نقد رمان معرفی و نقد رمان پاورقی زندگی(جلد دوم)|پریبانوکاربرانجمن نگاه دانلود

setareh nami

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/08
ارسالی ها
22
امتیاز واکنش
330
امتیاز
171
محل سکونت
شمال
سلام خسته نباشید ویژه برای نوشتن این رمان زیبا
امید وارم روز به روز بهتر بدرخشید . :aiwan_light_yes3:
من با رمان حصار تنهایی من با قلمتون آشنا شدم و از اون موقع دنبال کننده مشتاق رمان هاتون شدم :aiwan_light_blumf:
مدت زیادی دنبال جلد دوم رمان پاورقی زندگی بودم که بالاخره پی بردم دوباره فعالیتتون رو شروع کردین :aiwan_light_dance:
فقط چند مورد توصیه و نظرمو در مورد پاورقی میخواستم بگم :
اگه رمان روند آروم تری رو سیر کنه بهتره اینکه خیلی سریع 1 سال میگذره و از آشنایی مریم و صاحب فروشگاه خیلی کم گفته میشه و اینکه خیلی از در گیری مریم در مورد قبول کردن پیشنهاد بهزاد سخن گفته نمیشه .
اینکه هنوز مریم نماز میخونه و به یاد خداست هم برام مبهمه
و همینطور بعد مدت طولانی حرف از ازدواج مهیار به میان میاد .
من حس میکنم این قسمت از رمان شاخه به شاخه شده .
قبله این چند پست مهیار اصلا قصد ازدواج نداشت یکدفعه که نمیشه با کسی آشنا شه به نظرم از تصمیمات اولیش برای ازدواج هم نوشته بشه بهتره .

امیدوارم موفق باشید . رمان بسیار عالی رو دارید می نویسید . این گفته ها هم فقط و فقط برای بهتر شدن رمانتونه و نظر اصلی و انتخاب اصلی با شماست
با تشکر:campe45on2::aiwan_light_give_heart2:
 
  • پیشنهادات
  • بهارگل

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/21
    ارسالی ها
    829
    امتیاز واکنش
    326,685
    امتیاز
    1,251
    سلام پری بانو جان ...انشالله هرچه زودتر بهتر بشیدو پست بزارید...:campeon2::campeon2::campeon2:
    راستش .میخواستم چند تا نظر کلی بدم که گفتم اگرگفته نشه ذهنم خیلی مشغول میشه چون زدین فصل اخرو من منتظر یک اشاره ازش بودم...امیدوارم ناراحت نشین:campeon4542::campeon4542:
    اینکه مریم زندگی سختی داشته و با اجبارهم ازدواج کرده قبول که بخواد بره دنبال کسی که دوستش داره باوجود یک بچه شیرخوار...
    اما به نظرم اینکه مریم وقتی به مشکل برمیخوره یاد مهیار میوفتاد و مقایسه میکنی چند جایی هم اشاره کرد کاش تو زندگی مهیار میموندم خیلی بی انصافی و این فقط نشون میده مریم هرجا که خوش باشه دوست داره به همون سمت کشیده بشه حتی بعد مرگ عشقش خیلی سریع فراموش کردکامیارو ...با وجود اینکه میتونست کمی خاطراتشو مرور کنه ولی جالبه چندباریاد مهیار کرد... تمام بدبختیاشم انداخت گردن کامیار که اونو اورده دیارغربت وخودکشی کرده درصورتی که به نظرمن کامیار خیلی بی گـ ـناه بود اگرمریمم وسوسه کرده خود مریم باید عقل و احساس داشت ( البته طمع کار بودنش به کنار).. اون چندسال خوشی با کامیار غیر چند روز اولی که اومدن یک کشور دیگه یادی از بچه اش نکرد تا به الان که میخواد برگرده ایران...اونم چون بدبخت شده و فهمیده چه اشتباهی کرده..(مثلا با هرقد کشیدن پسرش یاد دخترش میکرد)... درصورتی که باز ازاون طرف مهیار پای زن سابقش مونده خوب به نظرم ناهماهنگی اینجا هست...تازه ازدواجش با بهزاد که به خودش میگه انگار باز مجبور به ازدواج اجباری هست خوب این بازهم نشون دهنده اینکه مریم فقط میخواد ازشربدبختی راحت بشه اونم باازدواج براش فرقی احساسات نمیکنه... یک نکته دیگه کسی که دوبار طعم زندگی زناشویی ناموفق رو چشیده خیلی سخته براش وارد یک زندگی دیگه بشه اما رفتارو ارتباط مریم اینو نشون نمیده راحت قبول میکنه یکی دیگه برای بچه اش تولد بگیره و یکم باید روحیه اش عصبی و پرخاشگربشه به خاطر مشکلاتش اما همچنان مریم دریک روحیه قرار داره به غیر یکبار که بچشو برای غذا دعوا کرد...البته من منظورم رفتار اجتماعی نه کلافگی و درماندگی که با پسرش داشت. به نظرم بخواد کسی که درشیرخوارگی بچشو ول کنه بعد چندسال بدون اینکه یادش کنه برگرده ومادری کنه خیلی بی انصافی هست....یک نکته دیگه به نظرم مهیار دراین چند سال مجرد مونده وزنشو بعد اون همه تحقیرو ترک هنوز فراموشش نکرده با رفتارای مغرورانه الانش درتضاده کسی که پا به یک مهمونی میزاره و به دوستاش میگه اون زمان منو ترک کردین یا رفتارای غرو امیز و بی توجه ایی به دو دختری که دوستش داشتند. حداقل برای یکبارهم شده یک بی خیالی به مریم می گفت ..مریمی که فقط در غم وغصه یاد زندگی ومحبتاش میوفتاد و زمانی که از عشق کامیار سیراب یادش هم نمی کرد. مریمی که تا اخر هنوز هم میگه باز ازدواج اجباری یعنی هنوزهم هیچ علاقه ای به مهیار نداره فقط پشیمونه. بعضی جاها مریم دوست داشتنی میشه بعضی جاها نه ....
    بازهم میگم یک نظرکلی هست و مطمینم با پاسخوگی شما ابهامات برطرف میشه و رمان و قلم نویسنده گواه همه چیزهست :aiwan_lighft_blum::aiwan_lighft_blum::aiwan_lighft_blum::aiwan_lighft_blum: با سپاس:aiwan_lighft_blum:
     
    آخرین ویرایش:

    پریبانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/28
    ارسالی ها
    349
    امتیاز واکنش
    21,283
    امتیاز
    699
    محل سکونت
    بوشهر


    سلام سلام ممنون از نظرتون متشکرم خیلی :aiwan_light_give_rose:

    ستاره جان من خودم این نوع سبک نوشته رو می خواستم برای رمانم انجام بدم...من دوست نداشتم جز به جز زندگی هر دو رو بنویسم...مثلا اینکه مدت طولانی تری برای آشنایی و عاشق شدن بهزاد ومریم میذاشتم...باور کن رمان روی دور کسل کننده افتاده بود هیچ اتفاقی نمی افتاد...حالا آشنایی بهزاد و مریم باز می افتاد روی غلطک روزمرگی،اون اتفاقاتی که باید توی داستان می افتاد افتاده..نیازی به کش دادن نیستHanghead

    چهار سال زمان برد که مهیار دوباره تصمیم به ازدواج بگیره...این نوع نوشتن به نظر من کلیشه ای شده...که شما بیاید دقیق به خوانده بگید چه زمانی چه روزی چه چطوری عاشق شد..ازدواج کرد و همه ی این هارو ریز به ریز نوشته بشه...شاید چون عادت به این نوع نوشته ندارید فکر می کنید کم کاری شده یا قول شما شاخه به شاخه شده...
    متشکرم که نظرخودتو در مورد رمان گفتید:aiwan_light_give_rose::aiwan_light_give_heart2:
     

    پریبانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/28
    ارسالی ها
    349
    امتیاز واکنش
    21,283
    امتیاز
    699
    محل سکونت
    بوشهر

    سلام بر بهار گل عزیز ..ممنون که نظر دادید واقعا ممنون چون از این نظر پر مغز نشون میده برای رمان من وقت گذاشتید...سپاس:aiffwan_light_blum::aiffwan_light_blum:


    اول مریم کامیار و دوست داشت،اگر جایی از زندگیش به مهیار بوده ارزو می کرد کاش از مهیار جدا نمیشد...خیلی طبیعیه،شما فکر کن رشته ی مورد علاقه تو داری می خونی بعد شرایط داشنگاه ودرس اینقدر برات سخت میشه که با وجود دوست داشتن اون رشته گاهی اوقات عصبی میشی که این چه رشته ی مضخرفیه بدم میاد ازش و از این حرف مریمم هم حالا تو این شرایط قراره داره،..از نظر خودم کامیار واقعا مریم و گول زد..با وعده های عالی وزندگی خوب..اونو کشوند به کشور دیگه..حتی زمانی که ورشکست شد و هیچی نداشت مریم بارها بهش گفت بیا برگردیم...اگر خودخواهی نمی کرد و بر می گشت مریم هم می تونست زندگی خوبی داشته باشه

    نمی دونم چرا فکر کردی مریم زن طمع کاریه که هر جا به نفعش باشه می خواد می اونجا باشه..اگر اینطور بود ..زمانی که با کامیار زندگی می کرد و و هنوز چشم هاشو داشت..از کامیار طلاق می گرفت و برمی گشت..کامیار توی مدتی که باهاش زندگی می کرد اجازه نداد مریم یک بار برگرده ایران برای دیدن خانواده اش،
    اگر می خاد برگرده ایران فقط برای دیدن خانواده اش که هشت سال اونا رو ندیده و دخترش نه اینکه برگرده و با مهیار ازدواج کنه
    اگر هم می خواد با بهزاد ازدواج کنه بخاطر پسرش آرش نه خودش...چون مریم الان اینقدر روحیه اش زخم خورده که شاید تا چهل سال آینده عاشق هیچ مردی نشه...داره بخاطر پسرش فداکاری می کنه...فداکاری که نظر مریم برای دخترش ساینا نکرد.

    یعنی شما می گید چون مریم پرخاشگر و عصبیه اجازه نداره لبخند بزنه ؟بخنده؟اون داره دارو مصرف می کنه پس زمانی که آرومه مثل بقیه می تونه رفتار عادی داشته باشه

    رفتارهای مهیار در مقابل هر کس فرق می کنه...توی مهمانی لازم دید مغرور باشه و بی تفاوت نسبت به دوستاش اما مریم عشقش بود،نمی خواد رفتاری که در مقابل دوستاش داره برای اون هم داشته باشه،ببین نسبت به مریم هنوز دو دله نه دوستش داره نه متنفره...پس بی خیالی گفتن یه ذره سخته

    متشکرم:aiwan_lggight_blum::aiwan_light_give_rose:
     

    Mahshid 73

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/12
    ارسالی ها
    3
    امتیاز واکنش
    13
    امتیاز
    16
    سن
    29
    سلام عزیزم خیلی ممنونم بابت رمانت ,خسته نباشی .نوشتن یه رمان سختیا خودش داره خیلیا شاید نتونند حتی یک داستان کوتاه بنویسند چه برسه به یه رمان.من وقتی رمانت می خوندم چندتا سوال برام پیش آمد که چطور زنی میتونه از بچه خودش دست بکشه البته هستن خانم هایی که بخاطر خیلی چیزا بچه شوهر زندگی شون ترک می کنند ولی شخصیت مریم به همچین زن هایی نمیخوره,و حتی مریم8سالی که از دخترش دور بود درحد چندبار به یاد اون افتاده اون طوری که یک مادر غم غصه دوری از فرزندش داره مریم اصلا نداره حتی هیچ یادگاری یا عکسی از دخترش نداره.موضوع دیگه که برای من تعجب آور بود خانواده فامیل کامیار بودن که هیچ سراغی ازش نگرفتن حتی نفهمیدن مرده
    بازم تشکر می کنم بابت رمانت امیدوار موفق باشی :aiwan_light_kiss2:
     

    miss cute

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/06/08
    ارسالی ها
    383
    امتیاز واکنش
    9,245
    امتیاز
    583
    با سلام و عرض خسته نباشین خدمت نویسنده ی گرامی
    من جلد یک رو شهریور و مهر بود که خوندم والبته قبلتر از اون حصار تنهایی رو خوندم و به قلمتون علاقه مند شدم
    باتوجه به اینکه مریم سختی زیادی کشیده بود و یک زندگی اجباری با یک پسر نابینا به اون تحمیل شد اما اون میتونست بخاطر دخترش بمونه و مهیار رو مجبور به انجام یک عمل دیگه بکنه و فرصت یه زندگی بهترو با بینا شدن مهیار به خودشون بده تا اینکه با برگشتنش عشق سابقش فیلش یاد هندوستان کنه(البته با عرض معذرت این نظر منه و اصلا قصد دخالت توی داستانتون رو ندارم)
    درمورد اتفاقی هم که برای کامیار افتاد هرکسی سزای اعمال خودشو هم تو این دنیا هم اون دنیا میبینه شاید بخشیش بخاطر دل شوخته ی مهیار باشه اما کامیار بخاطر حرص و طمعش مال حروم وارد زندگیش کرد پس تاوانشو دید مهیار و پدرش هم بخاطر اون ازدواج اجباری تاوانشو با رفتن مریم دادن
    و در مورد اینکه مریم میخواد ساینارو ببینه، حقش نیس که همچین خواسته اییو داشته باشه
    ،به نظر من عشق مادر به فرزند خیلی قوی تر از عاشق به معشـ*ـوقه،مریم نورادشو با یک پدر نابینا رها کرد،درسته تاوانشو دید اما اون الانم نمیخواد ساینا بفهمه اون مادرشه، تلاشی که برای آرش کرد رو برای ساینا نکرد،و مهیار نباید اجازه بده پای مریم به زندگیش باز بشه،مریم به مهیار فرصت نداد پس خواسته ی مریم بیجاست

    شرمنده اگه پرحرفی کردم،ولی خب اگه نظرمو نمیدادم خفه میشدم
    معذرت میخوام برای دخالتم و نظرم
    خسته نباشی پریبانوی عزیز
    موفق و پاینده باشی
     

    گل یاسمن

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/18
    ارسالی ها
    4
    امتیاز واکنش
    46
    امتیاز
    36
    سلام؛من جلداول رمانتون روخوندم وخیلی لـ*ـذت بردم چون پایان خیلی خوبی داشت،تااینجای رمان روهم که خوندم خیلی خوب پیش رفته ولذت بردم ازش بااینکه گاهی اوقات زمان خیلی سریع به جلومیره ولی پختگیه قلمتون باعث میشدزیادبه چشم نیاد؛ امااگه درادامه طوری بشه که مریم ومهیاردوباره باهم ازدواج کنن به نظر من خیلی به واقعیت نزدیک میشه؛چون اگه آدم برای بچه ی خودش درشرایط بدی مادری کنه خیلی بهترازاینه که درشرایط خوب وایده آل برای بچه ی یکی دیگه مادری کنه؛به نظر من دراینصورت خیلی به واقعیت نزدیکترمیشه؛بازم ممنون ازرمان زیباتون
     

    nilay

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/19
    ارسالی ها
    3
    امتیاز واکنش
    29
    امتیاز
    36
    سن
    25
    خیلی ممنون از رمان زیباتون با لـ*ـذت دنبال میکنم
    به نظر من مریم اصلا لیاقت نداره ساینا رو ببینه و حتی شاید بدجنسی باشه ولی لیاقت خوشبختی کنار مهیار رو نداره....مریمی که بچه ی به اون کوچکی رو به خاطر وجود کامیار ول کرد عقیده دارم اگه یه نفر مثل کامیار هم بود خیلی راحت آرش رو ول می کرد نمیدونم چرا ولی این نظریه در من شکل گرفته که مریمی زنی بسیار خودخواهه که خودش رو در اولویت قرار میده حتی در مقابل بچه اش...این همه میگفت باید به خاطر ارش دیگه زندگی کنم ولی آرش به خاطر اون خیلی گوشه گیر شده و بچه ی عادی نیست!درسته خودش اوضاع روحیش خوب نبود...توی این مورد کم تر مقصره و ارش داره کم کم خوب میشه از وقتی اومده ایران..
    و درمورد مهیار رفتارش در مقابل گیتی درست نیست و میخوام بدونم ساینا چی از گیتی دیده که از اون خوشش نمیاد ولی به نظرم ساینایی که گیتی که بدی در حقش نکرده رو قبول نمیکنه و نباید اصلا مریم رو قبول کنه !مادری که ولش کرده...!حتی شاید الان چون بچه است قبول کنه و نفهمه ولی وقتی بزرگ تر بشه و بفهمه وقتی کوچیک بوده واسه مادرش ارزشی نداشته..تو اون سن کم ولش کرده اون رفتار قبل رو نخواهد داشت
    باز هم ممنون بابت رمان زیباتون اینا نظر شخصی بودن و داستان دست شماست و همین داستانتون رو زیبا میکنه
     

    fateme_jonam

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/18
    ارسالی ها
    66
    امتیاز واکنش
    1,254
    امتیاز
    316
    سن
    24
    محل سکونت
    اصفهان
    سلام پری جون
    زمانی که مریم تو استرالیا بود سخت کار میکرد که هم بتونه بلیط بگیره بیاد ایران و هم بتونه سوغاتی برای خانوادش و ساینا بخره(خودتون توی رمانم گفته بودید)به خاطر همین اومدنش سه سال طول کشید اما حالا که اومده هیچ سوغاتی به ساینا و یا خانوادش نداد و اینکه مریم چند سال بود تو استرالیا زندگی میکرد و اولای زندگیشون هم وضع مالشون خوب بود اونوقت مریم یه گوشی هم نداشت که حالا که اومده ایران از برادرش گوشی میخواد و تازه هیچ دختر هفت ساله ای نمیتونه تو خونه تا ساعت 10 و 11 شب تنها بمونه پس ساینا حتما باید پیش پدربزرگش باشه بیشتر اوقات
     

    پریبانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/28
    ارسالی ها
    349
    امتیاز واکنش
    21,283
    امتیاز
    699
    محل سکونت
    بوشهر

    سلام مهشید جان ممنون از وقتی که گذاشتی
    بله درسته خیلی از خانوم ها هستن که بخاطر زندگی راحت خودشون دست از بچه شون هم می کشن،اما مریم مهیار و نمی خواست نه ساینا رو بخاطر این بی علاقه گی دخترشو قربانی کرد.
    مریم به ساینا فکر می کرد،چندین بار هم می خواست به یاران بیاد اما همسرش کامیار این اجازه رو بهش نمی داد،آخر داستان متوجه می شید چرا خانوادهه یکامیار خبری ازش نگرفتن
    ممنون از شما
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا