نقد رمان معرفی و نقد رمان انعکاس یک قصاص | NAZ-BANOW کاربر انجمن نگاه دانلود

NAZ-BANOW

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/11
ارسالی ها
850
امتیاز واکنش
23,352
امتیاز
671
سن
27
محل سکونت
تبریز
بسم تعالی
نام رمان: انعکاس یک قصاص
نویسنده:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
کاربر انجمن نگاه دانلود

ژانر: عاشقانه-تراژدی
نام ناظر: -کآف جانا-


101184


خلاصه:
زخم هایی که مرحم ندارند را چه باید کرد؟اگر از آسمان بارانِ،آتش بارید و شعله ور کرد زندگی آرام نازنین را و سوزاند میلادش را؛اگر دنبال مقصری به اسم سارا می گردد ، باید تمام روز های شیرین گذشته را از یاد ببرد.و اگر انس گرفتهِ شده ی چیچک زندگیش هست، چه باید کرد با آروین های زندگی اش...
با ما همراه باشید
داستان یک زندگی آشفته....

پ.ن ممنون از دوست عزیزم سارا که برای نوشتن این رمان لحظه به لحظه کنارم بود
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد

    36598
     

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    نازنین جان خانوم ها بعد از زایمان هیکلشون بهم می ریزه، چاق و سنگین میشن، شکن در میارن، اما سارا توی رمان اصلا به کسی نمی خورد که به تازگی زایمان کرده :aiwan_light_blumf:
     

    NAZ-BANOW

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/11
    ارسالی ها
    850
    امتیاز واکنش
    23,352
    امتیاز
    671
    سن
    27
    محل سکونت
    تبریز
    این باره در مورد همه صدق نمی کنه و اینکه اونجا چند ماه از به دنیا اومدن بچه اش می گذره!
    خیلیا هستن که همونطوری می موننن به جای اینکه چاق بشن لاغر و سبک میشن و حتی شکمم در نمیارن
     

    ~رُزالْی~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/26
    ارسالی ها
    282
    امتیاز واکنش
    3,888
    امتیاز
    441
    سن
    27
    محل سکونت
    ْطِهْرانْ
    سلام عزیزدل و خسته نباشید.
    اول ممنون برای قلم زیبات و رمان قشنگت مدت ها بود که رمانی اینجوری به دلم نشسته بود.
    عزیزم چندتا نکته هست که باید بگم.
    یک:زیاد از حد به توصیف محیط می پردازی توصیف خیلی قشنگه اما مثلا توصیف خودش نه لباس های گارسون کافه این کلافه میکنه خواننده رو یا مثلا کسی که انقد عاشقه به هیکل گارسون کافه دانشگاه انقدر دقیق نمیشه کلا کسی که عاشقه جز معشوقش به مرد دیگه ای زیاد توجه نمیکنه.
    دو:مادر نازنین خیلی ساده از خون شوهرش گذشت درسته به خاطر دخترش بود اما کاش ی کم بیشتر به این موضوع می پرداختی مثلا مادرش چند روزی طول می داد تا رضایت بده هرچی نباشه همسرش رو از دست داده.
    و نکته آخر اینکه اول اسم شوهر سهیلا پدرام بود یک جا پیمان و من یک کم طول کشی. بفهمم پیمان همون پدرامه.
    بازم ممنون برای قلم زیبات و ببخش اگه نقدم طولانی بود.امیدوارم موفق باشی و اثر زیادی ازت ببینم.
    قلمت مانا و جاودان
     

    NAZ-BANOW

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/11
    ارسالی ها
    850
    امتیاز واکنش
    23,352
    امتیاز
    671
    سن
    27
    محل سکونت
    تبریز
    ممنون بابت نقد زیبات
    بله عزیزم اسم پدرامو یه جایی اشتباه نوشتم و یادم رفته بود ویرایش کنم.ممنون که دوباره یاد آوری کردی.
    توصیف محیط و اینا رو اگر تا حدودی زیاد پرداختم به خاطر اینکه هنگامی که رمانو نقد می کنن اگر این مورد کم باشه اشکال می گیرن به خاطر همون.
    در مورد مادر نازنین اون قسمت فکر کنم سخت ترین قسمت رمانم بود و نتونستم به خوبی از آب در بیارمش چون واقعا فکرم یاریم نمی کرد.
    انشالله بعد از اینکه رمانم نقد شد به این مسئله می پردازم.
    ممنون رز جان که وقت گذاشتی و رمانمو خوندی
     
    آخرین ویرایش:

    ~رُزالْی~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/26
    ارسالی ها
    282
    امتیاز واکنش
    3,888
    امتیاز
    441
    سن
    27
    محل سکونت
    ْطِهْرانْ
    سلام نازنین جانم خسته نباشی.
    عزیزدلم یک جا تو چند پست قبل گفته بودی که ساغر رفته خارج از کشور ولی الان که نازنین رفته پیش ساغر همه ایرانین غفارمنش خانوم ساعدی.
    پست آخر گفتی شهین خانم مشکلی بود زنگ بزن بعد پایینش نوشتی کبری خانوم پرستار چیچک بود.
    پستی که میلاد و سارا مردن خکمی غیرمنطقی بود که سارا به اون راحتی اینو بندازه بیرون و میلاد و با طناب ببنده میلاد راحت رفته نشسته رو صندلی که سارا ببندتش؟
    و اینکه خیلی کم به بعد مرگ میلاد پرداختی منظورم اینه ک نازنین که انقدر میلادو دوست داشت باید ی چندتا پست از غم و غصه اش برای میلاد می نوشتی.ببخش ک طولانی شد عزیزم ممنون از رمان زیبات.خسته نباشی.قلمت مانا.
     

    NAZ-BANOW

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/11
    ارسالی ها
    850
    امتیاز واکنش
    23,352
    امتیاز
    671
    سن
    27
    محل سکونت
    تبریز
    کبری و شهین اشتباه تایپی بود که درست شد
    طی پست های آتی مشخص میشه،اونجا خارج نیست ساغر برگشته پیش نازنین،هنوز دو پست از فصل جدید رو گذاشتم،طی پست های بعدی تموم سوالاتتونو جواب میدم منتظر باشید.
    در مورد اینکه میلاد راحت رفت بله یکم کم کاری کردم که انشالله بعد از نقد های منتقد های عزیز درستش می کنم.
     

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    به نام خدا
    «نقد رمان نارو»​
    نقد رمان بر اساس پست های گذاشته شده توسط نویسنده می باشد؛
    ضمن خسته نباشید خدمت شما دوست و نویسنده ی عزیز:

    نام رمان
    اسم رمان شما «نارو»ئه. متاسفانه زیاد نشاندهنده ژانر تراژدی نیست و می تونه بیشتر ژانر اجتماعی رو به نمایش بکشه و نشوندهنده افرادی باشه که از پشت به هم دیگه خنجر می زنن؛ برای مثال شخصی رییس یک شرکت خیلی موفقه، یک روز به خودش میاد می بینه برادر و شریکش هرچی پول داشته برداشته، شرکتم فروخته و... . ژانر عاشقانه تا حدودی و تراژدی کاملا در اسم به چشم می خورد و مثل دختر و پسری که عاشقانه هم دیگه رو دوست دارن، اما یکیشون میره با یکی دیگه ازدواج می کنه و... اسم رمان با محتوا هماهنگی داشت. سارا و نازنین دوست های خوبی بودن و نازنین هم عاشق میلاد بود؛ اما سارا بهش نارو زد و کاری کرد که میلاد با اون ازدواج کنه. از لحاظ جذب کنندگی، اسم رمان با این که جالب و کوتاه بود، اما در جذب خواننده زیاد موفق نبودید. با خوندن اسم نارو، خواننده متوجه میشه که قراره کسی به کسی نارو بزنه و سوالی که براش پیش میاد اینه که چه کسی اینکار رو کرده و یا مثلا چرا اینکار رو کرده؟ متاسفانه موضوعی که به ذهن خواننده می رسه، توسط نویسنده های دیگه ای هم نوشته شده، همچنین سوالاتی که بوجود میاد، در اون حدی نیست که ترغیب کننده باشه و شما می تونستید با اضافه کردن پیشوندها و پسوندهایی به رمان اون رو جذاب تر و موضوع رو بیشتر باز کنید.

    جلد
    رمان شما تصویر دختری رو به نمایش می کشه که با ناامیدی به دیوار تکیه زده و به زمین خیره شده. تنهایی و حالت دختر، ژانر عاشقانه و تم سیاه و سفید جلد تراژدی رو به نمایش می کشه. عکس گوشه هم دختری رو به نمایش می کشه که داره به دختر و پسری که پیش هم دیگه ایستادن، نگاه می کنه. تم سیاه و سفید عکس خوبه، اما اگه عکسی با تم تیره انتخاب می کردین. یا مثلا یک عکس معمولی برمی داشتین و با افکت اون رو تیره تر می کردین، خیلی بهتر می شد. چون استفاده زیاد از رنگ خاکستری، نمای جالبی برای جلد نداره و چشم رو هم یک مقدار اذیت می کنه. جلد با محتوا هماهنگی داره و تصویر رو به درستی به نمایش می کشه. از نظر جذابیت، تا حدودی خوبه و اگه رنگی (با تم تیره) بود، بهتر هم می شد.

    خلاصه
    خلاصه رمان شما کمی طولانی بود و جا داشت کم تر بشه، درواقع توضیحی درباره رمان بود که بیشتر برای معرفی رمان قابل استفاده بود. توی خلاصه سعی کرده بودین نکات رو به صورت غیر مستقیم بگین و توی این کار هم موفق شده بودین. توی خلاصه از انتقام حرف زده شده بود و با توجه به این که این موضوع دیگه خیلی تکراری شده، بهتر بود کلا از خلاصه پاک بشه یا این که به طور سربسته تر این موضوع رو باز می کردین. بحث انتقام در واقع گره خلاصه رمانتون بود که به دلیل تکراری بودن، خیلی خوب نشده بود. در کل خلاصه رو بهتره که عوض کنید.

    مقدمه
    مقدمه رمان یک متن کوتاه عاشقانه بود و حرف از انتقام می زد؛ با موضوع رمان کاملا هماهنگی داشت و خواننده رپتو با فضای رمان آشنا می کرد، اما موضوعی که دربارش حرف می زد، تکراری به حساب می اومد و خواننده با خوندنش یاد رمان های دیگه ای که خونده بود، می افتاد و ممکن بود رمان رو ادامه نده. باتوجه به ژانر تراژدی که انتخاب کرده بودین، جا داشت مقدمه رو با سوز بیشتری بنویسین و همچنین می تونستید اون رو آهنگین تر و ادبی تر بنویسید. می تونید بخش کوتاهی از رمان رو به عنوان مقدمه بنویسید که هم جذابیت بیشتری داره و هم جالب تره.

    شروع
    شروع رمان زیبا و جدید بود. اول از همه از وقتی شروع شد که نازنین توی خیابون ها بود و بچه ای توی ماشینش گریه می کرد و بعد هم فلش بک زده شد و از عروسی میلاد و سارا شروع می شد و بعد هم نازنین که با ناراحتی خودش رو جای عروس تصور می کنه و... توصیف احساسات به خوبی در شروع رمان نوشته شده بود و حس همزاد پنداری خواننده رو فعال می کرد. توش گره ایجاد کرده بودین و خواننده رو به خوندن رمان ترغیب می کردین. در این بخش به خوبی عمل کرده بودین و از نظر جذابیت بسیار عالی پیشرفته بودین و خواننده جذب رمان می شد.

    سیرداستان
    سیر داستان از لحاظ پستی و بلندی خوب بود و حوادث به خوبی در اون آورده شده بودند، اما متاسفانه سیر رمانتون روند خیلی تندی روی طی می کرد؛ مثلا در صفحه دوم، داستان رو از یک ماه بعد شروع کردین و در دادگاه اون رو ادامه دادین. سیر رمان فوق العاده تند بود. در بعضی پست ها حتی دوبار ***می ذاشتید و بعد هم اون رو از چند روز آینده شروع می کردید و... سیر تند بدی های زیادی داره. گاهی وسط جاهای حساس داستان رو قطع و اون رو از چند وقت بعد شروع می کردین که درواقع جالب تر بشه. اما با این کارتون خواننده رو که به فضای متشنج اون قسمت عادت کرده بود و تک تک سلول هاش ترس و اضطراب رو تجربه می کرد، گمراه می کردید و با یک صحنه کاملا نورمال روبه رو می شد و... که این باعث میشه نمونه با رمان خوب ارتباط برقرار کنه. بهتره که حتما این سیر تند رو درست کنید.

    توصیف
    توصیفات به چهار بخش تقسیم میشه:
    *توصیف احساسات:
    چنین توصیفی در سرتاسر رمان به چشم می خوره و خواننده به راحتی متوجه جو متشنج یا فضای استرس زای رمان میشه. همزاد پنداری خواننده مدام در طول رمان فعال میشه و از این لحاظ به خوبی عمل کردین پ باید بهتون تبریک گفت.
    *توصیف حالات:
    چنین توصیفی به خوبی در رمان دیده میشه، حالات توصیف شده. مثلا درباره میلاد که موقع لبخند زدن گوشه لبش بالا می رفت، یا حالات افراد موقع انجام دادن کاری و...
    *توصیف مکان:
    توصیف مکان داشتین. مثلا خونه مادر سارا در مشهد رو توصیف کرده بودین؛ با این که این کار تدریجی انجام شده بود، اما متاسفانه خسته کنند نوشته شده بود و جا داشت بهتر توصیف بشه.
    *توصیف چهره:
    چهره شخصیت ها رو توصیف کرده بودین. برای مثال صورت سارا یا مادر میلاد و... یک یا دو جا توصیفات تدریجی انجام شده بودند. به عنوان مثال: (به چشم های سبز رنگش نگاه کردم.)
    صورت مادر نازنین و... یم جا توصیف شده بود و بهتر بود این رو کامل تر و تدریجی تر می نوشتین.
    توصیف ظاهر در رمان دیده می شد؛ البته زیاد نبود و جا داشت اون رو بیش تر کنین. سعیتون رو کرده بودید که با توجه به شخصیت و موقعیت افرا این توصیف رو انجام بدین. برای مثال تیپ سارا رو که توصیف کردین و نوع لباس پوشیدنش و...

    دیالوگ و مونولوگ
    *دیالوگ:
    دیالوگ های رمان خوب بودند. روتین و خسته کننده نبودند؛ تا حدودی اطلاعات رو توی خودش جا داده بودند. دیالوگ ماندگار به اون صورت نداشتید و بیشتر از دلنوشته استفاده شده بود. تلاشتون رو کرده بودید که دیالوگ ها رو متمایز کنید و تا حدودی هم موفق شده بودین. دیالوگ مرد ها از زن ها متفاوت بود و میشه گفت خوب عمل کرده بودین. ولی اگه شخصیت پردازیتون رو دقیق تر می کردین، تفاوت گفتگو بین شخصیت ها بیش تر مشخص می شد.
    *مونولوگ:
    مونولوگ ها کمی خسته کننده بودند. مثلا بعضی جاها مثل وقتی که توصیف مکان داشتید یا (به مثال زیر دقت کنید.)، کیفیت کار پایین اومده بود:
    (کمی کنارش نشسته و با او حرف زدم.) این ایراد هم نظم متن رو خیلی بهم می زد و تقریبا در کل رمان استفاده شده بود. درست: (کمی کنارش نشستم و با او حرف زدم.)-اینجا نیازی نبود از «نشسته» استفاده بشه.
    این در متن رمان زیاد دیده می شد و خیلی سطحش رو پایین می آورد.

    شخصیت پردازی
    *خبری از خانواده سارا، مخصوصا برادرش نشده و جا داشت بعد از این همه اتفاق، برخوردی هم بینشون ایجاد می کردین.
    *اسم شخصیت ها به خوبی انتخاب شده بودند و با شخصیت، موقعیت اجتماعی و... هم خونی داشتند. به غیر از اسم آروین که کاملا امروزیه و در دهه نود رواج پیدا کرده.
    *نازنین دختریه که خودش رو محکم نشون میده. اما با این حال احساساتیه. شخصیتش جالبه و میشه گفت چنین شخصیتی کمتر در رمان های دیگه به چشم می خوردند.
    *میلاد باتوجه به اتفاقاتی که توی رمان افتاده، ظاهرا عاشق نازنین بوده اما با سارا ازدواج می کنه و... اوایل باهاش خوب بوده، اما بعد از جدایی از سارا و ازدواجش با نازنین، باهاش بد میشه و یک جاهایی هم به نظر مهربون میاد. باتوجه به اتفاقاتی که در رمان افتاده ابهامات زیادی در شخصیتش به وجود اومده که خیلی خوب می شد اگه اون رو بر طرف می کردین.
    *سارا ظاهرا شخصیت منفی داستانه که بنا به دلایلی، به نازنین نارو می زنه و به زور با میلاد ازدواج می کنه و... دختر امروزی و جلفی هستش. هنوز ابهامات زیادی در مورد شخصیتش وجود داره. بعضی جاها خیلی ضعیف به نظر میاد؛ یک قسمت هایی هم خیلی پر دل و جرئته.
    *از نکات خوبی که توی رمان دیدم، این بود که شخصیت ها همه نه خیلی بی عیب و ایراد بودند، و هیچکدوم هم منفی نبودند (البته به غیر از سارا)شخصیت ها اکثرا خاکستری بودند و این رمان رو واقعی تر جلوه میده.

    زاویه دید
    زاویه دید رمان اول شخص هست و این روند به خوبی تا آخر رمان حفظ شده و باید به این خاطر بهتون تبریک گفت. زاویه دید اول شخص معایبی داره، مثل این که نمی تونید تفکرات چند نفر رو داخلش به کار ببرین یا داستان رو از زبون کس دیگه ای پیش ببرین که خوشبختانه رمان شما چنین مشکلی نداشت.

    ژانر انتخابی
    ژانرهای رمان شما «عاشقانه و تراژدی» بود:
    *عاشقانه: این ژانر در رمان دیده میشه؛ احساسات نازنین به میلاد و همچنین توصیفاتتون این ژانر رو به نمایش می کشن.
    *تراژدی: چنین ژانری هم به خوبی در رمان دیده میشه و این ژانر در تمام رمان به چشم می خوره. احساسات نازنین این ژانر رو به خوبی به نمایش می کشن.

    نثر رمان
    نثر رمان عامیانه است که نسبت به ادبی نثر راحت تر و پرطرفدارتریه. بعضی جاها نثر خاز عامیانه به ادبی تغییر کرده بود. برای مثال در پست اول #۱ کلمه (فرمون) رو (فرمان) نوشته بودین که ادبیه و جزو کلمات گمراه کننده مثل (حمام، فنجان و...) هست و اکثر نویسنده ها در متن های عامیانه اون ها رو به این شکل می نویسن. درستش: (حموم، فنجون، فرمون و...)
    بعضی اژدها جملات هم ادبی شده بودند. مثال پست ۵#: (فضایی بزرگ که همه دیوارهایش را...)
    درست: (فضایی بزرگ که همه دیوارهاش رو...)
    زمانی که رمان روایت می شد، گذشته بود. یعنی فعل ها ماضی بودند. اما بعضی جاها فعل مضارع شده بود. مثال پست ۵#: (قفل اتاقو باز می کنم و جلوی در می ایستم.)

    ایده
    رمان شما درباره دختری بود که از دوستش خــ ـیانـت دید و عشقش رو به خاطر اون از دست داد. بعد هم برادر دوستش طی حادثه ای پدرش رو کشت و اون هم به این وسیله تونست کاری کنه که سارا از میلاد طلاق بگیره و با خودش ازدواج کنه و بعد هم اتفاقاتی میفته و...
    دو ایده اصلی رمان شما مثل خــ ـیانـت و این که دوست صمیمی کسی عشق اون رو ازش بدزده تکراری بود که با آوردن حوادث تونسته بودید اون رو از این حالت در بیارید. ایده خوبه و میشه تقریبا تاحدودی قویه؛ این که پایان رمان قابل پیشبینی نیست و اتفاقات غیرمنتظره ای توی اون میفته، خیلی خوبه.

    باور پذیری
    رمان از لحاظ باورپذیری ایراد خاصی نداشت و... اما از نظر این که سارا، که بهترین دوست نازنین بوده بهش خــ ـیانـت کنه و بر به زور میلاد رو مجبور به ازدواج کنه و کلی اتفاقات زیاد دیگه ای رو به رقم بزنه و مدام نازنین رو زجر بده و... دور از باوره. چون بالاخره صمیمی ترین دوستش بوده و این از باورپذیری رمان کم می کنه.

    علامت و اشتباهات نگارشی
    *اشتباه نگارشی در رمان به ندرت دیده می شد، اما غلط های تایپی (مثل:بردارم، که منظورتون برادرم بود و...) در رمان زیاد هستند و مطمئنا حین ویرایش خودتون متوجه این ایراد ها می شین.
    *(چین دادمو، نشستمو، کتابمو و...) معمولا در چنین عباراتی «واو» رو به کلمه قبلش می چسبوندین که درست نیست و بهتره که جدا نوشته بشه. درست: (چین دادم و، نشستم و، کتابم رو و...)
    *توی رمان علامت های نگارشی رو به این شکل می نوشتین:
    (سلامی دادم و وارد آشپزخونه شدم.شالم رو از سرم...)
    شکل درست:
    (سلامی دادم و وارد آشپزخونه شدم. شالم رو از سرم...)
    بعد از علامت نگارشی (!:؛،.؟) بهتره که این فاصله رو بندازین.
    *پست ۵#: (- باشه صبر کن منم بیام) بعضی جاها علامت های نگارشی رعایت نشده بودن و بعضی جاها فراموش کرده بودین آخر جمله نقطه بذارین. درست: (- باشه، صبر کن منم بیام.)
    * پست ۸#: (هر کـهــ مرا دید تو را نفــرین کرد...) بعضی جملات رو به این حالت کشیده بودین که بهتره پاک بشن و درست نوشته بشن: (هر که مرا دید تو را نفرین کرد...)
    *علامت های نگارشی اکثرا درست استفاده شده بودند. اما واضح بود که شیوه صحیح استفاده از علامت تعجب رو نمی دونستید. (- نه هیچ وقت!) در جمله قبل که متنی از رمانتون بوده، باتوجه به لحن گوینده و... نیازی نبود این علامت رو بکار ببرید. جملاتی مثل «- وای! مگه میشه؟»، «- عجب!» یا «- خیلی باحالی، دمت گرم!» و... نمونه جملاتی هستند که استفاده از علامت تعجب توشون مجازه.
    *کشیدگی علامت و حروف رو تا جایی که من دیدم، نداشتید. اما توی رمان ساغر یک بار گفت: «جووون...» که بهتره همون رو هم پاک و از «جون!»خالی استفاده کنید.


    نکات اخلاقی
    به نکاتی مثل نماز خوندن و... در طول رمان اشاره نشده و خیلی خوب می شد، بیشتر پای چنین مسائلی رو به رمان باز می کردید. اینکه عاقبت کارهایی که انسان ها می کنن رو توی رمان آوردین خیلی خوبه و می تونه یک درس عبرت آمیز به خواننده ها بده.
    ***
    دوست عزیز،
    قلم خوبت هنوز جای پیشرفت داره؛
    زیاد بنویس و زیاد هم بخون.
    موفق باشی.
    «عضو آزمایشی شؤرای نقد»
    photo_2017-06-26_13-50-43.jpg
     
    آخرین ویرایش:

    ^moon shadow^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/10
    ارسالی ها
    4,336
    امتیاز واکنش
    62,335
    امتیاز
    1,091
    محل سکونت
    تبــــ♡ـــریز
    به نام خالق قلم

    سلام دوست عزیز:

    نقدبیرونی:
    نام:

    اسم[BCOLOR=rgb(252, 252, 255)]
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    [/BCOLOR]شما نارو بود، در همون دید اول متوجه شدم که قراره رمانی بخونم که توش به شخصیت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نارو زده شده و حدس هم می زم که مربوط به عشق باشه و با خوندن[BCOLOR=rgb(252, 252, 255)]
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    [/BCOLOR]حدسم کاملا درست در اومد.
    اسم رمانتون ساده و تک کلمه ای بود، نارو به معنی مکر زدن و فریب دادن با موضوع و ژانرهاتون همخوانی داشت. اسم رمان سوال هایی مثل اینکه کی به کی نارو می زنه و این نارو چیه رو به وجود می آورد ولی سوال هایی نبود ک هباعث بشه خواننده دنبال جوابش بره، اسم ساده و ای بود و همون ابتدای موضوع رو مشخص می کرد.

    جلد:
    تصویر اصلی جلد دختر ناراحتیه که به دیوار تکیه زده و تصویر گوشه دختریه که داره دور شدن دختر و پسری رو باهم نگاه می کنه. تم جلد تماما سیاه و سفیده و نوشته ی ناروی اسم فونت ساده ای داره، جلد زانر تراژدی رو به خوبی نشون می ده و با[BCOLOR=rgb(252, 252, 255)]
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    [/BCOLOR]هم می شه گفت همخونی داره ولی جلد ساده ای و جذب کننده نیست، فونت استفاده شده اسده است و کامل سیاه و سفید بودنش فضای غمگینی داده و خواننده رو جذب خوندن[BCOLOR=rgb(252, 252, 255)]
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    [/BCOLOR]نمی کنه و بهتره تغییر بکنه و تصویر اصلی هم تصویر مرتبت تری انتخاب بشه.
    توی تصویر اصلی پاهای دختر پوششی نداره که شاید زیاد مهم نباشه ولی کاملا واضحه برش داده شده و پاها چین دار شده که اون هم بهتره اصلاح بشه.

    خلاصه:
    خلاصه ی رمانتون خوبه ولی بهتره یه گره به خواننده بدید که تکراری نباشه و خواننده رمان رو با اون انگیزه شروع بکنه، خــ ـیانـت دیدن و دنبال انتقام بودن حتی اگه محتوای[BCOLOR=rgb(252, 252, 255)]
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    [/BCOLOR]کاملا یه چیز جدید باشه وقتی شنیده می شه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های تکراری رو به ذهن خواننده میاره، مثلا شخص من با دیدن این خلاصه به ذهنم رسید اینم یه رمان مثل بقیشون که دوست صمیمی دختره عضق یا نامزد دختره رو صاحب می شه و خــ ـیانـت می کنن، در حالی که محتوای رمانتون و متفاوت بود و ایده های جالب و تازه ای داشت، پس در نتیجه بهتره خلاصه ای بزارید که خواننده رو مشتاق به خوندن رمانتون بکنه، می تونید موضوع جنون سارارو هم تو خلاصه بگید.

    مقدمه:
    مقدمه ی رمانتون متن ادبی یا شعر نویی در مورد انتقام بود که خوب و مناسب ژانرها و محتوا بود، مقدمه ذهن خواننده رو آماده می کنه برای ماجراهای داخل[BCOLOR=rgb(252, 252, 255)]
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    [/BCOLOR]که بهتره روی این موضوع کار کنید.

    نقددرونی:
    شروع:

    شروع[BCOLOR=rgb(252, 252, 255)]
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    [/BCOLOR]از فرار فرد مجهولی همراه با یه بچست و بعد میاد زمان حال و عروسی سارا و میلاد که نازنین راویه و از احساسات نازنین گفته می شه.
    توی شروع توصیفات رو بهتره شروع بکنید، توصیف حالت و احساس بود ولی چهره نه. دیالوگ ها از همون شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بودن و به اندازه بود که خوبه. شروع متفاوت و خوبی داشتید ولی بهتر بود همون اول پرش زمانی نداشت هباشید اون هم برای تیکه ی کوتاه گذشته.

    ژانرها:
    ژانرهای رمانتون تراژدی و عاشقانه بود.
    هردو ژانر به درستی انتخاب شد هبود و در سراسر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و عشق سارا به میلاد، نازنین به میلاد و میلاد به نازنین و رد شدن های مداوم نازنین از طرف میلاد و رفتارهای سارا دیده می شد.

    سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    سیر رمانتون یا همون فراز و نشیبش اولش خیلی تند بود و خیلی سریع پدر نازنین مرد و ماجراها پشت سرهم ردیف می شدن ولی بعدش سیرش آروم تر شد و بهتر هم شد و به اندازه ماجراها اتفاق می افتادن که بده و بهتره اصلاح بشه و رمان فراز و نشیبش به یک اندازه باشه و در کنار روزمرگی شخصیت ها وقایع اتفاق بی افتن.
    پرش هاتون به گذشته و حال وسط ها خیلی زیاد و گیج کننده شد و بهتره اصلاح بشه.

    توصیفات:
    توصیف چهره:

    توصیفات چهره داشتید ولی ناقص بود و بهتره خیلی بیشتر روش کار بکنید و هر شخصیتی رو با وارد شدنش به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    توصیفش رو کم کم شروع بکنید.
    توصیف حالت: توصیف حالتتون خوب بود و توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به چشم می خورد.
    توصیف احساس: توصیف احساساتتون خیلی خوب بود و کاملا می شد با نازنین همزادپنداری کرد و درکش کرد.
    توصیف مکان: توصیف مکان داشتید ولی کم بود و می شد خیلی بیشتر روش کار بکنید مخصوصا خونه ی خود نازنین و میلاد.
    - توصیفات بهتره برای کسل کننده نشدن کم کم و تدریجی باشه و نه اینکه یهویی چندین سطر توصیف بکیند که بدتر تاثیر منفی بزاره و یا خواننده اصلا به خودش زحمت خوندن نده. مثلا می تونید رنگ دیوار اتاقو بگید و بعد برع بشینه رو تخت و تختشو و کمدی که تو دیدش قرارگرفته رو توصیف بکنه و با این کار هم اطلاعات کافی به خواننده می دید و اون می تونه اون مکان رو به خوبی تصور بکنه و هم رمانتون جذاب تر می شه.


    شخصیت پردازی:
    نازنین:
    شخصیت اصلی و راوی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    . دختری که عاشق میلاد می شه ولی به خاطر بهترین دوستش اون واز دست می ده، شخصیت نازنین توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دختری بود که به خاطر میلاد هر ننگ و خفتی رو تحمل می کرد و سرسختانه برای میلاد می جنگه، اتفاقات روش تاثیر می زارن و شخصیتش درحال تغییره بین خوب و بد مدام ولی با توصیفات خوب احساساتتون می شد کاملا درکش کرد.
    میلاد: پسر اوایل مهربون، وسطا بد و منفی و آخرها عاشق و کلافه ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بود. شخصیت میلاد به طور ناگهانی بین اون همه بد بودن و بعدش عاشق بودن تغییرات و فاصله ی زیادی داشت که نمی شد اصلا درکش کرد و بهتره طبیعی تر رو رفتارش کار بکنید و کمی از بدجنسی ها نسبت به نازنین در طول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو طوری روش کار کنید که بعدا بشه قانع شد فقط لجبازی بوده، چون هیچ کس نمی تونه دختری رو که سال هاست عاشقشه این طور زجر بده.
    سارا: قدیم دوست صمیم نازنین بوده و بعدا با اجبار میلادو صاحب می شه، نقش منفی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بود و رفتارهای جنون آمیـ*ـزش رو می شد بیشتر روش کار کرد یا در طول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هم همچین رفتارهایی ازش نشون داد تا بشه درک کرد.
    اسم شخصیت ها مناسب بود و استثنایی مثل اسم آروین هم طبیعی بود وسط ها، اطلاعات در مورد گذشته و خانواده ی شخصیت ها بود به جز سارا، گنگی های زیادی بود و در تمام طول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اینکه خبری از خانواد هی سارا نشد نقص
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بود.
    و شخصیتی مثل آروین و دوست صمیمی نازنین به طور ناگهانی خیلی کمرنگ و پاک شدن که باید روشون کار بشه و اروین می تونست بیشتر در طول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ظاهر بشه.
    اطلاعات در مورد شغل میلاد، تحصیلات نازنین و بعضی چیزهای دیگه هم ناقص بود که جا داشت تو پردازش شخصیت ها روش کار بشه.

    زاویه ی دید:
    زاویه ی دید[BCOLOR=rgb(252, 252, 255)]
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    [/BCOLOR]شما اول شخص بود و خیلی خوب بود که تا آخر[BCOLOR=rgb(252, 252, 255)]
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    [/BCOLOR]با یک راوی پیش رفتید و درسته ایراداتی مثل این داشت که نشد رو احساسات میلاد درست کار بکنید و خواننده نتونست باهاش ارتباط برقرار بکنه ولی در عوض کاملا تا اخر[BCOLOR=rgb(252, 252, 255)]
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    [/BCOLOR]می شد با نازنین همزادپداری کرد و خیلی خوب بود و توصیه می کنم تا آخر راوی تنها یک شخص بمونه.
    این زاویه ی دید مناسب رمانتون بود و خوب ازش استفاده کرده بودید.

    ایده:
    ایده ی[BCOLOR=rgb(252, 252, 255)]
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    [/BCOLOR]در مورد نازنین بود که عاشق پسرخالش میلاد بود ولی دوست صمیمیش سارا میلادو ازش گرفت، وقتی تو یه حادثه برادر سارا آروین که خودش هم عاشق نازنین بوده باعث مرگ پدر نازنین می شه، نازنین شرط رضایتش رو می زاره طلاق سارا و میلاد و بعد ازدواج خودش با میلاد.
    میلاد با نازنین بدرفتاری می کنه، بچه ی نازنین سقط می شه، سارا و میلاد بچشون می شه، نازنین اون بچرو می دزده، میلاد به عشقش به نازنین اعتراف می کنه و سارا انتقام می گیره و...
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بیش از یک ایده رو دنبال کرد و اید هی نارو خوردن نازنین از دوست صمیمیمش قبلا هم دیده شده بود تو
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های دیگه ولی سعی کرده بودید با خلق ماجراهای جدید از کلیشه دورش کنید و توصیه می کنم تا آخر همین طور ادامه بدید.

    دیالوگ ها و مونولوگ ها:
    دیالوگ ها و مونولوگ ها در تعادل بود که خیلی خوبه و[BCOLOR=rgb(252, 252, 255)]
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    [/BCOLOR]کسل کننده نمی شد، دیالوگ هاتون خاص و به یاد ماندنی نبود ولی تکراری هم نبود و به صورت کلی خوب بود.
    در مونولوگ ها و گفت گو های ذهنی شخصی نازنین خوب عمل کرده بودید.
    مونولوگ هاتون کلیشه ای نبود و خیلی خوبه.
    بهتره تو دیالوگ ها چندتایی متن به یاد موندنی و جذاب خاص هم اضافه کنید تا کیفیت رمانتون بره بالا.

    علائم نگارشی:
    علائم نگارشی داخل رمانتون گاهی آخر جمله فراموش شده بود.
    علائم نگارشی باید به کلمه ی قبلی بچسبن و از بعدی فاصله بگیرن.
    علامت هارو به جا استفاده کرده بودید و خوب بود و فقط بعضی جاها ناقص استفاده کرده بودید و اینکه علامت ! رو بی جا و زیاد استفاده کردید که باید اصلاح بشه.

    اصول نگارشی:
    کشیدگی حروف نداشته باشید. مثل:
    نفــرین
    جوووون

    غلط های املایی و اشکالات تایپی:
    تا جایی که من دیدم غلط املایی در متنوت نبود و اشکال تایپی هم نداشتید و تنها یک مورد به اشتباه برادر رو بردارم نوشته بودید.

    نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    نثر رمانتون محاوره ای بود و تقریبا خوب از پسش براومده بودید ولی بعضی جاها با ادبی قاطی می شد مثل:
    دیوارهایش...
    فرمان...
    ایستادم...

    باورپذیری:
    باورپذیری[BCOLOR=rgb(252, 252, 255)]
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    [/BCOLOR]موردی نداشت. البته می شد کار نازنین بیشتر از طرف خانواده ها بازتاب بشه و مخالفت کنن.

    قلم خوب و روبه پیشرفتی داری عزیزم. منتظر اثر بعدیت هستم؛ موفق باشی.
    خسته نباشید.


    "عضو شورای نقد نگاه دانلود"
    [BCOLOR=rgb(254, 254, 254)] بنرنقد.jpg [/BCOLOR]​
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا