واقعاً رمان عالی بود...تا اون جایی که نوشته بودی کامل خوندمش و لـ*ـذت بردم.معلومه که با اطلاعات کافی دست به قلم میشی.عزیزم زود به زود پست بزار چون واقعاً عاشق رمانت شدم.
نقص انچنانی نداشت که بخوام شرح بدم فقط این که اگه از زبان سوم شخص می نوشتی خیلی بهتر میشد.ولی در کل رمانت واقعاً عالی بود...:aiwan_light_girl_in_love::aiwan_light_girl_in_love:
سلام عزیزم رمان جدیدت واقعا جایگاه خیلی خوبی. رو بین ماها پیدا کرده...
موضوعات اینقدر جذاب هست که نمیشه ازش ایراد گرفت
اما...
قسمتی که ناصر میذاره و میره که کاموس رو نجات بده:
اول اینکه اگه کیهان توی بدن اون بوده...چیجوری تبدیل به جن خبرچین شده؟
دوم اینکه وقتی کیهان برگشت جسم ناصر کجا غیب شد؟
اگه این سوالات در قسمت بعدی به جواب خواهد رسید؛
باید اینجا ها رو ویرایش کنی چون خیلی زود کیهان نمایان شد و همه با هم قاطی شدن...
مثلا میتونی بگی وقتی ناصر به دروازه رسید سرش گیج رفت و حس کرد چیزی از درونش آزاد شده
که بگی کیهان از اونجا اومد بیرون
اما به هر حال خیلی رمانتو همین طور خودتو دوست دارم!
موفق باشی عزیزم
یه سلام توپ ویه خسته نباشیدتوپ تر.
رمانت واقعاعالیه یه موضوع بی نقص یه قلم بی نقص وکلی اطلاعات واقعاشکه شدم ازخوندن رمانت امیدوارم خیلی خیلی موفق ترباشی تواین عرصه.فقط کاش داستانت اززبان دانای کل بود.وگرنه تاحالاهیچ نقصی نداشت:aiwan_light_blush:.
پرکارترادامه بده.بازم میگم موفق باشی:aiwan_light_diablo: