نقد رمان معرفی و نقد رمان تراژدی | Ghostwriter کاربر انجمن نگاه دانلود.

Ghostwriter

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/08/19
ارسالی ها
1,028
امتیاز واکنش
34,103
امتیاز
1,030
نام رمان: تراژدی
نام نویسنده: Ghostwriter (شقایق.ب)
ژانر: مافیای، جنایی، عاشقانه.

b7ab_photo_2016-10-21_23-26-01_-_copy_%284%29_-_copy.jpg

با تشکر از نفیس جون بابت جلد زیبایی که طراحی کردن:aiffwan_light_blum:

توضیح کوتاهی در رابـ ـطه با نام رمان : " تراژدی"

داستانی که در آن زنجیرۀ حوادث جبری، شخصیت اصلی یا همۀ شخصیت ها رابه سوی سرنوشتی ناگوار و فاجعه آمیز سوق می دهد.


خلاصه:
این رمان، فراز و نشیب های زندگی یک قاتل را شرح می‌دهد.
زنی که بیشتر دوران عمرش را برای اینکار تعلیم دیده،
زنی سرکش و استقلال طلب،
بی رحم و خون ریز،
که زندگی انسان ها برایش پشیزی ارزش ندارد.
استقلال و آزادیش همیشه در مرتبه‌ی اول بوده و هست، و حالا زمانی می‌رسد که برای بدست آوردن آزادی دست به خ*ی*ا*ن*ت می‌زند.
خیانتی که پیامد هایش نه تنها زندگی خودش بلکه زندگی اطرافیانش را هم زیر و رو خواهد کرد.
خیانتی که پایان کار را به یک تراژدی بزرگ بدل می‌سازد...


مقدمه:
(قسمتی از متن)

زندگی گاهی یک سیاهچال است
چه بخواهی چه نخواهی، اگر کسی حکم کرده باشید جایت همانجاست
در میان دیوار های مرطوب و قرون وسطاییش
در میان حشرات موذی و کثیفش
سقف سرت کف کاخ یا کف زندان یکی‌ست
در آن میان روز هایی می‌رسد که پشیمانی
از عظمت سیاهی که اطرافت را گرفته می‌ترسی
از رد پر رنگ خون روان از دستانت که به جای مانده از جان هاییست که گرفته ای واهمه داری.
اما روز هایی هم می‌رسد که آن روح سرکشت عصیان می‌کند
از زخم هایی که خورده ای
از جدال ناعادلانه‌ی روزگار
از ردِ.... عمیق.... و....حقیرِ....خ*ی*ا*ن*ت!
و خدا نکند که آن خ*ی*ا*ن*ت از جانب یک دوست باشد!
وجودت را به آتش کشیده، مغز و قلبت را از حرکت نگاه می‌دارد.

و وضعیت من درست همین است...
اما،
من کسی نیستم که به همین سادگی تسلیم شوم
چرخ گردون و دست سرنوشت تحت اوامر من اند!
و این را هم باید فهمیده باشید که در قاموس من جزای خ*ی*ا*ن*ت تنها "مرگ" نیست،
زالوییست که ذره ذره جان قربانی را بیرون بکشد...
ذره....ذره....
تا قطره‌ی آخر!
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • فرزان

    نویسنده انجمن
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/03
    ارسالی ها
    523
    امتیاز واکنش
    6,201
    امتیاز
    603
    محل سکونت
    اصفهان
    سلام
    اولین چیزی که در رمان شما جلب توجه میکنه جلد هست یه جلد ساده که فقط تصویر یک زن رو نشون میده کاملا واضحه شخصیت اصلی داستان شما کی هست وچه شکلی داره.جلد مناسب بود در راستای داستان اصلی و خیلی هوشمندانه
    اسم رمان شما بار منفی داره و نشون میده داستان اصلا عاشقانه و طنز نیست بلکه یه داستان تاریک و پر از سیاهی و نابودیه اسم هم با توجه به داستان مناسب انتخاب شده
    خلاصه رمان من رو غافلگیر کرد خیلی زیرکانه به معرفی شخصیتها و توضیح گزیده ای از داستان پرداختید در واقع یک تیر و دو نشان.خلاصه هم دچار اضافه گویی و کم گویی نشد و اونقدر ابهام داشت که خواننده رو جذب کنه
    مقدمه داستانتون خیلی زیبا و پر معنا (در راستای داستان) بود.خئاننده به راحتی در لابه لای خطوط متن میتونست خشم و حس انتقام فرد رو بفهمه . برام جالبه بدونم چنین متن زیبا و پر قدرتی رو خودتون نوشتید؟
    شروع رمان
    معرفی یکی از خانواده های مهم مافیایی که احتمالا مهمترین اعضای داستان هستند بود. خواننده رو بدور از هر هیجانی به تصویر سازی از خانواده و شرایط زندگی یه خانواده جنایتکار نشوندید.
    سیر داستان
    یکی از نکات مهم در رمان نویسی ایجاد گره های مختلف برای جلب توجه مخاطب و کنجکاو کردن اونه خوشبختانه شما در این زمینه خیلی خوب عمل کردید همون اول با تعریفی که از اون ماده خطر ناک شد و اینکه قراره چه بلایی سر بشریت بیاره و بعدش مافیای سیسیل و ارتشی که قرارشد برای سرکرده مافیا تعلیم ببینند و دختری که برای مادام با همه فرق داشت!
    شخصیت پردازی
    داشتن خصوصیات متفاوت و مختلف برای هر شخصیت نشون دهنده توانایی ذهنی بالای نویسنده هست اینکه مادام سرد و بی تفاوت بود موسیو یه فرد جاه طلب و زیاده خواه بود و بعد تر طلا یه دختر حساس و عاشق پیشه و از همه مهمتر عطرین دختری که به معنی واقعی کلمه بی احساس و استقلال طلب هست!
    تووصیف حالات
    در بین مکالمات به خوب تونستید حسی که شخصیت ها در حین صحبت داشتند رو با توصیفات مناسب به خواننده نشون بدید.اگر چه در یکی دو قسمت حروف رو کشیدید تا مثلا حس داد زدن رو نشون بدید اما اونقدر زیاد نبود که بشه بهتون خرده گرفت
    توصیف چهره
    توصیفات چهره به طور دقیق مثلا مدللب و دهن و دماغ و فک و .... حوصله سر بر و بی مورده شما به خوبی با توصیفات مناسب در طول رمان چهره کلی از شخصیت های اصلیتون رو به مخاطب نشون دادید
    شغل شخصیت ها
    شغل اصلی که در این رمان هست قاچاق مواد و آدم و ادم کشی و ... هست که هنوز به طور واضح درموردش جایی گفته نشده تمرکز رمان روی تربیت سربازان مافیا و مسابقات بوده . احتالا در آینده از فعالیت مافیا بیشتر نوشته میشه
    توصیف مکان
    اگر چه خیلی زیاد نبود اما خللی در ارتباط گیری مخاطب (و شاید من) ایجاد نمیکرد . توصیف مکانهایی که در داستان مناطق اصلی و محوری هستند به رمان جذابیت بیشتری میده و خواننده رو در تصویر سازی فضای مد نظر نویسنده کمک میکنه
    زاویه دید
    در ابتدای رمان زاویه دید شما دانای کل بود و در سال 95 تبدیل به اول شخص شد بهتره رمانها فقط یک راوی داشته باشند اما من از این تغییر راوی شما خوشم اومد:)
    در کل به شخصه نتونستم ایرادی از داستان پردازی و قلم شما بگیرم میتونم به جرات بگم یکی از بهترین نویسنده های انجمن هستید امیدوارم موفق باشید
    شورای نقد نگاه دانلود
     

    f.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/18
    ارسالی ها
    1,249
    امتیاز واکنش
    224,239
    امتیاز
    1,163
    محل سکونت
    شهر فراموش شده
    با سلام و عرض خسته نباشید خدمت نویسنده ؛
    اسم رمان کوتاه و مفید بود. به موضوع هم برخورد داشت؛ تراژدی = فاجعه ی غم انگیز، مصیبت.
    توی رمان بارها ذکر شده بود که این ماجرا، قربانی زیادی داشته و خواهد داشت و تا حدودی غمگین بود.
    ژانر انتخابی شما بیشتر سبک بودن. میتونید از ژانر تراژدی استفاده کنید و در ادامش بگید در چه نوع سبکی هست.

    جلد رمان با اینکه فقط یک عکس داشت و ساده بود اما فونت و سایه ها، به خوبی کنار هم چیدمان داشتن و فضا رو غمگین و مرموز میکرد.
    فونت فارسی که اسم رمان رو نام بـرده، تا حد کمی تو ذوقه و به کار نمیخوره.
    مخصوصا کجی حروف ها. چون موضوع جناییه پس باید جلدش هم رسمی و فونتش نیز، حس مرموز بودن رو انتقال بده.

    یه توضیحات کوچکی در مورد رمان داشتید و در ادامش، خلاصه.
    خلاصتون خیلی مجهول بود همش سوال میپرسید. در صورتی که خواننده هیچ آشنایی قبلی ازشون نداره و نمیدونه ماجرا از چه قراره.
    بهتر بود به جای پرس و جو کردن، از جو رمان تعریف می کردید که چه اتفاقی قراره بیوفته.
    مثلا بعد این حوادثی که رخ داده، چه اتفاقی برای شخصیت های اصلی پیش میاد؟
    و از این قبایل.
    مقدمه هم خوب بود. متن رو میشه تعریفی از زندگی و پیچیدگیش تعبیر کرد. و اسم رمان تا حالا تضادی در روند رمان، ایجاد نکرده بود.
    خب شروع رمانتون؛
    باز اینجا خلاصه ای از بیوگرافی خانواده و کارشون دادید. بهتر بود کمی جلوتر و وقتی که خواننده با شرایط رو یه رو میشد، توضیح میدادید. چون از تعداد زیادی از آدم ها رو معرفی کردید و همونطور که گفتم، خواننده ارتباط هیچ یک از اون ها رو نمیدونه و گیج میشه.
    در ابتدای رمان، شخصیت موسیو و یا مهدی به طوری گفته شده بود؛ فردی بی رحم و خشن و حس اینکه خیلی جدی باشه رو به خواننده القا میکرد.
    اما جلوتر با سالواتوره میخندید و شوخی میکرد. و صدای خنده هاش بلند میشد. و کمی تضاد با تفکر قلبی داشت!
    و مادام برعکس، شخصیتی که ساکت و اهل تفکر بود و گذشته ی نچندان خوبی داشته.
    به نظرم این جور شخصیت بندی، متفکرانه و مفید بوده. به طوری که افراد تکراری نمی شدند.
    برای من یک جا سوال پیش اومد؛ موسیو سالواتوره به همین اسم صدا میزد. مادام دن و یه جا گفت: دن سالواتوره لو پیکولو!
    خب الان دن اسم کوچیکشه؟ سالواتوره فامیلیشه؟ لوپیگولو هم ادامه ی فامیلیشه؟
    یکم گیج کننده بود. هر بار با یه اسم صدا زده میشد.
    توی حمله بندی ها، کمی اشکال به چشم میخورد.
    جای فعل و یا انتخاب کلمات خوب نبود؛
    _وظایف خونه تا زمان بازگشت من بر عهده تو.
    اگه قراره بگه بر عهده ی توعه، باید کسره ، «ه» ، و یا فعل هست و یا توست، رو قرار داد.
    _مادام همانطور که زیر لب غرغر میکرد به طرف پنجره حرکت کرد، علت این همه عجله را درک نمیکرد آن هم از طرف دن سالواتوره .
    اینجا سه بار پشت سر هم از فعل «کرد» استفاده شده. بهتره تنوع فعلی بدید تا خواننده خسته نشه و متن رو گم نکنه.
    _کمربند کفتی را ابراز احساسات کردند.
    خب اینجا گفته شده، دور*کمر* حلقه کرد. ولی سایت به خاطر یه سری مسائل، کلمه رو تغییر داده و باید به دنبال یه کلمه ی دیگه و یا راه حلی برای به هم نریختنش پیدا کنید.
    _بهتون در ارتباط با ما گفته؛ نگفته ما دقیقا واسه چی بچه های بی سرپرست و خیابونیو جمع میکنیم؟
    کنار هم قرار گرفتن فعل « گفته » و « نگفته» جمله رو بهم ریخته و کمی مفهومش رو سخت کرده.
    _اصولا من با آدم های زیادی دم خور نیستم.
    اینجا هم «ی» اضافیه.
    وقتی راوی عوض شد، نوع بیان هم تغییر کرد. انگار که راوی سوم شخص، فقط توضیحات و پیش گفتار بوده. همینطور جمله ها ادبی شدن.
    ولی در یه سری از جمله ها، فعل های عامیانه و ادبی کنار هم قرار گرفتن. و این کار اشتباه ست.
    _دلوکا حرف میزنه، صدای گوش خراشش مثل سوهانیست که بر دیوار اعصابم کشیده میشود.
    جمله ی اول باید مثل جمله های بعدی ادبی بشه.
    علایم نگارشی رو رعایت کرده بودید ولی زیاد نه. مفهوم جمله به توقف به جا و مکثش بستگی داره.
    و حس و حال نویسنده رو به خواننده انتقال میده:
    -سه طرف قرار داد دست بیعت دادند.
    سه طرف قرار داد، دست بیعت دادند .
    -آنها چیزی نبودند بجز رابط هایی برای شناخت شدن فاضل.
    آنها چیزی نبودند؛ بجز رابط هایی برای شناخت شدن فاضل.
    وقتی مادام داشت به سمت عراق میرفت، سوار ماشین شد. همراه با فاضل.
    و یه جا اشاره شده که میخوان از شر صندلی کامیون خلاص شن. ولی مگه سوار ماشین جداگانه نشدن؟
    یا مثلا شروع رمان گفته شده این موضوع مربوط به قرن ها پیشه! ولی شروعش از سال ۶۸ بوده. خب اگر بنا به جنگ جهانی باشه، شاید فقط یک و یا دو قرن گذشته باشه.
    و مفهوم این قرن ها پیش رو، خواننده متوجهش نمیشه.
    در کل، رمان شما فضای جدیدی در سبک جنایی بود. خیلی هم اطلاعت مفیدی داشت و مشخص بود در موردشون تحقیق کردید.
    قلمتون جذاب و گیراست.
    موفق باشید.
    F.K

    شورای نقد نگاه دانلود
     

    Ghostwriter

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/19
    ارسالی ها
    1,028
    امتیاز واکنش
    34,103
    امتیاز
    1,030
    آخرین ویرایش:

    Ghostwriter

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/19
    ارسالی ها
    1,028
    امتیاز واکنش
    34,103
    امتیاز
    1,030

    سلام، خیلی ممنون از وقتی که گذاشتید:aiwan_lggight_blum:
    در اسرع وقت مشکلاتی که ذکر کردید و تصحیح میکنم. و درباره سوالی که براتون پیش اومده بود. دُن، باس یا پدرخوانده در واقع یک لقبه که برای ریاست خانواده مافیا بکار بـرده میشه و قبل از اسم اصلی(سالواتوره لو پیکولو) قرار میگیره. تو قسمتی از داستان به عنوان پی نوشت این مسئله ذکر شده بود.
     

    نازی بانو(فائزه)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/13
    ارسالی ها
    755
    امتیاز واکنش
    7,907
    امتیاز
    571
    سن
    25
    محل سکونت
    مهرتاب ترین نگاه خورشید،خوزستان
    به نام خالق هستی

    سلام عزیزم خسته نباشی

    اسم رمان:"تراڗدی"بسیار اسم زیبایی هست وخواننده رو برای خوندن رمان کنجکاو میکنه...

    جلد:بسیار طرح جلدزیباست ولی بیشتر شبیه پوستر تبلیغاتی هست...وقتی خواننده جلد شمارو میبینه باید یه تصویر کلی ازرمان پیدا کنه،بهتره جلدتون یکم بیشتر ژانر های رمان رو نشون بده،عزیزم برای جلد نویسنده خودش نمیتونه جلد درست کنه واین کار به عهده ی طراح های انجمن هست پس لطفا عکس ها وایده ای در مورد جلد مد نظرتون هست رو به طراحی که براتون انتخاب میشه بدین....

    خلاصه:متن خوبی هست ولی بهتر بود سوال ها کمتر میشدن اگر اشتباه نکنم باطرح پرسش میخواستید گره های جذاب رمان مشخص بشه این خیلی خوبه چون ذهن خواننده رو وادار به ادامه داستان میکنه ولی باید توجه داشته باشید که خلاصه جایی که شما یک توضیح کلی وجذاب باید برای رمانتون بدید،پس بهتره هر توضیحی در مورد رمان هست رواینجابه خواننده معرفی کنید،لطفا بقیه توضیح ها حذف بشن....

    مقدمه:بسیار زیبا هدف وایده ی کلی رو توضیح داده وهم چنین متن بسیارزیبایی هست که اگر کار خودتون باشه واقعا عالیه،یکی از ویژگی هایی که یک اثر رو ماندگار میکنه تازه بودن عنصر های دخیل در اونه...

    شروع:یه توضیح و تصویر سازی کلی برای خواننده ها از رمان وشخصیت هاش هست بعد از اون با گفت وگو شروع شده،که آغاز خوبی برای یک رمانه ولی بهتر از این هم میتونست باشه بهتر است که شروع جوری باشه که خواننده از همون اول نتونه رمان رو رها کنه مثلا یک اتفاق مهم،شاید طنز،شاید غمگین،وقتی رمان روشروع کردم احساس کردم اول یک فیلم سینمایی هستم که داره قصه ی آغاز رو میگه واین برای من خیلی جالب بود....

    دیالوگ:گفت و گو های بین شخصیت ها بسیار زیبا بود ولی باید توجه داشت برای ماندگاری نگـاه دانلـود یا اثر ما بیشتر از زیبایی به متن وگفت وگوهای تاثیر گذار احتیاج داریم که امیدوارم شما استفاده زیادی در رمانتون بشه...

    توصیف:ظاهر شخصیت ها به اندازه و کم کم بود که خیلی عالیه،توصیف مکان خوب بود ولی بهتر میتونست باشه ،توصیف احساسات شخصیت ها خوب بود ومن به راحتی باهاشون ارتباط بر قرار کردم.

    شخصیت ها:موسیو ،مادام وبقیه شخصیت ها بسیار زیبا و مطابق شخصیت اصلیشون بودن استفاده شما هم از دانای کل به خوبی این امر رو نشون میداد که شخصیت ها در چه جایگاهی و دارای چه جنسیتی و چه اخلاق هایی هستن و به خوبی تونستین از پسش بر بیاین....

    سیر کلی:روند داستان هیجان لازم رو به خواننده منتقل میکرد ویکنواخت نبود ایجاد گره و حواشی های خوب باعث جذابی رمانتون بود،امیدوارم این روند روحفظ کنید....
    با آرزوی موفقیت قلم شما

    "عضو شورای نقدانجمن نگاه دانلود"
     
    آخرین ویرایش:

    Ghostwriter

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/19
    ارسالی ها
    1,028
    امتیاز واکنش
    34,103
    امتیاز
    1,030

    Mahsa20

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/02
    ارسالی ها
    909
    امتیاز واکنش
    4,475
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    *~Tehran~*
    سلام...خسته نباشید

    اول از همه بهتون تبریک میگم بابت نوشتن این رمان جذاب با فضا سازی جدید و بی نقص :) اینم از نقد من:

    ★میون ژانرا به تراژدی اشاره نشده، یه توضیح کوتاه درموردش میدم: این ژانر شامل رویدادهاییِ که در نتیجه به شکست ها و تلفات عظیم منتهی میشه و توش معمولا بدبختی ها و فجایع زندگی قهرمان اصلی به تصویر درمیاد و محوریت و مضمون کلیِ داستان رو شکل میده...محصولاتی که با هدف ژانر تراژدی کلاسیک کلید میخورن،ریشه در داستان های رومی و یونانی دارن و پیرامون مباحث باستانی به توصیف میپردازن که البته رمان شما خالی از این مبحثه و ماهیتِ مضمونش برمیگرده به تراژدی مدرن که در کنار ژانر های درام و گانگستری معنا پیدا میکنه!
    ژانر مافیایی جزو زیر شاخه های ژانر گانگستری به حساب میاد همچنین دلیل اینکه من ژانر عاشقانه رو رد کردم برمیگرده به عنوان و محوریت اصلی رمان که طبق قانونِ تراژدی، شخصیت اصلی به چالش کشیده شده و در نتیجه رمان با مرگ قهرمان به پایانش میرسه پس انتظار عاشقانه های معمول،دور از انتظاره و به نظرم ژانر درام ( غم انگیز که بیشتر روی عشق و عاشقیه تلخ متمرکزه) جایگزین خوبی برای ژانر عاشقانه خواهد بود و با عنوان رمان هم تناسب داره... پس بهتره ژانر رمان رو به گانگستری، درام، تراژدی و معمایی تصحیح کنین!

    خلاصه به عنوان یه دید کلی و توصیف مضمون اصلی رمان تونسته بود حس ابهام رو در خواننده ایجاد کنه و ذهنشو با سوالای متعدد به چالش بکشه! همینطور گذری بود کوتاه به شخصیت ها و نقش اساسیشون تو رمان که به خواننده این اجازه رو میداد قبل از مطالعه داستان اصلی، با شخصیتا و موضوعی که قراره باهاش سر و کله بزنه، ارتباط برقرار کنه و به نظر من خلاصه ی شما با یه شرح معمایی همراه بود و با گره اندازی در موضوع،حس کنجکاوی خواننده رو تحـریـ*ک میکرد...مخصوصا اینکه در توصیف انتهاییِ خلاصه، جمله ی « او کیست؟! » همه ی معادلات منو نسبت به مرگ عطرین صبا بهم ریخت و همچنین حدسیاتمو در رابـ ـطه با اینکه کلمه ی تراژدی و فاجعه ی مرگ قهرمان،آخرش به شخصیت عطرین چیره میشه و اونو از میدون به در میکنه، خراب کرد و از قرار معلوم، معمای او کیست؟ آخر رمان حل میشه و حدس زدن اینکه بین شخصیتای ذکر شده تو خلاصه، چه کسی قصه رو ترک میکنه،‌ کار مشکلیه!

    مقدمه: خوبه که ساختمان و نقشه ی صحیح نوشتن رو رعایت کردی، نکته ی مهمی که خیلی ها ازش چشم پوشی میکنن و کم اهمیت به حساب میارنش... ولی به تعریفی ساده، تو یه بررسی و نقد سازمانی، عدم وجود مقدمه، نوعی بی نظمی تلقی میشه و نقص به حساب میاد که خواننده رو بی هیچ پیش گفتاری تو بطن ماجرا پرتاب میکنه! خلاصه ی رمان شما با ژانر و عنوان همخونی داشت و در واقع سخن از مبحثی به اسم انتقام که انتظار میرفت کنار ژانرای جنایی و تراژدی نقش آفرینی کنه، به میون آورده شده بود و از نظر من، بخش مقدمه ی رمانتون کامل و‌بی نقصه!

    عنوان رمان برام تازگی داشت و این تازگی هم در قالب معنا و هم در قالب یه خلاقیت به چشم می اومد و شاید دلیل اصلی گرایش بیشتر مخاطبان به این رمان، درک مفهوم تراژدی و به نوعی ارضای کنجکاویشون بوده باشه.


    در مورد جلد باید بگم طرحیرو‌ که تو امضاتونه رو بیشتر میپسندم و‌احساس میکنم بیشتر با رمان و عنوانش همخونی داره! هم تم جلد و هم از لحاظ ترکیب بندیِ بی نقص... ولی بازم معتقدم گنجوندن تصویر شخصیت ها بر روی جلد رمان، ایده ی جالبی نیست، بهتره چهره ی شخصیت ها در روند معمول رمان توصیف بشه نه در تصاویری انتخابی که گاها تکراری هستند و ممکنه شخصیت رمانِ نویسنده ی دیگه ای هم باشن و خواننده با دیدن این عکس در جلد رمان شما، بیشتر به سمت ویژگی های شخصیتی ناصحیح سوق پیدا کنه و یا در تصویر ذهنیش از شخصیت رمان شما و خصوصیاتش، اختلال و دوگانگی ایجاد بشه و جدا از این، وجوده یه تصویر پیش فرض، ذهن خواننده رو محدود میکنه و اجازه ی تصور بیشتر رو بهش نمیده و گاهی هم ممکنه ویژگیای ظاهریِ عکس انتخابی با توصیفات رمان مطابقت نداشته باشه و این یه ضعف محسوب میشه.

    شروع رمان با معرفی، همراه و توصیفی نرم و آروم بود برخلاف بیشتر رمانای جنایی و معمایی که با هیجان و جنجال شروع میشن؛ و این به نظرم یه آرامش قبل از طوفان محسوب میشه اون هم با وجود ژانر های سرتاسر هیجانی که هر کدوم یه گوشه ای از رمانتون رو به دست گرفتن!
    آرامش عجیب، مبهم و عاری از هرگونه معما و دغدغه ای که تو پستای اولیه حکم فرماس به نوبه ی خودش جالب و عجیبه!


    راوی رمان: برای روایت وقایع ابتداییِ رمان از دانای کل بهره بردین و خوبه که توصیفات رو از دیدش، گسترش بدید! باید به صحنه ها اهمیت بیشتری داده و جزئیات رو چاشنی توصیفات کنید چون که یه شخصیت خارجی به شرح داستان میپردازه و باید سیر معقول توصیف رو شرح بده، توصیف از زبان دانای کل باید دقیق انجام بگیره، در تمامی صحنه ها باید توصیفاتش از شرایط و وضعیت روحی، جسمی کامل صورت بگیره تا وجود راوی خارجی، خللی در ارتباط بهتر خواننده ها با اشخاص حاضر در رمان ایجاد نکنه! البته شما جزئیات رو خوب و به اندازه شرح داده بودین ولی گاهی تشابه فعلی تو جمله های متوالی به چشم میخورد و این کمی آزار دهنده بود تو چنین شرایطی بهتره کمی جزئیات رو گسترده تر ارائه بدین تا این تشابه کمتر به دید بیاد و یا اینکه از معادل افعال استفاده کنین! و اینکه از سال ۹۵، تغییر راوی به اول شخص از نظر من یه تنوع محسوب میشه و برام خوشایند بود :)


    نثر رمان: نثر ادبی و متناسب با روایت دانای کل ولی گاهی کلمات عامیانه در توصیفات به چشم میخورد مثلا: جمله ی دلوکا حرف میزنه ( البته تعدادشون کم نبود و بهتره موقع ویرایش تصحیح بشن، همچنین غلط های املایی مثله تحدید و محیارو اصلاح کنید و هم کلمه ی ابراز احساسات رو که طبق قوانین سایت، جایگزین کلمه ی اصلی شده )


    شخصیت پردازی: خیلی زیبا و دقیق و متناسب با نقشی بود که براشون در نظر گرفته بودید.

    سیر رمان: با توصیفات جذاب پیش میرفت و گره هایی که تو بخش بخش رمان ایجاد کرده بودید، اون رو از یکنواختی خارج میکرد و باعث میشد خواننده با اشتیاق بیشتری به مطالعه ی باقیِ رمان بشینه!

    موفق باشید و قلمتون سبز


    شورای نقد نگاه دانلود
     

    Ghostwriter

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/19
    ارسالی ها
    1,028
    امتیاز واکنش
    34,103
    امتیاز
    1,030

    سلام،
    ممنون بابت پیشنهاد هایی که دادید و وقتی که گذاشتید. :)
    اما یه چیزی! برای انتخاب ژانر و توضیحاتی که در ارتباط با تراژدی دادید. درسته داستان با فجایعی به پایان میرسه اما میتونه مرگ نقش اصلی داستان نباشه! یا حداقل مرگ جسمش! :)
     

    Ghostwriter

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/19
    ارسالی ها
    1,028
    امتیاز واکنش
    34,103
    امتیاز
    1,030


    راستی! اشتیاه نکنید من نگفتم این موضوع مربوط به قرن ها پیشه! خود داستان که سال 68 هست. آزمایش ها برای زمان هیتلر و جنگ جهانیه. که حالا فاضل با کار کردن روز آزمایش های منگله که قبلا با شکست مواجه شده، MBS اصلیو کشف میکنه.
    و واقعا هم جوزف منگله آزمایش های غیر انسانی رو بچه ها انجام میداده. و شخصیت های کارتونی مینیون ها هم برگرفته از کودکانی بودن که جوزف منگله تو آزمایش هاش ازشون استفاده میکرده. مینیون درواقع لقبی بوده که به این کودکان داده میشده.
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا