نقد رمان معرفی و نقد رمان ازدواج بهتر است یا ثروت|جناب سرهنگ کاربر انجمن نگاه دانلود

The unborn

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/15
ارسالی ها
7,006
امتیاز واکنش
49,906
امتیاز
1,221
محل سکونت
سومین سیاره خورشیدی!
نام رمان:ازدواج بهتر است یا ثروت
نام نویسنده:جناب سرهنگ کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر رمان:اجتماعی_عاشقانه
خلاصه رمان:شایگان اولین و آخرین بچه خانواده سلطانیه..شرکت داره و مجرده
می خواد تا آخر عمرش مجرد بمونه چون هیچ دختری لیاقتشو نداره!!
اما...
یه شرط..همه اینارو به باد میده
این وسط یه رقیب هم وجود داره...رقیبی که بعضی مواقع نقش دوست رو برای شایگان داشته..!اما حالا چی؟!بازم دوست؟!یا...........!
دوستان عزیزم سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
این رمان همون رمانیه که قرار بود تابستون شروع بشه ولی خب دیگه یکم زودتر شروع شد

امیدوارم با نقدهاتون من هم بتونم رمان های بهتری رو خلق کنم..مرسی:aiwan_lightsds_blum:

Please, ورود or عضویت to view URLs content!
/
 
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916

    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد


     

    The unborn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/15
    ارسالی ها
    7,006
    امتیاز واکنش
    49,906
    امتیاز
    1,221
    محل سکونت
    سومین سیاره خورشیدی!
    سلام عزیزم.اول اینکه ایده رمان اکثر وقت ها تکراریه یه جورایی ولی مهم پرورششه که من سعی کردم خودم پرورشش بدم و از کسی کمک نگیرم و همینطور هم شد:)
    دوما اینکه چکامه توی این رمان یه دختر قویه...منتها سختی ها خستش کردن:)
    تو خودتو بزار جایِ چکامه...فکر کن ببین میتونی با یه مردی که هیچــــــــ احساسی بهت نداره زندگی کنی؟میتونی چند سال غرغرای پدرمادرتو تحمل کنی؟اونم به خاطر اینکه اونا عقیده تو رو ندارن؟چکامه عقیده داره ازدواج بدترین کار ممکنه ولی تن به این کار داده:)
    تازه الان که داره نهال عشق توی دلشون پرورش پیدا می کنه باید به هم حساس باشن..حالا به نسبت عشقی که بهم دارن این حساس بودن بیشتر هم میشه
    دخترا احساسی هستن:)
    چکامه هم یک دختره و صد در صد احساسی:)..میدونی که اگه دخترا به کسی تکیه کنن و از اون سردی ببینن خب دلشون میشکنه
    حالا مقدار احساسی بودن دخترا هم با هم فرق داره..چکامه هم مثل همه دختر ها ست
     

    *.*حیات*.*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/28
    ارسالی ها
    645
    امتیاز واکنش
    14,751
    امتیاز
    743
    سن
    25
    محل سکونت
    نگاه دانلود
    به نام حق

    سلام.خسته نباشید. :)

    اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    برگرفته از این سوال معروفه"علم بهتر است یا ثروت؟" اسم جدیده و جالبیه و کلیشه ای نیست.با خوندن اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    این مطلب به ذهنم رسید که احتمالا شخصیت اصلی بین دو راهی ثروت و ازدواج میمونه.
    خواننده با خوندن اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    جذبش میشه چون اسم جدیدی انتخاب کردید.
    اسمی که انتخاب کردید به موضوع رمانتون نمیخوره.این اسم مناسب رمانیه که موضوعش اینطوری باشه: پدر شایگان بهش میگه که اگه ازدواج نکنه اون رو از ارث محروم میکنه و در طول رمان شایگان درگیر این فکره که ازدواج بهتره یا ثروت؟
    نوشته ی بالا فقط یه مثاله و البته کلیشه ای هم هست.

    خلاصه:
    خواننده برای دانلود
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اول به اسم بعد به خلاصه و مقدمه دقت میکنه پس،خلاصه باید به قدری جذاب باشه که خواننده رو جذب کنه.به طوری که خواننده مشتاق خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بشه.خلاصه ی رمانتون جذاب نیست و خواننده با خوندنش احساس میکنه که می خواد یه رمان کلیشه ای رو بخونه پس,برای جذب بیشتر خواننده ها یه گره ی مهم از رمانتون رو توی خلاصه سر بسته توضیح بدید تا خواننده سوال هایی توی ذهنش به وجود بیاد و دلش بخواد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو بخونه و اون گره رو باز کنه.

    جلد:
    جلد رمانتون زیباست و با شخصیت اصلی که پسره مطابقت داره اما با اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تناسبی نداره.بهتر بود عکس عروس و دومادی رو انتخاب می کردید و به جای عکس دختر که کنار خط راه آهن نشسته,عکس دلار رو قرار می دادید.اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    با فونت زیبایی نوشته شده و قشنگ تر می شد اگه طراح "ت" ثروت رو هم بزرگ می نوشت.

    مقدمه ی رمان:
    مقدمه پل ارتباطی خلاصه و شروع رمانه و باید نوشته بشه,اگه دقت کرده باشید می بینید که تمام کتاب ها و یا حتی مقاله ها هم مقدمه دارند.
    مقدمه برای رمانتون نذاشتید و این یه امتیاز منفی محسوب میشه.می تونید یه متن که با محتوای رمان هماهنگ باشه بنویسید یا اون قسمتی از رمان رو به عنوان مقدمه قرار بدید.

    ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    اجتماعی و عاشقانه رو انتخاب کردید.توی پست های آخر ژانر عاشقانه بیشتر دیده میشه.ژانر اجتماعی هم توی رمانتون به کار بردید.اینکه پدر و مادر ها به بچه هاشون برای ازدواج فشار میارن. مهمونی های غیر مجاز و سرو نوشیدنی غیر مجاز هم یکی از مشکلات جامعه است که توی رمانتون عنوان کردید.

    نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    محاوره ایه که خیلی طرفدار داره چون خواننده ها بیشتر باهاش ارتباط برقرار می کنند البته بستگی به قلم نویسنده داره.جا به جا کردن اجزای جمله توی نوشته های ادبی سبب زیبایی میشه اما تو محاوره اینطور نیست.
    *سریع برگشتم طرفش:چی؟
    سریع به طرفش برگشتم:چی؟

    همچنین افعال رو نشکنید بهتره.
    *نگاهم می کردن.
    نگاهم می کردند.

    کشمکش:
    کشمکش انواع داره و کشمکش جسمانی،عاطفی توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما به چشم خورد.کشمکش عاطفی بین شایگان و چکامه و کشمکش جسمانی بین شایگان و مردی که توی آزمایشگاه بود و مردی مغازه دار و مردی که توی کافی شاپ بود ولی کشمکش عاطفی کم رنگ بود و تقریبا میشه گفت عشقی بینشون نبود به جز قسمت آخر و قسمتی که خواستن طلاق بگیرند.

    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اگه جذاب باشه خواننده رو جذب میکنه.کلمه یا حتی جمله ی اول رو که می نویسید می تونه نظر خواننده رو جلب کنه یا باعث بشه خواننده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو ادامه نده.شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باید هیجان انگیز یا با یه گره باشه.مثلا توی بعضی رمانا قسمت آخر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو اول می نویسن و یا بعضی از نویسنده ها توی پست اول سر بسته مسایلی رو توضیح میدن که باعث ایجاد سوال توی ذهن میشه و به گذشته فلش بک می زنند. پست اول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو به عنوان شروع در نظر می گیریم.
    شروع رمانتون با مونولوگ بود,حرف هایی که شایگان با خودش می زد, رو مونولوگ میگن.
    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کلیشه ای بود.بیشتر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها با رفتن به شرکت یا بیدار شدن شخصیت شروع میشن و
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما هم از این نظر مستثنی نبود.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو با شروع مسابقه می نوشتید جدیدتر و جالب تر می شد.شایگان و امیر از ماشین پیاده میشن و ماکت به دست به طرف ساختمون میرن و گفت و گو میکنن.البته باز هم نظر خود ِ نویسنده شرطه و این فقط یه پیشنهاد برای جذاب تر شدن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بود.

    سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    پست های صفحه ی اول به جز پست هفت یکنواختن و هیجانی توشون حس نمیشه.پست هفتم به خاطر شرط بندی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو از یکنواختی خارج میکنه.
    پست نهم و دهم چون شایگان به چکامه درخواست ازدواج میده و همچنین چون داستان وارد موضوع اصلی شده یکم رنگ هیجانی به خودش گرفته.
    پست چهاردهم به خاطر رو به رو شدن ناگهانی چکامه و شایگان توی ویلای مشترک،پست بیست و هشتم که چکامه می خواست تصادف کنه،پست سی و دوم رفتار شایگان با چکامه،پست چهل و چهار و چهل و پنج و چهل و هفت به خاطر طلاق باعث بیرون اومدن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    از یکنواختی شدند و به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    احساس و هیجان بخشیدند.

    زاویه ی دید:
    اول شخص رو انتخاب کردید و از زبون چکامه و شایگان می نویسید.توی بیشتر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها به خاطر نشون دادن احساسات هر دو طرف و اتفاق هایی که میفته از این نوع زاویه ی دید استفاده می کنند که طرفدار زیادی هم داره.
    برای اینکه مجبور نباشید راوی رو عوض کنید می تونستید از دانای کل استفاده کنید و در اون صورت قادر به نوشتن احساسات همه ی شخصیت ها بودید.

    شخصیت ها:
    شایگان یه پسر مغرور و از خود راضی که دختری رو در حد خودش نمی بینه.با پدر و مادرش رفتار درستی نداره!رفتارهاش به عنوان یه مرد 30 ساله مناسب نیست.بهتره شخصیتش رو پخته تر کنید.یه مهندس باید رفتار خوب در عین حال جدی با کارمنداش داشته باشه.البته چون روند رمانتون تند بود زیاد به این مسئله نپرداختید.
    چکامه دختری شیطون و به قول شایگان یه تخته اش کمه!رفتارهاش در شان یه مهندس نیست.به پدر و مادرش عصبی میشه.(میتونه آروم و منطقی نظرش رو بگه.)
    پنچر کردن چرخ ماشین رقیب اون هم از یه خانم مهندس بیست و پنج ساله انتظار نمیره و رفتار بچگانه ای هست.واقعا توی دنیای واقعی مهندس ها یا حتی دخترها این کار ها رو می کنند؟
    امیر پسرخاله ی شیطون و دختر باز شایگانه;شوخ طبعه و تقریبا نقش پررنگی داره.
    چکاوک خواهر چکامه نقش کم رنگی داره,
    پدر و مادر چکامه هم همینطور.حتی پدر و مادر شایگان هم تقریبا نقشی ندارند.خانواده ی شخصیت ها باید نقش پررنگی داشته باشند.
    پریا توی پست های آخر ظاهر شد;دختر خوش قلب و مهربونی که باعث آشتی این دو عاشق شد.
    از نظر من پریا باید از اول توی رمان نقش داشته باشه.اینکه یهویی پیداش شد و باعث آشتی. یکم هضمش برام سخت بود.
    شغل شخصیت ها تکراریه,توی بیشتر رمان ها شخصیت ها مهندسن.
    در کل باید روی شخصیت پردازیتون کار کنید.شخصیت های فرعی نقش های پررنگی داشته باشند,توی رمان شما نقششون کمرنگ بود.
    قسمت کشمکش جسمانی,شایگان با مرد طلا فروش رو باید دوباره توصیف و شخصیت پردازیش کنید.توی دعوا هر دو طرف میخورن و میزنن پس,به مرد شخصیتی ببخشید.مثلا یه مرد بد دهن که با حرف هاش شایگان رو بیشتر غیرتی میکنه و دیالوگ رو هم به این قسمت اضافه کنید. این قسمتی که گفتم از نظر شخصیت پردازی,توصیف و دیالوگ ضعف داشت.

    باور پذیری:
    خب پست اول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    که اتفاق عجیبی نیفتاد و زندگی روزمره ی شایگان رو نشون داد.
    شرط بندی روی سه دونگ شرکت خب یه جورایی غیر قابل باوره و هیچ آدم عاقلی برای یه کل کل بچگونه روی همچین چیزی شرط نمی بنده.
    فکر نکنم کسی جرات کنه وقتی زنی همراه شوهرشه تیکه بهش بندازه باور این قضیه سخته و همچنین رفتار های شایگان باید پخته باشن چون سی سالشه و هم تحصیل کرده است.درسته که غیرت داره ولی نباید با همه درگیر بشه و از اونجایی که فعلا حسی به چکامه نداره پس غیرتی شدنش بی جاست چون پسرا وقتی عاشق دختری هستند سرش غیرت دارند.
    ازدواجشون خیلی زود اتفاق افتاد.خرید عقد و عروسی و چیدن وسایل خونه رو حداقل توضیح می دادید.
    اتفاقات توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خیلی پشت سر هم و تند میفته.ازدواجشون,صلح کردنشون,تصمیم به طلاق گرفتنشون,عاشق شدن چکامه و شایگان در کل
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو دور تنده.یکم بیشتر راجع به عاشق شدنشون بنویسید.اینکه تو چه صحنه ای فهمیدن عاشق همدیگه ان.
    شایگان خیلی زود با دیدن چکامه با یه پسر و خندیدن چکامه رو طلاق داد و خیلی زود با حرف یه دوست به اشتباهش پی برد.


    دیالوگ و مونولوگ:

    دیالوگ ها باید دارای بار معنایی باشند و فقط حرف های عادی و روزمره نباشند.بیشتر رمانتون رو دیالوگ تشکیل داده.بهتره مونولوگ ها رو بیشتر کنید.
    دیالوگ و مونولوگ باید به اندازه نوشته بشه,نه خیلی کم باشن و نه خیلی زیاد. با رفتار و سن شخصیت ها متناسب باشه.
    دیالوگ
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های شما با سن شخصیت ها همخوانی نداشت.شخصیت ها با توجه به سنشون باید پخته تر صبحت کنند.بیشتر دیالوگ های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کل کل و دعوای چکامه و شایگانه.

    " +خیلی خب,راستی اون طرحی که برای مسابقات بین شرکت های همکار داده بودم چیشد;اون آماده ست؟
    با لبخند پر از عشـ*ـوه ای گفت:من در اطلاع این طرح نیستم جناب مهندس.
    اخم هام رو توی هم کشیدم و گفتم:پس شما توی این شرکت چه کاره ای؟
    هول شد و با دستپاچگی گفت:بــ...ببخشید جناب مهندس ولی ساخت این ماکت به عهده ی مهندس شقاوتی هست.
    +کلافه سرم رو تکون دادم:بهش بگو سریع بیاد به اتاقم."
    یه مهندس باید با ابهت ولی مودب باشه.

    "با چشم غره بی ادبی نثارش کردم.مردم خواهر کوچیکتر دارند ما هم خواهر کوچیک تر داریم!
    _بی ادب خودتی خانم مهندس.
    مامان با اخم مصنوعی گفت:با خواهر بزرگترت درست صحبت کن چکاوک.
    چکاوک اخم هاش توی هم رفت و با غیض گفت: کی گفته این خانم از من بزرگتره؟
    +شواهد,چکاوک خانم. "
    اینطوری دیالوگ ها رو کوتاه بنویسید;هر چند که بار معنایی ندارند و حرف های عادی ان ولی مانع زیاد شدن دیالوگ ها میشن.

    توصیفات:

    توصیف احساسات تقریبا خوب بود.اونجایی که چکامه می خواد تصادف کنه رو باید بهتر توصیف کنید تا خواننده با احساس چکامه و شایگان ارتباط برقرار کنه.

    "با قدم های بلند توی خیابون رفتم و صدای شایگان روی مخم بود.
    -چکامه وایسا...دختر بهت میگم وایسا!
    به طرف شایگان برگشتم تا حرصم رو سرش خالی کنم که صدای بوق ماشینی نظرم رو به خودش جلب کرد.مغزم قفل کرد.ترسیده و وحشت زده به ماشین که هر لحظه نزدیک تر می شد نگاه کردم.چشم هام رو بستم و منتظر شدم تا بدنه ی فلزی ماشین بدنم رو لمس کنه.
    احساس کردم دستی ابراز احساسات شد و من رو به طرف خودش کشید.مثل بید توی بغـ*ـل شایگان می لرزیدم.اشک هام ناخودآگاه جاری شدند.فقط یه قدم با مرگ فاصله داشتم."

    "سعی کردم حداقل امروز اشک نریزم و خوشحال باشم.لبخند روی لب های پدر و مادرم باعث شد لبخند کجی بزنم.تو روزی که اونا شاد باشن پس,من هم باید شاد باشم.نباید این روز رو به همه و خودم زهر کنم."

    "صدای لرزون شایان باعث شد سرم رو بالا بیارم:چکامه؟خوبی؟م...من...
    بریده بریده با عصبانیت فتم:ب...برو...بی..بیرون.عو...عوضی!
    کلافه دستی به موهاش کشید و از اتاق بیرون رفت.قطرات اشکم روی دامن قرمزم ریخت. خدایا!خودم کردم که لعنت بر خودم باد!دلم کمی مرگ می خواد.کاش می مردم و قبول نمی کردم.دماغم رو بالا کشیدم و به موکت قهوه ای رنگ خیره شدم.تار می دیدمش.چونه ام دوباره لرزید و اشک هام جاری شدند."

    توصیف مکان هم کمه و باید حتما زیاد بشن چون توصیف مکان باعث میشه خواننده فضای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو تصور کنه.
    پست سی و یکم:
    "-بیا تو نترس نمی خورمت.
    بدون توجه به پوزخند روی لب شایگان وارد خونه مون شدم.پوزخندی روی لبم نشست.این جا فقط خونه ی شایگانه و خونه ی من نیست.
    "شایگان خودش رو روی مبل های کرم رنگ با کوسن های قهوه ای انداخت.نگاهمو دور تا دور خونه گردوندم و چشمم خورد به قالیه دست بافت و کرمی که قسمتی از سرامیک ها رو پوشونده بود.
    دور تا دور خونه پر بود از گلدونای سفالیی که حس خوبیو به ادم القا میکرد."

    توصیف چهره هم باید زیاد باشه.توصیف چهره ی پریا و امیر و چکاوک و کسایی که توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نقش دارند. و همچنین بهتره کم کم خواننده رو با چهره ها آشنا کنید. مثلا:

    "دستی به موهای قهوه ای بلندم کشیدم و از اتاق خارج شدم."
    "چشم های قهوه ای رنگم رو به چشم های مشکی رنگش دوختم."
    "نگاهم روی لب های قلوه ایش سر خورد.آب دهنم رو قورت دادم و نگاهم رو به زمین دوختم."
    "لباس شرابی رنگ اندام موزونش رو قاب گرفته بود.کفش های مشکی رنگش رو با کیفش ست کرده بود."
    "ابروهای کمونیش رو توی هم کشید و فریاد کشید:خفه شو!"

    این پنج مثال رو خودم نوشتم برای آشنایی شما با طرز توصیف.البته مثلا مثال اول رو توی خط سوم و مثال دوم رو توی خط آخر بنویسید.یه دفعه چهره ها رو لو ندید.

    ایده:
    باید بگم که ایده ی رمانتون جدید نبود و کلیشه ای بود.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های زیادی با این موضوع نوشته شده و دیگه جذابیتی برای خوانندن ها نداره.اون قسمتی که از هم طلاق می گیرن ایده اش جدیده.چون بیشتر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها با این موضوع از هم طلاق نمی گیرن و به خوبی و خوشی زندگی می کنند.

    علایم نگارشی:
    *پست 1-صفحه ی 4...کفنم
    غلط املایی زیاد به چشم نخورد.از سه نقطه زیاد استفاده کرده بودید توی متن و دیالوگ که جایز نیست.فقط توی دیالوگ اون هم برای نشون دادن کشیدگی و مکثه.
    توی دیالوگ ها علائم نگارشی رو رعایت نکردید.هر جا که لازمه از نقطه,ویرگول,علامت سوال و تعجب استفاده کنید.

    بافت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    *بین
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    توضیح اضافه ندید. (منظورم همون شرکت هستش دوستان)

    *مامان دستشو گذاشت روی قفسه ی سـ*ـینه اش.
    مامان دستش رو روی قفسه ی سـ*ـینه اش گذاشت.
    *مامان شرمنده سرشو انداخت پایین
    مامان شرمنده سرش رو پایین انداخت.
    *نور خورشید چشامو زد
    نور خورشید چشمام رو زد.

    *-درخواست دوستی کردم.اونم زد تو گوشم.
    -درخواست دوستی دادم,اونم زد تو گوشم.

    *دستی روی شونم نشست:چطوری پسر؟ردیفی که؟
    "شونه ام"

    *داشتم چرت میزدم که ماشین ترمز کرد و دو نفر منو آوردن تو خونه.
    "دو نفر من رو توی خونه بردند."

    *اگه می خواید از شعر توی رمانتون استفاده کنید دو یا چهار بیت بذارید.نه کل شعر رو!چون بیشتر خواننده ها نخونده ردشون می کنند.

    متفرقه:
    قسمتی از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    معمولا نویسنده ها قسمتی که از رمانشون جذابه رو برای جذب خواننده ها قبل از ارسال
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    میذارن ولی قسمتی که شما گذاشتید جذابیتی نداره.بهتره یه قسمت جذاب تر رو بذارید.

    قلمتون روانه و با تمرین و خوندن کتاب های بیشتر قلمتون بهتر هم میشه.
    موفق باشید.
    قلمتون مانا.

    عضو شورای نقد نگاه دانلود
     
    آخرین ویرایش:

    خــاتــون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    2,393
    امتیاز واکنش
    96,316
    امتیاز
    1,036
    سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده ی عزیز


    نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :به نظرم اسم رمانتون با یک خلاقیت جالب همراه بوده و بیان کننده موضوع داستانه خواننده با خوندن اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تصوری که تو ذهنش ایجاد میشه اینه که قراره یه ثروت عظیمی ای وسط باشه و این ثروت با ازدواج تاخت زده میشه در کل اسم جالب و زیباییه و با محتوای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    همخوانی داره.


    خلاصه:خلاصه میشه گفت دومین چیزیه که نظر خوانندرو جلب می کنه و خواننده با توجه به اون رمانو میخونه و دنبال میکنه پس بهتره خلاصه ای در نظر گرفته بشه که بتونه خوانندرو به خودش جلب کنه.خلاصه رمانتون هیچ گرهی نداره یعنی واضحه و خوانندرو کنجکاو نمی کنه و رمانو با یک موضوع کلیشه ای تصور میکنه که کل کل یه دختر و پسره که در آخر عاشق هم میشن و این وسط یک رقیبی هم وجود داره که خوب ممکنه موفق شه و یا نه که نویسنده میتونه با وجود همین رقیب رمانو مهیج و غیر قابل تصور جلوه بده اگر یکمی رمانتونو مبهم تر می نوشتید خیلی خوب میشد.


    مقدمه:مقدمه بعد خلاصه جزء مهمی از یک رمانه که خواننده با اون ارتباط برقرار میکنه و گاهی اوقات موضوع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و حسشو از مقدمه دریافت میکنه.رمانتون براش مقدمه ای در نظر نگرفتید و بهتره که با توجه به ژانر رماتون که عاشقانه و اجتماعیه یک مقدمه در همین موضوع انتخاب بشه.


    جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :جلد رمانتون میتونست خیلی بهتر از این باشه ولی عکس اصلیه جلد مناسبه و خیلی بهتر میشد که در عکس گوشه یک عکس عاشقانه قرار میدادید و یا برعکس،و چون رمانتون یه جورایی با توجه به کل کل شخصیت های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    فضای شادیو به وجود میاره بهتر بود جلد یکم فضای شادتری داشته باشه.


    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خیلی مهمه.شروع رمانتون خوب بود اما حس می کنم تو همون پست اول داستان لو داده شد یعنی خواننده براش مشخص شده که شایان یک فرد مغروره که دوست نداره ازدواج کنه و خانوادش بهش در مورد ازدواجش فشار میارن واین وسط اسم چکامه هم به میان میاد خوب خواننده میتونه یه حدسایی بزنه و فکر کنه به اینکه ایا موضوع براش کلیشه ایه یا نه اینجاست که قلم نویسنده و استعدادش نمایان میشه که بتونه داستانو بپیچونه و خوانندرو شوکه کنه و همه چیزو یه دفعه برگردونه و خوانندرو به خوندن ادامه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ترغیب کنه.شروع خوبی داشتید ولی میتونست خیلی بهتر باشه ولی خوب این وسط اون قروت یک گره بود و خیلی خوب اونو مدیریت کردید من خودم به شخصه فکر می کردم مثله رمانای دیگه بحث ثروتو ارث و میراثه اما خوب فکر نمی کردم در مورد اون طرح و اون شرط بینشون باشه و این خیلی خوب بوده.


    اسم شخصیت ها:اسم شخصیت ها خیلی خوب بودن متناسب با شرایط اجتماعی،عقیدتی،زمانی و....بود.
    اسم شایان به معنای شایسته و سزاواره که خوب اونجوری که گفته شده به شخصیت شایان داستان میخوره.
    اسم های مناسب و زیبایی بودن


    توصیفات:
    توصیف مکان:توصیف مکان در رمانتون میتونم بگم زیاد نبود و بهتر بود از توصیف مکان استفاده می کردید چون خواننده هیچ تصوری از مکانی که اون شخصیت زندگی میکنه نداره و اگه براش بیان شه راحت تر ارتباط برقرار میکنه با
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و اگر این توصیف هنرمندانه باشه که خیلی عالی میشه.
    برای مثال:روی صندلی ننوی کنار شومینه نشستم و به خونه نگاه کردم چقدر سر اپن بودن آشپزخونه با شایان بحث کرده بودم دیوارا به رنگ لیمویی بودن من خیلی این رنگو دوست داشتم حس ارامشی بهم میداد.
    برای مثال گفتم.



    توصیف ظاهر:توصیف ظاهر در رمانتون انجام شده بود و خوب بود.در اولای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    برای ظاهر شایان توصیف خوبی نداشتید یک دفعه ای و در یکجا ظاهرشو توضیح دادید اما جاهای دیگه خیلی هنرمندانه توصیف کردید.
    مثل:بی حوصله توی چشای مشکی شیشه ایش نگاه کردم
    این توصیفتون زیبا و درسته،و اگه توصیفات دیگتونو هم به این روش و شیوه انجام بدید رمانتون زیبا تر میشه.


    علائم نگارشی:از علائم نگارشی در رمانتون درست استفاده کردید یعنی در جایی درستی علامت سوال و یا تعجبو به کار میبردید.
    اما دو نکته:
    1-بعد از نقطه جمله به پایان میرسه و باید برید خط بعدی نه اینکه جملرو ادامه بدید.
    2-خیلی از سه نقطه استفاده کردید در صورتی که میتونستید بجای استفاده از سه نقطه(...) از ویرگول(،)و یا نقطه-ویرگول(؛) استفاده کنید.
    از (...) در:
    1-برای نشان دادن واژه های محذوف یا ادامه دار.
    2-برای سخن ناتمام.
    3-برای نشان دادن کشش گفتاری.
    استفاده میکنیم.
    که جایز نیست در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    زیاد از نقطه چین استفاده بشه.


    شخصیت:در مورد شخصیت باید بگم خیلی عالی بود من به عنوان خواننده راحت میتونستم شخصیت رفتاریه شایان و چکامه و ......درک و حس کنم شایان پسری مغرور و لجباز که با ازدواج مخلاف بوده و با اومدن چکامه تو زندگیش ورق برمی گرده
    چکامه دختری شیطون و لجباز و ریسک پذیر
    امیر پسری شوخ بی خیال
    و .........


    نثر:نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما عامیانست نه ادبیه و نه ترکیبی از این دو و به نظرم به ژانر و محتوای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    میخوره و مشکلیو ایجاد نمیکنه


    ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :ژانر رمانتون عاشقانه/اجتماعیه و خوب ژانر مناسب با موضوع رمانتونه و به خوبی در سیر و طول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مشهوده هم عاشقانه و هم اجتماعی.


    ایده:در مورد ایده باید بگم خوب ایدتون خوب بود اما اگر یکمی اتفاقات هیجانی یکم پیچش یا اتفاقات یک دفعه ای که گره هم ایجاد میکنه استفاده میکردید رمانتون عالی میشد ولی خوب با شروع کل کلای دو شخصیت و شروع بحث ازدواج با اون شرایط خواننده احسای میکنه که شاید اینم یه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    همخونه ایه و قید خوندنشو میزنه بدون اینکه ادامه ی رمانو بخونه یکم پیچش این کاستیو برطرف میکرد اما در کل ایده ی خوبی بود.


    منولوگ و دیالوگ:هردو در رمانتون به اندازه وجود داشت و مشکلی درش نیست اما خوب بهتر بود زیاد در مکالماتشون با خشونت و بی احترامی با هم گفتگو نکنن و اینکه تمام دیالوگ ها و باز کردن بعضی از موضوعات برای همه ی سنین مناسب ولی در کل خوب بود.


    زاویه دید:
    زاویه ی دیدتون اول شخصه و
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    از زبان دو نفر بیان شده و خوب هم کار مشکلیه و هم خیلی خوبه چون خواننده از احساس هردو طرف اگاه میشه
    انتخاب زاویه دید به سلیقه و انتخاب خود نویسندست و حق انتخاب با خودشه
    ممکنه یک نویسنده هم از اول شخص و گاهی هم از هردو
    انتخاب یک زاویه دید مناسب مطابق با توانایی و قلم نویسنده مهم هست اما چیزی که مهم تره قلم و پختگی اون در رمانه.


    پیرنگ از سه بخش تشکیل میشه:
    1- آغاز که حتما نباید در پی حادثه ی دیگه اتفاق بیفته یعنی حتما نباید قبلش حادثه ای اتفاق افتاده باشه که نویسنده بخواد از اون رمانو شروع کنه ممکنه اون اتفاق در اینده بیفته.

    2- میان که هم در پی حوادثی اومده و هم با حوادث دیگه ای دنبال میشه یعنی به دنبال اتفاقات گذشته شکل میگیره و ماجرا در مورد اتفاقات گذشتست.

    3- پایان که پیامد طبیعی و منطقی حوادث پیشینه یعنی پیامد ها و نتایج حوادث گدشته و اتفاقی که در گذشته باعث شد که زندگی این شخص به اینجا برسه

    من با توجه به این سه مورد میگم که رمانتون از نظر پیرنگ کامل و بدون اشکاله چون از این سه قاعده پیروی کرده



    بافت:بافت رمانتون که شامل تصویر سازی ،فضا و رنگ ،لحن و ضرباهنگ به نسبت خوب بوده
    اما چند اشکال وجود داشت :

    زمانی که در اولین پست به شرکت میره:
    سلام جناب مهندس
    سلام آقای مهندس
    بهتر بود بجای بکاربردن این احوالپرسی ها گفته میشد:
    وارد شرکت شدم همه به احترامم بلند شدن و سلام کردن


    اونجایی که منشی با عشـ*ـوه میاد داخل بهتر بود عشـ*ـوه حذف میشد چون این حرکتو بسطش ندادید و در ادامه ی رمانم با اون منشی داستان پیش نرفت بهتر میشد اگر اون عشـ*ـوه نبود.


    من که نه حال فکر کردن رو داشتم نه حال حرف زدن رو:
    من که نه حال فکر کردن داشتم نه حرف زدن.

    زد زیر خنده و من همونطور که سرمو دست گرفته بودم:
    همونطور که سرمو تو دستام گرفته بودم

    اون قسمت از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    که شایان تو کافه گل سرخ به چکامه درخواست میده و میگه خانوادش بهش فشار اوردن و به چکماه میگه من میدونم خانواده شما هم اینجورین اینجا سوال پیش میاد که شایان از کجا میدونسته که چکامه هم از طرف خانوادش در فشاره؟

    صورتامون با فاصله میلیمتری=میلی متری

    از ببرم باید بهم پول بده
    (منظورم همون شرکته دوستان):
    اگه از شرکتم ببرم باید بهم پول بده

    بله مهندس
    شام گرفتم
    گرسته نیستم=گرسنه نیستم

    فدای سر مبارکم حالا پاشو اگه گشنته ها=حالا اگه گشنته پاشو

    اون شبی کذایی من به چکامه زنگ زدم= اون شب کذایی

    باور پذیری:رمانتون از نظر باور پذیری خوب بود اما من هنوزم که هنوزه نه در مورد این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بلکه اکثر رمانای همخونه ای بر این باورم که چجوری میشه یک دختر و پسر با هم تو یه خونه بدون هیچ تناسب و ربطی زندگی کنن و خوب این واسم تو قسمت ویلای شمال یکمی غیر باور بود.



    کشمکش:به راحتی در بین افراد دیده میشه ولی اگر کمی واقعی تر باشن بهتر میشه و خواننده بیشتر با
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ارتباط برقرار میکنه
    کنش و واکنش: در اغاز رمانتون هیچ هیجانی مشاهده نکردم و این کم کم در طول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ایجاد شده میشد
    در مورد گره باید بگم گره های کوچکی وجود داست اما زود باز میشد مثل اون ثروت و اون شرط بستن که زود مشخص شد که چین و به چه شکلن کاش گره های بیشتری در رمانتون وجود داشت ولی در کل خوب بود.


    خسته نباشید
    قلم خوبی دارید اگر کمی دقیق تر عمل کنید قطعا و حتما
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بهتری خواهید داشت.
    به امید کار های بهتر

    عضو شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     
    آخرین ویرایش:

    The unborn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/15
    ارسالی ها
    7,006
    امتیاز واکنش
    49,906
    امتیاز
    1,221
    محل سکونت
    سومین سیاره خورشیدی!

    The unborn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/15
    ارسالی ها
    7,006
    امتیاز واکنش
    49,906
    امتیاز
    1,221
    محل سکونت
    سومین سیاره خورشیدی!

    parmida.d

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/02
    ارسالی ها
    64
    امتیاز واکنش
    412
    امتیاز
    186
    سن
    26
    محل سکونت
    تهران - خرم اباد
    به نام خدا
    با سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده ی عزیز


    نام رمان :

    انتخاب اسم رمان جالب بود و باعث جلب نظر خواننده میشد . نویسنده ی عزیز برای انتخاب اسم رمان انتخاب هوشمندانه ای داشتید . و جالب بود که هم کلمه ی عشق ژانر عاشقانه تون رو توصیف میکرد و هم کلمه ی ثروت ژانر اجتماعی رو القا میکرد . بعد از خوندن رمان هم میشه گفت اسم مرتبطی بود . چرا که چکاوک به خاطر پول با شایگان ازدوج کرد و عشق در کنار هم نگهشون داشت .

    جلد رمان :

    جلد رمان با خلاصه هم خوانی داشت چرا که یک مرد تنها رو نشون میده و این با قسمتی از خلاصه که گفته شده مرد داستان نمیخواد ازدواج کنه همخوانی داشت . اما با اسمرمان نمیتونم هماهنگی ببینم . همچنین با محتوای رمان هم همخوانی نداشت . مثلا میتونستید برای نشون دادن ثروت عکس پول ، گنج و چیز های مشابه قرار بدید و برای مفهوم عشق هم دختر پسری که عاشقانه کنار هم قرا گرفتند یا عروس داماد و یا دو دست که حلقه دارن در کنار هم . در کل چیزی که بیانگر مفهوم عشق و ثروت باشه مثل مثال های بالا .


    خلاصه رمان :

    خلاصه در دید اول بد نبود . گذاشتن گره و هیجان در خلاصه رمان باعث میشه که حس کنجکاوی خواننده قلقلک داده بشه و برای راضی نگه داشتن حسش رمان رو دنبال کنه . از خلاصه میشد حدس زد که شاید با رمان همخونه ای سرکار داریم . خلاصه در نگاه اول یک سری دیدگاه ها راجع به داستان به من داد که من تونستم برداشت هایی از آخر رمان انجام بدم . مثل همون زندگی همخونه ای که در نهایت منجر به عشق میشه . من با خوندن خلاصه این رو حدس زدم که به واقعیت هم تبدیل شد . این زیاد مناسب نبود و از جذابیت رمان برای من کم کرد . اگر تونستید بهتره یک مقدار خلاصتون رو گنگ تر کنید تا ذهن خواننده رو درگیر کنه و باعث بشه که رمان رو دنبال کنه . مثلا به جای اینکه بنویسید «یه شرط همه ی ای ها رو به باد میده» بهتره بنویسید « اما زندگی بازی های مختلفی داره که جز خدا کسی ازش با خبر نیست » این نمونه دیدگاه همخونه بودن رو به خواننده نمیده .

    مقدمه :

    رمان متاسفانه مقدمه نداشت ! و این یک نکته ی منفی برای رمان محسوب میشه . چون ژانر شما اجتماعی-عاشقانه هست پشنهاد من به شما اینه که با توجه به ژانر و محتوای داستانتون یک مقدمه ی مناسب با ژانر و محتوای داستانتون برای رمان انتخاب کنید . حتی کسانی هستن که با شنیدن خلاصه و داستان و ژانر میتونن براتون خلاصه ای هماهنگ بنویسن . اینکار باعث القای حس خوب به خواننده هاتون میشه . میتونید به عنوان مقدمه صحبت های شخصیت اول داستان رو قرار بدید . البته از اونجایی که دو شخصیت داره رمانتون میتونه جالب بشه و خوانندهه با خودش فکر کنه اینا از دل کدوم شخصیت هست ؟

    ایده :

    ایده ی رمان شما به نوعی کلیشه ای بود . میتونستید با ایجاد اتفاقات شوکه کننده و هیجانی در رمان اون رو از کلیشه ای بودن دور کنید . میتونید با تحقیق و مطالعه ایده های جالب تری به دست بیارید . مثلا کمی ایده از داستان ها و شعر قدیمی و تاریخی . البته نویسنده میتونه با قلم خودش حتی ایده های کلیشه ای رو جذاب نشون بده .

    زاویه دید :

    نویسنده ی عزیز بهتر بود در پست اولتون زاویه دید رو ذکر کنید تا خواننده از پست اول بدونه رمانی که میخواد بخونه با چه زاویه دیدی هست . البته اینکار الزامی نیست اما به نظرم انجام دادنش بهتره . مثل یه عمل مستحب ! زاویه ی دید اول شخص زاویه دید مناسب و هوشمندانه ای هست . چرا که به رمان هیجان بیشتری میده ( به خاطر گنگ بودن احساسات طرف مقابل ) و اکثر افراد با این زاویه دید ارتباط برقرار میکنند . اما چند شخصیت داشتن زاویه دید هیجان رو کم میکنه . خیلی زود به زود شخصیت هاتون رو عوض میکنید و مثلا چند خط شایگان هست و چند خط چکامه . بهتره روی این موضوع دقت کنید چون زیاد از یک شاخه به شاخه ی دیگه ای پریدن مناسب نیست . با توجه به سه شخصیت بودن رمانتون بهتر بود از زاویه دید دانای کل استفاده میکردید .
    این قسمت هم خوبه.

    شروع :

    بهتر بود شروع رمان به این شکل نباشه . شروع رمانتون تفاوت چندانی با بقیه ی رمانها نداشت . بهتر بود از نوآوری برای شروع رمان استفاده میکردید . هیجان دادن به شروع رمان و شروع اون با یک موضوع کنجکاو کننده میتونست ایده ی جالب تری برای شما باشه ، مثلا قرار دادن گره و گنگی در ابتدای رمان رمان رو خیلی جذاب تر میکنه . شروع رمان معمولی بود .

    سیر رمان :
    سیر رمان معمولی بود و هیجان کمی داشت . بهتره که سیر رمان دارای فراز و نشیب باشه . البته فراز و نشیب ها و هیجانات باید به قدری باشه که خواننده رو جذب کنه . نباید هیجان زیادی به رمان داد چون ژانر رمان هیجانی معمایی یا پلیسی نیست و نباید خیلی آروم و بدون هیجان پیش رفت یه جاهایی هیجان برای رمان لازم هست تا خواننده سیر یکنواختی رو سیر نکنه و رمان رو کنار نذاره . گاهی توی سیر داستانتون گره ایجاد کردن باعث جذاب شدن و تشویق خواننده به ادامه دادن اون میشه . سیر رمان شما خیلی تند پیش میرفت و سریع سریع همه اتفاقات افتاده بود . این زیاد مناسب نبود . بهتر بود یکم اروم تر باشه .


    ژانر :

    ژانر انتخابی شما ژانر جذابی هست و طرفداران زیادی داره . ژانر عاشقانه بین شایگان و چکامه حس میشد و برای ژانر اجتماعی هم مسائل عقیدتی و ازدواج و مثلا از دست رفتن اختیار در نوشیدنی غیر مجاز به خوبی بیان شده بود .
    خوب بود .

    نثر رمان :

    نثر رمان به شکل عامیانه بیان شده . از مزیت های نثر عامیانه میشه به برقراری ارتباط بهتر خواننده با رمان اشاره کرد . نثر عامیانه با زبان گفتار نوشته میشه و شاید این دلیله برقراری ارتباط خواننده با این نثر هست . نثر ادبی هم میتونست ایده ی جالبی باشه . البته چون من با اون نثر این رمان رو نخوندم نمیتونم یگم رمان بهتر میشد یا بدتر . چون این به توانایی های نویسنده هم بستگی داره . فقط یه توضیح میدم که اگه نویسنده تواناییش رو در خودش دید برای رمان های بعدیش یک نگاه و نظریی روی این نثر هم داشته باشه . یکی از مزیت های نثر ادبی این هست که میتونید اون رو به رمان چاپی تبدیل کنید .توی نثر ادبی از تشبیهات و آرایه ها بیشتر استفاده میشه و این در صورت درست استفاده کردن میتونه جذاب باشه . خیلی جاها پارادوکس ها و تشبیهاتی توی این نثر وجود داره که ادم رو ذوق زده میکنه . توی نثر ادبی معمولا اصطلاحات عامیانه کمتر دیده میشه . توی نثر عامیانه بیشتر سعی میشه از اصطلاحات عامیانه و مورد استفاده در طول روز بهره بـرده . از ارایه های ادبی و تشبیهات خاص خبری نیست و برقراری ارتباط رو برای همه قشر و سنین راحت تر میکنه .

    خوبه.
    علامت و اشتباهات نگارشی :


    در بعضی جا ها علائم نگارشی به درستی رعایت نشده بود . مثل نقطه های آخر جمله .

    مثال : هه نفرما تورو خدا

    شکل صحیح : هه ! نفرما تو رو خدا .

    بعضی از جملات بهتره که تغییر کنن . مثل :

    با صورتی که ازش غرور می بارید رفتم توی شرکت

    بهتره که این جمله به این شکل بیان بشه : با صورتی که ازش غرور میبارید وارد شرکت شدم .

    مثال 2 : با صدای در،خودمو جمع و جور کردم و در افق محو شدم

    توضیحات : من متوجه این قسمت نشدم . یعنی چی ؟ مفهوم نداشت از نظر من .

    مثال 3 : خیله خب

    توضیحات : بهتر بود این قسمت «خیلی خوب » یا « بسیار خوب » میشد .

    مثال 5 : میری اون طرحو میسازی

    توضحات : میری اون طرح رو میزنی . اصطلاح طرح زدن درست تر هست .

    مثال 6 : خدایا دیرم شد

    شکل صحیح : خدایا ! دیرم شد .

    در کل غلط املایی زیاد در رمانتون دیده نشد که این یک نکته ی مثبت برای نویسنده و رمانش محسوب میشه . رعایت علائم نگارشی برای شما ضعیف بود و این نکته ی منفی محسوب میشه . از « ... » زیاد استفاده کرده بودید و بعضی جاها اصلا نیازی به اینکار نبود .میتونستید در خیلی جاها از علائم ( ، ) و (؛) استفاده کنید .

    غلط های املایی : پست دوم : چمیدونم ( چه میدونم ) / پست پانزدهم : فوش : ( فحش ) / بزار : ( بذار )

    همینطور زنگیدم که شما بسیار به کار بـرده بودید واژه ی درستی نیست . به جای این واژه بهتره از واژه های معادل مثل « زنگ زدم » و یا « تماس گرفتم » استفاده کنید .

    کشیدگی کلمات در رمان شما کم دیده شد . اما سعی کنید برای بهتر بودن رمان از اون میزان هم استفاده نکنید . مثل پست 36 کلمه ی « آها » .
    بهتره به جای کشیدگی کلمات حالت بین بشه . مثل :
    به تعجب گفت : آها

    بافت رمان :

    بهتره به جای روی هم نویستی « و » از جدا نویسی استفاده کنید .

    مثلا در قسمتی از رمان : خودمو انداختم روی مبل

    شکل صحیح : خودم رو روی مبل انداختم .

    البته این مورد زیاد توی رمان دیده شد و این از ابتدای رمان به چشم میخورد .

    بهتره از توی پرانتز توضیح دادن و صحبت کردن شخص در رمان خودداری کنید .

    از اونجایی که خواننده وقتی به قسمت شعر برخورد میکنه تقریبا به جز چند خط اول بقیش رو نمیخونه بهتره که از نوشتن شعر کامل خودداری کنید و فقط چند خط از اون رو قرار بدید . اینطوری خود شما هم خسته نمیشید برای چیزی که خواننده ازش گذر میکنه .
    پست هشتم : چه فکری تو سرت داری که داری از من پنهاانش میکنی ؟

    اینجا تکرار دو فعل « داری » پشت سر هم زیاد جالب نیست . بهتر بود اینطور باشه : چه فکری توی سرت هست که داری از من پنهانش میکنی ؟ « یا » چه فکری توی سرت داری که از من پنهانش میکنی ؟

    یه مورد دیگه اکو شدن تصاویر توی ذهن هست . صدا ها توی ذهن اکو میشن نه تصاویر .


    شخصیت پردازی :
    شخصیت مرد شما شایگان بود . شایگان شخصیت مغروری داره و این موضوع به طرز خوبی توی رمان نشون داده شده بود . اما باز هم جای کار داشت . رفتار شایگان با پدر و مادرش یک مقدار تند بود . شایگان رفتار های بچگانه زیاد داشت و نمیشد از رفتاراش سنی که براش درنظر گرفته شده بود رو حدس زد . شغل شخصیت مرد شما شرکت ساختمان سازی بود . این شغل توی همه رمان ها دیده میشه و تقریبا به یه شغل کلیشه ای تبدیل شده . شغل شخصیت اول شما تکراری بود . با یک کم تحقیق میتونستید شغل مناسب تر و خاص تری رو برای شخصیت اولتون انتخاب کنید .

    چکامه شخصیت دختر شما اصلا رفتار متناسب با سنش نداشت و شیطنت هاش شیطنت های دوره ی نوجوانی بودن . اون هم نه برای هر نوجوانی . مثلا گیس و گیس کشی با خواهرش مناسب با شخصیت یک دختر 25 ساله نیست . رفتار چکامه هم در مقابل خانوادش یک مقدار تند بود . متاسفانه به نظر من شخصیت چکامه هم مثل شایگان مناسب سنش رفتار نمیکرد . شغل چکامه هم مثل شغل شایگان شرکت دار بودن بود . اینجا هم باز میگم شغل شخصیت اصلی تکراری هست . متاسفانه توی انتخاب شغل یک مقدار ضعیف عمل کردید .

    امیر شخصیت شوخی داشت و من به شخصه دوست داشتم بیشتر توی رمان شرکت کنه . طرز رفتار امیر با شایگان طوری بود که زیاد از دستش ناراحت نمیشد . پسر ها معمولا مغرور هستن و اگر رفتاری مثل رفتار شایگان با امیر باهاشون بشه بهشون برمیخوره و عکس العمل نشون میدن .
    چکاوک هم زیاد در رمان شرکت نداشت . شخصیت چکاوک هم متناسب با سنش نبود .
    به خاطر کم شرکت دادن شخصیت های فرعی در سیر داستان زیاد ارتباطی بین اونا ندیدم .

    پریا هم نظر خاصی درباره اش ندارم . شاید بهتر بود به جای پریا یه شخصیت از اول رمانداشتیم تا خواننده بیشتر باهاش ارتباط برقرار میکرد .

    خانواده ها نقش کم رنگی داشتن. اگر نقش خانواده ها به خصوص چکاوک بیشتر بود فکر میکنم میتونست جذاب تر باشه .

    شخصیت پردازی میتونست بهتر باشه.


    توصیف ها :

    به نظر من توصیفات یک مقدار ضعیف بود و خیلی جا برای کار داشت . توصیفات حالت کم بود . توصیفات چهره ها هم کافی نبود . مثلا چکاوک و یا خانواده ها . تصادف حس تصادف واقعی رو به من نداد متاسفانه . هیجان و استرسی که باید درش دیده نمیشد .برای توصیف چهره ها بهتر هست کم کم چهره ها رو توی طول داستان مخص کنید . من درباه ی چهره های امیر و پریا و چکاوک چیز قابل توجهی ندیدم . توصیف چهره باعث میشه که خواننده با شخصیت های داستان ارتباط برقرار کنه . توصیفات مکان کم بود . توصیفات مکان باعث فضاسازی در ذهن خواننده میشه . در توصیفات مکان سعی کنید که نه زیاد جزئیات رو قاطی کنید و نه کلی توضیح بدید . . برای تقویت این کار میتونید از فضای اطراف خودتون شروع کنید و بنویسید . مثلا اتاق خودتون رو روی کاغذ توصیف کنید . چند تا مثال براتون میگم .

    مثال اول « با ورود به اتاق یه نگاه کلی به فضاش انداختم . رنگ آبی اتاق آرامش خاصی رو به من القا میکرد و گل های شمعدونی پشت پنجره منو یاد خونه های قدیمی مینداخت . خواب روی تخت چوبی زیر پنجره خیلی لـ*ـذت پخش به نظر میرسید . حتی درس خوندن روی میز مطالعه ی کوچیک گوشه ی اتاق هم توی این فضای آروم خوب به نظر میرسید »

    مثال دو « وارد اتاق شدم . یه تخت و کتابخونه همراه با میز مطالعه و همینطور دراور و ایینه تمام وسایل اتاق بودن . اتاق ترکیب کرم و قهوه ای جالبی داشت . »

    مثال سه « وارد اتاق شدم . روبه روم یه پنجره ی بزرگ با قاب کرم رنگ بود . کنار پنجره تخت قهوه ای رنگ با روتختی و بالش کرم بود . روی رو تختی و بالش گل های قرمز جذابی وجود داشت . رو به روی تخت میز مطالعه ی قهوه ای رنگی که یک چراغ مطالعه ی کرم رنگ روش قرار داشت خودنمایی میکرد . یکم پایین تر از میز مطالعه کتابخونه ی چوبی پر از کتابی وجود داشت که کمی کهنه به نظر میرسید . دراور و میز آینه ی کرم رنگ که با دسته های قهوه ای درب دراور ترکیب دو رنگ کرم قهوه ای رو به وجود اورده بودن قرار داشت . موکت کرم رنگ و لوستر چوبی جز نکات جالب اتاق به نظر میرسیدن . دیوارای کرم رنگ هم اتاق رو دلباز تر نشون میدادن . »

    در مثال اول توصیفات به اندازه و کافی بود . هدف از بیان توصیفات دادن یک فضای درست و معقول به خواننده است . در مثال دو فقط وسایل اتاق رو گفته شده بود و درک درستی از فضا نمیداد . مثال سوم حتی به بیان لوستر و رنگ دستگیره ی دراور و وسایل روی میز تحریر که خیلی مهم نبود مثل چراغ مطالعه پرداخته شده بود . توی بیان فضا زیاد ریز نوشتن کمکی به درک فضا نمیکنه و فقط خواننده رو خسته میکنه . پس برای توصیفات فضا باید به این نکات توجه کنید . برای بیان چهره ها هم از اول و یکدفعه چهره ها رو بیان نکنید و سعی کنید کم کم و جدا از هم یه تصویر کلی از چهره ی شخصیت های رمان به خواننده بدید . مثلا به جای اینکه بگید « رفتم جلوی آینه و به قیافه ام نگاه کردم . چشمای میشی درشت و جذابم رو مژه های فر و بلند رنگم احاطه کرده بودند . موهام دقیقا به رنگ چشمام بود و فر بودنشون حالت قشنگی به صورت گردم داده بود . لبای به نسبت معمولیم صورتی رنگ و جذب بودن و بینی کوچیکم کنار گونه های بر آمده ام ترکیب زیبایی رو ساخته بود »

    خوب توی این توصیف به سرعت چهره ی شخصیت لو داده شده .

    « به چشم های قهوه ای رنگ و زیبای مادرم نگاه کردم . خدا رو شکر میکنم که من و مادرم چشمایی شبیه به هم داریم . چشمای مادرم همیشه یه محبت و عاطفه ی خاصی دارن که من عاشق این برق محبتشون هستم »

    مثلا چند پست پایین تر به بیا ن حالت مو ها بپردازید .

    « چشمامو بستم و سعی کردم خودمو جای مادرم بذارم با لب و لوچه ای آویزون به خودم نهیب زدم آخه دختر موهای صاف و بور مامانت کجا ، موهای فرفری و مشکیه تو کجا ؟ »

    در کل سعی کنید تیکه به تیکه و غیر مستقیم چهره ی شخصیت ها رو لو بدید .

    برای بیان قسمت تصادف من پیشنهادم یه متن مشابه این هست :

    با قدم های تند و بلند وارد خیابون شدم . بیش از اندازه عصبی بودم و صدای شایگان هم روی مخم بود :

    -چکامه وایسا ، دختر بهت میگم وایستا .

    با حرص به طرف شایگان برگشتم تا جوابش رو بدم اما صدای بوق ماشینی باعث شد نگاهم رو از اون بگیرم و به ماشین بدوزم . ماشین هر لحظه بهم نزدیک تر میشد و مغز من انگار قدرت دستور دادن برای حرکت به ماهیچه هام رو نداشت . گیج و بدون حرکت با چشمای گشاد شده به ماشین زل زده بودم . حس میکردم ضربان قلبم کند شده و آب دهانم خشک . صدای شایگان و بوق های ماشین قدرت تمرکز رو ازم گرفته بود .

    -چکامه مراقب باش .

    ماشین به یک قدمیم رسیده بود که به خودم اومدم . از شدت ترس چشمام رو بستم و جیغ کشیدم . ناگهان خودم رو توی اغوش کسی حس کردم . بوی عطر شایگان زیر بینیم پیچید . قلبم به شدت خودش رو به دیواره ی قفسه ی سـ*ـینه ام میکوبید . بوی مرگ و حس میکردم و این باعث میشد بیشتر از قبل بترسم . اشکام به صورت ناخوداگاه روی صورتم جاری شده بودن . دستای شایگان روی سرم نشست و در حالی که سرم رو نوازش میکرد گفت :

    -هیش ! تموم شد عزیزم . تموم شد . گریه نکن .

    با شنیدن صداش اشکام شدت گرفت

    خوب به نظرم اگه اون قسمت رو ویرایش کنید و یه چیزی که حس تصادف رو به خواننده القا کنه جایگزین کنید بهتر باشه .


    دیالوگ ها و مونولوگ ها :

    دیالوگ ها بهتره که پشت سر هم نباشند و قبل از اون یه توضیحی داده بشه . نوشتن دیالوگ های پشت سر هم خواننده رو اذیت و گیج میکنه . به طور مثال در این قسمت :

    +سلام سلام.صبح همگی بخیر.اینجا تهران است...صدای جمهوری اسلامی ایران!

    _خواهر من بزار برسی بعدش قدقدقدا کن

    زدم پس کلش:بی ادب...جای سلامته؟خواهر کوچیکه

    _خواهر کوچیکه عمته قلِ اول

    +خب از من کوچیکتری دیگه

    _همش 5 دقیقه ست

    +همونم یه عمره

    _من از تو کوچیکتر نیستم

    +شواهد که اینو نشون میدن چکاوک خانوم

    _شواهد غلط کردن با تو چکامه خانوم

    توضیحات :اینجا همش دیالوگ بود و یک مقدار گیج کننده بدون توصیف خاصی . مثلا قشنگ تر بود اگر در این قسمت به این شکل و یا شکل هایی که مد نظر خودتونه استفاده کنید . برای مثال :

    +سلام سلام.صبح همگی بخیر.اینجا تهران است...صدای جمهوری اسلامی ایران!

    به محض تموم شدن حرفم چکاوک با خنده گفت :

    _خواهر من بزار برسی بعدش قدقدقدا کن

    زدم پس کلش:بی ادب...جای سلامته خواهر کوچیکه؟

    با حرص نگام کرد و گفت :

    _خواهر کوچیکه عمته قلِ اول !.

    +خب از من کوچیکتری دیگه

    در حای که دستش رو توی حوا تکون میداد گفت :

    _همش 5 دقیقه ست .

    +همونم یه عمره .

    حرصی تر از قبل گفت :

    _من از تو کوچیکتر نیستم .

    +شواهد که اینو نشون میدن چکاوک خانوم .

    _شواهد غلط کردن با تو چکامه خانوم !

    البته این قسمت با بخش توصیفات هم مرتبط هست .

    در کل بهتر بود از بیان چهره ها و واکنش ها استفاده میکردید تا متن دلنشین تر بشه . بیشتر رمان شما رو دیالوگ ها تشکیل داده بودند که این از جذابیت رمان کم کرده بود . بهتر بود روی مونولوگ ها بیشتر کار بشه . مونولوگ و دیالوگ به یک نسبت معین باید دررمان به کار برن تا دل رو نزنن . رمانی که قسمت اعظمش دیالوگ و یا مونولوگ باشه ارتباط کمتری با خواننده برقرار میکنه .


    باور پذیری :

    شرطبندی هم برای سه دونگ از یک شرکت کار خیلی غیر قابل باوری هست واقعا . و همینطور تهدید با ضبط صدا . یک مورد دیگه دوست بودن پدراشون بود . قبلا اشاره ای نشده بود . یک مقدار عجیب بود برام . یه طوری بود . بعد به خاطر یه بحث بچگانه آدم دست روی زن بلند میکنه ؟ بعد اگر پدراشون دوست بودن چطور شماره هم دیگر رو نداشتن ؟ توی خواستگاری اون همه گریه کرد چکامه کسی نفهمید ؟ شایگانم همش دستش دور گلوی دختره بود که خفش کنه ! کسی متوجه کبودی گردن چکاوک نمیشد ؟

    کلام آخر :

    شما نویسنده جوانی هستید و جای پیشرفت زیادی دارید . قلم شما یک روز میتونه به زمره ی قلم های خیلی خیلی خوب بپیونده . ممنون از اینکه قلم به دست گرفتید و نوشتید . موفق و پیروز باشید


    • « عضو شورای نقد انجمن نگاه دانلود »
     
    آخرین ویرایش:

    The unborn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/15
    ارسالی ها
    7,006
    امتیاز واکنش
    49,906
    امتیاز
    1,221
    محل سکونت
    سومین سیاره خورشیدی!

    ممنون از اینکه وقت گذاشتید و رمانم رو خونده و نقد کردید
    همۀ صحبت های شما لحاظ خواهد شد

    شاد و مانا باشید و سپاس:aiwan_lggight_blum:
     

    ! "هدافتحی" !

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/23
    ارسالی ها
    438
    امتیاز واکنش
    5,303
    امتیاز
    573
    محل سکونت
    شاهین شهر
    موضوع رمان تکراری بود
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا