رها شده ترجمه رمان دایانا و جزیره بدون بازگشت | narcissus_yosefi کابر انجمن نگاه دانلود

بنظرتون ترجمه ی رمان چطوره؟ کدوم شخصیت رو بیشتر دوست دارید؟

  • بد

    رای: 0 0.0%
  • ساکینا

    رای: 0 0.0%
  • ملکه هیپولیتا

    رای: 0 0.0%
  • ملکه خدیجه

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    3
وضعیت
موضوع بسته شده است.

✿بانو

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2021/01/29
ارسالی ها
812
امتیاز واکنش
629
امتیاز
364
محل سکونت
سیاره ونوس
《 به نام پروردگار زیبایی ها》

نام رمان : دایانا و جزیره بدون بازگشت

نویسنده : آیشا سعید

ژانر : فانتزی ، ماجراجویی

مترجم : narcissus_yosefi

ناظر : @1ta.rasoulzadeh


خلاصه :
جنگجو شاهزاده ی قهرمان دیانا ، سرنوشت این است که بزرگترین ابرقهرمان زن جهان باشد ... اگر او بتواند از این ماجراجویی پر از اکشن زنده بماند! پرنسس جوان دیانا خشن و باهوش است و او عاشق خانه جزیره ای خود است

زمان پارت گذاری : یکشنبه ها

{توجه : ترجمه رمان درحال ویرایش است}
j588152_.png
p359170_.png


در صورت غیبت من بیش از 3 ماه یکی از مترجم ها به انتخاب مدیر تالار ترجمه رمان رو ادامه میدن
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • Lady

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/30
    ارسالی ها
    1,523
    امتیاز واکنش
    10,543
    امتیاز
    917
    amaz_b5f3268b-2250-4132-ae22-613fb56c5382.jpeg.jpg
     

    ✿بانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/01/29
    ارسالی ها
    812
    امتیاز واکنش
    629
    امتیاز
    364
    محل سکونت
    سیاره ونوس
    #پارت_1


    وقتی دیانا به این روز نگاه می کرد بسیاری از چیز ها را به یاد می آورد. نحوه برخورد خورشید با او در جایی که او نشسته بود. دیانا روی بلندترین شاخه ی درخت بزرگ زیتون نشسته است.
    از صخره های تمیسیرا ، خنده های او برای جشنواره ، چادرها و دکه ها را فرا گرفته است. باغبان ها با عجله برگها را از مسیرها جارو کرده و مسیرها را مرتب می کنند.
    از گل بوته های گل سرخ اطراف خانه قصرش. روزی که زندگی او برای همیشه تغییر خواهد کرد.
    البته ، در حال حاضر ، دیانا هیچ تصوری از خطر آن نداشت. چند ساعت بعد منتظر او بود. در این بعد از ظهر خاص ،
    گردن خود را جمع کرده و در افق کشتی هایی را جستجو می کرد. به زودی می رسند. همیشه احساس می کرد زمان سرعت هرچه بیشتر او کاهش می یابد.
    منتظر چیزی بود اما نمی توانست احساس هیجان کند.
    در مورد این هفته بهترین دوست او ، ساکینا ، تقریباً اینجا بود. بازدید کنندگان
    در آن جزیره نادر بودند مادرش ، ملکه هیپولیتا ، داشت ملت خود را به عنوان مکانی امن و دور از دنیای انسانها و
    تمام جنگ و درگیری آنها ، زنانی که در این جزیره زندگی می کردند بودند.
    در اینجا ، تا حدی ، آنها نمی خواستند پیدا شوند.
    جشنواره شارا از این قاعده مستثنی بود.
    در حالی که ، کشور جزیره ای آنها از صخره های دندانه دار ، معابد سنگی ، و
    چشم اندازهای گسترده ساحلی با احترام ترین زنان پر می شود در جهان
    رهبران ، هنرمندان ، جوشکاران ، نجاران و جنگجویان سرسخت آنها بودند.
    از سرزمین های دور مثل همیشه ، هیچ مردی وجود نخواهد داشت و در آنجا اکیداً ممنوع است. دیانا هرگز در زندگی او را ملاقات نکرده بود.
    بیشتر هفته مادرش در جلسات با رهبران جهان مشغول می ماند.
    اما دیانا دوست داشت غرفه های چادر زده شده را امتحان کند ، از آخرین فن آوری در زره پوش های فولادی استفاده کند و یا از نقاشی هایی که سفالگران و صنعتگران از سراسر دنیا آورده اند دیدن کند. تابستان گذشته اولین سال ساکینا و دیانا بود. آنها مجاز به شرکت در دروس ارائه شده توسط کارشناسان در دوره های خود بودند. تخصص های مربوطه خیاطی ، جوشکاری ، کارهای چوبی و …
    دیانا عروسک های چوبی را با این تطبیق به خاطر آورد.
    پوزخندهای یک طرفه ای را که تراشیده بودند. او هر وقت که آن را می دید می خندید.
    از دور فریاد نبرد به صدا درآمد. دیانا نگاهی به چمن زار انداخت. کلیسئوم سایه بان یک نخلستان از درختان زیتون در مرکز جزیره.
    ستونهایی با مجسمه های مرمر الهه های آتنا ، آرتمیس و هرا. به جنگجویان آمازون خیره شد که با شمشیر کشیده ،
    آخرین دوره های هنرهای رزمی خود را قبل از جشنواره آغاز میکردند. یدک کش آشنا و مضطرب قلب دیانا را کشید ،
    همانطور که او چرخش زنان را مانند سلاح های خود تماشا می کرد بیشتر از رقصنده های برازنده در زره های صفحه نقره و برنز ، او آرزو داشت در کنار آنها آموزش ببیند.
    همین موقع یک پرنده نزدیک گوشهایش شد
     
    آخرین ویرایش:
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا