وضعیت
موضوع بسته شده است.

Lady

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/30
ارسالی ها
1,523
امتیاز واکنش
10,543
امتیاز
917
فصل چهارم
- کریستا خورشید طلوع کرده و من یک صبحانه خوشمزه برات آماده کردم.
با صدای خوشحال جارث یک ناله‌ی تحقیرآمیز سردادم‌ و رومو به طرف دیوار برگردوندم، بالش رو روی سرم گذاشتم.
نه تنها اون هنوز اینجاست بلکه توهم نبود؛ ولی کی میدونه، واقعا یک مزاحم سحر خیز بود.
از اون دست آدماست که هدف و عزم راسخ ازش چکه میکنه. واقعازبر و زرنگه.
اره من همچین آدمی نیستم تا زمانی که کمی کافئین بنوشم؛ و حتی در اون زمان هم معمولا در انجام دادن کارهای زیادی شکست میخورم. بعلاوه، شنبه بود.
شغلی برای انجام دادن نداشتم و کلاس های باله هم تا دوشنبه عصرشروع نمیشن.
نالیدم:
- فقط بخاطر اینکه خورشید طلوع کرده به این معنی نیست وقت بیدار شدنه.
- دقیقا به همین معنیه. مگر اینکه مردم این قلمرو مواقع خاصی از روز درخواب زمستونی سر ببرند. و من یادم نمیاد که این مورد، در طول مطالعم مورد برسی قرار گرفته باشه.
روی تختم پهن شد و حالا بالای سرم لم داده. برای اینکه ازش دور بشم بیشتر زیر پتو جمع شدم اما شروع به کشیدن موهام کرد.
پرسیدم:
- ساعت چنده؟
- ساعت دیجیتالی روی کمدت میگه که ساعت پنج و نیمه.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • Lady

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/30
    ارسالی ها
    1,523
    امتیاز واکنش
    10,543
    امتیاز
    917
    اینبار بلند تر ناله کردم.
    - و فقط بخاطر اینکه تصمیم گرفتی منو وسط تابستون گروگان بگیری، ساعت پنج و نیم بیدار نمیشم.
    - متوجه نشدم.
    - اگر وسط زمستون بودیم این مکالمه رو تا چند ساعت بعد نداشتیم.
    بستر گرمم شکسته شد وقتی که به طور وحشیانه پتو رو کشید.
    - در هفته آینده کار های زیادی داریم که باید انجام بدیم. و اولین کار ما شامل ارزیابی انسانیت شمااست.
    - دوباره بگو
    - و همچنین ما باید پی ببریم که چه توانایی هایی دارین و قدرت هرکدام چقدر است.
    توی خودم جمع شدم و چشمام رو فشار دادم.
    - جارث من توانایی های زیادی مثل تو ندارم. فقط بخاطر اینکه احساسی میشم چیز هارو منجمد میکنم. نه اینکه همیشه درباره منجمد کردن با کسی صحبت کرده باشم یا طوری رفتار کرده باشم که چیز کاملا نرمالی است، اما واقعا اونجوری که تو داری تعریف میکنی شگفت انگیز نیست.
    - هنوز نه. به هرحال این دلیلی است که باید به تو یاد بدهم تا کمی بیشتر تمرکز کنی و برای محافظت کامل تو معجزه میکند.
    به طرفش غلت خوردم و خودم را روی یک آرنج بلند کردم.
    - تو میخوای به من یاد بدی که چطوری با قدرت های عجیب و غریبم از خودم محافظت کنم؟
    ابروهاش باریک شدند.
    - من فکر میکنم داشتن یک فرهنگ لغت وقتی که پیش شما هستم ظروری است.
    از تخت بلند شدم و به سمت حمام راه افتادم.
    - به من ده دقیقه زمان بده بعد تا خودم رو مرتب کنم بعد آماده مهمانی خواهم بود.
     

    Lady

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/30
    ارسالی ها
    1,523
    امتیاز واکنش
    10,543
    امتیاز
    917
    زمزمه کرد:
    *- انگلیسی نیست؛ قطعا این انگلیسی نبود.
    خودمو داخل حمام محصور کردم و دوش رو باز کردم. سپس با آیینه رو به رو شدم و به خودم لرزیدم بخاطر حقه های تیره زیر چشمم؛ دو برابر لرزیدم بخاطر رشه های سفیدی که از رنگ عسلی موهام بیرون زده بود.
    درسته ملت، قبل از اینکه موفق بشم اولین قدم های کودکیم رو بردارم موهام سفید شدند. این یکی از دلیل های زیادی بود که توسط افراد زیادی که فرزند خوانده قبول میکردند، نادیده گرفته شم. به گفته مددکار های اجتماعی مختلف، نگاه غیر طبیعی و نق نق های بیش از اندازم باعث شده بود که هیچ خانواده ای نتواند من رو به طور جدی برای فرزند خواندگی در نظر بگیرد. وقتی صحبت از شکایت بسیار از خانواده های ناتنی ام میشد، رنگ موهام فقط نمونه کوچکی از مشکلات بزرگتر و پنهان بود. صد ها ساعت تلاش کردم تا موهام رو به نوعی از رنگ نوجوانان عادی رنگ کنم. اما این فقط یک هفته باقی می ماند تا قبل از ایکه کاملا شسته شود. و من دوباره به طبیعت عجیب و غریب خودم برمیگردم. این هفته آن هارا تقریبا برای میلیون ها بار بلوند کرده‌ام. و به نظر میرسه که به زودی برای خرید یک جعبه رنگ موی دیگه باید به خرید برم. به انعکاس نامطلوبم پشت کردم. لباس هام را از تن خارج کردم و بعد وارد جریان سنگین اب شدم و اجازه دادم تا گرما و فشار تنش رو از ردن و شانه هام بکاهد.در عرض ده دقیقه بیرون بودم با حوله ای که محکم دور پیکرم پیچیده شده بود درون اتاق قدم گذاشتم از شنیدن حکرن کردن جاررث درون آشپز خانه خیالم راحت شد. تا وقتی که پوشیدن جین و تیشرت سفیدم رو تمام کردم، هم اتاقی جدیدم از قبل پشت درِ بسته بود.
    ***
    در پست قبلی جارث به همراه داشتن یک فرهنگ لغت اشاره کرده بود و خط اول این صفحه هم به انگلیسی نبودن. این ها بخاطر اینه که در زبان انگلیسی کریستا یک سری اصطلاحات خیلی عامیانه استفاده میکنه که جارث متوجه نمیشه و وقتی مترجم ترجمشون میکنه خواننده یکم گمراه میشه چون مجبوریم تنها معادل فارسی موجود رو بنویسیم:)
     

    Lady

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/30
    ارسالی ها
    1,523
    امتیاز واکنش
    10,543
    امتیاز
    917
    صدای ضعیفش بی حوصله به نظر میرسید:
    -کریستا به شما گفتم که صبحانه را آماده کرده‌ام. تا زمانی که بخوای... آم... خودت را مرتب کنی سرد میشه. هرچند *مرتب کردن به چه معناست.
    در را باز کردم سپس دست به سـ*ـینه شدم.
    - در این اپارتمان به سختی غذا پیدا میشه. حالا چی درست کردی؟
    - چرا پایین توی هال نمیری و خودت نمیبینی؟
    یک خنده مرموز تحویلم داد و عقب رفت تا اجازه بده رد بشم.
    متعجب از رفتارش به طرف سالن حرکت کردم و بعد بین طیف وسیعی از غذاهای پهن شده روی میزه قهوه، میز تلویزیون و حتی جاهای مختلف روی زمین، سرجای خودم میخ شدم. مثل این بود که رستوران *IHOP تمام منوی خودش رو توی پذیرایی من بالا اورده باشه.
    - اول ا ز همه من...
    گلوم رو صاف کردم و دوباره بهش خیره شدم:
    - همه این عذا هارو از کجا اوردی و چقدر وقت داشتی تا آمادشون کنی؟
    از پشت سرم گفت:
    - در حال حاضر این جزئیات مهم نیستند.
    ناگهان در نزدیکی‌اش چرخیدم. من نباید از این بابت وحشت زده می شدم زیرا او از لحظه ورودش به زندگی من کاری جز تجـ*ـاوز به حریم خصوصی من انجام نداده بود. یک قدم به عقب رفتم و هر دو دستم رو روی پشتم قرار دادم.
    - منظورت چیه که این جزئیات مهم نیستند؟ وقتی کسی یک رستوران کامل را وارد اتاق نشیمن من می کند ، می خوام بدونم که دقیقاً چطوری اتفاق افتاده است.
    لبخند می زند و سرش را به سمت غذاها تکان میدهد:
    - یه چیزی برای خوردن انتخاب کن.
    یک آه نا امیده کننده سردادم چرخیدم و یکی از چیز هایی که میتونستم بدون به وجود اومدن هیچ بیماری جسمی بخورم رو جدا کردم. نوک انگشتمو به پنکیک های مختلف توی بشقاب زدم، *کرپ ها، وافل بلزیکی تا زمانی که به میزه قهوه رسیدم جایی که یک کاسه بزرگ پر از توت فرنگی بود.
    ***
    *IHOP is an American multinational pancake house restaurant
    رستوران آمریکایی خانه بین المللی پنکیک ها
    *کرپ ها: نوعی پنکیک نازک
     
    آخرین ویرایش:
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا