رها شده ترجمه رمان دایانا و جزیره بدون بازگشت | narcissus_yosefi کابر انجمن نگاه دانلود

بنظرتون ترجمه ی رمان چطوره؟ کدوم شخصیت رو بیشتر دوست دارید؟

  • بد

    رای: 0 0.0%
  • ساکینا

    رای: 0 0.0%
  • ملکه هیپولیتا

    رای: 0 0.0%
  • ملکه خدیجه

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    3
وضعیت
موضوع بسته شده است.

✿بانو

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2021/01/29
ارسالی ها
812
امتیاز واکنش
629
امتیاز
364
محل سکونت
سیاره ونوس
#پارت.50

وی گفت:
_من می دانم كه لیاقت كمك شما را ندارم.
شما به من مهربانی و بخشندگی نشان دادید و من در عوض به شما دروغ گفتم. خیلی متاسفم!.
ابرها از دور غرش کردند.
یک تیر از طریق آسمان شب پراکنده شد.
دیانا هر چیزی در جهان می داد تا از این کابوس بیدار شود.
مردمان اگر نخوابیده بودند از آنها می پرسید که چه کاری باید انجام دهند. مادرش یک متفکر بود. او در عرض چند دقیقه طرحی ارائه میداد.
و مهارت های جنگی خاله آنتیوپ بی نظیر بود.
همراه با دیگر آمازونی ها ، تاکنون هیچ شخص یا شیاطین فرصتی برای نابودی شان پیدا نکردند.
اما اکنون هیچ یک از زنان جزیره نتوانستند به او کمک کنند.
برای نجات اگوست ، باید این دیو را متوقف میکردند.
باید سرزمین ها ، و مردم جزیره خود دیانا را از خواب بیدار کرد ، این به او بستگی داشت.
دیانا آب دهانش را قورت داد.
هر دو جامعه روی هم خودش و هم آگوستوس حساب می کردند.
دایانا به او نیاز داشت و حتی اگر او یک جنگجوی کاملاً آموزش دیده نبود ، لازم بود هر کاری که می تواند انجام دهد تا از پس آنها بر آید.
دیانا گفت:
_خب.
او نگرانی را از درون خود دور کرد
_من با تو خواهم رفت.
ساکینا گفت:
_من هم می آیم.
دو نفر همیشه بهتر از یک نفر است.
_خطرناک است.
دیانا مردد شد.
_و بعد از آنچه شما را متهم کردم...
ساکینا ... من نباید به شما یا خانواده شما شک میکردم.
حتی برای یک ثانیه.
_اگر شما به او اعتقاد داشتید دروغگوی بسیار خوبی بوده است.
دیانا گفت:
_من باور نمی کردم.
اما او بسیار صادق به نظر می رسید ، و دست ها و بازوهای او دچار کبودی شده بود ... اما بازهم من نباید اعتماد می کردم.
من خیلی متاسفم!
ساكینا پاسخ داد:
_ما بعداً می توانیم این مسئله را حل كنیم.
من با هر دوی شما از اینجا می‌روم.
 
  • پیشنهادات
  • ✿بانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/01/29
    ارسالی ها
    812
    امتیاز واکنش
    629
    امتیاز
    364
    محل سکونت
    سیاره ونوس
    #پارت.51

    آگوستوس به آرامی گفت:
    _من نمی دانم که همه ی ما می توانیم برویم یا نه،
    چون ارابه شکننده است ، و من فقط مقدار کافی برای دونفر از آن معجون را به آنجا آورده ام.
    ساکینا گفت:
    _میرا می تواند به کشیدن ارابه کمک کند ، مگر نه دختر؟
    پرنده با هیجان پر زد و به سمت ارابه پرواز کرد.
    دیانا گفت:
    _من این حرکت او را به معنی جواب مثبت می دانم.
    _آیا او می تواند با این اضافه وزن کمک دهد؟
    _ممکن است کمی بیشتر به او فرصت بدهم.
    آگوستوس سری تکان داد.
    _ما با تلاش كردن میتوانیم...
    پلنگ برفی چرخید و با پنجه ی پا روی پای ساکینا را چنگ زد.
    _نه ، آریا.
    ساکینا سرش را تکان داد.
    _من می دانم که شما می خواهید از ما محافظت کنید، اما او گفت این چیز به سختی می تواند ما سه نفر را حمل کند.
    اینجا را تماشا کنید تا ما برویم.
    از مادران ما و دیگران اطمینان حاصل کنید و ببینید زنان ایمن هستند یا نه.
    دیانا گفت:
    _ما برای بازگشت به خانه به مختصات نیاز خواهیم داشت.
    _آنها به قصر برگشته اند.
    _من هنوز مال خودم را دارم.
    ساکینا کمربندش را زد.
    آگوستوس با تردید گفت:
    _یک چیز دیگر نیز وجود دارد ،
    لبش را گاز گرفت.
    _آن چیست؟
    _من ... من می خواهم چیز دیگری را به تو بگویم.
    اگر برای کمک کردن به من می روید ، شما باید بدانید که چه چیزی به دست می آورید.
    دایانا گفت:
    _ما دقت میکنیم
    _قبل از رفتن من ، او مرا مجبور کرد که یک معجون درست کنم.
    _چه نوع معجونی؟
    ساکینا این را پرسید.
     

    ✿بانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/01/29
    ارسالی ها
    812
    امتیاز واکنش
    629
    امتیاز
    364
    محل سکونت
    سیاره ونوس
    #پارت.52

    _این یک معجون محافظتی است. این زمینه های نیروی های نامرئی را در اطراف ایجاد می کند.
    کاری میکند ایمن باشید. همچنین هر کسی یا هر چیز دیگری را از رفتن نگه می دارد.
    دایانا آهسته گفت :
    _شما می خواهید بگویید اگر ما با شما همراه شویم ، ممکن است هرگز نتوانیم به خانه بازگردیم؟
    _متاسفم
    چشمانش پر از اشک شد.
    _سعی کردم امتناع کنم. ابتدا وانمود کردم که این کار را کرده ام و یک معجون ساختگی درست کردم، ولی وقتی او آن را آزمایش کرد و دید که کار نمی کند، مرا کتک زد.
    او کبودی دستش را نشان داد. و تهدید کرد پدرم را خواهد کشت.
    دیانا آگوستوس را درک کرد.
    او هنوز احساس ناراحتی از اینکه او را فریب داده بود میکرد، اما او بسیار تحت فشار بوده است.
    _آیا راهی برای خنثی سازی میدان نیرو وجود دارد؟
    دیانا پرسید :
    آیا آنجا معجونی برای مقابله با آن است؟
    _من معجون بدی را ساخته ام ، تنها کسانی که می تواند آن را لغو کنند موجودات بد است.
    او لرزید.
    _ مگر اینکه او نابود شود ... اگر
    ما به او پایان دهیم ، میدان نیرو نیز پایان می یابد.
    _بنابراین اگر ما دیو را شکست ندهیم ...
    صدای ساکینا کم شد.
    دیانا گفت:
    _ما هرگز برنخواهیم گشت.
    سرش پایین چرخید.
    این اطلاعات به اندازه کافی ترسناک بود. او برای اولین بار میخواست تمیسیرا را ترک کنید.
    زمان زندگی او و رفتن به یک منطقه ناشناخته و خطرناک ، اما اگر آنها
    شیطان را شکست ندهند ، آنها هرگز قادر به بازگشت نخواهند بود.
    دیانا به سمت جنگل های پشت سرش برگشت.
    پنجره ها و ستون های خانه و قصر او بر فراز درختان برجسته شده بودند.
    سرش درد گرفت.
    او آرزو می کرد کاش راهی دیگر وجود داشت.
    اما آنها مجبور بودند که بروند ، آنها باید نه تنها این دیو را نابود کنند بلکه پادزهری که مردم را بیدار میکند را پیدا کنند.
    دو ملت به آنها وابسته بودند.
    آنها مجبور شدند که تلاش کنند حتی اگر نمی خواستند این کار را بکنند
    .
     

    ✿بانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/01/29
    ارسالی ها
    812
    امتیاز واکنش
    629
    امتیاز
    364
    محل سکونت
    سیاره ونوس
    #پارت.۵۳

    او با خود گفت ما می توانیم این کار را انجام دهیم. ما می توانیم مردم او را نجات دهیم. ما میتوانیم
    پادزهر را برگردانیم تا زنان بیدار شوند.
    اما آیا آنها واقعاً می توانند؟ یا این مأموریتی بود که آنها نمی توانستند زنده بمانند؟
    ...
    هوای شب در برابر پوست دیانا کاملاً شفاف و خنک بود.
    ارابه از دریای آزاد به سمت سرزمین آگوست می رفت.
    دیانا پرسید :
    _چقدر فاصله داریم؟
    وی گفت:
    _باید به زودی آنجا باشیم.
    ساکینا از پرنده پرسید :
    _میرا ؟ حال شما خوب است؟
    پرنده در جواب جیک جیک کرد و طناب ارابه را محکمتر با منقارش جمع کرد.
    آنها حدود ده دقیقه پرواز کرده بودند و ساکینا هنوز محکم لبه ارابه را گرفته بود.
    دیانا پرسید:
    _حالت خوب است؟
    ساكینا به سختی گفت:
    حدس می زنم،
    البته به امید اینکه بخاطر هرچیزی زمین نخورم.
    آگوست جواب داد:
    _تو زمین نخواهی خورد. ارابه های ما بسیار ایمن هستند.
    من خودم در طراحی این کمک کردم.
    ساکینا گفت:
    _گویی هر حرفی را که می زنی باید باور کنم.
    شانه هایش افتاد. جواب نداد
     

    ✿بانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/01/29
    ارسالی ها
    812
    امتیاز واکنش
    629
    امتیاز
    364
    محل سکونت
    سیاره ونوس
    #پارت.54

    دیانا نگاهی به ساکینا انداخت.
    دیانا به آرامی گفت:
    _می خواستم بگویم که دوباره متاسفم. من نباید هرگز حتی یک ثانیه به تو شک می کردم.
    _بله شما نباید به من شک داشته باشید اما اگر فکر می کردید واقعاً کاری که می کردم اشتباه است ، خوشحال میشدم اگر اول به من بگفتید.
    _مادرم همیشه می گوید ما باید درست عمل کنیم و نهی از منکر کنیم.
    این همان چیزی است که شما سعی می کردید انجام دهید. و به هر حال ...
    صدای ساکینا قطع شد زیرا ارابه ناگهان پایین آمد.
    دسته ای از ابرهای ضخیم آنجا بود.
    زمین با چراغ از دور می درخشد.
    آگوستوس گفت:
    _این ملت من است ، ساز. ما تقریبا اینجا هستیم.
    دیانا با تعجب به جزیره نگاه کرد. کوچکتر از تصور او بود.
    شاید نیمی از اندازه تمیسیرا. با ماه
    درخشانش از میان ابرهای تاریک ، او می توانست ببیند که آنجا چقدر سرسبز و
    مرکز جزیره با جنگل های درختان نخل گرمسیری سبز بود.
    آسمان مثل یک استوانه عظیم بود.
    دیانا گفت:
    _من هرگز چنین چیزی ندیده ام.
    _این یک قطعه زمین منحصر به فرد است.
    آگوستوس سری تکون داد.
    _خدا آن را کنار یک آتشفشان باستان درست کرده است.
    قطعات در امتداد خط ساحل صاف و ماسه ای همراه با سنگ و تخته سنگ در امتداد لبه ها و تعداد زیادی درخت وجود دارد که به سمت سربالایی به هواپیمای دوم منتهی می شوند.
    مرکز هواپیمای دوم پر از علفزارها و چمنزارها است.
    اینجا جایی است که من بیشتر گیاهانم را برای ساخت معجون جمع می کنم.
    _و جریان نارنجی؟
    ساکینا به مرکز جزیره نگاه کرد.
    وی گفت:
    _این یک رودخانه گدازه است.
    گدازه به این دلیل اینجا است چون هیچ کس در این منطقه زندگی نمی کند.
    اگر هواپیمای دوم ، واقعاً زیبا باشد خانه های ما در بالای آن قرار دارند.
    صخره های هواپیمای سوم ، جایی است که می توانید نورهای درخشان را مشاهده کنید.
    خدا آن را مسطح کرد تا قابل زندگی کردن شود.
     

    ✿بانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/01/29
    ارسالی ها
    812
    امتیاز واکنش
    629
    امتیاز
    364
    محل سکونت
    سیاره ونوس
    #پارت.55

    دیانا به رودخانه گدازه ی آتشین و نارنجی نگاه کرد که از هر دو طرف جزیره در اقیانوس می ریخت و زمین جدید ایجاد میکرد.
    انگار او تحت شرایط بهتری بوده است، دیانا دوست داشت در این سرزمین عجیب سرگردان گشت و گذار کند.
    دیانا گفت:
    _صبر کن ، آنها چه کسی هستند؟ همانطور که آنها نزدیکتر از او پرواز می کردند، می توانستند افرادی را که مانند مجسمه های بالای صفحه بی حرکت ایستاده اند ، نشان دهند.
    آگوستوس به آرامی گفت:
    _مردم من...او آنها را در خواب هیپنوتیزم کرد.
    آنها حتی عطسه هم نمیتوانند کنند مگر اینکه او به آنها بگوید.
    دیانا نگاهی به مردمی انداخت که بر روی زمین قرار دارند.
    یک لرز از او عبور کرد.
    او هرچه بود ، انسان یا دیو ، او یک هیولا بود.
    آنها قطعاً باید گوش هایشان را ببندند تا موقع فرود آمدند نیز هیپنوتیزم نشوند.
    دیانا ، ساکینا و آگوستوس به پرواز ادامه دادند.
    وقتی به طرف مقابل جزیره نزدیک شدند ، دیانا متوجه شد که آنجا یک اسکله روشن است که به اقیانوس کشیده شده است.
    از جایی که آنها پرواز می کردند ، به نظر می رسید مانند یک خط نقره ای درخشان هستند.
    همینطور که رد می شدند دایانا به سختی می توانست چهار انسان بلند قد و شانه بلند را پیدا کند که طول آن اسکله را طی می کند.
    اسکله دیگری در آنجا تاریک و خالی و به موازات آن در فاصله قرار داده شده بود‌
    _آیا آنها اسکله های شما هستند؟
    او گفت :
    _بله، یکی از آن ساختارها، یعنی ساختار روشن تر بیشتر از یک ساختار است.
    _ از آن برای برخاستن و فرود آمدن استفاده می کنند.
    کنار ارابه های آنها چیزی مانند اسکله ی منظم برای قایق ها و کشتی ها بود.
    _و آنها در کنار باند نقره ای ...
    صدای ساکینا کم شد
    وی گفت:
    _آنها منتظر ما هستند. من به آنها گفتم که آنها را ملاقات می کنم.
    اما ما بسیار بلند و دور هستیم ، بنابراین آنها ما را نمی بینند
     

    ✿بانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/01/29
    ارسالی ها
    812
    امتیاز واکنش
    629
    امتیاز
    364
    محل سکونت
    سیاره ونوس
    #پارت 56

    _زمین ما را در این زاویه دقیق هدایت کردم تا از خط بینایی یا شنوایی آنها خارج نشویم.
    دیانا نگاهی به پسرک انداخت. او هنوز نمی دانست که آیا می تواند به او اعتماد کند.
    اما حداقل این وجود دارد.
    او بلافاصله آنها را مستقیما تحویل نداده است.
    ناگهان یخ زد. ارابه می لرزید. تا حالا داشت هموار پرواز می کرد بدون آنکه یک ضربه در هوا داشته باشد.
    دایانا پرسید :
    _چه خبر است؟
    او لبه ارابه را گرفت، تلاطم ناگهانی بدن او همراه با رگ ارتعاش کرد.
    _آیا طلسم از بین رفته است؟
    ساكینا نگاهی به اطراف انداخت.
    _به هیچ وجه.
    آگوستوس سرش را تکان داد.
    _من به اندازه کافی پودر برای آن استفاده کردم تا ما را سه برابر پرواز دهد. نمی تواند تمام شده باشد.
    ارابه قبل از حرکت تند تند و ناگهانی متوقف شد و وارد شد.
    میان جمجمه دیانا به لبه شیشه برخورد کرد.
    او از آن طرف نگاه کرد تا ببیند با چه تصادفی برخورد کرده اند. اما
    خط صدها فوت درخت زیر آنها بود. علاوه بر این بجز میرا برای کشیدن ارابه ، هیچ نوع پرنده یا موجود پرنده دیگری وجود نداشت‌.
    _چه خبره؟
    دیانا برای پرسیدن به آگوستوس برگشت ،
    اما قبل از اینکه او یک کلمه بگوید ، بدون هشدار ، آنها سقوط کردند.
    قلب دیانا در گلویش پرید. ساکینا کنار او خم شد ،
    بازوهایش را بالای سرش قرار داد ، و ضربه ها را مهار کرد. ارابه صدها فوت غوطه ور شد.
    با سرعت کامل به سمت زمین میرفت.
    آگوستوس دندان های خود را به هم فشار داد. صورتش از تلاش قرمز شد.
    به طور غریزی دایانا دستش را برای کمک به او دراز کرد.
    وی با او طناب ها را تکان داد و ارابه را صدا کرد تا متوقف شود.
    آنها به موقع بلند شده بودند تا درست بالای بالای کوه ها معلق شوند.
    _چه اتفاقی می افتد؟
    دیانا نفس کشید.
    _من نمی دانم!
    آگوستوس فریاد زد.
    _قبلاً هرگز این کار انجام نشده است.
    _ما باید فرود بیاییم. اکنون!
    دیانا گفت :
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا