نقد رمان نقد رمان کوتاه فلـــق | سناتور [ SheRviN DoKhT ] نویسنده انجمن نگاه دانلود

[SheRviN DoKhT]

به نام او
نام رمان کوتاه : فلق
نام نویسنده : سناتور
ژانر : تراژدی - اجتماعی
خلاصه :
داستان روایت گر دردو دل های زنی روستایی با خود و خدای خود هست ؛
زنی که قراره قربانی شه ؛ و هیچ قهرمانی هم برای نجاتش وجود نداره .
فلقه ، سپیده ی صبح ؛ و آیا روشنایی صبح می تونه نوری به ظلمات ِ بخت ِ اون بتابونه ؟
آیا می‌شه فلق ، معجزه ای برای اون شه ؟
لینک :

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

​

 

[«n-i-y-a»]

به نام خدا

​

نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
-عزیزم ادامه بده
-خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
-تند تند پست بزار
-تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
و...........

برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می توانید به تاپیک زیر مراجه نمایید:

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

موفق باشید .
مدیریت بخش نقد

​

 

[Morteza Ali]

با سلام خدمت نویسنده‌ی گرامی رمان فلق:)
در مورد رمان، باید بگم از همون خط و پست اول خواننده رو درگیر می‌کرد؛ به گونه‌ای که من زمانی که شروعش کردم، دیگه نتونستم رهاش کنم!
دلیل انتخاب نامتون تا پست‌های پایانی رمان مشخص نبود اما در پست‌های پایانی دلیلش رو شد و به نظر من ارتباط واقعاً زیبایی با رمان داشت. نام یکی از سوره‌های قرآن که با لحظات پایانی زندگی خدیجه هماهنگی داشت. خلاصه و ساده بگم؛ از انتخاب نامتون خیلی خوشم اومد:) هر چند، نشان‌گر ژانرهای رمان نبود.
متن رمان کمی گنگ و مبهم بود؛ گاهی اوقات، متوجه پرش زمانی‌ها نمی‌شدم و چند خط اول پس از پرش زمانی، گیج بودم!
این یه پیشنهاده، شاید بهتر باشه پرش زمانی‌ها رو با فاصله افکنی بین متن یا علامت *** مشخص کنید.
در مورد پایان هم باید بگم غم‌انگیز و کمی هم غیر منطقی بود! کشتن یه آدم به همین راحتی در ملأ عام، با عقل جور در نمی‌آد! مسلماً از گوشه کناری باید درز کنه و اون موقع با پلیس و دادگاه درگیر می‌شند.
و در پایان، باید بگم خیلی دوست دارم ادامه‌ای بر رمان فلق بنویسید و داستان سایر شخصیت‌ها رو به طور کامل بیان کنید. مشکلی هم نیست از شخصیت من بهره ببرید؛ می‌تونم قاتل خوبی برای طاها، متین و سایر شخصیت‌های درگیر در قتل خدیجه بشم!
با همه‌ی این‌ها، از خوندن رمان فلق لـ*ـذت بردم:)
موفق باشید.

 

[SheRviN DoKhT]

Please, ورود or عضویت to view quote content!

ش
سلام به شما . ارادت :)
خیلی خوشحالم که روزمرگی های خدیجه که در واقع درگیری های ذهنی من بوده ، تونسته ذهن دیگه ای رو هم به سمت خودش بکشونه .
در مورد پایان هم ، من بارها سعی کردم در طی ِ رمان طوری فضا سازی کنم که بتونید بفهمید این رمان مربوط به سال های اخیر نیست و در گذشته ، بودن کسایی که همینقدر ساده و بی دخالت ِ پلیس سنگسار شدند .
خیلی سپاس از همراهی و حسن ِ نظر شما ؛ از پیشنهادات شما استفاده بردم .
موفق و موید باشید.