معرفی و نقد رمان سایه‌های ابری| صحرا آصلانیان کاربر انجمن نگاه دانلود

*sahra_aaslaniyan*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/10/19
ارسالی ها
763
امتیاز واکنش
21,945
امتیاز
661
محل سکونت
کف پذیرایی، 12قدم فاصله تا توالت/:
«به نام یکتای دو عالم»
نام
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
: سایه‌های ابری
نام نویسنده: صحرا آصلانیان کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: عاشقانه، اجتماعی، جنایی-مافیایی
نام ناظر: @*یـگـانـه*
خلاصه رمان:
کوروش پارسین، مرد قدیمی و دیکتاتوری که اجازه پیشروی و گستاخی به شخصی نمیده. آهو، دختری دلشکسته بعد از سال‌ها به درخواست خواهرش(غزال) به خونه کوروش برمیگرده با وجود تمام گذشته‌ای که توی اون خونه داره؛ و در گوشه‌ای از این درگیری‌ها، امید سلطانی، مردی که در اوج جوانی توی دیکتاتور بودن رقیب قدری برای کوروش به حساب میاد باری دیگه برای نابودی خانواده پارسین پیش قدم میشه!
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
***
دوستان عزیز همین طور که می‌دونید نوشتن نقد نباید فقط برای کوبیدن ضعف های یک کار به صورت نویسنده باشه. پس نقد های سازندتون باعث دلگرمیه. خوش حال می‌شم برای تاپیک نقد وقت گذاشته و نظراتتون رو در راستای قوی‌تر شدن کار به اشتراک بگذارید؛ با کمال میل خواهان نظرات و نقدهای با ارزشتون هستم.
 
  • پیشنهادات
  • «n-i-y-a»

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    1,909
    امتیاز واکنش
    53,694
    امتیاز
    916
    به نام خدا

    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........


    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می توانید به تاپیک زیر مراجه نمایید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد



    36598
     

    «n-i-y-a»

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    1,909
    امتیاز واکنش
    53,694
    امتیاز
    916
    سلام نویسنده عزیز
    این نقد بر اساس پست‌های ارائه شده توسط نویسنده می‌باشد.
    بیشتر رمان‌های ایرانی که توی ژانر مافیایی و جنایی نوشته می‌شوند، مانند رمان های فانتزی داستان یک دختر قدرتمند و پولدار را روایت می‌کنند. رمان سایه‌های ابری نیز، از این قاعده مستثنی نبود؛ اما با این‌که اکثر رمان‌ها تقلیدی هستند، ولی نویسنده‌ها به سطحی از خلاقیت رسیده‌اند که وقتی رمان را می‌خوانیم، تکراری و مشابه بقیه رمان‌ها به نظر نمی‌آید.
    نام سایه‌های ابری، به خوبی با محتوای رمان ارتباط برقرار کرده بود؛ برای من حکم شخصیت‌های مبهمی مثل امید و آهو را داشت که هنوز نقش اصلی‌شان را در رمان ایفا نکرده بودند و مخاطب نمی‌دانست بالاخره این شخصیت خوب داستان است یا بد. این اسم، ژانر اجتماعی را در خودش جا داده بود. نویسنده به کمک جلد توانسته بود ژانر عاشقانه را که ژانر فرعی و دوم رمان بود، نشان بدهد؛ اما ژانر مافیایی-جنایی رمان، نه در خلاصه، نه نام و نه جلد رمان، مشخص نبود و انتظار می‌رفت اشاره‌ی که کوچکی حداقل به آن بشود. ژانر اجتماعی را می‌توانستیم در شرایط آهو به خوبی ببینیم، دوران آوارگی‌اش، تهمتی به او زدند و... ببینیم؛ ولی مسائل به خوبی باز نشده بودند، برای مثال بهتر بود که چند پست را به مشکلاتی که آهو بخاطر خوابیدن توی پارک‌ها یا اتوبوس‌ها داشت، اختصاص می‌دادید. ژانر عاشقانه در احساسات امید و آهو مشخص است؛ اما آن طور که می‌بایست این حس به تصویر کشیده نشده بود و برای مخاطب قابل باور نبود. امید در حالی که به آهو حس دارد، با او خشن و عصبی رفتار می‌کند؛ حداقل اگر این خشونت لازمه‌ی اتفاقات بعدی است، انتظار می‌رود توجیه خوب و قابل قبولی برایش بیان شود، برای مثال امید بخاطر این‌که این حس مانع اهدافش می‌شود و از خودش عصبانی‌ است، خشمش را سر آهو خالی می‌کند. برای بیان عشق این دو نفر در گذشته هم بهتر بود که یکی دو پست را به اتفاقاتی که بین این دو افتاده بود، اختصاص می‌داد تا این عشق، باورپذیرتر باشد. ژانر سوم و فرعی رمان، تا به حال به جز ابتدای رمان و شغل و رقابت امید و کوروش حضور پررنگی نداشته است و با توجه به این‌که رمان در حال تایپ است، انتظار می‌رود در ادامه شاهد اتفاقات پررنگ این ژانر باشیم.
    به نظرم، نقظه ضعف اصلی این رمان شما، شخصیت پردازی‌تان است. شخصیت راوی، آهو، یک دختر زخم خورده از خانواده‌اش، به دنبال انتقام راهی خانه‌ی سابقش می‌شود. آن‌جا با امید، عشق سابقش، ملاقات می‌کند و در مقابلش ضعف نشان می‌دهد. دختری که به راحتی وارد محیط‌های خطرناکی می‌شود، از آسیب دیدن هراسی ندارد و با هر مردی که قصد آسیب زدن به او را دارد، مقابله می‌کند، ضعفش در برابر امید، غیر قابل باور است. کسی که با خودش همیشه یک چاقو و اسلحه همراه دارد، به راحتی خودش را به امید که قصد ازدواج با خواهرش را دارد، تسلیم نمی‌کند. در کل آهو از نظر شخصیت پردازی ضعف بسیاری داشت و دچار دوگانگی‌های زیادی در رفتار و گفتارش بود. شخصیت امید هم همین طور بود، موضعش مشخص نبود و نویسنده مشخص نکرده بود هدف این شخصیت تنها اهدافش در مقابل کوروش است یا به دست آوردن آهو. شخصیت غزال نیز به اصطلاح یک شخصیت خاکستری است و او هم موضعش مشخص نیست؛ احساساتش از آوارگی خواهرش به خوبی بیان نشده بود و انگیزه‌اش از این کار مشخص نیست. در کل با وجود این که مقصر اصلی آوارگی آهو، امید بود، اما پیش بینی می‌شد که غزال هم نسبت به کاری که با خواهرش کرده بود، عذاب وجدان داشته باشد.
    مسئله‌ی دیگر که خیلی توجه من را هم در این رمان و هم در رمان قبل‌تان جلب کرد، اغراق در دیالوگ‌های آهو و شخصیت رمان قبلتان آشوب، بود. به صورت مدام، ما شاهد دستور دادن‌های آهو به زیر دستانش بودیم. نقش آهو نسبت به رضا، سامیار، اقاقیا و... هنوز مشخص نیست؛ اما غرور مرد اجازه نمی‌دهد که با وجود بی‌احترامی‌های آهو، هیچی نگوید و تنها دستورات را اجرا کند؛ مگر آن که در آهو چیزی دیده باشند که از آن بترسند که باز هم با وجود بی‌احترامی‌های آهو، امکان درگیری هر مردی با چنین شخصی بسیار است. در دیالوگ‌های آهو، مثل آشوب، به مراتب روی بی‌احترامی‌هایش به رضا، سامیار و بقیه تاکید شده بود و این همان‌طور که قبلا هم گفتم، شاید روی یک نوجوان تاثیر خوبی نگذارد. در این‌جا مثل رمان عطر مرگ، بهانه‌ای برای برتری آهو نداریم. این دو شخصیت خیلی شبیه هم بودند و بسیاری از رفتارهایشان مشابه بود، از جمله این که هر دو کنترل خشم نداشتند. سایر شخصیت‌ها هنوز به خوبی شناخته نشدند و جای کار بسیار دارند.
    ایده داستان، چندان جدید و نو به نظر نمی‌رسید؛ اما نویسنده سعی کرده بود با اضافه کردن مسائلی مثل ازدواج اجباری آهو با یک پیرمرد، تهمت غزال به او، اختلاف سنی زیاد و حدودا ده ساله‌ی امید و... رمان را نو جلوه بدهد، اما چندان موفق نبود که کمی از آن به شخصیت پردازی آن بر می‌گردد.
    رمان از نظر توصیف حالات خیلی خوب پوشش داده شده بود و بیشتر صحنه‌ها قابل تصور بود؛ اما از طرفی درک احساسات شخصیت‌ها فرقی به وضوح سخت می‌شد و توصیفی برایش وجود نداشت؛ برای مثال ترس سامیار، احساس آهو نسبت به گم شدن اقاقیا، شجاعت آهو، ضعفش در مقابل امید، نفرتش در مقابل کوروش و به راحتی سیلی خوردنش، سیلی خوردن آهو و مقابله با گریه‌اش، به راحتی گریه کردن در مقابل امید که از او متنفر است و... .

    در کل باید بگویم که این برخلاف رمان قبلی‌تان، از نظر توصیف احساسات و مکان کمی ضعف داشت. علاوه بر توصیفات مکان، ما توصیفات چهره را هم داریم؛ از میان چهره‌ها، چشمان سیاه امید، خیلی خوب توی ذهن می ماند؛ زیرا شما آن را خیلی تکرار کرده بودید. بقیه چهره‌ها از جمله چهره‌ی رضا، سامیار، اقاقیا، جان، کوروش، غزال، اسکندر و... مبهم مانده بودند. توصیفات احساسات همان‌طور که در نقد قبل هم گفته بودم، در ژانر عاشقانه خیلی مهم است و شما توانسته بودید احساسات آهو را به خوبی در مونولوگ‌ها بگنجانید؛ اما همان‌طور که توانسته بودید احساسات را از زاویه دید آهو به خوبی بیان کنید، همان‌قدر هم باید در مورد امید خوب عمل کنید.
    سیر رمان خوب بود.
    سیر تند باعث می‌شود خواننده از رمانتان جا بماند و در نهایت آن را رها کند. سیر کند هم باعث خستگی خواننده می‌شود. رمان سایه‌های ابری، توانسته بود فراز و نشیب‌های رمان را حفظ کند و یک سیر متعادل را پیش ببرد.
    برای رمان های عاشقانه معمولا شاهد زاویه دید اول شخص هستیم تا مخاطب بتواند به خوبی با احساسات شخصیت اول خو بگیرد. در رمان شما دوبار تغییر زاویه دید امید را داشتیم که واقعا برای مطرح شدن معماها لازم بود و قبل از آن نمی‌دانستیم معما کدام است و جواب را باید از کجا پیدا کنیم. این تغییر اگر در رمان زیاد رخ ندهد و تنها برای مکان‌های ضروری استفاده شود، مشکلی در رمان ایجاد نمی‌کند.
    رمان شما از نظر تعادل دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها مشکلی نداشت و مخاطب رمان از این نظر خسته نمی‌شد؛ اما دیالوگ‌ها مثل رمان قبل‌تان چندان بامحتوا نبودند. در مورد دیالوگ‌های آهو، تنها فکر می‌کردم که آهو چه چیزی در وجودش دارد که مرد غرورش را می‌شکند و با وجود تمام بی‌احترامی‌های آهو، از او دستور می‌گیرد. دقیقا مثل رمان قبل جای سوال بود که در مقابل بی‌احترامی‌های او چطور ساکت می‌نشینند؟ چطور وقتی آهو به امید سیلی زد، او تنها گفت که می‌دانستم که آهو زود می‌آورد و بس؟ بر خلاف رمان عطر مرگ، این‌بار مونولوگ‌ها از بار اطلاعاتی بیشتری برخورددار بودند؛ بیشتر اطلاعاتی که در مورد امید و آهو باید به دست می‌آوردیم یا توی افکار آهو پیدا می‌شد یا امید.
    اشکالات تایپی در رمان شما کم دیده نمی‌شد:
    +بیاین... بیاییم
    +که... کنه
    +به... که
    +بیدر... بیدار
    غلط‌های املایی:
    +صر... سر
    +میخاین... می‌خواین
    قبلا هم گفتم، نویسنده باید توصیفاتی داشته باشد که رفتار، خلق و خوی شخصیت به طور نامحسوس در جملات قرار داده شده باشند و مخاطب شخصیت اصلی رمان را بشناسد؛ بداند به چه حساسیت نشان می‌دهد؟ شخصیت دعوایی دارد یا نه؟ چه غذاهایی را دوست دارد؟ چه چیزی برایش اهمیت بیشتری دارد؟ و... . این تنها گوشه‌ای از سوالاتی است که از یک شخص می‌پرسند تا یک شخصیت را بشناسند.
    تا آن‌جایی که من دیدم، ترکیب دو نثر را نداشتید و این نکته کیفیت نثرتان را بالا بـرده بود؛ اما شکل کلمات تغییر کرده بودند.
    برای مثال:
    +منو... من رو
    +غزالو... غزال رو
    این رمان هم مثل عطر مرگ، نسبت به رمان های دیگر خیلی بهتر بود و تنها در اوایل رمان چند تا ضعف دیده می‌شد.

    این تنها نقد از طرف شورا می‌باشد.
    «عضو شورای نقد نگاه دانلود»
    ویرایشات شما می‌بایست رنگی باشد.
    بابت تاخیر عذر می خوام

    1567425570199.png
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا