نقد رمان معرفی و نقد رمان پرطرفدار بازیگر عشق| Anita.aکاربر انجمن نگاه دانلود

^moon shadow^

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/06/10
ارسالی ها
4,336
امتیاز واکنش
62,335
امتیاز
1,091
محل سکونت
تبــــ♡ـــریز
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


سلااااااااااااااااااام!:campeon4542:
عزیزایی که رمانم رو می خونید ازتون خواهش می کنم با رعایت قوانین نقد کردن رمانم رو نقد بکنید تا به پیشرفتم کمک بکنید.Hapydancsmil
من برای این رمان در خواست تگ دارم..... :aiwan_light_blush:

wrhs_itsl_bazigar_eshgh1.png

نام
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
:بازیگر عشق

نام نویسنده :Anita.aکاربر انجمن نگاه دانلود

ژانر: عاشقانه - معمایی - اجتماعی


خلاصه ی
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
:
پارمیدا، دختری از جنس احساس! احساساتم شیکست، فرار کردم تا فراری داده نشم! از بازی سرنوشت و آدماش ترسیدم و غربتو به وطنم ترجیح دادم.
نمی دونم چی شد که با سرنوشت دست به گریبان شدم و اونم بازی خودشو شروع کرد، کسایی رو آورد جلوم که انتظار نداشتم، رازهایی از گذشتم فهمیدم که آیندمو تغییر داد.
این بار برگشتم تا خوب بازی کنم، دیگه خبری از اون دختر بی دست و پا نیست؛ اومدم تا بازیگر نقش اول رو صحنه ی عشق باشم؛من همینم دختری که هم گاهی مثل یخ سرده و هم می تونه آتیش بشه و بسوزونه.
آره من همینم ؛بازیگر عشق!



 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • فاطمه تاجیکی

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/06
    ارسالی ها
    2,423
    امتیاز واکنش
    47,929
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    بندرعباس
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........
    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد

    lsbj_نقد.jpg
     

    رَشنو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/12
    ارسالی ها
    2,002
    امتیاز واکنش
    47,756
    امتیاز
    905
    محل سکونت
    مازندران:)
    بعضی جاها فاصله نزاشتی یعنی کلمات پیوسته بودن ، اشتباه حرف هایی مثل ر و ز، از علائم میتونی در جاهای مناسب تری استفاده کنی نزاشتن ویرگول میتونه باعث تغییر معنای جمله بشه ،از ... هم فقط در دیالوگ ها استفاده کن
    پایدار و پیروز باشی :)
     

    سما جم «moghaddas»

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/12
    ارسالی ها
    666
    امتیاز واکنش
    22,866
    امتیاز
    661
    سلام نویسنده عزیز. مرسی که اجازه میدی در مورد داستانتون ، باهاتون صحبت کنیم. من فعلا تا جایی از داستانت رو خوندم که پرهام دلیلش رو برای نزدیک شدن به پارمیدا، در مهمانی، ایجاد حسادت در آنیتا عنوان میکنه...
    یکی از چیزهای مهم در ایجاد جذابیت برای هر رمان یا داستانی،(علیرغم اینکه نویسنده حق داره که هر جور دلش میخواد شخصیت های داستانش رو طرح و ساختارسازی کنه) این هست که بهرحال یه چیزهایی هم باید روال منطقی داشته باشه تا خواننده هم با عقل و ذهنش بپذیره و دوست داشته باشه داستان رو دنبال کنه. یه خورده سخته باور اینکه افراد نخبه با ضریب هوشی بالایی که بتونند در لندن با 22 سال سن ، تخصص در رشته های پزشکی بگیرند و اینقدر مغزشون تابع احساسات دخترانه آنهم در رنج دختران سیزده چهارده ساله باشه که فقط دنبال ظاهر طرف باشند. پارمیدا شش سال در غربت پوست انداخته . پزشکی خوندن و تخصص گرفتن در بیمارستانهای لندن جون می گیره . بچه رو پیر میکنه. حتی اگه نخبه دهر هم باشه ، متخصص شدن یه دختر، اونم در اروپا ، حداقلش اینه که با دیدن یه بـ..وسـ..ـه (چیزی که در اروپا روتینه ) اونم از طرف کسی که شش سال پیش به طرز فجیعی اونو طرد کرده، نمی بایست اونو به این شدت منقلب میکرد.مگه منتظر عشق و عاشقی از طرف ماهان بود؟
    کلا منظورم اینه که لحظاتی ، موقع شخصیت پردازی ، باید بریم تو قالب شخصیت مورد نظر. شما اگه پارمیدا باشید ، درسها و کتابهای سنگین پزشکی رو شبانه روزی بخونید. شیفت های شبانه وحشتناک بدید. ساعت های طولانی،توی اتاق عمل بایستید. مرگ و میر ببینید. غربت و تنهایی تحمل کنید. با آدمهای زیادی آشنا بشید و تحت تاثیر شخصیت اونها قرار بگیرید ، دیگه تا این حد جوگیر یه پسر در گذشته نمی شید. مگر اینکه دختر داستان شما واقعا ضعف احساسی داشته باشه .
    عزیزم یه سری غلط های املایی هم هست که شاید موقع تایپ اشتباه شده که حتما زمان ویرستاری خوبه درست بشه مثل :غیظ که غیض تایپ شده، سابقه که سابغه تایپ شده و یه بهت که بحت تایپ شده و ...
    اما در پست آخرتون دیدم که پارمیدا و راشا رو دوقلو همسان نامیدید که از لحاظ پزشکی و علوم زیستی صددرصد غلط است. چون دوقلوهای همسان باید از لحاظ جنسیت هم یکی باشند. یا دوتاشون دختر باشند یا پسر. وقتی جنسیت متفاوت دارند 100% غیرهمسان هستند. که برای بالا بردن سطح رمانتون حتما اینو اصلاح کنید.
    ببخشید که اینقدر نوشتم. مرسی که نظراتمون رو می خونید. فقط خواستم بگم وقتی جریانات یه کمی منطق داشته باشه ، داستان جذابتر میشه. ادامه داستان رو میخونم و بازم خدمتتون میرسم. با تشکر: سما جم
     
    آخرین ویرایش:

    ^moon shadow^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/10
    ارسالی ها
    4,336
    امتیاز واکنش
    62,335
    امتیاز
    1,091
    محل سکونت
    تبــــ♡ـــریز


    سلام عزیزم
    خواهش می کنم، این وظیفه ی هر نویسنده ایه:aiwan_light_angel:
    خیلی ممنون که این نکاتو گوشزد کردی، ولی نکته ی اول اینکه پارمیدا تخصص نداره، دکتر عمومیهSigh، در اصل فقط یک سال کم تر از بقیه که تو ایران درس می خونن کم تر خونده، دوره ی عمومی هفت سال طول می کشه و پارمیدا به خاطر خارج درس خوندنش و واحد های سنگین برداشتن برای فراموشی عشق پرهام تونسته یک سال سود بکنه و الان سن کمش به خاطر اینه که اون موقع تابستون ها درس خونده و دوسال جهش داده که چیز عادیه توی ایران و من خودم دوستای زیادی با این شرایط دارم، در پست های آینده ی رمان اشاره می شه که پارمیدا چطور و از چه زمانی درسخون بوده و موقعی که درگیر اون موج احساسات شده تقریبا یه سالی از درسا گزشته و نمره های پایین گرفته و تو لندن درس خوندنش هم ملاک هوشش نیست چون بورس نشده بلکه خودش با خرج خانوادش رفته.( پارمیدا یه شخص با نبوغ بالا نیست بلکه فقط خیلی درسخون بوده و هوشش اونقدره لازم خوب بوده که موفق بشه :aiwan_light_blumf:)
    بازم من می خونم Bokmalو کمی ویرایش می کنم قبول دارم که کمی تو احساساتش نسبت به پرهام شاید مبالغه شده باشه:aiwan_light_bdfglum:
    به غلط های املایی هم رسیدگی می کنم:campe45on2:
    در مورد دوقلوهاهم من اطلاعاتم کم بود خیلی ممنون که بهم گفتید حتما اصلاح می کنم:aiwan_light_girl_pinkglassesf::aiwan_light_give_heart2:
    باز هم ممنون از نظرات سازندتون:aiwan_light_give_rose:

    موفق باشید:aiwan_light_heart:
     

    *.*حیات*.*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/28
    ارسالی ها
    645
    امتیاز واکنش
    14,751
    امتیاز
    743
    سن
    25
    محل سکونت
    نگاه دانلود
    سلام، خسته نباشید نویسنده ی عزیز.

    نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما جالبه و همچنین جدید و خلاقانه است.
    کلمه ی بازیگر و عشق کنار هم یه ترکیب ساده و زیبا رو به وجوذ آورده که ذهن خواننده رو درگیر میکنه، اسم جالبی رو انتخاب کردید با محتوا،خلاصه و ژانر «عاشقانه» و «معمایی»مطابقت داره.
    با خوندن اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    این به ذهنم رسید که
    پارمیدا شخصیت اصلی داستان یا یه شخصیت دیگه توی رمان نقش یه عاشق رو بازی می‌کنه ولی واقعا عاشق نیست.
    با خوندن رمان تقریبا حدسم درست از آب در اومد، پرهام نقش یه عاشق رو بازی می کرده و همچنین این کلمه ی بازیگر میتونه به خاطر شغل رهام و پارمیدا باشه.

    خلاصه رمان:
    خلاصه هم با اسم و محتوا هماهنگی داره ولی خلاصه ی رمانتون خیلی طولانیه و بهتره کوتاهش کنید چون تقریبا ماجرای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو لو داده.یه اتفاق یا گره ی مهم رو به طور سر بسته توضیح بدید تا خواننده نظرش بیشتر جلب بشه.

    مقدمه ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    مقدمه کامل کننده ی خلاصه است و باید با ژانر و محتوا مطابقت داشته باشه که مقدمه ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما اینطور هست.
    توی مقدمه احساسات پارمیدا رو به خوبی به تصویر کشیدید.
    در کل مقدمه ی رمانتون جالب بود.

    ژانر رمان:
    ژانرها رو به درستی انتخاب کردید و ژانر عاشقانه به چشم می خوره و با محتوا مطابقت داره.
    ژانر اجتماعی و معمایی هم توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به چشم خورد.
    از اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    می شد به ژانرهاش پی برد. هم به ژانر عاشقانه و هم به ژانر معمایی.

    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    شروع رمانتون متفاوت و خوب بود و کلیشه ای نبود.
    پست اول رو به عنوان شروع در نظر می گیریم.
    با اینکه شروع متفاوتی داشتید ولی اتفاق جذابی نداشت که خواننده رو همراه کنه.
    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باید خیلی قوی باشه تا خواننده جذب
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بشه پس باید توی نگارشش خیلی دقت بشه.
    برای جذاب‌تر شدن رمانتون پیشنهاد می‌کنم که شروع رو ویرایش کنید.

    نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    محاوره یا همون عامیانه است که مخاطب زیاد داره و خواننده ارتباط بیشتری با این نثر برقرار می‌کنه.
    نگارش نثر تقریبا خوب بود ولی یه چند تا نکته هست که توی بافت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    توضیح میدم.

    زاویه ی دید رمان:
    زاویه ی دید اول شخص رو انتخاب کردید و برای نشون دادن احساسات پرهام مجبور به تغییر زاویه ی دید شدید اگه باز هم تعویض زاویه دید رو دارید بهتره که از دانای کل استفاده کنید چون می تونید احساسات همه ی شخصیت ها رو بیان کنید و دستتون برای توصیفات، دیالوگ ها بازتر بود.

    دیالوگ و مونولوگ:
    دیالوگ و مونولوگ باید به اندازه نوشته بشن٬ اگه یکی زیاد و یکی کم نوشته بشه خواننده خسته میشه و
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو رها می‌کنه.
    دیالوگ ها و مونولوگ ها باید تعادل داشته باشند.
    توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما بعضی قسمت ها دیالوگ زیاد و بعضی قسمت ها مونولوگ ها زیاد هستند.
    پست شیش دیالوگ ها خیلی زیادن و بهتره کمترش کنید.
    پشت سر هم دیالوگ ها رو ننویسید٬ بینش یه مونولوگ بنویسید تا از جذابیت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کم نشه.
    « - چشونه اینا؟ با ملایمت فرودبیان دیگه زهرم آب شد.
    - دفعه ی دیگه می گم ملاحظه خوابتو بکنن. پاشو دیگه خرس گنده، همه پیاده شدن جز ما.
    - چرا خالی می بندی؟ تازه پله هارو آوردن.
    - کم حرف بزن پاشو دیگه.
    - پاشدم شیش ماهه لوس.
    - شادی تو لال بشی من خیلی بیشتر دوست دارم.
    - غلط کردی اون موقع همه دوسم دارن هنر می کنی الان تحملم کن.»

    «-چشونه اینا؟با ملایمت فرود بیان دیگه٬ زهرم آب شد!
    دهنم رو کج کردم و به چهره ی خواب‌آلودش خیره شدم٬ شادی خیلی تنبل بود.
    -دفعه ی بعد میگم ملاحظه ی خوابت رو بکنن...»
    اینطوری بین دیالوگ ها مونولوگ اضافه کنید و فاصله بیندازید بینشون تا چشم خواننده خسته نشه و حتما نیازی نیست که همه ی دیالوگ ها رو بنویسید.
    دیالوگ ها باید دارای بار معنایی باشند و فحش و کل کل نباشه چون از ارزش ادبی اثر کم می‌کنه.
    دیالوگ های صفحه ی اول بیشتر کل کل شادی و پارمیدا ست٬ برای جذابیت بیشتر بهتره کمشون کنید.
    اون قسمت که عمو شهابش میگه «بیا بغلم ببینم جوجو» فک نکنم مردهای دهه ۵۰ و ۶۰ از این کلمات استفاده کنند و به شخصیت شهاب نمی‌خوره، از نظر من ویرایش کنید بهتره.


    ایده:
    پارمیدا دختریه که چند سال از خانواده اش دور بوده و قراره به ایران برگرده.
    توی چهارده سالگی عاشق پرهام شده ولی وقتی پرهام غرورش رو شکست به خارج رفت و بعد از شش سال برگشت و می فهمه که پرهام دوستش نداشته و فقط فیلم بازی کرده.
    پارمیدا تست بازیگری میده و به خاطر استعدادش قبول و مشغول به کار میشه.
    ایده ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    جدیده تا حالا
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نی با همچین موضوعی نخوندم.

    سیر و روند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    پست های صفحه ی اول فاقد هیجان هستند و اتفاقی که جذاب باشه رخ نداده ولی به مرور اتفاقات جالب وارد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    میشه بعضی از پست ها اتفاقی نمیفته و سیر و روند معمولی داره و بعضی از پست ها هیجانش زیاده.
    اگه اتفاقات و ماجراها تند تند نوشته و طی بشن خواننده گیج میشه پس باید روند رمان معمولی باشه تا رمان برای خواننده کسل کننده نشه.
    اتفاقات رمان و ماجراها با سرعت معمولی طی میشن، نه خیلی تند و نه خیلی آروم.

    شخصیت ها:
    پارمیدا دختر تقریبا شوخ و لجباز که خوشش از پرهام میاد ولی پرهام حسی بهش نداره، به ایران برمی گرده و به مرور زمان می فهمه که پرهام رو دوس نداره و یه حس بچگانه بوده.
    پرهام شخصیت سرد و مغروری داره.قبلا احساسات پارمیدا رو پس زده و الان که پارمیدا برگشته از رفتارش و چهره اش متعجب شده؛ عاشق شارلوت میشه و شخصیتش تغییر میکنه.
    عذاب وجدان میگیره به خاطر کاری که با پارمیدا کرده.
    شادی به قول پارمیدا خنگ و شوخه که نقشش تقریبا پررنگه.
    راشا شخصیت باهوشی داره،دوست داره به پارمیدا کمک کنه و نقش پررنگی داره.توی طول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مشخص میشه که برادر دوقلوی پارمیداست.
    آنیتا یه جورایی شخصیت منفی داستانه و فیس و افاده داره.پرهام رو دوست داره در حالی که نامزد داره، مثل شخصیت آنیتا توی جامعه خیلی زیاد هست.
    رهام بازیگر و همکار پارمیداست که شخصیت مغرور و غیرتی داره و خوشش از پارمیدا میاد، شخصیتش یکم کلیشه ایه چون بیشتر پسرها توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    همچین اخلاقی دارند. و همچنین شخصیت پررنگی داره.
    شغل شخصیت ها کلیشه ایه، بازیگر و دکتر توی بقیه ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها بوده ولی شغل بازیگری کمتر.

    توصیفات:
    توصیفات باید به اندازه باشن تا خواننده با
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ارتباط برقرار کنه.
    توصیفات مکان خوب بود و من به عنوان خواننده تونستم فضا رو تصور کنم.
    توصیف چهره هم خوب بود و چهره ی پارمیدا رو به تدریج توصیف کردید.
    فقط بهتره که چهره ی شادی و شارلوت رو همون اول بگید چون من نتونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم.
    فقط اینکه بهتره چهره ی شخصیت هاتون رو ویرایش کنید چون همه تقریبا شبیه هم هستند.
    همه چشم عسلی با سبز یا خاکستری!
    چشم رنگی ها خیلی کم هستند و چشم قهوه ای غالب تره.
    توصیف احساسات هم بعضی قسمت ها خوب بود ولی اون قسمتی که پارمیدا٬ آنیتا و پرهام رو با هم می بینه باید پارمیدا رو ناراحت تر نشون بدید و برای این کار می تونید مونولوگ ها رو زیاد کنید.
    « شوکه و با چشم های اشکی به پرهام خیره شدم.
    برای دومین بار غرورم و قلبم شکسته و خورد شد.
    چونه ام لرزید و قطره اشکی روی گونه ام چکید.
    دلم برای خودم و دلم سوخت٬ کاش می شد بمیرم و این صحنه رو نبینم...»

    بافت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    تا نشستیم شروع کردم به آنالیز اطراف همه ی مسافرا لباسای پوشیده و مناسب ایران رفتن پوشیده بودن و مهماندارها هم محجبه بودن
    بهتره که فعل ها رو نشکنید مثلا «د»«بودند» رو بنویسید و حذفش نکنید.

    حدودای دوازده و نیم ظهر باید می رسیدیم و منم همون ساعتو به پریا اس ام اس کردم و گوشیمو خاموش کردم.
    «گوشیم رو خاموش کردم»
    واو رو بهتره که به حرف قبلش نچسبونید.

    شادی با زیرکی و البته کمی هم ضایع بحثو عوض کرد:(من که اصلا نفهمیدم شما هم به روتون نیارید)
    این توضیحات نباید توی متن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باشند بهتره حذفش کنید.


    غلط املایی و علایم نگارشی:
    غلط املایی های زیادی دیدم و این به خاطر تایپ تند یا به خاطر کیبورده ولی قبل از ارسال پست لطفا یه دور
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو بخونید و بعد ارسال کنید.
    الهی زلیل بشی که تا مغازه هارو می بینی همه چی یادت می ره و تا کارتتو خالی نکنی بیخیال نمی شی.
    «ذلیل»
    شادی با بحت گفت:
    «بهت»
    « همین طور شکه سویشرت تو دستم مونده بود که داریوش چنگ انداخت به جعبه ی ساعتم و بلند گفت:»
    «شوکه»
    این پارمیدای خندون تو بغـ*ـل آرتام پارمیدای سابغ نیست.
    «سابق»
    - کم مزه بریز، داشتم از گشنگی میمردم و حوس اینو کرده بودم
    «هــ ـو*س»
    کلی گشتیم و منم که دیگه جدا هیچی لازم نداشتم فقط یدونه لاک خریدم
    «یه دونه»
    استفاده از چند علائم نگارشی پشت سر هم درست نیست مثلا «می دونی؟؟؟؟؟»
    بهتره بنویسید«می دونی؟»
    به تاپیک آیین ویرانا مراجعه و مطالعه اش کنید.

    عضو شورای نقد نگاه دانلود
     

    ^moon shadow^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/10
    ارسالی ها
    4,336
    امتیاز واکنش
    62,335
    امتیاز
    1,091
    محل سکونت
    تبــــ♡ـــریز


    خیلی ممنون بابت اینکه وقت گزاشتید تا رمانو بخونید و نقدش کردید:aiwan_light_give_rose:، از همین امروز شروع می کنم تا اشکالاتمو رفع کنمBokmal

    فقط چیزه.... تا جایی که دیدم اشکالاتم خیلی کم و جزئیه:aiwan_light_blumf: و تاریخی که بهم دادن واسه ویرایش زیاده، من همینارو درست کنم کافیه دیگه ؟!:aiwan_lightff_blum:
    بازم خیلی ممنون:aiwan_light_heart:
     
    آخرین ویرایش:

    ARTAN._SH

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/01
    ارسالی ها
    108
    امتیاز واکنش
    5,241
    امتیاز
    506
    سلام نویسنده ی عزیز:)خسته نباشید!

    نقد بیرونی:

    *نام

    اسم رمان،یکی از مواردیه که مخاطب رو برای خوندن رمان ترغیب می کنه.در واقع اسم رمان باید یه جورایی کنجکاو کننده باشه و سوال هایی رو در ذهن مخاطب ایجاد کنه.اسمی که شما برای رمانتون انتخاب کردید"بازیگر عشق"هست.با شنیدن این اسم،مخاطب به این پی می بره که فضای رمان یه فضای غم انگیزی هست و قراره یه داستان تراژدی نوشته بشه.در واقع اسم"بازیگر عشق" یه جورایی می تونه نشون دهنده ی یه خــ ـیانـت در قصه باشه.یا این که می تونه راجع به بازی دادن یه نفر تو عشق و عاشقی باشه و خیلی چیزای دیگه.اسم رمـان،مخاطب رو کنجکاو می کنه که از قضایای رمان سر دربیاره و بفهمه که موضوع چیه.خیانتی رخ داده؟کسی با احساسات کس دیگه ای بازی کرده؟ویا...در کل اسمی که برای رمانتون انتخاب کردید تا حدی کنجکاو کنندسو مخاطب رو راغب به خوندن رمـان می کنه.
    اما با خوندن رمان مخاطب می تونه یه سری حدسایی بزنه.مثلا من به شخصه حدس زدم که رهام و پارمیدا آخر عاشق هم می شن و چون جفتشونم بازیگرن اسم رمان بازیگر عشق گذاشته شده!البته نظر قطعی ندادم و فقط حدس زدم و لپ مطلب اینه که مخاطب می تونه با خوندن رمـان متوجه دلیل انتخاب این اسم بشه و به نظر خودم که این اسم با محتوا و جریاناتی که داخل رمـان اتفاق میفته،مطابقت داره و از لحاظ این که اسم تکراری هم نیست به درستی انتخاب شده.

    *جلد

    جلد هم نقش مؤثری در جذب مخاطب داره و باید در عین زیبایی،با رمـان جور در بیاد و جلد طوری طراحی بشه که مخاطب با دیدنش به ژانر رمان پی ببره.جلدی که برای رمانتون طراحی شده،از ترکیب رنگ های جالبی استفاده.هم از گرم و هم از سرد که تضاد خوبی در جلد ایجاد کردن.عکس دختری که محو روی عکس اصلی قرار گرفته جلد رو از سادگی دراورده.و عکس گوشه هم که عکس یه دختر با موهای نارنجی هست و با توصیفی که از پارمیدا کردید،مخاطب بعد از خوندن توصیفات متوجه می شه که اون دختر پارمیداس.جلدتون عاشقانه بودن رمان رو به مخاطب نشون نمی ده و بهتر بود که یه عکس عاشقانه جای اون عکس اصلی قرار می گرفت.این طوری مخاطب متوجه عاشقانه بودن رمـان می شه.عکسای روی جلدتون به مخاطب نشون میده که داستان راجع به یه دختره و یا از زبان یه دختر بیان می شه.در واقع به طور کلی به مخاطب نشون میده که شخصیت اصلی داستان،یه دختره و رمـان راجع به زندگی اونه.در کل به جز اون قسمت عکس اصلی که گفتم بقیه موارد خوب بودو اگر یه عکسی هم در گوشه و یا به جای عکس اصلی قرار بدید که جنبه ی عاشقانه داشته باشه بهتره.اما در کل جلد خوبیه.

    *خلاصه

    خلاصه باید در عین کوتاهی و سادگی،مخاطب رو کنجکاو کنه.یعنی خلاصه ای خوبه که مختصر و مفید و کنجکاو کننده باشه و مخاطب برای سر دراوردن از ماجرا رمـان رو بخونه.درواقع خلاصه،یه چکیده ای از کل محتوای رمانه که نویسنده در اختیار مخاطب قرار میده و به مخاطب اجازه ی انتخاب میده که رمـان رو بخونه یا نخونه.پس باید در نوشتن خلاصه دقت و زیرکی به خرج بدیم.یعنی می تونیم خودمونو جای مخاطب قرار بدیمو حدس بزنیم چجوری می شه که کنجکاوانه باشه و کنجکاو شه؟چطور می تونم به خوندن رمـان ترغیبشون کنم؟ویا...خلاصه ای که شما نوشتید خوب و کامل بود ولی دیگه خیلی کامل بود!یعنی شما قضایا رو لو دادید.منظورم اینه که خلاصتون خوب بود ولی تا حد کافی کنجکاوانه نبود.یعنی مخاطب رو برای خوندن رمـان زیاد مشتاق و کنجکاو نمی کرد!می تونید پایان خلاصتونو باز بزارید و با یه(...)خلاصتون رو تموم کنید.البته قبلش باید یه جمله ای بنویسید که مخاطب رو کنجکاو کنه و بعد پایانش رو باز بزارید.خلاصتون شکست خوردن و خرد شدن پارمیدا رو نشون داده و مخاطب یه جورایی کنجکاو می شه که دیلیلش رو بدونه.و همچنین اون قسمتی که نوشتید" از بازی سرنوشت و آدماش ترسیدم و غربتو به وطنم ترجیح دادم."مخاطب رو کنجکاو می کنه که بفهمه منظور نویسنده از این حرف چی بود؟در کل بهتره یه ذره خلاصتون رو کوتاه تر کنید و طوری بنویسیدش که کنجکاو و ترغیب کننده بشه.


    *مقدمه

    مقدمه،می تونه قسمتی از رمـان،شعر و یا یه متن ادبی باشه.مقدمه،متنیه که ذهن مخاطب رو برای رویارویی با حوادث رمـان و وارد شدن به جو رمـان آماده می کنه.پس در نوشتن مقدمه هم باید دقت کافی رو داشته باشیم.مقدمه ای که شما نوشتید یه متن ساده بود که احساسات پارمیدا رو به خوبی نشون داده بود.بعضی جمله هاش شبیه جمله هایی بود که توی خلاصه نوشتید.در کل مقدمتون جالب بودو مخاطب رو کنجکاو می کرد که بفهمه قضیه از چه قراره و قضیه این متن غمگین و این احساسات خرد شده چیه.فقط یه چند تا ایراد نگارشی توی مقدمتون بود.اون قسمتی که نوشتید"من پارمیداام"بهتره به این شکل بنویسید:

    -"من پارمیدام"
    و قسمتی که نوشته بودید"اون احساسات شکست ولی..."باید به این شکل می نوشتید:

    -"اون احساسات منو نادیده گرفت"
    در واقع بعد از "احساسات"باید "منو" اضافه می کردید و من به همین منظور ذکرش کردم.اما به نظرم جمله ی قرمز بهتر باشه چون واقعا هم پرهام احساساتی که پارمیدا بهش داشت رو نادیده گرفت و راحت ازشون گذشت.اما بازهم میل خودتونه و می تونید همون متن رو بزارید البته باید بهش یه"منو" اضافه کنید.قسمتی هم که نوشتید"من برگشتم تا بازیگر نقش اول بشم رو صحنه ی عشق!"رو بهتر بود به این شکل می نوشتید:

    -"من برگشتم تا تو صحنه ی عشق بازیگر نقش اول بشم!"
    اینطوری طرز جمله بندی بهتره.و در قسمتی هم نوشتید"همه خوب بشنون و از من بترسن من می تونم بازی کنم عشقو..."بهتر بود به این شکل می نوشتید:

    -"همه خوب بشنون و از من بترسن!من می تونم عشق رو بازی کنم"یا:"من می تونم با عشـ*ـق بـازی کنم"و یا...
    بقیه موارد خوب بودن و این چند تا ایراد بود که دیدمو گفتم ذکرشون کنم.اما در کل خلاصتون خوب بودو احساسات پارمیدا رو خوب نشون می داد.

    نقد درونی:

    *شروع

    شروع رمـان،نقش مهمی در نوشتن رمـان داره و باید طوری نوشته بشه که مخاطب برای خوندن ادامه ی رمـان ترغیب بشه.پس می شه حدس زد که شروعی که نویسنده برای رمـانش می نویسه،باید یه شروع هیجان انگیز و در عین حال کنجکاو کننده باشه.شروعی که شما برای رمانتون نوشتید می شه گفت یه شروع کنجکاو کننده بود ولی هیجان انگیز نبود.یعنی یه خرده طول می کشید تا مخاطب درک کنه دقیقا چه خبره و اینجا کجاست و قراره چی بشه!اما شروع خوبی بود و تا حدودی مخاطب رو راغب به خوندن ادامه ی رمـان می کرد.شروعتون خوب بودو کلیشه ای نبود.جذابیت خوبی داشت و تقریبا مخاطب رو همراه می کرد.چون کنجکاو کننده بود.ولی اگر کمی هیجان هم به شروع رمانتون اضافه می کردید،از اینی که هست بهتر می شد و مخاطب مشتاق تر می شد تا ادامه ی رمـان رو بخونه.اما تا همین جاهم شروعتون خوب بود.

    *ژانر

    ژانر هایی که شما برای رمانتون انتخاب کردید عاشقانه،معمایی و اجتماعی بودن.

    ژانر عاشقانه:عاشقانه یه ژانریه که طرفدار زیاد داره و اکثریت در این سبک داستان یا رمـان می خونن یا اکثر نویسنده ها از این ژانر استفاده می کنن.ژانر عاشقانه در رمانتون به چشم می خوره و روابط عاطفی بین دو نفر در رمانتون وجود داره.مثلا روابطی که بین پرهام و شارلوت هست یه رفتار عاشقانس.در کل این ژانر در رمانتون به چشم می خوره و رمانتون جنبه ی عاشقانه هم داره.

    ژانر اجتماعی:ژانر اجتماعی هم کم و بیش در رمانتون دیده می شه.به این ژانر هم تقریبا خوب پرداختین و می شه وجود این ژانر هم در رمانتون حس کرد.

    ژانر معمایی:ژانر معمایی هم کم و بیش در رمانتون دیده می شه.گذشته ی پارمیدا رو که نمی شه جزو یه معما قرار داد چون تقریبا کلشو چندین باز بازگو کرده اما بخشی از اون مثلا اون قسمتی که پارمیدا می فهمه داداش دیگه ای هم داشته و اون راشا بوده ولی بهش نگفتن و دلیلش هم هنوز ذکر نشده رو می شه جزو یه معما قرار داد.این ژانر هم در رمانتون دیده می شه.

    *دیالوگ ها

    دیالوگ هاتون نظم خوبی داشتن.اما بعضی قسمت ها یه بی نظمی در دیالوگ هاتون دیده می شد.مثلا وقتی دیالوگ رو نوشتید مونولوگ رو هم در ادامه ی دیالوگ نوشتید.برای مثال:(مثال رو از خودم می زنم)

    [1]-بهت گفتم بشین سرجات!با ترس نشست سرجاشو توی چشمام خیره شد.
    در صورتی که این دیالوگ باید به صورت زیر نوشته می شد:
    [2]-بهت گفتم بشین سر جات!
    با ترس نشست سر جاشو توی چشمام خیره شد.
    اگر مثل مثال[1]عمل کنید،مخاطب در خوندن دیالوگ دچار مشکل می شه و بهتر بگم دقیقا گیج می شه!بهس بهتره مثل مثال[2]عمل کنید تا مخاطب گیج نشه.


    در دیالوگ های دو نفره از(-)استفاده کردید که این یه نکته مثبته.در دیالوگ های دو نفره نیازی به ذکر اسم گوینده نیست و مخاطب می تونه بفهمه که کی این دیالوگ رو گفت.برای مثال:
    [3]-من چیزی بهش نگفتم!چند دفعه باید تکرار کنم؟!
    -لابد عمه ی من رفته همه چیزو بهش لو داده!مگه نه؟

    در دیالوگ های سه نفره و یا بیشتر باید اسم گوینده ها ذکر بشه تا مخاطب گیج و گمراه نشه.تا جایی که دقت کردم دیالوگ سه نفره توی رمانتون زیاد نبود ولی یه مورد دیدم که این رو توش رعایت کرده بودید.برای مثال:(مثال رو از خودم می زنم)

    [4]شهریار:حسام؟تو واقعا امروز یچیت شده!
    سیاوش:دِ خب منم از صبح دارم همینو می گم دیگه.
    حسام:بچه ها گفتم که چیزی نیست.
    مهدی:تو گفتیو ماهم باور کردیم!
    اگر همین مثال[4] رو با(-)بنویسیم انگار که یه دیالوگ دونفرس مثل مثال [3]در صورتی که اینطور نیست و چهارنفر توی صحنه حضور دارن!


    یه نکته ی مثبت دیگه هم اینه که از کشیدن کلمات توی دیالوگ ها خودداری کردید.مثلا دیالوگ هاتون مثل مثال زیر نبود:
    [5]-شششقاااایققققق؟؟؟ای خدااااا منو از دست این بکشششش!

    در بعضی از دیالوگ هاتونم از علائم نگارشی اشتباه و نا به جا استفاده کردید.مثلا در پست 83 نوشتید:

    [6]- بهت نمی آد دختر بدی باشی، از رهام دور بمون ، به خاطر خودت
    جمله ی بالا رو در واقع باید به صورت زیر می نوشتید:
    -بهت نمیاد دختر بدی باشی.از رهام دو بمون.به خاطر خودت!
    منظورم اینه که استفاده از کاما در اون جمله نابه جا بوده و در آخر جمله هم علامتی نذاشتید.در رابـ ـطه با این قسمت در بخش"علائم نگارشی و غلط های املائی"بیشتر توضیح می دم.


    در دیالوگ هاتون بهتره لحن دیالوگ هارو مشخص کنید بنویسید.اگر لحن دیالوگ هارو ذکر کنید هم دیالوگ هاتون زیباتر می شه و هم مخاطب بهتر می تونه اون لحظه رو که اون شخصیت این حرفو زد رو تصور کنه.البته در پست 83 یه همچین کاری کردید:
    [7]لیلی با نفرت گفت: پته ای که می گی اگه بریزه رو آب مال تورم می کشه بالا، به پای من نپیچ، ساحلو که نابود کردی لااقل با زندگی من بازی نکن.
    و در پست سوم هم همین طور:
    [8]زل زدم تو چشمای اشکی قهوه ای رنگش و با ملایمت گفتم:
    - جانم آبجی؟
    این مشخصات به مخاطب کمک می کنه که اون دیالوگ رو بهتر توی ذهنش تصور کنه.مثلا(در جاهایی که لازمن)می تونید بنویسید:با لحن آرومی گفت،با حرص گفت،با خشم گفت و یا...پس لحن صحبت شخصیت هارم مشخص کنید.

    *مونولوگ ها

    مونولوگ ها همون متن اصلی هستن که توصیفات و علائم نگارشی در اون ها قرار می گیره.پس به تک تک جزئیاتش اشاره می کنم:

    1)توصیفات:توصیفات به مخاطب کمک می کنن تا اون مکان یا چهره رو بتونه تصور کنه و توی ذهنش به خاطر بسپاره و یا می شه گفت بیشتر از رمـان لـ*ـذت ببره.پس توصیفات نقش مهمی در نوشتن رمـان دارن و باید به حد کافی باشن.توصیفات شما خوشبختانه به حد کافی نوشته شده بودن!توصیف مکان و چهرتون خیلی خوب بودو البته خیلی هم کامل بود.درواقع چیزی از توصیفات رو کم نزاشتید نه باری مکان و چهره و نه برای احساسات.توی توصیفات خوب عمل کرده بودید و راجع به این موضوع در ادامه مفصل تر توضیح می دم.

    2)علائم نگارشی:علائم نگارشی به مخاطب کمک می کنه که اون متن رو بهتر بخونه.پس نباید از علامتی نابه جا استفاده کنیم و یا حتی اصلا از علامتی استفاده نکنیم.اگر نویسنده با علائم نگارشی و کجا به کار بردن اون ها آشنایی نداشته باشه،یه ضعف و نکته منفی در قلمش ایجاد می کنه.شما از تمامی علائم نگارشی در مونولوگ هاتون استفاده کردید.اما در بعضی قسمت ها از علامتی استفاده کردید که استفادش در اون قسمت به جا نبوده.مثلا مثالی که قبل تر زدم هم جزو این موضوعه.راجع به این قسمت هم در ادامه ی نقد توضیح بیشتری می دم.

    3)اصول نگارشی:
    سعی کنید در مونولوگ ها از سه نقطه(...)استفاده نکنید و فقط از نقطه استفاده کنید.مثلا متن زیر رو:
    [9]تمام حواسم پیش اون بود...اما اون غرق در افکارش بودو به من توجهی نمی کرد...(مثال رو از خودم زدم)رو باید به این صورت نوشت:
    تمام حواسم پیش اون بود.اما اون غرق در افکارش بودو و به من توجهی نمی کرد.

    در بعضی قسمت ها ایراد نگارشی داشتید.مثلا فعل رو که باید در آخر جمله بیاد در وسط جمله اوردید و کلا یه جای نامناسب ازش استفاده کردید.مثلا در پست74نوشتید:
    [10]به زور گفتم:اشتباه می کنی،بازم نمی خوام به خاطر غرورت قبول کنی خیلی چیزارو.
    در واقع در متن بالا هم ایراد در استفاده از علائم نگارشی داشتید و هم جمله بندیتون اشتباه بود و جمله رو باید به این طریق می نوشتید:

    به زور گفتم:اشتباه می کنی.بازم به خاطر غرورت خیلی چیزارو نمی خوای قبول کنی.
    یا یه مثال دیگه از خودم می زنم:

    [11]در اتاقشو باز کردم.سرشو از روی میز بلند کردو با دیدن من،دوباره سرشو گذاشت روی میز.
    این متن باید به این صورت نوشته شه:
    در اتاقشو باز کردم.سرشو از روی میز بلند کردو با دیدن من،دوباره سرشو روی میز گذاشت.

    در بعضی از قسمت های رمانتون از این موارد دیده می شه.بهتره با یه مرور ساده اونارو پیدا و اصلاح کنید.البته من برای بعضی مثال ها شماره ی صفحرو ذکر کردمو نیازی به گشتن نیست.اما باز خودتونم مرور کنید بهتره.

    *علائم نگارشی و غلط املائی

    1)علائم نگارشی:همون طور که قبلا گفتم،رعایت علائم نگارشی،به مخاطب کمک می کنه تا مخاطب بتونه اون متن رو بهتر بخونه.رعایت اصول نگارشی و استفاده از علائم نگارشی به جا و درست حرفه ای بودن یا نبودن قلم نویسنده رو می سازه.همون طور که قبلا ذکر کردم،از علائم نگارشی استفاده کرده بودید اما بعضی از این علامت ها نادرست و یا بهتر بگم،نا به جا استفاده شده بودن.مثلا در پست 82 نوشتید:(قبل تر این مثال رو زده بودم)

    [12]لیلی با نفرت گفت: پته ای که می گی اگه بریزه رو آب مال تورم می کشه بالا، به پای من نپیچ، ساحلو که نابود کردی لااقل با زندگی من بازی نکن.
    در متن بالا باید به جای استفاده از کاما،از نقطه یا علامت تعجب استفاده می کردید.اصلاح شده ی این جمله:
    لیلی با نفرت گفت:پته ای که میگی اگه بریزه رو آب،مال تورم بالا می کشه!به پای من نپیچ!ساحلو که نابود کردی لااقل با زندگی من بازی نکن.



    و یا این که در پست سوم نوشته بودید:
    [13]با آهنگی که از تلویزیون پخش می شد زمزمه می کردم و آماده می شدم و هر چندوقت یک بار با لگدی لباسایی که می اومد زیر پام می فرستادم به طرف دیگه ی اتاق شلوغم، فردا این موقع من تو هواپیما به طرف گذشته و آیندم پرواز می کردم؛

    در متن بالا هم از کاما،نا به جا استفاده کردید و از نقطه ویرگول هم همین طور.اصلاح شده ی این جمله:
    با آهنگی که از تلوزیون پخش می شد زمزمه می کردم و آماده می شدم.هر چند وقت یک بار با لگد لباسایی که می اومد زیر پام،به طرف دیگه ی اتاق شلوغم می فرستادم.فردا همین موقع من تو هواپیما به طرف گذشته و آیندم پرواز می کردم.


    -در اکثر جمله هاتون به جای نقطه از کاما استفاده کردید که ظاهر جملرو به هم می ریزه.بهتره این جمله هارو پیدا و اصلاح کنید.

    تا جایی که دقت کردم،در متنتون ندیدم که از علائم نگارشی،چندبار پشت سرهم استفاده کنید و این یه نکته ی مثبته.در این مورد خوب عمل کردید.

    2)غلط املایی:غلط املایی هم یه جورایی می تونه نشون دهنده ی ضعف قلم نویسنده باشه.چون وقتی نویسنده از درست بودن کلمه اطلاعی نداره،بهتره یا اونو به کار نبره و یه معادل واسش پیدا کنه،و یا این که توی هرجایی چکش کنه و بعد از مطمئن شدن بنویسه.اما یه نوع دیگه غلط نوشتن هم هست که مربوط به غلط املایی نمی شه و اشتباه تایپیه.در اشتباه تایپی نویسنده به طور غیر عمد کلمه ای رو اشتباه می نویسه.مثلا در بین حروفی فاصله نمیزاره یا به جای یه حروف یه حروف دیگرو می نویسه و یا...
    در متن شما تعدادی غلط املایی و و در کنارش اشتباه تایپی هم دیدم.البته الان رمـان رو ویرایش کردید و اکثر غلط املائی هارو اصلاح کردید.می مونه اشتباه تایپی.در پست82 نوشتید:

    [14]لیلی: من و وحید نامزدیم و اجازم دست اونه نه باباريال واسه راحتی خیالتم می گم که بله می دونه!
    در متن بالا شما یه اشتباه تایپی"باباریال"داشتید.که باید اصلاحش کنید:
    لیلی:من و وحید نامزدیم و اجازم دست اونا نه بابا!واسه راحتی خیالتم می گم که بله می دونه!


    یا در پست 84 نوشتید:
    [15]بی حوصله نفسی گرفتمو چرخیدم طرفش:پیو؟

    در متن بالا هم به جای"چیو"نوشتید"پیو"که بهتره اصلاحش کنید.

    و در قسمت دیگه ای از این پست نوشتید:
    [16]البته بابا هنوزم به خاطر بی اجازه بازیگر شدنم باهام سرسنگینه ها ول یاونم درست می شه،

    در متن بالا در فاصله انداختن دچار اشتباه شدید و باید متن رو به صورت زیر می نوشتید:
    البته بابا هنوزم به خاطر بی اجازه بازیگر شدنم باهام سرسنگینه ها ولی اونم درست می شه.

    و در پست هشتاد و هفت نوشتید:
    مامان: فیلم جدید راشاجانه، کمیه و خیلی باحاله.

    در متن بالا اشتباها به جای "کمدیه" نوشتید"کمیه" و متن رو باید به شکل زیر می نوشتید:مامان:فیلم جدید راشا جانه.کمدیه و خیلی باحاله!
    شماره ی پست هارم ذکر کردم پس بهتره این جملات رو پیدا و اصلاحشون کنید.

    *زاویه دید

    همون طور که خودتونم می دونید،ما دو نوع زاویه دید داریم که در نوشتن ازشون استفاده می شه.یکی زاویه دید اول شخص و اون یکی زاویه دید سوم شخص هستش.زاویه دید اول شخص نسبت به زاویه دید دانای کل(سوم شخص)طرفدار های بیشتری داره و بیشتر مورد استفاده قرار می گیره.در این زاویه دید همزاد پنداری مخاطب با شخصیت داستان،بهتر اتفاق میفته.چون در این زاویه دید،همه ی اتفاقات و احساسات شخص،از طرف خود شخصیت گفته می شه.در زاویه دید دانای کل،دست نویسنده در بیان توصیفات و...باز تره.در این زاویه دید،نویسنده می تونه هم زمان راجع به چند شخصیت توضیح بده.
    شما از زاویه دید اول شخص استفاده کردید.اما داستان از زبان اشخاص مختلفی مثل راشا،پارمیدا،پرهام،شارلوت،دانای کل و...بیان می شه.در واقع وقتی اینجوری از طریق چند نفر داستان رو بیان کردید،مخاطب گیج می شه و بهتر بود عوض این کار،از زاویه دید دانای کل استفاده می کردید تا مجبور نشید داستان رو از زبان شخصیت های متفاوتی بیان کنید.البته همون طور که ذکر کردم از زاویه دید دانای کل هم استفاده کردید ولی باز هم برگشید به زاویه دید اول شخص.بهتره زاویه دیدتون رو مشخص کنید و معلوم کنید که قصه دقیقا داره از زبان چه شخصیتی تعریف می شه!این طوری اگر پیش برید مخاطب گیج و گمراه می شه پس بهتره یه زاویه دید مشخص برای رمـانتون تعیین کنید.

    *شخصیت پردازی

    شخصیت های تا به اینجای رمانتون،پارمیدا،پیمان،پریا،شادی،شارلوت،راشا،پرهام،کوروش،داریوش،ریحان،امیر،رکسانا،سامیار،رهام،هلیا و...
    هستن که با توجه به تعدادشون باید گفت که شخصیت های زیادی رو برای رمانتون انتخاب کردید.اسامی شخصیت ها و رفتار ها و حرکاتشون مثل آدم های عادیه و چیز عجیبی درشون نیست.

    1)پارمیدا:پارمیدا شخصیت اصلی داستانه و گهگاهی یه دختر شوخ و بازیگوش و گاهی هم یه دختر سرد و خشکه.راجع به گذشتش توی رمـان توضیح دادید اما هنوزم ابهاماتی وجود داره که مطمئنا با پیش روی رمـان این ابهامات حل می شه و می شه گفت ابهامات و رمزهای به جایی هستند.چیزهایی که مربوط به گذشته ی پارمیدا بودرو توی رمـان ذکر کردید.همون طور که گفتید،پارمیدا عاشق پرهام بوده و یه روز به عشقش به پرهام اعتراف می کنه.اما پرهام احساسات اونو خرد می کنه و عشقشو پس می زنه.پارمیدا هم طی یه اتفاقاتی میره خارج و تا پنج شیش سال اونجا می مونه.بعد که بر می گرده،یه دختر22 ساله ایه که کاملا با گذشته فرق کرده و برگشته تا پرهام رو خام خودش کنه.اما پرهام طی اتفاقاتی عاشق شارلوت می شه و...بعد از جریاناتی پارمیدا متوجه می شه که یه برادر دیگه داشته که راشا بوده.خب این یه چکیده ای از گذشته و اتفاقاتی بود که برای پارمیدا اتفاق افتاده بود.پارمیدا شخصیت قوی توی رمـان داره و با توجه به شخصیت اصلی بودنش باید یه همچین چیزیم باشه.در کل شخصیت پارمیدا رو برای مخاطب واضح کردید و اونو به مخاطب معرفی کردید.همونط رو که ذکر کردم ابهاماتی هنوز وجود داره که به جاست.رفتار ها و حرکات پارمیدا به سنش می خوره و رفتار های کاملا عادی داره.در کل این شخصیت رو به خوبی نشون دادید.

    2)پرهام:پرهام هم تقریبا می شه یکی از شخصیت های اصلی داستان قرار داد.پرهام هم تقریبا گذشته ی واضحی داره و شخصیت کمی مغرور داره.پرهام هم شخصیتی بوده که پارمیدا بهش علاقه داشته ولی عشق پارمیدا رو پس زده.برای مشهور شدن و ثروت مدتی با انیتا بود اما با ورود شارلوت به ایران ورق برگشت و پرهام عاشق شارلوت شد.در واقع یه سری از رفتار های پرهام غیر عادی هستن و یه سری ابهامات راجع به این شخصیت وجود داره.اما می شه گفت این شخصیت هم به خوبی نشون دادید.

    3)راشا:راشا یکی از شخصیت های اصلی رمانه.یه جورایی می شه به عنوان شخصیت مغروری شناختش اما به نظرم شخصیت مهربونی هم داره.خب راشا هم تقریبا دارای گذشته ی واضحیه ولی در ادامه ی رمـان گذشتش یه جورایی به گذشته ی پارمیدا گره می خوره.راشا هم در گذشته عاشق دختری به نام هلیا بوده اما هلیا می ره خارج و به خواهش های راشا توجهی نمی کنه.اما هلیا بر می گرده ایرانو به احتمال زیاد راشا هنوز حسی به هلیا داره(البته نظر قطعیم نیست).در ادامه ی داستان مشخص می شه که راشا برادر پارمیداس و اینو مخاطب می تونه از شباهتشونم در اواسط رمـان حدس بزنه.خب این شخصیت هم به خوبی در رمـان نشون دادید اما به نظرم در ادامه ی رمـان قراره حضور این شخصیت در رمـان پررنگ تر بشه.

    4)پیمان:پیمان برادر پارمیدائه و شخصیت گاهی شوخ و گاهی عصبی داره!در کل شخصیت ثابتی نداره.گذشتش زیاد معلوم نیست و زیاد شخصیت قوی تو رمـان نیست.فقط مخاطب می تونه بفهمه که برادر پارمیداست و قبلا با دختری به اسم رویا دوست بوده که کارشون به ازدواج ختم می شه ولی نمی دونم چرا خبری از زنش نیست!

    5)رهام:رهام هم می شه جزو شخصیت های اصلی رمـان قرار داد و به نظرم در پیشروی رمـان،نقش بیشتری خواهر داشت.رهام هم شخصیت سردی داره و خب همون طور که خودتونم گفتید بازیگره و یکی از دوستای راشاست که از طریق راشا با پارمیدا آشنا می شه و باهم کار می کنن و...گذشته ی رهام اصلا معلوم نیست و شخصیت گنگ و مبهمی داره ولی به نظرم این ابهامات به جاست و در ادامه ی رمـان باید مشخص شه که چه گذشته ای داشته.البته در اواسط رمـان اشاره ای به گذشتش شده اما توضیحی راجع بهش داده نشده.به نظرم الان رهام شخصیت ضعیفیه ولی در پیشروی رمـان قوی تر خواهد شد.

    6)شادی:شادی،دوست پارمیداست که شخصیت شوخ و جالبی داره.البته شخصیت مبهمی هم هست و اطلاعاتی راجع بهش داده نشده و اگرم داده شده خیلی کم بوده.بهتره راجع به این شخصیت هم بیشتر توضیح بدید.البته نمی دونم چرا در اواخر رمـان حضور شادی زیاد حس نمی شد!بهتره به این موضوع هم توجه کنید و به این شخصیت هم بیشتر بپردازین.

    7)پریا:پریا هم خواهر پارمیداست.شخصیت جالبی داره ولی زیاد قوی نیست!به نظرم به عنوان خواهر پارمیدا باید بیشتر بهش توجه بشه و بیشتر به مخاطب معرفیش کنید.پریا خب عاشق کوروشه که کوروش هم همین حسو بهش داره اما به اجبار نامزد کرده و پریا هم از این شرایط راضی نیست.همون طور که گفتم بهتره به این شخصیت بیشتر توجه کنید.

    8)شارلوت:شارلوت هم یکی دیگه از دوستای پارمیداس که توی خارج از کشور باهم آشنا شدن.شارلوت هم شخصیت بازیگوش و شوخی داره.البته این شخصیت هم یه شخصیت تقریبا ضعیفیه.خب شارلوت که پارمیدا ازش کمک خواسته بودو خواسته بود به پرهام نزدیک بشه،عاشق پرهام شده و...گذشته ی این شخصیت زیاد واضح نیست.بهتره به این شخصیت هم بیشتر بپردازین.

    -نکته:به بعضی از شخصیت ها توجه کافی رو نکردید و راجع به اون شخصیت ها به مخاطب اطلاعاتی نداده بودید.بهتره به اون شخصیت ها بیشتر توجه کنید.

    *توصیفات

    همون طور که گفتم،توصیفات نقش مهمی در نوشتن رمـان دارن.چون به مخاطب برای تصور کردن کمک می کنن و بهتره به حد کافی باشه.اگر بخوایم توصیفات رو به سه بخش تقسیم کنیم در نتیجه توصیف چهره،احساسات و مکان خواهیم داشت.خب حلا راجع به تک تکشون توضیح می دم:

    1)توصیف چهره:توصیف چهره،به مخاطب کمک می کنه تا بتونه چهره ی اون شخصیت رو توی ذهنش تصور کنه و اونو به خاطر بسپاره و هر وقت که اسم اون شخصیت اومد،بتونه تصویر اون شخصیت رو توی ذهنش بیاره.پس توصیف چهرم باید در حد لازم باشه.توصیف چهرتون خوب و کامل بود.یعنی اکثر چهره هارو به خوبی و کامل توصیف کرده بودید و این یه نکته ی مثبته.

    2)توصیف مکان:توصیف مکانتونم تا حدی خوب بودو اطلاعات کافی رو درباره ی اون مکان به مخاطب می داد.در واقع در توصیف مکان باید ذکر کنید که اون مکان بزرگه یا کوچیک؟دیواراش چه رنگیه؟مبلاش چه رنگیه؟و یا غیره.خب شما تقریبا به همه ی سوال های ممکن که برای مخاطب پیش میاد جواب دادید و اینم یه نکته ی مثبته

    3)توصیف احساسات:توصیف احساسات یعنی احساسات و شرایط اون فرد در اون موقعیت رو توصیف کنیم.توصیف احساسات باعث می شه که مخاطب با شخصیت همزاد پنداری کنه و اون شخصیت که در اون موقعیت قرار داررو درک کنه.توصیف احساساتتونم مثل بقیه توصیفاتتون خوب بود و احساسات پارمیدا،شارلوت و ... رو در شرایط مختلف به خوبی بیان کرده بودید.در کل همه ی توصیفاتتون خوب و کامل بود.

    -توصیفات بهتره تدریجی باشن.نه یهویی و پشت سر هم.یعنی مثلا توی یه قسمت رنگ مبل رو بگین بعد چند خط بعد به طور نامحسوس(نه خیلی ضایع)به رنگ پرده ها اشاره کنید و همینجوری پیش برید تا توصیفات کامل بشه.توصیفات یهویی و پشت سر هم مخاطب رو از خوندنشون زده می کنه.ولی توصیف تدریجی نه تنها به توصیفات زیبایی می بخشه،بلکه مخاطب هم به خوندن ادامه ی متن برای فهمیدن یه جزء دیگه از توصیف اون چیز،ترغیب می کنه.


    *نثر

    اگر بخوایم نثر رو به دو دسته تقسیم کنیم در نتیجه دو نثر "محاوره ای"و "ادبی"خواهیم داشت.نثر ادبی پر از اصطلاحات و کلمات زیباست که به متن داستان زیبایی می بخشه.اما کمتر کسی پیدا می شه که بتونه یه رمـان رو با نثر خالص ادبی بنویسه و قطعا توی اون از بعضی کلمات محاوره ای هم استفاده می کنه.در نثر ادبی بعضی کلمه ها هستن که به گوش ما نخوردنو ممکنه ما باهاشون آشنا نباشیم و یا معنیشونو ندونیم.اما نثر محاوره ای که نثر پرطرفداری هست،بیشتر از نثر ادبی مورد استفاده قرار می گیره.چون نثر محاوره ای حالت خودمونی داره و پر از کلمات و اصطلاحاتیه که ما هرروز در صحبت هامون ازشون استفاده می کنیم و با اونا آشناییم.در واقع نثر محاوره ای تبدیل شده به یه نثر"جوون پسند" و اکثر خواننده های جوون دوست دارن کتاب یا متنی رو بخونن که نثر محاوره ای داشته باشه.
    نثری که شما در رمـانتون استفاده کردید محاوره ایه که همون طور که گفتم طرفدار های بیشتری نسبت به ادبی داره.از پس این نثر به خوبی بر اومدید اما بازهم کلمات ادبی در متنتون دیده می شد.ه باور من و اصول نگارشی،وقتی نویسنده نثری رو برای نوشتن رمانش انتخاب می کنه،باید تا اخر از همون نثر استفاده کنه نه این که اون یکی نثر هم قاطی این کنه و در هر متنی که دوست داشت از یکدومشون استفاده کنه.اما اگر بخوام کلی بگم،زیاد اون کلمه ها به چشم نمی خورد.البته در زاویه دید دانای کل تا حدی از نثر ادبی استفاده کردید.که کلا این نثر برای دانای کل مناسب تره.اما در کل از نثر محاوره ای به خوبی استفاده کردید.

    *سیر

    سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ،یعنی فراز و نشیب ها و هیجانات رمـان.یا همون روند پیش روی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    .روند پیشروی رمانتون خوب و در تعادل بود.یعنی نه خیلی تند پیش رفتید نه خیلی آهسته.همه چیز باهم جور درمیومدو اینا همه نشون دهنده ی در تعادل بودن روند رمانن.

    راجع به هیجانات و فراز و نشیب های رمانتون باید بگم خوب بود.بعضی قسمت ها خیلی هیجان انگیز بودن و بعضی قسمت هاهم خیلی عادی پیش میرفتن.

    *ایده

    رمان شما راجع به دختری به نام پارمیداس که در گذشته عاشق شخصی به نام پرهام شده بود شده بود اما پرهام به احساساتش توجهی نکرد و عشقشو پس زد.این باعث شد که غرور پارمیدا بشکنه.پارمیدا طی اتفاقاتی به خارج می ره و ادامه تحصیل می ده و بعد از چند سال با یه تحول بر می گرده.همه از تحولش تعجب می کنن چون سرد تر و مغرور تر شده.خب پارمیدا با پسری به نام راشا آشنا می شه که خیلی شبیه خودش بوده و دوست داداشش پیمانم بوده.راشا چون بازیگر بوده،به پارمیدا پیشنهاد می ده که اون هم بیاد تست بازیگری بده و وارد این حرفه بشه.پامیداهم تست میده و قبول می شه.نقش مقابلش فردی به نام رهامه که دوست راشاهم هست و توسط راشا باهاش آشنا می شه.بعد ها بعد از جریاناتی پارمیدا می فهمه که راشا برادرشه و...
    خب ایدتون کم و بیش به واقعیب نزدیکه و می تونه برای هر کسی پیش بیاد.به نظرم ایده ی جدیدی هست و تا به حال رمانی با همچین ایده ای ندیدم.ایدتون برای نوشتن رمـان جالبه اما قسمت های تکراریم داره اما اکثرش رو می شه یه ایده ی جدید حساب کرد.در کل ایدتون برای نوشتن یه رمـان جالبه.

    *نکته متفرقه

    در متن رمانتون از علامت هایی مثل پوکر،:/،^-^و یا...استفاده نکنید و این علامت هارو از متن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    حذف کنید.


    موفق و مؤید باشید
    «عضو شورای نقد نگاه»



     

    ^moon shadow^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/10
    ارسالی ها
    4,336
    امتیاز واکنش
    62,335
    امتیاز
    1,091
    محل سکونت
    تبــــ♡ـــریز

    سلام، مرسی:aiwan_light_blush:
    خیلی ممنون از زمانی که برای نقد رمان گزاشتید:aiwan_light_give_heart:و ممنون از نقد سازندتون:aiwan_light_give_rose:
    با اینکه قبلا تمام قوانینو خونده بودم و سعی کرده بودم تمام نکاتو رعایت کنم ولی معلومه با این تجربه ی کمم هنوز کلی غلط دارم ، حتما سعی می کنم تمام نکاتی که گفتید رو درست کنم:aiwan_light_gamer1:
    راوی داستان هم ویرایش شد و فقط دوتا شخصیت اصلی هستن :)
    درمورد جلد هم طراح محترم الکا جان باهاشون صحبت کردم و عکس کنار جلد تغییر کرد، امیدوارم الان خوب باشه و ژانر عاشقانرو نشون بده:aiwan_light_blumf:
    خسته نباشید:aiwan_light_bffffffffum:
    :wave1:
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا