نقد رمان معرفی و نقد رمان تقاص دلبستن|سحربانو69 کاربر انجمن نگاه دانلود

Tara_t0

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/04/02
ارسالی ها
54
امتیاز واکنش
370
امتیاز
296
سن
22
محل سکونت
Sanandaj
سلام به سحر بانوی عزیز. من مدتی هست که رمان شما رو دنبال میکنم و به دلیل کششی که برام ایجاد کرده به نظرم دوست داشتنیه و مشتاقم که ادامه داستان رو هر چه زود تر متوجه بشم. با وجود اینکه خیلی رمان شما رو دوست دارم اما میخوام نقدی هم راجع بهش داشته باشم.

نکته ی اول اینکه برای من خواننده شخصیت ضعیف بهار و اینکه زود قانع میشه گاهی اوقات آزار دهنده هست. من کاملا متکی نبودن بهار به خودش و وابسته بودنش به مردهای زندگیش رو درک میکنم اما اینکه بعد از چند روز بیماری و گریه و شیون خیلی زود دلش با مهیار صاف میشه و قصد داره از خونه فرار کنه برام غیر قابل باوره. حداقل کاری که میتونست تو این شرایط بکنه این بود که ازش بپرسه چرا مسئله به این پیش و پا افتادگی و ساده رو برای منی که از همه گذشته تو چشم بستم و راحت اون رو پذیرفتم توضیح ندادی که من هم تو این راه همراه تو باشم و وقتی همه تو رو مقصر میبینن من بتونم پشت تو دربیام و دلم ازت مطمئن باشه. این یکی از مثال هایی بود که به ذهنم درباره این ویژگی رسید.

نکته دوم هم رابـ ـطه عاشقانه مهیار و بهار هست که خیلی سطحی ازش گذشته میشه. من خودم شخصا از توضیح اضافه و زیادی تعریف کردن جزئیات خوشم نمیاد و انتظار هم ندارم شما همه ی روز های زندگی و همه ی اتفاقات عاشقانه رو تعریف کنید.اما اتفاق های مختلف که به نظر خودتون این عاشقانه رو شیرین تر میکنه خیلی کشش رمان رو بیشتر میکنه. برای مثال همون تولد مهیار یکی از قسمت های جذاب رمان شماست که هنوز تو ذهن من مونده. در نقطه مقابل قسمتی که برادر بهار سربازی میره و ناراحتی بهار خانواده رو کلافه میکنه رو اگر با جزئیات بیشتر و اگر صحنه ای که باحضور مهیار آروم میگیره رو زیبا تر توصیف میکردید اون وقت من هم مثل بهار با یاداوریش احساس زیبایی بهم دست میداد. به نظر من ایده های شما در زمینه لحظه های عاشقانه و اتفاقاتی که در رمان میافته شما رو از دیگران متمایز میکنه که با گسترش دادنشون به احتمال 100 درصد شما نویسنده ای با قلم پخته تر و یکی از برترین های انجمن خواهید شد. پس به امید اینکه من عاشقانه هایی زیبا تر توی این رمان و رمان های بعدی شما ببینم.

نکته ی سوم هم اینکه کاش رمان تک بعدی جلو نره و به روابط بهار با بقیه بخصوص با برادرهاش هم توجه بشه. البته قبل از توضیح بیشتر باید بگم که شما در زمینه مهیار این کارو به خوبی انجام دادید. اما درباره بهار باید بگم که بجز رابـ ـطه بهار و دختر خاله و گاهی متین من چیز آنچنانی ندیدم. مثلا میتونستید حس بهار و اتفاقاتی که وقتی برادرزادش به دنیا اومد رو تعریف کنید چون حس عمه شدن واقعا زیباست. ولی متاسفانه تنها چیزی که تو این خانواده مشاهده نمیشه حضور یک نوزاد و از قضا اولین و تنها نوه هست که باید بگم نقطه ضعفی برای رمان شماست. یا مثلا رابـ ـطه بهار با عروس خانواده رو بگم که کلا بهش پرداخته نشده و جا مونده. چون با وجود علاقه زیاد بهار به برادر بزرگش و دوست داشتن زن داداشش باید تا الان حداقل 20 درصد رمان به زندگی برادرش اختصاص داده میشد و لحظات صمیمی و شاد این میان رو قبل از اتفاقات پیش اومده بیان میکردید و بعد از مشکلات پیش اومده هم بهتر بود عروس رو فردی بی طرف که مثل خواهری مهربان کنارشه و وقتی که برادر هاش به بهار تندی میکنن اون برای دلداری بیاد و کنارش باشه ولی من توی رمان شخصیت عروس خانواده برام قابل لمس نیست و احساس میکنم انسان سرد و کم صحبتیه و فقط با خانواده شوهرش مشکلی نداره و تقریبا بهشون اهمیتی نمیده. یکی دیگه از شخصیت هایی که میتونست داستان رو خیلی جذاب تر بکنه آراد هست. چون با ویژگی حساس بودنش راحت میتونستید لحظات احساسی و هیجانی خواهرانه و برادرانه خلق کنید که من خواننده برعکس بهار احساسم به آراد منفی نباشه و با یاداوری لحظات دوستداشتنی از بعضی رفتارهاش سرپوشی کنم. صحنه های شاد و غمگین و همین طور سرشار از عشق یا عصبانیتی که میتونست این میان به وجود میاد رو تا اینجای رمان از دست دادیم.

نکته ی آخر هم باید به شخصیت هایی که به رمان میان و خیلی زود از داستان حذف میشن اشاره کنم. برای نمونه برادر مهیار و نیکا که با وجود ایده ی نابی که به ذهنتون رسیده اما اون رو مثل بقیه ایده های از دست رفته دیگه گسترش ندادید و خیلی زود هم از شر اونها خلاص شدید که شاید برای جلوگیری از دعواهای زیاد بین زوج اصلی رمان بوده باشه. اما با این کاری که شما انجام دادید در واقع یکی از نقطه قوت های رمان رو خیلی آسون از دست دادید چون با پرداختن به این قسمت هم راحت میشد جریان ها و برخورد های هیجانی و جالبی درآورد. اما با ذهن خلاقی که من تو شما میبینم مطمئنم شخصیت های جنجالی تری به رمان میان و این بار کاش داستان اونها و جریاناتشون طولانی تر بشه.

میدونم خیلی طولانی شد و هنوز هم نکات ریزی به جا مونده اما ترجیح میدم با وجود این نکات فقط از خوندن این رمان زیبا لـ*ـذت ببرم. برای پیشنهاد هم دوست دارم وقتی بهار قصد داشت دلش رو با برادرهاش صاف کنه فلش بک هایی از بهار در نوجوانی و حتی کودکیش و زمان هاییکه برادرهاش براش کارهای بزرگی انجام دادن ببینم.
امیدوارم شما سحربانوی دوستداشتنی از صحبت هام چیزی به دل نگرفته باشید چون صرفا من چیزهایی رو که فکر کردم میتونه رمان رو برای من و شاید بقیه دوستان جذاب تر بکنه رو براتون بیان کردم. و در آخر آرزوی موفقیت برای شما در تمام مراحل نویسندگی و زندگی رو دارم.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • Mitra.S

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/12/08
    ارسالی ها
    18
    امتیاز واکنش
    236
    امتیاز
    152
    محل سکونت
    Germany

    سحربانو69

    مشاورِ نویسندگی
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/12
    ارسالی ها
    526
    امتیاز واکنش
    28,323
    امتیاز
    1,058
    محل سکونت
    اهواز
    سلام تارا جان عزیز دلم.اول بگم که من خوشحال میشم ایرادات داستان گرفته بشه تا بتونم داستان زیبایی تحویل خواننده هام بدم.پس اصلا دلگیر نیستم و به شدت مشتاقم به خوندن نقدت.فقط توضیحاتی بدم که دیدگاه منو نسبت به داستان و نقدتون مشخص کنه.
    راجب موضوع اول.بله بار به شدت متکی به برادراشه و بعد از اون به‌مهیار و این وابستگی به مهیار باعث شده که شخصیت وابسته ای داشته باشه.کلا توی همه ی برهه های زندگیش مردهایی بودن که بهشون تکیه کرده.حتی توی همین پست اخر هم خود بهار گفت که میترسم صداشو بشنومو باز خامش بشم.گفت میدونی من ساده ام و سریع باور میکنم.ولی در اخر پست هم یه رشد شخصیتی از بهار نشون داده شد که دلش میخواد واسه ی رهایی از اون شخصیت اولین گامو برداره که اونم فرارش از خونست. و اینکه خود مهیار هم میدونه و قبول داره که اشتباه کرده.به هرحال شخصیت های داستان نمونه هایی از ادم های اطراف ما هستن.با درست و غلط هایی که در زندگیشون داشتن.
    موضوع دوم لحظات عاشقانه است.من خودم خیلی دوست دارم این تیکه های اروم و عاشقانه ی توی رمانهارو.ولی خب به نظرم اگر زیاده روی بشه به یه داستان لوس تبدیل میسه.من سعی کردم این صحنه های عاشقانه رو در قالب بوجود اومدن علاقه در مهیار نشون بدم و‌اگر میخواستم واسه همه ی تیکه ها توضیحات مفصل بدم از حوصله ی خواننده خارج میشه.چون شما دوستان الان پست به پست هفته ای یکی دوبار میخونید ولی واسه خواننده ای که بعد قراره دانلود کنه و یه دفعه بخونه خسته کننده میشه. و من واقعا خوشحالم که نظر شما درباره ی من و قلمم انقدر زیباست و واقعا افتخار میکنم بهش.
    موضوع سوم درباره ی بقیه ی شخصیت های داستان.تقاص شخصیت های زیادی داره.اگه من بخوام راجب هرکدومشون مفصل توضیح بدم به یه رمان چند جلدی تبدیل میشه.پس سعی کردم راجب هر شخصیتی یه نمای کوچکی نشون بدم.راجبه اراد اون اوایل داستان رابـ ـطه ی مهربون و زیبایی که با بهار داشت و نشون دادم که به مرور و با مشکلی که برای مهیار بوجود اومد این رابـ ـطه خراب شد.ولی قطعا راجب مهسا و متین،بارمان،شایان و هلنا و همینطور ماهگون و دامون هم در ادامه ی داستان حرف هایی داریم که بزنیم.قضیه ی مهیار و نیکا و‌مهرزاد هم فکر میکنم به اندازه ی کافی سهم داشته تو داستان.
    و دراخر خیلی خیلی ممنونم از نقد به جات.و صددرصد از ایده هات استفاده میکنم در ادامه ی داستان و مطمئنا قسمتهای هیجانی زیادی در پیش داریم.
    مرسی از وقتی که گذاشتی.
     

    Aramis joon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    21
    امتیاز واکنش
    148
    امتیاز
    111
    سلام سحربانو جون
    رفتار مهیار رو نسبت به بهار دوست داشتم با اینکه مغروره ولی واسه عشقش حاضره هر کاری بکنه و این خیلی به نظرم با ارزش بود . از رفتار مادر مهیار واقعا متعجب و شوکه شدم فکر نمی کردم این جوری برخورد کنه و یکی از مظنونین از نظرم حذف شد ... از دست این مانلی هنوز نظرم راجبش عوض نشده مظنون شماره یک نارسیس هست ... اینکه آرمان نیومد دنبال بهار بنظرم مشکوکه نکنه...
    قلمت مانا عزیزم بی صبرانه منتظر ادامه رمان زیبات هستم
     

    Mehrsa0097

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/06/03
    ارسالی ها
    8
    امتیاز واکنش
    68
    امتیاز
    101
    سلام سحر جون
    قلم خيلي زيبايي داري من بي صبرانه منتظر ادامه رمان قشنگت هستم
    از نظر من كسي كه پشت اين قضايا هست بايد كسي باشه كه از اين اتفاقا سودي ببره و خب ممكنه پرهام باشه اما با توجه بِه اشاره هايي كه از شخصيت پرهام توي داستان شده به اينكه اون پشت قضيه باشه مطمعن نيستم
    :NewNegah (1):
     

    سحربانو69

    مشاورِ نویسندگی
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/12
    ارسالی ها
    526
    امتیاز واکنش
    28,323
    امتیاز
    1,058
    محل سکونت
    اهواز
    سلام گلم.ببخشید بابت تاخیر.فکر کردم جواب پیامتو دادم.
    رفتار مادر مهیار باید جوری میبود که قابل لمس و طبیعی باشه.یه مادری که ظاهرا خوبیه بچش و میخواد ولی رفتار و جهتش درست نیست ولی دراخر یک مادره.
    مرسی واسه همراهیت گل من
     

    سحربانو69

    مشاورِ نویسندگی
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/12
    ارسالی ها
    526
    امتیاز واکنش
    28,323
    امتیاز
    1,058
    محل سکونت
    اهواز
    مرسی از شما مهرسای عزیزم.لطف داری.
    خب تو این قسمت داستان باید به همه شک کرد ولی به جزئیات هم باید توجه کرد.
     

    Sahra joon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/25
    ارسالی ها
    5
    امتیاز واکنش
    77
    امتیاز
    31
    سن
    25
    سلام رمان خیلی خوبیه و بهتون تبریک میگم بابت قلم گیراتون
    اول این که زیاد از شخصیت مهسا خوشم نمیاد اول داستان نقش جالبی داشت ولی بعدها یکم تکراری و غیر طبیعی شد و این که کلا ادم برادر خودش رو نادیده بگیره وحتی یکم از دست بهار دلخور نشه قابل باور نیست
    بقیش عالی بود وبی صبرانه منتظرم بدونم کی پشت در بود که هم بهار میشناختش هم مهیار هم شایان
     

    Sahra joon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/25
    ارسالی ها
    5
    امتیاز واکنش
    77
    امتیاز
    31
    سن
    25
    سلام
    مرسی که در هر شرایطی رمان رو مینویسی و دوستدارانت رو منتظر نمیزاری فقط یه سوال داشتم این که مهیار و بهار تا الان با هم رابـ ـطه داشتن یا نه؟؟؟ ممنون:aiwan_light_blush:
     

    سحربانو69

    مشاورِ نویسندگی
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/12
    ارسالی ها
    526
    امتیاز واکنش
    28,323
    امتیاز
    1,058
    محل سکونت
    اهواز
    سلام عزیزم.قربونت برم وظیفمه گلم.
    راجب رابطشون بله.مهیار میگه به آرمان که بهار زنمه.هم مدلی زنمه.لازم توضیح بدم چطوری زنم شد؟
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا