سلام خسته نباشید ویژه برای نوشتن این رمان زیبا
امید وارم روز به روز بهتر بدرخشید . :aiwan_light_yes3:
من با رمان حصار تنهایی من با قلمتون آشنا شدم و از اون موقع دنبال کننده مشتاق رمان هاتون شدم
مدت زیادی دنبال جلد دوم رمان پاورقی زندگی بودم که بالاخره پی بردم دوباره فعالیتتون رو شروع کردین :aiwan_light_dance:
فقط چند مورد توصیه و نظرمو در مورد پاورقی میخواستم بگم :
اگه رمان روند آروم تری رو سیر کنه بهتره اینکه خیلی سریع 1 سال میگذره و از آشنایی مریم و صاحب فروشگاه خیلی کم گفته میشه و اینکه خیلی از در گیری مریم در مورد قبول کردن پیشنهاد بهزاد سخن گفته نمیشه .
اینکه هنوز مریم نماز میخونه و به یاد خداست هم برام مبهمه
و همینطور بعد مدت طولانی حرف از ازدواج مهیار به میان میاد .
من حس میکنم این قسمت از رمان شاخه به شاخه شده .
قبله این چند پست مهیار اصلا قصد ازدواج نداشت یکدفعه که نمیشه با کسی آشنا شه به نظرم از تصمیمات اولیش برای ازدواج هم نوشته بشه بهتره .
امیدوارم موفق باشید . رمان بسیار عالی رو دارید می نویسید . این گفته ها هم فقط و فقط برای بهتر شدن رمانتونه و نظر اصلی و انتخاب اصلی با شماست
با تشکر
امید وارم روز به روز بهتر بدرخشید . :aiwan_light_yes3:
من با رمان حصار تنهایی من با قلمتون آشنا شدم و از اون موقع دنبال کننده مشتاق رمان هاتون شدم
مدت زیادی دنبال جلد دوم رمان پاورقی زندگی بودم که بالاخره پی بردم دوباره فعالیتتون رو شروع کردین :aiwan_light_dance:
فقط چند مورد توصیه و نظرمو در مورد پاورقی میخواستم بگم :
اگه رمان روند آروم تری رو سیر کنه بهتره اینکه خیلی سریع 1 سال میگذره و از آشنایی مریم و صاحب فروشگاه خیلی کم گفته میشه و اینکه خیلی از در گیری مریم در مورد قبول کردن پیشنهاد بهزاد سخن گفته نمیشه .
اینکه هنوز مریم نماز میخونه و به یاد خداست هم برام مبهمه
و همینطور بعد مدت طولانی حرف از ازدواج مهیار به میان میاد .
من حس میکنم این قسمت از رمان شاخه به شاخه شده .
قبله این چند پست مهیار اصلا قصد ازدواج نداشت یکدفعه که نمیشه با کسی آشنا شه به نظرم از تصمیمات اولیش برای ازدواج هم نوشته بشه بهتره .
امیدوارم موفق باشید . رمان بسیار عالی رو دارید می نویسید . این گفته ها هم فقط و فقط برای بهتر شدن رمانتونه و نظر اصلی و انتخاب اصلی با شماست
با تشکر
سایت دانلود رمان نگاه دانلود