نقد رمان معرفی و نقد رمان سیاوش|Behnam.r کاربر انجمن نگاه دانلود

نظر شما راجع به رمان سیاوش؟


  • مجموع رای دهندگان
    17
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Behnam_Rastaghi

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/07
ارسالی ها
747
امتیاز واکنش
16,563
امتیاز
671
محل سکونت
گرگان
به نام خدا

نام رمان : سیاوش
نویسنده : Behnam.r
ژانر : درام،حادثه ای،جنایی،عاشقانه

خلاصه:

روایتی از بی مهری ها...از نبرد ها و انتقام ها...ازخیانت ها و عاشقانه ها...از خنده ها و گریه ها...روایتی عاشقانه و پر شور از جراحت های بی انتها...روایتی پیچیده و رمزآلود...روایتی پر فراز ونشیب که سیاوش داستان ما رقم میزند...مردی از جنس قهرمان های بی دریغ...مردی از جنس آتش های شعله ور...ازتبار افسانه ها...از تبار رستم ها و سیاوش ها...سیاوش که به دلایلی به زندان افتاده بود،بعداز شیش سال آزاد می شود و در راهی قدم میگذارد که ماجرا های این رمان را به وجود میاورد...قصه ی مردی است که به مشت کردن دست هایش محکوم است وبه ایستادن و جنگیدن...مردی که شیش سال جام انتظار را سرکشید و حالا وقتش است که بازی را آغاز...بازی ای از جنس نبرد و خون و انتقام...انتقامی از کسی که هم خون اش است اما دشمن خونی اش محسوب می شود...
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

4c7u85toqkwld38zt7dv.jpg
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ely74

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/15
    ارسالی ها
    7
    امتیاز واکنش
    34
    امتیاز
    0
    سن
    28
    محل سکونت
    اهواز
    باسلام وتشکر برای زحمتی که می کشید ورمان می نویسیدالبته نقدهایی هم به این رمان وارده ازجمله خیال پردازی های عمیق مگه این سیاوش چند سال داره واز چه قدرت افسانه ای برخورداره که اینطور تنها ویک تنه چندین نفر رو فقط با ضربات مشت ولگد ازپا درمیاره توی خیابون درگیری مسلحانه درست میکنه ماشین منفجرمیشه توی ون درحال حرکت میپرهوهمه ی این اتفاقات همین سال گذشته اتفاق افتاده واصلا درکشور ما نه قانونی هست نه پلیسی نه نظمی ونه نظامی فکرمیکنم این داستان متاثر ازفیلمهای ابرقهرمانانه ی هالیوودی نوشته شده ودرمعرفی زانرداستان تخیلی بودن رمان هم باید ذکر میشد دوم غلط های املایی زیاد که بعضی مواقع سطحی هستند امیدوارم از نقد اول داستانتون دلخور نشین برای شما ارزوی موفقیت دارم
     

    Behnam_Rastaghi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/07
    ارسالی ها
    747
    امتیاز واکنش
    16,563
    امتیاز
    671
    محل سکونت
    گرگان
    با سلام و تشکر بابت نقد سازنده تون،باید بهتون بگم سیاوش یک قهرمانه اونم قهرمان یه رمان حادثه ای پس اینکه بتونه درگیری ایجاد کنه و کارهای خار القعاده انجام بده جای تعجب نیست...وباید راجع به اینکه توی کشور ما قانونی وجودداره و پلیس وجود داره حرفی نیست اما این قدرت مافیا رو توی کشور نشون میده و اینکه توی متن رمان راجع به پلیس و کاری که سیاوش میکنه توضیح داده شده بابت غلط های املایی هم واقعا متاسفم من املام ضعیفه حق با شماست رمان یه رمان کاملا واقعی نیست اما صرف رمان های حادثه ای هیجان انگیز حتما نباید واقعیت باشه هرچند این اتفاقات ممکنه توی کشور های مختلفی صورت بگیره با تموم امکانات پلیس باز هم آدم هایی هستند که چیزی برای از دست دادن نداشته باشند ممنون از نقد خوبتون
     

    اراگل

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/30
    ارسالی ها
    100
    امتیاز واکنش
    729
    امتیاز
    0
    سن
    25
    سلام اقا بهنام...خسته نباشید
    رمانتون رو تا اینجا که نوشتید خوندم...اول تعریف و بعد نقد
    نکته مثبت رمان:
    من زیاد رمانهای جنای و بکش بکش نمیخونم اما تو انجمن دو تا رمان با این ژانر خوندم که فوق العاده بود اول رمان لرد سوداگران کار اقا رادمهر و دومی رمان زیبای شما...تو صیفهاتون عالی بود طوری که انگار نشستم و دارم فیلم میبینم ، توصیف از عشق سیاوش و هستیم قشنگ بود مخصوصا اون قسمتی که نصف شب با هم بیرون رفتن...تعریفتون از حالتها و احساسهای کارکترهاتونم فوق العاده بود...مخصوصا مرگ امیر و حاله حیدر....قسمت مرگ بابا شریف شکه شدم اما وقتی رو کردین که زنده است به زکاوتتون افرین گفتم....رمانه موفقی میشه
    نقد رمان:
    خوب اقا بهنام میایم سراغ نقد...
    نقدی به موضوع رمانتون ندارم...اما غلط املای زیاد داشتین و رمانتون یک ویرایش از بابت اصلاح کلمات میخواد....مکلمهاتون رو تو هم تو هم نوشتید...یعنی فاصله بینشون خیلی کم بود و به گذاشتن یک ویرگول اکتفا کرده بودین..من به عنوان خواننده هم خسته میشم و هم گیج....سایز حروفتون رو 5 بزارید چون اینجوری خیلی ریزه ....این فقط پیشنهاد بود
    در کل اقا بهنام خسته نباشی چون نگـاه دانلـود زیبا و فوق العاده نوشتی....دلم میخواد نیما سریع محو بشه...پری هم یک پسر بهتر از سیاوش گیرش بیاد....هستی و سیاوش بهم برسن...علی و سپیده هم ماله هم بشن...حیدرم با غم نبود پسرش کنار بیاد...اینها ارزوهای من برای کارکترهای رمانتونه خخخخخ
    موفق باشید و قلمتون همیشه سبز
     

    Behnam_Rastaghi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/07
    ارسالی ها
    747
    امتیاز واکنش
    16,563
    امتیاز
    671
    محل سکونت
    گرگان
    سلام به خواننده ی خوب و محترم رمانم
    ممنون از دقتی که تو خوندن رمان داشتین و صرف وقتتون باید بگم خیلی لطف کردین و رمانم رو خوندین و نقد کردین
    بابت غلط های املایی واقعا نمیدونم چی بگم چون من املام خیلی ضعیفه و اینی که شما میخونین بعد از کلی ویرایش به این تبدیل شده وگرنه قبلش خیلی بدتر و افتضا تر بود شرمنده
    درباره ی مکلامات باید بگم من همشو پشت سرهم ننوشتم سعی کردم دیالوگ های هرکسی رو تو یه خط بنویسم ولی اینو قبول دارم که از علائم نگاری برای دیالوگ ها کم استفاده کردم بازم ممنون از وقتی که گذاشتین موفق باشین
     

    -ÑïX-

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/19
    ارسالی ها
    122
    امتیاز واکنش
    17,967
    امتیاز
    616
    من چند تا نقدخیلی کوچولو نسبت به رمانتون دارم:
    1.حپس نفس نه حبس نفس
    2.مسلسل وار شلیک کردم بهتره جاش بنویسید به رگبار بستم...
    3.شب به سیاهی عمق من میدرخشید بهتره شب به سیاهی عمق وجودمن باشه
    توصیفات و دیالوگا خوب بودن.هیجان داستانم به خوبی حفظ شده بود و شخصیت پردازی خوبی داشت...تبریک بابت قلم خوبتون...:)
     

    Behnam_Rastaghi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/07
    ارسالی ها
    747
    امتیاز واکنش
    16,563
    امتیاز
    671
    محل سکونت
    گرگان
    سلام :) در مورد حبس حق با شماست،اما شب به سیاهی عمق من می رخشید به معنی اینکه شب مثل عمق وجود من سیاه بود!مسلسل وار هم به این خاطر آورده شده که حرف "س" یه جورایی واج آرایی بشه تا ذهن مخاطب رو بیشتر به بازی بگیره و درگیر کنه البته که رگبار زیبا تره :) بازم ممنون از نقد کوچیکتون
     

    ZaH'ra

    ZrYan
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/02
    ارسالی ها
    1,354
    امتیاز واکنش
    49,362
    امتیاز
    1,036
    سلام, بهتون خسته نباشید میگم بخاطر رمان عالیتون
    من انتقادگر قهاری نیستم و فقط با نکاتی که در قسمت " نقد کده" مطالعه کردم, دست به همچین عملی زدم و امیدوارم به درستی اینکارو انجام بدم. :)
    البته این مطلب مربوط به جلدِ دوم رمان هست که اینجا پست کردم, با عرض معذرت.

    در مورد جلد رمان طرحی که برای جلد در نظر گرفته شده , همبستگی بسیار زیادی با اعمالِ شخصیت اصلی داستان داره , اما چه بهتر بود که افکتِ سیاه سفید نداشت تا کراوات قرمز رنگ قرمز خودش رو نشون میداد و کاملا مطابقِ استایلِ سیاوش در حینِ بازی پوکر می شد , چون تصوری که از شخصیت در این ژانر ِِِِرمان به دست میاد, بیشتر حولِ تیپ و نوع پوششی هست که بیشتر با اونها سر و کار داره, تا صفاتِ ظاهری چهره.
    قسمتِ دیگر طرح هم که مربوط به دستی که روی شانه هست و چروکیدگی هم به خوبی, نمایانگرحضور یک بزرگتر در داستان هست که معرف" شریف بابا " است.
    عنوان رمان هم بنا بر مهارت بالایی که سیاوش که در پوکر داره و همچنین اینکه به جای مهره از گلوله استفاده میکنه و قوانین مرگ باری که در ازای برد و باخت گذاشته میشه, کاملا بیانگر خونین بودنِ بازی هست.
    خلاصه و مقدمه هم کاملا مرتبط با داستان بوده و در نگاه اول خواننده رو ترغیب به ادامه داستان میکنه.
    توصیف صحنه های اکشن و همچنین زمان و مکان کاملا به جا بوده و عینا تصاویر لحظات رو در ذهن ثبت میکنن, به طوری که فرقی با دیدنِ یک فیلم در این ژانر نداره.
    در مورد نگارش هم, همونطور که دوستان اشاره کردند, ایرادات نگارشی و املایی مواردی هستند که اگر اصلاح بشن به کشش و جذابیت رمان اضافه میکنند.


    اما یه چند مورد کوچیک بود که لازم دونستم , بگم
    مورد اول, نامأنوس بودنِ ترکیب ادبی و بعضی کلمات واقع در اون جمله هست:
    به عنوان مثال:

    ((سیاهی شب همه جا رو فرا گرفته بود،نسیم ملایمی می وزید که هیجان تازه ای به جونم تزریق میکرد....)
    اینجا اون حسِ ادبی که تو جمله اول و دوم وجود داره, در ادامه با اومدن کلمه ی جونم برای من از بین رفت, به طوری که انگار خاموش شدم.اگر " جانم" یا " وجودم"جایگزین می شد, شاید بهتر به نظر می رسید
    یا مورد مشابهِ

    ((ساعت هشت شب بود و سیاهی شب به جون دریا افتاده بود..))
    جان به نظرِ من شاید ترکیب مناسب تری رو جلوه بده.
    مورد دوم, علامت سوالی بود که با خوندنِ بعضی قسمت های داستان تو ذهنم ایجاد میشد.

    مثل:
    اینکه آیا در ایران حراستِ بیمارستان اسلحه حمل میکنن؟! در حالی که همچین تصوری برام دور از ذهنه.
    همینطور طرز برخورد سیاوش با پرستاران و کوتاه اومدن کادر در برابرش, برام کمی غیر قابل باور بود, مخصوصا با تجربه کردنِ شدت عملی که کارکنان بخش در این موارد از خودشون نشون میدن!!
    همینطور این سوال تو خیلی از قسمت ها برای من پیش اومد که سیاوش داستان چرا از صدا خفه کن برای شلیک استفاده نمیکرد, مخصوصا در بیمارستان!

    **نکته انحرافی: بیمارستان رامسر, 2 طبقه بیشتر نداره متاسفانه:(
    و اینکه درختان نخل, تو بلوار ها کاشته نشده بر حسب اطلاعم و احتمالا تصور شما از قسمتِ" کاخ مرمر" بوده که درخت های نخل زیادی در محوطه ش کاشته شده و فضای زیبایی رو به وجود آورده.

    البته این ها همه نکات ریز و جزئی هستند که شاید به چشم نیان و من به عنوانِ یک خواننده احساسشون کردم که بهتر دونستم باهاتون در میون بذارم.
    در ادامه رمان موفقیت رو براتون آرزومندم.
     
    آخرین ویرایش:

    Behnam_Rastaghi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/07
    ارسالی ها
    747
    امتیاز واکنش
    16,563
    امتیاز
    671
    محل سکونت
    گرگان
    سلام دوست عزیز :aiwan_lightsds_blum:) ازاینکه‌نقد به این قشنگی‌از رمانم کردی بسیار زیاد ازت ممنونم:)
    نکاتی‌که گفتی دید منو نسبت به بعضی از چیز ها باز تر کرد و‌به دقیق بودنت تو این مسائل باید تبریک گفت.
    در مورد اون دوتا جمله ای که آوردی دقیقا حق‌با‌توئه اگه بجای جون از جان استفاده می کردم با همون‌مواردی که گفتی اون وقت متن به نظر خواننده ادبی میومد.درسته که از تشبیه استفاده شده اما‌زبان محاوره‌ی رمان هم اینجا حفظ شده اگه اینطور نبود اشتباه می شد،نثر رمان باید یه پارچه باشه و اینکه من خواستم با تشبیه نثر محاوره ی رمان قوی تر باشه و‌خواننده حس نکنه یه رمان ضعیف داره می خونه.
    اون مواردی که در مورد نگهبان و‌بیمارستان دو طبقه و نخل گفتی من واقعا تحقیق آنچنانی نکردم.
    اما‌خب با توجه به اینکه سیاوش خارج از شهر‌رفت می شه گفت بیمارستانی خارج‌از محدوده ی شهر رامسر بوده!
    اما اینکه به نگهبان ممکنه اسلحه داشته‌باشه یا نه‌نمیدونم والا اگه بگم ندارن یا دارن دروغه چون اطلاع دقیقی ندارم
    اینکه چرا سیاوش‌از لوله خفه کن استفاده نکرده شاید یکی‌از دلایلش تشویش و‌اضطرابش باشه چون تو‌اون شرایط مغزش خوب‌کار نمی کرد که :/
    اما‌ در مورد نخل ها باید تغییر روش بدم.اینکه گفتین باید رفتارشون شدید تر می شد نمی دونم چطور‌باید شدید می شد؟سیاوش‌از دستشون در رفت اونا حتی به سمت ماشین شلیک کردن.موضوع بعدی و‌مهم دیگه فردیه که کشته شده که جلوتر‌میخونین فرد عادی نبوده و‌ سیاوش تو‌دردسر بزرگی افتاده.
    ممنون میشم نقدهای زیباتون رو بازم بخونم‌ خوشحالم کردین موارد گفته شده حتما اعمال میشه موفق و‌پیروز باشین
     

    "Coral"

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/03
    ارسالی ها
    60
    امتیاز واکنش
    444
    امتیاز
    186
    سن
    31
    محل سکونت
    شیراز،اهواز
    درود جناب:biggfgrin:
    من واقعا بابت این داستان و قلم شیواتون بهتون تبریک و خسته نباشید میگم
    تو پست آخرتون گفته بودید فعلا نمیخواید این داستان رو ادامه بدید ولی از اونجایی که من تازه موفق به خوندنش شدم امیدوارم بی ملاحظه بودنم رو نسبت به متن آخر پستتون ببخشید
    متاسفانه من هنوز موفق نشدم جلد اول این داستان رو بخونم و فقط به خلاصه شما از جلد اول بسنده کردم و این شاید باعث بشه انتقاد من به داستانتون بیجا باشه
    اگر موردی رو ذکر کردم که به نظر شما دلیل توی کتاب اول بود امیدوارم منو ببخشید

    1.میتونم به جرات بگم عامل اصلی که باعث شد من داستانتون رو بخونم چالشی بود که اسم داستان توی ذهنم ایجاد کرد
    چرا که منو به یاد داستان های جیمز باند و پوکر بازی اون توی فیلم کازینو رویال انداخت
    و این سوال توی ذهنم شکل گرفت که یه بازی پوکر چطوری میتونه خونین باشه

    آیا سر میز پوکر قتل پیش میاد؟شرط بر سر خونه ؟ یا این بازی باعث ریخته شدن خون هایی میشه که به اتفاقات وابسته به اون مربوطه؟
    به شخصه انتخاب اسم برای رمانتون رو ستایش میکنم و همچنین کاورتون رو
    چون یه خواننده در ابتدا به کاور و اسم توجه میکنه

    2.کاور کتابتون بی شک موضوع داستان رو کاملا برای خواننده باز میکنه
    که با یک داستان مافیایی پدر خوانده طوری(خود من تا اسم داستان های مافیای میاد یاد پدر خوانده میفتم)مواجه شده

    که یه جوونه که پشتش یه یه مرد جا افتاده گرمه.
    ولی کاش به جای آس پیک در گوشه سمت چپ رمان تصویری ار یکی از دست های پوکر بود ،مثلا رویال فلش!


    3.خلاصه داستان در عین زیبا بودن طرح جامعی از داستان رو به خواننده نشون میداد و کاملا اغوا کننده بود


    4.و امان از مقدمه عالی که در عین سوال پرسیدن از مخاطب قسمت هایی از داستان رو به تصویر میکشید


    5.اینکه راوی داستانتون اول شخص بود از نظر منِ اول شخص خون ،یه نقطه ی قوت بود


    6.توصیفات حالت و مکان فوق العاده دقیق و شیوا بود


    7.ولی من تصور میکنم اگه وقتی که دارید ادبی فضا رو توصیف میکنید محاوره ننویسید و ادبی باشه به داستان بیشتر کمک میکنه
    (توصیفات ادبی و کتابی،دیالوگ ها محاوره)


    8.صرف نظر از مشکلات ویرایشی مثل : افزایش که اشتباها افسایش نوشته بودید و مطمئنا توی ویراستاری اصلاح میشن

    9.داستان روی ریتم خوبی حرکت میکنه به جز اینکه من حس میکنم یه کم تخیلی شده

    چرا که تو طول داستان پلیس ها یه جورایی به پرت ترین قسمت سپرده شدند یعنی دیر رسیدن
    من فکر نمیکنم دیگه پلیس ایران اینقد پرت باشه که تعقیب و گریز و تیر اندازی توی خیابون ها انجام بشه و هیچ کاری صورت نگیره
    (منظور از هیچ کاری یعنی اقدامی برای دستگیری)

    الان توی همه ی شهرا دوربین های ترافیکی نصب شده که فکر میکنم اگه فیلم های این دوربین ها رو نگاه کنن میتونن خیلی راحت به سیاوش داستان برسن و پاشو به اداره پلیس بکشونن
    توی شهری مثل شهر رامسری که تو داستان توصیف شده ( این همه خلاف صورت میگیره و اینقد ادمایی که اسلحه حمل میکنن توش زیاده)
    پلیس باید گوش به زنگ تر باشه

    10.رامسر جز شهرای منطقه آزاد حساب میشه؟واقعا اطلاعات ندارم

    چون گویا ماشین هایی مثل استون مارتین توش بودن خیلی عادیه
    من شخصا اگه خلافکار بودم ترجیح میدادم با ماشینی که کمتر جلب توجه میکنه رفت و امد کنم
    البته توی شهرای خوزستان یا کیش که منطقه آزاده هم من استون مارتین ندیدم ؛
    دیده های من در حد موستانگ و پورشه باکستر بوده که بازم مردم با تعجب نگاه میکردن ، یکم تابلو میشن:aiwan_light_bdslum:

    11.زمانی که سیاوش با فرخ ، پوکر بازی کرد یه سوال برام پیش اومد،سیاوش قبل از اون ، آدمِ بامداد رو کشته بود ولی از اینکار به عنوان کار بد یاد نکرد در عوض کتک زدن یتیم رو عنوان کرد من اینو ضعف تلقی کردم

    12.و در آخر با توجه به اینکه همه کتک خوردن جواد رو دیدن به نظر شما اگه سیاه پوشان نفهمیده باشن جاشون لو رفته منطقی میاد؟

    در پایان منو بابت این همه پر چانگی و نظرات شاید بیخودم ببخشیدHanghead

    به امید اینکه به زودی برگردید و این رمان رو به پایان برسونید
    :aiwan_lggight_blum:موفق باشید:aiwan_lggight_blum:
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا