نقد رمان معرفی و نقد رمان سرابی در مه( جلد دوم)| سروش شایگان کاربر انجمن نگاه دانلود

سروش73

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/10/27
ارسالی ها
671
امتیاز واکنش
40,021
امتیاز
888
سن
29
محل سکونت
قم
هوالجمیل...
نام رمان: سرابی در مه( جلد دوم)
نام نویسنده:سروش شایگان نویسنده انجمن نگاه دانلود
ژانر: عاشقانه، تاریخی و معمایی
لینک رمان:

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

خلاصه:
سمیر، پسر مجهول الهویه ای است که در گرداب سیلاب سقوط آندلس، ساکن قصر الحمرا_ مقر پادشاهی سلطان ابوالحسن، خلیفه ی وقت مسلمین_ می شود. گذشته ی مبهم او و بزرگ شدن وی در دامان ملکه ی اول(عایشه) از او شخصیتی جست و جو گر می سازد که پله های ترقی دربار را یکی پس از دیگری طی می کند.
عشق سمیر به کارلا_ دختری مسیحی از دربار کاستیل_ نقطه ی عطفی است در انتخاب او...انتخاب بین وطن و معشوق...انتخاب بین دین و دل؟ و یا انتخاب بین تمدن اسلامی و خودباختگی فرهنگی...فرهنگ برهنگی یا برهنگی فرهنگی؟!
گفتار نویسنده:
عنصر نقد در عین ویران کنندگی، سازنده و چه بسا نوازنده نیز می باشد. شاید تا کنون چنین تضاد زیبایی در ادبیات خلق نشده باشد. هنگامی که چوب حراج به تفکرات یک نویسنده ی هرچند ساده و ابتدایی( مثل من) زده می شود، در ابتدا غرور و ابهتش می ریزد.
وقتی مخاطب آزادانه از تو ذوق زدگی های نثرش می گوید...از ناپختگی های قلمش و یا از شخصیت پردازی های متناقضش پرده بر می دارد، دست به قلم شدن دوباره ی این فرد کار آسانی نیست. آن وقت است که نوشتن سخت می شود و نویسنده شدن سخت ترین کار دنیا!
در این لحظه نگارنده می فهمد که باید به تک تک جملات و چه بسا کلماتش جواب پس بدهد. نمی شود به هم خانه ای بودن رمان ها اعتراض کرد و نقد نکرد...نمی شود از رمان های فانتزی دلخور بود و نقد نکرد.
هرچقدر انتقاد سازنده در یک مجموعه بیشتر شود، آن گروه، به اصطلاح جامعه شناسی بالاتر می رود و به اتوپیا و یا همان آرمان شهر سهراب نزدیک تر می شود.
سکوت در برابر نوشته ی دیگران بی معناست! بگذار تو را کوچک و حقیر بخوانند بدخواهان منکر اصلاح جامعه اما تو بگو از آرمان شهرت...
و اما نوازندگی نقد...
نقد نوازنده است برای نویسنده ای که روحش آزادی خواه و طبعش منیع است. نقدهای دیگران هرچند ویران کننده اما قلمش را می نوازند. روحش را جلا و قلبش را صفا می دهند...ولی مشروط به این سخن آندره ژید، بزرگ مرد ادبیات فرانسه که در کتاب مائده های زمینی اش این چنین می گوید:
ناتانائیل! بگذار تا عظمت( زیبایی) در نگاه تو باشد نه در آنچه که به آن می نگری.
یا به قول سهراب: چشم ها را باید شست...جور دیگری باید دید.
هشدار:
بدون منظور به هیچ شخص خاصی فقط به مخاطبین جوان تذکر می دم که گروهی از نویسنده ها اثاری رو در حال نوشتن دارند که بسیار مضره. لطفا در انتخاب داستانی که می خونید نهایت دقت رو به خرج بدید. کتاب غذای روح شماست. نذارید با مطالبی بی اساس، پوچ و بی هدف به روان شما اسیب برسه. داستان هایی که اصولا استرس، افسردگی و ناامیدی رو به نسل جوون تزریق میکنه رمان نیست. یک شوره زار و باتلاقیه که فقط ذهن شما رو می بلعه.
نکته ی بعدی غرور بیش از حده بعضی از نویسنده هاست. و اخلاق زشت شون تو برخورد با مخاطبا...نگاه از بالا به پایین به اطرافیان و سایر نکاتی که دیگه جای طرحش اینجا نیست. عزیزانی که اینطور به اطرافیان نگاه می کنند مطمئنا تحمل نقد پذیری پایینی دارند، چون خودشون رو برتر از دیگران می دونن. به قول خواجه ی شیراز مصداق این جور افراد این بیت زیره:
ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند!
به جان خواجه که این شیوه ی شبانی نیست...
با تشکر از تیم مدیریتی سایت فرهنگی هنری نگاه دانلود...
دوستدار همیشگی شما. سروش...
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
    147342_lsbj_nqd.jpg
     

    parmidanazari

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/10
    ارسالی ها
    307
    امتیاز واکنش
    4,689
    امتیاز
    451
    محل سکونت
    شیراز
    سلام.
    جلد اول رمانتون جذابیت فوق العاده ای داشت و خیلی راحت میشد باهاش ارتباط برقرار کرد و اما در جلد دوم فکر میکنم میشه راحت تر حس شخصیت های داستان رو درک کرد و خیلی راحت میشه حس هاشون رو حس کنی و این یه پیشرفت مثبت نسبت به جلد قبل هست(برای مثال اون قسمتی رو که نفرت کارلا رو از دیدن دوباره سمیر شرح دادید و قسمت تجـ*ـاوز به حریم مدثره) ولی فکر میکنم در جلد اول توصیف ها در رابـ ـطه با شرح دادن مکان ها و چهره شخصیت ها و لباس هاشون بیشتر بود.
    و اینکه یکی از جذابیت هایی که جلد اول داشت این بود که داستان از زبان تنها چند شخصیت بود اما حالا بیشتر شده و کمی خواننده رو گیج میکنه.
    و راجع به محتوای هر دو جلد اینکه هردوش مطالب خوبی رو از تاریخ بازگو میکنن و یاد میدن که این روزا این نکته مثبت رو به ندرت میشه توی رمان های مجازی پیدا کرد.
    امیدوارم قلمتون همیشه پایدار باشه و بازهم اثر هایی اینچنین خلق کنید آقای شایگان:)
     

    سروش73

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/27
    ارسالی ها
    671
    امتیاز واکنش
    40,021
    امتیاز
    888
    سن
    29
    محل سکونت
    قم
    سلام...ممنون بابت نقد و نظرات خوبتون
    درمورد توصیف چهره و مکان و لباس حق با شماست. تو جلد دوم کمی نقص دارم اما راجع به تعداد بالای شخصیت ها باید بگم به دلیل حجم زیاد موضوعات این کار اجتناب ناپذیر بود.
     

    Fatima7586

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/13
    ارسالی ها
    18
    امتیاز واکنش
    448
    امتیاز
    191
    محل سکونت
    خوزستان
    سلام.وقت بخیر.اقا عالی.همه چی عالی.خیلی منتظر جلد دوم بودم.مرسی که هستید و مینویسید.من عاشق رمان خوندنم اونم رمانی به این خوبی.خوب کمه فوق العاده.اقا هر کی نخونه ضرر کرده.خوندن تاریخ شاید برای خیلیا جالب نباشه ولی وقتی در قالب داستان مطرح میشه خوندنش به مراتب جذابتر و دلنشینتر میشه.کاری که شما دارید انجام میدید تاریخ در قالب یک داستان عاشقانه.فقط یه نقد کوچیک دارم اینکه نحوه نگارشتون یا ادبی باشه یا محاوره ای.البته اگر اشتباه نگفته باشم.خصوصا تو قسمت مقدمه که بیشترش رو به سبک ادبی نوشتید فکر کنم بهتر باشه همه اش اینجور باشه.البته این نظر من و جسارت نمیکنم.به امید موفقیت روزافزون و تموم شدن زودتر داستان.خخخخخ...
     

    سروش73

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/27
    ارسالی ها
    671
    امتیاز واکنش
    40,021
    امتیاز
    888
    سن
    29
    محل سکونت
    قم
    مرسی از نظر لطف تون. درمورد دیالوگ ها چون اثر تاریخیه باید کتابی باشه اما با این حال این داستان یه بار دیگه هم ویرایش میشه.
     

    مادر سه فرشته

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/19
    ارسالی ها
    121
    امتیاز واکنش
    678
    امتیاز
    346
    محل سکونت
    مشهد
    سلام به شما نویسنده محترم اعیاد شعبانیه رو به شما و همه ی حق جویان و آزادگان جهان تبریک می گویم .
    من منتقد ادبی از نظر نوشتاری و مسائل نویسندگی نیستم ولی در مورد محتوایی نظرم این است شما خیلی خوب فساد حاکم در میان حاکمان اسلامی و تهاجم فرهنگی که به مسلمانان شد و نبودن وحدت در بین مسلمانان و اینکه واقعا اگر دو ریسمان الهی که پیامبر در بین ما گذاشت رو رها کنیم و از مسیر فکری ولایت و قران دور شویم حتما شکست خواهیم خورد رو بیان کردید این مسئله فقط مال زمان اندلس نیست ما الان هم شاهد این روحیه ی تسلیم ،خود کم بینی و دور شدن از مسیر حق و عدالت متاسفانه در بین طبقه ی روشنفکران که عده ای از عوام رو هم تحت تاثیر قرار می دهندهستیم ( البته از نظر اسلامی عوام و خواص با انچه که ما تعریف می کنیم فرق دارد مثلا ما سیاستمداران و نخبه های علمی رو خاص می دونیم ولی اسلام باتقواترین و بصیرترین افراد رو خاص می داند .) پس خیلی خوب هست که به این موضوع پرداخته اید ولی چیزی که من تا الان از داستان متوجه شدم این است که شما آراگون ها رو طوری توصیف می کنید که انگار انسانهای فرهیخته ای بوده اند که مورد ظلم قرار گرفته اند و فقط نیتشان رسیدن به حق خودشان است اما چیزی که من در تاریخ خوانده ام وحشی گری بی نظیر فردیناند و ایزابلا بوده است و آنها هم در مسیر قدرت و غارت بوده اندو هرگز بر هیچ عهدی پایبند نبوده اند و با شخصیت دوست داشتنی که مخصوصا از فردیناند توصیف می کنیدهم خوانی ندارد بازدر بعضی مواقع خوی وحشی گری و قدرت طلبی ایزابلا به چشم می خورد ولی در مورد فردیناند این طور نیست .
    البته من نمیتونم الان نظر کاملم رو بگم چون رمان هنوز تمام نشده و با توجه به نام رمان که سرابی در مه هست و برداشت من این است نشون می ده در مسیر حق و عدالت متاسفانه سراب ومه که از نظر من مسلمانان سست هستند که به دشمن دل خوش کرده اند و به امید کمک از آنها هستند و فکر می کنند آنها خیر خواه هستند و متا سفانه برایشان کفایت می کندکه رهبر جامعه نام مسلمان را یدک بکشد و به این موضوع تفکر و تعقل نمی کنند که رهبر جامعه اسلامی باید از مسلمانان مومن وآگاه ،باهوش ،شجاع و متدبر باشد. امیدوارم در طول ادامه رمان چهره مخفی پشت آرامش فردیناند هم آشکار بشه .
    در مسیر حق موفق و موید باشید .
     

    سروش73

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/27
    ارسالی ها
    671
    امتیاز واکنش
    40,021
    امتیاز
    888
    سن
    29
    محل سکونت
    قم
    سلام دوست عزیز...مرسی از نظرات دقیق و نکته سنج تون. درمورد شخصیت فردیناند و خوی وحشی مسیحیان هرچی جلوتر بریم باهاش بیشتر آشنا می شید.
    به قول شکسپیر:" و اهریمن می تواند خود را به شکلی خوشایند در آورد"
     

    Jupiter

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/27
    ارسالی ها
    719
    امتیاز واکنش
    34,110
    امتیاز
    1,144
    نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    اولین نکته ی قابل تامل و تحسین برای من در این داستان بعد از خوندنش ، اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هست . این اسم از ترکیب دو واژه ی سراب و مه ساخته شده . سراب به معنای خطای دید انسانی در روز و مه لایه ای از ابر در نزدیکی زمین است و البته که هدف شما از نامگذاری هیچ کدام از معانی ذکر شده نیست . شاید یکی از حدس هایی که اکثریت خواننده ها درباره ی اسم انتخابی شما بزنند یک رویای نامفهوم باشه چرا که سراب مثل یک رویا برای تشنه ای در بیابون میمونه و مه دید رو کاهش میده ! پس حدس من به شخصه از اسمتون یک رویای دست نیافتنی و دور بود. اما جدا از این بحث اسم سرابی در مه به طرز عجیبی حس غم رو به هر خواننده ای القا می کنه حتی برای خواننده ای که هنوز هیچی از داستان رو نخونده باشه . که البته با توجه به داستان عشق بین دو شخصیت اصلی سمیر و کارلا باید شما رو تحسین کرد . اسمتون انتخاب خیلی خوبی بود و هست .

    خلاصه
    خلاصتون زیاد واضح بیان نشده بود. بهتر میشه که بخش جداگانه ای براش در نظر بگیرید و بعد خلاصه رو بنویسید و البته ذکر کردن عنوان خلاصه تقریبا الزامی هست. اگر اواخر متن پیشگفتار رو به عنوان خلاصه در نظر بگیریم ، متن کمی نیاز به کار داره. چرا که کمی از ویژگی های یک خلاصه خوب فاصله داره. خلاصه ای خوبه که قسمتی از داستان رو بازگو کنه و تو ذهن خواننده گره و سوال ایجاد کنه. اما خلاصه نباید همه داستان رو لو بده که خواننده موقع خواندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خودش همه وقایع رو بدونه. اگه سعی کنید به وقایع غیرمستقیم هم اشاره کنید بهتره.


    مقدمه

    مقدمه از دیدگاه من خوب و جامع بیان شده بود . بیشتر چند بند اول شبیه مقدمه بود و از اون بعد انگار به عنوان نویسنده داشتید خواننده رو روشن می کردید که چرا و به چه دلیل این شخصیت ها رو خلق کردید . البته این اصلا به عنوان یک عیب دیده نمی شه چرا که قلمتون این قدر قوی و خوب هست که هر عیبی رو تقریبا بپوشونه . منتها بعضی از جملات جاشون در مقدمه نبود و شخصا نظرم اینکه اگر قسمتی با عنوان سخنی از طرف نویسنده اضافه می کردید و اون جملات رو در اون قسمت قرار میدادید بهتر می شد .
    جملاتی از قبیل اینکه اهل قلم باید درباره ی چه موضوعاتی بنویسند، کتابی که به خواننده ها معرفی کردید و مثالتون از تایتانیک .
    با این حال وجودشون در مقدمه اصلا ایرادی نداره . مقدمتون یک متن منسجم و پخته بود.


    جلد

    جلد انتخابیتون کاملا با اسم ، ژانر ها و البته موضوع داستان مطابقت دارند . تصویر اون قلعه و مجسمه حضرت مسیح به علاوه ی مه، ترکیب کاملی برای این تطابق هستند . جمله ی پایین جلد عالی بود . چرا که کاملا خواننده رو تشنه ی خوندن داستانتون میکنه . این قدر انتخابتون در جلد هم خوب و جامع هست که تنها میتونم بگم دست مریزاد. البته جلدتون با وجود مچ شدن خوبش با داستان و عنوانتون توی جذب خواننده چندان موفق حاضر نشده و کمی جای کار داره.

    شروع

    شروع با کارلا هست . شخصیت اصلی زن داستان . یک شروع ارام و منسجم از نگرانی های یک زن . این شروع کاملا به جا و مناسب بود چرا که حتی اگر خواننده جلد اول رو هم نخونده باشه میون دیالوگ ها میتونه بفهمه قضیه چیه . با اینکه من به شخصه طرفدار شروع های پر شور و هیجان هستم اما قلم قویتون تونست یک شروع اروم رو تاثیرگذار نشون بده و باعث بشه خواننده بخواد بدونه مگه بین این دو عاشق چه اتفاقی افتاده و قراره چی بشه ؟؟



    سیر داستان

    نقطه ی قوت این داستان سیر پخته اش هست .نه خیلی تند بود که خواننده چیزی از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نفهمه و نه خیلی آروم بود که حوصله خواننده سر بره. اتفاقات مثل زنجیره ای پشت سرهم رخ می دادند و خواننده میتونست ارتباط منطقی رو بین حوادث ببینه . معلومه برای این داستان کاملا وقت و زمان تحقیق صرف شده و مثل خیلی از داستان ها روی هوا نوشته نشده . از اینکه خیلی جاها مستقیما حقیقت رو بازگو نکردید و گذاشتید تا خواننده خودش لا به لای خطوط پیداش کنه خیلی خوشم اومد . این طور نوشتن خواننده رو تشنه میکنه بخوااد بقیه اش رو بدونه . خلاصه که سیر داستان هم خیلی خوب بود .



    نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    نثر کاملا ادبی نوشته بود . و برای رمانی با موضوع شما کاملا انتخاب به جایی هست چرا که در تصور همه ی ما تاریخ و ادب کنار هم قرار دارند و مردمان قدیم اصلا محاوره ای صحبت نمی کردند . پس این انتخاب خوبی بود. و اگر بخوای دقتم کنی محاوره ای اصلا به سبک شما نمی اومد. البته قلم خوبتون تونست بافت یکنواختی رو در داستان ایجاد کنه. اصولا ادبی نوشتن برای نویسنده ها سخت هست و من با دقت خطوط رو برای اشتباهات عامیانه گشتم اما مطمئنا باید بگم هیچ چیز رو جا ننداخته بودید و باید باز هم بگم خدا قوت .



    توصیفات

    توصیف مکان

    این دسته از توصیفات توی متن اصلا به چشم نمی اومد با اینکه خیلی جاها نیازشون حس می شد . توصیفات از مکان وقوع داستان باعث میشه خواننده بتونه با داستان خو بگیره . البته این به این معناست که جز به جز اون مکان رو توصیف کنید بلکه یک تصویر کلی هم کفایت میکنه که خب شما برعکس قلم خوبتون در این قسمت کم کاری کرده بودید . من الان به عنوان خواننده و منتقد اثر شما هیچ ایده ای از خونه ی کارلا ، قصر فردیناند ، خونه ی سمیر و... ندارم مگر تصوراتی که از فیلم ها برام به جا مونده . پس بهتر میشه اگر روی این بخش کار کنید .

    توصیف حالات

    برعکس توصیفات مکان توی این بخش کارتون خوب بود .
    چون من خواننده راحت تصور می کردم که شخصیت ها چه کارهایی انجام میدن و حرکاتشون توی ذهنم ثبت می شد. کاملا با این توصیفاتتون تونستید قوه ی تخیل خواننده رو به ما بگیرید.

    توصیف ظاهر

    توی این بخش باید گفت متوسط عمل کردید . این طور نبود که یهو از نوک دماغ تا نوک کفش طرف رو توصیف کنید بلکه کم کم و با توجه به نیاز یک بخش رو روشن می کردید . این خوبه چون خواننده واقعا نمیخواد بدونه که بالای گوش چپ یارو خال وجود داره . !! خیلی از نویسنده ها شور توصیف ظاهر رو در میارند ولی توصیفات شما این طور نبودند . با این حال توصیفاتتون هم کامل و جامع نبودند . قسمت توصیفات ظاهر فقط به اینکه شخصیت چی پوشیده و چه شکلی داره خلاصه نمی شه . بلکه شامل اینکه اون لحظه با توجه به توصیفات شما خواننده بتونه غم ، شادی ، خستگی و... رو هم در ظاهر شخصیت تصور کنه هم میشه . مثلا یک نویسنده ی خوب وقتی بخواد از ظاهر یک زخمی بگه باید اون قدر خوب عمل کنه که خواننده واقعا درد رو در اون زخمی حس کنه . این قسمت برای شما قابل تامل بود که حیف داستان خوبتون هست .

    توصیف احساسات

    درباره ی این بخش خلاصه و جامع بگم که دمتون گرم ! :) البته بالاتر هم گفتم که تونستم با شخصیت ها بخندم، عصبانی شم ، دلهره بگیرم و القصه که خو بگیرم . در بخش توصیفات ، احساسات نقطه ی قوت شما محسوب میشه .

    توصیف چهره
    توصیف چهره در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما دیده میشد ولی در حد وسطش نه زیاد و نه کم. البته کمبودش در بعضی جاها و چهره ی بعضی کاراکتر ها مثل ادریان حس می شد. پس بهتر میشه اگر از چهره ی بعضی دیگه از کاراکتر ها هم بگید.


    زاویه دید

    اصولا منتقد ها میگن که بهتره زاویه دید یک دست باشه . این طوری اثر حرفه ای تر دیده میشه. با اینکه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما این یک دستی رو نقض کرد اما یک جورایی نیاز به تعویض زاویه دید حس می شد و کارتون اصلا یک نقص حساب نمیشه . خیلی جاها برای این که خواننده خیلی چیز ها رو بدونه این تعویض ضروری بود . من هم به عنوان خواننده و هم منتقد ایرادی نمی بینم . البته منظور از نقد این نیست که زاویه دید شما از اول شخص به سوم شخص تغییر کرد . چرا که همچین چیزی رو در رمانتون شاهد نبودیم . بلکه منظور به یک دستی و توصیف کل داستان از دید یک شخصیت هست که مال شما متغیر بود .



    شخصیت پردازی

    شخصیت پردازیتون قوی بود . هیچ کدوم از شخصیت ها شبیه اون یکی دیگه نبود . سمیر کاملا جدا از ادریان و هر دو جدا از کارلا و مدثره بودند و فرج و عایشه هم که کلا جدا از همه ی این ها . برای هر کدوم گذشته و حالی در نظر گرفته بودید و هیچ کدوم از شخصیت ها بی دلیل خلق نشده بودند . که باز هم خیلی از نویسنده ها در خلق شخصیت مشکل دارند .
    تمام شخصیت ها مثل ادم های عادی به نظر می رسیدند نه مثل شخصیت های فوق تصور اکثر داستان های مجازی !!
    سمیر یک پسر مسلمون خودساخته، با معرفت و تقریبا مهربون بود که با وجود عشقش حاضر نبود دست از اعتقادات بکشه.
    کارلا یک دختر مسیحی که همسر و دختر مقام های بلند مرتبه است. که از پسر مسلمونی شکست خورده بود. با این حال شخصیت نسبتا محکمشو حفظ کرده بود و البته دنبال انتقام کورکورانه نبود.
    ادریان هم به خوبی مردی توصیف شده بود که میخواست خانواده و مقامشو حفظ کنه.
    یا مثلا بین زن ها و هموهاش کاملا باتجربه تر نشون داده شده بود.
    من در این بخش هم ایرادی برای ذکر کردن نمی بینم و امیدوارم این انسجام رو تا اخر داستان داشته باشید .


    ژانر های انتخابی

    سه ژانر عاشقانه ، تاریخی و معمایی کاملا برازنده بوند . سرتا سر این داستان پر از معما بود و هنوز قبلی حل نشده یکی دیگه پیش می اومد . حتی اسم و جلدتون هم تایید کننده ی ژانر معمایی هستند . ژانر تاریخی هم که یک چیز بدیهی بود و نمیشد جاش خالی باشه . درباره ی ژانر عاشقانه هم بگم که درسته بین سمیر و کارلا عشقی وجود داشته و از طرف سمیر هنوز هم هست اما چندان عاشقانه ای پیش نمیاد و روشن نیست . پس بهتر بود عاشقانه اخر از همه می اومد . البته از اونجایی که داستان هنوز اول راهه مشکلی نیست و میتونیم بعدا شاهد عاشقانه های این دو باشیم . خلاصه که انتخاب ژانرتون هم خوب بود .

    دیالوگ و مونولوگ

    دیالوگ و ها مونولوگ ها به هر شخصیت می اومد . مثلا دیالوگ های سمیر به عنوان یک پسر مسلمون شبیه به کارلا دختر مسیحی نبود . یا افکار ادریان مسیحی با سمیر مسلمون کاملا فرق داشتند. بین صحبت ها می شد حس کرد که عایشه زن بزرگیه و یا حتی غم درون کارلا از صحبت هاش حس می شد‌.

    علائم و اشتباهات نگارشی

    در این بخش به نظرم باید پست های ابتدایی داستان رو بازنگری کنید. خیلی جاها کمبودشون حس می شد و چند جایی مثلا در یکی از پست ها مرتبا جای نقطه ویرگول گذاشته بودید که نیاز نبود ! غیر از اون برای اینکه نشون بدید یک دیالوگ در حال انجامه از ـ استفاده کردید منتها : فراموش شد . اشکال بزرگی نیست ولی وقتی رمانتون به پی دی اف منتشر بشه ، واسه ی ویراستار ها دردسر ساز میشه . البته پست های اخر تقریبا همشون رعایت شده بودند . و درباره ی اشتباهات نگارشی توی چند پست دیده شد که به جای سوم شخص از اول شخص استفاده شده .
    ( از گفتن مثال عاجزم چون پستا رو یاد داشت نکردم ) نشناسم ، ندیدم و... چیزایی هستند که یادمه

    قلمتون عالی است و امیدواریم شاهد اثر های بیشتر از شما باشیم. وقت بخیر :)
    منتقد ازمایشی شورای نقد
    5din_225204_photo_2017-06-26_13-50-43.jpg
     
    آخرین ویرایش:

    سروش73

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/27
    ارسالی ها
    671
    امتیاز واکنش
    40,021
    امتیاز
    888
    سن
    29
    محل سکونت
    قم
    سلام دوست عزیز...
    ممنون از نظرات خوب و سازندتون.
    اکثر نقدهاتون رو وارد می دونم و قول میدم در اسرع وقت ویرایششون کنم.
    مثلا تو توصیف مکان ها کاملا حق با شماست. چون اکثر دوستانی که رمانم رو خوندن این ایراد رو به داستانم گرفتند.
    با تشکر...
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا