نقد رمان معرفی و نقد رمان خواب مرا باور کن|Samira.Aroomکاربر نگاه دانلود

sherry.si

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/10/06
ارسالی ها
440
امتیاز واکنش
16,874
امتیاز
794
سن
25
سلام سمیرای عزیزم
رمانتو دنبال میکنم...یه چیزی و که خیلی تو رمانت دوست دارم اینه که داستان دوتا زمان مختلف داره..گذشته و حال..نوشتن اینجور رمان ها کار سختیه و تو به خوبی از پسش بر میای..
اول رمان یکم آدم سر در گم میشه و این بخاطر قلم قوی و داستان کمی سنگینته این یه امتیازه که میتونی ذهن خواننده رو درگیر داستانت کنی..نوع نگارش و نداشتن غلط های املایت عالیه
اولش شخصیت فرهاد و بخاطر غرور بیش از حدش دوست نداشتم اما هر چی داستان جلو میره بیشتر از شخصیتش خوشم میاد..
درکل که رمانت خیلی خوبه و کلی دوسش دارم و دنبالش میکنم و امیدوارم تا آخرش موفق باشی:aiwan_light_heart:
 
  • پیشنهادات
  • hanix.arsh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/19
    ارسالی ها
    67
    امتیاز واکنش
    1,501
    امتیاز
    316
    سن
    28
    محل سکونت
    اصفهان
    یلااااام ابجیه عزیزم.اول از همه یه تبریک جانانه واسه قلم جذابت.اینکه جملات خسته کننده و کلیشه ای مثل کلکل و توصیف زیاد منظره نداره.داستان جدید.در یک کلام عالی
    اما یه نقدهایی هم واسه بهتر شدن رمانت هست عزیزمم.
    یکی از چیزایی که اذیتم کرد تو دهنیه فرهاد به نرجس بود.ب نظرم زیادی تند رفت.درسته نرجس کارش رواعصاب بود ولی حرف خاصیم نزد ک اینطوری کنه.
    دوم مکالمه ی فرهاد و نرجس در کودکیشون از روابط جنسیه ماپر پدرشون.زیاد ب نظرم جالب نبود.از نظر من.چون ی جورایی عادی سازیه این حرفها حتی بین بچه ها میشه.نمیدونم.شاید ی بچه سال هم رمان شمارو بخونه و این حرفهای شوخی ک بین مسعود و زنش بود و بخونه و واسش عادی بشه.ی جورایی مکالمشون غیرمنطقی بود.البته ب نظر من ها.شاید دلیلش اینه ک از حرفهای شوخی جنـ*ـسی بدم میاد.
    و سوم اینکه....
    هیییچ چیز بدی نداشت.من ک لـ*ـذت بردم.فقط ی چیزی.در رمانهای ایندت سعی کن چهره ی افرادو زیر پوستی توصیف کنی تا خواننده خودش هرجور دوست داره تصور کنه.ممنونم عزیزم.ان شاالله ک همینطور عالی پیش بری.یاعلی
     

    atefekrimi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/21
    ارسالی ها
    2
    امتیاز واکنش
    52
    امتیاز
    36
    سلام سمیراجون باآرزوی پیشرفتت,موضوع رمانت جالبه امامیون احساس علاقه ای که فرهادونرجس درکودکی به هم داشتن وعشق بزرگ جوانی این دوتا یه جرقه دیگه نیازداشت,یه مقداربادست پس زدن وباپاپیش کشیدن,عشق بین مسعودوفرزانه یکدفعه یخ شد!بااینکه دوتاعاشق اگه توی همچین شرایطی باشن پشت هم دیگه روخالی نمی کنن,گذشته داستان بعدازگم شدن نرجس خیلی کش دارشد,احساس وعطش عشق روبالاتروقوی ترنشون بده ,باهمه اینهاقلمت باعث جذب خواننده میشه به نوشتن ادامه بده,بااینکه اولین رمانته وخیلی خوب نوشته شده
     

    Samira.Aroom

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/06
    ارسالی ها
    1,476
    امتیاز واکنش
    16,498
    امتیاز
    740
    محل سکونت
    طهران
    اول از همه از حضورت توی این صفحه و نقدت و اینکه رمان رو خوندی و براش وقت گذاشتی یک دنیا ممنونم.
    اما نقد.
    درمورد عشق فرهاد و نرجس باید یکم منتظر باشید.چون تازه همدیگرو پیدا کردن. اگه متوجه شده باشی یه خواستن های ریزی تو رفتارشون بود. چیزی که اول نوشته بودم یه کشش داغ و حسادت شدید تو فرانسه بود. اما بعد دیدم تو زندگی طبیعی هیچوقت ما باکسی که سالهاس ندیدیمش روبه رو بشیم، واکنش تند و سریع و عشق آتشین نشون نمیدیم، خصوصا که فرهاد با فکر مرگ نرجس کمی سعی کرده فراموش کنه. کمی انتظار همه چیز رو حل میکنه. اگه در مورد برخوردشون و پیشامدهاشون نظری داشتی حتما بگو. نمیخوام وارد کلیشه ها بشم.
    در مورد مسعود و فرزانه کاملا درست گفتی. همون اواسط داستان هم بهم گفتمن سرد شدنشون بد بود. اما چون از اون قسمت داستان گذشته بود نتونستم کاری بکنم. سعی میکنم تو ادامه داستان درستش بکنم.
    قسمت گم شدن نرجس.....
    آخ آخ آخ آخ.....
    از این قسمت همه مینالنHanghead
    ولی من به دو دلیل اون قسمت رو طولانی کردم‌. یکی اینکه داستان از زبان سوم شخص گفته میشه و طبیعتا جزییات بیشتری باید داشته باشه. و دوم که مهمتر هم هست اینکه اصلا داستان من رو پایه ی همون گم شدنس. پیکرش همون گم شدنس. خواب دید گم میشه و گم شد. ۲۲سال همه چیز بهم ریخت چون گم شد. چون همه فکر کردن مرد.نمیدونم دقیقا کجاش کش دار شده‌. اگه بتونی بهم بگی ممنونت میشم. چون به عنوان نوشتم بهش نگاه میکنم و دید خواننده بهش ندارم‌.منظورت قسمت جنگله؟
    یعنی اگه من حواشی گم شدنش رو بگم هم کشدار میشه؟چون یه قسمتی بود که تو جنگل بازی میکردن. یه جا بود که تو جنگل تنها شد و یه جا بود که خانوادش دنبالش بودن. دقیقا منظورت کدوم قسمتشه؟الآن به نظرت بهتره که به عشق فرهاد و نرجس بپردازم؟
    ممنون میشم راهنمایی کنی و ایرادهای بیشتری رو بهم بگی.
    ببخش که دیر نقدتو دیدم عزیزم. بازم ممنونم که وقت گذاشتی واسه خوندن و نظر دادن.
     

    Samira.Aroom

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/06
    ارسالی ها
    1,476
    امتیاز واکنش
    16,498
    امتیاز
    740
    محل سکونت
    طهران
    عزیزم ممنونم. تو که تعریف کنی دیگه آدم باید به خودش امیدوار بشه. ممنونم از حضور دائمت، تشکرهای شیرینت و این حضورت تو این صفحه.
    کاش یکمم نقدم میکردی. چون مطمئنم ضعفم زیاده. یه سری چیزا رو متوجه شدم اما قطعا کمه. تو با اون قلم زیبات قطعا راهنمای خوبی میتونی برام باشی.
    راستی منظورت از غرور فرهاد رفتارش با نرجس بود؟خخخخخ حالا خوب شده؟
    در مورد ادامه ی داستانم کمکم کن. بهم پیشنهاد بده دوست عزیزم و نقاط ضعفم رو بهم بگو.
    بازم ممنون عزیزم. شرمندتم که دیر جواب دادم. ندیده بودم نقداتونو و ازت عذر میخوام.:aiwan_lggight_blum::aiwan_lggight_blum::aiwan_lggight_blum:
     

    Samira.Aroom

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/06
    ارسالی ها
    1,476
    امتیاز واکنش
    16,498
    امتیاز
    740
    محل سکونت
    طهران
    سلام عجقولی. مرسی که هستی. هم تو خوندن رمان و هم تو صفحه ی نقد.:aiwan_light_heart:
    در مورد دعوای فرهاد و نرجس اوایل داستان خواستم مدت دار بودن این کش مکش رو نشون بدم. به موضوع مدت دار بودن قضیه هم اشاره کردم اما شاید درست بگی و شاید بهتر بود یا رفتارشون جوری توصیف میشد که اون تو دهنی حق جلوه کنه یا رفتار ملایم تری باشه. حق باتوه. سعی میکنم واکنشهارو درست بسنجم.
    درمورد حرفهای فرهاد و نرجس تو کودکیشون و یا شوخیای مسعود و فرزانه درست میگی که باید حواسم به تمام رنجهای سنی میبود. بااینکه سعی کردم پرده دری نکنم و کمی پشت پرده حرف بزنم. اما از این به بعدقطعا محتاط تر عمل میکنم.
    در مورد توصیف چهره ها باید بگم که چاره ای نداشتم. چون بعضیا معتقدن که جزیی تر باید باشه که راحت تجسم بشه. چهره ی نرجس و فرهاد رو که گفتم بعدش پشیمون شدم. اولش بابت زیبایی کلیشه ایش اما این تصویر از چند سال قبل که داستان رو کوتاه نوشته بودم، یعنی تو استخون بندیش چهره نرجس همین بود. تو ادامه که اومدم چند بار توصیف چهره ی سیروس و ستاره رو پاک کردم و نوشتم‌. آخرم به خاطر همون دلیل که گفتم دوباره نوشتم و تا قبل از پشیمونیم‌فرستادمش. اما تمام سعیمو میکنم از این به بعد کلی تر توصیف کنم تا به قول تو چهره ها رو خودشون حدس بزنن.
    ممنونم از زمانی که واسه کارم و واسه نقد گذاشتی. از توهم‌معذرت میخوام‌که متوجه نشدم و جوابتونو دیر دادم.لطفا در مورد ادامش هم نظری داشتی بده.
     

    atefekrimi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/21
    ارسالی ها
    2
    امتیاز واکنش
    52
    امتیاز
    36
    بازم
    بازم سلام سمیراجون،ممنون بابت توجهت به نقدهاونقدپذیریت،درسته که محوریت رمان گم شدن نرجسه ولی جستجوی خانواده ها خیلی ادامه دارشد،نرجس ریز نکات روتوی بزرگسالیش بیان میکنه وراوی هم توی کودکیش همه روگفته،الآن دیگه موقع شروع عشق فرهاد ونرجسه،فرهادبایدباتمام غرورش دنبال نرجس باشه...
     

    Samira.Aroom

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/06
    ارسالی ها
    1,476
    امتیاز واکنش
    16,498
    امتیاز
    740
    محل سکونت
    طهران
    دوباره علیک سلام. خخخخ
    خوب یعنی الآن دیگه راجبه دوران گم‌شدنش صحبت نشه؟
    عشق رو هم شروع میکنم. حتما....
     

    عقیق

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/09
    ارسالی ها
    621
    امتیاز واکنش
    10,219
    امتیاز
    661
    نقد رمان خواب مرا باور کن
    * نام رمان
    خب ، نام رمان این رو به ذهن میاره که احتمالا خواب، رویا و یا ارزویی داره که میخواد بهش برسه یا انتظار وقوعش رو داره و البته از شخص دیگه ای هم که براش مهمه درخواست داره تا اونو باور کنه نه فقط رویا و ارزوشو بلکه خودش رو ( ماهیت و هویتش رو، حرفش رو و اعتمادش رو) و اینکه به نظر یه رابـ ـطه عاطفی هم در میونه. و اینکه به نظر میرسه شخصیت اصلی قصه یه دختر باشه که قراره بشناسیمش.
    . در مورد ترکیب کلمات هم باید بگم که ترکیب جالبیه خواب که خودش ماهیتی پر ابهام داره و چندان نمیشه بهش اعتماد کرد و باورش کرد و اینکه از فردی توقع داشته باشی تا باورش کنه هم به خاطر همین دلیل انتظار و توقع سخت و دور از انتظاریه.خب نام جالبیه و نظر رو جلب می کنه ، مخاطب رو هم جذب می کنه.

    * جلد
    در جلد تصویر بزرگ و اون تصویر کوچک بالا سمت چپ ،دختری رو مبینیم که لباس سفید و تاجی شبیه لباس عروس پوشیده و خوابیده و قصه زیبای خفته رو به ذهن میاره که منتظره تا شاهزاده قصه بیاد و از طلسم ازادش کنه، وجود ماه در پس زمینه هم مکمل ماجرای خواب هست وظاهر اون دختر با اون لباس سفید کاملا نشان دهنده مضمون عاطفی قصه وبه صورت کاملا واضح بیانگر ژانر عاشقانه قصه است.رنگ های درخشان و زیبای درون تصاویر هم انرژی و حس امید و زندگی رو به مخاطب منتقل می کنه.و وقتی قصه توسط مخاطب خونده میشه به ارتباط بین قصه و جلد پی می بره

    * خلاصه
    متنی که شما به عنوان خلاصه نوشتید با وجودی که بسیار جالب و جذاب نوشته شده و مخاطب رو واقعا کنجکاو می کنه اما چون به نظر بخشی از قصه است و یه دید خیلی خیلی محدود از یه اتفاق در قصه بهت میده به نظرم برای مقدمه بسیار مناسب تر هست.خلاصه باید یه دید کلی از قصه بهت بده در کنارش باید مختصر و خلاصه باشه و همچنین با گذاشتن یک یا چند گره یا بخش اصلی قصه مخاطب رو کنجکاو کنید(میخکوب کنید) تا خواندن قصه رو شروع کنه.

    * مقدمه
    شما مقدمه ای برای رمانتون ننوشته بودید ما توصیه می کنیم یه مقدمه هم برای رمان در نظر بگیرید، مقدمه میتونه یه شعر، متن ادبی مرتبط با قصه و یا بخشی از قصه باشه، چون مقدمه مکمل خلاصه است و در ایجاد ذهنیت اولیه مخاطب از قصه، در کنار خلاصه؛ نقش
    داره. همونطور که گفتم متنی که برای خلاصه نوشته بودید برای مقدمه مناسبتر به نظر میرسه.

    * شروع
    خب پست اول شروع رمانه و خیلی اهمیت داره ،شروع رمانتون به نظرم تا حدودی خوب و جالب بود به خصوص که از همین پست اول توصیفات حالت و چهره و ظاهر رو شروع کردید ،مکالمات رو هم آغاز کردید تو همین پست اول مخاطب خیلی چیزها میفهمه اینکه شغل مجید(فرهاد)چیه و روابطش با نرجس...البته من انتظار داشتم کنجکاوی مخاطب رو بیشتر برانگیزید بخصوص تو اواخر پست اول. اما با این وجود پست اولتون تا حدودی خوب بود.

    * شخصیت پردازی
    فرهاد، نرجس( دختر عمو حسام)، الهه، الهام، حسام ، درنا، احمدرضا، مجید، صفورا، حمیده، آیلار، فرزانه، مسعود، جاوید، حبیب، یاسر، پیمان، سیروس شاه مرادی، ستاره شاهمرادی، هیلا ، هیراد، هامون، سوگند، بهراد، گلنار ، (نرجس تمیمی) شخصیت های قصه هستند و یه قصه پر شخصیت...چون تعدادشون زیاده مخاطب نسبت بعضی از شخصیت ها رو با نرجس فراموش می کنه و باز با یاداوری های خودتون مخاطب کمی یادش میاد.
    خب اسامی بزرگتر های خانواده کاملا طبیعی و عادی و معولیه کاملا، چون تو جامعه و تو سن اونها معمولا همین نام ها استفاده میشه. در رابـ ـطه با نام بعضی از بچه ها مثل هیلا ،ایلار و درنا و بهراد با وجودی که سطح خانواده و وضع مالی و فرهنگیشون به نظر خوبه اما ین اسامی برای سال های ۷۰ تا ۷۵ زیادی امروزیه. هامون هم کمی البته همین وضعیت رو دارند.
    فرهاد که خلبان و به نظر خیلی زیبا و پر جذبه است که توجهات رو زیاد جلب می کنه چیز خاصی در موردش وجو نداره فقط همینکه عاشق نرجس بوده (نرجس فرزند مسعود)....و اونایی که با هیلا تو پاریس تلفنی صحبت می کنه میگه" فرهاد باخنده حرفشو قطع کرد و گفت: خفه بمیر دو دیقه ببینم. نفس کم نمیاری؟ ور ور ور ور ور؟ مگه چند سالته که ترشیدی؟" و همینطور بقیه حرف هاش و شوخی هاش با وجودی که خیلی محیط داستان رو شاد کردید و لبخند به لب مخاطب اوردید و حس خوبی بهش دادید و اینکه نشان از صمیمیت بین شخصیت هاست اما خب با توجه به سطح خانوادگی و فرهنگی و تحصیلاتی و موقعیت اجتماعی طرز حرف زدنش یکمی سبک و به دور از شان یه خلبان به نظر میرسه .در شرح فرهاد ۶ ساله طرز حرف زدن فرهاد بیشتر شبیه بچه های چهار ساله است تا شش ساله منظورم طرز بیان کلمات و حروفشه نه محتوای حرف هاش. اما نرجس ۵ ساله بیشتر و طبیعی تر مثل یه بچه پنج ساله است. تا فرهاد که چندان مثل یه بچه ۶ ساله نیست.
    نرجس در واقع در قصه اسم دو نفره یکی شون دختر عموی فرهاده، دختر عاشقی که خیلی سبکسرانه و بی ملاحظه رفتار می کنه و عاشق فرهاده .در رفتارش هم کاملا واضحه.
    و یکیشون ( نرجس تمیمی) دختری که شبیه اون یکی نرجسه و البته از اون بزرگتره و مخاطب تا پست چهار اون رو با اون نرجس عاشق(دختر عموی فرهاد) اشتباه می گیره و در صفحات اخر در واقع مخاطب میفهمه این نرجس اون نرجس نیست. اما خب اینکه اونها رو بور و طلایی با چهره اروپایی متصور شدین خب با وجودی که این چهره سازی زیادی استفاده شده و تکراریه اما اینم بگم که انتخاب با شماست و مختارید تا شخصیتتون رو خودتون طراحی کنید.البته من به انتخابتون احترام میزارم .اماهر بخش از دنیا جغرافیای مخصوص به خودش رو داره و شما باید به اون دقت کنید الان چند درصد ایرانی ها طلائی هستن؟ نمیگم نیست ولی فراوانی با سیاه هاست بهتره به این چیز ها هم دقت کنید چون ظاهر شخصیت مهمه و در ارتباط برقرار کردن مخاطبان با شخصیت ها و باور پذیر بودنشون نقش داره.
    در مورد شغل شخصیت ها به جز شغل فرهاد و هامدن و ستاره و سیروس شغل بقیه رو قید نکرده بودید .
    در مورد باقی شخصیت ها هم چیز خاصی وجود نداره ادم های خوب و معمولی که رابـ ـطه فامیلی عمیق و صمیمی با هم دارن و همدیگرو خیلی دوست دارن به خوبی هم از رفتار ها و حرف هاشون قابل تشخیصه.

    * دیالوگ ها و مونولوگ ها
    در مونولوگ ها بسیار بسیار خوب عمل کردید بخوبی افکار و ذهنیات شخصیت ها رو بیان کردید.حس هاشون رو هم توی مونولوگ ها خوب بیان کردید به خوبی افکار و احساسات شخصیت ها قابل درکه و مخاطب راحت باهاشون ارتباط برقرار می کنه .
    در مکالمات صفحات ابتدایی تفاوت های جنسیتی و سنی و شخصیتی شخصیت ها رو لحاظ نکرده بودید و بعضی جاها هم اگر رعایت شده بود کم بود اما در پست های بعد بهتر شده بود البته باز هم در بعضی از بخش ها شخصیت ها شبیه هم حرف میزنند مثلا در بعضی از بخش هایی که فقط اقایون حرف می زنند شبیه هم حرف میزنند و تفاوت های شخصیتی شخصیت ها رو چندان پررنگ نکرده بودید و باز در بعضی بخش ها بهتر بود.
    در دیالوگ های دونفره که از پست اول آغاز شده به جای علامت ^ و + و × و نام شخصیت ها فقط از علامت - استفاده کنید. ( البته در دیالوگ های دو نفره وگرنه در دیالوگ های سه نفره و چند نفره نمیشه از علامت - نمی شه استفاده کرد و میتونید نام مخاطب رو بنویسید که البته شما این مورد رو در مکالمات سه نفره و چند نفره انجام دادید)
    در برش زمانی که به سال هفتاد و سه رفته شده بعضی از جملات و حرف زدن های مکالمات شخصیت ها امروزیه و اصلا شبیه حرف زدن های مردم در اون سالها نیست.

    * علائم نگارشی و غلط املایی
    اون جاهایی که مثل این" هق:ماااامااانیه گووولللللمممم بازم همون خوابو دیددددددمممم ودوباره هق هقش فضارو پرکرد" تکرار حروف رو اصلاح کنید و به جای تکرار و کشیدن حروف با کلمات حس های شخصیتتون رو بیان کنید.
    در جایی از صفحه دوم در مورد وضعیت ماشین مسعود در حین مسافرت خانوادگی گفته بودین ماشین به "تته پته " افتاد که البته درسترش " پت پت" هست.
    شما کاملا مشخص بود خیلی خیلی دقیق تایپ کرده بودید من نه غلط املایی و نه غلط تایپی ندیدم فقط یک یا دو مورد بود فقط.

    * توصیفات(مکان، حالت، احساس، چهره)
    تو صیفات چهره و ظاهر شخصیت ها( در مورد اون شخصیت هایی که توصیفشون کردین) رو خیلی دقیق و خوب توصیف کردین کاملا قابل تصور اما اینکه تمام ویژگی هایی چهره ای شخصیت رو یهویی و یکجا توصیف کردین کمی تو ذوق میزنه اگر به صورت تدریجی و در طی چند پست اینکارو می کردید بهتر و جالب تر بود.
    البته به جز چند تا از شخصیت ها که البته شخصیت های اصلیتون بودن بقیه رو چندان توصیف نکردین .
    در رابـ ـطه با احساسات و حالت چهره و بدن شخصیت ها خیلی خیلی خوب عمل کرده بودید طوری که مخاطب راحت میتونه باهاشون همذات پنداری کنه حتی راحت میتونه خودش هم اون حس و حالت ها رو تو همون لحظه تجربه کنه.
    در مورد توصیف مکان باید بگم که محیط اطراف شخصیت ها، ظاهر ساختمان ها و محل قرار گیری اشیاء رو یا اصلا توصیف نکردین و فقط در همین حد یه اشاره کوچک و کوتاه که مثلا تو جگل هستند و درختا زیاده یا مثلا عمارتشون هستند اما توصیفش نکردید تا مخاطب بتونه محیط اطراف شخصیت ها رو تصور کنه و درک بهتری بگیره

    * نثر
    محاوره انتخاب شما برای بیان قصه است خیلی هم خوب ازش استفاده کردین کلمات و جملات بسیار روان و راحت هستند بدون هیچگونه احساس سنگینی ، کاملا قابل درک و قابل فهم.به خصوص که مخاطب با محاوره راحته و چون محاوره در واقع همون حرف زدن معمولیه خودمونه راحت باهاش راحت ارتباط برقرار می کنه.

    * زاویه دید
    برای بیان قصه از زاویه دید سوم شخص استفاده کرده بودید زاویه دید دانای کل و این رو از فعل های بکار رفته با ضمیر سوم شخص به راحتی میشد فهمید .این زاویه دید معروف به " استاد همه چی دونه" و با استفاده از اون شما واقعا در نگاه و زاویه دید دستتون واقعا بازه به راحتی میتونید هر کدوم از شخصیت ها و موقعیت و افکار و احساساتشون رو مطرح کنید با دیدی وسیع .ما هم معمولا با وجود احترام به نظر نویسنده ها و اینکه اونها در انتخاب زاویه دید مختارند ؛ معمولا این زاویه دید رو به خاطر مزایایی که داره پیشنهاد میدیم...شما هم خیلی خوب ازش استفاده کردین.

    * سیر
    خب سیر داستان واقعا جالبه و مخاطب به راحتی ارامش و سکون و هیجان و استرس رو به خوبی در حین وقوع اتفاقات و ماجراهای قصه تجربه می کنه. سیر زمانی قصه از زمان حال سال ۹۵ شروع میشه بعد به گذشته سال ۷۳ میره و در انتهای قصه به سال ۹۵ برمی گرده. هم بخش زیادی از قصه هم در همون سیر در گذشته سال ۷۳اتفاق می افته . البته در همون گذشته که قصه رو بیان می کنید خیلی خوب حالت و احساسات و وقایع رو خیلی خوب توصیف کردین اما کمی طولانی و کشدار شده و مخاطب کمی از این کشدار شدن خسته میشه اما با این وجود قصه اونقدر کشش داره تا مخاطب رو با خودش نگه داره و مخاطب بر کسل شدن غلبه می کنه و ادامش میده.

    * ایده
    خب داستان در در ابتدا با ابراز علاقه بسیار سبکسرانه و ناشیانه دختری به نام نرجس به پسر عموش شروع میشه بعد توی هواپیما اونو می بینه و وقایعی اتفاق میفته و یه فلاش بک زده میشه و به گذشته بـرده میشیم و از سال ۷۳ شروع می شه به روایت یه مسافرت خانوادگی و یکی از بچه های خانواده در حین بازی توی جنگل گم میشه و بعد جا گذاشته میشه و ...در کل ایده کلی قصه در رابـ ـطه با یه دختر و یه خانواده است که همدیگه رو گم کردن البته خانواده گمان می کنه که بچشون مرده و ناگهان پیداش میشه...این ایده خب توی جامعه گاهی توی اخبار اعلام میشد یا حتی با این موضوع فیلم هم ساخته شده که مثلا خانواده ای بعد از بیست سال یا سی سال یا ...پیداش می کنن و یه کنجکاوی طبیعی در مردم ایجاد میشه که چی شده که همو گم کردن و چی شده که همو پیدا کردن ، در واقع به نظرم ایده جالبه بخصوص که خوب هم بهش پرداخته شده.

    * ژانر
    خب در توی داستان خیلی خوب حرکات و رفتار ها و گفتار های عاشقانه که کاملا نشانه های بارز ژانر عاشقانه هست رو در جاهای مناسبش قرار دادید . البته در مورد ژانر هیجانی که البته درستش هیجان انگیزه باید بگم که ژانر هیجان انگیز رو ما بیشتر وقت ها در کنار ژانر های پلیسی یا تخیلی یا جنایی یا معمایی میبینیم و همونطور که از نام این ژانر مشخصه پر از هیجان و درگیر کردن حس های ترس و استرس و هیجان هست و بخصوص وقتی که در کنار سایر ژانر هایی که گفتم به کار بره مخاطب رو میخکوب می کنه و به همین دلیل وقتی اون رو در کنار ژانر عاشقانه گذاشته بودید من توقع وقایع هیجان انگیز تری رو داشتم و حس می کردم عاشقانه ای پر از هیجان و درگیری و کش مکشِ

    * باور پذیری
    اینکه تو فصل دوم نرجس پنج ساله داره با هق هق گریه می کنه و مامانش ارومش می کنه و نرجس یهور اون رفتار رونشون میده(بینیش رو با لباس مادرش پاک می کنه و گازش میگیره)اینکه ناگهان جو گریان و ناراحت۱۸۰ درجه عوض میشه و تبدیل به شوخی و خنده میشه این تغییر ناگهانی و یهویی غیر منطقی به نظر میرسه
    اینکه اخر شب فرزانه و مسعود بعد از مهمونی در مورد سوگند شروع کردن به غیبت کردن اونم وقتی بیشتر مسعوده که داره در اون مورد حرف میزنه خب غیر منطقیه که یه مرد داره غیبت می کنه و حرفای خاله زنکی میزنه خب غیر منطقیه.

    * متفرقه
    اگر برای فصل هاتون نامی مناسب هم انتخاب می کردید بسیار جالب تو و جذاب تر بود مثلا " فصل اول: ......"
    یه سری موارد رو تو صفحات اول و دوم قصه گفته بودید که چندان قشنگ نبود که گفته بشه تو قصه و مسایل ۱۸ + بود و البته شما سعی کرده بودید واضح و مستقیم اونها رو نگید که البته چندان موفق نبودید و باز هم زیادی واضح بود اگر فقط یه صحبت ساده و کوتاه بود بهتر بودو نیازی نبود که خیلی کشدار گفته بشه. بخصوص در مورد اون حرفهایی که فرهاد ۶ ساله برای نرجس ۵ ساله می گفت.
    در اواسط صفحه سوم یکی از پست ها رو دوبار گذاشتید و درواقع اون پست به طور کامل تکرار شده.
    اینکه حرف های مستقیمتون با مخاطبان رو در ابتدای پست و با رنگ متفاوت نوشته بودید خیلی خوبه و ماهم برای این موارد به نویسنده ها میگیم که همین کار رو بکنند
    اون زن و مرد میانسالی (ستاره و سیروس شاهمرادی پدر خونده و مادر خونده نرجس تمیمی) که گفتین رفتن به استقبال نرجس و فرهاد توی فرودگاه و گفتید" زن و مرد دستاشونو به هم زدن و گفتن: ایول." خب اینکه با وجود میانسال بودن اینجوری حرف بززن خیلی غیر منطقی میاد هر چقدر هم که دل جوانی داشته باشن اما دیگه این مدلی حرف زدن عجیبه.
    و اینکه اشاره کردید که یه حیوان به نرجس حمله کرده و من الان یادم نیست که شما به اون حیوان اشاره کردید که گرگه یا خرس و مخاطب ذهنش میره به سمت گرگ اما خوب خودش میفهمه از اونجایی که میگین با زدن پنجه اون به بدن نرجس شکاف عمیق و بزرگ ایجاد میشه بیشتر به ذهن میاد که خرس بوده خب من هنوز مطمئن نیستم خرس بوده یا گرگ ذکر نکردین.

    دوست عزیز قلم خوب و قوی دارید به نوشتن ادامه بدیو و براتون ارزوی موفقیت دارم

    شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     
    آخرین ویرایش:

    Samira.Aroom

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/06
    ارسالی ها
    1,476
    امتیاز واکنش
    16,498
    امتیاز
    740
    محل سکونت
    طهران
    سلام. خیلی ممنونم از نقد زیباتون. بسیار کاربردی بود. منتهی یکسری مسائل بود که لازم دیدم واضحترش بکنم.
    در خصوص مقدمه و خلاصه:
    مگه نه اینکه خلاصه متنی هست که مخاطب با خوندنش مشتاق میشه که داستان رو ادامه بده؟ خوب شما باخوندن این متن مشتاق به ادامه نشدید؟ مثلا اگه مینوشتم: "داستان در مورد دختریه تو بچگیش گم شده و حالا بعد از ۲۲سال تو یه اتفاق خانوادش رو پیدا میکنه." به نظرتون مخاطب میخوند؟ قطعا نه. پس باید دنبال یه خلاصه مبهم ودر عین حال جدید بود. خلاصه رو ببینید؛ با یکم دقت و مقایسه اسم و خلاصه میشه کل محتوی داستان رو حدس زد. فقط یکم زرنگی واسه خواننده لازمه‌. من هر چیزی غیر از اینی که الآن هست مینوشتم، قطعا یا داستان لو میرفت ویا مخاطب رغبت پیدا نمیکرد.
    راجبه مقدمه هم بگم که با مقدمه مخالفم. به نظر من مقدمه مختص کتب علمیه، نه ادبی‌. میشه یه سخن از نویسنده بجاش نوشت. که تو این رمان تو پایانش و تو کار بعدی، ابتداش هم مینویسم.
    در مورد شروع من متوجه نشدم منظورتون نشدم‌. کنجکاوی رو چرا باید تو یه پست برانگیخت؟ مخاطب آنلاین منه که پارت پارت قصه رو میخونه. اونی که کامل داستان رو داره تا وارد داستان میشه تو نیم ساعت نصف قصه رو خونده و به خیلی چیزا رسیده. پس باید کلی تر نگاه کرد.
    در مورد شخصیت پردازی:
    راستش رو بخواید قراره شخصیت های بیشتری وارد داستان بشن‌. اما سعیمو میکنم که به مخاطب، روابط رو یادآوری کنم. درمورد اسامیشون باید بگم من کاملا دقت کردم. همونطور که گفتین اسامی افراد مسن مناسب این سن بود. اما متولدای دهه هفتاد اسما کاملا طبیعی بود. آیلار- درنا- هیلا- هیراد، اینا اسامی هست که قطعا تو رنج دهه هفتادن و از این بابت مطمئنم. آیلار و درنا اسامی هستن که حتی از اواسط دهه شصت هم روی بچه ها میزاشتن. هیلا اسم دوست من و هیراد اسم چند تا پسری هست که متولد اواخر دهه شصتن. هامون هم اگه فیلم بینید متوجه میشد همچین اسم جدیدی نیست. و تو فیلمای قدیمی هم استفاده شده. اینا عجیب نیست مثلا سارا اسم خانمی هشتاد و خورده ای ساله تو همسایگیمونه. آرتا و آرشام و آرمیتا و.... هستن که واسه دهه هشتاده.
    در مورد چهره ها کاملا درست میگید. من بعد از نوشتنشون پشیمون شدم. اولشم چون نرجس یه شخصیتی بود که سالها بود تو ذهنم بود اینطور نوشتم اما قطعا تو کارای بعدیم این اشتباهو تکرار نمیکنم.
    در مورد حرف زدن فرهاد من متوجه نشدم چرا میگید مثل بچه های ۳سالس؟ اما بازم تو نوشته هام دقت میکنم.
    درمورد دیالوگ ها:
    علامتهام فقط ماله شخصیتهای اصلیم هستن برای جلوگیری از تکرار.یه جور نشونن. شما ببیند واسه نرجس کوچیکتر من علامتی ندارم. کسی که کار رو میخونه قطعا متوجه میشه که کدوم شخص داره صحبت میکنه. اگه همه رو از علامت - استفاده میکردم مخاطب سردرگم میشد که الآن با کدوم شخص مواجهه. مشکلی که خودمن با اکثر رمانای اینطوری دارم.
    درمورد غلط های نگارشی:
    قبول دارم که نوشتن ماااااماااان غلطه اما شما بگید چطور بنویسم که مخاطب طولانی بودن صدا زدن رو متوجه بشه؟ نمیتونم بنویسم: خیلی طولانی صدا زد مامان....‌ :|
    به نظرتون مسخره نیست؟هر کس این متنو میخونه متوجه میشه که لحن کاراکتر چطوره‌.
    تته پته رو کاملا درست گفتید. حتما درستش میکنم.
    در مورد ژانر:
    خوب داستان من فقط عاشقانه نبود‌. به جز ژانر هیجان چه ژانری دیگه ای به نظرتون مناسب بود؟ قطعا اجتماعی، ترسناک و.... نبوده.
    در مورد باور پذیری:
    خوب این رفتار از یه بچه ۵ ساله بعید نیست‌. احساسات یه بچه قطعا شبیه آدم بزرگا نیست که منطقی باشه. درسته؟
    غیبت کردن مسعود هم، واقعا حس نمیکنم غیر منطقی باشه ها..... :)
    در مورد تیتر متفرقتون:
    واقعا +18بود؟راجبش نظری ندارم‌ ا

    ما در مورد مکالمات نرجس و فرهاد چیزه عجیبی نیست. تو اطرافمون زیاد صحبت اینطوری بچه ها رو میبینم. شاید بشه با دید مثبت دید که مواظب رفتارمون کنار بچه ها باشیم و یک پیام بشه ازش برداشت کرد.
    در مورد اون پست. من نگاه کردم. تو صفحه سومم هیچ پست تکراری وجود نداره‌.
    در مورد بقیه صحبت هاتون باید بگم همه رو قبول دارم. و سعی میکنم تو کارهای بعدی بیشتر دقت کنم و اونها رو رفع کنم.
    ممنونم از وقتی که گذاشتیدو اگه براتون مقدوره جواب سوالهام رو بدید.
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا