- عضویت
- 2014/08/19
- ارسالی ها
- 1,028
- امتیاز واکنش
- 34,103
- امتیاز
- 1,030
نام رمان: تراژدی
نام نویسنده: Ghostwriter (شقایق.ب)
ژانر: مافیای، جنایی، عاشقانه.
با تشکر از نفیس جون بابت جلد زیبایی که طراحی کردن:aiffwan_light_blum:
توضیح کوتاهی در رابـ ـطه با نام رمان : " تراژدی"
داستانی که در آن زنجیرۀ حوادث جبری، شخصیت اصلی یا همۀ شخصیت ها رابه سوی سرنوشتی ناگوار و فاجعه آمیز سوق می دهد.
خلاصه:
این رمان، فراز و نشیب های زندگی یک قاتل را شرح میدهد.
زنی که بیشتر دوران عمرش را برای اینکار تعلیم دیده،
زنی سرکش و استقلال طلب،
بی رحم و خون ریز،
که زندگی انسان ها برایش پشیزی ارزش ندارد.
استقلال و آزادیش همیشه در مرتبهی اول بوده و هست، و حالا زمانی میرسد که برای بدست آوردن آزادی دست به خ*ی*ا*ن*ت میزند.
خیانتی که پیامد هایش نه تنها زندگی خودش بلکه زندگی اطرافیانش را هم زیر و رو خواهد کرد.
خیانتی که پایان کار را به یک تراژدی بزرگ بدل میسازد...
مقدمه:
(قسمتی از متن)
زندگی گاهی یک سیاهچال است
چه بخواهی چه نخواهی، اگر کسی حکم کرده باشید جایت همانجاست
در میان دیوار های مرطوب و قرون وسطاییش
در میان حشرات موذی و کثیفش
سقف سرت کف کاخ یا کف زندان یکیست
در آن میان روز هایی میرسد که پشیمانی
از عظمت سیاهی که اطرافت را گرفته میترسی
از رد پر رنگ خون روان از دستانت که به جای مانده از جان هاییست که گرفته ای واهمه داری.
اما روز هایی هم میرسد که آن روح سرکشت عصیان میکند
از زخم هایی که خورده ای
از جدال ناعادلانهی روزگار
از ردِ.... عمیق.... و....حقیرِ....خ*ی*ا*ن*ت!
و خدا نکند که آن خ*ی*ا*ن*ت از جانب یک دوست باشد!
وجودت را به آتش کشیده، مغز و قلبت را از حرکت نگاه میدارد.
و وضعیت من درست همین است...
اما،
من کسی نیستم که به همین سادگی تسلیم شوم
چرخ گردون و دست سرنوشت تحت اوامر من اند!
و این را هم باید فهمیده باشید که در قاموس من جزای خ*ی*ا*ن*ت تنها "مرگ" نیست،
زالوییست که ذره ذره جان قربانی را بیرون بکشد...
ذره....ذره....
تا قطرهی آخر!
نام نویسنده: Ghostwriter (شقایق.ب)
ژانر: مافیای، جنایی، عاشقانه.
![b7ab_photo_2016-10-21_23-26-01_-_copy_%284%29_-_copy.jpg](http://uupload.ir/files/b7ab_photo_2016-10-21_23-26-01_-_copy_%284%29_-_copy.jpg)
با تشکر از نفیس جون بابت جلد زیبایی که طراحی کردن:aiffwan_light_blum:
توضیح کوتاهی در رابـ ـطه با نام رمان : " تراژدی"
داستانی که در آن زنجیرۀ حوادث جبری، شخصیت اصلی یا همۀ شخصیت ها رابه سوی سرنوشتی ناگوار و فاجعه آمیز سوق می دهد.
خلاصه:
این رمان، فراز و نشیب های زندگی یک قاتل را شرح میدهد.
زنی که بیشتر دوران عمرش را برای اینکار تعلیم دیده،
زنی سرکش و استقلال طلب،
بی رحم و خون ریز،
که زندگی انسان ها برایش پشیزی ارزش ندارد.
استقلال و آزادیش همیشه در مرتبهی اول بوده و هست، و حالا زمانی میرسد که برای بدست آوردن آزادی دست به خ*ی*ا*ن*ت میزند.
خیانتی که پیامد هایش نه تنها زندگی خودش بلکه زندگی اطرافیانش را هم زیر و رو خواهد کرد.
خیانتی که پایان کار را به یک تراژدی بزرگ بدل میسازد...
مقدمه:
(قسمتی از متن)
زندگی گاهی یک سیاهچال است
چه بخواهی چه نخواهی، اگر کسی حکم کرده باشید جایت همانجاست
در میان دیوار های مرطوب و قرون وسطاییش
در میان حشرات موذی و کثیفش
سقف سرت کف کاخ یا کف زندان یکیست
در آن میان روز هایی میرسد که پشیمانی
از عظمت سیاهی که اطرافت را گرفته میترسی
از رد پر رنگ خون روان از دستانت که به جای مانده از جان هاییست که گرفته ای واهمه داری.
اما روز هایی هم میرسد که آن روح سرکشت عصیان میکند
از زخم هایی که خورده ای
از جدال ناعادلانهی روزگار
از ردِ.... عمیق.... و....حقیرِ....خ*ی*ا*ن*ت!
و خدا نکند که آن خ*ی*ا*ن*ت از جانب یک دوست باشد!
وجودت را به آتش کشیده، مغز و قلبت را از حرکت نگاه میدارد.
و وضعیت من درست همین است...
اما،
من کسی نیستم که به همین سادگی تسلیم شوم
چرخ گردون و دست سرنوشت تحت اوامر من اند!
و این را هم باید فهمیده باشید که در قاموس من جزای خ*ی*ا*ن*ت تنها "مرگ" نیست،
زالوییست که ذره ذره جان قربانی را بیرون بکشد...
ذره....ذره....
تا قطرهی آخر!
سایت دانلود رمان نگاه دانلود
آخرین ویرایش: