نقد رمان معرفی و نقد رمان کابوس گرگینه ها|fateme.p.r کاربر انجمن نگاه دانلود

fateme.p.r

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/10/20
ارسالی ها
553
امتیاز واکنش
12,039
امتیاز
734
سن
23
محل سکونت
فارس
نام
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
:کابوس گرگینه ها
نام نویسنده:fateme.p.r
ژانر:تخیلی،عاشقانه



خلاصه:کابوس گرگینه ها داستان مرگ است!خون است!خشم است!بدی ها را در خود گنجانده و شرارت دنیا را از آن خود کرده.دختری که نمی داند چیست!گمان می کند انسان است و پسری که دخترک با تمام وجود او را می خواهد اما چه می داند که این عشق یک عشق ممنوعه است.آنگاه که بداند،زندگیش ویران خواهد شد.

105.jpg

Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
     

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    به نام خدا
    «نقد رمان کابوس گرگینه ها»

    نام رمان
    در دید اول که اسم رمانت رو خوندم، دو موضوع ذهنم و در گیر خودش کرد:
    ۱. برای عده ای گرگینه اتفاق های وحشتناکی میفته. اتفاقاتی که کم تر از یک کابوس نیستند.
    ۲. یک دختر/پسر کابوس هایی در رابـ ـطه با گرگینه ها می بینه که قطعا به گذشته و یا آینده ربط داره.
    ***
    درباره شباهت اسم به رمان نمی تونم نظری بدم، چون تازه شروع شده و هنوز داستان معلوم نیست.
    ولی در کل اسم جذب کننده و جالبیه.


    جلد
    رمانت جلدی نداره. پیشنهاد می کنم که وقتی تعداد پست هات به ۱۵ پست رسید، در خواست جلد بدی.


    خلاصه
    در دید اول که خلاصه ات رو خوندم، احساس کردم که نگـاه دانلـود با ژانر ترسناک پیش روم دارم. کمی که جلو تر رفتم، با خوندن عبارت «عشق ممنوعه» احساس کردم که رمانت کمی تکراریه و رو به کلیشه ای شدن میره.
    خلاصه خوبی داری! اما پیشنهاد می کنم که روی جمله بندی هات بیش تر کار کنی و اون رو جذاب تر کنی.
    چون رمان تازه شروعه، خیلی ربطی به داستان نداره، به غیر از چند جا که به گرگ و گرگینه اشاره کردی و می تونم حدس بزنم پسری که عاشق سارا شده همون سیاه پوشه.


    مقدمه
    مقدمه خوبی داشتی. آدم در دید اول می تونست بفهمه که از گرگینه ها صحبت می کنی، اما دو ایراد داشت:
    ۱. از علامت های نگارشی درست استفاده نشده بود؛ در خیلی از جاها میشد از «،» و یا «...» استفاده کرد. آخر مقدمه ات، بیش تر از سه تا نقطه استفاده کرده بودی،بهتره که اضافی ها رو پاک کنی و فقط سه تا نقطه بزاری؛ ظاهر متن این جوری بهتر میشه.
    ۲. ایراد های نگارشی هم داشتی. مثلا به جای «به»، از «با» کردی و یا آخرش که می تونستی از جملات و عبارت های بهتری استفاده کنی.


    شروع
    رمانت از گفت و گوی تلفنی خاله رزا با سارا شروع شده بود، (هرچند تکراری بود) اما میشه گفت که شروع خوبی بود و با توجه به دیالوگ هایی که آورده بودی حدود ۷۰% جذب کننده بود،
    فقط بهتره که روی دیالوگ های این بخش بیشتر کار کنی.
    ***

    توی اولین جمله ات از فعل مضارع «می شنوم» استفاده کرده بودی، اما توی جملات بعد فعل گذشته به کار بردی.
    در بعضی از جاهای رمانت این ناهماهنگی دیده میشه. پیشنهاد می کنم که رمانت رو دوباره بخونی و اون رو از ناهماهنگی در بیاری.


    سیرداستان
    تا پست #۸ رمانت سیر خوبی رو در پیش گرفته بود. خواننده می خواست ادامه رمان رو بخونه و کاملا جذبش شده بود. ماجراهای عجیب و غریب و حس حال سارا، ذهن آدم رو به خودش درگیر می کرد.
    اما از فصل دوم که اون رو از روچستر شروع کرده بودی، سیر تندی رو در پیش گرفته بود. می تونستی این بخش رو با تفکرات سارا (توی قطار) درباره گذشته اش و اون مرد سیاهپوش قشنگ تر کنی یا می تونستی مناظری که بیرون از پنجره قطار می دید رو توصیف کنی و...
    فراز و نشیب رمانت عالی بود و به خوبی کنترل شده بود. اول از همه ترسی که خواننده با سارا تجربه می کرد و بعد گفت و گوهای روتین بین رزا و سارا و رفتن به خونه جدید(که شکل و شمایلش غیرمنتظره بود) باعث جذابیت رمان میشد.
    ***
    رمان نباید مدام در فراز و نشیب باشه و اتفاقات عجیب و غریب پشت سرهم اتفاق بیفتند، بلکه باید مسیر همواری هم طی کنه تا خواننده خسته نشه و رمان رو نصفه کاره ول نکنه. که رمانت از این اصل (تا اینجا) به خوبی پیروی کرده بود.


    دیالوگ ها و مونولوگ ها
    توی رمانت از دیالوگ و مونولوگ به خوبی استفاده کرده بودی، بعضی جاها به دیالوگ های بیشتری نیاز داشت و بالعکس. در اینجا چند نکته رو لازم می بینم که در خصوص دیالوگ ها و مونولوگ ها بهت بگم:
    ۱. در بعضی جاها برای توضیح دادن حالات و کارهایی که شخصیت ها انجام می دن، پرانتز باز کرده بودی و حرفت و زده بودی:
    (از من جدا می شود و شانه ام را می گیرد)، (سرم را بالا گرفتم)، (خندیدم)، (نگاهش به سمتی کشیده شد) و...
    بهتره که پرانتز ها رو پاک کنی و طوری بنویسی که به عنوان بخشی از متن دیده بشه و جزو اون باشه. باز هم میگم، حواست به زمان فعل ها باشه!!!
    ۲. وقتی خاله با سارا صحبت می کرد، قبل از دیالوگ اسمش رو می آوردی و : می زدی. دوباره خط بعد (سارا:aiwan_light_blumf: و بعد (خاله:aiwan_light_blumf: و...
    حواست باشه به جای این که خودت رو تو زحمت بندازی یک - خالی بزار و جلوش گفت و گو رو ادامه بده.
    ***
    می تونی با کار کردن روی دیالوگ هات تفاوت های سنی و جنـ*ـسی و شخصیتی رو لحاظ کنی و دیگه نیازی به نوشتن اسم شخصیت ها نیست:
    من:مهم نیست.
    خاله:چرا؟
    من:چرا چی؟
    خاله:چرا واست مهم نیست؟
    درست:
    گفتم: مهم نیست.
    -چرا؟
    -چرا چی؟
    -چرا واست مهم نیست؟
    فقط وقتی می تونی اسم گوینده رو قبل از دیالوگ بنویسی که بیش تر از دو نفر باشن. مثال:
    رضا: داداش می رسونی دیگه؟
    مجتبی: اگه سوال ها رو بلد بودم، آره.
    علی: نظرتون چیه از حسام بگیریم؟ اون بچه خرخون کلاسه!
    حسام: رو من حساب نکنید ها! من اهلش نیستم.
    ۳. دریک در جاهایی کلمات رو کشیده بودی. مثلا: ساراااا، خاله جوووون، افففففف و...
    می تونستی به جای کشیدن کلمات از عبارت هایی مثل (با عصبانیت گفتم، با شک پرسید، خنده کنان گفتم، لبخندزنان، باتعجب و...) استفاده کنی. کشیدن کلمات اصلا راه درستی نیست.
    ۴. توی پست #۹ رمانت، گفت و گوی بین جان و خاله رزا رو این جوری نشون دادی:
    خاله:اوه سلام جان!
    -:.....................
    خاله:جان!ببین ماشین من دوباره خراب شده!
    -:......................
    خاله:گفته بودم نمی فروشمش پس لطفا فقط خودتو برسون و درستش کن!
    -:...............
    بهتر بود به جای این که اون همه نقطه، فقط از سه تا استفاده کنی:
    خاله گفت: اوه سلام جان!
    -...
    -جان!ببین ماشین من دوباره خراب شده.
    -...
    -گفته بودم نمی فروشمش، پس لطفا فقط خودتو برسون و درستش کن.
    -...
    راستی اگر هم خواستی برای شروع دیالوگ از - استفاده کنی، دیگه بعدش «:» نزار.
    ۵. مونولوگ هات و دیالوگ هات خوب بودن، ولی در بعضی جاها میشد از کلمه های دیگه ای برای قشنگ تر شدنش استفاده کرد. مثال:
    من مسلمان نبودم. دین من مسیح بود.
    درست(در واقع اون چیزی که من پیشنهاد می کنم):
    درست بود که مسیحی بودم/ هر چند که مسلمان نبودم/ با این که مسیحی بودم و...
    و یا در پست اول (روی مبل رو به روی تلویزیون نشستم و با یک دکمه آن جعبه جادویی(تلویزیون) را روشن کردم.).
    درست (درواقع چیزی که من پیشنهاد می کنم):
    روی مبل نشستم و با برداشتن کنترل و فشار دادن دکمه آن، تلویزیون را روشن کردم.

    گاهی اوقات باید از توضیحات بیش از حد پرهیز کرد؛ مثلا برای خواننده اهمیتی نداره که بدونه دختره دقیقا روی مبل جلوی تلویزیون نشسته یا روی مبل دیگه ای، براش مهم نیست که تلویزیون رو چی صدا می کنه؟(جعبه جادویی) بیش تر دوست داره بدونه برنامه ای که نشون میده چیه و اینکه دختر به چه چیزی فکر می کنه و...


    علامت و اشتباهات نگارشی
    غلط املایی زیادی نداشتی، معلوم بود که با دقت تایپ کرده بودی. من بعضی هاشون رو برات پیدا کردم و اینجا نوشتم. ولی پیشنهاد می کنم که خودت یک نگاه دیگه به رمان بندازی.
    شکل غلط: شکل صحیح
    ترجیه: ترجیح
    روزا: رزا
    خوردسالی: خردسالی
    نحص: نحس
    چاغ: چاق
    روئيت: رؤيت
    پفی: پوفی(پوف)
    خواصی: خاصی
    جولیده: ژولیده
    ***
    توی استفاده از علامت های نگارشی «!-:؛.،» بیش تر از «!-:.» استفاده کرده بودی. خیلی جاها میشد از ویرگول«،» و نقطه ویرگول«؛» استفاده کرد.
    مثال:
    خاله:اینجا اتاق مادرت بود.خیلی اینجا رو دوست داشت.همه وسایل به سلیقه خودش چیده شده.این مال قبل از این بود که با پدرت ازدواج کنه.
    من:جدی.نمی دونستم.
    خاله:تو خیلی چیزا نمی دونی.شاید بهتر باشه هیچ وقت ندونی.
    من:منظورتونو نمی فهمم!
    خاله:چیزی نیست که تو لازم باشه ازش سر در بیاری سارا ایوانز!بهتره بری بخوابی!
    من:اما من نمی فهمم.چرا شما سعی می کنید همه چیز رو از من پنهان کنید!
    خاله:من چیزی رو از تو پنهان نمی کنم فقط دارم به قولم عمل می کنم سارا.برو بخواب چون بیشتر از این چیزی از من نمی شنوی.
    من:اففففففففففففف.خیلی خوب!لازم نیست شما بگید!ماه هیچ وقت پشت ابر نمی مونه خاله!
    خاله:ای کاش پشت ابر نبود ولی کامل نمی شد.
    درست(بخش های ویرایش شده با رنگ قرمز مشخصه):
    خاله گفت: اینجا اتاق مادرت بود. خیلی اینجا رو دوست داشت؛ همه وسایل به سلیقه خودش چیده شده. این مال قبل از این بود که با پدرت ازدواج کنه.
    -جدی؟ نمی دونستم.
    -تو خیلی چیزا نمی دونی. شاید بهتر باشه هیچ وقت ندونی.
    -منظورتون رو نمی فهمم.
    -
    چیزی نیست که تو لازم باشه ازش سر در بیاری سارا! بهتره بری بخوابی.
    -
    اما من نمی فهمم. چرا شما سعی می کنید همه چیز رو از من پنهان کنید؟
    -
    من چیزی رو از تو پنهان نمی کنم، فقط دارم به قولم عمل می کنم. برو بخواب؛ چون بیشتر از این چیزی از من نمی شنوی.
    -اوف! خیلی خوب، لازم نیست شما بگید. ماه هیچ وقت پشت ابر نمی مونه خاله.
    -
    ای کاش پشت ابر نبود، ولی کامل نمی شد.

    توی بعضی از جملاتت از نقطه های زیادی برای نشون دادن «ادامه دارد» یا «بی پایان» استفاده کرده بودی؛ مثلا در پست#۱۰:
    جان: صبر کن ببینم. رزا صبر ک.....
    ما توی علامت های نگارشی، چیزی به اسم پنج نقطه و یا ده نقطه نداریم. بهتره که تمام این نقطه های اضافی رو پاک کنی و از «...» استفاده کنی.
    نفسم را در سـ*ـینه حبس نیرویم را در دستانم اسیر کردم سپس آویز را به سمت پایین کشیدم اما........
    درست (بخش های ویرایش شده قرمز رنگ هستند):
    نفسم را در سـ*ـینه حبس و نیرویم را در دستانم اسیر کردم. سپس آویز را به سمت پایین کشیدم؛ اما...

    در اینجا، نیاز می بینم که درباره علامت های نگارشی توضیح بدم:
    *نقطه «.»
    در پایان جملات خبری و امری استفاده می شود. مثال:
    -دیروز به کتابخانه رفتم.
    -به آسمان نگاه می کنم.
    -خنده ای کرد و مشتش را به شانه ام کوبید.


    *علامت تعجب «!»
    در پایان جملات عاطفی و برای نشان دادن تحسین، تحقیر، استهزا و عواطفی نظیر آن و پس از اصوات به کار می رود. مثال:
    -چه صبح زیبایی!
    -عجب!
    -تو واقعا یک احمقی!

    *علامت سوال «؟»
    در پایان جملات پرسشی (جملاتی که با چرا، چگونه، چطور و...) استفاده می شود. مثال:
    -واقعا؟
    -چرا جلد این کتاب را پاره کردی؟
    -مگر تو دیروز به ورزشگاه نرفته بودی؟

    *ویرگول «،»
    ویرگول یا کاما، پس از منادا و برای جدا کردن و در عین حال ایجاد ارتباط میان اجزای هم‌پایه در یک جمله و... استفاده می شود. مثال:
    -سعدی، شاعر بزرگ ایران است.
    -خدایا! مرا ببخش.
    -یک، دو، سه، چهار و پنج دختر در کلاس نشسته اند.

    *نقطه ویرگول «؛»
    برای جداکردن و در عین حال ایجاد ارتباط میان جمله‌های هم‌پایه‌ای که در درون خودِ آن ها نشانه‌های دیگری (مثل ویرگول) به کار رفته است، در پایان جمله ی نخست به جای نقطه، پیش از جمله‌ ی هم پایه ی دومی که با واو عطف آغاز شده و یا این واو عطف به قرینه حذف شده باشد و در پایان هر شاهد از یک مجموعه ی شواهد، اگر به صورت جمله نیامده باشد. مثال:
    -تا بیمار را صحتی کامل پدید نیاید، از خوردنی مزه نیابد؛ و حمال، تا بارگران ننهاد، نیاساید؛ و مردم هزار سال، تا از دشمن مستولی ایمن نگردید، گرمی سـ*ـینه ی او نیارامد.
    -تهران قدیم شهری بود آبادان؛ قنات‌های متعدد داشت.
    - چارکس از چارکس به رنج‌اند: حرمای از سلطان؛ دزد از پاسبان؛ فاسق از غماز؛ روسپی از محتسب.

    *سه نقطه «...»
    برای نشان دادن ناتمام ماندن، ادامه داشتن یا حذف پاره‌ای از سخن به کار می‌رود. مثال:
    -یک، دو، سه و...(ادامه داشتن)
    -داشتم برایش توضـ ...(حذف پاره ای از سخن)
    -به او گفتم که...(ناتمام ماندن)
    ***
    به کلمه های زیر دقت کن:
    کتابامو
    دستمو
    شروعو
    شرایطو
    و...
    شکل صحیح:
    کتاب هایم را
    دستم را
    شروع را
    شرایط را
    و...
    بهتره که جدا نوشته بشن.
    ***
    یک نکته درباره استفاده از فونت:
    فونت iransans که الان فونت تمامی نوشته های انجمنه، برای نوشتن رمان مناسب نیست. چون بزرگه، نوشته رو درهم برهم می کنه.
    پیشنهاد می کنم از فونت های B koodak, B nazanin, B lotus و... استفاده کنی تا متنت منظر تر بشه.


    توصیف
    من، توصیف رو به سه بخش تقسیم می کنم:
    ۱.توصیف حالات، عواطف و حوادث
    توصیفاتت توی این بخش خوب بود و خواننده می تونست با شخصیت سارا ارتباط برقرار کنه. ولی خوب یک جاهایی قابل باور نبود که بعدا درباره اون تو بخش باورپذیری صحبت می کنیم.
    توی مونولوگ هات حس و حال شخصیت و... رو به طور کامل توصیف کرده بودی و چیز خوبی از آب دراومده بود. اما نتونستی همین کارها رو توی دیالوگ ها به کار ببری. مثلا:
    «پست #۱۱»
    من:اففففففففففففف.خیلی خوب!لازم نیست شما بگید!ماه هیچ وقت پشت ابر نمی مونه خاله!
    سارا با کلافگی حرف میزنه یا با خشم؟
    «پست #۱۲»
    خاله:سارا!عزیزم،امیدوارم که منو ببخشی!
    من:فکر نمی کنم من نیاز داشته باشم که شما رو ببخشم خاله!من می خوام حقیقتو بدونم!
    با طعنه گفت یا با مهربونی؟ با خشم گفت یا با ناراحتی؟

    ۲. توصیف مکان
    خونه سارا، دهکده، امارت خاله رزا، ایستگاه قطار و... جاهایی بودن که نیاز به توصیف داشتند و تو از میون اینها خونه سارا و خاله رزا رو کم و بیش توصیف کردی. توصیفاتت توی این بخش کامل نبود و نتونسته بودی تصویر کاملی ازشون توی ذهن خواننده بسازی. بهتره روی این بخش کار کنی و لااقل یک ذره توصیفشون کنی.

    ۳. توصیف ظاهر
    مرد سیاهپوش، گربه، خاله رزا، جان، سارا و... توی رمان هستند. تو این بخش بهتر عمل کردی و ظاهر گربه، جان، مرد سیاهپوش و سارا رو توصیف کردی.
    فقط خاله رزا مونده که مطمئنا تا الان فرصتش پیش نیومده که توصیف کنی و قطعا در آینده اینکار و می کنی؛ چون تا اینجا فقط ۱۲ پست گذاشتی.:aiwan_light_bffffffffum:



    شخصیت پردازی
    تا اونجایی که من خوندم، مرد سیاهپوش، سارا، خاله رزا، جان، پدر و مادر سارا شخصیت های داستانت بودن.
    خاله رزا
    به نظر من، خاله رزا یک دقیقه مهربونه و عزیزم، عزیزم می کنه در حالی که سارا میگه شخصیت خشنی داره و نامهربونه. البته استوار و قوی بودن رو هم باید به خصوصیاتش اضافه کرد. ایم جور شخصیتی که ازش ساختی کمی به آدم های موجی می خوره. همچنین جاهایی که باید عصبانی یا لااقل ناراحت بشه رو می خنده و جاهایی که نباید عصبانی بشه، عصبانی میشه. مثلا اونجایی که سارا کلی صفات بد به ماشینش داد و اون نه اخم کرد و نه عصبانی شد؛ مگه اون ماشین رو بابای خدا بیامرزش بهش نداده بود؟ پس قاعدتا باید براش خیلی ارزش داشته باشه . خب میگی چون آدم باظرفیتی بود، اخم نکرد. اگه اینجوریه، پس چرا به خاطر چند لحظه معطل گذاشتن (اونجایی که سارا محو امارتش شده بود) اخم کرده بود؟ بهتره کمی رفتار اون رو مقبول تر و باورپذیرتر طراحی کنی.

    مرد سیاهپوش
    توضیحی داده نشده

    پدر و مادر سارا
    توضیحی داده نشده، فقط می دونم که مردنHanghead

    جان

    جان، مرد مکانیک شاد و بشاشیه که همه چیز رو شوخی می گیره. از شخصیتش خوشم اومد. قشنگ طراحی شده؛ البته بعضی دیگه میگن که چون جان آدم زحمت کشیه و پولش رو به سختی از راه تعمیر ماشین ها بدست میاره، باید آدم جدی و بداخلاقی باشه.(برای همین زیاد نمی تونم نظر بدم:aiwaffn_light_blum:)

    سارا
    دختر ترسو و آرومی به نظر میرسه. از برف متنفره:campe45on2: و سعی می کنه تا با مرگ پدر و مادرش کنار بیاد.


    زاویه دید
    زاویه دید رمانت اول شخصه (محبوبه) که تقریبا همه نویسنده ها ازش استفاده می کنن، اما متاسفانه یکی از اصول هاش رو زیرپا گذاشته بودی و گوینده داستان رو عوض کرده بودی. نویسنده باید اونقدر هنر داشته باشه که وقتی از زبون مریم داستان رو شروع می کنه، دو خط بعد داستان رو از زبون حمید (معشـ*ـوقه مریم خانوم:aiwan_lightsds_blum:) تعریف نکنه. البته یک جایی هم به جای اسم گوینده از (؟؟؟؟) استفاده کرده بودی که یک جورایی عجیب شده بود. من ( مثل بقیه منتقد ها) بهت پیشنهاد می کنم که کلا گوینده رو عوض کنی و از سوم شخص یا دانای کل استفاده کنی که البته در پست آخر ازش استفاده کرده بودی!!!

    نثر داستان
    نثر داستانت ادبی بود و تونسته بودی خوب کنترلش کنی. فقط بعضی جاها باید بیش تر حواست رو جمع می کردی و طوری ویرایشش می کردی تا ادبی تر به نظر برسه.
    دوباره میگم؛ حواست به فعل های رمان و علامت های نگارشی باشه.

    ایده رمان
    خب، چون رمانت تازه شروعه و اتفاقی هم که به خلاصه و اسم و... ربط داشته باشه نیفتاده؛ نمی تونم نظری بدم.:aiwan_light_bdslum:

    باور پذیری
    رمانت از لحاظ باورپذیری خوب بود؛ البته به جز رفتارهای خاله رزا که کمی غیر منتظره ان.
    راستی درباره ماشین خاله رزا که به نظر خیلی داغون میاد، باید بگم که من ماشین هایی رو دیدم که بیش تر از ده سال هم کار کردن و هنوز هم سرپان و خوب کار می کنن.:aiwan_lggight_blum:
    البته این هم خیلی عجیبه که یک زن تنها توی یک عمارت بزرگ زندگی کنه. البته چون رمان تخیلی زباد خوندم می تونم حدس بزنم که اونجا برای پادشاهی یا آدم مهمی بوده یا برای باباش بوده. اما لااقل بهتر بود که کمی عمارت رو قدیمی تر و کثیف تر نشون بدی، چون خاله رزا که نمی تونه هر روز خونه رو تمیز کنه، لااقل یک ذره گرد و خاک رو اثاثیه و تابلوها باشه.


    ژانرهای انتخابی
    ژانرهایی که برای رمانت انتخاب کرده بودی «تخیلی و عاشقانه» بود.
    ژانر تخیلی به خوبی به کار گرفته شده بود و در رمان دیده میشد، اما ژانر عاشقانه هنوز توی رمان دیده نشده و مطمئنم که در آینده اون رو میاری.:aiwan_light_blumf:

    **********

    با آرزوی موفقیت برای شما دوست عزیز:aiwan_light_bye:
     
    آخرین ویرایش:

    fateme.p.r

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/20
    ارسالی ها
    553
    امتیاز واکنش
    12,039
    امتیاز
    734
    سن
    23
    محل سکونت
    فارس
    مرسی دوستم به خاطر نقد زیبات.نکات با ارزشی بود و حتما ازشون استفاده می کنم
     

    Yona sharifym

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/09/23
    ارسالی ها
    11
    امتیاز واکنش
    41
    امتیاز
    21
    سن
    27
    محل سکونت
    تهران
    واقعا زیبا بود من این رمانو دانلود کردم وخوندم تشکر
     

    همراز 28

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/23
    ارسالی ها
    323
    امتیاز واکنش
    2,960
    امتیاز
    441
    سن
    22
    واقعا رمان زیبایی بود امیدوارم جلد دوم این رمان رو زودتر شروع کنی و تبریک و تشکر برای اتمام رمان
     

    fateme.p.r

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/20
    ارسالی ها
    553
    امتیاز واکنش
    12,039
    امتیاز
    734
    سن
    23
    محل سکونت
    فارس

    مرسی عزیزان
    البته کابوس گرگینه ها خودش جلد دوم بود.جلد سومش با نام قدرت سپیده درحال تایپه
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا