- عضویت
- 2014/08/19
- ارسالی ها
- 1,028
- امتیاز واکنش
- 34,103
- امتیاز
- 1,030
با توجه به نظرات منتقدین عزیز تصمیم گرفتم خلاصه داستانو عوض کنم.
ممنون میشم بار دیگه نظراتونو بگید! :aiwan_light_give_rose:
نامش را که میبرند گویا نوک اسلحه اش را بر شقیقه حس میکنم و رعشه اندامم را در بر میگیرد...
نزدیک که می آید، عطرش که مشامم را پر میکند، چشمانم ناخودآگاه بسته می شود و من...
لمس شده باقی می مانم.
"او کیست؟!"
این حجم عظیم از پارادوکس چطور در وجود زنی جای گرفته است؟
خودش میگوید سرباز است،
سربازی از مافیای سیسیل. اما اگر از من میپرسید،
او تنها بازیچه است...
در تمام دوران عمرش اینطور بوده.
بازیچه ای که خواسته یا ناخواسته عروسک دست شد.
بازیچه ی یک "دوست" برای رسیدن به قدرت!
یا طعمه ای برای نجات زندگی من...
این بازی مدتهاست انسان های زیادی را به بازی گرفته...
اما شروعش از زمانی است که آدولف هیتلر، رهبر نازی ها در آلمان حکمرانی میکرد.
هنگامی که دانشمندی به نام جوزف منگله به دستور هیتلر دست به آزمایش های بزرگی زد؛ آزمایش هایی شرورانه و غیر انسانی.
اما هیچگاه نتوانست به نتایج مطلوب خود برسد. بعد از مرگ منگله اسناد و مدارک مربوط به همه ی آزمایش هایش سوزانیده شد .... همه بجز یکی!
مدارک MBS، ماده ی نیمه کاره و شکست خورده ی منگله باقی ماند و بعد از سالیان درازی به ایران رسید. توسط دانشمند و پزشک ژنتیکی که در شرارت کم از منگله نداشت مورد بررسی قرار گرفت و بعد از چندین سال، در سال ۱۳۶۸ نتیجه داده. نتیجه داد و قربانی گرفت...
و همچنان بعد از مدت ها دارد قربانی می گیرد، قربانی هایی از جمله خود من و البته آن زن مو قرمز با پارادوکس های درونیش...
که تا بیست و چند سال حتی از وجود چنین ماده ای اطلاع نداشت.
@فرزان
@f.k
@نازی بانو(فائزه)
@Mahsa20
@tromprat
@نارینه
خوشحال میشم نظر سایر دوستانم بدونم
ممنون میشم بار دیگه نظراتونو بگید! :aiwan_light_give_rose:
نامش را که میبرند گویا نوک اسلحه اش را بر شقیقه حس میکنم و رعشه اندامم را در بر میگیرد...
نزدیک که می آید، عطرش که مشامم را پر میکند، چشمانم ناخودآگاه بسته می شود و من...
لمس شده باقی می مانم.
"او کیست؟!"
این حجم عظیم از پارادوکس چطور در وجود زنی جای گرفته است؟
خودش میگوید سرباز است،
سربازی از مافیای سیسیل. اما اگر از من میپرسید،
او تنها بازیچه است...
در تمام دوران عمرش اینطور بوده.
بازیچه ای که خواسته یا ناخواسته عروسک دست شد.
بازیچه ی یک "دوست" برای رسیدن به قدرت!
یا طعمه ای برای نجات زندگی من...
این بازی مدتهاست انسان های زیادی را به بازی گرفته...
اما شروعش از زمانی است که آدولف هیتلر، رهبر نازی ها در آلمان حکمرانی میکرد.
هنگامی که دانشمندی به نام جوزف منگله به دستور هیتلر دست به آزمایش های بزرگی زد؛ آزمایش هایی شرورانه و غیر انسانی.
اما هیچگاه نتوانست به نتایج مطلوب خود برسد. بعد از مرگ منگله اسناد و مدارک مربوط به همه ی آزمایش هایش سوزانیده شد .... همه بجز یکی!
مدارک MBS، ماده ی نیمه کاره و شکست خورده ی منگله باقی ماند و بعد از سالیان درازی به ایران رسید. توسط دانشمند و پزشک ژنتیکی که در شرارت کم از منگله نداشت مورد بررسی قرار گرفت و بعد از چندین سال، در سال ۱۳۶۸ نتیجه داده. نتیجه داد و قربانی گرفت...
و همچنان بعد از مدت ها دارد قربانی می گیرد، قربانی هایی از جمله خود من و البته آن زن مو قرمز با پارادوکس های درونیش...
که تا بیست و چند سال حتی از وجود چنین ماده ای اطلاع نداشت.
@فرزان
@f.k
@نازی بانو(فائزه)
@Mahsa20
@tromprat
@نارینه
خوشحال میشم نظر سایر دوستانم بدونم
آخرین ویرایش: