نقد رمان معرفی و نقد رمان پاورقی زندگی(جلد دوم)|پریبانوکاربرانجمن نگاه دانلود

SPHINX

کاربر اخراجی
عضویت
2016/10/25
ارسالی ها
347
امتیاز واکنش
5,293
امتیاز
0
سلام به پریبانوی عزیز. نمیدونم باید اینجا می گفتم یا نه ولی به نظرم اون جایی که مهیار میگه:مشکل من اینه که (از) زن شانس نمیارم،از رو جا انداختی
 
  • پیشنهادات
  • *Ana*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/07
    ارسالی ها
    46
    امتیاز واکنش
    447
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    تهران
    با عرض سلام و خسته نباشی خدمت دوست عزیزم
    اسم و جلد رمان به موضوع می خوره
    سبک رمانتون را نوشتید اجتماعی عاشقانه که درست انتخاب شده ولی خانوادگی هم هست
    خلاصه خوب بود اضافه گویی نداشت و داستان لو داده نشده بود
    موضوعی که برای مقدمه انتخاب شده بود خوب بود
    ما توصیفات را از پست اول شروع می کنیم توصیفات از مکانها کم بود
    غلط املایی داشتید مثل باورنی که باید بارانی نوشته شود طمانینه که نوشته بودید طمانیه و ....
    در جمله ها (سرش بلند کرد در جوابش لبخندی زد و سری تکان داد.چرا دارم )که باید نوشت سرش را بلند کرد نوشت و بعد از چرا دارم چیزی نوشته نشده جمله ناقصه
    از علایم نگارشی استفاده نکردید برای همین خواننده زود از خواندن رمان خسته می شه
    در پست ها غلط املایی دیده می شه مثل تکن که باید نوشته می شد تکان
    که باید رمانتون ویرایش بشه
    سیر معقول رمان که نگه داشتن خواننده است که شما اجازه دادید شخصیت رمانتون هم در یه مقطعی شکست بخوره و پیروز بشه هر حادثه ای توانایی زایش حوادث دیگر است که توانستید در این کار موفق باشید
    توصیفات حالت مکان و احساسات و ظاهر شخصیت ها کمی کم بود توصیفات باعث می شه خواننده با رمانتون ارتباط ب قرار کنه و داستان را در ذهنش تصور کنه
    با ارزوی موفقیت برای شما

    جز شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     

    فرزان

    نویسنده انجمن
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/03
    ارسالی ها
    523
    امتیاز واکنش
    6,201
    امتیاز
    603
    محل سکونت
    اصفهان
    سلام
    درمورد اسم رمانتون باید بگم حسی که به به مخاطب میده اینه که رمان درباره زندگی روزمره یه سری انسانه و هیچ خبری از دنیای فانتزی و تخیل نیست رمان واقع گرایانه هست اسم زیایی انتخاب کردید
    جلد هم به همون نسبت زیبا و شاعرانه است!
    در عمل رمان شما چیزی به اسم خلاصه نداره و هر چی که هست توضیحی از جلد قبلیه و بهتره یه خط حداقل درباره جلد دوم و اتفاقاتی که در این جلد شاهدش هستیمم رو به مخاطب توضیح بدید
    مقدمه هم شعر زیبایی از سهراب سپهری بود که به داستان میخورد
    شروع رمانتون با توجه به اتمام فصل قبلی مناسب بود اینکه مریم پا یه دنیای جدیدی میذاره و قراره داستان های جدیدی هم رقم بخوره
    توصیف حالات شخصیت ها
    در این مورد ضعیف عمل میکنید خیلی کم به پرداخت حالات روحی، افکار و طرز صحبت و فضای حاکم بر مکالمات میپردازید.در مثال پایین هر خط دست کم نیاز داره حالت چهره، تن صدای شخصیت توصیف بشه تا خواننده بفهمه تو ذهن شخصیت چی میگذره
    -اينه؟
    -بله خوشت مياد؟
    -بيرونش که خيلي قشنگه
    -حالا برو توش وببين، ببين از دکور داخلشم خوشت مياد
    کاميار چتري به او داد:بيا برو پايين
    -پس توچي؟
    -من مي خوام چمدونا رو بيارم
    -با هم ميريم اينجوري خيس ميشي



    توصیف مکانها
    در این زمینه هم خیلی ضعیف بودید.برای اینکه مخاطب بتونه فضایی که شما دارید داستان رو در اون پیش میبرید رو تجسم کنه نیاز هست یه مقدار دریارش توصیف داشته باشید حالا نه اونقدر زیاد که حوصله سر بر بشه و نه بدون توصیف! توصیف شما از خونه کامیار فقط همین بود
    مريم چتررا روي سر هر دويشان گرفت به کمک راننده چمدانهايشان به داخل خانه بردند.مريم به خانه سرد تاريک ونمدار نگاهي انداخت.خانه با چراغ هاي که کاميا رزد روشن شد.نماي خانه زيباتر شده بود...اما باز هم سرد بود.

    توصیف چهره
    شخصا زیاد از اینکه چهره ها با جزییات توصیف بشند موافق نیستم همین که یه برداشت کلی از چهره داشته باشم کافیه پس در این زمینه به نظرم به اندازه کافی توصیف برای چهره شخصیت ها داشتید

    شخصیت پردازی
    با توجه به جلد یک شخصیت مریم به نظر یه گردش صد و هشتاد درجه ای داشت از یه دختر منطقی و عاقل و آروم تبدیل به یه آدم خودخواه و ظاهر بین و بی عاطفه شد که دختر شیرخوارش رو به خاطر عشق ول کرد!این برای من سنگین بود ولی این مسئله قدرت قلم شما رو نشون میده که به راحتی میتونید خواننده روعاشق یه شخصیت کنید یا ازش متنفر کنید:) شخصیت کامیار رو هم به همین خوبی دچار تغییر کردید و به مرور چهره اصلیش رو به مخاطب نشون دادید

    چند مورد ایراد نگارشی از متن داستانتون به نظرم اومد
    1- از علامت مفعولی (را) خیلی جاها استفاده نمیکنید این روان بودن متن رو دچار مشکل میکنه
    پرويز:حالا نميشه شير يکي ديگه رو بخوره؟
    شماره ناشناس را جواب داد

    2-زمان افعال رو مدام تغییر میدید از زمان حال به گذشته میرید و برعکس
    از سالن فرودگاه خارج مي شوند(حال استمراری) مريم گفت(ماضی):چرا بااين قيافه ات با داييت خداحافظي کردي(ماضی)؟
    و خیلی جاهای دیگه که یه دفعه زمان فعل ها رو به حال یا گذشته تغییر میدید

    سیر داستان
    داستان شما رئال هست یعنی برداشت از یه زندگی عادی و اتفاقات روزمره اما بهتره رمانها دچار روزمرگی زندگی عادی نشند رمان برای جذابیت نیاز به فراز و نشیب داره تا خواننده رو همراه خودش نگه داره. رمان شما سیر آرام و بدون تنشی رو طی میکنه و بعضی جاهام دچار روزمرگی میشه. فکر میکنم مهمترین گره ای که باعث میشه مخاطب همراهتون بمونه رویارویی مهیار و مریم هست

    (سلیقه شخصی: به نظرم عشق یه لوح سفالی حک شده و ابدی نیست قابل تغییره و پایدار نمیمونه به خصوص وقتی ازش نگهداری نشه و مورد ظلم و بی وفایی قرار بگیره .پس من از اون دسته خواننده هاییم که دوس ندارم مهیار ،مریم رو ببخشه:aiwan_lightsds_blum:
    داستانی که انتخاب کردی کشش و جذابیت زیادی داره و این نشون دهنده هوش و خلاقیت بالای شما در نویسندگیه
    موفق باشید:)

    شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     

    پریبانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/28
    ارسالی ها
    349
    امتیاز واکنش
    21,283
    امتیاز
    699
    محل سکونت
    بوشهر


    سلام و خسته نباشید
    ،از شما بابت نقد رمانم سپاسگذارم
    wubpink.gif


    از نقد شما من این برداشت و می کنم که رمانم مشکلی نداره جز،غلط املایی...که بخاطر تند تایپ کردن به این حالت در اومده، وگرنه کلمه رو درست نوشتم.توصیفات قبول می کنم چون وقتی براشون نذاشتم. یا کم توصیف کردم که خواننده اون مکان و یالحن حرف زدنشون تصور کنه
    اما این جملتون قبول ندارم(از علایم نگارشی استفاده نکردید برای همین خواننده زود از خواندن رمان خسته می شه)

    همون طوری که شما اطلاع دارید علائم نگارشی شامل( نقطه (.)، نشانه ی پرسش (؟)، نشانه ی تعجب (!)، ویرگول (،)، نقطه ویرگول (؛)، دو نقطه (:)، نشانه ی تعلیق (...)، نشانه ی نقل قول (" ") و خط تیره (-))است. پس نمیشه گفت اصلا استفاده نکردم،استفاده شده اما کم

    بابت تعریف سیر رمان متشکرم.موفقیت برای شما هم آرزو می کنم:aiwan_light_give_rose::aiwan_light_give_heart2:
     
    آخرین ویرایش:

    پریبانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/28
    ارسالی ها
    349
    امتیاز واکنش
    21,283
    امتیاز
    699
    محل سکونت
    بوشهر



    سلام و خسته نباشید.بابت نقد رمانم بسیار سپاسگذارم
    wubpink.gif


    خلاصه:راستش خودم این خلاصه رو انتخاب کردم که خواننده برای خوندن کنجکاو بشه که قراره چه اتفاقاتی در جلد دوم برای مهیار و مریم بیفته،کسانی که جلد اول رو خوندن از کل ماجرا باخبرن، پس چیز نامفهوم و گنگ وجود نداره، خواننده ها در جلد دوم فقط قراره بدونن چه اتفاقاتی برای مهیار بعد از مریم می افته و الان زندگی مریم با کامیار در اوضاع و احوالیه که به صورت مختصر گفتم(قصد دارم ادامه زندگی هر دو را بنویسم) امیدورام ازم نخواید تغییرش بدم چون مجبورم در مورد بینایی مهیار هم بگمHanghead

    توصیف حالات شخصیت ها ومکان ها :چشم تا جایی که بتونم این قسمت هارو ویرایش می کنم.اما مثالی که در مورد خانه زدید قبل تر من این و نوشتم(از درون ماشين به خانه ويلايي که سبک استراليايي ساخته شده بود نگريست.) به صورت کلی گفتم به سبک استرالیایی هر کس یک بار فیلم اروپایی دیده باشه می دونه خونه های استرالیایی چه جوریه.یک اتاق پذیرایی اشپزخانه اپن واتاق خواب ها طبقه ی بالا :aiwan_lggight_blum:


    در مورد ایرادات نگارشی:تا جایی که زمان بهم اجازه بده ویرایش می کنم.

    سیر داستان:از نظر خودم به جز رویارویی مهیار و مریم که باعث شده مخاطب همراه من بمونه ازدواج مهیار و سرانجام زندگی مریم وکامیار است:aiwan_light_blumf:

    بابت تعریفاتی که در مورد رمان کردید وهمچنین وقتی که برای نقد گذاشتید بسیار بسیار متشکرم:aiwan_light_give_rose::aiwan_light_give_heart2:

     

    Behnam_Rastaghi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/07
    ارسالی ها
    747
    امتیاز واکنش
    16,563
    امتیاز
    671
    محل سکونت
    گرگان
    به نام خدا

    چهارگانه:

    الف)اسم:خب با توجه به محتوای داستان میشه این نتیجه رو گرفت که،داستان حول زندگی های مختلفی می چرخه و آدم ها و شخصیت های متفاوتی رونشون میده اما زندگی شخصیت اصلی داستانمون یه جورایی پاورقی زندگی به حساب میاد!در کل میشه گفت اسم داستان زیباست و گیرا و حتما ارتباط درستی با محتوای اون برقرار کرده.

    ب)جلد:جلد رمان زیباست،به علت استفاده از رنگ های زیبا و همینطور تصویری که نشون داده شده معرفه جریان یه "زندگیه" که با محتوای داستان ارتباط درستی برقرار میکنه و میشه گفت اجتماع و عشق رو باهم داره چیزی که عناصر ژانر رمان رو تشکیل میده توی جلد دیده میشه.

    ج)خلاصه:خلاصه ی رمان بسیار ضعیف نوشته شده،نویسنده باید به طور حرفه ای اطلاعات بیشتر و بهتری از جلد اول رو ارائه میداد تا کسایی که نتونستن جلد اول رو بخونن،بتونن جلد دوم رو بخونن؛هرچند که این جلد تکمیل کننده ی اونه اما شاید کسی نتونه اون رو بخونه وبهتر بود که خلاصه رو دو وجهی میکرد،وجه اول رو به جلد اول اختصاص میدادی و وجه دوم رو به جلد دوم و یه اطلاعات خیلی مبهم رو با استفاده از بازی با کلمات به خواننده ارائه میکردی؛اینطوری خیلی زیبا تر و دلنشین تر میشد و بهتر خواننده رو جذب می کرد.

    د)مقدمه:مقدمه ی داستان مرتبط با داستان و اصلشه اما کاش مقدمه از خود نویسنده بود تا یه شاعر دیگه اینطوری خواننده میتونست بفهمه که قراره چه رمانی بخونه،قلم نویسنده تا چه حد گیراست و میتونه جذبش کنه و این عوامل همه دست به دست هم میدادن تا مخاطب بیشتری جذب بشه،اما خب این شعر هم بی ربط با داستان نیست و خیلی هم زیباست.

    2.شروع:شروع داستان از جای منظقی آغازشد،حوادث و اتفاقات معمولی بودند اما اشاراتی به ماجراهایی که ممکن است رخ دهد شد،بعضی از حالات متوسط بودند،مثلا توصیفات کم رخ دادند و تصور درستی از مکان و حالات ارائه نشد،اما پردازش داستان خوب شکل گرفته بود؛نویسنده باید به علائم نگارشی و نکات نگارشی توجه بیشتری کنه،از ویرگول استفاده نشده بود همینطور بعضی از کلمات که به طور مداوم اشتباه تکرار شدن که تو بخش نگارش بهش پرداخته میشه.نویسنده باید توصیف درست تری از ساختمونی که توش اقامت میکنن ارائه بده و حالات درونی شخصیت ها رو بهتر نمایش بده،سیر اتفاقات منطقیه و ارتباط خوبی با مضمون و هسته ی اصلی برقرار کرده که مشکل خاصی نیست.تنها موارد توصیفی و تا حدودی نگارشی باید توجه بیشتری بهش بشه.

    3.سیر:در مورد سیر داستان باید بگم،تقریبا یه سیر تندی رو داره،البته موضوع آروم آروم داره بیان میشه اما یه مشکل بزرگ داره که باعث میشه سیر خودبه خود تند بشه و خواننده فکر کنه قراره داستان سرهم بندی بشه!منظورم اینکه حجم دیالوگ های رمان به مونولوگ های رمان می چربید،این دو موضوع باید به حد تعادل برسند یا حداقل به هم نزدیک باشند تا داستان با سرعت مناسبی پیش بره.توضیحاتی که باید واسه هر صحنه آورده میشد خیلی کم بود،جوری که آدم فکر میکرد داره نمایشنامه میخونه تا رمان،درحالی که باید توضیحات هر صحنه درست و منطقی با حالات درونی شخصیت ها و افکارشون درهم آمیخته بیان بشه که خب این موضوع واقعا کم دیده شده.اما خب داستان سیر منطقی داره و موضوع جذابه.نویسنده سعی کرده موضوعات رو کم کم آشکار کنه و خواننده رو چند جا واقعا کنجکاو کنه.اما خب چون جلد دوم داستانه بهتر بود کنار پرداخت به موضوعات این جلد،موضوعات و حوادث مهم رو هم جا داده میشد.مثلا در قالب مونولوگ و یا حتی بازگشت به گذشته(فلش بک).اینطوری حتی اونایی که جلد اول رو هم خوندن بهتر میتونن با جلد دوم ارتباط برقرار کنن چه برسه اونایی که اصلا نخوندنش!

    4.توصیف:توصیفات رمان در یه حدی ضعیف به نظر میرسند،اگه توصیفات روبه طور کلی به چهار قسم تقسیم کنیم متوجه میشیم که رمان به طورمتوسط بعضیاش روخوب اعمال کرده اما بعضیارو ضعیف.گ

    توصیف مکان رو میشه به طور کلی گفت متوسط بوده،تصویر دقیقی از مکان ارائه نشده بود،مثلا همون ابتدای داستان،یا حتی خونه مهیار؛و خیلی جاهای دیگه که به دیالوگ های پی در پی ختم میشه.

    توصیفات ظاهر شخصیت ها رو میشه گفت حالت نسبی داره،شاید تو جلد اول توصیف شده باشند اما خب تو جلد دوم هم باید یه توصیف مختصری ازشون بیان میشد یا در قالب حالاتشون ظاهرشون هم توصیف میشد که متاسفانه این مورد هم قابل قبول نبود.

    توصیفات حالات و احساسات شخصیت ها،این مورد به طور نسبی میشه گفت قابل قبوله.ببینید بیشتر حالات و احساسات رو برای دیالوگ ها به کار بردین،در حالی که باید شخصیت ها روبه حال خودشون هم گذاشت!منظور اینکه هر آدمی با خودش حرف میزنه،حالات درونی هر شخصیت فقط موقع گفتگو فعال نمیشه!بلکه در همه حال این حالات درونی هستند اما نویسنده باید در موقع لزوم به اندازه ی کافی از غم ها شادی ها غلیانات درونیشون صحبت کنه ، زاویه دید سوم شخصه و از متن این برداشت رو میشه کرد که نامحدوده چون مدام درحال تغییر مکانه و گاهی از احساسات شخصیت ها هم پرده برداشته میشه که این کار برای حدود ممکن نیست.پس باید گفت که دست شما برای نوشتن از احساسات شخصیت ها و حالات درونیشون کاملا بازه پس باید استفاده ی درست ببرین و تنها به "شرح حادثه" و " دیالوگ" اکتفا نکنید.

    پرداخت صحنه هم که اینطوری که از حرفام معلومه قابل قبول نیست چون گفتم که بیشتر بازم تاکید میکنم "بیشتر" تمرکز داستان رو دیالوگ هاست و پرداخت صحنه و حوادث به خوبی شکل نگرفته.

    5.شخصیت پردازی:به طور کل میشه گفت که شخصیت پردازی خوب صورت گرفته،اما خب این عنصر هم مثه بقیه ی عناصر یه اشکالات مختص به خودش رو داره.

    شخصیت پردازی از چهار بخش تشکیل میشه.

    1.ظاهر شخصیت ها

    2.کنش های شخصیت ها

    3.واکنش های دیگران

    4. گفتگو ها

    خب با توجه به این دسته بندی میشه گفت شخصیت های داستان به طور کلی متوسط بودند.معمولا عنصر ظاهر و توصیفشون به خوبی ارائه نشده و همینطور بعضی از کنش هاشون (رفتارها).ببین منظورم از اینکه کنش هاشون به خوبی ارائه نشده یعنی اینکه،رفتارها همه به شخصیت ها میومدند و این مورد مشکلی نداشت اما خب این رفتار ها توی متن "بروز" پیدا نمیکردن و خیلی کم راجع بهشون توضیح داده میشد.مثلا برای نشون دادن "عصبانیت" به همین جمله که "با عصبانیت فریاد زد" اکتفا میکردین!خب باید این عصبانیت رو جوری توی متن پیاده کنید که خواننده رفتار و چهره و واکنش شخصیت رو تصور کنه.دقت کنید موقع عصبانیت چه اتفاقی میفته(به عنوان مثال).مثلا موقع عصبانیت یه آدم سرخ میشه و ممکنه فکش از عصبانیت بلرزه!یا منقبض بشه و بعدش ممکنه وسایل خونه رو بکشونه،داد بزنه و خیلی کارهای دیگه.مهم اینکه این حالات به خوبی نوشته بشن،یعنی همین سرخ شدن برفرض و غیره.

    واکنش ها ی دیگران هم نسبت به هر شخصیتی معمولا مشخصه.این مورد خوب نمایش داده شده،قسمت گفتگو هم به همین صورت،گفتگوها به شخصیت ها میومدند،اما حالات شخصیت ها و لحنشون توصیف خاصی نمیشد که این مورد رو تو بخش دیالوگ ها توضیح میدم.

    6.سیستم نقل و قول:خب دیالوگ هایی که به وفور دیده میشدند!نمیشه یه نسخه ی کامل برای این بخش نوشت،در واقع هر قسمتی از رمان به یه شکل به این عنصر پرداخته شده اما خب اکثریت به یه سو میرفتند،اونم "دیالوگ های پی در پی" بودند.

    منظورم اینکه این دیالوگ ها بدون هیچ توضیحی "گاهی" آورده میشدند،یعنی اینکه بعضی جاها توضیحیات خیلی کوتاه بود،گاهی درحد یه کلمه ی معمولی.درحالی که شیوه ی درست دیالوگ نویسی اینکه برای هر حالات مهم یه توصیف آورده بشه و شخصیت،حالت،احساس،و طرز بیان و لحن آورده بشه.خب یه جاهایی دیالوگ ها معمولین و خیلی ساده نوشته میشن اونجا اشکالی نداره که پی در پی آورده بشن،اما خب بیشتر مواقع باید طرز بیان و لحن آورده بشه. به این مثال دقت کنید.

    مثال مستند:

    خنديد:لوس
    -آخه عزيز دلم من اوردمت تو کشوري که آزاديه کسي تو رو مجبور نکرده حجاب داشته باشي
    -اونجا هم مجبور نبودم...دوست دارم
    -هر جور راحتي...بعضي خانما وقتي پاشون به فرودگاه ميرسه کل لباس وميندازن يه گوشه
    -من از اون خانما نيسم
    او را به خودش فشارد:ميدونم چون خانم مني


    یه صحنه ای که میشد توصیف بیشتری ارائه بشه،حتی برای دیالوگ هم میشد صحبت بیشتری کرد.به خط اول دقت کن،"خندید:لوس" خب درستش اینکه این دیالوگ قبل از بیانش بیایم و توصیف رو انجام بدیم،بعدش بیایم و سیرداغ پیاز داغشو زیادتر کنیم!یعنی اینکه کاری کنیم "حس" به خواننده "منتقل" بشه.این منتقل شدن خیلی مهمه!

    طرز صحیحش:"خندید و با حالت پراز شوقی گفت:لوس!"

    برای خط بعد هم همینطور،حالت و طرز بیان و لحن آورده نشده درحالی که اینجا دیالوگ ها معمولی نیستند!به همین منوال بعضی از دیالوگ ها خوب گفته نشدن،خود دیالوگ مشکل چندانی نداره اما توصیفش و لحنش چرا مشکل داره.

    7.قوائد نگارشی:این بخش رو به چند زیرمجموعه ی کلی تقسیم میکنیم برای راحتی کار.

    بخش اول رو به املای صحیح کلمات اختصاص میدیم که این بخش مشکل چندانی نداشت و واژگان به طور درست نوشته شدند،البته بعضی جاها مشکلات تایپی و گاهی هم غلط املایی دیده شده اما خب این موارد قابل ویرایش هستند،درکل این بخش خیلی خوب بود.

    مثال: با طمانيه سرتکان دادلبخند ي زد

    با "اطمینان" درسته،این یکی از اون موارد تایپی بود که با یه بار خوندن قابل برطرف کردنه.

    مورد بعدی به فاصله ی بین کلماته که خب از مثال بالا هم میشه فهمید که گاهی کلمات چسبیده بهم نوشته میشدند این مورد هم باید اصلاح بشه.

    قوائد فعل ها و آوردن فعل های صحیح خیلی خوب بود،فعل ها درآخر جمله آورده میشدند و زمان یکدست و یکپارچه ای داشتند این بخش هم مورد قبول بود.

    بخش بعدی رو به واژگان صحیح و نوع نگارش اختصاص میدیم.بعضی از جملات یه اشکال خیلی بزرگ دیده میشد. این اشکال خیلی تکرار شده و باید ویرایش بشه،استفاده نکردن از بعضی حروف ربطی!مثلا خیلی به ندرت از "را" استفاده میشد.گاهی واقعا خوندن کلمات و جملات دشوار میشد و به "شیوایی" مطلب لطمه وارد میکرد.به مثال های زیر توجه کنید.

    مثال های مستند:

    چمدانش روي سالن فرودگاه سيدني به حرکت درآورد

    شکل صحیح"چمدانش (را) روی سالن فرودگاه سیدنی،به حرکت در آورد...

    شدت باران هوا را غبار آلود کرده بود پالتويش محکم تر به خود پيچيد يقه اش به گردنش نزديک تر کرد.

    شکل صحیح" شدت باران هوا را غبارآلود کرده بود(، یا ؛)پالتویش (را) محکم تر به خود پیچید (و) یقش اش (را) به گردنش نزدیک تر کرد.

    دقت کن این جمله چقدر از فقدان حروف ربطی رنج میبره!حالا خودت با جمله ای که من نوشتم رو بخون و قضاوت کن کدومش رو بهتر میشه خوند!

    مثال های مختلفی رو میشه دراین باره آورد که بنظرم نویسنده حتما این مورد رو تصحیح کنه.کشیدگی حروف هم گاهی دیده میشد که زیاد نبودن ولی اما نباید اینطوری باشه.

    مثال: هيسسسس..آروم باش عزيزم..چي مي خواي گشنته؟

    اینجا اگه نویسنده از "هیس!" استفاده میکرد و قبل از اینکه دیالوگ رو بنویسه طرز بیان و لحن رو مینوشت،راحت اون حس و حال و طرز بیان تو ذهن خواننده نقش میبست.

    مورد بعدی هم استفاده نکردن از علائم نگارشی بود.نویسنده بجای ویرگول و نقطه ویرگول بیشتر از سه نقطه استفاده میکرد.کاربرد درست سه نقطه این نیست.برای بیان بعضی از احساسات باید از علامت تعجب استفاده میکرد،بعد از صوت ها باید از تعجب استفاده میکرد.

    مثال: مي خواست از اتاق خارج شود خودش را به او رساند دستش گرفت:


    به این جمله دقت کن،اگه بخوایم از حروف ربط هم استفاده نکنیم باید به این شکل این جمله رو بنویسیم "می خواست از اتاق خارج شود(،)خودش را به او رساند(و) دستش (را) گرفت."اینجا جمله تموم میشه ودیالوگ آورده میشه.درستش اینکه بعد از گرفت،یه ویرگول یا نقطه ویرگول آورده بشه و لحن توصیف بشه.

    8.نثر و زاویه دید:همینطور که بالاتر اشاره کرده بودم،زاویه دید سوم شخص نامحدود یا دانای کل هست،نویسنده ازاین ویژگی خوب بهره نبره و استفاده نکرده.باید توصیفات و شخصیت ها رو به نحو بهتری ارائه میداد؛چون زاویه دید سوم شخص باید به همه ی شخصیت ها و اتفاقات اشراف داشته باشه.

    از طرف دیگه نویسنده خوب تونسته با زمان و مکان اتفاقات با این زاویه بازی کنه،شاید بخاطره همین کاربرد این زاویه رو انتخاب کرده اما بهتره که به شیوه ی بهتر و بیشتری از این زاویه استفاده کنه.

    نثر رمان اما خیلی خوب نوشته شده،جز موارد محدودی که تو قسمت قوائد اشاره شد،نویسنده قلم خیلی خوب و دلنشینی داره و این مورد رو به خوبی میشه فهمید.توصیه میشه برای بیان احساسات و بعضی از صحنه های تاثیر گذار از آرایه های ادبی استفاده بشه،چون خیلی کم دیدم درحالی که نثر "ادبیه"،پس بهتره که تنها کلمات ادبی نباشند و همه چیز رنگ و بوی ادبی بگیره.تو قسمت نثر نویسنده خیلی خوب کار کرده،کلمات ساده هستند و سعی نکرده که ذهن خواننده رو با کلمات و نثر پیچیده اذیت کنه روان بودن قلم هم به خوبی نمایانه جز مورد استفاده از حروف ربطی که زیاد دیده شده.


    نویسنده قلم خیلی خوبی داره و موضوع تازه و زیباست،کشش خیلی خاصی نسبت به نثر و داستان پیدا میکنیم با خوندنش،بعضی از موارد خیلی ضروری هستند که بالا بیان شده و روش تاکید خیلی زیادی هم شده که این قول رو میدم نویسنده با رفع این مشکلات رمان قوی تری رو ارائه بده.موفق و پیروز باشین.


    * تیم نقد نگاه دانلود *
     
    آخرین ویرایش:

    پریبانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/28
    ارسالی ها
    349
    امتیاز واکنش
    21,283
    امتیاز
    699
    محل سکونت
    بوشهر

    f.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/18
    ارسالی ها
    1,249
    امتیاز واکنش
    224,239
    امتیاز
    1,163
    محل سکونت
    شهر فراموش شده
    با عرض سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده ی محترم؛
    اسم رمان گرچه طولانیه اما نشون میده که رمان، بیشتر خانوادگی و موضوع اجتماعی در بر گرفته.
    هرچند که میتونستید اسم دیگری بذارید. درسته که این جلد در ادامه ی جلد قبلیه، اما لزوما اجبار نیست اسم قبلی رو، بذارید.
    ژانر ها به درستی انتخاب شده و در روند داستان، حفظ شده بودن. حتی میتونید از ژانر درام نیز استفاده کنید. چون اتفاقاتی که برای مریم و کامیار میوفته، غم انگیز و احساسیه.
    جلد رمان و فونتش، زیبا و ساده به نظر میرسه. ترکیب رنگش، فضای رمان رو باز گو میکنه. حتی میشه ازش پیام گرفت که در انتها، آشتی مریم و مهیار فرجامشه.
    درسته که این جلد، در ادامه ی بخش اوله همین داستانه اما بهتره که کمی از خلاصه ی اون رو باز گو کنید.
    چون کاملا جلد دوم، با جلد اول متفاوته و موضوع دیگه ای، بررسی میشه و داستانش، با قبل فرق داره. پس بهتره از گویش یا یک صحنه ی مهم صحبت بشه تا خواننده جذب رمان بشه.
    شاید یک فردی بخواد از جلد دوم شما، رمان رو شروع کنه. پس بهتره یک خلاصه با جزئیات مهم داستان، ذکر بشه.
    مقدمتون خوب بود. از این که از شعر استفاده کردید، سپاس گزارم. کاملا فضاها تا اینجا، یکی بوده و بر خلاف هم نبودن.
    اول داستان رو خوب شروع کردید. با یک مکالمه ی عادی و بر خورد عادی تر. اینجوری خواننده بهتر با داستان اخت میشه و هیچ شک و شبهه ای در ذهن ایجاد نمیشه.
    انگار که رمان رو از اول شروع کرده باشید، نوشتید. و این یه امتیاز مثبت قلم شماست. یک سره از یک رویداد مهم، آغاز نکردید.
    توصیفات تا حدی کامل بود. یکمی بیشتر توضیح بدید. مثلا گفته شده:
    _خانه ويلايي که سبک استراليايي....
    _.خانه با چراغ هاي که کاميا رزد روشن شد.نماي خانه زيباتر شده بود...اما باز هم سرد بود.
    خب مدل های استرالیایی، چه جورین؟ یه ویژگی دارن و از این قبایل...
    تا در ذهن خواننده مجسم بشه و کاملا اون رو، بفهمه.
    و در جمله ی دوم؛ کمی از این حال بگید، چرا احساس سردی میکرد؟ وقتی این حس رو داشت، نگاهش ، حرکاتش یا عکس العملش چی بود؟
    _هواي غبار آلود از باران.
    هوای بارانی هیچ وقت غبار آلود نمیشه. ینی ترکیب در این جا اشتباهه و باید یه کلمه ی بهتر به جاش بشینه.
    توی رمان، چند جا کلمات به اشتباه و یا فعل نامناسب، قرار داشت:
    -قول ميدم هر چي که زندگيمون وبهم بريزه بهت نگم...حتي اگر راست باشه.
    از این جمله دو برداشت میشه کرد:
    ۱) هر چی قراره زندگیشونو خراب کنه رو نگه...
    ۲) از طرفی حتی اگه راست باشه!
    فکر کنم منظورتون این بوده که هر چی زندگیشونو خراب کنه رو میگه، حتی اگه راست باشه و میتونه باهاش کنار بیاد.
    -باطلاقي ← باتلاق
    -تمييز← تمیز
    _بهم ميادن← میاید
    از این غلط املایی ها، باز هم بود. چون نویسنده باید کاملا در شرایط قرار بگیره تا دست به قلم ببره، و فبدائه شروع میکنه، ممکنه از نظر نگارشی، ترکیبی و غلط املایی؛ دچار مشکل میشه.
    پس بهتره همیشه بعد از یک متن جدید، بازخونی و ویرایش کنه.
    -دست و صورتش شست و به آشپزخانه رفت:
    دست و صورتش «را»...
    علایم نگارشی رو زیاد رعایت نکردید، علایم نگارشی، علاوه بر تمیزی و منسجم کردن متن، باعث رسوندن مفهوم درست نویسنده به خواننده میشه:
    مهيار خم شد و روزنامه باطه هاي روي ميز برداشت و مقابل صورتش گفت و زير چشمي به فرزين که با لبخند عاشقانه به دختر نگاه مي کرد و دختر بيچاره از نگاه هاي سنگين او اب دهانش به زحمت قورت مي داد و روسري اش را جلو مي کشيد و گاهي به او لبخند مي زد.
    در خط بعدی، غلط املایی ها درست و علایم نگارشی رعایت شده:
    مهيار خم شد. روزنامه باطه هاي روي ميز برداشت و مقابل صورتش گرفت. زير چشمي به فرزين که با لبخند عاشقانه به دختر خیره بود، نگاه میکرد. دختر بيچاره، از نگاه هاي سنگين او؛ اب دهانش را، به زحمت قورت مي داد و روسري اش را جلو مي کشيد و گاهي به او لبخند مي زد.
    جمله های طولانی، باعث خستگی چشم میشه. پس بهتره جملات رو کوتاه کنیم و بهشون نظم بدیدم.
    یه سری جاها، شخصیت مهیار یه سری جمله به کار میبرد که هیچ مفهومی نمیرسوند:
    -مردهاي اطراف شما همه ي مردها نيستن،بيشتر مردها مثل من هستن.
    این رو وقتی داشتن قرار داد میبستند گفت.
    خب اون خانم گفت مردی مثل شما ندیدم ولی مهیار با این جمله، متانت خودش رو زیر سوال برد و نشون داد شخص عصبیه.
    میتونست در جواب بگه: این مدلی رو هم ببینید. ولی اون جمله ای که گفت، به طرف مقابلش توهین کرد و این از شخصیت مهیار اروم و مهربون، دور از ذهن بود و تضاد ایجاد کرد.
    یا مثلا:
    -پس چرا اومدي؟
    -اومدم که بگم اگر مُردم کسي سر قبرم نيايد .
    اینجا هم همین طور. واقعا من مفهوم جملشو نمیفهمم. چرا باید این رو بگه؟ در صورتی که همیشه در مقابل همه متشخصه و یهو، بین ده نفر به یکی اینجوری بگه.
    یا اینجا:
    -تو که بيشتر به خودت رسيدي تا اون دوتا
    مهيار بشقاب از دستش بر مي دارد و مسـ*ـتانه کنارش مي نشيند:خوب ديگه محمدم دوست داره.
    یک بچه ی یکساله، چیجوری میخواد به خودش برسه؟ یا اصلا درکی از این موضوع داره که چی بپوشه تا بهتر باشه؟ چون یه ساله ها تازه راه افتادن و این کمی دور از ذهنه که چطور به خودشون میرسن.
    اگر هم در اینجا منظورتون به دوقلو ها نیست، اشاره ای نکردید چه شخصی به خودش بیشتر رسیده.
    فاطمه یک فرد چادریه. از طرفی وقتی مهیار میاد، میبینه که داره موهاشو رنگ میکنه. بعد هم سر ناهار، فاطمه یه دسته از موشو بیرون گذاشته. خب این چه جور چادریه که موهاشو بیرون میذاره؟ اگه ایمانش قوی نیست، حتما باید ذکر کنید. چون خواننده، به یک نتیجه میرسه و اون رو برای همه یکی میکنه. به اصطلاح؛ استقرا میکنه و کلیت رو برای همه نتیجه میگیره.
    -راننده داييمه سوار شو:
    اینجا خواننده فکر میکنه کسی که پشت فرمونه، داییه کامیاره. باید «ی» بذارید. همین طور، از نقطه و یا کاما بعد از «داییمه» استفاده کنید.
    روند داستانتون خوب بود. مخصوصا وقتی که چشمای مهیار خوب میشه، همزمان چشمای کامیار، از بین میره. و این ینی شرایط زندگیشون جا به جا میشه. در خوشی های کامیار، مهیار سختی میکشید و به العکس.
    از نظر نوشتاری فرد توانمندی هستید. اینقدر جذاب مینویسید و به دنبال سوژه های خوب هستید، که خواننده کشش عجیبی به ادامه ی داستان پیدا میکنه.
    امید وارم هر سال بهتر از پارسالتون باشه و پیشرفت زیادی در این عرصه کنید.
    قلمتون جاوید
    F.k

    شواری نقد نگاه دانلود
     

    پریبانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/28
    ارسالی ها
    349
    امتیاز واکنش
    21,283
    امتیاز
    699
    محل سکونت
    بوشهر


    بابت وقتی که برای نقد رمانم گذاشتید.ممنون نم و خسته نباشید.:aiwan_lggight_blum:

    خلاصه رو که تغییر دادم و با رنگ دیگه ای نوشتم.
    در مورد توصیفات هم اگر وقت بهم اجازه بده ویرایش می کنم همچنین علائم نگارشی

    در مورد جمله ی(قول ميدم هر چي که زندگيمون وبهم بريزه بهت نگم...حتي اگر راست باشه.)منظورم این بود که...هر چیز راستی که زندگیشون و خراب کنه نگه

    مثلا:اگر کامیار زن دومی داشته باشه مریم ازش سوال کنه زن دیگه داری؟ راستش میشه (دارم)این زندگیشونو خراب می کنه

    مهیار فقط سعی می کنه با هرکسی زود صمیمی و دوستانه برخورد نکنه.اما شما درست می گید باید کلمات بهتر استفاده کنم

    مکالمه ای که در مهمانی صورت گرفت بین دونفر بود ومسلما با صدای موسیقی وهمهمه ی جمعیت کسی صدای نمی شنوه.

    در مورد فاطمه هم حق با شماست ويرايش مي کنم
    متاسفانه شما برداشت اشتباه از جملات من داشتيد!من درکم مي رسه که يک بچه يک ساله فقط مي تونه آدماي اطرافش و تشخيص بده نه مدل يا مارک لباسش!!!
    اون دوقلوها رو مادرشون آمادشون کرده بودند بعد مسـ*ـتانه به خودش رسيده بود...بخاطر همين مهيار گفت"بيشتر از اون دوتا به خودت رسيدي"
    ممنون:aiwan_lggight_blum:
     

    نازی بانو(فائزه)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/13
    ارسالی ها
    755
    امتیاز واکنش
    7,907
    امتیاز
    571
    سن
    25
    محل سکونت
    مهرتاب ترین نگاه خورشید،خوزستان
    به نام خدا

    سلام پری بانوی عزیز خسته نباشی...
    اسم:اسم بسیار زیبا و جدیدی بود که من به شخصه رو برای خوندن رمانتون ترغیب میکردبه داستان رمانتونم میخورد....

    خلاصه: خلاصه خوب بود ولی اگر هیجانش رو بیشتر میکردید بهتر میشد،بهتر بود پایین خلاصه رمان به خواننده ها توصیه میکردید که جلداول رو بخونن هم اینکه سخنی باخواننده رو پست اول رمان مینوشتید...

    جلد:خوب تصویر یک میز با دست گل و دو فنجان قهوه به نظرم جلد اول رمان خیلی بیشتر به اسم و ایده ی رمانتون میخوره چون این جلد تصویر یک قرار عاشقانه رو به بیشتر میده تا زندگی از هم پاشیده ی یک زوج و ماجرای های دنبال اون....

    مقدمه:بسیار زیبا بود عزیزم،یکی از دلایل جذابیت یک اثر جدید بودن اون میتونه باشه اگر خودتون متن یا دلنوشته یا شعری مرتبط با ایده و داستان رمانتون مینوشتید خیلی عالی تر میشد هرچند که اشعار سهراب سپری بسیار زیبا و تاثیر گذار هستن و خیلی ها ممکنه باهاشون خاطره داشته باشند....

    توصیف:میزان توصیف شخصیت ها و رفتارو اخلاقشون مناسب و خوب بود.....

    شخصیت ها:شخصیت های اصلی خیلی خوب شکل گرفته شدن و رفتار های مطابق با شخصیت هاشون داشتن،مریم،به عنوان زنی که به دنبال عشق و خواسته ی قلبیش میره و بچه شو رها میکنه،کامیار به عنوان کسی پول داری که شکست خوردن رو تجربه نکرده و باید به خواسته هاش برسه،مهیار به عنوان یه انسان شکست خورده ونابینا خیلی خوب توصیف شده بود،پدر و اطرافیان مهیار که واقعا جلوه ی خوبی از خانواده ای واقعی و دلسوز بودن....

    سیرکلی : فراز و نشیب های زندگی و موانع و انتخاب هایی که پیش روی شخصیت ها بود به داستان هیجان و جذابیت لازم رو داده بود این باعث کشش خواننده ها به رمانتون میشه....

    دیالوگ ها:متوسط بود استفاده از دیالوگ های زیبا و پند هایی که در قالب دلنوشته هستن باعث ارتباط بیشتر خواننده با رمان و به یاد موندنی شدن اثر شما میشه....

    اسم و شغل:شغل ها یکم تکراری بودمثلا کارخونه دار بودن و پزشک،ولی چیزی از زیبایی اثرتون کم نمیکرد،اسم ها هم رایج بود وزیبا....

    نگارش:لطفا از تکرار علائم نگارشی پرهیز کنید مثلا!!!!....علامت تعجب و دیگر علائم با یکبار استفاده همون معنی رو میدن که ده بار استفاده بشه عزیزم بهتره حس های شخصیت ها رو باتوصیف نشون بدی نه تکرار علائم

    با ارزوی موفقیت قلم شما

    " عضو شورای نقد انجمن نگاه دانلود"
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا