معرفی و نقد رمان های سلحشور | *نونا بانو*کاربر انجمن نگاه دانلود

*نونا بانو*

مشاورِ نویسندگی
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/10
ارسالی ها
1,861
امتیاز واکنش
49,905
امتیاز
893
محل سکونت
پایتخت
سلام سلام و صد سلام خدمت خوانندگان عزیز نگاه دانلود:aiwan_light_biggrin:
با آرزوی قبولی عبادات شما، منم لینک نقد رمان های سلحشور رو افتتاح می نُمایم!:aiwan_light_beach:
این شما و این هم شناسنامه ی رمان و لینکش:

ژانر:تخیلی
چند جلدی-پایان خوش در آخرین جلد
لینک جلد اول(کامل شده):
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

خلاصه ی جلد اول:
اندوه مرگ والدین بر قلب امیلی سایه انداخته. مرگی نابه هنگام و شاید مرموز....پلی میشود برای ارتباط با دیگران، هفت جوان...چرخه ی طبیعت روال خود را دارد، طلسم پیشینیان هنوز پابرجاست...
ابرهای سیاه و متراکم آسمان شهر را در بر میگیرد و شاید این یک نشانه باشد....
نفوذ دشمن!... :aiwan_light_vampire:


لینک جلد دوم(کامل شده):
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

خلاصه ی جلد دوم:
تاریکی فرا می گیرد.... زندگی آماده ی نبرد می شود.... عشق و جنگ در هم می آمیزد و رازها، خواسته ها و آرزو ها کمرنگ میشود ....خونِ ارزشمند, مغلوب زهر میشود و اینک, انتقام جو برمی خیزد...................

لینک جلد سوم(درحال تایپ):
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

خلاصه ی جلد سوم:
زمستان در وریردین رو به پایان است. با تبدیل امیلی، او با کمک دوستانش؛ پیتر و چهار عضو ویژه، ماجرای زنده بودن خود را مخفی میکند و رهسپار دنیای غبار می شوند؛ بلکه بتوانند شاهزاده و شاهدخت گمشده را پیدا کنند و بازگردند. در این میان، داریان از ماجرای زنده بودن او باخبر میشود و ....

امیدوارم با نقدهای سازنده اتون همراهیم کنین:aiwan_light_heart:....یا حق.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ara

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/03/04
    ارسالی ها
    17
    امتیاز واکنش
    210
    امتیاز
    111
    سن
    24
    سلام نونا جون خوبی؟
    رمانت که تا اینجا محشره ولی به سوال داری یه داستان دیگه هم وسطش میگی؟در مورد کیه اون داستان؟
     

    *نونا بانو*

    مشاورِ نویسندگی
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/10
    ارسالی ها
    1,861
    امتیاز واکنش
    49,905
    امتیاز
    893
    محل سکونت
    پایتخت
    داستان
    ممنون گلم.
    این قسمتها داستان جدا نداره و همراه داستان اصلی پیش میره و بخشی از داستان اصلیه.(بعدا متوجه میشین!:campe45on2:)
    مثل دو اتفاق که همزمان با هم در دو جای مختلف رخ میدن.
     

    *نونا بانو*

    مشاورِ نویسندگی
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/10
    ارسالی ها
    1,861
    امتیاز واکنش
    49,905
    امتیاز
    893
    محل سکونت
    پایتخت
    هوممم...باید بگم نه....توی جلد اول برایان گفته بود:
    "لبخند بدجنسی زد و ادامه داد:
    -دروغ بود!... اینکه نیروی تو برای بار اوله که در بین هروها دیده شده... دروغه! خودت هم نمیدونی چه ویژگی داری... صد و پنجاه سال پیش, یک هرو مثل تو بدنیا اومد. هیچ کس از اون فرد خبر نداره چون توی اون زمان مردم از داشتن چنین نیروهایی وحشت داشتن و فکر میکردن که جادوی سیاهه. برای همین, اون به عنوان یک هرو زندگی نکرد و هیچ کس باخبر نشد. همون فرد باعث شد تا اربابم رو تا مرز نابودی پیش ببره; اما اون تبدیل شد. بعد از اینکه به خون آشام تبدیل شد, نیروش رو از دست داد و خودش رو توی یکی از دروازه ها انداخت, هیچ کس دیگه اونو ندیده. برای همین بود که اربـاب تورو هدف گرفته.... تو نباید زنده بمونی."

    پس با این حساب فرد مورد نظر باید حدودا صدوپنجاه سال سن داشته باشه....ولی بازم ممنون که روش دقت کردی....:aiwan_light_give_heart2::aiwan_light_give_heart2::aiwan_light_give_heart2:
    کم کم متوجه ارتباط ماجرا ها باهم خواهید شد.....
     

    *نونا بانو*

    مشاورِ نویسندگی
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/10
    ارسالی ها
    1,861
    امتیاز واکنش
    49,905
    امتیاز
    893
    محل سکونت
    پایتخت
    سلام و ممنون از نظریه ها دوست عزیز...:aiwan_lggight_blum:
    در مورد ماریان نمیتونم چیزی بگم چون به مرور نقشش توی داستان مشخص میشه.:aiwdffan_light_blum:
    و اما درمورد برایان یا پیتر....فرد بالای تپه توی گفتگو ها خودش رو نشون میده. ولی در مورد برایان، فکر میکنم شرارت خودش رو تا الان بروز داده...و بعد ها هم....
    بذارین ببینیم داستان چه حوادثی رو رقم میزنه !!!:campe45on2:
     

    CRAZY. NS.10

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/11
    ارسالی ها
    2
    امتیاز واکنش
    73
    امتیاز
    286
    خیلی دلم میخواد بفهمم ماریان کجای این داستانه
    اوایل فکر می کردم یه چیزی تو مایه های انتخاب شدس یا همون برگزیده شده اما از وقتی اون روحه که فک کنم سارا یا ملکه آنا هس اومده شک کردم نکنه شاهزاده باشه اگه شاهزاده باشه و به دنیای غبار اومده باشه پس چرا انقد پرته چرا بخاطر این اتفاقات متعجب میشه و اینکه جان اون مرده تو کافی شاپ فک کنم اون یه چیزایی بدونه
     

    Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671
    ووووووووووووووووااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییییییییییییییی
    رمانـــــــــــــــــــــــــت محشــــــــــــــــــــــــره !
    احتمالا این جان اسکات همون جاناتان اسکولز نیست ؟ (نمیدونم فامیلیش رو درست نوشتم یا نه :campe45on2:)
    و ماریان قراره به امیلی کمک کنه تا جاناتان رو پیدا کنه ؟
    اون روحه که صد در صد سارا بود ! :campe45on2:
    ویکتوریا چی ؟ اون قرار نیست سرو کلش پیدا بشه ؟
    به پیتر هم مشکوکم اما خیلی دوسش دارم !
    البته هلگا رو نه زیاد ...
    مایکل رو هم یه کم بیشتر بیار من دوسش دارم !
    تا اینجا هرچی گفتم حدس و تعریف بود ،
    ولی به نظرت اینکه رابـ ـطه ی بین امیلی و دوستای دخترش مثه رز و فلوریا خیلی کمرنگ تر شده یه جورایی عجیب نیست ؟
    کسی که رمان رو پست به پست میخونه این رو حس نمیکنه ولی وقتی یکی از جلد اول تا الان رو یه دفعه بخونه این کنار رفتن دوست ها یه جوریه !
    راستی اول رمان گفتی ماجرا ی عشقی پیچ در پیچ نداری که !
    الان من نمیدونم با پیتر ازدواج میکنه ؟
    با نیک ازدواج میکنه ؟
    با الیوت ازدواج میکنه ؟ هر چند به الیوت مشکوکم !
    اصلا معلم نیس !
    و البته کلی فحش ناجور هم از طرف من نثار برایان میشه !
    شرمنده !
    حتما به رمانت ادامه بده و زود به زود پست بزار !
    موفق باشی !
     

    *نونا بانو*

    مشاورِ نویسندگی
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/10
    ارسالی ها
    1,861
    امتیاز واکنش
    49,905
    امتیاز
    893
    محل سکونت
    پایتخت

    وای خدااااا....کلی به ابراز احساساتتون ذوق مرگیدم!:campe45on2::campe45on2::campe45on2:
    خب...بریم سر توضیح...!
    اینکه چرا رابـ ـطه ی امیلی با دخترا کمرنگ شده...خب به طبع باید همینطور باشه...البته این زاویه ی دید منه نویسنده س...شاید یه خواننده نتونه خوب ارتباط رو بگیره...
    دختری که بعد مرگ والدین, به یکباره بار بزرگی به دوشش گذاشته میشه و میشه یکی از محافظین مردمش, و بعد در طوفان حوادث جدید قرار میگیره و جنگ ها رخ میده, خانواده ی باقی مونده اش رو دوباره از دست میده و تا چند ماه توی شوک روحی به سر میبره, قاعدتا دیگه اون رفتارای سابق رو نداره....دیگه دختر شاد یا اجتماعی قبل نخواهد بود و اگه برگرده, به سختی بر میگرده و شاید این اتفاق بیوفته در ادامه ی داستان و شاید نه...{چیزی نمیگم...جزو اسرار ادامه ی داستانه....!!!}
    توی داستان هم گفته شد.... امیلی داره ارتباطش رو با اطرافیان کم میکنه تا شاید یه جوری خودش رو تسکین بده....تا دیگه عاطفه ی عمیقی وجود نداشته که دوباره ضربه بخوره....
    در مورد روابط عشقی..... شاید از زاویه دید خواننده پیچیده باشه ولی از سمت اشخاص اول داستان اینطور نیست {یه نفر که نمیتونه عاشق چند نفر باشه....}و در آخر معلوم میشه سرنوشت زندگی ها رو چطور درگیر هم میکنه.
    در مورد برایان,.....واقعا خودمم ازش بدم میاد!!!
    البته شاید بعضیا دوستش داشته باشن..نظرات شخصیه....

    ممنون و هزاران سپاس از حمایت بی دریغتون.....
    اینکه انگیزه ی نوشتن من هستین از همتون ممنون و سپاسگزارم.:aiwan_light_heart::aiwan_lggight_blum:
    :aiwan_light_heart:
     

    Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671

    ای بابا کلا پیچوندی که !
    فقط جواب دوتا سوال رو دادی !
    من پنج شیش تا سوال و احتمال دادم دستت !
    راستی تو رمان هی گفتی گدن بند رو از ابراز احساساتم باز کردم ، ابراز احساسات و اینجور کردم اونجور کردم ... این ابراز احساسات چیه ؟ تا حالا تو رمانی نخونده بودمش ! معنی لغوی رو میدونم اما فکر نکنم منظور توی رمان معنی لغوی کلمه باشه !
    ولی واقعا جای تشکر داره ، رمان خیلی خوبی رو مینویسی ... مثل بعضی از این ژانر های تخیلی ابکی و الکی نیست ! نعلومه رفتی سرچ کردی این ور اون ور و اطلاعات کسب کردی !
    موفق باشی ...
    منتظر پست هات هستم !!!
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا