سلام دوست عزیز ممنونم از دو جلد قبلیت ک واقعا جذاب بودن اگه جلد سوم رمانتو کمی احساسیش کنی که عالی میشه واقعا قلم قوی و قابل تحسینی داری و اگه پایان رمانتم خوب باشه بنظرم لذتش بیشتر میشه موفق باشی منتظر رمان های خوب بعدیتم هستیم خسته نباشی
واقعالذت بردم ازرمانت جلداول و دومو تو ۱ روز تموم کردم به نظرم این جلدبایدطولانی ترازجلدای قبلی باشه واینکه اصلاخسته کننده نیست ادموجذب میکنه به خوندن ولییی یه مقدارر عشقو عاشقیش کمهه
سلام، خوندن هرسه جلد رمانت لـ*ـذت بخشه و واقعا امیدوارم رمانت یه پایان خوش واقع گرایانه داشته باشه و همه چی مثل بعضی رمانا یه دفعه سفیدوآبکی نشه واین نقش خاکستری آرتمیس اگه بیشتر ادامه پیدا کنه جذابتره. مرسی از قلم خوبت
ممنون بابت نقد زيبات عزيز.چشم سعي ميكنم اين نكات رو رعايت كنم،ولي چون اين رمان از قبل نوشته شده نميتونم تغييرش بدم،اما براي رمانهاي بعديم حتماً نظرت رو درنظر ميگيرم.
سلام به نویسنده ی عزیز و خلاق ینی من عاشقتم رمانت عالیه اما یه سری مسائل رو از جلددوم رها کردی و الان به نظر من خیلی تو چشم هستن هرچند ممکنه کسی یادش نباشه اما بنظرم مهمه که ابهامات رفع بشه مثلا تو جلد دوم یه جا ارتمیس میوفته تو زندان و تو زندان پسری ناگهان ظاهر میشه یه چیزای میگه و بعد دوباره ناپدید میشه و دیگه به اون پسر هیچ اشاره ای نمیشه (اگه هم شده من به یاد ندارم )دوم اینکه همسر هافمن رو پیدا میکنه و بهش یه سری قولها میده و ازش یه گردنبند که نصف دیگه ی گردنبند هافمن هست رو میده و از ارتمیس میخواد اونو به هافمن برسونه که هیچ کدوم انجام نمیشه میدونم خیلی گیردادم به اینا ولی واقعا رو مخمه که چرا تکلیفه اینا مشخص نشده و در طول داستان رها شدن بابا مثلا این دختر میتونه به گرگ تبدیل بشه چه دلیلی داره که مثلا تو جنگل پیاده راه بیوفته یکم از این ابشن بیشتر استفاده کنی جذابیت داستان هم بیشتر میشه راستی بنظرم الان ارتمیس باید خشن تر از گذشته باشه و تا الان خیلی خشونت نداشته به هرحال مثلا بعضی جاها ادم میکشه دیگه
موفق باشی عزیزم
سلام
رمانتون برخلاف خیلی از رمان ها آبکی نوشته نشده البته قصد توهین به نویسندگان رو نداره ولی رمان شما خاصیت و ویژگی های منحصر به فردی داره مثل اینکه نویسندش ایرانیه ولی شخصیت ها خارجی که من خیلی بهشون علاقه مندم و شخصیت محبوبم دیانا هستش چون خیلی محکمه و هر چقدر ظالم باشه یه مادر خوبه
ممنون ممنون بابت نقد عالي اتخيلي خوشحالم كه عيوب رمان رو ميگي عزيز.فقط دررابطه با اون پسر بگم،اون يه ماموريت داشت كه تو رمان هم گفته شد و وقتي آرتيميس به اون سرزمين شگفت انگيز رفت اون كارش تموم شد و دليلي براي ديدن دوبارش وجود نداره.براي همين ازش استفاده نكردم،چون واقعا جايي براي اون تو رمان نداشتم.
درمورد همسر هافمن بايد بگم از حواس پرتي خودم بود كه توي داستان اضافه اش نكردم و از اين بابت معذرت ميخوام.
و گرگ شدن آرتيميس.اون رو ميتونم حلش كنم،در پست هاي نزديك ميشه استفاده خوبي ازش كرد.
بازم ممنون بابت نقد،اين نقداي شما من و ذوق زده ميكنه،چون متوجه اهميت رمانم ميشم.