نقد رمان معرفی و نقد رمان ملکه مافیا | delsa_98 کاربر انجمن نگاه دانلود

از شخصیت دلسا چقدر خوشتون میاد؟؟؟؟؟

  • خیلی باهاش حال میکنم...

  • ای بدک نیست...

  • اصلا ازش خوشم نمیاد...


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

DENIRA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/12
ارسالی ها
9,963
امتیاز واکنش
85,309
امتیاز
1,139
محل سکونت
تهران
ممنون از نقدت نازی. حتما مشکلات نقل و قول و بقیه چیزها رو سر فرصت درست میکنم. یه چیزی که انگار خیلی از دوستان متوجه نشدن اینه که دلسا 20 سالشه و منظور من اینه که 16 سال توی کار خلاف بوده. درباره تاج هم من خودم دوست داشتم ولی طراح عزیزمون این طرح رو زدن. با تشکر از شورای نقد.
 
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916




    سلام گلم


    درحالت کلی به نظر میاد که نویسنده می خواد داستانی رو خلق کنه که چند شخصیت اصلی دارد و داستان هول محور زندگی این اشخاص در حال گردش اما اشتباهی بزگی که نویسنده عزیز مرتکب شده را می توان این بیان کرد که کل طایفه شخصیت ها را باهم وارد داستان می کند


    جلد:


    خوب جلد رمان بیشتر یه دختر در حال نابودی نشون میده دختر اتیش گرفته و در حال نابودیه و خوب اون گلوله های گوشه جلد کمی اون پلیسی میکنه اما بازم به نظر جلد کامل نیست مفهوم خود داستان نمی روسونه


    خلاصه:


    ببین خلاصه اون نیست که بیایم در حالت کلی همه چیز بریزیم رو دایره خلاصه باید خیلی کوتاه مفید باشه و مفهوم رو برسونه اشکالم نداره اگه این خلاصه یک خط باشه فقط باید جذب کننده و مفهوم رسون باشه


    خلاصت که خیلی گیج کننده دست مخصوصا از اون بخش که میگی رمان من در باره همین یکی از...


    تمام اون بخش تقریبا تو داستانت رو لو میده و به جای جذب مخاطب باعث فرار اون میشه




    مقدمه:


    به نظر این بخش تونسته حال هوای درونی داستان و شخصیت اصلی رو نشون بده




    شروع:


    داستان رو از گذشته شروع کردی ولی گلم منظورت از بسیت وپنج سال چند ماه پیش... یعنی چی؟


    (والا اگه میگفتی مثلا مهر ماه 25 سال قبل یک چیزی) ولی الان برای من این سوال پیش اومده که ایا نویسنده می خواد دوتا گذشته به ما نشون بده یه 25 سال قبل و یه چند ماه قبل ؟


    شروع داستانت بعد اون تقریبا خوب و قابل قبوله اما تو پست های بعد ما با پرش موضوعی روبه رو هستیم اولش یه خانواده هستن که پشت اتاق عمل ایستادن نگران دست به دعا ... ولی بعد هیچ نشونی از این ها نیست با خوندن پست های بعدش ادم با خودش میگه اصلا چرا دست به دعا نشستن چون پست اول این رو به خواننده القا می کنه


    1-اختمالا بچه اولشونه


    2- شاید بچه دار نمی شودن خدا بهشون نظر کرده


    3- شاید شرایط بارداری سختی داشته


    4- احتمالا پیمان شوهرش خیلی ازارش داده


    5- شاید یه حادثه ای براش اتفاق افتاده الان در شرایط سخت(نزدیک به مرگ )داره بچه رو به دنیا میاره


    .


    .


    .


    و در پست های بعد هیچی به هیچی داستان کلا یک پیچش جدید داشته و پست دوم هم به نوعی یک شروع جدیده میاد چون پست اولت که تو پست دوم به بعد نادیده گرفته شده و خواننده اصلا درک نمی کنه که منظور از پست یکت چیه چون با خودشون می گن


    1-بچه اولشون که نیست


    2- قضیه بچه دار نشدنم که منتفیه 2تا قبلا داشتن


    3-شرایط بارداری سخت احتمالش ضعیف (این مقوله هم بوده باشه به کل نادید گرفته شده)


    4- به نظرم زوجی نمیرسن که با هم مشکل داشته باشن


    5- اصلا بحث حادثه که رد شده


    .


    .


    .


    ببین گلم پست اغازین داستان جای که خوانند رو جذب می کنه و خواننده برای فهمیدن ادامه همراه خودش میبره شروع اول تو این کشش داشت اما خیلی سریع لاین تو عوض کردی اگه قصد داشتی یه دید ازبه گذشته و این که جریان چی بوده به حواننده بدی زیاد معقول موفق عمل نکردی




    سیر :


    گل من (شاید دوستان این حرف از من زیاد شنیده باشن) تو نویسنده کتابی و تسلط کامل رو هر بخشش داری ولی من خواننده تنها چیزی می بینم که تو نشونم میدی و باید بگم بحث گذشته خیلی دور نمی کنم الان بحث سال 90 ببین تو نشون دادی یه جریانی هست ولی اصلا معلوم نیست اون تو چی به چی دلسا علی چرا رفتن سراغ پرهام این علی برای چی اصلا مرد (نمی خوام بگی یکی بهش قرص دوا داد مرد) میدونی خیلی راحت از کنار موضوع رد میشی مثلا الهه خواهر علی قرار بود بر تو باند پرهام اینا (برای جاسوسی فکر کنم) که باز لاین عوض شد ما یه لاین جدید یه بازی جدید مواجه شدیم یگانه یاسین مژده اومدن و دلسا لقب ملکه گرفت


    ببین گلم یک لاین درست برای رمانت انتخاب کن تو همش درحال ویراژدادن بودی که به نظر اصلا لازم نبود باید قبل نوشتن چهارچوب کاریت ولاین حرکتت رو مشخص می کردی


    راوی:


    برای روایت داستان هم از راوی سوم شخص استفاده کردی هم اول شخص و تقریبا بیشتر شخصیت ها قرار روایت کنن دلسا،اریا،ارکیده،مهسا...


    ببین گلم یه راوی مناسب انتخاب کردن که مسلط به همه چی باشه


    شخصیت ها :


    عزیز من ناراحت نشو اما داستانت با شخصیت ها بمباران شده بعضی ادم ها اصلا معلوم نیست چرا هستن از کجا اومدن قرار کجا برن (می دونم داستانت کامل نیست )اما عزیز من با این همه شخصیت کار برای خودت سخت می کنی این همه شخصیت هم خودت بعد مدتی گیج می کنه هم خوانند رو باورت نمیشه اما 3 صفحه (بیشتر یاکمترش نمیدونم ) از شخصیت های وارد شده و ارتباطشون باهم یاداشت برداشتم (اگه همین طور شخصیت وارد بشه تو داستان حسابش از دست خودمم در میره)


    مثلا


    الناز یادته یک شخصیت که سال70 پشت اتاق عمل بود یک عالم نظر داشت ولی بدش بوم حتی اسمش تو پست دوم نبود (من موندم این کی بود مادر ساقی بود ،مادر شوهرش که نبود...)


    این تنها یه نمونست باور کن خیلی شخصیت ها تو رمانت هستن که شاید مثل الناز غیب نشدن اما خب بود نبودشونم چنان فرقی نداره


    اگه بخوام از شخصیت پردازی حرف بزنم :باید بگم شخصیت های اصلیت اون طور که مشخصه زیادن و خب بگیم دلسا یکی از شخصیت های اصلیه ولی ما در باره اون چی می دونیم جواب هیچی تو اصلا دلسا رو به ما نشون ندادی باشه میدونم گفتی مو قهوه ای چش سبزه اما خب این ظاهرشه باطنش چی عادت هاش چی...




    منطق و باور پذیری:


    تو سال70 دوره کودکی بلور خواهر بانو رو که 4 ساله بود رو یه دختر عاقل شرین زبون نشون دادی درسته اما خب بیا سال74 بانو الان 4 سالشه و دختر عاقلی(والا ما که اون زمون بارمون نبود که اگه می فرستنمون تو اتاق الکی در ببندیم بیام فالگوش وایستیم ) به نظر میاد و این بچه رو می دزدن درست


    الان سال 90 و ما با یک دلسا رو به رویم که از نظر منطقی باید بانو باشه (اگه نباشه که باید بگم ای وای بر من وکل داستان) اینجا دلسا میگه 16 سالمه خب اره بد دزدیدنش گذشتش یادش رفته به بچه گفتن سال74 به دنیا اومدی من موندم این دختر چطور با خودش نمی گـه من یه سالگیم یادمه (والا نمیدونم که )


    اگه محاسبه سنش اشتباه کردی که من حرفی ندارم




    توصیفات:


    مکان: نمی گم توصیف نکردی بعضی جا ها یک چیز های هست اما به قدری کم و جزئی توصیف کردی که ذهن خواننده اصلا نمی تونه چیزی رو تصور کنه واگر هم بکنه خیلی گنگ مبهمه



    مثلا خونه مهسا اینا حیاط داره با یک درخت و گوشه این حیاط یک حوضه و الان تو بیا یک تاریکی مطلق در نظر بگیر که توش یه درخت یه حوض هست و می دونی این چیه این تصویری که تو از حیاط برای من ساختی نمیگم توصیفات انقد زیاد کن که تمام اجزای محیط ببینم میگم در حد معقولی اون رو گسترشش بده




    احساس:ببخش که باید به صورت کلی درباره این مقعوله حرف بزنم همه شخصیت ها رو نمی تونم از توی فی*لتر رد کنم



    احساس در حالت کلی یعنی اینکه بتونی به خوانندت غم، عشق، نفرت ... رو نشون بدی طوری که خوانندت هم تو اون لحظه با تو و شخصیت این حس تجربه کنه ولی خوب من خواننده هنوز نتونستم از نظر احساسی با داستان ارتباط بگیرم






    نام:


    اسم های که برای شخصیت ها انتخاب شده به نظرم زیاد باسـ ـن و فرهنگ شون نمی خوره اسم های امروزی بله جذاب هستن ولی جدا بعضی از اسامی مال دوره های 80 به بعد و نوظهورن و تو دوره قبل اون قدر کار برد نداشتن




    حرف اخر:


    میدونم رمانت در حال تایپ و به نظرم از ذهن و قلم توانایی برخورداری فقط مشکل اینجاست که کار از جای خیلی سختش شروع کردی به نوشتن ادامه بده راز بهتر شدن تو همین تجربه های اولیست


    موفق باشیBokmal
    شورای نقد نگاه دانلود

     

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    ممنون از نقدتون حوا جان. چون این اولین رمان من خیلی اشکالات زیادی داره و من حق میدم که بعضی جاها از شدت مشکلات زیاد سرتون رو به دیوار بکوبید. اما من نقد های رمان های قبلی رو خوندم واقعا یه احساس دوگانگی بهم دست داد. مثلا یه رمانی بود که شخصیت ها رو توصیف کرده بود و نقد کننده ها گفته بودن توصیفاتت اضافه ست و بعضی از رمانا میگن توصیفاتت کمه...به هرحال سعی میکنم ادامه رمان رو با همین روندی که گفتید پیش ببرم. مشکل دیگه ای هم هست اینه که بعضی از نقد کننده ها گفتن خلاصه خوبه و بعضیا گفتن خلاصه اصلا خوب نیست و خوب من الان کاملا گیج شدم. خلاصه رو تغییر بدم؟ ندم؟ رمان شخصیت های زیادی داره و من همون اول اسم همه شون رو گفتم و اعلام کردم. خودم هم احساس کردم که شخصیت های رمانم یکم زیادی، زیاد هستن و برای همین شخصیت دیگه ای وارد رمان نمیشه. زندگی یک خلافکار یه زندگی عادی نیست و توی هر ثانیه و هر لحظه ممکنه یه سری اتفاقات بیوفته پس اینکه یه عالمه معما و مسائل گیج کنده داره جای خود. برای اول نقدتون که از قسمت تاریخ هایی که نوشتم نقد گرفتید باید بگم من خواستم یه مدل جدید باشه و کلیشه ای نشه. توی احساسات هم سعی میکنم بهتر عمل کنم چون دختر احساساتی نیستم و خیلی سخت میتونم احساسات کسی رو درک کنم ولی تلاشم رو میکنم. برای نوع راوی من خواستم جوری باشه که بتونم معماهای زیادی رو توش جا بدم چون اکثر رمان هایی که نقش سوم شخص رو داره سریع تموم قسمت های رمان رو لو میده. ولی بازم چشم سعی میکنم به این مورد هم دقت بیشتری بکنم. توی اول نقدتون که به قسمت زایمان ساقی اشاره کردید باید بگم هدف من از اون استرس پیمان و خانوادش دیر رسوندن ساقی به بیمارستان بود که پیمان خودخوری میکرد. چون من این صحنه رو در خانواده خودم دیدم خواستم توی رمان اضافه کنم. الناز مادربزرگ پیر ساقی بود که از نظرم نیازی به وجودش در اول رمان نبود. بازم ممنون از نقدتون.
     

    ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    سلام:campeon4542:
    1- بعضیا گفتن خلاصه اصلا خوب نیست و خوب من الان کاملا گیج شدم. خلاصه رو تغییر بدم؟
    پاسخ:در این گونه موارد شما باید موردی که دو نفر یا بیشتر بهش اشاره کردند رو اجرا کنید


    2-چون دختر احساساتی نیستم و خیلی سخت میتونم احساسات کسی رو درک کنم ولی تلاشم رو میکنم.
    پاسخ:ببین وقتی نویسنده میشی باید پات رو فرا تر از خودت بزاری ( بازیگر ها موقع بازی با نقششون یکی میشن اما این دلیل نیست که تو زندگی واقعی شون هم همون طوری باشن) گلم قلم توانای داری بخوای همه کار می تونی بکنی

    3-. برای نوع راوی من خواستم جوری باشه که بتونم معماهای زیادی رو توش جا بدم ...؟
    پاسخ:بله البته بستگی داره با چه دیدی بهش نگاه کنی و دیدگاه تو این نظر متفاوته من شاید منظورم خوب بیان نکردم رمان تو واقعا کار گسترده ای رو می طلبه در نظر من با این سبک نوشتن به طوری که (اگه من نویسنده بودم به من این کتاب با این شرایط برای نوشتن میدادن کمش 12 جلد کتاب بیرون می دادم) اما گل من نویسنده توی و این نوع نوشتنم اشتباه نیست فقط برای کارهای اول سنگینه

    4-توی اول نقدتون که به قسمت زایمان ساقی اشاره کردید...؟
    پاسخ:به نظرم جواب این رو تو نقدم دادم اما خب این جا هم می گم (گل من تو نویسنده ای و حاکم مطلق رمانت )ببین تو اصلا چیزی رو که الان داری می گی رو تو اونجا نشون ندادی خواننده از کجا باید متوجه این موضوع بشه میدونم شاید برای تو عجیب باشه بگی این که کاملا مشخصه اما من خواننده این رو نمی بینم

    موفق باشیBokmal
    شورای نقد نگاه دانلود
     
    آخرین ویرایش:

    *Ana*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/07
    ارسالی ها
    46
    امتیاز واکنش
    447
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    تهران
    با سلام خدمت دوست عزیزم اسم و جلد رمان زیباند و تقریبا به موضوع می خوره .

    خلاصه ی رمان بیشتر شبیه مقدمه ست و مقدمه نداشتید مقدمه رمان را جذاب تر می کنه در خلاصه نویسی جمله ی اشتباه داشتید (رمان من درباره ی همین یکی همین اشتباه هاست )اگه نوشته بودید (رمان من درباره ی یکی از این اشتباه هاست) بهتر می شد .

    خلاصه گنگه درسته که نباید داستان لو بره ولی نباید خواننده را دچار سر در گمی کنیم . شخصیت ها اول معرفی می شدند بعد در موردشون توضیح داده می شد .

    رمان شروع آرامی داشت . خوب بود. ولی در پست اول شخصیت ها توصیف نشدند . باید توصیف را از پست اول شروع کنیم . اگه سعی کنیم از این جمله ها مثل آقا پیمان از آن نگاه هایی که معنی شان خر خودتی-استفاده نکنیم بهتره، چون ما می خوایم مطالب خوبی را به خواننده نشون بدیم نه جمله های زشت .

    در مورد داستان مخصوصا بیمارستان تحقیق نکردید . مثلا نوزاد را در بیمارستان تا به دنیا امد به همراه تحویل نمی دهند باید مراحلی طی بشه .

    یا خانمی که زایمان کرده باید توضیح می دادید اول به بخش بـرده بشه وقتی حالش کمی بهتر شد شروع به حرف زدن کنه اونم نه زیاد . وقت ملاقات هم زیاد نیست و همراه یک نفر بیشتر نمی تونه باشه.

    در قسمتی از داستان راوی با خواننده صحبت کرده که این کار درست نیست خواننده سعی می کنه اون مکان و اشخاص را توی ذهنش مجسم کنه وقتی راوی با خواننده صحبت کنه باعث جذاب نشدن رمانتون می شه .

    و مساله ی دیگه وقتی ساقی خانم از اتاق عمل میاد بیرون نمی تونه برای مدت طولانی در راه رو بمونه .

    سیر معقول رمان یعنی همراه نگه داشتن خواننده که شما بیشتر بحث را بین اطرافیان قرار دادید که برای خواننده خسته کننده ست . کلمات اشتباه بکار بـرده بودید مثل (شبیه توعه)که باید نوشت شبیه تویه یا شبیه تو هست .

    داستان احتیاج به ویرایش داره (خیلیخوشگل) باید درست بشه .

    از علایم نگارشی کمی استفاده کردید خوب بود . اگه کمی در مورد توصیف احساس شخصیت اصلی رمان می نوشتید داستان قشنگ تر می شد . شخصیت ها به رمان جان می دهند ولی شخصیت های رمان شما زیادند و دیالوگ هایی که براشون بکار بردید قوی نیستند و کوتاهند.

    اگه موارد رعایت بشند رمان جالبی خواهد شد .با ارزوی موفقیت برای دوست عزیزم

    شورای نقد نگاه دانلود
     

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    ممنون از نقدتون. حتما ویرایش میکنم اما فعلا به دلیل حجم سنگین درس ها اصلا وقت ندارم. فکر کنم شما پست های اول رو اشتباه متوجه شدید. چون درست پست دوم من از خونه تورج شروع کردم و بیمارستان فقط پست اول بود. از نظر احساسات و اینا خودم هم احساس میکنم که خیلی کمه و انشاالله ویرایش میشه. مرسی.
     

    soheila.b

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/08/27
    ارسالی ها
    183
    امتیاز واکنش
    2,476
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    تبریز
    سلام
    از اول می رم سر اصل مطلب ببین اینکه رمانتو به زبان عامیانه میگی بنظرمن خوبه و باعث میشه خواننده ارتباط بیشتری با رمان برقرار کنه.
    از نظر اسم های اشخاص هم خیلی خوبه
    ماجرایی و معمایی بودنش هم خوبه ولی باید بتونی خوب از آب درش بیاری وبه یه جایی برسونی
    تو رمانت اشخاص زیادن یعنی آدم گیج می شه ،سعی کن ازاینجا به بعد رمانت زیاد فرد تازه وارد داستان نکنی و کم کم جا های مجهول رمانت رو رو کنی.
    با آرزوی موفقیت
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    سلام سهیلای عزیز.
    ممنون از نقدتون. آره خودم هم احساس کردم که یهویی شخصیت ها رو وارد کردم برای همین تا زمانی که نقش شخصیت ها کاملا کمرنگ بشه شخصیت دیگه ای وارد رمان نمیشه...مرسی
     

    PARISA-R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/17
    ارسالی ها
    182
    امتیاز واکنش
    1,532
    امتیاز
    346
    محل سکونت
    Germany
    سلام ...
    اول این مورد باید بگم اسم رمانت واقعا قشنگه من که با اسمش جذب شدم و همچنین خلاصه....
    شخصیت های داستانم خوبن فقط در مورد ساحره یه کم گیج شدم (البته این نظر منه)چون دلسا میگه بخاطر کیانا(اگه اشتباه نکنم)و خود ساحره در اعترافش میگه واسه معصومه...
    نوع نوشتنت خوبه و ادمو گیج نمیکنه...
    وارد شدن شخصیت عمه خانم یکم یهویی بود ...
    اما خوب اینم قسمتی از داستان بود...
    دایانای کل رو عالی نوشتی ...
    شخصت ها خوبن و اسماشون بهشون میخوره...
    فقط من قسمت اول زمان زایما توضیحت کم بود..


    به امید موافقیت...یاحــق...
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا