سلام بچه ها..خوبید؟؟...خسته نباشید عزیزانم رمان خیلی خوبی هست...قلم روانی دارید...من خیلی بلد نیستم نقد کنم...فقط در حد تذکر میگم
1.علائم نگارشی رو فراموش نکنید.
2.پست هارو حتما ویرایش نهایی بزنید که اگر چیزی اشتباه هست یا جامونده درست کنید.
3.حتما فضای اطراف و احساسات شخصیت هاتون رو توصیف کنید..مثلا قسمتی که ترمه ترسیده بود رو خیلی خوب نگفتید :/
دیگه هم چیزی یادم نمیاد...اگر یادم اومد میگم :)
خوشحال میشم سری به رمان من هم بزنید :)
خسته نباشید و موفق باشید:)
سلام خانمی یک چیزی میگم اما نمیدونم درسته یانه بنظرم هیجانه رمانتو ببر بالا البته الانم خیلی خوب پیش رفتی اما رمان ترسناک باید با دلهره باشه مثله اتاق کاهگلی که با دلهره و ترس شروع میشه البته بی ادبی نباشه همین مشکل تو رمانته که القاء ترست کمی سسته دوم اینکه بازهم میگم این موجود در رابـ ـطه با ترمس با اون کار داره شاید ناگفته های زندگیه خود ترمه با ورود این موجود برملا بشه شایدم یک مسئله ناتموم در گذشته که میخواد به این وسیله تموم بشه در اخر خانم گل شما به تشکراتت نگاه کن خدایی خیلی بیشتر از بعضی از رمان نویسها تشکر داری و این یعنی که کارتو قبول دارن البته بنظر من ماهمه باید از کار همه کسایی که میخونیم تشکر کنیم مرسی خانمی دست گروهیتون درد نکنه
ســـلام عزیزم
میدونم واقعا گیر کردم و نمیدونم چطوری کاری کنم که اون ترس به خواننده هم وارد شه؟!باید خیلی روش کار کنم.باید پارت رو ویرایش کنم.کاملا درست میگی...دوستان واقعا لطف دارن که همراهیم میکنن...ازشون خیلی خیلی مممنونم.خواهش گلم:)واقعا مرسی
سلا عزیز
اما اینا غریبه نیستن.عزیزم اینا ۱۶ ساله باهم هستن و این طبیعیع که کنار هم بخوابن.درضمن هیچ منظوری هم ندارن.پدر مادراشون همو میشناسن و تازه باهم مسافرت هم رفتن.در این حد صمیمی هستن.ما یک اکیپی داریم دقیقا هیمنطوری هستن.به هرحال ممنون عزیزم.خب بعضی ها اونطوری هستن.من حتی کسایی رو دیدم که خیلی دیگه بد صحبت میکنن و دیگه احترام رو گذروندن.چشم حتما کلمات رو درست میکنم گلم.خیـلی ممنون عزیز دلم که اومدی نقد کردی
اما من خودمم کنار پسر داییام تا حالا خوابیدم و یه چیز طبیعیه گلم ناراحت که نمیشه ادم تازه خوشحالم شد از نظرات عالیتون و کمکتون..بله من و دوستم در مشهد ساکنیم