- عضویت
- 2017/03/28
- ارسالی ها
- 757
- امتیاز واکنش
- 13,362
- امتیاز
- 671
نقد (( الهه بهشتی ))
بسم تعالی
نام : اسمی که برای رمانت انتخاب کردی الهه بهشتی بود . وقتی برای اولین بار این اسم رو دیدم ، یه حس گرمی و لطافت بهم دست داد . گفتم قراره به دو صورت باشه . یا داستان قراره درباره دختری باشه که دارای قدرت های زیادیه و این قدرت ها اون رو از بقیه متمایز میکنه ، و یا دختریه که پاکه و نشونه های خیلی خوبی توشه که پسری رو شیفته خودش میکنه . این اسم ، ژانر عاشقانه رو به خوبی نشون میده و بیانگر ژانر تخیلی و فانتزی هم تا حدودی هست . چون همونطور که گفتم ، در نگاه اول تو ذهن من خواننده این فکر رو انداخت که ممکنه داستان درباره دختری با قدرت های ویژه باشه . نامی که برای انتخاب میشه ، بهتره مقداری محتوای رو نشون بده . یعنی خواننده با خوندن ، تا حدودی متوجه محور اصلی داستان بشه . این اسم ، نشون میده که داستان درباره یه دختر با ویژگی های بالاست و به خوبی محور اصلی داستان رو نشون میده . همچنین ، این اسم به محتوای هم میخورد . یعنی داستان با اسم همخونی داشت و حتی بارها هم اسم تو خود به کار بـرده شده بود . اسمی که انختاب کردی ملاک های لازم رو داشت و به خوبی مخاطب رو جذب می کرد .
جلد : جلد : جلد رمانت ، دختری رو نشون میده که پیراهن سفید رنگی تنشه ، روی زمینی تو جنگل نشسته ، گوی تو دستشه و بال هایی پشتشن . پس زمینه جنگل رو نشون میده . کنار جلد ، تصویر یه گوی هست که دستی هم اون رو احاطه کرده . تصویری که برای جلد انتخاب کردی ، تا حدودی مرتبط بود و خواننده با دیدن تصویر ، تقریبا می تونست به ماجرا پی ببره و درکی از داشته باشه . تصویر ، با ژانر ها ارتباط داره و نشون دهنده ژانر فانتزی و تخیلی هست ، تنهایی دختر هم میتونه به ژانر عاشقانه اشاره کنه . این جلد ، اون حس کشش و جاذبه رو در مخاطب ایجاد میکنه و میشه گفت تصویر جذابی برای انتخاب شده . این تصویر ، به محتوای هم می خورد . مثلا تو در رمانت گفتی افرا وقتی گوی رو توی دستش میگیره بال هایی در پشتش ایجاد میشه ، که تو عکس هم نشون دادی این موضوع رو . یا تصویر کوچیکی که کنار جلد گذاشته شده ، به خواننده میفهمونه که داستان درباره گوی هم هست . رنگ هایی که استفاده شده هم جذابیت خودشون رو دارن و با تصویر دختر هماهنگی دارن . اسمی که گذاشتی برای رمانت ، الهه بهشتی بود . ما وقتی از بهشت میگیم ، یاد درختان و جنگل میفتیم ، و این موضوع تو عکس نشون داده شده . دختری هم که تو تصویر نشسته می تونه بیانگر پاکی یه الهه باشه . تنها مشکلی که رمانت داشت ، این بود که تو در طول رمانت گفتی افرا با حجابه و این حجاب تو تصویر نشون داده نمی شد ، بلکه لباسی که پوشیده باز هم محسوب میشه . به غیر از نکته آخر ، جلد انتخابیت ، جلد خوبی بود .
خلاصه : خلاصه رمانت ، در واقع اتفاق داستان رو بیان کرده بود . یعنی گفته بود که داستان حول محور یه دختر میچرخه و قراره اتفاقاتی براش بیفته و در نهایت اون درگیر یه عشق میشه . خب ، خلاصت کوتاه بود و در عین کوتاه بودن ، محتوای داستان رو بیان کرده بود . ببین ، یه خلاصه خوب ، باید جوری باشه که علاوه بر دادن یه سری اطلاعات به خواننده ، یه گره اصلی در ذهن مخاطب ایجاد کنه تا اون رو به دنبال خودش بکشونه . این خلاصه با اینکه به محتوای داستان میخورد و اون کوتاهی لازم رو داشت ، اما گره ای که بتونه خواننده رو جذب کنه ، تو ذهن مخاطب ایجاد نکرد . بهت پیشنهاد میکنم تو خلاصت تغییراتی بدی که گره مهمی رو تو ذهن ایجاد کنه .
مقدمه : ببین ، مقدمه و خلاصه مکمل همدیگه هستن و باید همدیگه رو کامل کنن . مقدمه ، هم باید به محتوای بخوره و هم خواننده با خوندنش وارد محیط احساسی و عاطفی بشه . مقدمه رمانت ، یه متن ادبی عاشقانه بود . این مقدمه کمی طولانیه و خواننده وقتی برای خوندنش صرف نمیکنه . همینطور ، فقط احساسات عاطفی رو در مخاطب بر می انگیزه و هیچ حس تخیلی به خواننده نمیده . یعنی هیچ زمینه ای تخیلی ایجاد نکرده . همچنین ، این مقدمه تا اینجای به محتوای داستان نمیخوره . چون در طول داستان آنچنان به مباحث عاشقانه نرسیده بودی و این مقدمه زیادی عاشقانه هست ، خیلی با هم همخونی نداره . بهت توصیه میکنم کمی تو این قسمت هم تغییر ایجاد کنی . میتونی از قسمت های خاص ، دیالوگ هاشون یا دلنوشته از زبون خود شخصیت ، استفاده کنی .
شروع : ببین ، شروعی خوبه که دیالوگ ها ، مونولوگ ها و توصیفاتش با بقیه ها فرق کنه . شروع رمانت هم دیالوگ بود و هم توصیف و مونولوگ . دیالوگ هات با بقیه ها متفاوت بود . توصیفات و مونولوگ های هم در پست اول به همین صورت بودن . توصیفاتی که داشتی مثل فضای کلاس و تخته و طرز نوشتن روش ، خلاقیت زیادی داشت و واقعا متفاوت بود . شروع ، باید به صورتی باشه که در انتهاش ذهن خواننده رو درگیر کنه و سوالی رو تو ذهنش ایجاد کنه . شروع رمانت ، در انتهاش سوالی رو ایجاد میکرد و به صورت خیلی ظریف مخاطب رو کنجکاو کرده بود . بهت توصیه میکنم این گره رو محکم تر کنی تا خواننده بیشتر برای خوندن ادامه کنجکاو بشه .
شخصیت پردازی : در شخصیت پردازی به ویژگی ها و مشخصات شخصیت های داستان می پردازیم . خب اول از همه اسم شخصیت هارو میگم . ببین ، اسم های شخصیت ها زمانی میتونن با مخاطب ارتباط بر قرار که در عین سادگی ، به رفتار و گفتار شخصیت ها هم بخورن . اسم هایی که انتخاب کردی هم خوب بودن و هم مشکل داشتن . اسمی مثل آروشا ، یه اسم دخترونه هست و درخور یه شاه نیست . اسمایی خوبن که با سادگیشون تو ذهن خواننده بمونن . اما همچین اسمی تو ذهن یه خواننده نمیمونه و خیلی زود اون رو فراموش میکنه . ولی اسم هایی هم در رمانت داشتی که هم به خود شخصیت بخورن و هم سادگی لازم رو داشته باشن ، مثل اسم شهاب . وقتی میگی یه فرد ابهت و غرور خاصی داره باید اسمشم اون ابهت رو نشون بده . نکته ای که خودتم بهش اشاره کردی ، این بود که ، اسم بعضی شخصیت هارو بنا بر محل زندگیشون انتخاب کردی ، مثل شهاب که در سرزمین ستارگان زندگی می کرد ، یا افرا که در سرزمین گل زندگی می کرد و این خلاقیت خیلی خوبی بود . موضوع بعدی رفتار های شخصیت ها هستن . رفتار شخصیت ها باید نشون دهنده رنج سنی شخصیت هم باشه . رفتار های شهاب نشون دهنده سنش نبود و خواننده نمیتونه درک کنه که شهاب چند سالشه . یا رفتار های اشکان نشون نمیده که یه مرد جوونه یا میانسال . تو این ، چند تا از قسمت هاش براساس واقعیت الان خودمونه ، اما الان دختر نوزده ساله مدرسه نمیره . همچنین ، رفتارهای افرا در ذهن خواننده تضاد ایجاد میکنه ، یعنی خواننده بین اینکه افرا یه نوجوونه یا جوون میمونه . شخصیتی مثل اشکان که یه شاهزاده ست معمولا باید با غرور و ابهت باشه که خودتم اشاره کردی بهش ، اما این شخصیت مغرور ، خیلی شوخی میکنه و یهو مهربون میشه ، که این رفتارهاش ضد و نقیضه .موضوع بعدی ، شغل ها در رمانه . خب از اونجایی که رمانت ، خارج از زمین و یه تخیلی بود ، شغل های زیادی نگفتی ، جز کاسبی که تقریبا جدید محسوب میشه . بهت پیشنهاد میکنم اون جاهایی که بهت گفتم رو اصلاح کنی .
ژانر : ژانر های رمانت ، فانتزی ، تخیلی و عاشقانه بود . در طول به ژانر های فانتزی و تخیلی خیلی خوب پرداخته بودی و در هر دو زمینه عالی عمل کردی . مثل موجودات عجیب و غریبی که وهشیته بهشون میگفتن ، یا درک کردن حرف های افرا توسط حیوانات . یکی از ژانرهای انتخابیت عاشقانه بود . پس باید تو این زمینه هم خیلی خوب عمل میکردی . اما اونطور که باید از ژانر عاشقانه استفاده نکردی و موضوعات عاشقانه رو بیان نکردی ، غیر از چند پست اخر ، اون هم نه زیاد و فقط اشاره کمی بهش کردی . بهت توصیه میکنم تو زمینه عشق هم بیشتر کار کنی . یه پیشنهاد هم بهت می کنم ، اینکه اگه محور اصلی داستان ، عاشقانه نیست و قراره به مسایل عاشقانه کمتر بپردازی اون رو جز ژانر ها نیار و فقط اسم ژانرهایی رو بیار که بیشتر کار میکنی روش .
سیر : سیر رمانت ، فراز و فرود داشت ، ولی بین فراز و فرود ها تعادل برقرار نشده بود . یعنی اتفاقات رمانت بیشتر از یک نواختیش بود . سیری خوبه که نه زیاد تند و تو سراشیبی باشه و نه زیاد یکنواخت و کسل کننده. همونطور که گفتم رمانت تو سراشیبی بود ، یعنی اتفاقات رمانت بیشتر بود ، اما این اتفاقا به خوبی هیجان رو نشون نمی دادن و بنابراین خواننده سراشیبی رو حس نمی کنه . بهتره که اتفاقات رو جوری نشون بدی که هیجان و سراشیبی داستان معلوم شه . اتفاقات ، با اینکه سراشیببیشو نشون میده ، اما هیجان و تندی لازم رو در خواننده ایجاد نمیکنه . رمانت ، اتفاقات زیادی داشت که نیاز بود هیجاناتش و تندیش رو بیشتر بیان کنی . بهت پیشنهاد می کنم اتفاقات داستان رو طوری بنویسی که به یه هیجان زودگذر تبدیل نشه .
ایده : رمانت ، درباره دختری بود که در خارج از زمین زندگی می کرد و اتفاقاتی براش میفته که اونا هم مربوط به یه جایی غیر از زمین میشه ، همچنین شخصیت های داستان هم زمینی نیستن . این ایده که بر گرفته از تخیلته تقریبا جدیده و خیلی مورد استفاده سایر نویسنده ها قرار نگرفته . اما خب ما داشتیم هایی که زندگی در یه جایی غیر از زمین و اتفاقاتی دور از زمین رو نشون میدادن . در بعضی قسمت های رمانت ، ایده کمی تکراری می شد ، مثل استفاده از گوی یا خوندن صیغه محرمیت . ایده ای که بر اساس تخیل انسان باشه ، میتونه چیز های جدیدتری خلق کنه . بهت پیشنهاد میکنم جاهایی که کمی تکراری به نظر میاد رو تغییر بدی تا ایده ای نو بشه .
دیالوگ و مونولوگ : دیالوگ ها و مونولوگ هایی که تو نوشته میشه ، مثل قسمت شخصیت پردازی باید به رفتارشون بخوره . یعنی یه پسر هیجده ساله باید براساس سنش حرف بزنه . دیالوگ ها باید جوری نوشته بشه ، که خواننده با خوندنشون ، متوجه بشه که این فردی که داره حرف میزنه ، چه شخصیتی داره ، چند سالشه ، وضعیت و سطح فرهنگی و اجتماعی شخصیت چه جوریه ؟ طرز حرف زدن عامیانه درخور خانواده های سلطنتی نیست ، و در جاهایی که گفتی خانواداه پادشاه و افراد تو قصر باید ادبی حرف بزنن خوبه ، اما همونطور که گفتم اون قسمت ها که شاهزاده هاشون عامیانه حرف میزدن ، سطح فرهنگی و اجتماعی بالاشونو نشون نمی داد و خواننده رو متوجه اختلاف سطوح اجتماعی نمی کرد . برای مثال بین حرف زدن افرا و شهاب تفاوتی حس نمی شد که نشون بده شهاب از نظر سطح اجتماعی بالاتر از افراست ، و چه بسا رفتارها و طرز صحبت کردن افرا بیشتر به خانواده های سلطنتی میخورد . بهت توصیه میکنم در قسمت دیالوگ ها تغییراتی ایجاد کنی که تفاوت جنسیت و سن و سطوح رو به خوبی نشون بده . در این زمینه کمی ضعیف عمل کردی به همون دلایلی که گفتم . در دیالوگ های بین دو نفر اکثرا اسم بردی و یا از علامت (-) استفاده کردی . در دیالوگ ها هر چه از جملات تکراری کمتر استفاده بشه بهتره . مونولوگ ها هم که از زبان سوم شخص بیان شده و مونولوگ های چندانی نبود ، غیر از قسمت هایی که حرف زدن شخصیت ها با خودشون رو نشون می داد ، مثل جایی که شهاب از حرکات افرا تعجب کرده بود و فکر می کرد چنگ زدن میمون که سمی نبوده . مونولوگ ها ، در واقع همون قسمت هایی بود که شخصیت ها فکر می کردن و تو فکرشون رو بیان کردی . بهت پیشنهاد میکنم جاهایی که گفتم رو اصلاح کنی و مونولوگ های بیشتری بگی .
نثر : همونطور که خودت می دونی ما چند نوع نثر داریم که در نوشتن کاربرد داره . در بعضی از ها ، همه داستان با نثر ادبی گفته میشه غیر از دیالوگ ها که به صورت عامیانه بیان میشه . تو هم اینطور بود . اما وقتی از نثر ادبی استفاده میکنی نباید کلمات عامیانه بیاری توش ، یا وقتی در دیالوگ ها عامیانه میگی نباید ادبی قاطی کنی . در دیالوگ ها که ادبی نیاورده بودی ، اما در قسمت های ادبی داستان از کلمات گفتاری استفاده کردی ، مثل ( بچگیمون ) . بهت توصیه میکنم جاهایی که این دوتا مخلوط شدن رو اصلاح کنی .
زوایه دید : زاویه دید رمانت ، سوم شخص یا دانای کل بود . این زاویه دید ، زمانی کاربرد داره ، که شخصیت های زیادی داشته باشه و همه اتفاقات داستان حول محور یه فرد نگرده و داستان فقط درباره یه شخصیت نباشه ، همچنین لازمه در طول ، افکار و احساسات همه شخصیت های داستان بیان بشه . رمانی که نوشتی ، شخصیت های زیادی داشت ، اما کل داستان روی محور یه نفر می چرخید و لازم نبود افکار و احساسات همه شخصیت ها بیان بشه . اما از اونجایی که میخواستی تمام وقایع به صورت کامل شرح داده بشه و همه چیز گفته بشه ، نیازمند زاویه دید سوم شخص بود که خودتم ازش استفاده کردی و خیلی خوبه .
غلط املایی و علایم نگارشی : تو رعایت املای درست کلمات و علایم نگارشی خیلی مهمه . رمانت در زمینه املای کلمات خیلی قوی بود و تو این مورد اشکال چندانی نداشتی که بخوام بهش اشاره کنم و کلمات رو درست نوشتی ، غیر از تو مقدمت که یه حرف رو فکر می کنم به اشتباه اضافه کردی ، ( توی دلیل ... = تو دلیل ) . اما در زمینه علایم نگارشی ، اینجا هم خوب عمل کردی ، اما بهتره که از علامت های بیشتری استفاده کنی . بعضی از جملات نیازمند علامت های نگارشی هست ، که تو نذاشتی ، مثل ( و به دنبال شهاب او هم وارد آسانسور شد = و به دنبال شهاب ، او هم وارد آسانسور شد . ) .
توصیفات : ( چهره و ظاهر ، حالت ، مکان ، احساسات )
چهره : توصیف چهره در کاربرد زیادی داره . توصیفات چهرت تو رمانت خوب بود . مثلا ، چهره مانیا ، شهاب ، افرا ، موجودات عجیب و غریب و... توصیف کردی . توصیفاتی که تو به کار بـرده میشن باید خیلی دقیق باشه . با اینکه تو رمانت توصیف چهره داشتی ، اما بهت پیشنهاد می کنم این توصیفات رو دقیق تر و به تدریج انجام بدی . توصیف ظاهر رو ولی داشتی . مثل طرز لباس پوشیدن افرا و شهاب .
توصیف حالت : توصیف حالت هم تو رمانت داشتی ، مثلا حالت عصبی که راییکا داشت و از عصبانیت محکم راه می رفت ، یا حالت محکمی و اتحادی که بین سرباز ها موقع راه رفتنشون گفتی . توصیف حالات ، به خواننده کمک میکنه ، اون موقعیت و اتفاق رو بهتر درک کنه . بهت توصیه میکنم توصیف حالت رو در رمانت بیشتر کنی . خیلی از جاهای رمانت می تونستی توصیفات بیشتری داشته باشی ، اما نداشتی . مثلا ، حالت راه رفتن و رفتار های نگران و استرسی افرا .
مکان : توصیف مکانت از بقیه توصیفاتت بیشتر بود ، و تو این زمینه خوب عمل کردی . مثلا وقتی که قصر هارو توصیف میکردی ، یا توصیف جنگل و خونه حیدر که توصیفاتش رو انجام دادی . توصیف مکان هم جا داشت که بیشتر بشه . بهتره که توصیفات مکانت رو هم بیشتر کنی ، هرچند که الانم خوبه .
احساسات : توصیف احساسات هم به خواننده کمک میکنه ، درک بهتری از ماجرا و افکار شخصیت داشته باشه . توصیف احساساتتم تو رمانت ، مثل بقیه توصیفاتت داشتی ، اما به مقدار کافی نبود . مثلا احساساتی که افرا به شهاب داشت . توصیف احساساتتو عمیق تر انجام بدی بهتره .
متفرقه :
باورپذیری : این یه تخیلیه ، پس نمیشه ازش انتظار داشت که همه چیزهای گفته شده تو با واقعیت مطابقت داشته باشه . چون زاده ذهنه ، پس اتفاقات و شخصیت هایی مثل وهشیته یا راستا هم زاده ذهن هستند . اما موضوعی که توجه منو جلب کرد ، اینه که درسته حضرت خضر در آسمون ها بوده ، اما پیامبر خداست و نمازهایی که میخونه به زبان فارسی نیست . درسته که خواستی که تخیلی باشه ، اما این یه مورد هرچیم که باشه ، نمیشه عوضش کرد که پیامبر خدا آیات رو فارسی بخونه .
نکات اخلاقی : ببین ، این خیلی خوبه که اشاره کردی ماها مسلمونیم ولی اون مقدار که لازمه واجباتمونو انجام نمیدیم ، اما گفتن اینکه دینی برتر از دین ما باشه جلوه خوبی نداره ، هرچند که اشاره کردی منظورت از نظر انجام واجباته . این نکته خوبی بود که راجب محرم و نامحرم هم تو ، اشاره کردی .
موفق و پیروز باشید
عضو آزمایشی شورای نقد
بسم تعالی
نام : اسمی که برای رمانت انتخاب کردی الهه بهشتی بود . وقتی برای اولین بار این اسم رو دیدم ، یه حس گرمی و لطافت بهم دست داد . گفتم قراره به دو صورت باشه . یا داستان قراره درباره دختری باشه که دارای قدرت های زیادیه و این قدرت ها اون رو از بقیه متمایز میکنه ، و یا دختریه که پاکه و نشونه های خیلی خوبی توشه که پسری رو شیفته خودش میکنه . این اسم ، ژانر عاشقانه رو به خوبی نشون میده و بیانگر ژانر تخیلی و فانتزی هم تا حدودی هست . چون همونطور که گفتم ، در نگاه اول تو ذهن من خواننده این فکر رو انداخت که ممکنه داستان درباره دختری با قدرت های ویژه باشه . نامی که برای انتخاب میشه ، بهتره مقداری محتوای رو نشون بده . یعنی خواننده با خوندن ، تا حدودی متوجه محور اصلی داستان بشه . این اسم ، نشون میده که داستان درباره یه دختر با ویژگی های بالاست و به خوبی محور اصلی داستان رو نشون میده . همچنین ، این اسم به محتوای هم میخورد . یعنی داستان با اسم همخونی داشت و حتی بارها هم اسم تو خود به کار بـرده شده بود . اسمی که انختاب کردی ملاک های لازم رو داشت و به خوبی مخاطب رو جذب می کرد .
جلد : جلد : جلد رمانت ، دختری رو نشون میده که پیراهن سفید رنگی تنشه ، روی زمینی تو جنگل نشسته ، گوی تو دستشه و بال هایی پشتشن . پس زمینه جنگل رو نشون میده . کنار جلد ، تصویر یه گوی هست که دستی هم اون رو احاطه کرده . تصویری که برای جلد انتخاب کردی ، تا حدودی مرتبط بود و خواننده با دیدن تصویر ، تقریبا می تونست به ماجرا پی ببره و درکی از داشته باشه . تصویر ، با ژانر ها ارتباط داره و نشون دهنده ژانر فانتزی و تخیلی هست ، تنهایی دختر هم میتونه به ژانر عاشقانه اشاره کنه . این جلد ، اون حس کشش و جاذبه رو در مخاطب ایجاد میکنه و میشه گفت تصویر جذابی برای انتخاب شده . این تصویر ، به محتوای هم می خورد . مثلا تو در رمانت گفتی افرا وقتی گوی رو توی دستش میگیره بال هایی در پشتش ایجاد میشه ، که تو عکس هم نشون دادی این موضوع رو . یا تصویر کوچیکی که کنار جلد گذاشته شده ، به خواننده میفهمونه که داستان درباره گوی هم هست . رنگ هایی که استفاده شده هم جذابیت خودشون رو دارن و با تصویر دختر هماهنگی دارن . اسمی که گذاشتی برای رمانت ، الهه بهشتی بود . ما وقتی از بهشت میگیم ، یاد درختان و جنگل میفتیم ، و این موضوع تو عکس نشون داده شده . دختری هم که تو تصویر نشسته می تونه بیانگر پاکی یه الهه باشه . تنها مشکلی که رمانت داشت ، این بود که تو در طول رمانت گفتی افرا با حجابه و این حجاب تو تصویر نشون داده نمی شد ، بلکه لباسی که پوشیده باز هم محسوب میشه . به غیر از نکته آخر ، جلد انتخابیت ، جلد خوبی بود .
خلاصه : خلاصه رمانت ، در واقع اتفاق داستان رو بیان کرده بود . یعنی گفته بود که داستان حول محور یه دختر میچرخه و قراره اتفاقاتی براش بیفته و در نهایت اون درگیر یه عشق میشه . خب ، خلاصت کوتاه بود و در عین کوتاه بودن ، محتوای داستان رو بیان کرده بود . ببین ، یه خلاصه خوب ، باید جوری باشه که علاوه بر دادن یه سری اطلاعات به خواننده ، یه گره اصلی در ذهن مخاطب ایجاد کنه تا اون رو به دنبال خودش بکشونه . این خلاصه با اینکه به محتوای داستان میخورد و اون کوتاهی لازم رو داشت ، اما گره ای که بتونه خواننده رو جذب کنه ، تو ذهن مخاطب ایجاد نکرد . بهت پیشنهاد میکنم تو خلاصت تغییراتی بدی که گره مهمی رو تو ذهن ایجاد کنه .
مقدمه : ببین ، مقدمه و خلاصه مکمل همدیگه هستن و باید همدیگه رو کامل کنن . مقدمه ، هم باید به محتوای بخوره و هم خواننده با خوندنش وارد محیط احساسی و عاطفی بشه . مقدمه رمانت ، یه متن ادبی عاشقانه بود . این مقدمه کمی طولانیه و خواننده وقتی برای خوندنش صرف نمیکنه . همینطور ، فقط احساسات عاطفی رو در مخاطب بر می انگیزه و هیچ حس تخیلی به خواننده نمیده . یعنی هیچ زمینه ای تخیلی ایجاد نکرده . همچنین ، این مقدمه تا اینجای به محتوای داستان نمیخوره . چون در طول داستان آنچنان به مباحث عاشقانه نرسیده بودی و این مقدمه زیادی عاشقانه هست ، خیلی با هم همخونی نداره . بهت توصیه میکنم کمی تو این قسمت هم تغییر ایجاد کنی . میتونی از قسمت های خاص ، دیالوگ هاشون یا دلنوشته از زبون خود شخصیت ، استفاده کنی .
شروع : ببین ، شروعی خوبه که دیالوگ ها ، مونولوگ ها و توصیفاتش با بقیه ها فرق کنه . شروع رمانت هم دیالوگ بود و هم توصیف و مونولوگ . دیالوگ هات با بقیه ها متفاوت بود . توصیفات و مونولوگ های هم در پست اول به همین صورت بودن . توصیفاتی که داشتی مثل فضای کلاس و تخته و طرز نوشتن روش ، خلاقیت زیادی داشت و واقعا متفاوت بود . شروع ، باید به صورتی باشه که در انتهاش ذهن خواننده رو درگیر کنه و سوالی رو تو ذهنش ایجاد کنه . شروع رمانت ، در انتهاش سوالی رو ایجاد میکرد و به صورت خیلی ظریف مخاطب رو کنجکاو کرده بود . بهت توصیه میکنم این گره رو محکم تر کنی تا خواننده بیشتر برای خوندن ادامه کنجکاو بشه .
شخصیت پردازی : در شخصیت پردازی به ویژگی ها و مشخصات شخصیت های داستان می پردازیم . خب اول از همه اسم شخصیت هارو میگم . ببین ، اسم های شخصیت ها زمانی میتونن با مخاطب ارتباط بر قرار که در عین سادگی ، به رفتار و گفتار شخصیت ها هم بخورن . اسم هایی که انتخاب کردی هم خوب بودن و هم مشکل داشتن . اسمی مثل آروشا ، یه اسم دخترونه هست و درخور یه شاه نیست . اسمایی خوبن که با سادگیشون تو ذهن خواننده بمونن . اما همچین اسمی تو ذهن یه خواننده نمیمونه و خیلی زود اون رو فراموش میکنه . ولی اسم هایی هم در رمانت داشتی که هم به خود شخصیت بخورن و هم سادگی لازم رو داشته باشن ، مثل اسم شهاب . وقتی میگی یه فرد ابهت و غرور خاصی داره باید اسمشم اون ابهت رو نشون بده . نکته ای که خودتم بهش اشاره کردی ، این بود که ، اسم بعضی شخصیت هارو بنا بر محل زندگیشون انتخاب کردی ، مثل شهاب که در سرزمین ستارگان زندگی می کرد ، یا افرا که در سرزمین گل زندگی می کرد و این خلاقیت خیلی خوبی بود . موضوع بعدی رفتار های شخصیت ها هستن . رفتار شخصیت ها باید نشون دهنده رنج سنی شخصیت هم باشه . رفتار های شهاب نشون دهنده سنش نبود و خواننده نمیتونه درک کنه که شهاب چند سالشه . یا رفتار های اشکان نشون نمیده که یه مرد جوونه یا میانسال . تو این ، چند تا از قسمت هاش براساس واقعیت الان خودمونه ، اما الان دختر نوزده ساله مدرسه نمیره . همچنین ، رفتارهای افرا در ذهن خواننده تضاد ایجاد میکنه ، یعنی خواننده بین اینکه افرا یه نوجوونه یا جوون میمونه . شخصیتی مثل اشکان که یه شاهزاده ست معمولا باید با غرور و ابهت باشه که خودتم اشاره کردی بهش ، اما این شخصیت مغرور ، خیلی شوخی میکنه و یهو مهربون میشه ، که این رفتارهاش ضد و نقیضه .موضوع بعدی ، شغل ها در رمانه . خب از اونجایی که رمانت ، خارج از زمین و یه تخیلی بود ، شغل های زیادی نگفتی ، جز کاسبی که تقریبا جدید محسوب میشه . بهت پیشنهاد میکنم اون جاهایی که بهت گفتم رو اصلاح کنی .
ژانر : ژانر های رمانت ، فانتزی ، تخیلی و عاشقانه بود . در طول به ژانر های فانتزی و تخیلی خیلی خوب پرداخته بودی و در هر دو زمینه عالی عمل کردی . مثل موجودات عجیب و غریبی که وهشیته بهشون میگفتن ، یا درک کردن حرف های افرا توسط حیوانات . یکی از ژانرهای انتخابیت عاشقانه بود . پس باید تو این زمینه هم خیلی خوب عمل میکردی . اما اونطور که باید از ژانر عاشقانه استفاده نکردی و موضوعات عاشقانه رو بیان نکردی ، غیر از چند پست اخر ، اون هم نه زیاد و فقط اشاره کمی بهش کردی . بهت توصیه میکنم تو زمینه عشق هم بیشتر کار کنی . یه پیشنهاد هم بهت می کنم ، اینکه اگه محور اصلی داستان ، عاشقانه نیست و قراره به مسایل عاشقانه کمتر بپردازی اون رو جز ژانر ها نیار و فقط اسم ژانرهایی رو بیار که بیشتر کار میکنی روش .
سیر : سیر رمانت ، فراز و فرود داشت ، ولی بین فراز و فرود ها تعادل برقرار نشده بود . یعنی اتفاقات رمانت بیشتر از یک نواختیش بود . سیری خوبه که نه زیاد تند و تو سراشیبی باشه و نه زیاد یکنواخت و کسل کننده. همونطور که گفتم رمانت تو سراشیبی بود ، یعنی اتفاقات رمانت بیشتر بود ، اما این اتفاقا به خوبی هیجان رو نشون نمی دادن و بنابراین خواننده سراشیبی رو حس نمی کنه . بهتره که اتفاقات رو جوری نشون بدی که هیجان و سراشیبی داستان معلوم شه . اتفاقات ، با اینکه سراشیببیشو نشون میده ، اما هیجان و تندی لازم رو در خواننده ایجاد نمیکنه . رمانت ، اتفاقات زیادی داشت که نیاز بود هیجاناتش و تندیش رو بیشتر بیان کنی . بهت پیشنهاد می کنم اتفاقات داستان رو طوری بنویسی که به یه هیجان زودگذر تبدیل نشه .
ایده : رمانت ، درباره دختری بود که در خارج از زمین زندگی می کرد و اتفاقاتی براش میفته که اونا هم مربوط به یه جایی غیر از زمین میشه ، همچنین شخصیت های داستان هم زمینی نیستن . این ایده که بر گرفته از تخیلته تقریبا جدیده و خیلی مورد استفاده سایر نویسنده ها قرار نگرفته . اما خب ما داشتیم هایی که زندگی در یه جایی غیر از زمین و اتفاقاتی دور از زمین رو نشون میدادن . در بعضی قسمت های رمانت ، ایده کمی تکراری می شد ، مثل استفاده از گوی یا خوندن صیغه محرمیت . ایده ای که بر اساس تخیل انسان باشه ، میتونه چیز های جدیدتری خلق کنه . بهت پیشنهاد میکنم جاهایی که کمی تکراری به نظر میاد رو تغییر بدی تا ایده ای نو بشه .
دیالوگ و مونولوگ : دیالوگ ها و مونولوگ هایی که تو نوشته میشه ، مثل قسمت شخصیت پردازی باید به رفتارشون بخوره . یعنی یه پسر هیجده ساله باید براساس سنش حرف بزنه . دیالوگ ها باید جوری نوشته بشه ، که خواننده با خوندنشون ، متوجه بشه که این فردی که داره حرف میزنه ، چه شخصیتی داره ، چند سالشه ، وضعیت و سطح فرهنگی و اجتماعی شخصیت چه جوریه ؟ طرز حرف زدن عامیانه درخور خانواده های سلطنتی نیست ، و در جاهایی که گفتی خانواداه پادشاه و افراد تو قصر باید ادبی حرف بزنن خوبه ، اما همونطور که گفتم اون قسمت ها که شاهزاده هاشون عامیانه حرف میزدن ، سطح فرهنگی و اجتماعی بالاشونو نشون نمی داد و خواننده رو متوجه اختلاف سطوح اجتماعی نمی کرد . برای مثال بین حرف زدن افرا و شهاب تفاوتی حس نمی شد که نشون بده شهاب از نظر سطح اجتماعی بالاتر از افراست ، و چه بسا رفتارها و طرز صحبت کردن افرا بیشتر به خانواده های سلطنتی میخورد . بهت توصیه میکنم در قسمت دیالوگ ها تغییراتی ایجاد کنی که تفاوت جنسیت و سن و سطوح رو به خوبی نشون بده . در این زمینه کمی ضعیف عمل کردی به همون دلایلی که گفتم . در دیالوگ های بین دو نفر اکثرا اسم بردی و یا از علامت (-) استفاده کردی . در دیالوگ ها هر چه از جملات تکراری کمتر استفاده بشه بهتره . مونولوگ ها هم که از زبان سوم شخص بیان شده و مونولوگ های چندانی نبود ، غیر از قسمت هایی که حرف زدن شخصیت ها با خودشون رو نشون می داد ، مثل جایی که شهاب از حرکات افرا تعجب کرده بود و فکر می کرد چنگ زدن میمون که سمی نبوده . مونولوگ ها ، در واقع همون قسمت هایی بود که شخصیت ها فکر می کردن و تو فکرشون رو بیان کردی . بهت پیشنهاد میکنم جاهایی که گفتم رو اصلاح کنی و مونولوگ های بیشتری بگی .
نثر : همونطور که خودت می دونی ما چند نوع نثر داریم که در نوشتن کاربرد داره . در بعضی از ها ، همه داستان با نثر ادبی گفته میشه غیر از دیالوگ ها که به صورت عامیانه بیان میشه . تو هم اینطور بود . اما وقتی از نثر ادبی استفاده میکنی نباید کلمات عامیانه بیاری توش ، یا وقتی در دیالوگ ها عامیانه میگی نباید ادبی قاطی کنی . در دیالوگ ها که ادبی نیاورده بودی ، اما در قسمت های ادبی داستان از کلمات گفتاری استفاده کردی ، مثل ( بچگیمون ) . بهت توصیه میکنم جاهایی که این دوتا مخلوط شدن رو اصلاح کنی .
زوایه دید : زاویه دید رمانت ، سوم شخص یا دانای کل بود . این زاویه دید ، زمانی کاربرد داره ، که شخصیت های زیادی داشته باشه و همه اتفاقات داستان حول محور یه فرد نگرده و داستان فقط درباره یه شخصیت نباشه ، همچنین لازمه در طول ، افکار و احساسات همه شخصیت های داستان بیان بشه . رمانی که نوشتی ، شخصیت های زیادی داشت ، اما کل داستان روی محور یه نفر می چرخید و لازم نبود افکار و احساسات همه شخصیت ها بیان بشه . اما از اونجایی که میخواستی تمام وقایع به صورت کامل شرح داده بشه و همه چیز گفته بشه ، نیازمند زاویه دید سوم شخص بود که خودتم ازش استفاده کردی و خیلی خوبه .
غلط املایی و علایم نگارشی : تو رعایت املای درست کلمات و علایم نگارشی خیلی مهمه . رمانت در زمینه املای کلمات خیلی قوی بود و تو این مورد اشکال چندانی نداشتی که بخوام بهش اشاره کنم و کلمات رو درست نوشتی ، غیر از تو مقدمت که یه حرف رو فکر می کنم به اشتباه اضافه کردی ، ( توی دلیل ... = تو دلیل ) . اما در زمینه علایم نگارشی ، اینجا هم خوب عمل کردی ، اما بهتره که از علامت های بیشتری استفاده کنی . بعضی از جملات نیازمند علامت های نگارشی هست ، که تو نذاشتی ، مثل ( و به دنبال شهاب او هم وارد آسانسور شد = و به دنبال شهاب ، او هم وارد آسانسور شد . ) .
توصیفات : ( چهره و ظاهر ، حالت ، مکان ، احساسات )
چهره : توصیف چهره در کاربرد زیادی داره . توصیفات چهرت تو رمانت خوب بود . مثلا ، چهره مانیا ، شهاب ، افرا ، موجودات عجیب و غریب و... توصیف کردی . توصیفاتی که تو به کار بـرده میشن باید خیلی دقیق باشه . با اینکه تو رمانت توصیف چهره داشتی ، اما بهت پیشنهاد می کنم این توصیفات رو دقیق تر و به تدریج انجام بدی . توصیف ظاهر رو ولی داشتی . مثل طرز لباس پوشیدن افرا و شهاب .
توصیف حالت : توصیف حالت هم تو رمانت داشتی ، مثلا حالت عصبی که راییکا داشت و از عصبانیت محکم راه می رفت ، یا حالت محکمی و اتحادی که بین سرباز ها موقع راه رفتنشون گفتی . توصیف حالات ، به خواننده کمک میکنه ، اون موقعیت و اتفاق رو بهتر درک کنه . بهت توصیه میکنم توصیف حالت رو در رمانت بیشتر کنی . خیلی از جاهای رمانت می تونستی توصیفات بیشتری داشته باشی ، اما نداشتی . مثلا ، حالت راه رفتن و رفتار های نگران و استرسی افرا .
مکان : توصیف مکانت از بقیه توصیفاتت بیشتر بود ، و تو این زمینه خوب عمل کردی . مثلا وقتی که قصر هارو توصیف میکردی ، یا توصیف جنگل و خونه حیدر که توصیفاتش رو انجام دادی . توصیف مکان هم جا داشت که بیشتر بشه . بهتره که توصیفات مکانت رو هم بیشتر کنی ، هرچند که الانم خوبه .
احساسات : توصیف احساسات هم به خواننده کمک میکنه ، درک بهتری از ماجرا و افکار شخصیت داشته باشه . توصیف احساساتتم تو رمانت ، مثل بقیه توصیفاتت داشتی ، اما به مقدار کافی نبود . مثلا احساساتی که افرا به شهاب داشت . توصیف احساساتتو عمیق تر انجام بدی بهتره .
متفرقه :
باورپذیری : این یه تخیلیه ، پس نمیشه ازش انتظار داشت که همه چیزهای گفته شده تو با واقعیت مطابقت داشته باشه . چون زاده ذهنه ، پس اتفاقات و شخصیت هایی مثل وهشیته یا راستا هم زاده ذهن هستند . اما موضوعی که توجه منو جلب کرد ، اینه که درسته حضرت خضر در آسمون ها بوده ، اما پیامبر خداست و نمازهایی که میخونه به زبان فارسی نیست . درسته که خواستی که تخیلی باشه ، اما این یه مورد هرچیم که باشه ، نمیشه عوضش کرد که پیامبر خدا آیات رو فارسی بخونه .
نکات اخلاقی : ببین ، این خیلی خوبه که اشاره کردی ماها مسلمونیم ولی اون مقدار که لازمه واجباتمونو انجام نمیدیم ، اما گفتن اینکه دینی برتر از دین ما باشه جلوه خوبی نداره ، هرچند که اشاره کردی منظورت از نظر انجام واجباته . این نکته خوبی بود که راجب محرم و نامحرم هم تو ، اشاره کردی .
موفق و پیروز باشید
عضو آزمایشی شورای نقد
تالار نقد نگاه دانلود
دانلود رمان های عاشقانه