نقد رمان معرفی و نقد رمان مهرمهرویان| کهربا کاربر انجمن نگاه

کهربا.م.ر

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/04/22
ارسالی ها
113
امتیاز واکنش
7,836
امتیاز
531
محل سکونت
شیراز
باعرض سلام خدمت دوستان ،نویسندگان و خوانندگان گرانقدر.
رمان مهر مهرویان
ژانر:عاشقانه
نویسنده:کهربا
خلاصه رمان:
درباره دو نسل متفاوت است.نسلی در دهه ی پنجاه و نسل نو.این رمان زندگی دختر و پسری به نام محمد و پری را حکایت می کند که با فراغ و وصال همراه است.و بعد به زندگی دختر این دونفر می پردازد.در واقع سعی کرده ام عشق واقعی را در دو برهه ی زمانی متفاوت نشان بدهم،با آداب و فکر متفاوت و البته این روابط عاشقانه نقاط اشتراک زیادی نیز دارند.امیدوارم رمان را بخوانید و نظرتون ،پیشنهاد و انتقادتون رو برای من ارسال کنید.یا علی
لینک رمان مهر مهرویان:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
  • پیشنهادات
  • tarannom110

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/08
    ارسالی ها
    1
    امتیاز واکنش
    32
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    رو دریا
    سلام با تشکر از زحمات شما
    میتونم دلیل انتخاب این اسم و بدونم من متوجه اسم رمان نشدم
    ایا اسم رمان سنخیتی با موضوع رمان داره
    و یه موضوع دیگه فونت نوشته ها خوبه ولی سعی کنید پست کوتاه نزارید
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    کهربا.م.ر

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/22
    ارسالی ها
    113
    امتیاز واکنش
    7,836
    امتیاز
    531
    محل سکونت
    شیراز
    سلام به شما .طاعاتتون قبول.بله دلیل انتخاب این نام چند مورده؛
    ۱-این رمان در بارهی عشق هست یک بار عشق یک پسر به یک دختر زیبا و بعد برعکس اون.مهرمهرویان به معنای عشق و محبت به زیبا رویان است.
    ۲-در فصل اول رمان که درباره ی محمد و پری هست ،از حافظ و اشعارش زیاد صحبت شده و من این اسم رو از یکی از غزل های حافظ انتخاب کردم.
    ۳-غزل مورد نظر را برایتان می گذارم تا با توجه به معنی آن شباهت را با داستان متوجه بشوید.

    دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی گیرد *** ز هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد
    خدا را ای نصیحت گو حدیث ساغر و می گو *** که نقشی در خیال ما ازین خوش تر نمی گیرد
    بیا ای ساقی گلرخ بیاور باده ی رنگین *** که فکری در درون ما ازین بهتر نمی گیرد
    صُراحی می کشم پنهان و مردم دفتر انگارند *** عجب گر آتش این زرق در دفتر نمی گیرد
    من این دلق مُرقّع را بخواهم سوختن روزی *** که پیر می فروشانش به جا می بر نمی گیرد
    ازان رو هست یاران را صفا ها با می لعلش *** که غیر از راستی نقشی دران جوهر نمی گیرد
    سر و چشمی چنین دلکش تو گویی چشم ازو بر دوز *** برو کاین وعظ بی معنی، مرا در سر نمی گیرد
    نصیحت گوی رندان را که با حکم قضا جنگ است *** دلش بس تنگ می بینم مگر ساغر نمی گیرد
    میان گریه می خندم که چون شمع اندرین مجلس *** زبان آتشینم هست لیکن در نمی گیرد
    چو خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را *** که کس مرغان وحشی را ازین خوش تر نمی گیرد
    سخن در احتیاج ما و استغنای معشوق است *** چه سود افسونگری ای دل که در دلبر نمی گیرد
    من آن آینه را روزی به دست آرم سکندر وار *** اگر می گیرد این آتش زمانی ور نمی گیرد
    خدا را رحمی ای منعم که درویش سر کویت *** دری دیگر نمی داند رهی دیگر نمی گیرد
    بدین شعر تر شیرین ز شاهنشه عجب دارم *** که سر تا پای حافظ را چرا در زر نمی گیرد
    موفق و پیروز باشید ،یاعلی.
     

    Neda Rezaie

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/05/29
    ارسالی ها
    26
    امتیاز واکنش
    161
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    از حوالی آرزوهایم
    سلام عزیزم خسته نباشی طاعاتت قبول باشه گلم . من رمانتو خوندم قلم ادبی رمان خیلی به دلم نشست خیلی قشنگ ازکلمات استفاده کردی واین برای من خیلی ارزشمندبود .
    تو رمانت سادگی و صمیمیت رو میشه قشنگ حس کرد ومن اینو باتمام وجودم حس کردم .چیزی سخت میشه به قلم ومتن کشید ولی تو به خوبی انجامش دادی که جای تبریک داره .
    کمی شخصیت پری رو برام گنگ بود تواون زمان دختری راحت باشه وبدون هیچ دغدغه ای ازادانه لباس بپوشه ولی شیطنتت تورفتاروحرکات وکلامشو دوس داشتم .
    برات ارزوی موفقیت میکنم عزیز .
    راستی بی صبرانه منتظرپست های بعدی ایثارهستم :)
     

    کهربا.م.ر

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/22
    ارسالی ها
    113
    امتیاز واکنش
    7,836
    امتیاز
    531
    محل سکونت
    شیراز
    سلام دوست گرانقدرم.ممنونم به خاطر تعریفهات.عزیزم در دهه ی پنجاه خانواده های اعیان همه آزادانه زندگی می کردند،و این قسمت هارا براساس مستندات و خاطرات دور وبری هامنوشتم.چون من اهل شیرازم و در اون زمان دخترهای زیادی آزادانه زندگی میکردند،صدالبته این مربوط به کلان شهر ها بوده مثل تهران،اصفهان ،شیراز ووو
    درباره ی رمان ایثار هم چون دارم با توجه به حقایق می نویسم و موضوع رمان خیلی حساسه و هر گونه سطحی نگاری ،بی حرمتی به افرادی هست که در این جنگ و کشتار بودند،بنابراین با سعه ی صدر می نویسم و بعد از چندین بار ویرایش پستمی زارم.ان شاالله درخدمتتون هستم باباقی ماجرای رمان ایثار
    طاعاتت مورد قبول درگاه حق،خوشحالم که مخاطبی فهیم مثل شما دارم.یاعلی.
     

    !maryam!

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2015/04/06
    ارسالی ها
    162
    امتیاز واکنش
    806
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    تهران (تجریش)
    سلام کهربای عزیزم
    من فقط سه پست از رمان زندگی بخش و عاشقانه شمار خواندم ولی در کل خیلی از رمان مهر مهرویان خوشم امد.
    نوع نگارشت طرز بیانت خیلی خیلی زیبا و خیلی ادبی است به طوری که با تشبیهات زیبا و استعاره های فروان وملموست هر خواننده ای را به خواندن رمانت تشویق می کنی .
    همچنین خودم که در رمانت با این تشبیهات روبرو شدم خوشم امد.
    که ناگهان یاد غزلیات خاقانی در قرن شش افتادم که همیشه صبح و طلوع خورشید را خیلی زیبا به تصویر می کشید .
    نگارش رمان شما و همچنین صمیمیتی که در رفتار یاسی با پدر و مادرش دیده می شود به نوعی کشمکش عاطفی و اخلاقی خاصی را به تصویر می کشد .
    که به جدال نمی انجامد ولی ذهن خواننده را به کنکاش وامی دارد.
    و به نوعی خواننده را به زندگی هایی متوجه می کند که جوامع ما ایرانی ها خیلی داره ازش دور میشه .
    پی رنگ داستان و چارچوب وقایعی که رخ می دهد خیلی مرتب ومنظم وبه طوری پی ریزی شده که حالت عامیانه به خود می گیرد.
    اگر تشبیهات را قلم بگیریم و مهمتر از همه چیز وقایع با رعایت توالیِ زمان مرتب می‌شود.
    وهم چنین نویسنده بهتره بگوییم راوی که ذهن خود شما دوست عزیز است .
    دقیقا وقایع همان زمان به تصویر می کشد .
    و همچنین شخصیت های زائیده ذهنت خیلی دوست داشتنی وجالب هستند .
    مخصوصا یاسی عزیز که یک راوی قهار است و با ذهن تفسیری خودش همه وقایع و صحنه ها را مثل اول رمان به زیبایی به تصویر می کشد .
    من ممکنه دیگه نتونم بیام انجمن ولی از بیرون رمان زیباتو دنبال می کنم من همیشه با نقد تعریفی جلو میام چون استاد فارسی عمومی می گفت همون اول نقدت کوبنده نباشه .
    ولی خلاصه کلام رمانت به من القا می کند که خودت هم یک انسان با آرامش خاص هستی . یک پیشنهاد قلمت را می توانی پخته تر کنی .
    قلمت سبز و پایدار به امید پیشرفت در انجمن نگاه

    موفق باشی :)
     

    کهربا.م.ر

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/22
    ارسالی ها
    113
    امتیاز واکنش
    7,836
    امتیاز
    531
    محل سکونت
    شیراز
    سلام دوست مهربانم.ممنونم از نظر بسیار پر بار و امیدوار کننده ات.سعی کرده ام که در هر زمانی با توجه به شرایط زمانی و نوع گفتار همان برهه بنویسم چه بسا در فصل دوم رمان که زندگی خود یاسی قصه است گفتارها امروزی تر و عامیانه تر می شوند.عزیزم من هر روز تلاش می کنم اطلاعات نگارشی و ادبیم را بالاتر ببرم تا نوشته ای خام و بی مایه تحویل مخاطب ندهم.و بسیار خرسندم که مخاطب نکته سنج و ریز بینی چون شما دارم.امیدوارم هرجای این کره خاکی که هستی با عزت و پایدار باشی.یاعلی.
     

    Iris_75

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/31
    ارسالی ها
    70
    امتیاز واکنش
    354
    امتیاز
    186
    عالی بود خیلی وقت بود که رمان به این زیبایی نخونده بودم اعتراف میکنم چند پست اول رو سرسری و با بی حوصلگی خوندم ولی بعد چنان جذبم کرد که واو به واوش رو خوندم
    نمیدونم چرا نسبت به ارمان اهورا حس خوبی ندارم حس میکنم صادق نیست یا حسی که الان داره زودگذره و قراره ضربه ی بزرگی به دختر داستان بزنه ولی اون به اندازه ی کافی سختی کشیده امیدوارم حسم غلط باشه
     

    fatima Eqb

    نویسنده ویژه
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2016/01/30
    ارسالی ها
    1,489
    امتیاز واکنش
    51,862
    امتیاز
    1,017
    سن
    43
    محل سکونت
    سرزمین رویاها
    سلام به نویسنده خوش ذوق و خوش سلیقه
    رمان شما را خوندم . خیلی قشنگ بود . بدون هیچ غلط املایی و اشتباهات دستوری بود . هیچ اغراقی بر عکس دیگر رمانها ، در این رمان دیده نشد . همه چیز عین زندگی واقعی بود . خیلی وقت بود که یه رمان عاشقانه خوب نخونده بودم . واقعاً خوشم اومد ، همه چیز به خوبی در داستان رعایت شده بود . ادب و احترام از نکات بارز داستان بود .
    ان شاالله که موفق باشید . منتظر آثار بعدی شما هستم . خسته نباشید
    موفق باشید
     

    س.زارعپور

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/16
    ارسالی ها
    881
    امتیاز واکنش
    96,884
    امتیاز
    1,003
    سن
    26
    محل سکونت
    شیراز
    سلام کهربای عزیز...
    تا اونجایی که تشکر زدم رو خوندم و با اجازت همینجا نقدمو میگم...
    اول امتیازاتت...
    عشق بین پری و محمد واقعا ستودنی و توصیفت از رنج هایی که پری کشیده بود کاملا قابل درکه و اون احساس ناراحتی و همزاد پنداریو تو مخاطب بوجود میاره...اما یه نکته در مورد محمد اذیت میکنه..
    ببین عزیزم,شما داری خاطراتو از زبون محمد مینویسی نه دانای کل...پس یعنی خواننده باید از عمق احساساتش با خبر بشه اما شما صرفا حالاتشو توضیح دادی و بعضی جاها فقط در حد چند جمله ی کوتاه مثل"دلم خون شد" توضیح دادی...درسته از زبون یه مرد نوشتی...مردا احساساتشونو در ظاهر زیاد بروز نمیدن اما اینطور که من از داستانت فهمیدم محمد پسر با احساسیه پس توضیحاتت کم بودن...برای مثال شما میتونستی از حس نفرت محمد نسبت به سپهر بیشتر بنویسی یا احساسشو وقتی میخواد هر کاری برای بهبود پری انجام بده بیشتر توصیف کنی اما این کارو نکردی و باعث شد ارتباطم با محمد کم بشه...
    اما در کل رمانت خیلی خوبه...برات آرزوی موفقیت هر چه بیشتر می کنم.:aiwan_light_blumf:
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا