- عضویت
- 2016/09/01
- ارسالی ها
- 108
- امتیاز واکنش
- 5,241
- امتیاز
- 506
سلام دوست عزیز:)خسته نباشید.
*نام
خب نام(آن شب سیاه)اسم جالبیه!یه جورایی این اسم نشون دهنده ی یه شب سردو غمناک هست که بهش صفت سیاه هم دادین.در کل اسم غم انگیزی میتونه باشه.یعنی میتونه نشون دهنده ی یه اتفاق شوم هم در یه شبی که در گذشته بوده،باشه.به طور کلی اسم خوب و جالبیه و افکار خوانندرو به چالش میکشه!
*جلد
جلد خیلی زیبا طراحی شده و با اسم مطابقت داره.یعنی هم اسم غم انگیزه و هم سیاه و سفید بدون جلد یه فضای غم انگیزی رو ایجاد کرده.در واقع جلد در مرحله ی اول تاثیر زیادی برای جذب خواننده داره پس زیبایی و مناسب بودن اون با خیلی مهمه.جلد شما خوانندرو مجذوب میکنه و به طور کلی مناسب هستش.
*سبک
خب سبک شما(رئالیسم)هستش.خب تا اون جایی که من اطلاع دارم سبک رئالیسم یعنی واقعی و منشاء اون از واقعیت باشه.بر اساس گفته ی خودتون شما بیشتر رو از تخیلتون بهره گرفتید و درصد کمی واقعی هستش
البته بهتر میشد این ژانر هارم برای رمانتون قرار میدادید:عاشقانه،تراژدی
ببینید رفتار های شهناز و رضا در متن شما عاشقانه هستش.مخصوصا شهناز که دلباخته ی رضا شده و همش بی تاب و نگرانشه.و ژانرتراژدی هم بر اساس محتوای تا به اینجا پیشنهاد کردم.در واقع رفتار های رضا و مشکلات شهناز هم جنبه ی غم انگیز داره!سرد بودن رضا سخت شهنازو ناراحت کرده و خوب بر این اساس من این ژانر هم پیشنهاد دادم.
*خلاصه
بعد از جلد ،خلاصه نقش مهمی برای جذب خواننده داره و اگه کامل و راضی کننده نباشه،خواننده آنچنان اشتیاقی برای خوندن پیدا نمیکنه.خلاصه ی شما خوب بود و تقریبا چکیده ای از کل محتوای رو در اختیار خواننده قرار دادید.شخصیت های اصلی هم در خلاصه معرفی کردید و خوانندرو قبل از خوندن باهاشون آشنا کردید.
*مقدمه
همون طور که میدونید مقدمه یا بیتی از شعره یا یه نثر ادبی یا قسمتی از متن .خب مقدمه ی شما یه نثر ادبی بود که خیلی هم زیبا بود!در واقع ربط مقدمتون به رو میشه به طور واضح مشاهده کرد.مثلا بی تابی ها و بهانه جویی های شهناز در نبود رضا،وقتایی که از فضای خونه زده میشد میخواست فقط بره سراغ رضا یا شب بیداری های شهناز از غم یا نگرانی همه و همه در مقدمه اومده بود.به طور کلی مقدمه ی خوبی نوشتید.
*شروع
نحوه ی شروع در بسیار مهمه.چون خوانندرو به چالش میکشه و باید در پست های اول شخصیت های اصلی رو به خواننده بشناسونه.اگه پست های اول کامل نباشن،خواننده در ادامه ی دچار گمراهی و مشکل میشه.شروع رمانتون خوب بود و در پست های اول شخصیت هایی مثل رضا،شهناز،فرنوش،مائده،فرامرز و...به خوبی معرفی شدن.در کل شروع خوبی داشتید و خواننده راحت میتونه با خوندن چند تا از پست های اول با شخصیت ها آشنا بشه.
*زاویه دید
زاویه دید شما اول شخص بود.با وجود این که انتخاب زاویه دید کاملا به عهده ی نویسنده هست ما اغلب بهشون پیشنهاد میکنیم که از زاویه دید دانای کل یا همون سوم شخص اسفتاده کنن.چون در این صورت دست نویسنده برای بیان و توصیف احساسات،شخصیت ها و...باز تره.اما شما به خوبی تونستید رو از این زاویه دید توضیح بدید.در واقع اول شخص محبوبیت بیشتری بین خواننده ها پیدا کرده . میشه گفت خواننده بهتر می تونه در این زاویه دید احساسات اشخاص رو درک کنه و بفهمه.شما در این زاویه دید تونستید احساسات و شرایط رو به خوبی توصیف کنید و ایرادی نداشت.
*ایده
همون طور که در خلاصه ذکر کردید، راجع به دختر روستایی و ساده ایه به نام شهناز.شهناز حدود یک سال با پسر عمش رضا رابـ ـطه دوستی داشته و بعد از چند وقت این رابـ ـطه منجر به نامزدیشون میشه.به دلایل نامشخصی که شاید در ادامه ی معلوم بشه،رضا اخلاقش تغییر میکنه و نسبت به شهناز سرد میشه.شهناز هم که کاملا سردرگم شده سعی میکنه دلیل این تحول ناگهانی رو بفمه و شاید موفق هم بشه...ایده ی خوبی برای تایپ یه هستش و سوال های زیادی در حین خوندن برای خواننده ایجاد میکنه!در واقع نمونه های اینم در واقعیت میشه به چشم دید و به همین دلیل خواننده راحت میتونه با ارتباط برقرار کنه.
*نثر
نثر انتخابی شما محاوره ای بود که امروزه طرفدار های زیادتری نسبت به نثر ادبی پیدا کرده؛چون حالت خودمونی داره و خواننده راحت تر میتونه با شخصیت ها خو بگیره.در بعضی از دیالوگ هاتون از کلمات ادبی استفاده کردید که واقعا متن رو زیبا کردن؛اما به نظرم وقتی شما نثری رو انتخاب میکنید،بهتره از کلمات متناسب با همون نثر استفاده کنید.
*سیر
پست های اول شما چندان هیجانی و تنشی نداشت و خیلی عادی بود.اما از چند تا پست به بعد کم کم خواننده گیج میشه و سوال هایی براش پیش میاد.مثلا:چرا اینطور شد؟چطور شد که اینطور شد ویا...در واقع پیشروی خواننده سوال های بی جواب بیشتری براش پیش میاد که همه ی این ها با دنبال کردن و خوندن ادامه ی جواباشون پیدا میشه.به طور کلی رمانتون سیر جالبی داشت.
*مونولوگ ها
مونولوگ ها قسمت های اصلی هستند و در اون ها احساسات،توصیفات،اتفاقات یا حوادث و...بیان میشه.مونولوگ های شما همه این قابلیت هارو داشت و به خوبی انجام شده بود.مونولوگ هاتون از نظم خوبی هم بهره مند بود و در کل ایرادی نداشت.
*دیالوگ ها
نظم و ترتیب دیالوگ هاتون خوب بود و رعایت شده بود.بهتره در بعضی دیالوگ ها اسم گوینده هم ذکر بشه تا خواننده گمراه نشه.چون خود نویسنده میدونه که این دیالوگ رو مثلا ساناز میگه یا سامان یا مهراد؛ولی شاید خواننده گیج بشه و اینجا بهتره که نام ذکر بشه.
در تایپ دیالوگ هاتون از علامت(-)استفاده کردید که ماهم دقیقا همینو به نویسنده ها پیشنهاد میکنیم.البته این نوع علامت بهتر که در دیالوگ هایی که توشون فقط دو نفر حضور دارن استفاده بشه و در دیالوگ های بیشتر از دونفر طبق چیزی که بالا ذکر کردم بهتره اسامی مشخص بشن.
اما در کل نظم و ترتیب دیالوگ هاتون خیلی خوب بود
*شخصیت پردازی
شما تا الان که شخصیت های تقریبا زیادی داشت.«فرنوش،مائده،محبوبه،فرامرز،اشرف،مقدس،رضا،محمد،پریا،شهناز،فریبرز،حسام»شخصیت های تا به اینجای رمانتون بودن.
شهناز:شهناز میشه گفت یه دختر تقریبا احساسی و روستا نشین هستش.عاشق و دلباخته ی رضا،پسر عمش.از درس علوم و معلمش مصطفوی متنفره و به هنر علاقه ی شدیدی داره.بقیه درساش به جز هنر نمره های چندان جالبی نداره و چند باری هم تجدید شده!یه جورایی حس میکنم این دختر تو خیلی مظلوم جلوه داده شده.بیشتر کارهای خونه که به عهده ی اونه.همش غمباد میگیره و خیلیا تو طول روز دلش رو میشکنن!اما عشقش به رضا اونو امیدوارتر میکنه و با فکر کردن به رضا همه ی این مشکلا رو فراموش میکنه!
رضا:یکم شخصیتش گنگ جلوه داده شده.اون هم دلباخته ی شهنازه و دوستش داره و دارای گذشته ای نامشخصه!
مائده:خواهر دلسوز شهناز.شاید بشه گفت بهترین تکیه گاه باری شهنازه و شهناز اکثریت با مائده دردو دل میکنه.زیاد شخصیتش واضح نیست.مثلا آرومه یا بازیگوش،شوخ طبعه یا بی احساس و مغرور یا...البته شاید در ادامه ی شخصیتش واضح تر بشه
محمد:واالله هر وقت تو ازش یاد میشد،با دهن باز جلوی تلوزیون خوابش بـرده بود!شاید بهتر باشه اگه شخصیتش یه ذره توی به چشم بیاد.
*علائم نگارشی و غلط املایی
علائم نگارشی در متن رمانتون به خوبی استفاده شده بود و ویرگول ها یا علامت تعجب ها در متن به درستی استفاده شدند.
شما در رمانتون غلط املایی نداشتید فقط چند اشتباه تایپی خیلی جزئی بود؛مثلا در بعضی کلمه ها یه حروف رو جا گذاشته بودید یا اضافه گذاشتید که با یه مرور ساده میتونید پیدا و اصلاحشون کنید.
*توصیف مکان،چهره،احساسات یا...
احساسات:خیلی خوب در مونولوگ ها و دیالوگ هاتون بیان شده و خواننده راحت میتونه با اشخاص همذات پنداری کنه.مثلا ناراحتی ها خوشحالی ها یا...رو خوب توصیف کردید و خواننده میتونه شرایط و احساسات طرف رو درک کنه
وصف مکان و چهره:ببینید!توصیف کردن در خیلی مهمه!اندازه و نحوه ی توصیف کردن هم خیلی خیلی مهمه.یعنی اگر توصیفات کافی نباشن،شاید خواننده نتونه رو درک کنه.یا در حدی زیاد باشه که خواننده از توصیفات بیش از حد زده بشه.وصف مکان و چهره خیلی کم در رمانتون انجام شده.یعنی منی که رو خوندم نتونستم تصویری از چهره ی مثلا شهناز یا یه مکان رو تو ذهنم بسازم.با وجود جذابیت زیاد رمانتون اگر توصیفات هم بیشتر کنید رمانتون از اینی که هست جذاب تر میشه.
موفق و مؤید باشید
«عضو آزمایشی شورای نقد نگاه»
*نام
خب نام(آن شب سیاه)اسم جالبیه!یه جورایی این اسم نشون دهنده ی یه شب سردو غمناک هست که بهش صفت سیاه هم دادین.در کل اسم غم انگیزی میتونه باشه.یعنی میتونه نشون دهنده ی یه اتفاق شوم هم در یه شبی که در گذشته بوده،باشه.به طور کلی اسم خوب و جالبیه و افکار خوانندرو به چالش میکشه!
*جلد
جلد خیلی زیبا طراحی شده و با اسم مطابقت داره.یعنی هم اسم غم انگیزه و هم سیاه و سفید بدون جلد یه فضای غم انگیزی رو ایجاد کرده.در واقع جلد در مرحله ی اول تاثیر زیادی برای جذب خواننده داره پس زیبایی و مناسب بودن اون با خیلی مهمه.جلد شما خوانندرو مجذوب میکنه و به طور کلی مناسب هستش.
*سبک
خب سبک شما(رئالیسم)هستش.خب تا اون جایی که من اطلاع دارم سبک رئالیسم یعنی واقعی و منشاء اون از واقعیت باشه.بر اساس گفته ی خودتون شما بیشتر رو از تخیلتون بهره گرفتید و درصد کمی واقعی هستش
البته بهتر میشد این ژانر هارم برای رمانتون قرار میدادید:عاشقانه،تراژدی
ببینید رفتار های شهناز و رضا در متن شما عاشقانه هستش.مخصوصا شهناز که دلباخته ی رضا شده و همش بی تاب و نگرانشه.و ژانرتراژدی هم بر اساس محتوای تا به اینجا پیشنهاد کردم.در واقع رفتار های رضا و مشکلات شهناز هم جنبه ی غم انگیز داره!سرد بودن رضا سخت شهنازو ناراحت کرده و خوب بر این اساس من این ژانر هم پیشنهاد دادم.
*خلاصه
بعد از جلد ،خلاصه نقش مهمی برای جذب خواننده داره و اگه کامل و راضی کننده نباشه،خواننده آنچنان اشتیاقی برای خوندن پیدا نمیکنه.خلاصه ی شما خوب بود و تقریبا چکیده ای از کل محتوای رو در اختیار خواننده قرار دادید.شخصیت های اصلی هم در خلاصه معرفی کردید و خوانندرو قبل از خوندن باهاشون آشنا کردید.
*مقدمه
همون طور که میدونید مقدمه یا بیتی از شعره یا یه نثر ادبی یا قسمتی از متن .خب مقدمه ی شما یه نثر ادبی بود که خیلی هم زیبا بود!در واقع ربط مقدمتون به رو میشه به طور واضح مشاهده کرد.مثلا بی تابی ها و بهانه جویی های شهناز در نبود رضا،وقتایی که از فضای خونه زده میشد میخواست فقط بره سراغ رضا یا شب بیداری های شهناز از غم یا نگرانی همه و همه در مقدمه اومده بود.به طور کلی مقدمه ی خوبی نوشتید.
*شروع
نحوه ی شروع در بسیار مهمه.چون خوانندرو به چالش میکشه و باید در پست های اول شخصیت های اصلی رو به خواننده بشناسونه.اگه پست های اول کامل نباشن،خواننده در ادامه ی دچار گمراهی و مشکل میشه.شروع رمانتون خوب بود و در پست های اول شخصیت هایی مثل رضا،شهناز،فرنوش،مائده،فرامرز و...به خوبی معرفی شدن.در کل شروع خوبی داشتید و خواننده راحت میتونه با خوندن چند تا از پست های اول با شخصیت ها آشنا بشه.
*زاویه دید
زاویه دید شما اول شخص بود.با وجود این که انتخاب زاویه دید کاملا به عهده ی نویسنده هست ما اغلب بهشون پیشنهاد میکنیم که از زاویه دید دانای کل یا همون سوم شخص اسفتاده کنن.چون در این صورت دست نویسنده برای بیان و توصیف احساسات،شخصیت ها و...باز تره.اما شما به خوبی تونستید رو از این زاویه دید توضیح بدید.در واقع اول شخص محبوبیت بیشتری بین خواننده ها پیدا کرده . میشه گفت خواننده بهتر می تونه در این زاویه دید احساسات اشخاص رو درک کنه و بفهمه.شما در این زاویه دید تونستید احساسات و شرایط رو به خوبی توصیف کنید و ایرادی نداشت.
*ایده
همون طور که در خلاصه ذکر کردید، راجع به دختر روستایی و ساده ایه به نام شهناز.شهناز حدود یک سال با پسر عمش رضا رابـ ـطه دوستی داشته و بعد از چند وقت این رابـ ـطه منجر به نامزدیشون میشه.به دلایل نامشخصی که شاید در ادامه ی معلوم بشه،رضا اخلاقش تغییر میکنه و نسبت به شهناز سرد میشه.شهناز هم که کاملا سردرگم شده سعی میکنه دلیل این تحول ناگهانی رو بفمه و شاید موفق هم بشه...ایده ی خوبی برای تایپ یه هستش و سوال های زیادی در حین خوندن برای خواننده ایجاد میکنه!در واقع نمونه های اینم در واقعیت میشه به چشم دید و به همین دلیل خواننده راحت میتونه با ارتباط برقرار کنه.
*نثر
نثر انتخابی شما محاوره ای بود که امروزه طرفدار های زیادتری نسبت به نثر ادبی پیدا کرده؛چون حالت خودمونی داره و خواننده راحت تر میتونه با شخصیت ها خو بگیره.در بعضی از دیالوگ هاتون از کلمات ادبی استفاده کردید که واقعا متن رو زیبا کردن؛اما به نظرم وقتی شما نثری رو انتخاب میکنید،بهتره از کلمات متناسب با همون نثر استفاده کنید.
*سیر
پست های اول شما چندان هیجانی و تنشی نداشت و خیلی عادی بود.اما از چند تا پست به بعد کم کم خواننده گیج میشه و سوال هایی براش پیش میاد.مثلا:چرا اینطور شد؟چطور شد که اینطور شد ویا...در واقع پیشروی خواننده سوال های بی جواب بیشتری براش پیش میاد که همه ی این ها با دنبال کردن و خوندن ادامه ی جواباشون پیدا میشه.به طور کلی رمانتون سیر جالبی داشت.
*مونولوگ ها
مونولوگ ها قسمت های اصلی هستند و در اون ها احساسات،توصیفات،اتفاقات یا حوادث و...بیان میشه.مونولوگ های شما همه این قابلیت هارو داشت و به خوبی انجام شده بود.مونولوگ هاتون از نظم خوبی هم بهره مند بود و در کل ایرادی نداشت.
*دیالوگ ها
نظم و ترتیب دیالوگ هاتون خوب بود و رعایت شده بود.بهتره در بعضی دیالوگ ها اسم گوینده هم ذکر بشه تا خواننده گمراه نشه.چون خود نویسنده میدونه که این دیالوگ رو مثلا ساناز میگه یا سامان یا مهراد؛ولی شاید خواننده گیج بشه و اینجا بهتره که نام ذکر بشه.
در تایپ دیالوگ هاتون از علامت(-)استفاده کردید که ماهم دقیقا همینو به نویسنده ها پیشنهاد میکنیم.البته این نوع علامت بهتر که در دیالوگ هایی که توشون فقط دو نفر حضور دارن استفاده بشه و در دیالوگ های بیشتر از دونفر طبق چیزی که بالا ذکر کردم بهتره اسامی مشخص بشن.
اما در کل نظم و ترتیب دیالوگ هاتون خیلی خوب بود
*شخصیت پردازی
شما تا الان که شخصیت های تقریبا زیادی داشت.«فرنوش،مائده،محبوبه،فرامرز،اشرف،مقدس،رضا،محمد،پریا،شهناز،فریبرز،حسام»شخصیت های تا به اینجای رمانتون بودن.
شهناز:شهناز میشه گفت یه دختر تقریبا احساسی و روستا نشین هستش.عاشق و دلباخته ی رضا،پسر عمش.از درس علوم و معلمش مصطفوی متنفره و به هنر علاقه ی شدیدی داره.بقیه درساش به جز هنر نمره های چندان جالبی نداره و چند باری هم تجدید شده!یه جورایی حس میکنم این دختر تو خیلی مظلوم جلوه داده شده.بیشتر کارهای خونه که به عهده ی اونه.همش غمباد میگیره و خیلیا تو طول روز دلش رو میشکنن!اما عشقش به رضا اونو امیدوارتر میکنه و با فکر کردن به رضا همه ی این مشکلا رو فراموش میکنه!
رضا:یکم شخصیتش گنگ جلوه داده شده.اون هم دلباخته ی شهنازه و دوستش داره و دارای گذشته ای نامشخصه!
مائده:خواهر دلسوز شهناز.شاید بشه گفت بهترین تکیه گاه باری شهنازه و شهناز اکثریت با مائده دردو دل میکنه.زیاد شخصیتش واضح نیست.مثلا آرومه یا بازیگوش،شوخ طبعه یا بی احساس و مغرور یا...البته شاید در ادامه ی شخصیتش واضح تر بشه
محمد:واالله هر وقت تو ازش یاد میشد،با دهن باز جلوی تلوزیون خوابش بـرده بود!شاید بهتر باشه اگه شخصیتش یه ذره توی به چشم بیاد.
*علائم نگارشی و غلط املایی
علائم نگارشی در متن رمانتون به خوبی استفاده شده بود و ویرگول ها یا علامت تعجب ها در متن به درستی استفاده شدند.
شما در رمانتون غلط املایی نداشتید فقط چند اشتباه تایپی خیلی جزئی بود؛مثلا در بعضی کلمه ها یه حروف رو جا گذاشته بودید یا اضافه گذاشتید که با یه مرور ساده میتونید پیدا و اصلاحشون کنید.
*توصیف مکان،چهره،احساسات یا...
احساسات:خیلی خوب در مونولوگ ها و دیالوگ هاتون بیان شده و خواننده راحت میتونه با اشخاص همذات پنداری کنه.مثلا ناراحتی ها خوشحالی ها یا...رو خوب توصیف کردید و خواننده میتونه شرایط و احساسات طرف رو درک کنه
وصف مکان و چهره:ببینید!توصیف کردن در خیلی مهمه!اندازه و نحوه ی توصیف کردن هم خیلی خیلی مهمه.یعنی اگر توصیفات کافی نباشن،شاید خواننده نتونه رو درک کنه.یا در حدی زیاد باشه که خواننده از توصیفات بیش از حد زده بشه.وصف مکان و چهره خیلی کم در رمانتون انجام شده.یعنی منی که رو خوندم نتونستم تصویری از چهره ی مثلا شهناز یا یه مکان رو تو ذهنم بسازم.با وجود جذابیت زیاد رمانتون اگر توصیفات هم بیشتر کنید رمانتون از اینی که هست جذاب تر میشه.
موفق و مؤید باشید
«عضو آزمایشی شورای نقد نگاه»