- عضویت
- 2016/09/30
- ارسالی ها
- 1,523
- امتیاز واکنش
- 10,543
- امتیاز
- 917
نام رمان: نامزدی خطرناک(dangerous engagment)
نویسنده:Charlotte Byrd
ژانر: عاشقانه و هیجان انگیز
مترجمان: تیمترجمه نگاه
یکتا رسولزاده
ملیکا سلطان زاده
فاطمه سادات شکرالهی
زهراکلانی
خلاصه:
آرورا تیت:
مدتی نه چندان دور، میتوانستم هر چه که میخواستم داشته باشم. ولی الان، حتی نمی توانم همسر آینده ام را انتخاب کنم.
برای نجات جان پدرم و حفظ میراث خانوادگی، باید با مردی ظالم که مرا فقط به عنوان یک غنیمت جنگی می بیند، ازدواج کنم.
هنری آشر قرار بود فقط یک شیطنت تابستانی باشد و بس. ولی ما عاشق هم شدیم. فکر می کردیم تا ابد با هم خواهیم بود ولی زندگی واقعی نظر دیگری داشت. وقتی که از هم جدا شدیم سوگند یاد کردم که هیچوقت دلیل حقیقی این جدایی را به هنری نگویم.
چه اتفاقی می افتد وقتی که دروغ هایی که قرار بود مرا نجات دهند، شروع به غرق کردنم می کنند؟
هنری آشر:
من همیشه پول یا قدرت نداشتم. حتی زمانی هم بود که
هیچ کدامشان را نمی خواستم. ولی بعد با او آشنا شدم؛ آرورا تیت وارث یک ثروت بیلیون دلاری بود. او در کوچه باغ پارک بزرگ شده بود، خانه ای در شهر هامپتون( در ایالت ویرجینیا) داشت و در اسپن( یک مجموعه ی اسکی) اسکی می کرد. اولین تابستانی که با هم گذراندیم، جادویی بود. به قدری ساده و زودباور بودیم که فکر می کردیم عشق، کافی است.
حالا او مجبور بود با مردی که از او متنفر است ازدواج کند تا جان پدرش را نجات بدهد. برای اینکه او را برگردانم و با او ازدواج کنم، من باید تبدیل به مردی بشوم که هیچوقت نبودم. آیا میتوانم به موقع انجامش بدهم؟
نویسنده:Charlotte Byrd
ژانر: عاشقانه و هیجان انگیز
مترجمان: تیمترجمه نگاه
یکتا رسولزاده
ملیکا سلطان زاده
فاطمه سادات شکرالهی
زهراکلانی
خلاصه:
آرورا تیت:
مدتی نه چندان دور، میتوانستم هر چه که میخواستم داشته باشم. ولی الان، حتی نمی توانم همسر آینده ام را انتخاب کنم.
برای نجات جان پدرم و حفظ میراث خانوادگی، باید با مردی ظالم که مرا فقط به عنوان یک غنیمت جنگی می بیند، ازدواج کنم.
هنری آشر قرار بود فقط یک شیطنت تابستانی باشد و بس. ولی ما عاشق هم شدیم. فکر می کردیم تا ابد با هم خواهیم بود ولی زندگی واقعی نظر دیگری داشت. وقتی که از هم جدا شدیم سوگند یاد کردم که هیچوقت دلیل حقیقی این جدایی را به هنری نگویم.
چه اتفاقی می افتد وقتی که دروغ هایی که قرار بود مرا نجات دهند، شروع به غرق کردنم می کنند؟
هنری آشر:
من همیشه پول یا قدرت نداشتم. حتی زمانی هم بود که
هیچ کدامشان را نمی خواستم. ولی بعد با او آشنا شدم؛ آرورا تیت وارث یک ثروت بیلیون دلاری بود. او در کوچه باغ پارک بزرگ شده بود، خانه ای در شهر هامپتون( در ایالت ویرجینیا) داشت و در اسپن( یک مجموعه ی اسکی) اسکی می کرد. اولین تابستانی که با هم گذراندیم، جادویی بود. به قدری ساده و زودباور بودیم که فکر می کردیم عشق، کافی است.
حالا او مجبور بود با مردی که از او متنفر است ازدواج کند تا جان پدرش را نجات بدهد. برای اینکه او را برگردانم و با او ازدواج کنم، من باید تبدیل به مردی بشوم که هیچوقت نبودم. آیا میتوانم به موقع انجامش بدهم؟
آخرین ویرایش: