گذاشتید آزار دهنده هست. یکیش رو انتخاب کنید و به اون بچسبید.
    تا اینجای کار اینطور به نظر میاد که سوم شخص برای ادامه ی داستان ضروریه. خب! به همون بچسبید.
    آهان یه نکته ای رو بگم. متاسفانه این باور بین بعضی از نویسنده ها و خواننده های اینترنتی وجود داره که سوم شخص نمیتونه خوب شخصیت پردازی کنه یا احساسات رو توصیف کنه. این کاملا اشتباست. بهترین رمانی که من خوندم و بهترین شخصیت پردازی رو رمان جنایات و مکافات داره که سوم شخص هست!
    اینو برای این گفتم چون فکر میکنم ممکنه دلیلتون برای استفاده ی اول شخص برای دنیل همین باشه.
    شما استفاده تون از سوم شخص کاملا مناسبه یعنی میتونید احساسات و افکار رو به خوبی منتقل کنید. متنتون هم اصلا کسل کننده نیست ( این مشکلیه که بعضیا با سوم شخص دارن ) توصیه میکنم به همون سوم شخص برای کل داستان بچسبید.


    شروع:

    خب، شروعتون یه نکته ی مثبت و منفی داره. هردوتا رو میگم:
    نکته ی مثبت اینه که رمان رو از همون جایی شروع کردید که داستان شروع شده. بعضیا میان رمان رو قبل از داستان شروع میکنن که اون فقط توضیح زندگی شخصیت اصلی میشه. بعضیا هم از وسط داستان و بعد به عقب بر میگردن ( این برای رمانای معمایی یا تریلر خوبه ) . به نظرم برای فانتزی، مخصوصا وقتی که شخصیت اصلی در جریان دنیای فانتزی نیست بهترین جا همون وقتیه که داستان شروع میشه.
    نکته ی منفیش اینه که شروعتون من رو به ادامه ی داستان وادار نکرد. راستش من اول که پست اول و خوندم بیخیال شدم. بعد یه مدتی گذشت و من حوصله ام سر رفته بود. اینجا هم که کلا فانتزی خوب پیدا نمیشه. این شد که برگشتم.
    ببینید بعضی از منتقدای انجمن میگن شروع باید میخکوب کنه یا هیجانی باشه. من موافق نیستم. شروع داستان الزاما نیاز نیست هیجانی باشه تا مخاطب ادامه بده. میتونه یه چیز جالب از زندگی شخصیت اصلی بگه. یه مجهول رو عنوان کنه. جوری که با وجود آرامش مخاطب کنجکاو بشه ادامه رو بخونه.
    جلوتر که میریم مشخص میشه شخصیت شما گذشته ی دردناکی داشته و یه سری مجهولات توی زندگیش وجود داره . برای من از وقتی که اون مجهولات مطرح شدن داستان جالب شد. میتونید یکی از اون مجهولات رو توی پست اول مطرح کنید. یا اصلا یه اشاره به زندگی دردناک گذشته اش. کلا یه چیزی که مخاطب رو کنجکاو کنه.


    شخصیت پردازی:

    خب، من بالا گفتم منتقد حرفه ای نیستم برای همین قسمت بود. چون این چیزی که میخوام بگم رو معمولا منتقدای انجمن کاری بهش ندارن.
    ببینید خیلیا موقع نگاه کردن به شخصیت پردازی فقط این و میسنجن که شخصیت ها چارچوب دارن یا نه ( که خب مال شما چارچوب مشخص داره) اما یه مسئله ای که از اون هم مهمتره اینه که شخصیت شما دوست داشتنی باشه یا نه .
    مورد اول برای اینه که رمان شما از نظر فنی مشکل نداشته باشه. مورد دوم برای اینه که رمانتون قابل خوندن باشه. چون اینکه یه رمان از نظر فنی مشکل نداشته باشه الزاما به این معنی نیست که مخاطب میتونه تا آخر همراهتون باشه.
    یه نکته ی دیگه اینکه اصولا هیچ نویسنده ای نمیتونه شخصیتی رو بنویسه که همه دوستش داشته باشن .اگه نظرات گودریدز رو دیده باشین این و میفهمین که برای محبوب ترین کتابها هم یه سریا هستن از شخصیت اصلی بدشون میاد. مهم اینه که شخصیتتون برای عده ی زیادی دوست داشتنی باشه.
    خب همه ی اینها رو گفتم که به این قسمت برسم. چیزی که اینجا میگم کاملا نظر شخصی منه. ولی بازم مینویسم چون به هرحال نویسنده حق داره بدونه شخصیتش برای مخاطب ها دوست داشتنیه یا نه.

    من شخصیت دنیل رو از همون اوایل دوست نداشتم. اولین جایی که باعث شد خوشم نیاد موقعی بود که ضعفش مقابل my friend سابقش دیدم. بعدا که جلوتر رفتیم و اثری از اون ضعف دیگه دیده نشد باهاش اوکی شدم. ولی خب این شخصیت هنوز اون حسی که مخاطب بخواد براش دل بسوزونه رو نداره. بک گراند شخصیتش خوبه یعنی کاملا اون قهرمان داستاناست که ما میخوایم باهاشون همزاد پنداری کنیم. منتها شما باید اثرات اون بک گراند رو توی افکار و احساساتش بروز بدید. باید خوب نوشته بشه. میدونید بین اینکه یه شخصیتی توی تئوری خوب باشه یا اینکه واقعا خوب نوشته شده باشه فرق هست.
    این و نگفتم که بگم شخصیت پردازیش بده. تا اینجای کار نسبتا خوب بوده. هرچند هنوز رمان زیاد پیش نرفته برای همین نمیشه راجع بهش نظر قطعی داد. ولی اگه بخوام یه توصیه ی کلی کنم اینه که یکم روی دیالوگ هاش و مونولوگ هاش کار کنید. یکم اثرات سختی هایی که قبلا دیده رو نشون بدید. یکمی فلش بک. همه ی اینا برای اینکه مخاطب برای شخصیت اصلیتون دل بسوزونه ضروریه.

    در کل دنیل بد نیست میشه گفت تا اینجای کار خوب بوده ( به غیر از اینکه من از همون قسمتی که گفتم بدم میاد ) اما مشکل اصلی من نیک هست.
    عاغا این شخصیت های رمان چپ میرن راست میان میگن واییییی نیک چقد جذابه. وای بمیرم براش. وایی عشقم.
    خب این کمی آزار دهنده هست.
    نیک هم پتانسیل خوبی برای شخصیت جذاب شدن داره. من از شخصیتای بی رحم خیلی خوشم میاد. جذابیت ظاهریش هم خوبه. اما ببینید جذابیت ظاهری مثل نمک میمونه توی رمان. یکمش خوبه و بعضیا حتی فکر میکنن ضروریه. اما زیاد از حد که بشه شور میشه. نویسنده های ایرانی بهتره به این توجه کنن که دنیا دور محور شخصیت های اصلیشون نمیچرخه. نیک هم مطمئنا تنها مرد جذاب توی شهرشون نیست. اینکه هر شخصیت دختری تاحالا فقط راجع به زیباییش فکر میکنه واقعا یه جوریه.
    یه نکته ی دیگه اینکه توی دنیای واقعی آدما اینطوری نیستن. خیلی وقتا یه آدم خیلی خیلی جذاب رو که میبینیم شاید از نظر بصری نگاه کردن بهش لـ*ـذت بخش باشه ولی اینطور نیست که همه روی جذاب ترین آدم کراش داشته باشن. کلا چیزی که باعث جاذبه ی رمانتیک میشه فقط جذابیت ظاهری نیست اینکه اینطور مینویسین انگار هر زنی که میبیندش دیوانه اش میشه خیلی آزاردهنده هست.
    راستش من حس اینو دارم که نویسنده داره جذابیت ظاهری نیک رو توی صورتم میکوبونه!

    سیر و طرح داستان:

    خب تا اینجای داستان طرح داستان خیلی مشخص نیست (باید جلوتر بریم). اما کلا میخواستم بگم سیر حوادث رو دوست دارم. قلمتون خوبه حوادث مختلف هم جوری نوشته شدن که مخاطب دوست داره داستان رو ادامه بده. کلا قلمتون رو دوست دارم. سیر داستان هم خوبه. هر قسمتی به خوبی بهش پرداخته شده. اینطوری نیست که بگیم حوادث با سرعت رد شدن.

    دنیاسازی و عناصر فانتزی:

    در مورد عناصر فانتزی، راستش تا اینجای کار تقریبا تموم چیزایی که نوشتید از رمان ها و فیلم های دیگه که شناخته شدن گرفته شده. اون تبدیل شدن خون اشام به کلاغ نمیشه گفت دقیقا قبلا انجام شده ولی کلا تبدیل موجودات دو پا ( انسان یا هرچیز دیگه) به حیوونات هم ایده ی جدیدی نیست.
    ببینینید چون من داستانتون رو تا اینجا دوست داشتم این و میگم. داستانتون خوبه. ولی عملا هیچ ایده ی فانتزی که جدید باشه توش دیده نمیشه. به عبارت دیگه میتونم بگم داستان خوبیه اما فانتزی خوبی نیست.
    میدونم توی فانتزی شهری چیزی که رایجه این هست که خیلیا تا حدی از اون ایده هایی که قبلا نوشته شده استفاده میکنن. اما هر کتابی که محبوب میشه حداقل یه ایده ی جدید فانتزی خودشون مطرح میکنن. یه چیزی که جدید باشه و کاملا متعلق به نویسنده. رمان شما همچین چیزی نداره.

    تا اینجای کار هرچیزی که نوشتم برای این بود که فکر میکنم اگه به پیشنهاداتم عمل کنید بهتره. اما این مورد آخر به نظرم کاملا دل بخواهیه. این و برای این نوشتم که اگه دوست داشتید فانتزی خوبی بنویسید این و بدونید که هنوز نیاز به ایده پردازی دارید. اما خب ضرورتی نیست چون واقعا خیلی از کتابایی که توی اینترنت نوشته میشه دنیاسازی قوی ندارن و اکثرا از ایده هایی که قبلا نوشته شده استفاده میکنن.
    در کل دنیاسازی که کاملا خاص نویسنده باشه کار سخت و زمان بریه برای همین میگم این و در حد یه پیشنهاد میدم ضرورتی نیست.

    خب دیگه نقدم همینا بود. امیدوارم ناراحت نشده باشی. من واقعا از خوندن رمان لـ*ـذت بردم و مشتاقم ببینم ادامه ش چی میشه. اینها رو برای این نوشتم که اگه دوست داشتید تغییراتی ایجاد کنید. اگه هم نه که خب هیچی.
    راستش الان که یه دور دیگه نقد رو نگاه کردم دیدم بیشترش منفیه. این به این معنی نیست که رمانتون و دوست نداشتم. کلا من وقتی میرم صفحه ی نقد منفیا رو میگم برای اینکه نویسنده بدونه کجاها رو من باهاش مشکل دارم.
    یه جمع بندی اسای کنم. به نظرم نثر و قلمتون خوبه. و میتونید داستان پرکششی بنویسید. من کلا از خوندن داستان لـ*ـذت بردم. فقط اینکه یه کوچولو روی شخصیت پردازی ها بیشتر کار کنید. توصیه میکنم شدیداااااا به اینکه زاویه دید رو کاملا سوم شخص کنید فکر کنید. نکته ی آخر که در مورد عناصر فانتزی هست هم کاملا دل بخواهیه. ولی اگه واقعا میخواید فانتزی قوی بنویسید سعی کنید کمی ایده های جدید استفاده کنید.

    موفق باشی عزیز.
     
    آخرین ویرایش:

    Jupiter

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/27
    ارسالی ها
    719
    امتیاز واکنش
    34,110
    امتیاز
    1,144
    نسترن عزیز، اولا خیلی خیلی از نقد سازندت و وقتی که گذاشتی متشکرم.
    من خودم یک ماهی است که به انجمن نقد نگاه پیوسته و هر جمله ات رو که خوندم کاملا منظورتو فهمیدم
    و اصلا نقد تندی نبود به من که قراره خیلی کمک کنه.
    روی تمومشون کار میکنم میکنم حتما :) فقط ویرایش زاویه دید نمیتونم بزنم فعلا برای پستایی که تا الان نوشتم، میمونه بعد از خرداد اما از این به بعد حتما با یه زاویه ادامه میدم.
    برای ایده ی رمان هم بگم که ایده دارم منتها هنوز نمیشه روش کنم و استه استه نوبتش میشه :)
    از وقتی که روی شخصیت دنیل و نیک گذاشتی هم صمیما متشکرم عزیز
    موفق باشی و امیدوارم با این نظراتت به خیلی ها کمک کنی

    قلبا خوشحالم که از دنیای شب( اسم اول مجموعه) خوشت اومده
    یا حق
     

    *H.i*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/07/17
    ارسالی ها
    7
    امتیاز واکنش
    38
    امتیاز
    41
    با سلام خدمت نویسنده ی عزیز..:biggfgrin:
    همونطور که گفتم قلمت مثل خارجیا جذاب و قشنگه. اما همین خارجیا یه مشکل خیلی بزرگ دارن. اونا نمیتونن احساسات رمانو خوب از اب در بیارن.:aiwan_light_bdflum:
    مثلا من نمیتونم بفهمم نیک به سوفیا علاقه داره؟ نداره؟ اگه دوسش داره به چه عنوانی ؟ دوست؟ برادر؟ یا عشق ؟:aiwan_light_bdfglum:
    برای همینه که من رمان ایرانی رو به خارجی ترجیح میدم. چون خارجیا رمانشونو سرد پیش میبرن و ما با گرما و احساس...
    اینارو نمیگم که رمانتو خیلی عاطفی کنی. ازت میخوام که نه مثل خارجیا سرد بنویسی نه مثل ایرانیا فراتر از جو...
    دوست دارم ترکیبی از اینارو بنویسی. با تشکر از خودت و قلم جذابت:aiwan_light_good2:
    خیلی دوست دارم بیشتر نقد کنم اما اهل طولانی نوشتن نیستم چون هم خودم خسته میشم هم کسی که نقدو میخونه...
    پس اگه تونستم بازم برات نقد میکنم و بازم تشکر میکنم ازت که اینهمه برای رمانت تلاش به خرج دادی:aiwan_ligfght_blum::aiwan_light_kiss2::aiwan_lighfffgt_blum:
     
    آخرین ویرایش:

    Jupiter

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/27
    ارسالی ها
    719
    امتیاز واکنش
    34,110
    امتیاز
    1,144
    سلام دوست عزیز
    وقت بخیر
    :)
    درمورد نیک و سوفیا، باید بگم که... عه نمی تونم بگم که! ولی مسلما سوفیا به نیک علاقه داره.
    ببین خواننده ی عزیز نمی شه یک سری چیزارو بگم چون داستان اسپویل میشه. به نظرم بزار روندش درست پیش بره می فهمیم که نیک چه حسی به سوفیا داره.
    درسته من پنجاه پارت تا الان نوشتم؛ ولی باید بگم که هنوز در اندر خم کوچه ی اولیم.
    گرصبر کنی ز غوره حلوا سازی.
    بزار روند داستان کم کم همه چی رو رو کنه.
    صمیمانه از نقد و علاقت به قوانین من متشکرم.:)
    مشتاقانه منتظر حضور بیشترتم.
    :aiwan_light_blumf::aiwan_lggight_blum:
    :aiwan_lighfffgt_blum:
     

    Mahlaaaaaa

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/29
    ارسالی ها
    331
    امتیاز واکنش
    20,559
    امتیاز
    741
    سن
    25
    محل سکونت
    مشهد
    به نام خدا
    با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت نويسنده ي محترم
    نقد رمان : وقتي قوانين شكسته ميشوند.

    نام رمان:
    نام انتخابي براي رمان" وقتي قوانين شكسته ميشوند "بود.
    خوب نام انتخابي نامي جالب و جديد بود كه ارتباط لازم با ژانر هاي انتخاب شده، كه فانتزي و عاشقانه بودن و هم چنين ارتباط كامل با موضوع رمان و داشت.
    با خوندن نام پي به شكسته شدن قانون هايي بردم كه حالا اين كه اين قانون ها خوشايند هستند يا ناراحت كننده در ادامه ي رمان ديده ميشه.
    نامتون گره هاي لازم در ذهن خواننده رو ايجاد ميكرد و باعث ميشد كه خواننده جذب اون بشه.
    تنها مورد نام، شايد كمي كوتاهيش بود كه باعث ميشه در ذهن خواننده نمونه.
    به طور كلي در رابـ ـطه با نام موفق بوديد.

    جلد:
    جلد برگرفته از رنگ هاي تيره بود.
    دختر و پسري در جلد ديده ميشد كه خوب نشون دهنده ي اين بود كه اين دو در ادامه به هم مرتبط هستند و اين ژانر عاشقانه رو نشون ميده.
    در رابـ ـطه با ژانر فانتزي هم ميشه گفت خون روي لب هاي پسر و خون اشام بودنش اين ژانر و نشون ميده.
    جمله ي نوشته شده:
    گاهي دور خودت ديوار ميكشي
    تا يكي بياد بشكنش
    خوب جمله اول ادبي و جمله ي دوم محاوره!
    بهتره اينطور نوشته بشه:
    گاهي دور خودت ديوار ميكشي
    تا يكي بياد و ديوار و بشكنه
    يا
    گاهي به دور خودت ديوار ميكشي
    تا كسي اون رو بشكنه و ...
    در رابـ ـطه با جلد جز همين جمله مورد ديگه اي ديده نميشد.

    خلاصه:
    در رابـ ـطه با خلاصه بايد بگم خلاصه به عنوان يك متن زيبا نوشته شده بود.
    جذاب بود و گره ايجاد ميكرد.
    البته پيشنهاد من اينه كه بهتر بود از مشكلات دنيل بيشتر ميگفتيد، از سختي هايي كه براش اتفاق ميوفته، يا از اتفاقاتي كه در شهر نيواورلانز براي اون ميوفتاد ميگفتيد؛ چون خودش گره بزرگي براي خواننده ميشد.
    البته اين خلاصه اي كه ارائه داده بودين هم خوب بود و قابل كشش، منتهي مشكل نگارشي داشت.
    براي مثال نوشته بوديد:
    با وجود تمام اتفاقات پشت سرش زندگي بهش اموخته كه هر اتفاقي هم بيوفته چرخش بازم مي چرخه.
    بهتره اينطور نوشته بشه:
    با وجود تمام اتفاقاتي كه در گذشته شكل گرفته،
    زندگي به او اموخت كه چرخ روزگار به هر نحوي مي چرخه.
    يا
    زندگي به او اموخت با وجود اتفاقات افتاده، زندگي به چرخشش ادامه ميده.

    ژانر:
    ژانر هاي انتخابي عاشقانه و فانتزي بودند.
    ژانر عاشقانه بين شخصيت هاي رمان ديده ميشد.
    مثل عشق گذشته ي دنيل بِه جس، عشق سوفيا بِه نيك و...
    در رابـ ـطه با ژانر فانتزي هم كه نقش پررنگ تري در رمان داشت و ژانر اول رمانتون بود و به وضوع در خون اشام، تبديل ادم به كلاغ و به طور كلي در دنياي شب ديده ميشد.
    ژانر هاي انتخابي مناسب رمان بودند.


    مقدمه:
    مقدمه ميتونه متن، دكلمه، شعر و يا هر چيزي در ربطه با رمان باشه.
    مقدمه ي شما به درستي انتخاب شده بود.
    شما در مقدمه دنياي شب و توضيح داديد.
    خواننده رو با شخصيت ها و اخلاق ها و عملكرد اون ها اشنا كرديد.
    قوانين اون ها رو گفتيد و همين قوانين باعث هماهنگي خيلي خوب مقدمه و موضوع رمان با نام رمان شدن و همين طور قانون دوم ژانر عاشقانه رو هم نشون داد. در رابـ ـطه با ژانر فانتزي هم كه سر تا سر مقدمه ژانر فانتزي و نشون ميداد.
    در اين باره هم موفق بوديد.


    شروع :
    شروع خوبي داشتيد اما خلاق نه!
    رمان شما بسيار رمان جذاب و قابل كششي هستش كه در انتهاي هر پست نويسنده تمام تلاششو كرده كه رمانش قابل كشش باشه و موفق هم بوده.
    شايد بهتر بود براي اين رمان جذاب شروع بهتري در نظر ميگرفتيد.
    يا از جاي جذاب تري شروع ميكرديد.
    مثلا قسمتي كه جادوگر در رابـ ـطه با اينده ي دنيل به او گفت شايد بهترين قسمت براي شروع رمان بود.
    و شما ميتونستيد قسمت هاي ابتدايي و به صورت فلش بك به عقب برگرديد و بنويسيد.
    يا قسمتي كه انسان تبديل به كلاغ ميشد جذابيت لازم براي شروع يك رمان و مهيج رو داشت.
    بهتر بود از ژانر فانتزي كمك مي گرفتيد و خلاقانه تر شروع ميكرديد.
    البته در شروع رمان هم جذابيت لازم براي جذب خواننده وجود داشت. اينكه شخصيت اصلي دو اسم داشت و توصيفات به خوبي انجام شده بودند.
    در كل شروع خوبي داشتيد.

    نثر رمان:
    ما دو نثر داريم.
    نثر ادبي و محاوره.
    شما در مونولوگ از نثر ادبي استفاده كرده بوديد و در ديالوگ از نثر محاوره!
    خوب اين انتخاب مناسبي بود و شما هم در حفظ اون موفق بوديد.
    منتهي در مونولوگ مشكل هايي ديده ميشد كه البته با باز نگري حل ميشه.
    مثلا:
    دنيل از خواب پريد. چشمانش باز شدند و به سقف خيره.
    بهتره اين طور نوشته بشه.
    چشمانش باز و به سقف خيره شدند.
    يا
    سابقه اش را چك كرده بود و براي مايكل فكس.
    سابقه اش را چك و براي مايكل فكس كرده بود.
    * در رابـ ـطه با حذف فعل با قرينه بهتره بيشتر مطالعه بشه.
    در اين قسمت هم كلمه ي در حذف شده و بهتره ويرايش بشه.
    صداي باز و بسته شدن به گوش رسيد و بعد باني بالاخره بعد از سكوتي عذاب آور ...
    صداي باز و بسته شدن در به گوش رسيد.
    در قسمتي هم فعل و تكرار كرده بوديد كه خوب بهتره ويرايش بشه.
    دنيل كه به صداي بوق اطمينان نداشت، كيفش را چنگ زد و به دنبال او بيرون رفت، پرده را كنار زد و بيرون رفت.
    كه بهتره اينطور نوشته بشه.
    دنيل كه به صداي بوق اطمينان نداشت، كيفش را چنگ زده و به دنبال او، پرده را كنار زد و بيرون رفت.

    سير رمان:
    در رابـ ـطه با سير بايد بگم سير رمانتون مناسب بود.
    سير نه تند و نه كند.
    فراز و نشيب مناسبي در رمان ديده ميشد. اتفاقات جذاب و قابل كشش در رمان اتفاق ميوفتاد و به طور كلي سير رمانتون خوب و مناسب بود.


    زاويه ديد:
    ما چند نوع زاويه ديد داريم.
    اول شخص ، سوم شخص و داناي كل و ...
    زاويه ديد اول شخص زاويه ديد پرطرف داري هستش ولي فقط از زبان شخصيت اصلي بيان ميشه.
    در رابـ ـطه با رمان هايي مثل رمان شما كه داستان از زبان چندين شخصيت بيان ميشه انتخاب زاويه ديد سوم شخص بهترين انتخابه، در اين زاويه ديد نويسنده بهتر ميتونه همه چي و با جزئيات به خواندن منتقل كنه.
    زاويه ديد مناسبي و انتخاب كرده بوديد و اون و به خوبي حفظ كرديد.


    شخصيت پردازي:
    در شخصيت پردازي موفق بوديد.
    ديالوگ ها و رفتار هاي شخصيت هاتون با اون ها هماهنگ بود و ميشد فهميد كه در اين لحظه شخصيتتون چه واكنشي نشون ميده.

    دنيلا يادنيل :
    دختري كه ضعيفه، اما خودش و قوي نشون ميده.
    اتش انتقام از عموش در وجودشه اما به دليل ترس زياد از اون فرار ميكنه. در رابـ ـطه با سنش صحبت نكرديد، شغلي كه براش در نظر گرفته بوديد معلم نقاشي بود، مناسب و جديد بود؛
    بهتره در رابـ ـطه با سن كمي توضيح بديد.
    شاهد كشته شدن پدرش به دست عموش بوده.
    ميشه گفت زندگي با اون خوب تا نكرده و سختي هاي زيادي كشيده.

    نيك:
    پسر خوش قيافه و جذاب ! خوش اشام و به گفته ي خودتون ١٠٠ ساله.
    شخصيت نيك و قوي و مستقل در عين حال مهربون نشون داديد.
    در رابـ ـطه با شخصيت ها موفق بوديد.


    ديالوگ و مونولوگ:
    در اين باره بايد بگم توازن بين ديالوگ و مونولوگ برقرار بود.
    اطلاعات بيشتر در ديالوگ ها و همينطور بعضي در مونولوگ به خواننده داده ميشد.
    ديالوگ شخصيت هاتون در رابـ ـطه با شخصيت اون ها بود و بهشون ميخورد.
    ديالوگ ها تماما محاوره و مونولوگ ها ادبي بودند و شما خوب اين مورد و حفظ كرده بوديد.


    توصيفات:
    توصيفات در رمان ديده ميشد.
    در بعضي پررنگ تر و در بعضي كمرنگ تر.
    ما چند توصيف داريم.
    توصيف ظاهر، توصيف مكان، توصيف احساس و توصيف حالت.
    خوب در ربطه با توصيف ظاهر :
    توصيف ظاهر در رمان به خوبي ديده ميشد.
    خواننده بِه راحتي چهره ي شخصيت و در ذهنش تجسم ميكرد.
    توصيف ظاهر يك باره نبود و به صورت تدريجي بيان شد.
    البته اين خواننده انتظار داشت توصيف ظاهر كمي زود تر در اختيارش قرار بگيره.
    مثلا چهره ي دنيلا رو كمي دير توصيف كرديد و بهتره بررسي بشه.


    توصيف مكان:
    توصيف مكان ديده ميشد اما هنوز جاي كار داره.
    يكي از جاهايي كه من به عنوان يك خواننده دوست داشتم توصيف بشه قصر خون بود.
    كه تا به اينجا هيچ توصيفي ازش نداشتيم.
    در رابـ ـطه با بقيه مكان ها خوب مهمان خونه رو توصيف كردي اما جزئي بود. خونه ي دنيل و توصيف كردي اما كامل نبود.
    مثلا ميتونستي بيشتر از كوچيكي و خرابي خونه ي دنيل بگي.
    يا مثلا اتاق نيك و يا اتاقي كه دنيل در اون حبث شده بود و بهتر توصيف كني.
    توصيف حالت:
    توصيف حالت هم ديده ميشد اما اين هم جاي كار داره.
    عزيزم ما ميتونيم با كلمات همه چي و منتقل كنيم.
    وقتي ميتونيم حرف بزنيم و احساس و حالت و بيان كنيم چرا از علائم نگارشي استفاده كنيم؟
    شما بيشتر سعي كرده بودي حالت سوالي بودن، حالت تعجب حالت تمسخر و ... با علائم نگارشي نشون بدي.
    در صورتي كه ميتوني قبل از اينكه ديالوگ و بنويسي حالت شخصيتت و بگي.
    مثلا :
    در حالي كه از ترس بدنش به لرزه افتاده بود گفت:
    چه كمكي؟
    يا
    در حالي كه از تعجب دهانش باز مانده بود با من من گفت:
    از كجا ميدوني؟
    و امثال اين ها.
    توصيف احساس:
    توصيف احساس خوب به مراتب بهتر بود.
    اما خوب اين هم جاي كار داره.
    وقتي حالت شخصيتت و بگي به طور خود به خود احساس هم چاشني اون ميشه.
    احساس ناراحتي و احساس ترس به صورت كمرنگ حس ميشد .
    بهتره روي توصيف حالت و احساس بيشتر كار كنيد.
    مثلا قسمتي كه إدموند به دنيل گفت كه جس به خاطر پول برگشته شايد بهتر بود احساس تنفر دنيل نسبت به جس و بهتر به قلم مي كشيديد.
    بيان توصيفات هر چه بيشتر و حرفه اي تر باشه خواننده بيشتر جذب ميشه و همينطور أنس بيشتري هم با رمان برقرار ميكنه.


    غلط هاي املايي و اشكالات نگارشي:
    از غلط هاي املايي شروع ميكنم.
    غلط هاي املايي خواننده رو سرد ميكنه بهتره رمان بررسي بشه وغلط هاي گفته شده ويرايش بشه.
    مثلا:
    قه قه ي _ قهقه ي
    عم از جزئيات _ اعم از جزئيات
    ماموريت عزام_ مأموريت اعزام
    اين وضوع_ اين موضوع
    دودل_ دو دل
    اهرش افتضاح _ ظاهرش افتضاح
    خطم_ ختم
    و ...
    با يك نگاه دقيق اين موارد رفع ميشه.
    و مورد ديگه عزيزم علائم نگارشي به كلمه ي ماقبل خود مي چسبند و از ما بِعد خود فاصله مي گيرند.
    مثلا:
    با خيس شدن بازويش،باشگفتي دست از كار كشيد.
    با خيس شدن بازويش، با شگفتي دست از كار كشيد.
    مورد ديگه در بعضي جمله ها علائم نگارشي استفاده نشده بودند.
    مثلا:
    دنيل حس كرد حقارت مشت شد و روي صورتش نشست.
    دنيل حس كرد حقارت مشت شد؛ و روي صورتش نشست.
    دنيل ترجيح ميداد لا به لاي رنگ هايش گم شود تا با مايكل براي انتقام روبه رو شود.
    صحيحش:
    دنيل ترجيح ميداد لا به لاي رنگ هايش گم شود؛ تا با مايكل براي انتقام، رو به رو شود.
    بهتره بررسي بشه و اين موارد هم برطرف بشه.

    ايده:
    در رابـ ـطه با ايدتون بايد بگم رمان، داستان، و فيلم هاي زيادي در رابـ ـطه با موضوع فانتزي خون اشام، وجود داره.
    اينكه يك خون اشام عاشق يك إنسان ميشه هم تقريبا موضوع تمام اين هاست.
    البته اين موضوع كه دنيل يك شهر و يك دنيا رو بهم ميريزه رمان و از كليشه اي بودن دور تر كرده.
    ولي به طور كلي اين هنر قلم نويسندس كه بتونه جوري بنويسه كه رمانش در رمان هاي كليشه اي قرار نگيره.


    باور پذيري:
    در رابـ ـطه با باور پذيري وقتي ژانر رمان تخيلي يا فانتزي هستش جايي براي حرف وجود نداره.
    و در رمان شما هم همينطوره.
    رمانتون نكته ي غير قابل باوري نداره و در اين باره مشكلي نيست.

    متفرقه:
    پست هاي تكراري زياد ديده ميشه؛ لطفا بررسي كنيد و پست هاي تكراري و حذف كنيد.
    از نويسنده ي عزيز به عنوان يك منتقد انتظار بيشتري ميره و اين اميدواري هست كه با رفع اين موارد رمانتون بيش از پيش جذاب و قابل كشش باشه.

    خسته نباشيد.
    "منتقد ازمايشي انجمن نگاه دانلود"
    B50EC425-3345-46BB-A4B5-7D8F2F279ACF.jpeg
     

    «n-i-y-a»

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    1,909
    امتیاز واکنش
    53,694
    امتیاز
    916
    سلام نویسنده عزیز
    *نام
    نام انتخابی شما "وقتی قوانین شکسته می‌شوند" بود. برداشت من از این اسم در واقع یه ژانر تخیلی بود و میتونستم کمی ازش عاشقانه رو حدس بزنم. به نظر من وقتی کلمه قوانین وارد میشه، اشاره به تخیلی بودن داستان داره و شکسته شدنش قطعا یه عاشقانه ای رو در پی خودش داره. اسم شما کمی بخاطر طولانی بودنش جذابیت لازم رو نداشت. در واقع نام رمان ترکیب کلمات ساده ای بود که گره ی اساسی رو در خواننده ایجاد نمی کرد؛ اسم نگـاه دانلـود بهتره در حین جذابیت خودش، در خواننده کشش ایجاد کنه و غیرتکراری باشه؛ علاوه بر اون دیدی از محتوا بده.


    *جلد
    عکس اصلی جلد شما، یه مرد که از دهانش خون خارج میشه بود، به همراه یه دختر که موهایش آشفته بود. از جلد شما، ژانر عاشقانه و تخیلی مشهود بود و می شد گفت بخاطر فضای تیره‌اش هم می‌شه ژانر ترسناک هم جزو ژانرها گرفت. با توجه به اسم، می شد فهمید که هر قانونی که بوده و شکسته شده، میان این دو شخصیت هست و با توجه به تصویر مرد، زن یک انسانه و این میان عاشقانه ای شکل خواهد گرفت. جلد با ژانرها و محتوا مرتبطه.

    *خلاصه
    خلاصه شما کوتاه بود و اطلاعات مختصری به خواننده میداد. در ابتدا برای خواننده سوال پیش می آمد که منظورش از گذشته چیه و چطور میشه که اون دختر پاش به اون دنیا باز میشه و چه اتفاقاتی قراره بیوفته. خلاصه نگـاه دانلـود بهتره که برای خواننده جذاب و کنجکاو کننده باشه، گره اساسی ایجاد کنه و اطلاعاتی از داستان بده و همزمان کل محتوا رو لو نده که خواننده مشتاق خواندن رمان بشه. در خلاصه شما، سوالاتی پرسیده شده بود که گره هایی در ذهن خواننده ایجاد کرده بود، و این جذابش کرده بود.
    فقط چند تا مشکل نگارشی داشت که میتونید رفعش کنید.

    *مقدمه
    مقدمه، مکمل عناصر دیگه رمان هست و فضا سازی می کنه. مقدمه پیش زمینه ای رو برای خواننده به منظور رو به رو شدن با دنیلی شب اماده می کنه. مقدمه مرتبط با ژانرها و محتوای داستانه.


    *(نقد درونی) شروع
    شروع شما با مونولوگ هاتون بود. شروع شما ایده و موضوع خاصی رو در بر نمی‌گرفت؛ اما با توجه به توصیفاتی که در شروع بهش توجه کرده بودید، پست اول را به اندازه کافی جذاب بود و خواننده رو میتونست مشتاق کنه که دنیل کیه هست که انقدر از رز تنفر داره و برای چی کار میکنه و رز کی هست؛ چرا به دو اسم دنیل و کاترین خطاب میشه، آشنا بودن جس و ادموند و...
    شروع خلاقی نبود، ولی با نکاتی که میان متن قرار گرفته بود، خواننده مشتاق ادامه داستان می شد.


    *ژانر
    ژانر انتخابی شما، عاشقانه و تخیلی بود. تخیلی که به خوبی در جای جای رمان دیده می شد و ژانر عاشقانه هم در عشق سوفیا و دنیلا حس می شد. با توجه به اتفاقاتی که در اینده برای دنیلا و نیک خواهد افتاد، شما میتونید ژانرهای دیگه ای هم از جمله ژانر ترسناک اضافه کنید.


    *دیالوگ ها و مونولوگ ها
    دیالوگ ها و مولونوگ های نگـاه دانلـود باید در حال تعادل باشه، یعنی به همان اندازه که دیالوگ هست، مونولوگ هم باشه تا خواننده کسل نشه. نبود این تعادل باعث کسل شدن خواننده میشه. رمان شما این تعادل رو تونسته بود حفط کنه و این یه ویژگی مثبته.
    شما در دیالوگ های دو نفره از _ استفاده کرده بودید، و این خیلی خوبه!
    اطلاعات بیشتر در دیالوگ‌ها بود و گـه و گاهی در مونولوگ ها هم اطلاعات رمان دیده می شد.
    دیالوگ ها با شخصیت ها تناسب داشت، ولی بهتر بود که دیالوگ های مربوط به دنیلا، ترسان تر و وحشت زده تر می بود.

    *شخصیت پردازی
    دنیلا: دختری که از عشقش ضربه روحی خورده و علاوه بر اون قتل و قاتل پدرش رو جلوی چشمانش را دیده. بهتر بود این ضربه رو بیشتر به تصویر بکشید و بیشتر روش مانور بدید. در پی آرامش و یک زندگی بی دغدغه است که به همین خاطر از آدم های زندگی اش فرار می کنه. معلم نقاشی هست و اسمش به معصومیتش میاد. دیالوگ هاش بهتر بود در رابـ ـطه با ریک، ترسان تر و وحشت زده تر نوشته می شد.
    نیک: خون اشامی که مسئولیت اداره قصر خون رو به عهده گرفته. برای استقامتش دلیل خاصی ذکر نشده و هنوز معلوم نیست برای چی دنبال دنیلا هست. دیالوگ هاش بهش میاد و توصیفاتش خوبه.

    *علائم نگارشی و غلط املائی
    1)علائم و اصول نگارشی: شما سعی کرده بودید همه علائم نگارشی رو رعایت کنید اما زیاد موفق نبودید.
    مثلا:
    ـ مگر نگفتی دنیل اشتباهمه و قبل از اینکه گزارشمو شخصا رد کنی، گندمو جمع کنم؟ لرد خوناشامان از کی تا حالا شخصا به گند کاری زیردستاش، رسیدگی می کنه؟
    صحیحش:
    ـ مگر نگفتی دنیل اشتباهمه؟ و قبل از اینکه گزارشمو شخصا رد کنی، گندمو جمع کنم؟ لرد خوناشامان از کی تا حالا شخصا به گند کاری زیردستاش، رسیدگی می کنه؟

    یا:
    بانی از اول هم می دانست که ملاقات لرد خوناشامان، بی دلیل نیست. فقط سر در نمی اورد چرا باید دست روی دنیل بگذارد. این دختر چیز خاصی نداشت. با نگرانی اول به ریک سردرگم و بعد به دنیل عصبانی نگاه کرد. امشب جز خودشان سه تا و وایات، کس دیگری در خانه ی ریک نمانده بود.
    صحیحش:
    بانی از اول هم می دانست که ملاقات لرد خوناشامان، بی دلیل نیست؛ فقط سر در نمی آورد که چرا او باید دست روی دنیل بگذارد؛ این دختر چیز خاصی نداشت! با نگرانی اول به ریک سردرگم و بعد به دنیل عصبانی نگاه کرد. امشب جز خودشان سه تا، و وایات، کس دیگری در خانه ی ریک نمانده بود.


    علامت های نگارشی به کلمه قبلشون می چسبند و از کلمه بعدشون فاصله دارند.
    مثلا:
    ـ معذرت میخوام که جون رقت انگیزتو نجات دادم!ببخشید که تو، مجبورم کردی توی این خونه بمونم. خودت لعنتیت نذاشتی برم.

    صحیحش:
    ـمعذرت میخوام که جون رقت انگیزتو نجات دادم! ببخشید که تو مجبورم کردی توی این خونه بمونم؛ خودت لعنتیت نذاشتی برم!


    2) غلط املایی و اشکالات تایپی: تا جایی که دیدم، غلط های املایی و تایپی زیاد نداشتید و می تونید با یه بازبینی رفعشون کنید.
    مثلا:
    ناچار...ناچرا
    به یاد برد...از یاد برد

    پایی...پاقی

    *زاویه دید
    شما برای زاویه دید، سوم شخص رو انتخاب کرده بودید. چنین زاویه دیدی برای رمان های این چنینی مناسب تره، به دلیل اینکه نویسنده به طور کامل روی همه بخش ها تسلط داره. میتونم بگم که شما به خوبی از امکاناتی که زاویه دیدتون در اختیار شما قرار میداد، استفاده کردید؛ برای مثال تسلط روی شخصیت هاتون، توصیفات به موقع، تغییر مکان و حتی شرح رمان از افکار دیگر شخصیت ها. حرف من تعریف نیست، میتونم بگم که بین رمان هایی که تا به حال نقد کردم، اولین رمانی بود که نویسنده اش به خوبی به شخصیت ها بها داده بود و توصیفات رو فراموش نکرده بودید و اساسی از امکانات زاویه دیدش استفاده کرده بود.


    *توصیفات
    1)توصیف چهره: توصیفات چهره در رمان بود، اما این توصیف درمورد برخی از چهره ها وجود نداشت، مثل جس، جوزف، جیکوب، دنیل و...
    توصیفاتتون به جا بود، ولی با تکرار آن‌ها به اندازه کافی میتونید ان ها را در ذهن خواننده موندگار و فراموش نشدنی کنید. درست مثل توصیف نیک که به جا بود.
    توصیف شخصیت دنیلا، انتظار می رفت کمی زودتر به نمایش گذاشته بشه؛ ولی هر چه خواننده دنبال می کرد، نمی توانست دنیلا را تصور کند تا اینکه در اواسط رمان، بهش اشاره شد.

    2)توصیف مکان: توصیفات مکان هم کم دیده می شد، ولی بود. شما میتونستید مغازه نیک، خانه دنیل، اتاقش، کلاسش، محله جادوگرا و...
    کم بودن توصیفات از یه حدی که پایین تر میره باعث گیج شدن خواننده میشه.
    3)توصیف احساسات: در مورد توصیف احساسات خیلی خوب کار کرده بودید. به طوری که من میتونستم احساسات ریک و حتی دنیل رو هنگاهی که توی مسافر خونه بودند، درک کنم و برای خودم تصویر سازی کنم. شما به خوبی از ازادی زاویه دیدتون در توصیفاتتون استفاده کرده بودید. حتی احساسات دنیل بعد از تبدیل ریک، قابل باور و قابل درک بود. آفرین!
    اما با توجه به اینکه حالات و احساسات یک فرد، بهم مرتبط هست و توی نوشتن این پیوند محکم تره، این عملکرد خوب، بخاطر توصیفات نسبتا ضعیف حالاتتون به چشم نمی آمد.

    4) توصیف حالات: در این مورد خوب کار کرده بودید، ولی بعضی از حالات شخصیت‌ها برای من قابل تصور نبود و انتظار می رفت، با توجه به عملکرد خوبتون در توصیف احساسات، در اینجا هم خوب کار کنید. برای مثال، انجایی که دنیل با پیشانی زمین خورده بود، برای من قابل تصور نبود. شما میتونستید در این مورد، بهتر کار کنید. مثلا حالت قرار گرفتن ریک روی زمین (وقتی که از پنجره مسافر خونه وارد اتاق دنیل شد)، نحوه نشستن نیک و...

    *نثر
    نثر شما ادبی بود. تلاشتون رو کرده بودید که متن یک دستی رو ارائه بدید. بارها توی رمان دیدم که توی جملاتتون حذف به قرینه لفظی داشتید که توی نثر ادبی، پیشنهاد من این هست که شما برای هر جمله از فعل استفاده کنید.
    مثلا:
    ریک دلش می خواست آن ساندویچ را امتحان کند، شاید هم دنیل را.
    توصیه من اینه که اینطوری نوشته بشه:
    ریک دلش می‌خواست آن ساندویچ را امتحان کند، شاید هم میخواست دنیل را امتحان کند!

    برای داشتن یه متن ادبی خوب، توصیه می کنم این حذف به قرینه رو حذف کنید و فعل مناسب جایگزین کنید.

    توصیه می کنم که از حروف کامل استفاده کنید.
    مثلا:
    ان...آن
    خون اشام...خون آشام
    خوناشام...خون آشام


    در انتخاب نثر موفق بودید و تا حدی توانسته بودید روی توصیفات مسلط باشید. غیر از اون، خیلی جا افتادگی و اشکال تایپی داشتید که باعث می شد که نثرتون از حالت ادبی و نظمش خارج بشه که با یه بازبینی لطفا رفعش کنید.

    *سیر
    سیر رمان نه کند بود و نه تند. مسیر خودش رو طی میکرد که این یکی از نکات مثبت رمان بود. سیر رمان برای خواننده کسل کننده نبود و می شد گفت یه تخیلیه خوب با موضوع نسبتا جدید که سیر عالی داره در دست داشتیم. از نظر من سیر مشکلی نداشت و روند یکنواخت و پر از اتفاقی در پیش داشت که خواننده رو به وجد می اورد.


    *ایده
    شخصیت های ایده شما، تکراری بودند؛ منظورم این هست که شما از خون آشام ها بهره گرفته بودید؛ اما یه نکته ی قابل توجهی این بین وجود داشت، برای زمان رمان، زمان حال رو انتخاب کرده بودید و برای مکان و موضوع خون آشام هاتون ما یه چیز جدید و متفاوت داشتیم. بنابراین نمیشه گفت که چون خون اشام در رمان هست رمان کاملا تکراری و ابکی هست. رمان شما زاده ذهن خودتون بود و از کلیشه بودن فاصله کافی را گرفته بود و این یه نکته مهم در رمان به حساب میاید. در واقع میشه گفت یه ایده خاص رو دنبال کرده بودید؛ اما اینجا یه نکته تکراری وجود داشت، عشق بین یه انسان و خون اشام؛ و پیشنهاد میدم که در کنار این مورد، باز هم اتفاقات متفاوتی در نظر بگیرید و برای خواننده رو کنید که موارد تکراری از جمله خون آشام بودن شخصیت مرد و عشقش به چشم نیاد.


    *متفرقه
    پست های تکراری رو حذف کنید.

    خسته نباشید.

    "عضو شورای نقد انجمن نگاه دانلود"
    IMG_20170911_115856.jpg
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا